۲۹ شهریور، ۱۳۹۲

یادمان کشتار دهه 60 ، یا تیر خلاص به شقیقه ی مبارزه ؟!




رزا: امروز داشتم مقاله صدای آلمان را میخواندم.اینجا - شیمیایی میفروشند و مصرف کننده را به جنگ تهدید میکنند!
همزمان به یاد شوی تلویزیونی بی پرده و بی تعارف افتادم. تازگی ها به مناسبت کشتار دهه 60 یک مشت بریده از مبارزه را میاره قسم بخورند که تواب نیستند! اینجا و هم  اینجا

بعد یاد شوی دادگاه تریبونال لندن و هلند افتادم. "خاوران" به زبان انگلیسی!
آخرش هم تیر خلاص زن  را گلباران کردند!

الان داشتم به یاد گلباران توده ای ها و اکثریت دریوتبوری و مقاله ی آقای خیاو را میخواندم!

بعد یاد مائویست ها افتادم. سوسن و آزاده شان را میفرستند دادگاه تریبونال، فریدا و برهان اعظمشان سخنران رقیب، یعنی گفتگوهای زندان اند!
فریبا سحرخیزشان مدام پشت دوربینه، مریم جزایری اما با ماسک بیرون میاد! کلا مثل اختاپوسند. تو هر برنامه ای یکی دو نفرشون سرک میکشه!

بعد میرم سراغ نیمه شب نوشته های گزارشگران! دلش برای قطب زاده میسوزه و یک سوزن نازکی هم به ماتحت همایون ایوانی میکشه که:
بهروز سورن گویا میخواد بگه یک چیزهایی میدانه، اما نمیگه!
ساپورت همان جوراب شلواری نیست!
 اینا منو یاد خبرچین عاشق می اندازه، که از ساواکی های اعدامی نوشته!
از همه چی میگه کلاغ خبرچین، بجز کرامت دانشیان!


اما من  به  پرواز عقاب فکر میکنم!
از آن بالا که به پایین نگاه کنی، چقدر همه چی جالب میشه!
انگار همه مثل مورچه، منظم در حال انجام کارشان اند. نقشی که سیستم دیکته کرده!
نقش من چیه؟
„Non Serviam“
اگر دستانم بسته نبود، برای همگی کف میزدم!
اما در این شرایطی که قرار دارم،
تنها میشه عکس یادگاری گرفت!

مطالب نا مربوط "عکسهای  توابان و جنایتکار زندان اوین" در بی بی سی است اینجا
برای مطالب مرتبط:
 روی کلمات فعال متن کلیک کنیم!
مطالب مرتبط دیگه:


در 25 سالگی کشتار دهه ی 60، در اوج چوب حراج زدن به مقاومت و مبارزه، متن زیر عجب میچسبه!
 زبیگنیف لیبرا هنرمند لهستانی چه در تصویر بازسازی شده مرگ چگوارا و چه در دیگر تصاویرش از تروماهای تاریخی همچون اردوگاه یهودیان و انفجار بمب ناپالم به خوبی پی برده که تنها راه بازسازی چنین رویدادهایی در دوران اشباع تصویری، بدون حس شوخ طبعی، تاثیری نخواهد داشت. اوج کار لیبرا لِگوهای اوست که کوره های آدم سوزی را در قالب این بازی همه گیر بازسازی کرده است (تصاویر باز ساخته اش همچون این تصویر، در عرصه هنر، هرچند به قدرت لگوهایش نیست اما قابل اعتنا است)
چه گوارا، چه یک مبارز راه عدالت و آرمان والای انسانی باشد، چه قصاب شهر هاوانا، در تصویر لیبرا، سرخوشانه به آخرین سیگار برگش پک می زند ... چگوارایی انسانی با تمام آرمان ها و نقص هایش ... با تمام فداکاری ها و جنایت هایش ... تنها بازنمایی آیرونیک هنرمندانی چون لیبرا است که قادر است آن شمایل نگاری تقدیس گرانه ی مسیحی چگوارایی را به ساحتی بکشد که تاریخ ناکامی ها و جنایت های بشری به ساحت بازنمایی تروماتیک بدون خشونت بیانجامد ... ساحتی که چگوارا نه پوستری بر روی دیوار اتاق سوسیال تینیجری شوریده است، نه یک کالای سرمایه داری برای فروش ... بازنماییِ چگوارایی که تاریخ نشان داد هم انسانی والا و فداکار بود و هم یک انقلابی بی رحمِ جلاد.

کریم خیاو
......همایون ایوانی را باید برای کیش و مات کردن منتقدین، ستود. او در اتاق پالتاکی ایران پویش «گفتگوهای زندان» مورخه ی جمعه دوم دسامبر 2011 صراحتا در مورد "سیاست هایی که از سال 2005 وزارت اطلاعات برای رخنه و تخریب گردهمایی ها که هر دو سال یک بار توسط گفتگوهای زندان برگزار شده و از آن به عنوان «کروکی وزارت اطلاعات»" یاد می کند.
یک حساب سر انگشتی به ما می رساند که وزارت اطلاعات از سال 2005 یعنی 8 سال پیش در پی رخنه به محقل گفتگوهای زندان است. اگر این خبر درست است، پس چرا 8 سال سکوت کرده اید؟ آیا این سکوت خیانت نیست؟ آیا این یک مکانیسم دفاعی و یا روان پریشی نیست؟ آیا شما تا این حد در خیال پردازی هایتان فرو رفته اید؟ آری، دقیقا فرد با استفاده از این مکانیسم شخصی با آرزوها یا هدف هایی که نمی تواند برسد در عالم خیال می رسد. در واقع وظیفه ی مهم "خیال پردازی" ارضای آرزوهای ناکام شده ی فرد است که با استفاده از این مکانیسم فرد خود را قوی و حتی بالاتر از آنچه که هست می بیند. من و همه ی آنانی که در آن روز حرف ها و خیال پردازی های همایون ایوانی را شنیده ایم، جدا خواهان شفاف گویی از طرف او و محفل اش می باشیم. هرچند که پاسخ آن پیشاپیش روشن است. هرچند که پوپولیسم آشکارا سعی در جلب پشتیبانی از اطرافیان خود با توسل به وعده های کلی و مبهم دارد. نمونه ای از  این رفتار  در فایل صوتی  حرف های همایون ایوانی در مورد رخنه ی وزارت اطلاعات رژیم را می توانید بشنوید.
..........
سخنرانان در این دوره:
وجه اشتراک این دوره با دوره ی قبل (چهارمین) در چیدمان سخنرانان است، چیدمانی که با اولین و دومین دوره اش بسیار متفاوت است. در این دوره اکثریتی ها و توده ای های خائن توبه کننده به فراوانی یافت می شوند. وجدان درد دارند و در نوشته ها از یارانی یاد می کنند که خود در گرفتاری و رهنمون کردن جنایتکارن برای باز جویی ورق های تاریخ را سیاه کرده اند.

ازبین سخنران پیشتر گفتیم که، یوسف عزیزی بنی طرف که خود دقیقا یکی از همان دادخواهان، البته از نوع امپریالیستی اش (همکار رادیو بی بی سی . ...) است در مورد "وضعیت خلق عرب"  در هلند سخنرانی خواهد کرد. این فرد با ادبیاتی صد در صد تجزیه طلبانه اش تلاش دارد خود را یک فعال مدنی جا بزند. حال پرسش اینجاست، این آقای مرتجع و عقب مانده چه ربطی به قربانیان دهه ی شصت دارد؟ رفقای ما در خوزستان، نه "الحواز" جان شیرین خودشان را برای مردم محروم ایران و بویژه کارگران و زحمتکشان  در حلبی آبادها و چادر نشینان خوزستان اهدا کردند. به واقع جانفشانی های این رفقا، نسلی را در جامعه بوجود آورد. نسلی از مبارزان را که هیچ دیکتاتوری و هیچ سرکوبگری نتوانسته این نسل را کاملا ساکت و نابود کند.




هیچ نظری موجود نیست: