۳۰ مهر، ۱۳۹۹

نق زدن، غیبت کردن، افشاگری، "انقلابی" است!

در جلسات زنان اغلب زنان از شوهران و مردان خانواده شکایت کرده و بدنبال راه حل، برای کم کردن تنش یا فرار از شرایط اسارت بارشان هستند! ورود مردان در این فضاها ممنوع است! اگر باشند، آنهمه را به قر زدن، غیبت یا "حرفهای خاله زنکی" ترجمه کرده یا از حق مردان/مردانگی دفاع و یا افشاگر را تهدید می کنند!
به خوبی یادم است که فرج سرکوهی تازه آزاد شده بود و در هامبورگ سخنرانی داشت. به آذر درخشان گفتم که خوبه فرج را به شهرمان دعوت کنم؟ گفت نه! نکنی ها! قصدِ تعرض به زمان را داشته و الان همه ی زنانِ 8 مارسی هم می دانند!
دیگر حرفی نبود. من به آذر اعتماد داشتم و می دانستم که زمان در آن فضای دو قطبی رژیم/اپوزیسیون، بجایِ تعرض،تجاوز هم می شد، به دلایل سیاسی قضیه زیرِ فرش میرفت...
جایی که هستم، عکس و آدرس فاشیستها، پدوفیلی ها، (قبلن) مراجعین به ویدئو فروشی های هارد پورنو و غیره یا داخل تشکیلاتهای زنان و یا  داخلِ گروههای سیاسی، یا خصوصی یا عمومی افشا می شد!
اخیرن هم سازمان راه کارگر علنی اعلامیه داد که هما کلهری و شوهر سابقش ناصر یاراحمدی پادوی رژیم و جاسوس هستند...
بسیاری زنان چه با نامِ خود و یا با نام مستعار، متعرضین به خود را در کودکی یا غیرش را افشا می کنند... اوجِ موج افشاگری پس از جنبش "من هم" در صفحات اینترنتی فارسی زبانان بود که تقریبن اغلب زنها، شجاعت یافتند و آزارگرانشان را افشا کردند.
در این بین برخی مردان عذرخواهی کردند از آزار جنسی کلکتیوِ مردانِ دیگر ، و گفتند اما ، ما بیگناهیم! یکی از مردان ابتدا گویا عکس شورت زنانه توییت کرد با قلدری، فشار که زیاد شد، خودزنی کرد ولی خوشبختانه زنده ماند. اغلب هم گفتند باز هم "می کنیم"! و تا زمانی که در دادگاهی کسی از ما شکایت نکرده، "خانم ها" ول معطل اید! داخل ایران چند زن شکایت کردند و مردی دستگیر شد و چون سرش به آخور رژیم بند نیست، احتمال حکم اعدام دارد و باید علیه اعدام اعتراض کرد. یکی مثل تتلو هم، گویا قلدری کرد که زیر سن هم "می کنم"، غلطی نمی توانید بکنید! که صفحه اش با پیگیری فعالینِ زنان، موقت بسته شد!
الان البته از موج قلدری اندکی گذشته و پسرانِ پدران!  به میدان  اینجا  آمده  و از "اصل برائتِ"  پدران، دفاع می کنند! از حقوقِ متهم شروع کرده و ما را به فاشیست بودن هم، محکوم می کند!
انگار زنان برای به سیخ و صلاب کشیدنِ تجاوزگر، قرار است که چوبه ی دار بر پا، دست به محاکمه ی صحرایی بزنند! پسرانِ پدران از حقوق بشر و "حقِ متهم" صفحه ها سیاه می کند!
قرن ها است که فرودستان برایِ آگاهیِ دیگر فرودستان، چهره  و مشخصاتِ آنتن، جاسوس، پدوفیل، فاشیست، تجاوزگر، آزارگر...را افشا می کنند.
اغلب این، تاکتیکی دفاعی در حمایت از جمع، گروه، سازمان و غیره بوده است و  خوشبختانه تنها در موارد معدودی برخی از تشکیلاتِ چریکی، اینها را به درست یا نادرست، متاسفانه کُشته اند .
خیلی طول کشید اما، که زنان به جرگه ی افشاگرانِ مردسالارِ خودی بپردازند!
سالها ما بچه ها فکر می کردیم که مردسالاری یک شبحِ تاریک است که از بیرون و از آسمان، از پنجره و در های نبسته، وارد خانه شده،  تا خودش را مثلِ بختک، روی ما خالی کند! اما راستش این شبح و بختکِ تیره، اغلب از داخلِ خانه ها شروع کرده و راهش را به بیرون و اجتماع پیدا می کند!
اگر در محیط های بسته مثل خانواده، سازمان، گروه و... افشا نشود، کُل جامعه را آلوده می کند و نهایتن، تشکیلاتِ خودش را زده، این بار در شهرت/ثروت/قدرت، با دستِ باز، همه ی جامعه را طوری تحمیق می کند که حتی سندیکا هم  می زند که تن فروشی شغل است و پورنوگرافی بیزینس!
مادران توانسته اند در برخی از جوامع، تجاوز و تعرض و پورنوگرافیِ کودکان را ممنوع کنند. بسیاری جاها اما نتوانسته اند، و مردان با کتک و دعوا، سهم شان را  از تنِ ما و فرزندانمان، با توسل به دین/ایدئولوژی/قانون می گیرند.
پسرانِ جوانِ پدران، آرش وار، وقتِ افشاگری زنانِ آزار/خشونت دیده، آنان را به دادگاه/شکایت/عملیات حقوقی رجوع می دهند! اما وقتِ افشاگریِ راه کارگر و سازمانهای کمونیستی (از جاسوسان و پادوهای رژیم)، فراموش می کنند ادله بخواهند و مدرکِ جرم! با نوشته های افشاگرانه ی شکنجه شدگان/لو رفتگان و شهادتِ افرادِ تشکیلات، همگی زبان در کون، نه از اصل برائت، نه از سقراط و بقراط و نه از حقوق بشر و... حرفی نیست!
شهادتِ شاهدان کافی است که طرفِ مربوطه، شکنجه کرده/لو داده و حکم هم توسط تشکیلات با یک اعلامیه علنی می شود که طرف "پادوی رژیم" است!
البته اگر طرف تشکیلاتی باشد، سر موضعی باشد، اما قاتل زنان/تجاوزگر/آزارگر... هم باشد، موضوع به ندانستیم در مورد قتل زنان (علی چگنی) یا سکسیسم روزمره (مورد مریم و  گروهِ منجنیق) یا هزاران بهانه ی دیگر تخفیف پیدا کرده تا سرانجام صدای زنان را خفه کنند! اینجا

خوب اگر چپ ایران قرار را بر نظر تشکیلات و نوشته ها و شهادتِ شکنجه شدگان می گذارد تا آزارگر/تجاوزگر یا شکنجه گر را علنی، افشا و بایکوت کند، توصیه ی من نیز بر این است که زنان نیز، گروههای سیاسیِ خود را زده، مورد های تجاوز و آزار را پس از خواندنِ اظهاراتِ شاهدان و تحقیق و حقیقت یابی، بصورت اعلامیه ای برای هشدار بقیه ی زنان، علنی و بیرونی کند؟
بنابراین توصیه می کنم، تمام کسانی که مثلن از طرف فرج سرکوهی مورد تعرض واقع شده اند، شهادتشان را علنی کنند، مستعار یا غیر مستعار!
راستش شخصن، هر بار که او را پشتِ صفحه ی مونیتور می بینم، به یادِ کیرِ پخته می افتم! متاسفانه کسی هم از چپی ها جرات افشایش را ندارد، چون او در بی بی سی ! در حالِ دفاع از مواضع "انقلابی" و  چپِ سر موضعی است!
از آنجایی که تعرض به زنان و کودکان اغلب فقط یک مورد نبوده و سیستماتیک بروز بیرونی هم دارد، از فرزندان/همسرِ سابق/ فک و فامیلِ فرج و... می خواهم، ، خانه ی خود را گردگیری کرده، از او سوال کنند!
هنوز هم دیر نیست و اگر تعداد معدود باشند، فرج سرکوهی می تواند از زمان، عذرخواهی کرده و نشان دهد که متحول شده است در این سالهای ریدن، زیرِ سقفِ هاینریش بول را!
اگر هم کُلن زیر جریانِ تعرض بزند، با این نوشته ی من، خطاب به همه ی زنان و خواهرانم، هشدارتان می دهم، همانطور که آذر درخشان، آنوقتها به من هشدار داد.
همانطور که راه کارگر ابتدا در گروهش هشدار ، و اینک پس از 40 سال ،به جنبش و علنی هشدارِ پادویی رژیمیِ دو نفر از اعضای سابقِ تشکیلاتش (هما کلهری و شوهر سابق او ناصر یاراحمدی ) را داد. اینجا

اگر این هشدار و عدم همکاری، بتواند حتی یک فرد را  هم از خطر برهاند، ارزشش را دارد. چرا که هشدارِ خطر ، آژیر است و نه مجازات.
بایکوتِ فرد و نه حذفِ او.
ایزولاسیون اجتماعیِ آزارگران/جاسوسان/متجاوزان (فرادستانِ خشن) را چند پله در فرادستیِ مادی/معنوی و جایگاه اجتماعی شان، به زیر کشیده یا امکانِ تکرارِ خشونت را از آنها می گیرد.
ویروس در بدنِ فرد می ماند و به علتِ جداییِ فیزیکی، نمی تواند همه را مبتلا کرده و اپیدمی/پاندمی شود!
جامعه قدرتمند تر شده و بهتر می تواند به مداوای آلامِ خود بپردازد و فرصت می یابد که حتی به کمکِ فردِ مبتلا شتافته و به او کمک کند.
فاصله ی اجتماعی و فیزیکی در این پاندمیِ خشونت، فعلن تنها راه حل است! 

پسندیده تر است که آزارگران، خود برای سلامتِ جامعه/خانواده/کودکانشان اعلام کنند که مبتلا به ویروسِ خشونت بوده و یا هستند. ولی متاسفانه اینگونه نیست و مردان و پسرانشان اغلب کماکان، به دنبالِ دلیل و مدرکِ  و قاضی و متخصص و کارشناس و... برای اثباتِ جرم هستند!
در حالی که هدف از افشای تعرض/تجاوز/جاسوس/پدوفیل ... حذف آنها یا محدود کردنِ آزادیِ آنها نیست بلکه یک جدایی اجتماعی از آنها، برای سلامت و در امان نگهداشتنِ بقیه ی افرادِ صدمه پذیر است....
 در واقع جامعه ی زنان و بقیه، با افشای آنان، فراخوانِ جدایی/بایکوت/ایزولاسیونِ خشونتگران را می دهد و اگر تعدادِ زنان زیاد باشد، اینان در مقطعی (قدرت/ثروت/مقام) فرادستی را از دست داده و شاید در میانِ خود، مجبور به "گاییدن" همدیگر خواهند شد؟ و بلاخره وقتِ تنفس برای جامعه ایجاد کرده، تا ببینیم که عاقبت، راهِ درمانی هست؟ واکسن ضد خشونت، ضدتجاوز، ضدشکنجه...!
امافعلن که بیمارستانها از مصدومین پُر، تلفات بالا و روزانه داریم هزینه می دهیم ... پدران و پسران و در همدستی شان از حقوقِ بشرِ ویروس می نویسند، تا باری دیگر جسدِ خواهرانمان را در زندانِ پدر/شوهر/مردان فراموش کنیم!
خیالی باطل!


مطالب مرتبط: برای خواندنِ در منبع روی تیترها کلیک کنیم.
اینجا

 
مطالب مرتبط: برای خواندنِ در منبع روی تیترها کلیک کنیم.
فرج سرکوهی (آزارگر)

آرش سرکوهی یکی از فرزندان فرج سرکوهی


 اصل برائت یا اماره مجرمیت؟
  فرشاد اسماعیلی

 نفی اصل برائت در مبارزه با تجاوز و آزار جنسی به فاشیسم راه می‌برد
 نویسنده: آرش سرکوهی   

رزا: فاشیست تویی پدر- متجاوز


    دفاع از اصل برائت در برابر مبارزه با تجاوز و آزار جنسی به سرکوب راه می‌برد
    سهیل رضانژاد محمدرضا گردان

در این کفش ریگی هست؛ ریگ عضویت در اجتماع سرکوب‌گر، ریگ سود بردن از تمامی مزیت‌های این عضویت و ریگ مقاومت در برابر جنبشی مترقی و سرکوب دوباره آن به هر حربه‌ای، مثلاً با مقایسه‌اش با فاشیزم. زنان ایران دهه‌هاست که سرکوب شده‌اند و ما، مردان، کسانی هستیم که مستقیم و غیرمستقیم (خواه با حق طلاقی که از او گرفته شده و به ما داده شده، خواه با امتیازاتی که در ورود به دانشگاه داشته‌ایم و داریم، خواه در آزادی پوششمان و خواه در مالکیت عرفی‌مان بر بدن مادر و خواهر و همسرمان) از این سرکوب بهره‌مند شده‌ایم.


میدان:با توجه به روایات منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی، همکاری خود را با یکی از اعضای تحریریه قطع کردیم و در همکاری با افراد دیگری که اطلاعی مبتنی بر آزارگری‌شان داشته‌ باشیم، بازنگری می‌کنیم.

۲۷ نظر:

ناشناس گفت...

رزا جان
من با متد تو موافقم، در هیچ جای دنیا دادگاه واقعی ب توسط مردوم و ژورناليسم های معتبر اجراء نشده و نخواهد شد،
پس راحل و الترناتیو چی می‌تواند باشد؟؟

ناشناس گفت...

همین کاری که میکنی میتواند برای تعدای انسان‌های با شرف و احتیاج کمک میسر باشد،
می ماند انهای که ادعای دفاع از مردوم میکنند ، ولی در بهترین حالت مثل راه کارگر و فرج سر کوهی انجام میدهد
من فکر کنم هر کس برای روشن شدن این معضلات اساسی که با مشکلات‌ فراوانی که روبرو هستند تو را کشف خواهند کرد رزا جان، چون بطور موقت هم باشد می‌تواند کمی از زخم‌ های موجود در جانشان را التيام ب بخشد،
من فکر میکنم خود این ادم های نگون بخت راهی دیگری وحود ندارد، حداقل من در تاریخ سیاسی اجتماعی جهان که برای اولین بار صدای این عزیزان را شنید کمون پاریس بود، توانست جایگاه واقعی خود را برای بررسی همه جانبه ب مشکلات مردوم بپردازد،
ممنون عزیز

ناشناس گفت...

رزا من میدونم روی این کار که شروع کردی باید یک تبلیغات درستی انجام بگیرد نوع حرکت آن را زیاد نمیدونم، باز هم آگاه هستی که مراجعین، ب این وبلاگ خیلی زیاد نیستن، کیفیت کار هم کاملا مشخص است چون ما ب دنیال کمیت نیستیم و در این راه هم تبلیغات نمی‌کنیم،
بنابراین میتوانیم برای کسانی که ما را درک می‌کنند، این نوشته را فوروارد کنیم تا کسانی که تشنه آگاهی و آزادی هستن ما را در زمینه یاری کنند،
سپاسگزارم

ناشناس گفت...

امروزها همه از دولتها گرفته تا سازمانها برای اهداف خود از کلمه مردم استفاده میکنند،
روحانی میخواهد اسحله و مهمات بخرد میگوید مردم ایران، یا سازمانها و گروها برای رسیدن ب هدفشان تودها را پیش میکشند، این در حالی است که اصلا در سیاست و اقتصاد نقش مردم صفر و زیر صفر است،
تا کی این شامورتی بازی و شارلاتان بازی ادامه خواهد داشت‌،
تنها کسانی که ب عهد خود وفادار و تودها را گوشت دم توپ نمیکنند،،، وبلاگ شما و انسانهای مستقل با وجدان هستن، برای همین خاطر کار ما حساس و سخت است، و ما در لابلای این مردم بتوانیم انسانهای خودمان را پیدا و مشخص کنیم،
پیروز باشد

ناشناس گفت...

رزا جان انسان وقتی عاشق می‌شود فرق نمیکند، عاشق رفیق خود و یا عشقش ب مردم و صادق بودن ب راهی را که انتخاب میکند، در قلب انسان یک تغیر اساسی رخ میدهد ، و انسان کاملا آن را حس می‌کند رزا جان ریتم‌های قلب عوص میشود این ریتم جایگاه خاص خودش دارد در اوج خوشبختی، این ریتم در پروسه خود می‌رود که در دریای بیکران خود اثر اجتماعی خود بگدارد،
پیروز باشید

Rosa گفت...

مراجعین، ب این وبلاگ خیلی زیاد نیستن، کیفیت کار هم کاملا مشخص است چون ما ب دنیال کمیت نیستیم و در این راه هم تبلیغات نمی‌کنیم،
بنابراین میتوانیم برای کسانی که ما را درک می‌کنند، این نوشته را فوروارد کنیم تا کسانی که تشنه آگاهی و آزادی هستن ما را در زمینه یاری کنند،

رزا: رفیق جان، مراجعه به بلاک روزی 200 کامپیوتر است و برای بلاگ زیاد هم کم نیست؟ با توجه به اینکه هیچ وبسایت یا بلاگ چپ یا غیرش به اینجا لینک نداده ولی یواشکی می خوانند اما تبلیغ نمی کنند. برخی ضد آنارشی، برخی ضد فمینیسم رادیکال...
در واقع از آرشیو مداوم استفاده می شه، اما به دیگران توصیه نمی کنند :)
در مورد مطالب هم اغلب موارد را و ضرورتِ نوشتن را برایم پیشنهاد می کنند!
البته من هم مجبورم اول تحقیق کنم و طول می کشد کمی.

مطلب مارکسِ تجاوزگر را بیش از یک سال جمع کرده بودم و ضرورتِ پابلیش نبو تا فرشید فریدونی از رابطه ی مثلثی میان کلفت/خانم خانه/مارکس گفت و راستش با گفتن دروغی به این بزرگی، دیگر باید پابلیش می شد! و هنوز هم این پست خوانده می شه اما غیر از یکی دو نفر، جراتِ لینک دادن نداشتند در فیسبوک و یواشکی پخش شده بود :)

گفتن یا حمایت از حقیقت هزینه دارد!
مثل مطلب یداله که حتی اشرف دهقانی برای مرگش اعلامیه داد! یک اکثریتی آشغال...

الان هم فرج سرکوهی و پسرش آرش! جالبه که فرج ده سال مقیمِ کاخ هاینریش بول بود و با اکسیونهای ما برای آزادی و آمدنش رها شد اما پستان برای حقوق بشر سوزانده و سالها زیر چتر حزب سبزها خورد و چرید!
آرش هم یک پایش در ایران و پای دیگرش در آلمان!
سفیر فرهنگی کشوری که دست می بُرد و چشم در می آورد...
رفتار زنان و افشاگریِ متجاوزین را فاشیستی می داند و ضد حقوق بشر! اما زبانش را در کونش کرده وقتی رژیم گروه گروه شکنجه کرده و دستگیر و اعدام می کند!
رژیم را البته فاشیسم نمی داند، مبادا مجوز چاپ کتابهایش را ندهند یا اجرای تاتر هایش را ممنوع کنند!
مثل پدرش اپورتونیست است و خود فرج هم از کُشتار دهه 60 هیچ نگفت، تا رژیم شروع به قتلهای زنجیره ای کرد...
این ها وقتی زبانشان را از کونشان بیرون می کشند که نوبت به خودشان برسد :)
به قول رفقای افغانستان: قصه زیاد است رفیق!

مراقب خود باشید و قلب تان نیز.
انسانهایی مثل شما کم است و باید بود تا مبادا فکر کنند که همه را با دروغ هایشان نا بینا کرده اند...

ناشناس گفت...

مرسی
ممنونم قوت گرفتم، هر چند در دنیای زندگی میکنیم که راست، گفتن و با با حقیقت بودن جرم است نمونه مشخص همان صفتی که ب شما از طریق چاپ مطالب بالا،
بهرو ممنونم از توضیحات بالا
من هم برای شنا آرزوی موفقیت وپیروزی دارم

Rosa گفت...

تصویر جهان نژادیان رئیس سابق حمل و نقل و رئیس فعلی فضای سبز پالایشگاه آبادان

دختری که در فیلم زیر با صورتی خون آلود روی زمین افتاده، منشی جهان نژادیان رئیس سابق حمل و نقل و رئیس فعلی فضای سبز پالایشگاه آبادان بوده که این آقا به این بانوی هموطن تجاوز کرده و این دخترهم گویا با شوکر و کارد موکت‌بری و اسید و بنزین رفته در خونه‌ی جهان نژادیان که زن و بچه های این آقای فاسد به این روز انداختنش

همچنین عکس جناب مهدی کاظمی نیروی ارکانی حراست پالایشگاه نفت آبادان، فردی که دختر را زیر پایش گرفته و دستمالی میکند.

https://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=216671

به گزارش اختصاصی گروه حوادث رکنا، فیلمی در فضای مجازی منتشر شده که در آن زن جوانی از سوی اعضای یک خانواده در آبادان مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود و با صورتی خونین در اختیار ماموران حراست قرار گرفت.

در این صحنه مادر کودک و زن فامیل به دخترآبادانی حمله کرده اند و با ضربه های سنگینی دماغ این دختر را شکسته اند و زمانیکه دعوا به بیرون از خانه کشانده شده است یک مامور حراست محدوده خانه های سازمانی پالایشگاه در اقدامی غیر اخلاقی نه تنها ابتدا پا روی بدن دخترآبادانی گذاشته است بلکه سپس با باطوم روی بدنش فشار آورده و در نهایت با دست خود بدن دختر جوان را لمس کرده است....

Rosa گفت...

ترور مهدی امین از فعالان سیاسی مخالف جمهوری اسلامی

به گفته پلیس شهر تورنتو متاسفانه آقای مهدی امین از مخالفان سرسخت جمهوری اسلامی شب گذشته در منزل خود با ضربات چاقو به قتل رسیده و علائم ضرب شتم شدید بر پیکر او نمایان است.

بنا بر گزارشات پلیس هم اکنون به دنبال یک خودرو هوندا 2015 CRV مشکی رنگ به ‏پلاک BNEV917 است که گمان میرود در این ترور نقش داشته است.
مهدی امین آخرین بار در کنار یاران خود در گردهمایی حمایت از نوید افکاری شرکت کرده و پیش از آن نیز در گردهمایی ایرانیان بر علیه سازمان نایاک لابی جمهوری اسلامی در آمریکا حضور داشته است.

https://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=216689

رسانه‌های کانادایی پیشتر از قول پلیس آن کشور گزارش داده بودند جسد مردی که دهه پنجاه عمر خود را سپری می‌کرد، عصر چهارشنبه در خانه‌اش در مرکم، حدود ۳۰ کیلومتری شمال شهر تورنتو کشف شده است.

دوست مهدی امین، که از شش سال پیش با او دوست بوده، در گفت‌وگو با بخش انگلیسی العربیه، این گزارش‌ها را تایید کرده و گفته است، «جامعه ایرانی تورنتو در شوک کامل است ... عدالت باید اجرا شود.»

Rosa گفت...

فرناز فصیحی خبرنگار نیویورک تایمز تعرض سیستماتیک آقای آقداشلو را تایید کرد...
تعرض حتی به شاگرد 13 ساله نقاشی...

در مصاحبه با نیویورک تایمز: سیزده زن، آیدین آغداشلو را به سوءاستفاده جنسی طی سی سال متهم کردند

https://youtu.be/nAAvtZGvITQ

Rosa گفت...

توضیحات سامان اربابی(خبرنگار) درباره دخترآبادانی :. این خانوم کارمند شرکت نفت هستند که توسط یکی از مقام های درجه بالای شرکت نفت آبادان بنام احمد جهان نژادیان در حین یک دوستی ساده به زور مورد تجاوز قرار میگیره.. بعد از اینکه به کرات توسط این آقا برای رابطه جنسی مجدد و سکوت در این باره مورد تهدید قرار میگیره در اثر فشارهای روحی طولانی مدت در بیمارستان بستری میشه. این خانوم بعد از اینکه هیچ راه فراری نمیبینه میره در خونه آقای جهان نژادیان تا با همسرش صحبت کنه شاید بتونه از این راه از شر آزار جنسی و‌فشار های روانی این آقا در امان بمونه. این خانوم نه حامله بوده، نه اسید داشته، نه چاقو داشته. تنها در کیفش یک شوکر برای دفاع از خودش داشته‌ و در مدرک دادگاه هم همینطور ثبت شده است. وقتی موضوع رو با همسر این آقا مطرح میکنه توسط کل خانواده مورد حمله شدید قرار میگیره و زن این آقا چاقوی‌میوه خوری رو به پاش فرو میبره و پسرش هم بینی این خانوم رو میشکنه.
در دادگاه به جای حمایت از این خانوم و دادن امید و جلب اعتمادشون، خواستن که چون این آقا «کله گنده و پولدار» هست و قدرت زیادی داره ازش شکایت نکن و موضوع تجاوز رو مطرح نکن چون رابطه نامشروع بوده و برای خود ایشون بد تمام خواهد شد.‏. الانم تنها کسی که فعلا بازداشت شده نگهبانیست که اون وسط دست به سینه این خانوم زده.

اولین عکس از بازداشت مامور حراست / اعتراف به لمس بدن دختر آبادانی

https://iranianuk.com/20201023014337008/%D8%A7%D9%88%D9%84%DB%8C%D9%86-%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D9%85%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B1-%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%81-%D8%A8%D9%87-%D9%84%D9%85%D8%B3-%D8%A8%D8%AF%D9%86-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1-%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C

کسی که موهای دختر آبادانی را به چنگ گرفته و می‌گوید که او را با هرچی به دستم رسید زدم، سهیلا تمیم زاده نام دارد و همسر شخص متجاوز است. و کسی که روی دختر نشسته است معصومه جهان نژاد، خواهر شخص متجاوز است

تصویر جهان نژادیان رئیس سابق حمل و نقل و رئیس فعلی فضای سبز پالایشگاه آبادان

دختری که در فیلم زیر با صورتی خون آلود روی زمین افتاده، منشی جهان نژادیان رئیس سابق حمل و نقل و رئیس فعلی فضای سبز پالایشگاه آبادان بوده که این آقا به این بانوی هموطن تجاوز کرده و این دخترهم گویا با شوکر و کارد موکت‌بری و اسید و بنزین رفته در خونه‌ی جهان نژادیان که زن و بچه های این آقای فاسد به این روز انداختنش

همچنین عکس جناب مهدی کاظمی نیروی ارکانی حراست پالایشگاه نفت آبادان، فردی که دختر را زیر پایش گرفته و دستمالی میکند.

https://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=216671

Rosa گفت...

پشت پرده ماجرای دختر آبادانی و یک کلیپ منتسب به مدیر پالایشگاه

https://youtu.be/qS0PwmJnmZU

Rosa گفت...

اعترافات جدید دختر آبادانی

به گزارش رویداد۲۴، روز بعد از حادثه، اعترافات دیگری از دختر آبادانی
بهاره چشم براه دختر آبادانی-
منتشر شد که در علیه خود صحبت می‌کند و می‌گوید: «زمان حادثه حالت طبیعی نداشته و از قبل زیر نظر پزشک مغز و اعصاب بوده است.»

عجیب‌تر آنکه پدر دختر آبادانی را هم مقابل دوربین می‌نشانند و او می‌گوید دخترش مشکل اعصاب دارد و با قرص‌های اعصاب خودش را نگه داشته و پرونده پزشکی دارد. بعد از این اعترافات، اما توجه و حساسیت مردم در فضای مجازی هم بیشتر شد.

یکی از کاربران توییتر نوشت: «با فیلم‌هایی که امروز از ماجرای دختر آبادان منتشر کردند، معلوم شد که این دختر مشکل اعصاب و روان داشته است، مامور حراست هم که دستش میره روی سینه دختر دنبال اسلحه بوده است، خانواده هم از خودشان دفاع کردند و هر کسی هم از اختلافات خانوادگی فیلمبرداری کند دستگیر می‌شود.»

https://news.gooya.com/2020/10/post-44605.php

Rosa گفت...

ویدیوی دختر آبادانی

https://news.gooya.com/2020/10/post-44572.php

Rosa گفت...

مهدی امین را می گویند که سرش را بریده اند!؟

!تکرار داستان فریدون فرخزاد در تورنتوی کانادا

https://youtu.be/vfIKtfZ_AAU

Rosa گفت...

دختر آبادانی، یک نفره علیه 6 نفر!!!

افشای کلیپ جدید تماس با دختر آبادان و اعترافات اجباری او

https://youtu.be/MAH4vpuMonE

Rosa گفت...

بر اساس اطلاعات منتشر شده، به این دختر. جوان ، که منشی یکی از مدیران پالایشگاه آبادان بوده ; توسط مدیر تجاوز شده است. احمد جهان نژادیان مدیر. فضای سبز پایشگاه ابادان از اوباش حزب اللهی سابقه دار و از خانواده ی حزب اللهی و فاسد «جهان نژادیان» است، که دیگر اعضای این خانواده نیز پست های مدیریتی و امنیتی داشته، مورد نفرت همگانی می باشند.
ابن دختر. جوان به منزل این شخص رفته تا اعتراض کند ولی خانواده‌ی مدیر متجاوز و کارمندان حراست پالایشگاه، زن را دستگیر کرده و شکنجه‌ می‌کنند.
شگفت‌آور این‌که یکی از کارمندان حراست، علنا و در صحنه‌ی شکنجه، با باتوم و کفش بدن این زن را لمس و سپس با دست به آزار جنسی او می‌پردازد؛ تصویری که حتی در ویدئوهای منتشر شده از خشونت نیروهای طالبان و داعش علیه زنان نیز دیده نشده است.
📛این ویدئو عصاره‌ی توحشِ سیستماتیکی است که توسط جمهوری اسلامی، ساختار مردسالار و خشونت دائمی علیه زنان است !!
📛این‌جا در روز روشن، در مقابل دوربین، به زنی که مورد تجاوز قرار گرفته، شکنجه و تجاوز مضاعف روا داشته می‌شود و متجاوز و شکنجه‌گران در پناه قانون ارتجاعی حفظ خواهند شد. در واقع سیستمی که مولد و بانی دستگاه ایدئولوژیک علیه زنان است و در سال‌های نه‌چندان دور از آزار جنسی زندانیان سیاسی نیز ابا نداشته است، توانسته‌ خشونت عریان را به عرصه‌ی زندگی روزمره‌ وارد کند !!!
📛اراده‌ی شنیع پادوهای رسانه‌ای و فرهنگی این حکومت است که حتی کشف حجاب و دوچرخه‌سواری زنان را عملی تندروانه ارزیابی کرده و خواستار اصلاحات گام به گام و آهسته می‌شوند.
این صحنه، ادامه‌ی دقیق همان روزهایی است که زنان را سنگسار کرده و به آتش کشیدند ولی قریب به اتفاق مردان با هر گرایش سیاسی و با دستاویز قرار دادن شرایط خاص سیاسی، به سکوت دعوت کردند و گفتند:
"دندان به جگر بگذارید، درست می‌شود."
⬛️ ما نه تنها به پیش نرفته‌ایم که سکوت و توهم اصلاح‌پذیر بودن خشونت ساختاری، روز به روز به عقب بازمی‌گرداندمان تا اکنون در سال ۲۰۲۰ شاهد شکنجه‌ی میدانی یک زنِ قربانی تجاوز در روز روشن باشیم!
سرخط

ناشناس گفت...

رزا جان
خود شما بهتر از من میدانی روزانه ده ها نفر دختران بخت بر گشته زیر ۱۵ سال بتوسط پدران و خانواده مورد تجاوز مردان پول دار قرار می‌گیرد، قانون ارتجایی جمهوری اسلامی زنان را نصف مردان مورد حساب قرار میگیرد

ناشناس گفت...

وضیعت بد اقتصادی و جامعه پدر سالار و هزاران قانون ضد زن همه و همه علیه زنان نگون بخت عمل میکنند، طبق آمار خود جمهوری اسلامی سالا هزاران هزار انسان های زیر ۱۵ سال ازدواج می‌کنند اکثرا بدون رضایت دخترها و با زور مورد تجاوز قرار میگیرند، روز ب روز آمار این جنایت بالا میرود

Rosa گفت...

رفیق جان
آمار و ارقام درست است. راستش هر وقت فیلم یا عکسی پابلیش می شود، یک جراحت تازه در جامعه ایجاد می شود که با هر مورد جدید روی آن هم نمک پاشیده شده...
جراحتی در وجدانِ جامعه که قرار نیست التیام یابد...
ورود به مناسبات جدید، با عبور از چرک و خون سخت است! تنها با نابودی جهان کهنه گویا ساخت جهانی نو امکانپذیر است؟
میان باکونین و کروپتکین گیر کرده ام...
به امید روزهای بهتر...

ناشناس گفت...

زیاد من شناخت از کروپتکین ندارم ولی خبر دارم وقتی فوت کرد گویا بیش از ۳ ملیون و یا در جای دیگه خواندم، که ۱۰ ملیون بود، ولی ایشان قبل از لنین مرد،،
باکنونین با توجه به وصیعت خانوادگی ب طبقه متوسط جامعه تعلق داشت و همیشه در زندگی ریکس داشت برای مبارزه دست از همه چی شست، حتا ب روست دختر خودش نرسید و گمنام مبارزه کرد، و گمنام ,,گم شد و مثل مارکس برای خودش مقبره درست نکرد، و هیچ موقع برای خود و دیگران مانیفست نساخت با این که در ایتالیا و در جنوب لندن هواداران بسیار داشت، واقعا برای خودش مرزی نداشت و در مبارزه در لهستان و جای دیگر ،،،،، برایش یکسان بود.

Rosa گفت...

"آزادی تنها می تواند با آزادی میسر شود." ~ باکونین

http://rosaarchiv-sabotage.blogspot.com/

:)

Rosa گفت...

همانند باکونین، پطر کروپاتکین (به انگلیسی: Pyotr Kropotkin)، در یک خانواده ی آریستوکرات روسی به دنیا آمد. در واقع کروپاتکین یک شاهزاده بود که حرفه ی نظامی خود که شامل ده سال خدمت در خدمات کشوری (غیر نظامی) می شد را آغاز کرد. [34] با بیشتر شدن نارضایی و رفع توهماتش در مورد دولت و حکومت، کروپاتکین بر روی کارهای علمی متمرکز شد که بموجب آن، شهرت بسزایی را به عنوان یک جغرافی دان به دست آورد. با استعفاء از مقام دولتی خود، کروپاتکین عازم سوئیس شده و در آنجا به آنارشیست ها ملحق شد. کروپاتکین در روسیه به ترویج عقاید انقلابی در محفل چایکوفسکی (Chaikovsky Circle) که بخشی از جنبش انقلابی نارودنیک (پوپولیست - narodnik) بود، پرداخت. وی در سال 1874 زندانی گشته اما موفق به فرار از زندان شد و متعاقباً به سوئیس و از آنجا به فرانسه گریخت. با اینحال، کروپاتکین به خاطر عضویت در اینترناسیونال اول در فرانسه به سه سال زندان محکوم شد. بعد از آزادی اش از زندان، او به انگلستان نقل مکان کرده و سال های پیش روی خود را به طور عمده در آنجا گذراند. او همچنین در تاسیس انتشاراتی Freedom Press و روزنامه ی Freedom (که هر دو تا به امروز نیز به فعالیت خود ادامه می دهند) نقش کلیدی داشته است. در سال 1914، کروپاتکین سالخورده حمایت خود از نیروهای متفقین را آشکار ساخت که باعث الینه شدن وی از اکثریت آنارشیست ها و سندیکالیست ها شد که "حزین ترین اتفاق زندگی وی،" و "تیره ترین لحظه" در زندگی کروپاتکین بود. [35] او در سال 1917 به روسیه بازگشت و مراسم تشییع جنازه ی وی در سال 1921 برای سال های بسیار طولانی صحنه ی آخرین تظاهرات بزرگ آنارشیستی در آن کشور بود.
برخلاف این دیدگاه متعارف که کروپاتکین را در مقایسه با باکونین به عنوان "آنارشیست مقدس" و نجیب ارائه می دهد، این دو اختلافی بر سر مسائل اساسی نداشتند. [36] هر دو مروج انقلاب اجتماعی از طریق مبارزه ی طبقاتی برای لغو دولت، کاپیتالیسم و نابرابری اقتصادی و اجتماعی بوده و به ترویج اقتصاد و جامعه ی سوسیالیستی مبتنی بر خود-مدیریتی بدون دولت می پرداختند که در آن، تفاوت های فردی بتوانند بر اساس برابری اقتصادی و اجتماعی رشد کرده و شکوفا شوند. کروپاتکین و باکونین هر دو خردگرا و بی خدا بوده و بر خلاف ایندیویجوآلیسم استیرنری، به ترویج تعاون و همکاری می پرداختند. هر دو مخالفت موچوآلیستی با کاپیتالیسم را پذیرفته، پرودون را تحسین کرده و با او در این مورد که آزادی یک محصول اجتماعی است و نه آنچه که در مخالفت با دیگران اعمال می شود، همصدا بودند. با اینحال، برخلاف پرودون که استثمار را در روابط بازار می جست، کروپاتکین و باکونین آن را در روابط تولید می یافتند. هر دو بر خلاف پرودون که مروج تغییر تدریجی بود، به ترویج جنگ بین المللی طبقاتی پرداخته و به جای مکانیزم بازاری پرودون، طرفدار یک اقتصادی برنامه ریزی شده از پایین بودند. هم کروپاتکین و هم باکونین خود را سوسیالیست می دانستند. [37]

http://rosaarchiv-sabotage.blogspot.com/2010/09/blog-post_8436.html

ناشناس گفت...

مرسی ممنونم رزا جان

ناشناس گفت...

رزا جان ب نظر من از اون تاریخ حدوا صد و اندی میگدرد، دنیای مبارزه هر چند پیر شده و انواع مبارزه طبقاتی نه تنها پیچیده، و قابل لمس برای کسانی که متد و روش انسانی را درک می‌کنند، میسر میباشد منطق و روش مبارزه و با توجه صد سال پیش نه تنها عوض شده بکله آن ضرافت خودش را در کمون پاریس به عرضه ظهور رساند،

ناشناس گفت...

بعد از مدتی رزا جان با خواندن کامنتهای مختلف، ب این نتجه، رسیدیم و برای من یک سؤالی، پیش اومد که حتما با تو در میان میگدارم، سقوط و احیاء و یا جبران ، البته احیاء شکل دوم تدارک جبرانی که معلوم نیست، آخرش ب کجا ختم خواهد شد،

سقوط در زندگی اجتماعی،سقوط در خیانت فرق دارد، انهای که تلاش درارن که با خیانت خود در زندگی اجتماعی و سیاسی، خود دچار افسردگی شخصیتی شده، و میخواهند، ب مردم نزدیک شوند، در اشتباه هستن راحت بدون دغدغه بروند ب زندگی شخصی خود بهتر است که ب اشتباه احیاء گذشتهٔ خود راهی را ب پیش خواهند گرفت، که بیشتر خاک ب چشم خود پخش خواهند کرد تا جامعه چون جامعه این افراد را جدی نمیگیرند،
مسله دوم‌
گروها و احزاب، و شخصيت هاي حقیقی حقوقی، و در آخر افراد هستن که در جنبش جهانی از خود چهره خوبی نشان دادن و بخشی هم در جنبش جهانی تاثیر خوبی از خود جای گذاشتن، و دنبال کیش شخصیت نبودند، و همواره سعي در وجود تاثیر متقابل پديده ها بوده و بیشتر دیالوگ و سازمان‌دهی بدون هرمی را گزینه واقعی خود قرار داده و برای جلب و جذب احتیاج ب تبلیغات ندارند
بر عکس گروها بدنبال کیش شخصیت و احیاء مبارزات هرمی و عدم صداقت و اصلی ترین گزینه اجتماعی خود در سازماندهی کمیت مبارزه مورد علاقه این آقایان است،

ناشناس گفت...

نمونه مشخص ان در قرن‌ های گذشته ،میخآیل باکنونین، کروپکتین، چه‌گوارا، جالب که بدونین چه‌گوارا بعد از پیروزی کوبا چه‌گوارا از طرف فيدل وزرات اقتصاد تایین میشود که هیچ تخصصی در این ذمینه نداشت،چون ایشان دکتر بود، بعد از مدتی از شوروی ب اصطلاح کمونیستی دیدار با استالین داشت،
وقتی افتضاحات دروغین ب اصلاح سوسیالیستی آن جا رادید بلافاصله ب کوبا برگشت، و ب فیدل گفت اقا جان وزرات اقتصاد برای شما لطفا کلاشینکف من را مس بده، و برای این که شناسایی مجدد نشود ، تمام دندان‌های خود را کشید و دندانهای مصنوعی گداشت و وقتی بطور دسته جمعی پیش فیدل برگشت فیدل او را نشناخت، و بعد از واقعه ب کشورهای آفریقای برای مبارزه رفت و پس از مدتی ب آمریکای لاتین بگشت و ان جا کشته شد که همه میدانید،!!