۲۴ شهریور، ۱۳۹۴

فیلم کامل مراسم خاکسپاری شاهرخ زمانی فعال کارگری در تبریز - خواست کالبدشکافی چه شد؟

خبرگزاری هرانا – مراسم تشییع و تدفین شاهرخ زمانی، فعال کارگری که روز بیست و دوم شهریور ماه در زندان رجائی شهر درگذشت، در آرامستان وادی رحمت شهر تبریز برگزار شد، ویدئوی زیر گوشه از این مراسم را روایت می کند.

فیلم کاملتر مراسم خاکسپاری شاهرخ زمانی فعال کارگری در تبریز
مراسم خاکسپاری «شاهرخ زمانی» روز جاری سه شنبه ٢٤ شهریورماه در گورستان "وادی رحمت " شهر تبریز با حضور صدها نفر از بستگان، کارگران و یارانش برگزار شد.
https://youtu.be/uSfkljukymA

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز مراسم تشییع و تدفین شاهرخ زمانی، فعال کارگری و نقاش ساختمان که روز بیست و دوم شهریور ماه در زندان رجائی شهر درگذشت در محل آرامستان وادی رحمت تبریز برگزار شد و پیکر او در کنار مزار مادرش در این آرامستان به خاک سپرده شد.
گفته می شود این مراسم با حضور نیروهای امنیتی اما بدون مشکل و مسئله ای برگزار شده است.
همچنین دختر این فعال کارگری فقید در ارتباط با علت مرگ پدر خود و مسئله کالبد شکافی به خبرنگار هرانا گفت که روز گذشته کالبد شکافی در شهرستان کرج و در پزشکی قانونی قبرستان بی بی سکینه این شهر انجام شده و با توجه به ارسال نمونه ها برای آزمایشات سم شناسی، نتیجه ظرف یک تا دو ماه آینده مشخص خواهد شد. نینا زمانی همچنین ادامه داد که دلیل زمان بردن پاسخ این مسئله آزمایش هایی است که می بایست بر روی نمونه هایی که از پیکر پدرش گرفته شده است انجام شود.
روز یکشنبه ۲۲ شهریور، شاهرخ زمانی، کارگر زندانی در زندان رجائی شهر که در پنجمین سال حبس بدون مرخصی خود به سر می برد، به دلیل آنچه توسط بهداری زندان سکته مغزی اعلام شد، در زمانی مابین صبح تا پیش از ظهر در زندان رجائی شهر کرج فوت کرد.
شاهرخ زمانی در شهریور ماه ۱۳۹۳ اجازه حضور در مراسم ازدواج دخترش را پیدا نکرده بود و در بهمن ماه ۹۳ نیز این فعال کارگری نتوانست حتی برای مدتی کوتاه در خاکسپاری و تشییع مادرش حضور داشته باشد، این در حالی است که به دلیل دوری مسافت تبریز تا کرج وی امکان ملاقات مستمر با اعضای خانواده را نیز نداشت.
شاهرخ زمانی فعال کارگری و نقاش ساختمان آخرین بار چهاردهم خرداد ماه ۱۳۹۰ در تبریز بازداشت  شد و مدت ۳۶ روز در سلول انفرادی نگهداری شد، به گفته منابع هرانا تاریخ بازداشت رسمی وی نوزدهم خرداد ماه قید شده که نشان دهنده این است که وی به مدت ۵ روز بدون هیچ حکم قضایی و کاملا غیر قانونی بازداشت شده است. شعبه یک دادگاه انقلاب تبریز به ریاست قاضی حملبر، شاهرخ زمانی را به اتهام تبلیغ علیه نظام و تشکیل گروه به قصد بر هم زدن امنیت ملی به ۱۱ سال زندان محکوم کرد که این حکم عینا در دادگاه تجدید نظر تأیید شد.
پس از پایان بازجویی ها در تاریخ ۲۷ مهر ماه ۱۳۹۰ با قرار وثیقه ی ۲۰۲ میلیون تومانی از زندان مرکزی تبریز آزاد و پس از مدت کوتاهی در تاریخ ۲۴ دی ماه همراه با محمد جراحی در محل کارش دستگیر و برای اجرای حکم به زندان مرکزی تبریز منتقل شد.
در ابتدای ورود به زندان تبریز به طور غیر قانونی وی را بیش از یک ماه در بند قرنطینه ی زندان نگه داشتند، وی در اعتراض به این عمل مجددا دست به اعتصاب غذا زد و پس از مدتی به بند مالی زندان تبریز منتتقل شد. وی در طول مدت حبس خود در این زندان بارها از بندی به بند دیگر منتقل شده و مورد آزار و اذیت قرار گرفت. در نهایت وی را به بند ۱۵ متادون که مخصوص معتادین بوده و به لحاظ بهداشتی نیز وضعیت نامساعدی دارد، منتقل کردند. بنا بر گزارش ها در این بند انواع بیماری های خطرناک مانند ایدز و هپاتیت شیوع گسترده ای دارد.
در تاریخ ۷ خرداد ماه ۱۳۹۱ وی را به طور غیر قانونی و بدون حکم قاضی با دست بند و پابند از زندان تبریز خارج کرده و به زندان یزد منتقل کردند. در هفدهم مرداماه وی مجددا به زندان تبریز بازگردانده شد و در نهایت در تاریخ ۲۲ مهر ماه به زندان رجایی شهر کرج منتقل شد.
شاهرخ زمانی بار دیگر در تاریخ ۱۷ شهریور ماه ۱۳۹۲ از زندان رجایی شهر کرج به تبریز منتقل شده و در شعبه‌ی ۲ دادگاه انقلاب تبریز به اتهام توهین به رهبری محاکمه و متعاقبا به تحمل ۶ ماه حبس تعزیری دیگر محکوم شد.
این کارگر زندانی در روز ۲۰ اسفند ماه ۱۳۹۲ به زندان قزلحصار کرج انتقال یافت و در اعتراض به این انتقال دست به اعتصاب غذا زد. پس از اعتصاب غذا مسولان وی را مجددا در تاریخ ۲۵ فروردین ماه ۱۳۹۳ به زندان رجایی‌شهر کرج منتقل کردند.
این فعال کارگری پیش از این نیز در سال ۱۳۷۲ به اتهام فعالیت غیرعلنی در سندیکای نقاشان بازداشت شده و حدود ۱۸ ماه زندانی شده بود.
شاهرخ زمانی عضو هیات مدیره کمیته پیگیری برای ایجاد تشکل‌های مستقل کارگری و هیات بازگشایی سندیکای کارگران ساختمان و نقاشان، در بند سیاسی زندان رجایی شهر کرج پنجمین سال حبس بدون مرخصی خود را سپری می کرد.
گزارش ویدئویی مراسم خاکسپارى شاهرخ زمانى

مراسم خاکسپاری شاهرخ زمانی
زمان : فردا سه شنبه 24 شهریور ساعت 10.30 صبح
محل : وادی رحمت تبریز

مطالب مرتبط:
شاهرخ جرمش استقامت بی پایان بود! شاهرخ زما نی را در زندان زیر شکنجه های جسمی روحی وروانی کشتند ...

عکس: سخنرانی شاهرخ زمانی، در مراسم اول ماه می سال گذشته و پس از ۵۲ روز اعتصاب غذا
امروز دوشنبه ۲۳ شهریور ۹۴ ساعت ۹ شب، مراسم یادبودی به مناسبت مرگ مشکوک شاهرخ زمانی در زندان رجایی شهر کرج با شرکت تمام گروه های سیاسی و نحله های فکری برگزارشد؛ مراسم با یک دقیقه سکوت بنام آزادی و بنام شهدای زندانی و نام شاهرخ زمانی با مدیریت باغانی معلم زندانی آغاز شد در ادامه محمد سیف زاده و سعید ماسوری؛ خالدحردانی؛ و سعید رضایی در وصف تاریخ مبارزه با استبداد صحبت کردن و میثاق یزدان نژاد هم خاطرات شاهرخ را در دل زندانیان زنده کرد. زنیار مرادی ترانه کردی و صالح کهن دل ولطیف حسنی نیز ترانه ای آذری سرودند. در خاتمه پس از پذیرایی شعر معروف مرغ سحر تقدیم به روح شهید راه آزادی شاهرخ زمانی شد./ یادش گرامی و پاینده باد

گفتگوی فرامرز عباد، از کمیتۀ اقدام کارگری، با رفیق عزیز شاهرخ زمانی در زندان رجایی شهر



عکس- شاهرخ زمانی،فعال کارگری زندانی به همراه دیگر زندانیان سیاسی- عقیدنی در زندان رجایی شهر ، هنگام تحویل سال ۱۳۹۴
فعالین کمیتۀ اقدام کارگری- کانون کارگران متحد ایران، به دنبال گزارش قتل عمد شاهرخ زمانی، کارگر انقلابی در زندان رجایی شهر، پوسترهایی را در دفاع از کارگران و زندانیان سیاسی و با مطالبۀ کالبدشکافی از سوی نهادهای مستقل بین المللی برای مشخص شدن علت واقعی جان باختن شاهرخ توزیع کردند.

 شاهرخ زمانی در کنار مادرش درمحل  وادی رحمت تبریز آرمید...
عکس- بهمن زمانی و زنده‌یاد زرین نجاتی، پدر و مادر کارگر دربند شاهرخ زمانی
منبع:هرانا- مراسم تشییع زرین نجاتی، مادر شاهرخ زمانی فردا، ۵ بهمن ماه از ساعت ۱۱ در گورستان وادی رحمت تبریز و مراسم شام غریبان نیز از ساعت ۱۵:۳۰ تا ۱۷:۳۰ فردا در مسجد امام علی واقع در میدان فهمیده تبریز برگزار خواهند شد.
زرین نجاتی ، مادر شاهرخ زمانی امروز ۴ بهمن ماه ۱۳۹۳ پس از ماه‌ها مبارزه‌ی جان‌فرسا با بیماری سرطان سرانجام رخت از جهان بر بست.
این مادر مقاوم و مبارز در طول بیش از نیم قرن گذشته همواره برای دفاع از حقوق اعضای زندانی خانواده‌اش در مقابل دو دیکتاتوری شاه و شیخ ایستادگی کرده بود.
در دوران دیکتاتوری سلطنتی، وی به دفاع از بهمن زمانی، همسرش و برادر وی، اسرافیل زمانی، در راه‌رو‌های دادگاه‌ها و مقابل درب شکنجه‌گاه‌ها بوده و یا به سازمان‌دهی خانواده‌های زندانیان سیاسی می‌پرداخت که به همین دلیل نیز ۲ مرتبه از سوی ساواک شاه دستگیر شد.
با شروع سالیان خونین دهه‌ی شصت، شاهرخ و خواهرش برای در امان بودن، ناچار به صورت مخفی زندگی می‌کردند و این مادر از خانواده‌های این ۲ نیز نگه‌داری می‌کرد. در حالی که بار دیگر همسر و برادر همسرش در زندان بودند و روزانه باید برای پیگیری وضعیت آنان به مقابل زندان یا دادگاه انقلاب می‌رفت.
پس از آن و در سال‌های ۱۳۷۲ و ۷۳ وی یک تنه برای آزادی اعضای خانواده‌اش که تقریبا همگی در کمیته‌ی مشترک ضدخراب‌کاری تحت شکنجه‌های وحشیانه قرار داشتند می‌جنگید. در این دوران شاهرخ، خواهر، پدر و عمویش همگی دستگیر شده بودند.
در نهایت و از خرداد ماه ۱۳۹۰ تا آخرین رمق حیات خود برای آزادی شاهرخ جنگید و هر چه در توان داشت را برای رساندن صدای مظلومیت فرزندش به گوش دیگران به پای او ریخت.
زرین نجاتی، نمونه‌ی یک مادر مقاوم و مبارز بود که تا آخرین لحظه‌ی زندگی خود برای آزادی زندانیان سیاسی رزمید و لحظه‌ای نیز در مقابل شکنجه‌گران سر خم نکرد.

۶ نظر:

ناشناس گفت...

توده های مردم هرگز توان مبارزه با تکنولوژی را نداشتند و نخواهند داشت. درگذشته هرگونه ستم غیرتکنولوژیک قابل شناسایی و افشاگری بود ولی بزودی علم جدید دستگاههای پارازیت با طول امواج قویتر و منظمتر و مستقیمتر مانند سلاح های فضایی را میسازد برای هدفگیری قلب و مغز مبارزان.
راه چاره کسب دانش جدید و مبارزه با آن است اما این موضوع سالها طول خواهد کشید و تا آن موقع سیستم هزاران زندانی را با این روش حذف میکند.
امروز تمام چپ ها موظف هستند برای جلوگیری از پیشرفت علم و تکنولوژی متحد شوند تا یک، توده های مردم به این علم برسند و دو، سیستم مالکیت خصوصی در رابطه با این موضوع را متعادل کند.

یادمان باشد تنها قیامها برعلیه صاحبان سرمایه صاحبان کارخانه صاحبان زمین و مسکن و ... باعث بهبود وضع شد، کارخانه و هتل ها بد نیستند اما آتش زدن کارخانه باعث ترس صاحبانشان بخاطر از دست رفتن سرمایه و ورشکستگی بود پس مجبور به تقسیمش شدند و امروز میبینیم چند سرمایدار برای ورشکست نشدن مجبور به خرید یک کارخانه و اعمال قدرت کمتر و نفوذ کمتر هستند و مجبور به تحمل سندیکاهای کارگری نیز هستند.
به نظر من تا زمانیکه قیام جدی بر علیه صاحبان علم جدید چه دانشمندان چه سرمایداران نشود وضع بدتر و بدتر خواهد شد.
درست است که پارازیت نامرئی است اما دستگاههایش و صاحبانش و مخترعینش فعلا در دسترس هستند!

Rosa گفت...

سلام عزیز
ابتدا باید دکلهای پارازیت را شناخت و نابود کرد.من هم معتقدم در جایی که ما خارج از خاورمیانه، در دفاتر، دانشگاهها، مدارس و هر جا، حتی چاپگر خودکار را بدلیل اشعه خارج از اتاقهای سربسته و در راهروها میگذاریم (البته سالها ما مجبور به ارائه ی تحقیقات دانشگاهی برای مُضر بودنش داشتیم) رژیم ایران شهروندان، کارگران و زندانیان را بطور بسیار عمدی در معرض امواج ضد پارازیت قرار داده است. هر گونه دکل امواج ضد پارازیت باید بمانند دوربین های مخفی/علنی محل کار، خیابان و زندان نابود شوند. اجناس و کالاهای کشورهایی که به دیکتاتور سیستم های جاسوسی و فیلترینگ میفروشند بایکوت شوند. مثل آلمان و شرکت زیمنس، چین و بقیه... رژیم ایران با پول نفت انواع سلاح های سرکوب را از روسیه و بقیه میخرد. یعنی با پول نفت خودمان علیه خودمان ابزار میسازد. نه تنها رژیم ایران بلکه حامیانش را باید زیر ضرب بگیریم.
نمیتوان ایرانی و پناهجوی آلمان بود و مبارز اما کماکان از شرکت زیمنس و بقیه کالا و خدمات خرید.
نوشتید:
به نظر من تا زمانیکه قیام جدی بر علیه صاحبان علم جدید چه دانشمندان چه سرمایداران نشود وضع بدتر و بدتر خواهد شد.
درست است که پارازیت نامرئی است اما دستگاههایش و صاحبانش و مخترعینش فعلا در دسترس هستند!

انسانها همیشه مقصر نیستند. آیا باید کارگر کارخانه ی بمب شیمیایی و بیولوژیک را کُشت؟
انیشتن تئوری داد، سیستم بمب ساخت و در هیروشیما و ناکازاکی روی سر "دشمنان" ریخت.
انسانها چه دانشمند و چه کارگر باید به سیستم آگاه شوند و بدانند که سیستم از کار فکری و یدی آنها به نفع خود بهره میگیرد.
مخالفتی با نابودی اشیا ندارم. ساختمانها، دکل های جاسوزی، دکلهای شرکت شل قاتل محیط زیست.... نیاز به نابودی دارند.
اما نباید فراموش کنیم که در دفاع از زندگی نباید زندگی گرفت.
فرقی نمیکند دانشمند و یا کارگر زراد خانه...
رزا

ناشناس گفت...

درود رفیق،
یک مسئله ای که باید به آن توجه شود نبرد توده های مردم یعنی محرومان محروم از همه چیز یعنی ندارها برعلیه سیستم یعنی صاحبان و دارندگان و سرمایداران است.
بطور مثال تا چند دهه پیش توده ها توان اشغال پادگان ها را داشتند و یا مبارزه با پلیس در خیابان ممکن بود تفاوت به زور قدرت فیزیکی بود، ده هزار نفر بر علیه صد پلیس پیروز بود ولی امروز با سواستفاده از علم و تکنولوژِی اختلاف قدرت بین محرومان و سیستم بیشتر شده و در آینده بیشتر هم خواهد شد.
درگذشته سیستم از ترس شورش توان جمع آوری بیخانمانها را نداشت یا اگر داشت با محدودیت های فیزیکی، ولی امروز سیستم توسط انواع و اقسام باتوم های مدرن خیابان هارا جارو میزند و میبرد.
حالا اگر توان مبارزه با مالکیت خصوصی یعنی لغو مالکیت و ایجاد جامعه بی طبقه و اشتراکی و باز وجود نداشته باشد چه کار میشود کرد؟
باید منتظر بود تا این اختلاف قدرت بیشتر شود؟
من که فکر میکنم شورش ها باید به سمت توقف پیشرفت علم برود.

Rosa گفت...

سلام عزیز
نوشتید: من که فکر میکنم شورش ها باید به سمت توقف پیشرفت علم برود.

رزا: راستش یاد ابتدای ماشینی شدن و گستردگی بیکار شدن کارگران در ابتدای سرمایه داری افتادم. آنزمان هم آنارشیستها باکارگران ماشین آلات کارخانه ها را بدلیل اینکه بیکار شدنشان را از چشم ماشینها میدیدند، داغون میکردند.
باید دید که ماشینها وسایل تولید بوده و بجای بیگاری از 100 انسان روی زمین، با یک تراکتور در ساعت کاری کمتر، همان تولید کشاورزی انجام میشود. در سوسیالیسم هر انسانی به اندازه ی نیازش از مثلن گندم کاشته شده برمیدارد. در سرمایه داری 10 نفر کار دارند و 90 نفر بدلیل اینکه از تراکتور استفاده شده، بیکار و گرسنه میمانند.
حال اینکه اشکال در استفاده از تراکتور نیست بلکه از سیستمی است که بودن انسان را وابسته به کار و فروش تخصص (رانندگی تراکتور) کرده. یعنی امروز در سیستم ارزش انسان به کار است. انسانی که کار ندارد باید بمیرد و وجودش برای سیستم بی ارزش است.
حال اگر تراکتور دست سرمایه دار نباشد و اشتراکی شود، هر فرد 1 ساعت کار میکند در روز و هر 100 نفر زنده خواهند ماند و زندگی ارزشمند است و ساعت آزاد شده را انسان میتواند مثلن صرف هنر کند.
سیستم اکنون توانسته است با استفاده از اختراعات بشر، اغلب فناوری ها را برضد خود ما استفاده کند. سیستم ارتباطات را با ایجاد فیلترینگ مختل کرده و جان بسیاری را با امواج ایجاد شده به خطر انداخته. مسلمن با تمام خشونت باید با خرابکاری و ایده های خلاق این صنایع کنترل و سرکوب بشر را نابود کرد.
اما ما برای آزاد سازی خود از کار و بر آوردن نیازهای ابتدایی خود پوشاک/غذا/حمل و نقل... به میزان محدودی از فناوری برای راحتی جامعه نیاز داریم. و در سوسیالیسم در واقع هر جمعیتی خود باید ببیند چقدر از این پیشرفت علم به دردش میخورد. سوسیالیسم/کمونیسم آنارشی مرحله ای نیست یعنی برای ما به هر کس بر مبنای کارش بی اعتبار است.
پیشرفت علم را نباید متوقف کرد، بلکه جهت داد. کارخانه ی سلاح بیولوژی را باید بیمارستان کرد و بیولوژهایش را زنده نگهداشت تا بروی نابودی بیماری تحقیق کنند و نه برای ایجاد بیماری (ایدز/ابولا و...).
سیستم برای فروش دارو و سود خود بسیاری از دارو ها را به انحصار خود در آورده. بجای معالجه ی مردم بسیاری از کمپانی های دارو فقط در مقابل پول به کشورهای افریقایی دارو میفروشند. اگر ابتدای سرمایه داری پزشکی آنتی بیوتیک را کشف کرد امروزه این پزشک کارمند انستیتوهای تحقیقاتی است و اجازه ی افشای داروی جدیدش را ندارد و هر دانشمندی برده ی موسسه اش است و موفقیتش را به انستیتوهای تحقیقاتی بمانند نویسنده ای است که آثارش را به مولف پیش فروش کرده است.
ما در جهانی بسر میبریم که بروی بردگی بنا شده است.
مطمئنن با ایجاد خرابکاری در سرکوب و استثمار میتوان پیروزی های کوچکی داشت که خود نابود نشویم. مثل دکل های پارازیت را از بین بردن، دوربینهای کنترل و....
اما چاره ی اصلی همان ایجاد شبکه های هماهنگ مقاومت است.
بسیاری از افراد "دانشمندان" در جبهه ی مقاومت هستند. افراد بسیاری از جوانان علیه فیلترینگ زیر زمینی فعالیت میکنند.
من خوشبین هستم که با دستکاری/خرابکاری در سیستم و خرابکاری حتی روزی پهبادهای بدون سرنشین عاقبت بمبهایشان را روی مراکز هدایت فرود آورند.
رفیق جان
شبکه ای جهانی وجود دارد حتی در قلب سیستم.
اسنودن و دیگران.
باید بدون وقفه دانش مان را بالا ببریم. بجای انفجار بمب در سیستم دکلها ی فیلترینک شاید ویروسی دیجیتال همه چیز را از کار بیندازد. بدون خطر...
باید دانش دزدیده شده مان را دوباری بدست بیاوریم/ پس بگیریم.
باید هزاران بار بهتر از آنان باشیم.
همزمان برای توده ی مردم افشایشان کنیم.
مردم را درگیر لقمه ای نان کرده اند. اما مطمئنن نان آلوده/ آب آلوده/ هوای آلوده ...عاقبت در جهنم هم اعلام اعتراض میکند. شورش در جهنم اما
نه برای ایدئولوژی یا آرمانهای والا، بلکه فقط برای زنده ماندن و از سرطان نمردن است:)
بزرگترین مبارزه زنده ماندن و مبارزه برای زندگی میباشد.

Rosa گفت...

زندانیان سیاسی بند ۱۲ زندان رجایی شهر کرج که حدود ۸۰ نفر هستند، از امروز شنبه ۲-۱۱-۲۰۱۳ در اعتراض به نصب دکل های پارازیت موبایل در بندشان، دست به اعتصاب غذا زدند.

ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نگار و همسر بهمن احمدی امویی، روزنامه نگار زندانی در بند ۱۲ رجایی شهر، در صفحه فیس بوک خود با اعلام این خبر نوشته است: ''.این دکل ها با ارسال پارازیت های شدید سلامت زندانی های سیاسی این زندان را به خطر انداخته است.مجید توکلی، کیوان صمیمی، نویدخانجانی، مهدی معتمدی مهر، مسعود باستانی ، فرزاد مدد زاده، سعید ماسوری، عفیف و سعید نعیمی،فواد خانجانی و پدربزرگ هشتاد و چند ساله اش ، مصطفی نیلی و دهها زندانی سیاسی کرد و بهایی نیز در این بند محبوس هستند. همچنین خانم دهقان نیز خبر داده اند که همسرشان آقای عبدالفتاح سلطانی در بند ۳۵۰ اوین دست به اعتصاب غذا زده اند.''

پیش از این در خبرها آمده بود که نصب دستگاه های پارازیت امواج موبایل و خط شکن در زندان رجایی شهر امنیت سلامت زندانیان سیاسی این زندان را به خطر انداخته است.

سایت ''کلمه'' در این باره نوشته بود، ریاست زندان رجایی شهر اقدام به نصب دستگاه هایی کرده که باعث سردرد شدید و حالت تهوع برخی زندانیان شده است.

بنا بر این گزارش، خانواده های زندانیان سیاسی رجایی شهر گفته اند که شدت امواج این دستگاه ها به حدی است که طی دو روز گذشته اکثریت زندانیان به دلیل سردرد و تهوع شدید، حال جسمانی بدی دارند.

این گزارش افزودهکه خانواده های این زندانیان ضمن ابراز نگرانی از آسیب ها و تاثیر این پارازیت ها و احتمال ابتلا به سرطان، خواستار برداشتن این دستگاه ها از بند شده اند.

این خانواده ها گفته اند که حتما اعتراض خود را به مراجع قضایی اعلام خواهند کرد و در صورت عدم رسیدگی به این وضعیت از راه های دیگر اقدام می‌کنند.

به نظر می رسد نصب دستگاه های پارازیت موبایل در زندان رجایی شهر برای مقابله با در قرار گرفتن احتمالی موبایل در دست زندانیان باشد. مسئولان زندان قصد دارند مانع از ارتباط احتمالی زندانیان سیاسی با فضای خارج شوند.

Rosa گفت...


دکتر محققي رئيس مرکز تحقيقات سرطان نيز در گفت وگو با سايت سلامتيران در مورد مضرات آنتن‌هاي تلفن همراه مي‌گويد: «اصولاً آنتن‌هاي تلفن همراه و دکل‌هاي مخابراتي و نيز تشعشعات ناشي از دکل‌هاي برق فشارقوي هريک به نوبه خود اثرگذاري خفيف تا شديدي روي افراد دارند. به عنوان نمونه در مورد دکل‌هاي برق فشارقوي طيف‌هاي مختلف امواج الکترومغناطيسي، ميدان‌هاي مغناطيسي ايجاد مي‌کنند و افرادي که در حوزه اين ميدان‌ها قرار مي‌گيرند تحت تاثير آثار سوء اين امواج واقع مي‌شوند. تاثير اين امواج روي کودکان مي‌تواند باعث بروز برخي از انواع سرطان‌ها شود. در افراد بالغ نيز موضوع در مواردي باعث بروز مخاطرات و بيماري‌ها در سيستم‌هاي عصبي، قلب و عروق و دستگاه گوارش مي‌شود و در مواردي نيز باعث ايجاد سرطان خون در اين افراد شده است.»

دکل‌هاي BTS؛ کوچ پرندگان

خطر انتشار امواج الکترومغناطيس توسط دکل‌هاي BTS محدود به شهروندان تهران و شهرهاي بزرگ کشور نمي‌شود. اين امواج با تاثير روي سيستم جهت يابي پرندگان، حيات آنها را در معرض خطر قرار داده و سبب ساز کوچ دسته جمعي آنها مي‌شوند.

حسين دماوندي نژاد سرپرست دفتر طيور و زنبورعسل وزارت جهادکشاورزي در گفت وگو با سايت الف مي‌گويد: «حدود 50 درصد از پرندگان وحشي به شکل بي‌سابقه تهران را ترک کرده‌اند که علت اين امر گسترش امواج تلفن همراه است.»

دکتر نواييان متخصص محيط زيست و مدير موزه هفت چنار با اشاره به تاثير امواج راديويي در مهاجرت جانوران به «سرمايه» مي‌گويد: «خودکشي و مرگ تعداد زيادي از دلفين‌ها در سواحل خليج فارس به دليل ارسال امواج الکترومغناطيسي و مختلف شدن سيستم جهت يابي آنها بود.»
اين متخصص محيط زيست در ادامه مي‌افزايد: «در کشور به دليل اينکه سيستم‌هاي ارتباطي پيشرفته نيست و از آن استفاده صحيح نمي‌شود، تاثير مخربي بر محيط زيست مي‌گذارد.»

نواييان معتقد است: «پرندگان تهران با استفاده از امواج ماوراي بنفش، مادون قرمز و الکترومغناطيس جهت يابي مي‌کنند اما افزايش بي رويه و وحشتناک امواج الکترومغناطيس سبب ساز مختل شدن سيستم جهت يابي و کوچ آنها شده است.»