رزا: بیش از 2 سال است که صدای اعتراض و انتقاد زندانیان بجا مانده از کشتار هولناک دهه ی 60 خاموش نشده، که چرا قاتلان و همدستان سوسیال دمکراسی اش به نام جانباختگان مراسم یادمان گذاشته و به نام آنان، روضه ی"دادخواهی" ، "جبران" و "پرداخت خسارت"...میخوانند. و آنها (بجاماندگان از کشتار) انتقاد شدید از محاکمه نمایشی مسئولین نظام اسلامی توسط امپریالیستها را دارند.
در این بین نیز عده ای پرچم "نه" به
دادخواهی در پیشگاه امپریالیستها (نهادهای سرمایه داری مانند دادگاه نمایشی
تریبونال لندن و هلند) را بر افراشتند و به درستی مطرح کردند: شکایت روباه را به
شغال نبریم...
در بین این عده البته صدای سوسیال دمکراسی آلمان
رساتر شنیده شد. طیف راه کارگر و گفتگوهای زندان و...
اینان (سوسیال دمکراسی) خود دو سال پیش مراسمی با نام چهارمین گردهمایی زندانیان سیاسی
را در یوته بوری با پول و همکاری سوسیال دمکراسی سوئد با سخنرانی و افتتاحیه افراد
شناخته شده توده ای و از بیت موسوی (دولت وقت سالهای کشتار زندانیان)، برگزار
کردند که در آغاز سازماندهی اش به نام و با همکاری "چپ رادیکال" بود.
×توجه: اسم رضا ارجمندی (سگ دستاموز موسوی در خارج) بجای رضا برومند (شعبان بی مخ حقوق بشری) گاها به اشتباه در متن آمده!
اما!
در طی اجرای مراسم بناگهان رضا برومند دسته گلی بزرگی را در صحنه سخنرانی تقدیم برگزارکنندگان میکند و از آنجایی که او فردی شناخته شده ای در سوئد است و گویا او همواره در جلوی سفارت ایران و در وقت
انتخابات، مخالفین و معترضان به رای دادن به رژیم را جلوی سفارت ایران تهدید
میکرده و حتی برخورد فیزیکی (پیچاندن دست معترضین) با آنان داشته، از طرف زن جوانی
که پشت کامپیوتر (لایف) مشغول پوشش خبری دادن به مراسم در یوته بوری بود، شناسایی
شده و این زن بعنوان یکی از برگزار کننده گان سطل آب دسته گل بزرگ اهدایی را بر سررضا برومند (آورنده ی گل) خالی میکند. من و دیگرانی که در کشورهای دیگرصدای جلسه
ی گردهمایی سوئد را بصورت آنلاین داشتیم، بشدت متعجب و بعدا در مورد موضوع پرس و جو
کردیم.
پرسیدیم:اینکه ایشان(برومند) اصلا در وسط آن صحنه چرا بوده؟ گفتند: میخواسته
به شادی صدر (سخنران گردهمایی) گل تقدیم کند! او (برومند) آن بالای سن هول شده و میگوید که گل را به
برگزار کنندگان یوته بوری تقدیم میکند. از طرف کمیته محلی فرخ قهرمانی با بوسیدن رضا برومند گل را تحویل گرفته و از لطف ارجمندی تشکر میکند. میگویند: زنی که مشکل
"خصوصی" داشته با برومند آب سطل آن دسته گل بزرگ را روی سرش خالی
میکند! و این قائله خاتمه یافته. چیزی نبوده دعوای خصوصی بوده! میگویند: بعدش هم سخنرانان
به سخن ادامه، هنرمندان به نواختن و دوربین ادامه فیلمبرداری کرد. پس، وقفه کوتاهی
بوده!
زن اما میگوید: برومند را اغلب افراد جلسه
میشناسند. در شروع انتخابات و اعتراض ها دستش را (دست زن را) جلوی سفارت پیچانده و
این دست چندوقتی توی گچ بوده. او شعار داده و افراد حاضر هم، همگی میدانند که این مسئله
خصوصی نبوده، اما جلسه پر از دست راستی و توده ای بوده حتی
از طرف
دوربین چی جلسه و برخی از حضار گردهمایی یوته بوری از طرف جمع، به زن توهین شده و
او جلسه را ترک میکند!
رضا برومند البته با عذرخواهی امیر جواهری و فرخ قهرمانی (هر دو
نفر در سوئد) کوتاه نیامده بود و با مقاله ای در اخبار روز از طرف گروه اش شاکی
میشود و توضیح میخواهد!
من هم در جلسه اینترنتی گروه گفتگوهای زندان (بنام
پویش)، خواهان حمایت از آن زن شدم.
این زن وقتی صدای سخنرانان (اکثریتی و توده ای و
موسوی چی) جلسه یعنی رضا طالبی و آراز فنی را برایتان پخش اینترنتی میکرد، روانی
نبود؟ چپ رو نبود؟ هیستریک نبود؟ ( آنچه که به او تهمت زدند.) معلوم است که من هم و خیلی از زنان مانند ما، با فردی که دستم را
پیچانده، همان حداقلش این است که گل اهدایی او را محکم توی سرش میزدم! یعنی دفاع
از خود با آنتراک زمانی!
من انتقاد
کردم: چرا گفتگوهای زندان جواب رضا ارجمندی را نداده، چرا گفتگوهای زندان از آن زن
که فعال سیاسی است، حمایت نکرده و اصولا چرا سخنرانان و افتتاحیه یادمان کشتار
زندانیان دهه ی 60 همگی از طیف توده، اکثریت و سبزها و هواداران رژیم در سوئد بوده اند؟!
گفتگوهای زندان اول جلسه اعلام میکند (همسر همایون
ایوانی یعنی مژده ارسی) میگوید که ما رضا برومند
را نمیشناختیم ما از آلمان رفتیم سوئد و نمیدانستیم اینها کی هستند و کمیته محلی
سوئد آورده بود! از سماکار (من یک شورشی بودم) فاکت می آورد، که جلسه را ادامه
بدهید! در اتاق چت عمومی با بیش از 200 شرکت کننده، همایون ایوانی اما پس از اعدام
سوال کننده (یعنی من) توسط شعبان بی مخهایش (زوج سیاسی ای بنام مهری هانور/آلمان و
علی دروازه غاری/ امریکا (فایل صوتی اعدام من مستند سازی اینجا دقیقه 6:15). همایون ایوانی همانجا اعلام میکند که توطئه رژیم
و اطلاعات است این سوالات و انتقادات!!! این انتقادات هدفش انحلال مراسم آینده
آنان است!!!
یعنی به
گفتگوهای زندان در عبای "چپ رادیکال" این وصله های ناجور و همرقصی با
سوسیال دمکراسی نمیچسبد!
فایل صوتی که کریم خیاو در مقاله اش به او لینک داده
است.
بعد ازدو سال سرکوفت، تهدید به بستن این بلاگ، هک
آدرس ایمیلم، حذف نام من در کلیه اتاقهای چت سیاسی بخصوص اتاقهای اینترنتی طیف فدایی و نشست مشترک "کمونیست و چپ"، تحقیر زندگی خصوصی من و کودکم، اتهام زنی
اینکه من مدرک دکترایم را با پول رژیم گرفتم، تمسخر آنارشیست هرج و مرج طلب، ترور
شخصیت و اتهام جاسوس رژیم، بورسیه ای رژیم، دانشجوی صادراتی....،شکنجه روحی تلفن ای، جستجو ی آدرس من و نهایتا تهدید به حذف
فیزیکی (پس از حذف دیجیتالی) و انواع و اقسام
آزار و مزاحمت ها (علیه من و کودکم) توسط مجموعه گفتگوهای زندان و رفقایشان،(فایل تلفن ضبط شده، خصوصی است و در صورت ادامه
تهدیدات علنی میکنم.)
اینک اما با
خوشحالی میبینم که زندانیان سیاسی سر موضعی علیه این توابان سیستم و سرمایه بپا
خاستند.
کماکان همینجا اعلام میکنم: برای این طیف توابان و
کارمندان سیستم، نه من و نه آدرسم و نه گذشته و نه حال ام، مخفی نیست. اینان و
گروه موشهای جاسوس شان در شهر کلن/ آلمان و اتاقهای چت اینترنتی شان با ریاست
مهری/ آلمان، پرواز/ امریکا و صفورا/ امریکا و موش آبادی شان...خرمگس های مزاحم (مثل صفورا و مهری القاس اوزگل ...
)، از شما کدامتان میتواند جرات کند چهار خط بنویسد و ثابت کند که من از ابتدای ورودم به خارج از کشور و تاکنون (برای
خرج تحصیل یا زندگی) یک دلار از رژیم اسلامی و یا دولت های اروپایی دریافت کرده ام...
پس دهانهای گال و گندتان را ببندید. زمانی که من آمدم به زبان رسمی
اینجا تسلط داشته، در خیابان سرخ و در خانه ی اشغالی و اشتراکی اش با همفکرانم زیستم. پناهجو نبودم اما همواره
از حاشیه ها... از شما خیلی دیدم و دروغ شنیدم. از شما توابان رژیم و همکاران
سیستم سرمایه که روی گرده ی کار و تلاش دیگران خود را 34 سال پروردید. و
فربه، اونیفورم چپ و سر موضعی به تن، هر 4
سال پاسپورت بدست پشت در انتخابات مجلس و پارلمانت اینجا رای دادید، یا رای خریدید.
هوا را با آروغ های "چپ و رادیکال" در
میکروفونهای وابسته آلودید. رویای قدرت
تان تهوع آور است...دیدن استثمار کار دیگران، خوراکتان گوشت ذبح اسلامی ... عروس های باکره
پستی و سفر به ایران برای تجدید فراش/ فروش املاک و خانه و کارخانه... اخلاق
اسلامی/ "کمونیستی" ....ای دلالان سیستم... شما کابوسی هستید هر
کدامتان برای چپ و کمونیست....یک مشت آشغال قدرت طلب فرصت طلب، دلال فربه
بگذریم!
اکنون در
این دو سال، خوشبختانه، نه تنها زندانیان سیاسی چپ رادیکال، بجامانده از کشتار دهه
ی 60 مانند مینا زرین راه خود را شفاف از متدهای استالینیستی جدا کرده، بلکه دیگران
نیز اجازه نمی دهند، به بهانه ی "تصمیم کمیته محلی" و یا اینکه سخنران
شونیست، سبز، توده ای، اکثریتی، سوسیال دمکرات... را ما، "گفتگوهای
زندان" میکروفون ندادیم! ما مسئولش نیستیم!ما چپ ایم و انقلابی ، سر موضعی! کمیته
محلی و جمع تصمیم گرفته اینها سخنرانی کنند!
بعد از مطالبی که در آستانه پنجمین گردهم آیی
زندانیان در هلند و از داخل خود این مجموعه انتشار عمومی شد اینجا و اینجا،
اکنون مشخص است که تصمیم گیری نهایی در مورد سخنرانان
این مجموعه در "دقیقه نهایی" انجام شده و توسط خود همایون ایوانی و همسر ایشان (که گویا به محض
آزادی از زندان، با پاسپورت رژیم و کاملا قانونی و بقصد دید و بازدید اقوام به
خارج آمده و شادمان دوباره به ایران بازگشته و سابقه کارمندی روزنامه آدینه و
همکاری با فرج سرکوهی را هم یدک میکشند)
به اعضا دیکته میشود ...اگرچه او (مژده
ارسی) فیلم خود را همه جا با مادران خاوران مونتاژ میکند، اما مادران خاوران و
خانواده های زندانیان سیاسی، حمایت ادعایی او را پس از آزادی اش از زندان، هیچکدام بیاد نمی آورند!
قبلا هم نوشتم: مژده جان، مونتاژ فیلم تان اینجا روی
فیلم دادخواهی مادر ریاحی (بدون اجازه ایشان زمانی که زنده بودند و خانواده شان)
با وجود سابقه کارمندی شما در آدینه (بهنود/ سرکوهی) و هم استفاده از نام "چپ
انقلابی" در تناقض است! و چهره سازی برای معروف شدن در اونیفورم چپ است، آنچه
شما دوست دارید باشید، اما نیستید...
اگرچه اسامی خود و همسرتان قلابی است، اما چون مدام
پشت دوربین ها هستید، خانواده ها و دیگر فعالان،شهادت دادند که اصلا نمیشناسندتان
و کلا چهره تان را در مبارزات همان دهه ی
60 مادران خاوران و خانواده ها ندیده اند.
برخی هم برایم نوشتند، بعد از آزادی از زندان هر دوی شما در فکر موفقیت شغلی، پول
ساختن و فاصله گیری از افراد کماکان فعال بودید. آنقدر که در خارج هم پناهنده
سیاسی محسوب نشده و پناهجوی اجتماعی گرفتید...
حال، اینکه اینان در گذشته چه بودند و چه کردند، مهم
نیست. اینک، اما قرار است با سازماندهی اینان، بر سر قبر رزا لوگزامبورگ، قاتلینش
یعنی سوسیال دمکراسی بگرید! و پرچم دادخواهی، خسارت، جبران، محاکمه و دادگاه
نمایشی متهمین بلند شده است!
باید دید، آیا چپ رادیکال همانگونه که علیه اجرای
مراسم یادمان کشتار دهه ی 60 توسط حکومتها به دادگاه و تریبونال لندن و هلند
اعتراض کرد، توان روبرو شدن شفاف را در برابر
حامیان سوسیال دمکراسی اروپا و منابع مالی و سخاوتمندی امکاناتی احزاب
اروپا را نیز دارد؟
باید دید امین قضایی جوان و هژیر پلاسچی و پراکسیس
در کنار یوسف عزیزی بنی طرف ها شجاعانه "نه" میگویند و یا عاقبت مانند مجموعه ی گفتگوهای زندان راست و خم
شدن برای میکروفون گرفتن و به ازای
امکانات را می آموزند!
فقدان سپهر مساکنی در بنیاد پژوهشهای زنان، اگرچه به
قیمت نشنیدن سخنرانی اش برای ما تمام شد، اما دیدن پرواز پر غرور عقاب در هیاهوی
غار غارکلاغهای گوش کر کن، بواقع لطفی هم ندارد!
سالن های باشکوه ولی خالی آنان (مانند یوته بوری
سوئد2011) و سالنهای پُر کلاسهای درس دانشگاهها و مکانهای فرهنگی/ هنری آلترناتیو
در بزرگداشت جانباختگان دهه ی 60، نشان از ترد و ایزوله اپوزیسیون سیستمی و همچنین
مقاومت و فشار از پایین نسل جدید را دارد.
اصولا
در هیچ کجای جهان، نباید بر سر سفره ی پهن حکومت ها،احزاب،
دولت، نهادها و رسانه هایش نشست!
چپ رادیکال ای که از میکروفون باز تلویزیون"میهن" سخن میگوید، نه چپ است و نه رادیکال!
سرمایه داری خودش اپوزیسیونش را میسازد، اما ما
مجبور به انتخاب بین بد و بد تر نیستیم. آلترناتیو ما همواره ایجاد تریبونهای
خودمان است. فراموش نکنیم، بخشی از آنهایی که در گور اند در راه "لغو قدرت و قدرت
برای همه" بر خاک افتادند.
یادشان همواره با ما است و گرامی
پس
دیالوگ را به خیابانها بازگردانیم.
رزا
×توجه:
گزارش گل کذایی!
البته گزارش اینجا نمی گوید که امیر جواهری از سال 2002 زیردست رضا برومند کار می کند
و نان شبشان هم از یک منبع است و کلا گرگ پیر میداند:
دستی که نان میدهد را گاز نمیگیرند. گفتگوهای زندان نیز. و این گفتگوها اغلب اسمش در کنار انجمن شعبان بی مخ های حقوق بشر رضا برومند است! کافی
است گفتگوها، انجمن شعبان و گروه اندیشه ی امیر جواهری سوئد را به گوگل دهیم
برایمان لیست میکند!
رضا برومند
هم آنقدر کلفت است که راه و بیراه با تریبونهای رادیو فردا( اینجا) و در مقام
سخنگوی انجمنش مصاحبه دارد.
در این میان بایست به مینو زننده ی گل! دست مریزاد گفت.
مینو در واقع دسته گل اهدایی را همزمان توی کله رژیم اسلامی و ایادی سیستم زد...
مرحبا به زنان چپ و رادیکال. اینان، مانند مژده ارسی و فرهی و بقیه مژدههای قلابی-
انقلابی نیاز به پسمانده خوری خرد و
ریزهای سفره سرمایه داری نیستند... لینکهای مرتبط:
http://archiverosa.blogspot.com/2013/09/25-60.html#more
لینکهای مرتبط:
با امید به آنکه مخاطبان را کمی در عرصه نظری و عملی به اندیشیدن نزدیک
بکند!
شاید بر کسی پوشیده نباشد که من سالیان متمادی با
"شبکه" گفتگوهای زندان ( یا هر اسمی که شما و دیگران بر آن می گذارید )
همکاری کردم. من و مایی که بار سنگین زخم های بجا مانده خود،خانواده های زندانیان
سیاسی و اعدامیان را در عرصه دیگری از مبارزه بدوش می کشیم. شبکه ای که قرار
بود با گسست از روشهای تشکیلاتی به غایت غلط سازمانی سابق،در ارتباط با پدیده
زندان و زندانی سیاسی،با ساختاری شورایی و شبکه ای در راستای این امر مهم ،مبارزه
برای آزادی زندانیان سیاسی، برچیده شدن زندان، شکنجه و لغو اعدام در ایران و جهان
و مبارزه علیه رژیم سرمایه داری – اسلامی ایران با یک چشم انداز سوسیالیستی
را در عرصه اجتماعی مادیت ببخشد.
تعدادی از بچه هایی که هنوز در جمع گفتگوها یا در سمینارها
شرکت کرده و می کنید از جمله خودتان از مسایلی یا خبر دار نیستید یا
خبر ها گونه ایی دیگر بدستتان میرسد اصراری هم نیست هر چه ،ما کشیدیم
قبول کنید چرا که می تواند وابستگی های عاطفی و دوستی های چندین ساله
شماها با همایون ایوانی و مژده و محمود خلیلی و.... طوری باشد که خود ما
سالها رابطه عاطفی را با آنها داشتیم پس میدانم تلنگر خوردن سخت
و جانکاه است.
..........
جنبشی بودن مبارزه و ساختار شبکه ای لازم و ملزم یکدیگر هستند اما
.. هرگز سئوالات مرا دررابطه با نقد به " ساختارغیر
دمکراتیک مدیریت گفتگوها" و تواب و ترور کردن این و آن جوابگو نشدند
. در برخوردهای نا رفیقانه ای که در گروه امیلی بعد از گردهمآئی
چهارم شاهد آن بودم.. من وظیفه خود دانستم به این برخوردهای که من امروز
حاصل آن را، چنین سکوتی که به مسائل مهم مطروحه منجر شد را در مطلبی
کوتاه با این مضمون که چنین برخوردهای انحرافی حاصل ناتوانی ساختاری
این مجموعه است. درا میل گروپه مطلب کوتاهی نوشتم. اما جواب نامه درونی من
را محمود خلیلی با جواب دندان شکنی که با کمک همایون ایوانی روی سایت
گفتگوها علنی کردند که در این به ظاهر پاسخ ،همه را
حملات سایبریکی و رژیمی و فخر آور چی و شرمگین نامیدند و البته
ازکلام سوسیالیسم هم پایین نیامدند. البته این جمع نه تنها از
گذشته چندان نه آموختند بلکه آن را با زبانهائی چون محمود خلیلی باز تولید کرد ند.
و از طرفی نظریه پردازان شبکه گفتگوها که خواهان دخالتگری همگان بودند
با انتقادی درونی و با یک امیل چنین برخوردهائی را به منتقدین خود با فحش و
بد و بیراه روانی توان مبارزه ندارد ،سایبریکی و رژیمی و فخر آور چی و
شرمگین خطاب و تهمت زدند .
حال دارم کم کم سکوت مرگباری که بر سمینارها و بر این
"شبکه" حاکم است را درک می کنم. امروز افراد یا گروهای زیادی در جنبش چپ
ایران دیگر به شکل علنی از استالین دفاع نمی کنند یا او را " رهبر کبیر
پرولتاریا" مورد خطاب نمی کنند. اما در جمع بظاهر دمکراتیک و شبکه ایی سایه
رهبری هرمی سنگینی می کند :به عنوان مثال در
چند سال اخیر یک یا دو هفته مانده به برگزاری گردهمایی، برنامه گردهمایی که شامل
:لیست سخنرانان،برنامه های هنری و غیره است را یک نفر اعلام می کند.برنامه ایی
اعلام شده که اعضای کمیته برگزار کننده اش در دو هفته مانده به گردهمایی از آن
اطلاع پیدا می کنند. در واقع دهها ساعت کار و تلاش جمعی که قرار است در گردهمایی
به سرانجام برسد، در لحظات پایانی به تصمیم گیری از بالا مبدل می گردد و کار شبکه
ایی که قرار بود آلترناتیوی در تقابل با کار هرمی و عمودی باشد، خود
ادامه دهنده کار نقد شده می شود!
کلام آخر :
من و ما برای زنده نگه داشتن حافظه تاریخی و کشتار زندانیان سیاسی در
دهه 60 و مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی و لغو شکنجه و اعدام بر سر پرنسیهای
انقلابی و سوسیالیستی معامله و عوام فریبی نخواهیم کرد ،پس لطفا استخوانهای خاورانها
را به حراج نگذارید و با طرح بحثهای انحرافی مانند " امکان مجازات
مرتکبین جنایت بر علیه بشریت در جمهوری اسلامی بر اساس حقوق بین الملل" که
توسط "کاملیا اخباری" یکی از سخنرانان شما مطرح شده
است، استخوانهای خاوران را به حراج نگذارید.آیا شما بر خلاف ادعایتان ، فرقی
با ایران تریبونال دارید ؟
جان شیرین زندانیان سیاسی اعدامی را طاق و دور نزنید و بدانید نیروی
دیگری هم می باشد که شفافانه می گوید زنده باد مقاومت زندانیان سیاسی در
سراسر جهان !!
مینا زرین
برای خواندن کل نامه ی مینا زرین بروی تیتر مطلب کلیک کنیم.
کریم خیاو
برای خواندن کل مطلب کریم خیاو بروی تیتر مطلب کلیک کنیم.
.....همایون ایوانی را باید برای کیش و مات کردن منتقدین، ستود. او در اتاق
پالتاکی ایران پویش «گفتگوهای زندان» مورخه ی جمعه دوم دسامبر 2011 صراحتا در مورد
"سیاست هایی که از سال 2005 وزارت اطلاعات برای رخنه و تخریب گردهمایی ها که
هر دو سال یک بار توسط گفتگوهای زندان برگزار شده و از آن به عنوان «کروکی وزارت
اطلاعات»" یاد می کند.
یک
حساب سر انگشتی به ما می رساند که وزارت اطلاعات از سال 2005 یعنی 8 سال پیش در پی
رخنه به محقل گفتگوهای زندان است. اگر این خبر درست است، پس چرا 8 سال سکوت کرده
اید؟ آیا این سکوت خیانت نیست؟ آیا این یک مکانیسم دفاعی و یا روان پریشی نیست؟
آیا شما تا این حد در خیال پردازی هایتان فرو رفته اید؟ آری، دقیقا فرد با استفاده
از این مکانیسم شخصی با آرزوها یا هدف هایی که نمی تواند برسد در عالم خیال می
رسد. در واقع وظیفه ی مهم "خیال پردازی" ارضای آرزوهای ناکام شده ی فرد
است که با استفاده از این مکانیسم فرد خود را قوی و حتی بالاتر از آنچه که هست می
بیند. من و همه ی آنانی که در آن روز حرف ها و خیال پردازی های همایون ایوانی را
شنیده ایم، جدا خواهان شفاف گویی از طرف او و محفل اش می باشیم. هرچند که پاسخ آن
پیشاپیش روشن است. هرچند که پوپولیسم آشکارا سعی در جلب پشتیبانی از اطرافیان خود
با توسل به وعده های کلی و مبهم دارد. نمونه ای از این رفتار
در فایل صوتی حرف های همایون
ایوانی در مورد رخنه ی وزارت اطلاعات رژیم را می توانید بشنوید.
مطالب مرتبط دیگر:
25. Jahrestag derHinrichtung an 5000 politischen Gefangenen im islamischen Regime Iran im Jahr
1988, durch den Befehl von Khomeini!
گزارش گل کذایی!
……
رفتار توهین آمیز، خشونتگرا و پرخاشگرانه تعداد محدودی از شرکت کنندگان در
چهارمین گردهمایی در باره کشتار زندانیان سیاسی که برای احترام به یاد عزیزان از
دست رفته در فاجعه کشتار زندانیان سیاسی سال ۱٣۶۷، در شهر گوتنبرگ برگزار شد،
نمونه ایی از به نمایش گذاشتن روحیه عدم تحمل وبی اعتنایی به اصل آزادی بود و در
این میان نیز سکوت مصلحتی پاره ای از مسئولان کنفرانس در قبال بی احترامی به عضو
جامعه دفاع حقوق بشر و دمکراسی در ایران، تأسف ما را بیشتر کرد.
یکی از اعضای جامعه به نمایندگی از طرف
هیئت مدیره دست گلی را به برگزار کنندگان به احترام یاد مبارزان سیاسی ازدست رفته
در فاجعه کشتار زندانیان سیاسی سال ۶۷، و برای ابراز حمایت جامعه از اقدام دوستان
برگزارکننده، تقدیم مجری برنامه کرده و سخنانی در رابطه با ضرورت پیگیری امر
دادخواهی ایراد نمود. متعاقب آن، دو نفر از حاضران در سالن شروع به پرخاشگری نسبت
به جامعه و نماینده آن کردند و یکی از گردانندگان امور تکنیکی مراسم، گل تقدیمی را
از روی جایگاه برداشته و به سوی نماینده جامعه پرتاب کرد. این اقدام مورد تقبیح
بسیاری از حاضرین قرار گرفت. مسئولین و مجریان برنامه اما عکس العمل در خوری از
خود نشان ندادند، و هنوز هم پس از گذشت دو هفته اقدامی در جهت تقبیح این رفتارها
صورت نداده اند که برای ما بسیار دوراز انتظار بوده و هست.
........
در همان روز افتتا حیه حضور افرادی ایرانی از طرف حزب سوسیال دمکرات و عفو
بین که الملل که وابستگیشان به سازمان ضد
فداییان اکثریت برای ساکنان گوتنبرگ محرز
بود باعث اولین اعتراض از طرف رفیق حمید قربانی نماینده گرایش رادیکال اتحاد سوسیالیستی کارگری شد که میزشان در سالن ورودی قرار داشت . صحنه ای که روز دوم
اتفاق افتاد پرتاب یک دسته گل سنگین به
صورت یک شرکت کننده شناخته شده دیگر اکثریتی از طرف یک خانم به نام مینا بود که
مدعی بود که این آقا به رفتن به سفارت و
شرکت در انتخابات رژیم افتخار میکرده و نیز دست این خانم را که در تظاهرات سبزها
که شعار مرگ بر رژیم میداده است را پیچانده و مجروح کرده است قابل ذکر است.
نادر خلیلی
قبل از نوشتن مطلب، می بایستی یادآور شوم که آنچه می نویسم، با مسئولیت
شخصی خودم، منتشر میکنم. البته اینرا هم اضافه کنم که قبلا در ای_میل گروهی رفقای
کمیته ی برگزاری، اعلام کرده بودم که اگر موضوع«رضا برومند»با همین سکوت ادامه
داشته باشد، شخصا آنرا در سایت ها، منتشر کرده وکلیت آنرا بازتاب خواهم داد. این
است که هنوزنامه ای رسمی از سوی کمیته ی برگزاری چهارم، رو به بیرون، منتشر نشده
است. در صورتیکه انتشار آنرا از روز اول هم، ضروری می دانستم، چرا که کسانی در هر
حال، سمینار را زیر ضرب گرفتند. وانتشار این موضوع وواقعیت رفته بر سمینار وهمچنین
انتشار گزارش مالی، می توانست بهترین پاسخ برای یاوه گویان باشد. اما متاسفانه
هنوز هم گزارش مالی_ نامه ی رسمی در مورد رضا برومند وهمچنین ارزیابی کمیته ی
ارزیابی که می بایستی از سوی همه ی اعضاء کمیته وبه صورت جمعی، نوشته شود، منتشر
نشده است. وهمه می دانند که کار سوسیالیستی، کار گروهی وجمعی است نه فردی وتک روی.
هرچند گاهی انسان وادار می شود تاروبه بیرون، فریاد بر آورد که«واقعیت» اینگونه
بوده است. این به هیچوجه، ضایع کردن مفهوم سوسیالیستی و مبارزاتی نیست بلکه و ای
بسا، که زنگ بیداری باشد برای بسیارانی که خود را به خواب زده اند. بیداری ایشان
اما به نظرم، خیلی هم سخت نیست
..........
در هر حال رضا برومند که عضو«جامعه ی حقوق بشر» در شهر یوتوبوری است
ودارای تاریخ وپیشینه ای سبز _ پلیسی وهمکاری با حکومت اسلامی است، از روی عمد وبا
هدفی خاص، آن دسته گل را به محل سمینار آورده وقبلا بادونفر از رفقا به نامهای«
عالم و رفعت»که از رفقای کمیته ی برگزاری هستند، صحبت کرده بود وگفته بود که: من
این گل را به طور خصوصی برای شادی صدر آورده ام! رفیق عالم به او گفته بود: شما می
توانید گل را به صورت شخصی به ایشان بدهید( با این مفهوم و معنا که سمینار ورفقای
ما را، با موضوع خود، قاتی نکنید وگلتان را به طور شخصی به هرشخصی که می خواهید
بدهید. از اینرو، رضا برومند موفق شده بود که بدون هیچ مشکل جدی، از فیلتر رفقا گذشته
و وارد محوطه ی سمینار و سخنرانی بشود. انسانهای فرصت طلب، خصوصا آنانکه دستی با
رژیم اسلامی ایران داشته ودارند، اصولا چنین موقعیت هایی را با جان و دل خریداری
کرده وبزرگترین ضربه ها رابه روند مبارزه می زنند. هدیه ی کسی که با پلیس بورژوازی
همکاری داشته ودر جلوی چشم بسیارانی در یک آکسیون بر علیه حکومت اسلامی، به دفتر
سفیر حکومت اسلامی، رفته است وازرفقای تضاهرات کننده، گزارش داده است؛ قاعدتا
بهترین بهانه خواهد بود برای آنانکه، برگزاری سمینار زندانیان سیاسی، به مانند
خاری در چشم خود، تلقی کرده اند وبا همین بهانه، سمینار چهارم را، مورد مواخذه،
قرار می دهند. البته رفیق مینو میرانی، مسئول ارتباط اینتر نتی وهدایت کننده ی
اتاق «چهارمین سمینار زندانیان سیاسی در پالتاک» که درسالن، حضور داشت، گل رضا
برومند را، با خشم وروحیه ای انقلابی و سوسیالیستی، بر سینه ی رضا برومند
کوبیدوفریاد زد: اینجا، جای شما نیست واز او خواست، تا محیط سمینار را ترک نماید.
وهمآنگونه نیز شد. هرچند، از سوی تعدادی افراد معدود،(خصوصا دستیار یکی از فیلم
برداران به نام مهرداد، به رفیق مینو برخورد شد که: نمی بایستی اینگونه با رضا
برومند، برخورد کنید!
اعتراض این رفیق صمیمی وریز بین(مینو)، به باور من، دفاع جانانه ای از
سمینار وزندانیان سیاسی بود. این برخورد، برخوردی جدی، مبنی بر شعار محوری سمینار
چهارم یعنی« نه فراموش می کنیم و نه می بخشیم» بود. واینگونه، توانست، چهره ی
واقعی سمینار وبرگزار کننده گان را، طبق باور سوسیالیستی_ مبارزاتی وانقلابی، به
اثبات برساند. لازم به یاد آوری است که رفیق مینو به خاطر کنترل اتاق پالتاک، حضور
شخص رضا برومند را، ندیده بود_ کار از کار گذشته ورضا برومند، روی سن رفته وبه
خاطر عدم آشنایی مجریان برنامه، رفقا« مژده ارسی و میلا مسافر»، گل را به کمیته ی
برگزاری،(یعنی سمینار) هدیه کرد. روی سن، رضا برومند، از رفیق امیر جواهری لنگرودی
خواست تا به نمایندگی از کمیته ی برگزاری ، گل را دریافت کند! اما او خود به روی
سن نرفت و رفیق فرخ قهرمانی را به روی سن هل داد. واینگونه بود که رفیق فرخ قهرمانی،
با کار ناخواسته ای مواجه شد ودر روی سن، گل را از رضا برومند گرفته وبا او روبوسی
کرد.
خوشبختانه، مینو میرانی، با دریافتی سوسیالیستی وباوری عمیق به دفاع از
زندانیان سیاسی و روند سمینار، گل را ازسطل در آورده ومحکم، بر سینه ی رضابرومند
کوبید. همین حرکت، باعث برداشته شدن، نقاب راست ها_ سبزها ودست اندرکاران حکومتی
بود که به هیچکدام از رفقای جانباخته ی ما، کوچکترین ترحمی نکرد. از آزار و شکنجه
ی آنها وما، لذت می برد وهمه می دانند که شعار اصلی بازجوها در زندانهای حکومت
اسلامی ایران این بود که« دشمن مرده، بهتر از دشمن زنده است». سمینار و رفقای
برگزاری ودیگر رفقا در گفتگوهای زندان و یا شرکت کننده گان در سمینار، چگونه می
توانستند، حضور شخص یا اشخاصی اپورتونیست مثل رضا برومند را، آنهم با پیشینه ای
حقوق بشری_ سبز وهمکاری با رژیم ایران، را تاب آورد؟
وبرهمین اساس در روز دوم گردهمائی یکی از افراد شناخته شده ی شهربه عنوان
کسی که مخالف سرنگونی میباشد واز حامیان وفعالین جریان سبز راه امید وموسوسی
میباشد با در دست داشتن دسته گلی با این عنوان که میخواهد گل را به یکی از
سخنرانان ما به طور خصوصی اهدا کند به سالن برنامه آمده وبه مانند آن دیگران بلیط
ورودی تهیه کرده و داخل سال جای می گیرد تا در یک فرصت مناسب از عدم آشنائی مجریان
برنامه استفاده نموده و با درخواست اینکه میخواهد گل را به برگزارکنندگان اهدا
نماید به روی سن رفته و پس از اهدای گل شروع به صحبت و تبلیغ برنامه ی ای را که
پیش رو داشته اند نموده است. این حرکت فرصت طلبانه که کاملاً بدون اطلاع قبلی
کمیته ی برگزار کننده ی شهری انجام پذیرفت
باعث ایجاد حوادث ومسائلی به شرح زیر گردید.
یکی ازافرادی که بطور
کلی دارای پیشینه ی رودررویی با مخالفان شعار سرنگونی و حضور آنان در چنین مجامعی
را دارد و طی چند باری در شهرسابقه بر هم
زدن برنامه هائی را دارد بدون در نظر گرفتن شرایط و بدون در نظر گرفتن میهمانان
سوئدی برنامه شروع به جوسازی در سالن وبرهم زدن نظم سالن را نمود یکی از اعضای
کمیته ی شهری گل اهدائی نامبرده را به سینه ی شخص اهداکننده کوبید و در مجموع
دقیقاً قبل از سخنرانی نماینده ی حزب کمونیست سوئد برنامه دچار اخلال و برای چندین
دقیقه متوقف شد.
- رئیس هیئت مدیره ی "جامعه ی دفاع از حقوق بشر و دمکراسی در ایران – گوتنبرگ" که این فرد هم یکی از
اعضای فعال آن میباشد وقتی تشنج موجود و حاکم بر سالن را مشاهده کرد در همانجا ودر
نزد تعدادی اعلام کرد که این حرکت شخصی بوده و گل را نیز این فرد خودش به طور شخصی
خریداری نموده است. اما
متاسفانه چندروز پس از این گردهمائی اطلاعیه ای از طرف "جامعه ی دفاع از حقوق
بشر ....."صادر و در سایت خود جای دادند واز این حرکت فرصت طلبانه دفاع و این
فرد را نماینده ی" جامعه" معرفی نمود ورئیس هیت مدیره ی جامعه
نیز بدون در نظر گرفتن سخنان خود در آن روز و در میان یک جمع در چند رادیوی
شهرگوتنبرگ به جای عذر خواهی از برهم زدن برنامه و انتقاد از حرکت فرصت طلبانه ی
عضو "جامعه" به دفاع از نامبرده پرداخت.
- این حرکت پس از پایان گردهمائی بهانه ای به دست کسانی داد که میخواستند به
هر شکلی که امکان دارد به تخریب گردهمائی دست بزنند حتی بعضاً به بعضی از افراد
کمیته ی شهری اتهام وبرچسب واهی تبانی برای بوجود آوردن این حرکت زده شد.
ازآنجائی که رضای برومند باشرکت خود درانتخابات سال 88 و
با رفتن به پای صندوق رای در شهر گوتنبرگ و پس از آن در حمایتهای بی دریغ اش از
موسوی و انواع مقاومت های منفی در برابرشعار سرنگونی و گروههای چپ سرنگونی طلب شخصی شناخته شده و
منفی در میان نیروهای چپ میباشد لذا چنانجه فردی ازکمیته ی شهری در ترکیب مجریان
برنامه قرار میداشت بطور قطع و یقین از بروز این حادثه ازطریق عدم اجازه دادن به
نامبرده برای رفتن به روی سن جلوگیری به عمل میآورد
رضا برومند، سخنگوي جامعه دفاع از
حقوق بشر در ايران واحد گوتنبرگ
×توجه:
گزارش گل کذایی!
البته گزارش اینجا نمی گوید که امیر جواهری از سال 2002 زیردست رضا برومند کار میکند
و نان شبشان هم از یک منبع است و کلا گرگ پیر میداند:
دستی که نان میدهد را گاز نمیگیرند. گفتگوهای زندان نیز. و این گفتگوها اغلب اسمش در کنار انجمن شعبان بی مخ های حقوق بشر رضا برومند است! کافی
است گفتگوها، انجمن شعبان و گروه اندیشه ی امیر جواهری سوئد را به گوگل دهیم
برایمان لیست میکند!
رضا برومند
هم آنقدر کلفت است که راه و بیراه با تریبونهای رادیو فردا( اینجا) و در مقام
سخنگوی انجمنش مصاحبه دارد.
در این میان بایست به مینو زننده ی گل! دست مریزاد گفت.
مینو در واقع دسته گل اهدایی را همزمان توی کله رژیم اسلامی و ایادی سیستم زد...
مرحبا به زنان چپ و رادیکال. اینان، مانند مژده ارسی و فرهی و بقیه مژدههای قلابی-
انقلابی نیاز به پسمانده خوری خرد و
ریزهای سفره سرمایه داری نیستند...
۷ نظر:
این عکساتو (مثل عکس رقص) با فاصله قرار بده یعنی بعد از نوشته یک space هم بزن تو که خیلی درهم و بدون مقدمه مینویسی عکساتم که اینجوری بزاری دیگه چه بدتر، بعدشم این نوع رقص رو قبول داری؟ تو فیلم black swan دیدم برای تمرین و مهارت یافتن این نوع رقص، هم روانی و هم جسمی خیلی آسیب میبینند جدیدا هم که دیدی چجوری بچه هارو به رقص و تمرین های سخت وامیدارند فقط بخاطر اینکه فیلم رقص بچه هاشون توی یوتوب لایک بگیره.
درضمن شاید من متوجه نشدم منظورت از این عکس چی بود مثلا میخواستی بگی آنارشیستا خیلی شاد و عاشق و خوشحال و بیخیال و رقاصند؟ بعد این چه ربطی به متن داشت؟
مرسی از تذکری که دادید.
در مورد عکس: این عکس روی جلد نشریه آنارشیستی بود که به مناسبت اول ماه مه روز جهانی کارگر انتشار یافت. لینک زیر. این نشریه میخواست مبارزات رهایی بخش و اکسیون های لیبرتر را تنها منعکس نکند، بلکه میخواست آنها را به هم متصل کنه و یا ببینه کجاها به هم ربط داره و چرا و چگونه...
http://fda-ifa.org/gai-dao-5-sonderausgabe-1-mai/
نوشتید: درضمن شاید من متوجه نشدم منظورت از این عکس چی بود مثلا میخواستی بگی آنارشیستا خیلی شاد و عاشق و خوشحال و بیخیال و رقاصند؟ بعد این چه ربطی به متن داشت؟
رزا:رقص یکی، سنگ اندازی دیگری!
اینها هر دو خیلی از هم دورند. در نگاه اول البته!
چه چیزی این دو را بهم متصل میکنه؟
ما عادتا اول تفاوتها را میبینیم. تعجب میکنیم چگونه مجموعه افراد با دیگرانی که 180 درجه به نظر میرسند دورند، اما زیر یک سقف مینشینند. چه چیزی آنها را متصل میکنه؟
در نگاه اول هیچی!
یافتن نقطه اتصال و ربط آن، تلاش متن ی بود که هزاران نقص دارد، یکی را شما نوشتید که بدون مقدمه است.
به هر حال در ذهن من ربط مطلب و عکس وجود داشت و دارد.
یافتن تشابه ها و نه تعجب از دیدن اختلافهای افراد و گروههایی که ظاهرا نمیتوان در کنار قرارشان داد. نشریه آنارشیستی عکس را در جنبه "مثبت" و من منفی انتشار دادم.
سوال اصلی اما اینکه مثلا پراکسیس و یا شونیستها را چه چیزی ربط داده که پشت یک میز نشستند؟
یا افراد متفاوت مثل رضا برومند و جواهری!
ما برای جواب این سوال مجبوریم در مشاهده ی تفاوت فعالیت ها، کمی شخم بزنیم و به ریشه ها یی را بیابیم که اتصال آنها کجا است...
چه چیزی آنها را به هم متصل میکند، در اوج اختلاف سطحی ای که مشاهده میشود...
البته اینکه فعالیت آنارشیستی بسیار شادی آور،فعالیتی عاشقانه هم هست. حرفی نیست. دنبال سود و پول و قدرت نیست مثل عشق...
بی خیالی و رقاصی را نیز صفت بدی نمیدانم.
اگرچه که ما با هر کسی هم نمیرقصیم!
تا بزودی
رزا
در مورد قرار دادن عکسها
من باز هم سعی کردم الان و نشد.
دوستی هم ایمیل داد که چگونه اعداد متن را از لاتین به فارسی تبدیل کنم.
که باز هم نشد.
یکی میگفت زبان بلاگ را به فارسی تبدیل کن و...
خلاصه که من تمام تلاشم را انجام میدهم ولی دانشم کم است و بلاگ هم متاسفانه خرد کلکتیو پشتش نیست.
امید که بزودی بتوانم همراه با دوستانی که علاقمند هستند گروهی کار کنم و نواقص جبران شود و سواد تکنیکی من نیز...
رزا
سلام رزا جان
برای تبدیل اعداد فارسی این رو امتحان
http://www.virastyar.ir/live
( برو توی سایت متنت رو کپی کن بعد بزن تبدیل اعداد)
اگر جواب گرفتی که هیچ و اگر که جواب نگرفتی که مشکل از تو یا تنظیمات وبلاگت نیست (اگر وبلاگ مشکل داشت هیچ متن فارسی نباید درست نشون داده بشه - به لخاظ فنی اعداد فارسی واقعا عدد نیستند ! یک جورایی یک حرف مثل حروف الفبا هستند مثلا توی ماشین حساب ۲×۲ بی معنی هست) این مشکل اعداد به خاطر طراحی مزخرف ویندوز هست (ویندور کدی رو که باید برای اعداد فارسی در نظر بگیره رو با اعداد انگلیسی عوض می کنه بعد ذخیره می کنه(به حساب خودش می خواد اعداد واقعا عدد باشند ولی اصلا خواست کاربر براش مهم نیست) منتها زمانی که خودش بخواهد بخونه و نشون بده می یاد دو باره اعداد رو عوض می کنه به همین خاطر توی ویندوز و فقط ویندوز همه چی درست هست ولی وقتی که متنی رو کپی می کنی یا با نرم افزار های ویدوز تایپ می کنی رو وقتی توی وبلاگ یا سایت های دیگه قرار می دی اون سایت ها دیگه ویندوز نیستند و متن هرچی واقعا باشه رو نشون می دهند که خب همونطوری که گفتم در متن اعداد انگیسی ذخیره شدند نه فارسی (ما توی گنو/لینوکس و نرم افزار آزاد همچین مشکلی نداریم چون کامپیوترمون هرکاری که ما بگیم انجام می ده نه هرکاری که خودش صلاح بدونه !) البته word رو می شه کاری کرد که اعداد رو همونطوری فارسی ذخیره کنه - قبلا ها word2003 -یکی در میون کار می کرد ولی احتمالا در این ۱۰ سال باید رفعش کرده باشند آموزش تبدیل اعداد به فارسی توی ورد هست ببین شاید برات کار کرد ولی قبلش سایت رو امتحان کن
اینم لینک یک آموزش برای تبدیل اعداد (نکته ی ۷ رو بخون)
http://www.terapaper.com/blog/2013/03/thesis1#axzz2aDbYpoXA
:)
با عشق و همبستگی
سلام وحید جان،
خیلی عالی توضیح دادی. دوست عزیزی هم تبدیل اعداد را با word در ایمیل برام توضیح داد و انجام شد ولی با ورود اعداد به بلاگ گویا اختیارشان با من نیست. برای همین مثل انسان اولیه با ورود متن به بلاگ و ایجاد پست جدید منتظر همه جور اتفاقات (زلزله در متن) هستم!
البته با دو بار و برخا چند بار
spaceفاصله عکسها درست شد!
همینجا هم همزمان لغات انگلیسی در متن فارسی مشکل داره.
گاهی تبدیل متنها در ورد پد مشکل را رفع میکنه.
اما نه همیشه.
باری
من تلاشم را میکنم و در مسیر رفع مشکلات انگار دریچه ای هم باز میشه برای فهم سیستم.
بخشا مشکلات از بلاگ اسپات هم هست.
متنهای آزاده در وب ایرونی و برخی دیگر را مجبورند برام با ایمیل بفرستند، چون امکانات خود وردپرس، ایرانیان و ایرونی کمتر است.
البته این مشکلات در بلاگفا کمتر بود، که فعلا همه ما را حذف کرده.
کاش اینجا بغل دست من بودی و میدیدی این شعبده بازی با متن را!
فعلا زود بیدار شدم متنی را تبدیل کنم، اما حتما پیشنهادت را امتحان میکنم.
با عشق و همبستگی
رزا
در مورد جواب سران سازمان ها که در ده 60 برای جلوگیری از دستگیری کاری نمی شد کرد یک دروغ محض است اگر سانسور نمی کردن همه مسائل را می شد گفت این ها فکر میکنند در پشت درب های بسته مثل جلسه سران دولتها خودشان می توانند حرف بزنند و بقیه هیچیز ندانند و نگویند شما قبلاز 60 می گفتید فاشیست در راه است ولی به همه میگفتیید علنی کار کنید فاشیست در راه است شعار است برای نیرو جمع کردن این یک حقه بازی 10 دیگه که از حوصله نوشتن خیلی خارج است 10 نمونه می شود گفت پس رنجبران که با حکومت همکاری می کرد حالا چی میگه؟ابراهیم حالا گربه آبد شده/
ممنون از نوشتن نظراتتان
منظورتان اقلیت است؟ که میگفت: فاشیست در راه است و....؟
در مورد رنجبران دقیقا: گربه ی عابد شده:)
ارسال یک نظر