۰۵ آبان، ۱۳۹۰

نوشته هایی از احمد باطبی، فخرآور و...همراه با توضیحات اخراجیان صدای امریکا

افشاگری کوروش صحتی علیه صدای آمریکا و روابط پشت پرده با نایاک
ناگفته هایی در مورد چگونگی جدایی ام از صدای آمریکا   کوروش صحتی
هم میهنان و دوستان گرامی،
چند روزی است که همکاری اینجانب با بخش فارسی صدای آمریکا پس از گذشت بیش از چهار سال قطع شده است. در طول این دوران، سرزمین مان با رویدادهای تلخ و شیرینی همراه بود. خوشحالم که در فضای بسته اطلاع رسانی در ایران و دروغ پراکنی های دستگاه رسانه ای ولی فقیه توانستم گوشه ای از واقعیات جامعه ایران را از طریق شبکه صدای آمریکا انعکاس دهم.

تکامنت: اگر دلسوز وطن هستید دل سوخته آن اب و خاک هستید از پشت همین اینترنت هم می توانید اگاهی رسانی کنید اما وقتی کراوات های خود را می زنید و پشت دوربین می روید فراموشتان می شود هم وطنان تان در ایران چه می کشند نور دوربین ها و حقوق های هنگفت چهره ها را تغییر می دهد هزاران هزار جوان دلسور وطن در پشت همین کامپیوتر از جان و دل فداکاری می کنند و حتی پول پرداخت اینترنت را هم ندارند چه در داخل کشور چه در خارج از ایران اما نه خود فروخته شدند نه از خود متکبر نه از خود فراموش شده تنها به ازادی و رهایی می اندیشند و بس .

رزا: کامنت بالا یاد ماه پیش انداختم که پول کفش زمستانی را هزینه اینترنت کردم. نه اینکه این آرشیو به تنهایی قراره کاری بکنه، بلکه مجموعه ای از ما ها "صدای حاشیه" همیشه در مقابل صدای رسانه های دولتی باید باشند. حتی اگر هیچی هم نگیم، ندانیم، ننویسیم. اما وجودمان مهمه.
مهمه
در زمانه ای که قراره استخوانهای خاوران را از زیر خاک بیرون بکشند، کالا کنند و بفروشند، ک س های پاره تجاوز در زندانهای رژیم یک پروژه پولساز برای متخصصین و محققان شده. زندانی سیاسی سابق دنبال پول و غرامت ه. جنبش انقلابی زنان صفوفشو با لزبین و غیرش توضیح داده و هر زهرا خانوم دیروز با کشف حجاب امروز داره به رفیق انقلابی تبدیل میشه. تابوت خوابهای حاج داوود کونهاشون رو روی صندلی سوسیال دمکراتها گرم میکنند. اجراهای رادیکال- طنز" نمیبخشیم و فراموش نمیکنیم" به ماچ و پوچ روی صحنه با "هم میبخشیم وهم فراموش میکنیم" تبدیل شده.
من بعید نمیدونم حتی قهرمانهای ملی، دانشجویی، کارگری، خلقی و... جاسوس از آب در بیان
پس فعلا و تا اطلاع ثانوی تا سرد تر نشده حالشو ببرید.

برای خواندن ادامه مطلب روی اینجا کلیک کنیم.

برای خواندن کل مطلب در منبع روی تیتر مطالب


آقای احمد باطبی پاسخ دهند  امین موحدی

آقای احمد باطبی ادعا میکنند که به عنوان دانشجو از تاریخ ۱۳۷۸به مدت ۹سال زندان بوده اند.اینک بایدایشان ثابت کنند که اولا دانشجو بوده اند و دوما تمام مدت این ۹ سال را در زندان به سر برده اند.

آقای باطبی کار آموز یک "موسسه خصوصی هنری "در رشته عکاسي بوده اند و در روز ۱۸ تیر ۱۳۷۸ مانند هزاران نفر دیگر تنها برای تماشاي حوادث به خیابان و مقابل دانشگاه رفته بودند که پیراهن خونین یکی‌ از دانشجویان را به دست گرفته عکسی‌ به سفارش خود از وی گرفته میشود .

با توجه به اینکه وی کار آموز عکاسی بوده و فًن و روش و میزان تاثیر گذاری یک عکس را به خوبی‌ میدانستند لذا واقف بودند، عکسی‌ که گرفته میشود میتواند با انتشار آن،منجر به شهرت وی گردد .

اینجانب به عنوان يک روزنامه نگار و فعال حقوق بشر که سال‌ها اخبار زندانیان سیاسی‌ را تحت نام" کمیته بحران زندانیان سیاسی‌" دنبال می‌کردم و با بیشتر زندانیان سیاسی در ارتباط بوده‌ام ،هیچگاه از هیچیک از زندانیان تاییدی بر اقامت دايمي باطبی درزندان ودر آن مدت کذایی ۹ سال نشنیدم .

ارژنگ داوودی با ارسال نامه ای از درون زندان پرده از یک راز بزرگ برداشت
دست نوشته "ارژنگ داوودی" با امضای ایشان از زندان رجایی شهر، در تاریخ هفدهم اردیبهشت سال یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت.
این نامه پس از آنکه مشخص شد "احمد باطبی" به دوستان و همرزمانش، ارژنگ و امیر فخر آور و تمام تشکیلات "جنبش آزادی ایرانیان" و "کنفدراسیون دانشجویان ایرانی" خیانت کرده است، توسط ارژنگ منتشر شد. در این نامه که با دست خط ارژنگ داوودی نوشته شده است صریح و روشن عنوان می شود که احمد باطبی به همکاری با وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی مشغول است و در ماجرای دستگیری ارژنگ داوودی همکاری نزدیک با وزارت اطلاعات داشته است. باطبی حتی پس از ورود به آمریکا هم ارتباطش با وزارت اطلاعات را حفظ کرده و از طریق شماره تلفن مخصوصی که یکی از معاونین وزارت اطلاعات سید محسن جوادی در اختیار وی گذاشته است، در شناسایی و دستگیری ناراضیان سیاسی همکاری آشکاری با وزارت اطلاعات دارد. بخشی از این اسرار توسط تارا نیازی، نامزد سابق احمد باطبی، که سه سال با وی زندگی کرده است تایید شده است. باطبی همچنین چندین بار تارا نیازی را تا حد مرگ مورد ضرب و شتم قرار داده است و وی را تهدید کرده است که اگر این اسرار را برملا کند عاقبت بدی خواهد داشت. تارا شاهد تماسهای مکرر تلفنی باطبی با وزارت اطلاعات بوده و در موارد بسیاری که باطبی تلفن را روی (اسپیکر) قرار میداد، این مکالمات را شنیده است. بنا به گفته تارا نیازی در یکی از همین موارد گفتگوهای تلفنی، جوادی از باطبی میخواهد که پیامی را به حسن زارع زاده اردشیر رسانده و به وی بگوید که فورا با جوادی تماس بگیرد. این هر دو از همکاران نزدیک وزارت اطلاعات برای بیش از ۱۰ سال بوده اند. باطبی بارها از سوی وزارت اطلاعات برای نوشتن تکذیبیه های مکرر علیه دوست و همبندی سابقش امیر عباس فخر آور ترغیب شده است که جوادی قول انتشار این تکذیب نامه ها در روزنامه ایران را به وی می دهد. در حال حاضر پرونده باطبی توسط پلیس فدرال آمریکا در حال بررسی میباشد. باطبی همچنین به سفارش و همکاری وزارت اطلاعات گروهی را با عنوان (جمعی از فعالان حقوق بشر) تاسیس میکند که از این طریق در شناسایی و معرفی فعالین سیاسی و حقوق بشری به وزارت اطلاعات کمک میکند. گفته میشود به این شکل باطبی جان بیش از ۲۰۰ نفر از این فعالین را به خطر انداخته و به دستگیری آنها کمک کرده است. از جمله نقاط تاریک و بسیار سیاه زندگی باطبی، شرکت در سنگسار زندانیان در زندان اوین میباشد که همیشه پس از شرکت در این مراسم نفرت انگیز با افتخار برای دیگر زندانیان در بند سیاسی تعریف میکرده که چطور به جای سنگریزه با قلوه سنگ به صورت و سر سنگسار شونده ها میکوبیده و از فوران خون از سر و صورتشان لذت میبرده است. باطبی با وجودی که پرونده مشترکی برای تاسیس "جنبش آزادی ایرانیان" با ارژنگ داوودی و امیرعباس فخرآور داشت و در جریان کامل اتهامات ارژنگ بود در اسناد حقوق بشر دست برده و اتهام ارژنگ را "جاسوسی" عنوان کرد که موجب خشم ارژنگ و همه مبارزین راستین راه آزادی شد

تارا
1. بنده هیچگاه و هرگز همسر آقای احمد باطبی نبودم، ما تنها برای مدت دو سال نامزد بودیم و اگرچه ایشان در تمام نامه ها و ایمیلهایش مرا «همسر عزیزم» خطاب میکرد، اما خوشبختانه این اتفاق نامیمون و نامبارک هرگز رخ نداد.2. بنده هیچگاه و هرگز در اثر ضرب و شتم در هیچ بیمارستانی بستری نشده ام. من شکایتی در اداره پلیس داشتم علیه آقای باطبی، بدلیل حادث شدن وقایعی تحت عنوان «خشونت خانگی»، که آن شکایت به اصرار و پیشنهاد مهندس موسوی خوئینی از اداره پلیس پس گرفته شد و من از ادامه مسیر پرونده انصراف دادم.
4. من هرگز و هیچگاه در طی مکالمات تلفنی این دو نفر نشنیدم که آقای جوادی به احمد باطبی بگوید: «علیه امیر عباس فخرآور تکذیبیه بنویس!» بلکه تنها یک بار زمانیکه در ایران بودیم، آقای جوادی تماس گرفت و به احمد گفت: «دیشب فخرآور در تلویزیون پارس برنامه ای داشت و در مورد تو (یعنی احمد باطبی) بدگویی کرد.» و ادامه داد:« ما آن فیلم را داریم. اگر خواستی برایت می فرستیم.» احمد باطبی هم در پاسخ گفت: «باشه جواد جون! بفرست! خودم دهنش رو ....»

پی نوشت 11. من خودم هیچگاه زندانی نبوده ام و مورد لطف بازجویان محترم وزارت اطلاعات هم قرار نگرفته ام. اما از هر کسی که پرس و جو کرده ام، همگان متفق القولند که امکان ندارد که یک زندانی سیاسی، یک سال، یک سال مرخصی بگیرد و در طول این مرخصی ها دو بار ازدواج کند! در طول مدت زندان، در روزنامه رسمی کشور (روزنامه شرق) شاغل باشد، فیش حقوقی داشته باشد و بزعم خود ایشان در کیش پروژه عکاسی بگیرد (رجوع شود به متن نوشته شده توسط ایشان) و ... مگر اینکه طرف تواب باشد که از این امتیازات ویژه برخوردار شود و خوب... شرح وظایف و هویت تواب هم که بر همگان مشخص است. اینجانب در بین زندانیان سیاسی کسی را سراغ ندارم که از چنین امکاناتی برخوردار باشد. شما اگر می شناسید به من هم نشانی دهید تا از اشتباه دربیایم.

پی نوشت 9. آقای باطبی در مورد اتمام پرونده خشونت خانگی (که من در نوشته قبلی کمی توضیح دادم) نوشته اند که یک سری اسناد و مدارک به بازپرس ارائه داده اند و بازپرس حکم به برائت ایشان داده و گفته حق با شماست و پرونده مختومه است! این آقای محترم هنوز نمیداند که در آمریکا یا هر کجای دیگر دنیا، حکم صادر کردن بعهده قاضی است نه بعهده بازپرس پرونده که فقط وظیفه تحقیقات در مورد پرونده را دارد. اگر این پرونده پیش از رفتن به دادگاه منتفی شد، بدلیل پس گرفتن شکایت من بخاطر خواهش مهندس علی اکبر موسوی خوئینی بود که ایشان حی و حاضر زنده و شاهد است.

پی نوشت 2. من از جزئیات مکالمات مستمر آقای جوادی و احمد باطبی مطلع نیستم. تنها می دانم که صحبتها نشانی از تهدید و خشونت نداشت، بلکه بسیار دوستانه بود و آقای باطبی، طرف را «جواد جون» خطاب می کرد. من تنها جسته و گریخته چیزهایی می شنیدم منجمله همین موضوع که آقای جوادی برای حسن زارع زاده اردشیر پیغامی فرستاد. همان که در بالا آورده ام. عینا اینها را هم من به مامور تحقیق اف بی آی گفتم.

بیانیه احمد باطبی در خصوص جدایی از صدای آمریکا

عباس فخرآور را بیشتر بشناسیم- احمد باطبی

چرا جمشید چالنگی «سبک دوش» شد؟!  جمشید مهر
«سبک دوش» اصطلاح سیاسی افغانی و به معنی اخزاج محترمانه به دلایل« خط» سیاسی است . جمشید چالنگی مجری و خبرنگار ، یکی از زبده ترین ژورنالیست های ایرانی که کار حرفه ای خود را از سال 1346 آغاز نمود همکار ی با رادیو ایران ،روزنامه رستاخیر ، مجله تماشا ، تلویزیون ملی ایران ، «مجله تئاتر»، «ادب امروز» و از سال 1984 در همکاری با صدای آمریکا و رادیو آلمان ،رادیو فردا بیش از 5000 گزارش تهیه کرده است . متاسفانه با این سوابق حرفه ای کم نظیر به دلیل ارتباط ویژه ای که با حسن داعی_ عضو شورای رهبری مجاهدین _ داشت ؛ سر انجام موجب «سبک دوشی» خو د را فراهم ساخت .کاملا روشن است که حسن داعی با کمک چالنگی سعی داشت که خط مجاهدین را در صدای امریکا پیش برد و نگاهی به صد ها کامنتی که در بالاترین نوشته شده است به روشنی نشان می دهد که هواداران مجاهدین از چالنگی حمایت می کنند . هنوز مشخص نیست چرا چالنگی از حسن داعی حمایت می کرد در مناظره هایی که حسن داعی شرکت می کرد ، وی بشکل مهارانه ای مورد حمایت ضمنی چالنگی قرار می گرفت و اصولا با وجود صد ها تحلیلگر مستقل سیاسی مشخص نیست چرا چالنگی این همه به حسن داعی میدان می داد؟ شایان ذکر است که یکی از فعالان مشکوک سیاسی ساکن امریکا ( ف. ع) ادعا کرده است که این اخزاج ها به دلیل رابطه های سکسی این افراد با یک کارمند زن صدای امریکا بود که چندان جدی بنظر نمی رسد و نشانی از تلاش رزیم برای بد نام کردن افراد سر شناس اپوزیسیون است. اما در ظاهر بخش فارسی صدای امریکا که پس از روی کار آمدن رامین عسگرد بعنوان مدیر ، طی ماههای گذشته دستخوش تغییر و تحولاتی بوده که هر بار مورد اعتراض مخاطبان این رسانه قرار گرفته است در تازه‌ترین اقدام خود ضمن متوقف کردن ناگهانی همکاری با جمشید چالنگی ، از تمدید قرارداد احمد باطبی و کوروش صحتی نیز سر باز زد. توقف همکاری با جمشید چالنگی ، احمد باطبی و کوروش صحتی واکنشهای زیادی را در سطح سایتها و وبلاگها به همراه داشته است.

هیچ نظری موجود نیست: