رزا: فیلم پراید را حتمن ببینیم. در زیر نقد خوب
فیلم از سیما و چند تیزر فیلم در زیر
PRIDE | Trailer deutsch german [HD]
Pride - Official Launch
Trailer (2014) Bill Nighy, Andrew Scott, Imelda Staunton
Pride film clip - Pride
'84
PRIDE 'Gethin and Hefina'
clip
'Shame
Shame Shame' Dance Clip
معرفي فيلم«سربلندي» ـ انگلستان، محصول 2014 - سيما توکلي
لندن. صبح يک روز تابستان
سال 1984. همه دارند براي تظاهرات «سربلندي»
(Pride) آماده ميشوند. ميدانند مورد حمله قرار ميگيرند. بهتان و فحاشيهاي روزنامههاي
زرد هميشگي است. از دست خشونت پليس و حکومت تاچر هم در امان نيستند. وحشت از
بيماري ناشناخته و مرگبار ايدز روح تک تکشان را ميخورد. جامعة سنتي بريتانيا
همجنسگرايي را انحراف ميداند. ايدز کفارة گناه تلقي ميشود. بسياري همجنس گرا
بودنشان را از نزديک ترينها هم پنهان ميکنند. جو (جرج مک کي)، که در يک محلة
سنتي و محافظه کار و در خانوادهاي مذهبي زندگي ميکند، در حين خوردن صبحانه
يواشکي به ساعت نگاه ميکند و در فکرش براي بيرون ماندن دنبال بهانه ميگردد. مارک
اشتون (بن شنِتزر) که از فعالين جنبش است و با پارتنرش زندگي ميکند، در حين آماده
کردن پلاکاردها و لباس پوشيدن به اخبار هم گوش ميدهد. تظاهرات «سربلندي» در متن
اعتصاب تاريخي معدنچيان بريتانيا* انجام ميشود.
کلوزآپ صورت متفرعن مارگارت تاچر. اعلان کوتاه نيامدن دولت در
مقابل معدنچيان. مصاحبه با رهبر سنديکاي معدنچيان. فيلمي از درگيري معدنچيان با
پليس. مارک در سخنان تاچر، باتوم پليس و پروپاگاند تلويزيون دشمنان خودش را باز ميشناسد.
و چيزي نميگذرد که گروه «لزبينها و مردان گِي از معدنچيان دفاع ميکنند» آغاز به
کار ميکند. اسم شاعرانهاي نيست، ولي گروه موسيقي هم نيستند. کارشان هم آسان نيست.
اگر امروز ازدواج همجنس گرايان در بسياري از کشورهاي اروپايي قانوني شده، سي سال
پيش، هر کسي جرأت شرکت در «سربلندي» را نداشت. همجنس گراياني که خودشان مرتب مورد
حملهاند، در پس کوچهها چاقو ميخورند و تا 21 سالگي غيرقانونياند، ميل چنداني
به کمک به ساير جنبشها ندارند. از کارگران معدن و سنديکاها هم دل خوشي ندارند.
معادن در مناطق دورافتاده و کوچک و اغلب مذهبي قرار دارند، افکار سنتي و
مردسالارانه بر سنديکاها غلبه دارد. برخي گِيها کتکهايي را که از اين کارگران و
خانوادهشان خوردهاند فراموش نکردهاند. شايد هم خود طرد شدههاي همين خانواده
هايند.
اولين چالش گروه قانع کردن
همجنس گرايان به جمع آوري کمک مالي براي معدنچيان است. سطل به دست در شهر ميگردند
و حمايتشان را فرياد ميکنند. ولي اين فقط بخشي از کار است. تحويل کمک مالي به
سنديکا چالش ديگري است. دفتر مرکزي سنديکا و کميتههاي محلي يکي پس از ديگري به
محض شنيدن اسم گروه گوشي را قطع ميکنند. بهتر نيست پول جمع آوري شده را به طور
ناشناس تحويل دهند و پي کارشان بروند؟ ولي مارک و رفقايش ميدانند که اين کار
درستي نيست، که از آن چيزي که هستند خجالت زده نيستند. با پيگيري بسيار، شهرکي در
برهوت جنوب ايالت ويلز پيدا ميکنند. شهرکي به نام اونلوين در منطقة معدني دِليز
که دست رد به سينهشان نميزند و دِي دونوان (پَدي کُنسيدين) را که يک معدنچي
روشن بين است براي تماس با «گِي ها» ميفرستد. از اين ملاقات اتحادي شکل ميگيرد
که يکي از زيباترين فصول اين اعتصاب تاريخي است.
سخنراني دِي در يکي از کلوپهاي
همجنس گرايان لندن براي تشکر و براي تحکيم اين اتحاد يکي از نقاط عطف فيلم است.
کافي است احساسش را با شنوندگاني به ظاهر غريب و متفاوت در ميان بگذارد تا فاصلهها
بي معني شود: «وقتي با دشمني دست به گريباني که به اين حد از تو بزرگتر و قويتر
است و در ميانة نبرد ميبيني دوستاني داري که حتي از وجودشان هم خبر نداشتي...
انگار دنيا را به تو دادهاند».
دِي فعالين گروه را به ميان
مردمش دعوت ميکند و با ورود اين گروه نامتعارف به اونلوين، مبارزه در ميان
معدنچيان نيز شکل ميگيرد. آيا کافي است حمايت از يکديگر را قبول کنيم، هر کدام به
هر آن چه ميدانيم و باور داريم بچسبيم و صرفا با هم مؤدب باشيم؟ آيا ميتوانيم از
اين فرصت براي شناختِ هم استفاده کنيم؟ از هم ياد بگيريم؟ شناختمان را از يکديگر و
از دنيا بيشتر و عميقتر کنيم؟ يا حمايت مان از يکديگر فقط به يک مبارزة مشخص
محدود ميشود؟
وقتي دولت تاچر اعلام کرد
که 21 معدن زغال سنگ را تعطيل ميکند و هر هفتاد و اندي معدن به تدريج تعطيل
خواهند شد، سنديکا اعلام اعتصاب کرد. هدف اعتصاب صرفاً حفظ مشاغل بود و بقا خانه و
زندگي. اگر هم فراخواني داده ميشد، فراخوان حمايت از «يک گروه اجتماعي» بود.
به درازا کشيدن اعتصاب،
همسران معدنچيان را به وسعت به مبارزه براي کمک به ادامة اعتصاب کشاند، و اين براي
کارگران معدن که آلوده به تفکرات مردسالارانه بودند افت داشت. ولي خود همين مسئله
نه تنها فشار گرسنگي را از روي اعتصابيون کم کرد و در نهايت انرژي و همبستگي را
تقويت کرد بلکه در افکار عمومي جهان نيز تاثير گستردهاي داشت. ورود همجنس گرايان
به صف حاميان مبارزه ضربة ديگري به تفکر مردسالارانه بود. در اين فيلم به خوبي ميبينم
که چطور زنان در شکستن اين پيشداوريها پيشقدم ميشوند. هِفينا (ايملدا ستانتون)
زن کارگر ميانسالي است که معدنچيان جوان را به اختلاط با مهمانان لندني تشويق ميکند
و در مقابل تحجر عناصر عقب مانده، سازش ناپذير است. گوئن (مِنا تروسلر) زن مسني
است که ذهنش را بر ايدههاي نو نبسته. هم اوست که به اولين تلفن «گِي ها» جواب ميدهد
و تا به آخر با دوستان تازه يافتهاش ميگويد و ميخندد.
پيشداوريهاي آغشته به
خرافات مذهبي در بين کارگران و خانواده هاشان بسيار است و اين اتحاد از توطئه در
امان نيست. ولي اتحادي که شکل گرفته نيز به راحتي شکسته نميشود. وقتي روزنامه زرد
«سان» با مقالهاي تحت عنوان «اتحاد معادن و منحرفين» راه جديدي براي بدنام کردن
اعتصابيون پيدا ميکند و در عين حال باعث تشديد حملات به دفتر گروه در لندن ميشود،
فعالين ورق را به نفع خود بر ميگردانند. کنسرتي تحت عنوان «معادن و منحرفين»
بيشترين کمک مالي را براي اعتصابيون جمع ميکند.
فيلم بر اساس يک داستان
واقعي ساخته شده. واقعيتي که مدتها بود در ذهن استفن بِرِسفورد (سناريو نويس) ميجوشيد
ولي فکر نميکرد کسي حاضر به ساختنش باشد. داستاني که با تشويق ديويد ليوينگستون
(تهيه کننده) به يک سناريوي قدرتمند و با کارگرداني مَتيو وارکوس به فيلمي الهام
بخش تبديل شد که بسياري آن را بهترين فيلم سال خواندهاند. قهرمانان فيلم، همچون
زندگي واقعي بسيارند. در ميان ساکنين شهرک بايد از شان (جسيکا گانينگ) نيز گفت.
زني جوان و شورشي که فورا به يکي از سازماندهان تبديل ميشود و شوهرش را نيز به
صفوف اول مبارزه فرا ميخواند؛ از کليف (بيل نايي) معدنچي ظريف و شاعر مسلک که
عليرغم تمسخر «مردان»، مدافع همجنس گرايان است.
فيلم حول يک شخصيت نميگردد
و با شخصيتهاي فيلم از لابلاي مبارزات شخصيشان و مبارزة متحدشان آشنا ميشويم.
ميبينيم که چطور مبارزة عمومي راه را براي مبارزه در عرصة خصوصي باز ميکند. جو
در مقابل خانوادهاش ميايستد، گتين (اندرو سکات) بعد از 16 سال با مادرش صحبت ميکند.
مارک که زندگياش با فعاليت اجتماعي معني ميشود با ترديدهاي خود و رابطة مبارزه و
زندگي شخصي دست و پنجه نرم ميکند. و کليف پا به سن گذاشته گِي بودن خود را اعلام
ميکند.
«سربلندي» فيلمي
دربارة اتحاد است. اتحادي نامتعارف که از جايي غير منتظره آغاز شد. اين کارگران
نبودند که دست اتحاد دراز کردند. ابتکار از جانب چند جوان همجنس گرا به پيش گذاشته
شد و تغييري مهم هم براي کارگران معدن و هم براي جامعة همجنس گرايان انگلستان به
وجود آورد. به طوري که بيشترين کمکهاي مالي براي اعتصابيون را همجنس گرايان
جمع آوري کردند و پر جمعيت ترين صف در تظاهرات «سربلندي» سال 1985 صف معدنچيان بود.
ولي «سربلندي» دربارة جسارت
نيز هست. جسارت گروهي بسيار کوچک که با تضادهاي درون و بيرون به مقابله ميايستد و
با سماجت بر افکار کهن غلبه ميکند. بدون پيشداوري به تماشاي فيلم بنشينيد،
بخنديد، گريه کنيد، به هيجان بياييد و به امکانات نامحدود مبارزه بيانديشيد
* اعتصاب کارگران
معادن انگليس ماه مارس 1984 (اسفند 1362) شروع شد و تا مارس 1985 يعني يک سال به
طول انجاميد. رويهم رفته در طي اين مدت نزديک به 74 در صد از 196 هزار کارگر معدن
کشور در اين اعتصاب شرکت داشتند. 99.6% کارگران جنوب ويلز که اين داستان در آن جا
اتفاق ميافتد اعتصابي بودند. اعتصاب عليرغم تاثير عظيمي که بر جامعه گذاشت
نتوانست جلوي بسته شدن معادن را بگيرد. بعد از پايان اعتصاب هم معادن يکي پس از
ديگري بسته شد و با خصوصي سازيها سرعت اين تعطيليها بيشتر هم شد. هدف اعتصاب و
رهبري سنديکا انقلاب و سرنگوني دولت نبود.
نشریه «آتش» ـ شماره 37
Pride is in UK cinemas 12th September 2014
Pathé's Pride is about the extraordinary true story of two very different
communities who unite to defend the same cause.
It's Summer 1984, Margaret Thatcher is in power, and the National Union of
Mineworkers are on strike! At the Gay Pride March in London, a group of
gay and lesbian activists decides to raise money to support the families of the
striking miners. But the only problem is the Union seems too
embarrassed to receive their support.
Not discouraged, the activists ignore the Union and go direct
to the miners. They identify a small mining villiage in Wales to make their
donations to the community in person. This journey begins a surprising
partnership between two seemingly alien comunties as they fight for the same
cause.
Pride stars Bill Nighy, Adrew Scott, Imelda Staunton, Dominic West, Joseph
Gilgun, Paddy Considine, George MacKay, Ben Schnetzer, Sophie Evans, Jessie Cave, Freddie Fox,
Faye Marsay, Adrian Palmer, Lasco Atkins and Shane Salter.
فیلم زیر از ایران- کارگران
زن هتل در ایران
فیلم پنج ستاره به کارگردانی مهشید افشارزاده با بازی شهاب حسینی سحر
قریشی همایون ارشادی بهنوش بختیاری بهناز ... اکران ویژه سینماهای کشور
Setareh Full Movie - فیلم کامل پنج ستاره – YouTube
نقد فیلم در زیر (روی تیتر مطالب کلیک کنیم و در
منبع مطلب را بخوانیم)
ز.جلالی
فیلم فضای کار و زندگی و دغدغههای روزمرهی کارگران
زن در یک هتل مجلل را به نمایش میگذارد. در این فضای زنانه، مناسبات میان خود
زنان کارگر به شکل تلفیقی از رقابت (ناشی از ترس از دست دادن کار) و همدلی و
همیاری تصویر میشود که این دومی آشکارا غلبه دارد و حاکی از درک انضمامی آنان از
موقعیت و سرنوشت مشترکشان است. ...
موسیقی جدید افغانستان و ایران
راک فارسی از فرزاد علیپور- گرافیتی های بانسکی
PERSROCK - TV ( banksy graffiti + Lyrics )
مصاحبه با فرزاد
Exclusive interview with
Farzad Alipur (persian) - VOA TV
راک فارسی از فرزاد علیپور- عمو آزادی
راک فارسی از فرزاد علیپور- یک اتفاقی افتاده
شاپرک در مسابقه ی سوپر استار افغانستان آهنگ دگر اشکم مریز از احمد زهیر (شاپرک با برقع ظاهر شد)
Shaparak sings Degar Ashkam Mariz from Ahmad
Zahir
آهنگ اول از شاپرک در مسابقه ی سوپر استار افغانستان
Afghan Star Season 9 Epi. 6 Top 160 Shaaparak =
Wajma
شکیب مصدق کنسرت برلین
Morche Ha Live Concert In Kabul and Police attack کنسرت مورچه ها در کابل
در این کنسرت در کابل/
افغانستان 400 نفر شرکت کردند. گروه مورچه ها دید بسیار انتقادی به اشغال
افغانستان دارد و کنسرت با دخالت پلیس به هم خورد...
Morcha( Afghanistan's 1st
alternative Rock band) performed for more than 400 people in a street of Kabul. police
stopped this concert after a religious leader (mulla) call the policed and told
them: this concert is against Islam . one member of Morcha arrested by police
and two other members Beat up by police. the police toke him with their self to
police station for 4 hours,the concert stopped and police tried to Dispersed
the audience.
کنسرت مورچه ها
کنسرت مورچه ها در تلویزیون
افغانستان (کانال خصوصی در لینک بالا)
آهنگ آزادی از شکیب مصدق
Shekib Mosadeq is the
first Rock Pop Singer in Afghanistan this song is
For Freedom in afghanistan and all the
Welt
شکیب مصدق- میهن
فیلم ایرانی کامل
برای یک لحظه آزادی -
For a Moment Freedom
«برای یک لحظه آزادی»
(For a Moment Freedom) فیلمی به کارگردانی و فیلمنامهنویسی
آرش ریاحی، کارگردان ایرانی مقیم کشور اتریش است. این فیلم محصول سال ۲۰۰۸ اتریش،
ترکیه و فرانسه است و در سینماهای اتریش، فرانسه و آلمان نمایش داده شده و در بیش
از ۲۲ جشنواره جهانی تحسین شده است. ساخت این فیلم حدود ۵ سال طول کشیده است. این فیلم فرار ۳ گروه از دگراندیشان ایرانی را ترسیم کرده که پس از پشت سر
گذاشتن راههای سخت گذر کوهستانی، خود را به ترکیه رسانده و تلاش میکنند از آنجا
به عنوان متقاضیان پناهندگی، راهی کشوری شوند که سازمان ملل برای آنها تعیین میکند.
۴ نظر:
سلام روزا جان: این آخر هفته هر جور شده بیائیم تو اسکایپ.خبر بده شنبه یا یکشنیه و چه ساعتی!! قربونت
شنبه
ama dir vaght, az 11 ya 12 shab
paydar bashied
drood ber shoma hemishe sarbolan bashid va sar boland bemanid-
tozihe dar ra filim- tozihe dar morede film ali bod chera ke zendegi ra sarboland nega midared merci
mer30 aziz
az shoma ke tavajoh kardied
ارسال یک نظر