۱۰ شهریور، ۱۳۹۱

کرونولوژی حمله سیستماتیک رژیم اسلامی ایران علیه شهروندان افغانستانی/ به آلمانی

کرونولوژی حمله سیستماتیک رژیم اسلامی ایران علیه شهروندان افغانستانی وپیش زمینه آن
مقاله بزبان آلمانی
 در مقاله رفیق عزیزی به آلمانی به تفضیل تحقیق شده. امید هر چه زودتر به فارسی نیز رسانه ای شود.
مقاله از ورود افغانی ها به ایران در دهه 80 شروع کرد. در دوران پس از انقلاب اسلامی و زمانی که شعار "اسلام مرز نمیشناسد" و تشویق به "جهاد مسلمانان" و...

برای خواندن کل مطلب اینجا



در همین رابطه مصاحبه رسانه آلمان به فارسی
برای خواندن کل مطلب در منبع روی تیتر آن کلیک کنیم.

دولت ایران سکونت افغان‌ها را در ۲۸ استان ایران ممنوع اعلام کرده است و افغان‌های مقیم ایران در حال حاضر تنها مجازند در استان‌های تهران، البرز و قم بدون محدودیت سکونت داشته باشند
چندی پیش در پی انتشار خبری مبنی بر تجاوز به یک دختر ۱۸ ساله در یزد که رسانه‌های ایران متهمان آن را دو مهاجر افغان عنوان کردند، گروهی ازمردم منطقه به خانه‌های مهاجران افغان در این شهر حمله کرده، آن‌ها را مورد ضرب و شتم قرار داده و چند خانه را به آتش کشیدند. این ماجرا تنش‌هایی را میان جمهوری اسلامی ایران و افغانستان ایجاد کرد.


غلامرضا غلامی، مدیر کل اتباع و مهاجرین خارجی استانداری فارس دلیل اعمال چنین روشی را "حفظ بهداشت" مردم و جلوگیری از «خطر بیماری‌های واگیردار» عنوان کرده است. بنا بر دستورالعمل او «هر یک از شهروندان برای اطمینان یافتن از ناقل نبودن اتباع خارجی که در اماکن عمومی از جمله اتوبوس و وسایل نقلیه و صف نانوایی ها حضور می‌یابند، می‌توانند مشخصات هویتی اتباع را مطالبه و رؤیت کنند و اتباع نیز ملزم به همراه داشتن کارت و مجوز اقامت قانونی خود هستند
تشویق مردم به برخوردهایی از این دست، خاطره بیگانه‌ستیزی و نژادپرستی در قرن گذشته را زنده می‌کند.
بدبختانه آن‌چه بیش‌تر بر افغان‌ها رنج خلق می‌کند، برای مهاجرین افغانی، این است که برخورد اهانت‌آمیز که بیشتر از سوی نظام و سیستم به نحوی دیکته شده است، دارد به یک گرایش و یا یک رفتار اجتماعی در ایران تبدیل می‌شود.

۰۹ شهریور، ۱۳۹۱

در حمایت از درختان بلوط هیتلر!



در اولین جشن روز ملی کارگر در اول ماه مه سال 1933، هیتلر در برلین / هیندنبورگ درخت بلوط میکارد. این درخت بعد از 4 هفته از طرف ناشناسان اره میشود!
به رسم هیتلر البته هر سال در ماه مه درخت بلوطی کاشته شد. "بلوط هیتلری".
اینک در شهر روستوک/ آلمان (آلمان شرقی سابق) توسط رییس جمهور آلمان (گاوک) درختی به نشانه آشتی با ویتنامی هایی که در سال 1992 مورد هجوم و حمله فاشیستی قرار گرفتند، کاشته شد. 
درخت بلوط!
این درخت بعد از 2 روز توسط ناشناسان بریده شد!
البته در طی صحبتهای رییس جمهور آنتی فاشیستهای واقعی او را هو کردند و دروغگو نامیدند. این اعتراض بدلیل سخنان سابقا بو دار (راسیستی) گاوک بود و همچنین سابقه بودارتر او در دوران زندگی در آلمان شرقی، قبل از یکی شدنش با غربی...
البته این در حکومت فاشیست ها بود که آنتی فاشیستها هول هولکی مجبور به بریدن درخت بلوط هیتلری بودند. اینکه کماکان جابجا کردن درخت و کاشتنش در جای دیگر، امکان نداشته و اره کردن آن با خطر کمتر دستگیری روبرو است، دقیقا نشان دهنده موقعیت کنونی جنبش آنتی فاشیسم در آلمان (سابقا شرقی) است.
البته وجود این درخت بعنوان سمبل هیتلری درست مقابل محل سکونت خارجیان زخم دیده و کماکان تهدید شده از طرف اهالی دست راستی،  مسلما غیر قابل تحمل است. یعنی آن هم جلوی ساختمانی که بیش از صدها نفر سکنه غیر آلمانی آن (اگر آنتی فاشیستها نبودند) سوخاری همدستی سیاستمداران و فاشیستها میشدند.
به نظرم اما بهتر بود، در نمایشی علنی توسط چند "خارجی" با احترام درخت بلوط را به پارکی منتقل کرده و دوباره میان بلوطهای دیگر میکاشتند!
قطع درخت را بعنوان یک گیاهخوار اصولا درست نمیدانم. اما دلایل امکان ناپذیر بودن ایده ام را در وسط محیط فاشیست زده آلمان سابقا شرقی هم کاملا درک میکنم.
پس
فاشیسم گاهی غیر مستقیم میکشد، اینبار جان درختی را گرفت!
 پس
نبود فضای دمکراتیک برای اعتراض، همانطور که در 1933 جان درختی را گرفت،
 اینبار بلوط دیگری را در سال 2012 قربانی کرد.
شاید بهتر باشد عاقبت از فواره ممنوعه آب نوشید و در اتوبوس تفکیک نژادی شده، بر صندلی نژاد برتر نشست، تا جوانان حامی ما (آنتی فا و آنتی را) مجبور نباشند درختی را از این پس اره کنند.
رزا
  تابستان 2012

خبر به آلمانی در ایندیمدیا:
عکس دست و پا کوباندن اهالی محل در حمایت از سوخاری کردن هیتلری خارجی ها
فیلمهای مرتبط:
حقیقت دروغ میگه! 
فیلم مستند در مورد وقایع 20 سال پیش در شهر روستوک آلمان (آلمان شرقی سابق)
The Truth Lies in Rostock - Doku Deutsch
http://youtu.be/4gboC2bsv8w
 فیلم به زبان آلمانی
اینجا رفقای آنتی فاشیست، فاشیستهایی را که قصد کشتن ویتنامی ها را در خانه پناهجویی داشتند فراری میدهند و سپس خود توسط پلیس دستگیر میشوند. وقایع مستند/ شهر روستوک آلمان- 20 سال پیش
Antifas verjagen Nazis - Rostock Lichtenhagen
Junge Antifaschisten verjagen rechte Brandstifter in Rostock-Lichtenhagen und werden danach verhaftet. Kurz darauf zündeln die Nazis weiter...(Rostock - 1992).

 فیلم زیر هم هویزوردا / آلمان است. که سه آفریقایی مورد ضرب و شتم قرار گرفته در 20 سال پیش را با دروغ اینکه بعد از 20 سال ساکنین (با تکان پول و موقعیت و کار فرهنگی) دیگر ضد "خارجی" نیستند، به شهر دعوت میکنند و درست موقع فیلمبرداری هر سه نفر بازمورد فحاشی کله پوستی های راسیست قرار میگیرند. بطوری که فیلمبردار پلیس خبر میکنه! فیلم سال 2011 به زبان آلمانی
20 Jahre Hoyerswerda - Was hat sich seitdem verändert?

امروز پس از 20 سال، آنتی فاشیستها بدرستی در مراسم اخیر یادبود و برگزاری وقایع روستوک آلمان
حق دارند که فریاد اعتراض بکشند علیه نمایش ریاکارانه رییس جمهور آلمان درهمدری با خارجی. 
فیلم زیر 3 روز پیش
Knirschendes Gedenken in Rostock: Linke brüllen gegen Gauck, Ärger um deutsche Eiche

راسیسم آدمکشه. وبسایت

عکسهای حمله در 20 سال پیش به ویتنامی ها و کولی های روستوک اینجا و یا در اینجا آرشیو 
برای بزرگنمایی روی عکسها کلیک کنیم. 


۰۷ شهریور، ۱۳۹۱

یک گفتگوی آنارشیستی/ فمینیستی! با رامین ژوبین + معرفی رادیو پرواز



اتاق پرواز هر دو هفته یکبار به مدیریت رامین ژوبین به بررسی‌ و مسائل روز سیاسی اجتماعی میپردازد.
اتاق پرواز با همکاری رادیو پیام به قصد یاری در پیشبرد گفتمان‌های لازم تئوریک و عملی‌ روز تأسیس گشته و ایجاد گفتمان بدون نخبه "باز و آزاد".

فایل گفتگو را از اینجا پیاده کنید

گفتگوهای قدیمیتر رادیو: 

 
تدارک انقلاب به چه حزبی نیاز دارد؟
گفتگو با مازیار رازی‌، درباره نقشِ دقیق یک حزب برای تغییر یک نظام




گفتگوى رادیو پیام با دکتر هودشتیان
سئوال‌های بخش اول:
آیا جنبشهای امروز از روش‌های دیروز گذر کرده اند؟
چه جنبشهايی موفقتر هستند؟


رزا: همینجا از رامین ژوبین مرسی. از زحمتش برای ایجاد و وجود کانالی آتونوم و تریبون آزاد.
 مطالب در همین بلاگ:
 فایلهای صوتی کم حجم رادیو پرواز- گفتگوی رامین ژوبین با داوود راستگو

۰۶ شهریور، ۱۳۹۱

امدادگران داوطلب در مناطق زلزله زده ایران بازداشت شدند+ شورش رها

 
گزارش بالا از وبسایت اشتراک. برای خواندن روی تیتر آن کلیک کنیم 

 انفعال اجتماعی و توهم مبارزه فیس بوکی/  شورش رها
 طی دو هفته گذشته، پس از وقوع زلزله آذربایجان، تعداد این تئورسینهای فیس بوکی به اندازه قابل توجهی افزایش یافته است. کسانی که هرگز از پشت صفحه ی مانیتور خود تکان نخورده اند، کسانی که اصلا در ایران نبودند و از جریان و اوضاع و احوال، با توجه به اینکه حواشی این واقعه پوشش خبری معتبری هم نیافت، تنها از طریق همین فضای مجازی با خبر بودند، به تحلیل، تئوری پردازی و حتا نسخه پیچی پرداخته اند. با آغاز موج دستگیریها در آستانه برگزاری اجلاس سران کشورهای عضو جنبش عدم تعهد و کاملا امنیتی شدن تهران از یک سو، و اخبار تاسف باری از دستگیری سعید شیرزاد در اهر، و 35 نفر از کمک رسانها در سرند از سوی دیگر به تنها چیزی که نیاز نبود، تحلیلهای کافه ای فیس بوکی بود. کسانی که به هیچ عنوان در جریان نحوه ی ارسال کمکها به مناطق زلزله زده، و شرکت عده ی کثیری از فعالان سیاسی، مدنی، حقوق بشری،…و حتا نویسندگان، شعرا، هنرمندان و چهره های شناخته شده که غالبا به طور انفرادی و بدون هماهنگی سازماندهی شده هر یک از طریق یکی از ان جی او ها اقدام به کمکرسانی کرده بودند ، خبر نداشتند، به راحتی ادعاها و اخبار کذبی که بیشتر به قصه می مانست را باور کرده و با انعکاسی بیشتر به اشتراک گذارده و تحلیل کردند. اینکه در بین دستگیرشدگان تعدادی چهره ی شناخته شده وجود داشت، می توانست تعداد این افراد بیش از این باشد، از آنجایی که دیگر فعالان هر یک به سبب علتی از رفتن به مناطق منصرف شده بودند. باور و انعکاس اتهاماتی که به حسین رونقی ملکی، نوید خانجانی ، واحد خلوصی، هومن طاهری، حمیدرضا مسیبیان، میثاق افشار، شایان وحدتی، و دیگران نسبت داده شده، از سوی کسانی که نتنها به هیچ عنوان در جریان نحوه ی اعزام و کمک رسانی طی این دو هفته نبودند، بلکه این اسامی را فقط “شنیده ” بودند، ساده لوحانه ترین واکنشی بود که انتظار می رفت. اینکه باور کنیم این گروه را به خاطر “نان کپک زده و مواد غذایی تاریخ مصرف گذشته ” بازداشت کرده اند و یا اینکه اگر نان نبرده بودند و مثلا دستمال کاغذی نرمه برده بودندبهانه ای برای دستگیری آنها وجود نمی داشت، دور از منطق و تعقل و البته که مضحک است. کسانی در فیس بوک بلندگوی نجات و رهایی و آه و ناله بر سر این دستگیریها شده اند که کمترین آگاهی از مسائل در پس ارسال کمکهای مردمی این چند روزه نداشته اند و حتا دستگیر شدگان را نمی شناسند و حالا ادعای دوستی، و حتا خویشاوندی! با آنها را دارند. حتا کسانی که سالهاست در ایران نیستند و به فعالیت شریف دروغ پراکنی مشغولند در اولین ساعات دستگیری گزارش لحظه به لحظه از کمپ می دادند که “بچه ها دارند آهنگ هایده گوش می دهند و مقاومت می کنند”!!! اینان حتا به خود فرصت ندادند که منتظر اخبار موثق که در کمتر از بیست و چهار ساعت منتشر شد، و یا شرح وقعه از زبان آزادشدگانی مثل شیما قوشه شوند. حتا تحلیلهای منطقی هم به آنها کمک نکرد که تردید کنند که آیا برای دستگیری توزیع کنندگان مواد فاسد نیاز به حضور مسلحانه بیش از پنجاه مامور نیروی انتظامی، ضرب و شتم حسین رونقی ملکی، اسماعیل سلمان پور و رقم زدن یک تراژدی بود. اینکه این روش کسانی را که واقعا متاثرو یا حتا درگیر هستند را می آزرد، هم تلنگری به این عده ی هوهو کش نمی زند...
 برای خواندن مطلب روی تیتر آن کلیک کنیم.

بقیه مطلب و معرفی شورش رها اینجا
 
خبرگزاری هرانا - برای سعید شیرزاد فعال حقوق کودکان که روز دوشنبه ۳۰ مرداد ماه در مناطق زلزله زده بازداشت شد، قرار کفالت ۱۰ میلیون تومانی صادر شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، شعبه ۱ بازپرسی شهرستان اهر برای سعید شیرزاد فعال چپ‌گرا و حقوق کودکان که روز دوشنبه ۳۰ مرداد‌ماه در مناطق زلزله زدهٔ آذربایجان شرقی بازداشت شده قرار کفالت ۱۰ میلیون تومانی صادر کرده است.
گفتنی است، اتهام این فعال مدنی «فعالیت علیه نظام و فعالیت به نفع گروههای مخالف نظام» بیان شده است و هم اکنون در زندان اهر به سر می‌برد.
پیش از این سعید شیرزاد در زندان اهر در اعتراض به بازداشت خود دست به اعتصاب غذا زده بود.
 بامدادخبر – بر اساس اخبار رسیده به بامدادخبر، تعداد زیادی از فعالان سیاسی و اجتماعی ایران که در میان آنها نام چهره‌های شناخته‌شده‌ای به چشم می‌خورد، در جهت کمک‌رسانی به زلزله‌زدگان در کمپینی در نزدیکی ورزقان حضور داشتند که توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نا‌معلومی منتقل شده‌اند.

بر اساس این گزارش، نیروهای یگان ویژه و اطلاعات، با حضور در مقابل درب انبار توشه، واقع در جاده تبریز- ورزقان، چهار کیلومتری جاده سرند، پلاستیک‌سازی جعفر نظامی، به بهانه اینکه این محل از نظر بهداشتی مشکل دارد، قصد پلمپ انبار را داشته‌اند که با مقاومت حاضران روبرو می‌شوند و پس از بازگشت به درون انبار، مجبور به قفل کردن درهای ورودی انبار می‌شوند.
پس از دو ساعت مقاومت، نیروهای امنیتی و یگان ویژه با هجوم به داخل انبار، تعداد زیادی از حاضران را بازداشت کرده و به نقطه نامعلومی منتقل کردند.
اسامی بازداشت‌شدگان تا لحظه‌ی تنظیم خبر به شرح زیر می‌باشد. اخبار تکمیلی به محض دریافت منتشر خواهد شد.
امیر روناسی، ریحانه حسامی، حسین رونقی، واحد خلوصی، بهرام شجاعی، نوید خانجانی، شیما قوشه، میثاق افشار، فرید روحانی، حسن رونقی، مرتضی اسماعیل‌پور، حمیدرضا مسیبیان، علی محمودی، محسن صامعی، مسعود وفابخش، هومن طاهری، دانیال حسینی، جعفر نظامی، فرناز احمدزاده، نفیسه سعیدی‌فر، محمد ارجمندی‌راد، اسماعیل سلمان‌پور، مهری باغبان‌باشی، نرگس خیراللهی، محمدامین صالحی، بهروز علومی، میلاد پناهی‌پور، سپهرداد صاحبان، اسماعیل رفعتی، احمد رونقی، امیر رونقی، زهرا صیادی، کیانا کریم‌پور و آرتمیس ورزنده.

بامدادخبر– سی و پنج نفر از امدادگران کمپ هریس در استان آذربایجان شرقی که به طور خودجوش جهت کمک به زلزله زدگان، راهی این منطقه شده بودند، چهارشنبه، اول شهریور با یورش ماموران امنیتی بازداشت و به اداره اطلاعات شهر اهر منتقل شدند.
بلافاصله پس از بازداشت این افراد بود که خبرگزاری‌های نزدیک به دستگاه امنیتی، این افراد را جاسوس بی‌بی‌سی و VOA معرفی کردند. از دیگر اتهامات این افراد، بهایی، منافق و کمونیست بود که به اتهام جاسوسی اضافه شده بود.
در آخرین خبر‌ها، در ساعات ابتدایی روز جمعه ده نفر از بازداشت شدگان، شامل احمد رونقی ملکی، پدر حسین رونقی ملکی، صاحب کارخانه‌ای که از محل کارخانه‌اش به عنوان انبار استفاده می‌شد، راننده بومی که با امدادگران همکاری می‌کرد و تمامی بانوان بازداشت شده آزاد شدند. و مابقی به قرنطینه زندان مرکزی تبریز انتقال داده شدند. این بازداشت شدگان که عموما از فعالان حقوق بشری و اجتماعی هستند به بهانه توزیع مواد غذایی فاسد میان زلزله زدگان بازداشت شدند.
بر اساس اخبار رسیده در زمان بازداشت این افراد، نیروهای امنیتی رفتار بدی با بازداشت شدگان داشتند و در اثر ضرباتی که به پهلوی حسین رونقی ملکی وارد گردیده، وی دچار خونریزی کلیه شده است. حسین رونقی ملکی، ‌فعال سایبری که در مرخصی استعلاجی به سر می‌برد، ‌ده روز پیش آخرین عمل بر روی کلیه خود را انجام داد.
با وجود ادعای مقامات قضایی مبنی بر توزیع غذای آلوده و فاسد بین زلزله‌زدگان، این امدادگران اعلام کرده‌اند آن‌ها تنها جیره خشک مانند برنج و روغن میان زلزله زدگان تقسیم می‌کرده‌اند.

اسامی افرادی که همچنان در بازداشت به سر می‌برند به شرح زیر است: نوید خانجانی، واحد خلوصی، شایان وحدتی، حسن رونقی، وحید روحانی، مازیار اسماعیل‌پور، مرتضی اسماعیل‌پور، حمیدرضا مسیبیان، علی محمدی، محسن صائمی، مسعود وفابخش، هومن طاهری، دانیال حسینی، بهرام شجاعی، محمد ارجمندی‌راد، اسماعیل سلمان‌پور، باغبان باشی، مهدی صالحی، بهروز علوی، میلاد پناهی‌پور، سپهرداد صاحبان، امیر رونقی، جعفر غلامی، امین رونقی و امین صالحی.
 با وجودی که برای این افراد قرار وثیقه تعیین شده است، شنیده‌ها حاکی از کارشکنی مسوولان قضایی جهت جلوگیری از آزادی این افراد دارد

لینک ضبط شده سخنرانی + پرسش و پاسخ از سخنرانی وزیر فتحی "یادمان کشتار زندانیان سیاسی دهه60"


«برگزاری یادمان کشتار زندانیان سیاسیدهه‌ی شصت» از طریق اینترنت
سخن‌ران: وزیر فتحی - زمان: یکشنبه ۲۶آگوست۲۰۱۲
لینک ضبط شده سخنرانی + پرسش و پاسخ از سخنرانی وزیر فتحی "یادمان کشتار زندانیان سیاسی دهه60"
پخش زنده‌ی «برگزاری یادمان کشتار زندانیان سیاسی دهه‌ی شصت» از طریق اینترنت
توجه، لینک زیر دیگر فعال نیست!
لینک ضبط شده پرسش و پاسخ
پخش زنده‌ی برگزاری یادمان کشتار زندانیان سیاسی دهه‌ی شصت سخن‌ران: وزیر فتحی زمان: یکشنبه ۲۶آگوست۲۰۱۲/ مکان : آمریکا(دالاس) زمان پخش: زنده
57min
20min start

رزا: اینجا فتحی از آمدن کروبی و بازدید از زندان میگه. که این دیدار هم هیچ نتیجه ای علیه کشتار و توقف اعدام نداشته...
توجه، لینک زیر دیگر فعال نیست!
لینک سخنرانی
1:53min


وزیر فتحی (رهیاب) زاده ی دوم اردیبهشت ماه ۱۳۴۲ از زندانیان سیاسی ِ دهه ی شصت و از بازماندگان قتل عام شصت و هفت است که در بهمن ماه سال ۱۳۶۱دستگیرودر تیر ماه ۱۳۷۱ رسماً آزاد شده است. رهیاب ، سرودن شعر را از سال ۱۳۶۵ و در زندان اوین آغازکرد و نخستین تجربه ی خود را درسرودن شعردر سلول انفرادی تجربید .
ویرایش جدید کتابِ «دیدار با گالیندوپل»
(گزارشِ شهادتِ زندانیانِ سیاسیِ دهه‌یِ شصت
در برابرِ هیئتِ کمیسیونِ حقوقِ بشرِ سازمان مللِ متحد)
از اینجا کتاب را دریافت کنید


 وزیر فتحی (رهیاب)


فیلم - در حمایت از ایران تریبونال توسط زندانیان سیاسی دهه شصت .. مریم توفیق ... پیروز زورچنگ ... هادی امینیان در گفتگو با مجید دارابیگی (بخش 1)
مریم توفیق 1362 دستگیر شد، سال1368 آزاد شده (بیش از 6 سال در زندان بدلیل همکاری با جریانات چپ) و معذوریت دارد برای پخش تصویرش در تلویزیون راه کارگر (جریان بدون شالگونی)
فیلم- در حمایت از ایران تریبونال توسط زندانیان سیاسی دهه شصت .. مریم توفیق ... پیروز زورچنگ ... هادی امینیان در گفتگو با مجید دارابیگی (بخش2)

 
شهادت های شاهدان و قربانیان جنایات جمهوری اسلامی در جریان یک هفته کار تریبونال به گونه ای سازمان یافته بود که به خط قرمزهای تعیین شده از سوی اطاق فکری، افراد بلند پایه و قضات معلوم الحال نزدیک نشوند. برای این کار روش هائی به کار گرفته شده بود که به نیروهای چپ و رادیکال امکان طرح مسائل داده نشود ومتقابلاً وقت مجاهدین برای تعریف و تمجید از خود و گریز از مسائل حساس مطرح، محدودیتی نداشته باشند. برهان عظیمی شیوه کار را این گونه توضیح می دهد.
- ابتدا طی یک دوره آزمایشی شهادت ها را برگزار کرده اند که بدانند شهادت ها در چه مسیری پیش خواهند رفت.
- با شناخت قبلی از افراد، زمانی که فرد در حال شهادت دادن بوده است با طرح سوالات غافلگیر کننده زمان شهادت را سوزانده اند تا شهادت دهندگان از مسیر از پیش تعیین شده توسط آن ها خارج نشوند. از جمله این سوالات منحرف کننده این بوده است که سند خانه و یا مدرک و اسناد ارائه شده برای آزادی از زندان چه بوده است.
- چنین روشی اجازه نمی داده است که شهادت دهندگان درباره همدستی همه جناح های رژیم اسلامی در قتلعام ها، سکوت همه نهادهای حقوق بشری نظام جهانی امپریالیستی در ارتباط با جنایات و کشتار رژیم اسلامی و ماهیت نهادهای حقوق بشری وابسته به نظام جهانی امپریالیستی افشاء کنند.
- متقابلاً قضات به او( احتمالاً لیلی قلعه بانی) «به طور یک جانبه و جانبدارانه اجازه داده شد که از این فرصت برای دل خنک کردن خویش از بابت این که بر او و دیگر یازانش چه گذشت صحبت کند».
رزا: برهان عظیمی یک مائویست است که بنا بر رهنمود حزبش (جف پا) در تریبونال لندن شرکت کرد و حالا شاکی شده! مقاله پشت مقاله میده علیه تریبونال لندن و افشاگری میکنه (البته از تریبونال لندن بیرون نیامده) و یکجورایی کارش مثل جاسوسی یعنی: "رادیکالیزه کردن" حرکت تریبونال از درون است! راه کارگر هم از روی فاکتهای مقاله برهان عظیمی مقاله بالا را نوشته و گویا شاهدین دادگاه نمادین تریبونال لندن تمرین نمایش داده شدند که لابد زیادی افشاگری نکنند!
برهان عظیمی

برای خواندن کل مقالات و دیدن فیلمهای گزارشی روی تیتر و لینکها کلیک کنیم.

آیا در هیچ کجای این تاریخ آدرسی نیست که زنی ایستاده مرده باشد؟


رضا گفت...
 من از روزی که یادم میاد هر وقت پوستری بود به یاد اعدامیها، یک مرد به تیرک اعدام بسته شده بود.آیا در هیچ کجای این تاریخ آدرسی نیست که زنی ایستاده مرده باشد؟ یا در سرزمینی که تولدش مهر مونث بر پیشانی کودک میزند همیشه باید یک تصویر تکراری از یک نگاتیو فاسد شده از عبور زمان چاپ شود که مذکرش "شیر آهن کوه مردا" باشد و مونثش " مادرانی که هنوز سر از سجده بر نگرفته اند". بله این همان تصویر تکراری است از بیست ویک قرن پیش از میلاد مسیح که ابراهیمش به اعتبار فرزند کشی مفتخر به لقب "پدر عشق" میشود و هاجرش که چهل بار بار سعی صفا و مروه میکند و دست آخر نا امیدانه گیسو میفروشد تا جرعه آبی برای اسماعیش پیدا کند، فاسق خوانده میشود. بله این همان تصویر بیست و یک قرن قبل از میلاد مسیح است که تا امروز ، یعنی بیست و یک قرن بعد از میلاد مسیح امتداد یافته.نه نقل آیه های منادیان آسمانی که "مردان از دامن زنان به عرش میرسند" و نه نقل فاکت های منادیان زمینی که " هیچ جامعه ای آزاد نخواهد شد مگر اینکه در وهله اول زنانش آزاد شوند" دردی از بشر درمان نمیکند. روشنفکر برابری طلب کسی است که درونی ترین لایه های ذهن ناخود آگاهش را جراحی کند برای کشف این حقیقت که انقلاب از همین جا همین امروز با تغییر در باور های ما شروع میشود. و این تغییر ما به ازای عینی دارد، خودش را رد رفتارهای به ظاهر پیش پا افتاده روزانه ما نشان میدهد، نه در قطعنامه های چندین و چند بندی از زیباترین کلمات؛ والا هر بی سر و پایی میتواند به عنوان عضو فلان حزب کمونیست برای ایجاد یک دنیای بهتر مبارزه کند و در همان حال همراه مونث زندگیش را به رسم جاهل مشدی های عهد لوطیهای زیر بازارچه با نیش یک کارد به خون بنشاند...

رزا: رضا جان نه! زنان را موقع مرگ در گونی میکنند! زنانی را که به جرم مواد یا قتل و... به دار کشیدند در ملا عام! برای عبرت و ارعاب و آنها هم قبلا در سیستم سرمایه داری مردسالار کمرشان شکسته بود...
اما زنان و مردانی که "مرد" نیستند، بخوبی مبارزه زنان را در حافظه حفظ میکنند (در زمانه کتابسوزان فارنهایتی).

عکس از

۰۵ شهریور، ۱۳۹۱

نکاتی چند در مورد “تریبونال لندن” و طرفدران دو آتشه آن/ نسرین دانش


 ۲۱ اگوست
 با تشکیل ” تریبونال لندن” بار دیگر نظرات سیاسی که برخواسته از خاستگاه طبقاتی و یا تاثیر پذیرفته از دیدگاه های رایج بورژوایی است در مقابل هم به رد و یا دفاع از این دادگاه برامدند. پرداختن به این مسئله نه به دلیل اهمییت وجودی این دادگاه بلکه بدلیل روشن کردن رفرمیسم حاکم بر جنبش کارگری حائز اهمیت است. اهمیت بیشتر این قضیه از انجایست که بخصوص در سالهای اخیر با تشدید بحران سرمایه داری از سویی, کارگران و اقشار کم درامد انچنان تحت فشار استثمار و سرکوب قرار گرفته اند که به دو راهی مرگ ( خودکشی و یا مرگ تدریجی) و یا مبارزه با سرمایه داری سوق داده شده اند و از سویی دیگر بورژوازی به مبارزه حاد و علنی در مقابل انها اقدام نموده است.
برای خواندن مقاله نسرین دانش، یا روی تیتر آن و یا اینجا را کلیک کنیم.
کامنت مردم زیر مقاله نسرین دانش!
نباید نقش سازمان فدائیان اقلیت در تعیین سیاست روزمره کارزار را از نظر دور داشت. فعالین سازمان اقلیت از ابتدا سرنخ تعیین سیاست کارزار را به عهده داشته اند.
 اقلیت جریانی است که دریافت کمک مالی را سالها پیش با راه انداختن پروژه ( ان جی او) شهرزاد نیوز از دولت امپریالیستی هلند کلید زده است. این جریان با در غلطیدن به یک فساد مالی کلان برای “بسط دمکراسی در ایران” همچون قشر اشرافیت طبقه کارگر در جنبش کارگری ایران و همچنین ایران تربیونال عمل کرده و می کند.
 برای خواندن روی تیتر آن کلیک کنیم.

حزب کمونیست ایران (مارکسیست- لنینیست- مائوئیست): در باره ایران تریبونال
حزب ما کارزار ایران تریبونال را نه پروژه ی امپریالیستی می داند و نه تغذیه شده توسط ارگان ها و نهادهای امپریالیستی. این اتهامات پایه و اساس ندارد و هیچ سند و مدرکی دال بر آن را ندیده ایم و به طور جدی از کسانی که چنین مواضعی را می گیرند می خواهیم به جای این اتهام های فرسایشیِ بیهوده، درگیرِ مسائلِ سیاسی مربوط به کارزار شوند.


۱۸ اگوست ۲۰۱۲             
واقعآ باید چشم ها را شست و جور دیگرنگریست؛ یا مثل حاج اقا مصداقی دست و رو شسته مصاحبه کرد؟
باسلام و درود به تمام مبارزانِ ایستاده بر آرمانهای خود و عهدی که با شهدایِ راه آزادی و طبقه زحمت کش در میهنِ گرفتار بسته اند. قبل از هر چیز برای من این سوال مطرح است که آیا شهدایِ سازمانها و گروههای مختلف که بر بالای دار و یا برسینه دیوار و زیر شکنجه جان دادند راضی بودند که برای راه اندازی یک دادگاه نمادین، در بساط سازمانها و دولتهای امپریالیستی بازی کنیم؟

دِرابا، وبلاگ «کمیتۀ هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری» مسدود شد
به اطلاع می رسانیم که «دِرابا»، وبلاگ کمیتۀ هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری، که به تازگی تأسیس شده بود، مسدود شده است و ما قادر نیستیم هیچ مطلبی را در آن درج کنیم. یادآوری می کنیم که چندی پیش سایت کمیته نیز مورد حملۀ هکرها قرار گرفت و به طور کامل از میان رفت. وبلاگ «دِرابا» به آدرس derabaa.wordpress.com پس از نابودیِ این سایت تأسیس شد. جهت اطلاعِ مراجعان به رسانۀ کمیته اعلام می کنیم که تا اطلاع ثانوی اخبار، بیانیه ها ، اطلاعیه ها و مقالات ما صرفاً در سایت های دیگر قابل دسترسی هستند.
کمیتۀ هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری
نمی دانم چرا تا به حال قیام نکرده اند؟!
نمی دانم چرا دست ها را به هم و پاها را به هم نچسبانده اند
 و لگدی محکم به این دنیای وارونه نزده اند!
بگذار این جهان نابود شود!
بگذار اثری از آن باقی نماند!...
(برگردان شعر از کردی به فارسی: غالب حسینی، عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری)

لیسا کریستین دردو سال گذشته به جهان سفر نموده تا واقعیت تحمل ناپذیرو سخت برده داری مدرن مستند کند. او تصاویر زیبا و فراموش نشدنی از معدنچیان در کنگو، حمالان آجر طبقه ای در نپال را به اشتراک میگذارد تا موقعیت ۲۷ میلیون جان به بردگی کشانیده شده در سراسر جهان را روشن نماید.( در فیلمبرداری شده در TEDxMaui)

سخن‌ران: وزیر فتحی
زمان: یکشنبه ۲۶آگوست۲۰۱۲
مکان: آمریکا(دالاس)
زمان پخش برنامه:
ساعت ۱ بعد از ظهر به وقت محلی دالاس-تکزاس
ساعت 8 شب به وقت اروپای مرکزی
ساعت ۱۱:۳۰ شب به وقت ایران
ساعت ۲ بعدازظهر به وقت کانادا (تورنتو)
ساعت ۲ بعد از ظهر به وقت نیویورک
ساعت ۱۱ قبل‌ از ظهر به وقت لوس‌آنجلس
ساعت ۱۰ شب به وقت ترکیه
لینک پخش زنده‌ی برنامه: http://www.justin.tv/yadman67
لینک پخش زنده‌ی برنامه:
www.justin.tv

قصه عشق خبرچین ساواک امیر حسین"فتانت" و کل کل "انقلابی" با پرویز ثابتی


قصه عشق خبرچین ساواک امیر حسین"فتانت" و کل کل "انقلابی" با پرویز ثابتی شکنجه‌گر ابروکمانی!
رزا: داستان ظهور ناگهانی و رسانه ای جاسوسان، شکنجه گران و مامورین ساواک طبیعی است. رژیم اسلامی بدلیل فوق شکنجه، کشتار و فوق اعدام، رژیم سابق( شاه) را طوری رو سفید کرده، که این خر خاکی های فرتوت هم جان گرفتند!
فرتوت تر از آنها البته "انقلابیون" سابق و سوسیال دمکراتهای کنونی (اکثریت، توده) هستند که بقول کامنت گذار (علی کبیری)،آنها (علامه زاده و شرکا) از بی عدالتی در رسانه صدای امریکا، برای نگذاشتن میزگردی با شرکت شکنجه شده گان در کنار شکنجه گر نظام شاهی، شاکی شدند! نه از وجود شکنجه در ساواک شاه!

فیلم جدید فتانت که میگه، اگر به حسابش پول بریزیم، قراره بلاخره از نقش خود در لو دادن کرامت دانشیان بنویسه!
البته انگیزه برائت از طرف "عشق دوره جوانی" اش را هم داره! لینکهای زیر جالبند! بخصوص که وبسایت ایرانیان هم قراره بهش (فتانت) پوشش رسانه ای بده ...
امیر حسین فطانت

کامنت به فتانت: فراموش نکنیم گفت:
۲۰ اردیبهشت, ۱۳۹۱ در ساعت ۴:۳۰ ب.ظ
جناب فتانت (فطانت)
به نام یکی از دوستداران کرامت برایت می نویسم که در نوشته ات از اونام نبردی ولی از گروه ۱۲ نفره چنان با تنفر یاد میکنی که گویی کسی از جبهه مقابل (آنگونه که در صدا و سیما قبل و بعد از انقلاب یاد کردند ) سخن می گوید. بنام و به یاد زنی که هنوز احساس دینی نسبت به او داری و نوشته ای همیشه عاشق بر او بودی از تو می پرسم چگونه عزیزی که زمانی قبل از ۲۳ سالگی ات رفیق و یار دیرین ات بود همانی که برای نجات تو و حفظ تو شکنجه ها دید و دم بر نیاورد و در سحرگاه ۲۹ بهمن به همراه خسرو جاودانه شد را اینگونه یاد میکنی؟ آری بدرستی گفتی که اگر کرامت و خسرو امروز زنده بودند همان کاری را میکردند که امثال علامه زاده ها با توان محدود شان ولی برای مردم شان می کنند.
تو نیز همچون اینان که میگویی “برای همیشه به عنوان قهرمانان روشنفکری چپ ایران نامشان را در تاریخ جاودانه ساختی” هر آنچه را بایستی بگوئی صادقانه بگو و بر کاغذ بنگار تا دین خود را بدان زن ادا کرده باشی و بر آگاهی جوانان میهن نیز افزوده و خود هم در پایان عمر به صداقت جاودانه شوی. لطفآ پاسخ مرا بدون کوچه پس کوچه رفتن بده.

در۲۹ بهمن ماه ۱۳۵۷ در گرامی‌داشت یاد و آرمان دانشیان و گلسرخی، خیزش تبریز و قیام بهمن، در دانشکده ادبیات دانشگاه شیراز همایشی هزاران نفره برگزار شد. کمیته انقلابیون فارس سازمانده این همایش بود. در شمار سخنرانان این گردهمایی یکی از خواهران دانشیان نیز بود که شب پیش کپی پرونده را از ما به امانت گرفته بود. وی در سخنرانی خود بی آنکه با دیگران هماهنگ سازد، از نقش امیر فطانت در سازماندهی تور پلیسی پرده برداشت. پس از پایین آمدن از تریبون، دانشیان خود را به من رسانید و گفت که امیر فطانت در میان جمع است. از وی خواسته شد که صدایش کند. وی با گفتن امیر، سبب آن شد که جوانی به سوی صدا روی برگرداند. برای ما جای شکی نماند که او امیر فطانت است، یکی از دوستان و همرزمان دوره دانشجویی وی گواهی داد که خود اوست و خواهر دانشیان گفت که فطانت نزدیک به دو سال به خانه اشان رفت و آمد داشته و گذشته از این از وی درخواست نامزدی کرده بود. در پایان همایش آن روز غروب ۲۹ بهمن ۵۷، وی بازداشت شد و برای بررسی به دامنه‌ی کوهی پشت ارم و ابیوردی شیراز برده شد. حزب‌الله در پی خود رو، با موتور‌ها تعقیب کنان فریاد می‌زد که «کمونیست ها یک مجاهد را ربودند». حزب الله با مانوری جا گذارده شد. در بررسی اسناد نزد «امیر» نشان داده شد که وی «حمید ف» است و نه «امیر». کارت شناسایی، ‌بلیط اتوبوس ایران پیما به مقصد کرمان نشان می‌داد که وی از سروستان فارس است و مهندس مس سرچشمه کرمان. همکلاسی امیر فطانت تنها در صدایش شک داشت و می‌گفت این خود فطانت است و تنها صدایش تغییر داده است. قصد داشتیم او را برای بررسی و پرونده دانشیان و گلسرخی و گروه مربوطه، در پایگاه کمیته انقلابیون فارس، او را بازداشت کنیم. اما با نشانه‌‌های به‌دست آمده، برای من بیش از دیگران آشکار بود که وی امیر حسین فطانت نیست.

چشمی کم سو بر هنر، دستی علیل در سیاست و قلمی دریده بر کاغذ
امیر حسین فطانت نویسنده: 
آقای علامه زاده پس از نشر کتابشان ” دستی در هنر و چشمی بر سیاست” در مصاحبه با صدای امریکا و رادیو فردا و نشریات و درارتباط با ماجرای گروگانگیری اعضای خاندان سلطنتی به دفعات از من به عنوان عامل نفوذی و باعث دستگیری ان گروه دوازده نفره نام بردند. از ایشان خواسته بودم که هروقت چنین با قاطعیت از من نام میبرند اخلاقا موظفند که امادگی مرا هم برای پاسخگوئی یادآوری کنند. اما بار دیگر در نقد کتاب در “دامگه حادثه” اقای ثابتی  را نکوهش میکند که چرا روایت ایشان و یا سایر رفقا را قبول ندارد و مجددا از من نام میبرد بی اشاره به تذکرمن. دراین مقاله نگاه من به وجه سیاسی اقای علامه زاده است و نه وجه هنری ایشان. اقای علامه زاده نیز علیرغم هنرمند بودن و انتظار اولیه من از ایشان به عنوان هنرمند همچون همه چپ های چیپ فاقد اخلاقند. در اخلاقیات این قوم هدف جستجوی حقیقت نیست تحمیل حقایق ایشان است. (انتخاب واژه چپ چیپ از طرف من در قیاس با  شخصیت های اسطوره واری از چپ های ایران است که با انها زندگی کرده ام).
امیر حسین فطانت:
خدمتتان نوشته بودم که انگیزه اصلی من قبل از اینکه اعتنا و پاسخ به نوشته ها و قضاوت های شما و یا کس دیگری باشد، احساس دِینی است به زنی که همیشه بر او عاشق بودم و آگاهی جوانان میهنم و دیگر هیچ. فرصتی فراهم آورید  تا برای یک بار هم که شده در محکمه ای نیک وبد روشنفکری سیاسی ایران  با محاکمه و قضاوت بر من و این ماجرا تعریف دوباره شود و نیز فرصت دوباره ای خواهد بود تا بازوی نظامی چپ های چیپ با تخم مرغ و گوجه فرنگی و پنجه بوکس و تیزی وچاقو دین خود را به تاریخ با اجرای حکم اعدام انقلابی من ادا کنند اگر مایل باشند.

ـ امیرحسین فتانت (جوان) پس از دستگیری و مقاومت اولیه به خدمت ساواک در‌می‌آید. همکاری و اطلاعات وی باعث دستگیری (حداقل) کرامت دانشیان می‌شود. این‌که آیا همکاری فتانت با ساواک تا مقطع دستگیری‌های سال 52 بوده، و یا این همکاری تا مقطع انقلاب ادامه داشته است، پرسشی‌ست که امیرحسین فتانت بایستی به آن پاسخ دهد.
ـ کرامت دانشیان پس از دستگیری تحت شدیدترین شکنجه‌های ساواک قرار می‌گیرد. پایداری و استقامت او برای حفظ «دوستان»اش، ازجمله امیرحسین فتانت بوده است. هیچ سند یا نقل قول شفاهی به من منتقل نشده که کرامت دانشیان در زیر شکنجه نام کسی را برده باشد.
پس از گذشت ماهها، کرامت هنور نمی‌تواند قبول کند که عامل دستگیری‌های گسترده «دوست» وی امیرحسین فتانت بوده است. یکی از دلایل سرباز زدن کرامت دانشیان از قبول این واقعیت تلخ می‌تواند وجود این فرضیه باشد: پیش از آنکه طیفی از زندانیان سیاسی به همکاری امیرحسین فتانت با ساواک شاه در زندان پی‌ ببرند، انگشت اتهام به سوی فرد دیگری نشانه رفته بود. البته طبق ادعای شخصیتی حقیقی به این نگارنده (که ایشان نمی‌خواهد نامی از وی برده شود) کرامت دانشیان پیش از اعدام پذیرفته بود که سر نخ دستگیری گروه در دست امیرحسین فتانت بوده است.

مطالب مرتبط:
چهارشنبه ۱۱ آوریل ۲۰۱۲

پس از گذشت این همه سال، و رو شدن بسیاری از مسائل در مورد این پرونده، باز هم ثابتی همچنان بر روایت رسمی ساواک که در اولین روز اعلام دستگیری ما به روزنامه‌ها داده شد تاکید می‌ورزد. نه اسمی از مامور نفوذی خودشان، امیر حسین فطانت، می‌برد؛ نه از اینکه اسلحه‌های نمایش داده شده در دادگاه متعلق به خودشان بوده است. نه به شکنجه‌ی این گروه اشاره می کند و نه به اهدافِ پشت پرده‌ی بزرگ‌نمائی ساواک در این پرونده.
 عنوان : لاف از سخن چو دُر توان زد!
جناب علامه زاده، مگر شما وافراد دیگری نظیر شما، بارها ادعا نکرده اید که به عنوان زندانیان سیاسی در زمان شاه سابق، توسط بازجویان ساواک مورد شکنجه قرارگرفته اید؟ پس دیگر تجزیه و تحلیل اراجیف یکی از روسای سابق ساواک همچون ثابتی، موردی ندارد. این کار شما آب به آسیاب ثابتی ها ریختن است چون شما در اینجا شده اید دلال مظلمه و دارید برای کتاب بی ارزش ثابتی تبلیغ مجانی میکنید. حق نیست تا بجای آن و هراز چندگاهی شکوه به درگاه مردم بردن، دامن همت به کمر زده و بر علیه این شخص و افراد دیگری که مظنون به شکنجه و قتل وکشت وکشتار مردم یا به قول شما " ...چپ و مذهبی و ملی و تروریست و سیاسی‌کار و سیاست‌باز و مبارز و خرابکار و وطن‌پرست و وطن‌فروش..." هستند، شکایاتی را به دادگاههای صالحه ی مربوطه در کشور محل سکونت اینها تسلیم نموده و دادخواهی کنید؟ آیا این سخنان شما وامثالهم جز لاف درغریبی چیز دیگری هم هست؟ من بشخصه بسیار متعجبم از بی عملی شما وآن عده ای که قبلاً ادعا کرده بودند که مأموران ساواک آنها را شکنجه وداغ درفش کرده بودند. آن عده از صدای آمریکا خواسته بودند تا به آنها هم فرصت پاسخگوئی داده شود. درمقابل، باید از اینها سوال کرد که "فرصت پاسخگوئی" یعنی چه؟ تمام کشورهای اروپائی ونیز آمریکا دارای قوانینی هستند که برای همه لازم الاجرا میباشند. یکی از آن قوانین برای همین مورد شما و افرادی نظیر شما است. اگر فردی مظنون به شکنجه در کشور دیگری بوده ودریکی از کشورهای اروپائی ویا آمریکا ساکن باشد، قربانی یا قربانیان میتوانند طبق قانون برعلیه آنها اقامه ی دعوا کرده و از دادگاه تقاضای رسیدگی، غرامت، ضرر وزیان وغیره... کنند. از دولتی سر شما، تا دلتان بخواهد وکلای مدافع حقوق بشر وسازمانهای حقوق بشری در غرب وجود دارند که یا بطور رایگان ویا با دستمزد نازلی به اینگونه شکایتها رسیدگی میکنند. جا ومکان این آقا و سایرین هم معلوم است. اگر هم بروند پشت قله ی قاف این کشورها پنهان شوند، موسساتی هستند که آنها را بالفور پیدا میکنند. پس دیگر مشکل شماها چیست؟ میدانید مشکل شماها از چه قراراست؟ بی عملی. همین و بس. جمع شماها قادر نیست تا از حقوق حقه ی خودش دفاع کند. وای به روزی که اگر اداره ی مملکت را شماها بدست میگرفتید! آقا! با نق وناله وازاین جورحرفها، مشکل این مملکت حل نمیشود. " گاو نر میخواهد و مرد کهن! "
در زیر فیلم 
شکنجه‌گر ابروکمانی! پرویز ثابتی Parviz Sabeti نمونه کامل یک پلیس سیاسی
http://youtu.be/uMAeEw5lXk4