Rosa: گزارش اینجا من را یاد سالهای اول انقلاب
انداخت. بشدت مریض بودم و قرار شد مادرم که ایران بود به عیادتم بیاید. پس از
فرستادن دعوتنامه، پدرم زنگ زد و گفت: امروز امضا دادم برای خروج مادرت!
من تا دهسالی نفهمیدم این یعنی چی!
پس از حجاب اسلامی که بزور بر سر زنان ایران کردند، رنگ وارنگ برای بردگی مان
قانون هم گذاشتند. حتی از زنان اندرونی شان هم برای سرکوب ما کمک خواستند. اینطوری
شد که کُسهای رژیم هم سیاستگذار شدند.
مثل جمیله کدیور برای شوهر، بدنبال ضایع کردن حقوق هوو ها!
یاد آذر درخشان با این متنی که همانروزها راجع به کدیور و مهاجرانی (که هنوز در ایران بودند و مواجبشان را نه از داعش سعودی
بلکه از داعش رژیم ایران میگرفتند) خیر باشد.
همانوقتها بحثم بود باهاش: ما را چه از حقوق هوو های بوگندوی مهاجرانی حمایت
کنیم!
الان هم میگم: زنی که برای ورزش محجبه میشه، برای خروج اجازه ی شوهر میخواهد،
یعنی هر روز هم در رختخواب می گذارد که بهش تجاوز بشه... پس خودفروشه...
چرا باید از اینهمه بردگان خانگی حمایت بشه؟ ما چه نسبتی با اینهمه داریم؟
ترجیحن با زنان آزاد همبسته شویم، در جایی که همین فاطمه کماندوها ما را تف و لعنت
میکنند و بیشترین اتهام ها را از کین دیدن زن آزاد، به ما میزنند و زده اند؟!
این ماده های شکاری (با عذرخواهی از سگهای دوستداشتنی اگر یاد سگ بیفتیم) که برای امتیاز از ارباب مدام در حال پاچه گرفتن از فمینیستها
هستند!
مرز حمایت از حقوق زنان (اسلامی) همان قانون "اجازه گرفتن" حاج
آقاشون است از اینان برای چند همسری! تا حاج آقا قبل از به زیر کشیدن زنان دیگر،
اول یک ملک و خانه و سینه ریز به همسر اول باج بدهد (همگرایی زنان!)
باری
من هیچ همدردی ای با زنی که برای رژیم مدال می آورد، تا توی کونش را هم با
پارچه پوشانده، زیر عقد و خطبه به اسارتش امضا زده، الان هم شاکیه که چرا حاج آقا
اجازه نداده برود خارج مسابقه، احساس نمیکنم!
خواهرانم ترجیحن دختران فراری، تن فروشان کنار خیابانند.
فمینیسم من همبستگی با زنانی است که «نه» میگویند.
و مثل خود من هر روز هم هزینه ی این «نه» را با جانشان میپردازند.
زنانی که نه صدایی دارند و نه نامی.
اما هر کدامشان قهرمانان زندگی من هستند.
تن را به اجبار میفروشند، تا خود را نفروشند.
خواهرانم.
عزیزانم...
اخگر فراهانی = آذر درخشان
اخگر فراهانی = آذر درخشان
عطااله مهاجرانی وزیر سابق ارشاد و فرهنگ اسلامی دولت خاتمی و گل سر سبد نواندیشان
دینی و دوم خردادی به دلیل شکایت همسر سوم
خود به دادسرا احضار شد.
اولین همسر عطااله مهاجرانی، جمیله کدیور نماینده مجلس ششم جمهور
اسلامی و زمانی هم از مشاوران خاتمی در دفاع
از همسرش و علیه هووهایش گفت، همه این ماجرا
برای تخریب چهره همسرش است! همسر دیگر مهاجرانی
خانم ولی زاده نیز مدتی در کشاکش حقوقی با وی برای گرفتن شناسنامه فرزندش بود.
همسر سوم و صیغه ای آقای مهاجرانی مهسا یوسفی است که از وی به
دلیل ترک تفقه و عدم ثبت ازدواج اش شکایت کرده است. مهسا یوسفی می گوید او و خانواده اش از طرف آقای
محسن کدیور برادر جمیله کدیور تهدید شده اند.
کسی نمی داند آقای مهاجرانی زنان دیگری نیز دارد یا نه؟ باید منتظر بود تا از او شکایت دیگری بشود، شاید
هم در آینده تجدید فراش دیگری کند. به هر حال ما فقط موقعی که این خبرها به بیرون درز
می کند از حرمسراهای زمامداران جمهوری اسلامی
با خبر می شویم.
اما عجیب اینکه مطبوعات
و رسانه های دوم خردادی و زنان طرفدار آنان زبان در کام کشیده اند و بقولی شتر دیدی ندیدی!
با درز این خبر برخی از دوم خردادی ها سنگ روی یخ شدند. مگر
نه اینکه سالها در گوش مردم خواندند که گره پیشرفت دمکراسی و حقوق زنان بدست خانمها
و آقایان دوم خردادی امثال مهاجرانی و جمیله
کدیور باز میشود. مگر نه اینکه مرتبا مردم را دعوت به دادن رای برای«کدیورها» کردند و مگر نه اینکه مرتبا زنان
را دعوت به صبر و تحمل کردند تا «قهرمانان» دوم خردادی برای زنان حقوق و بر ای مردم
دمکراسی به ارمغان آورند! حال اینکه « قهرمانان»
آنان حتی در زندگی شخصی خود نیز در اعمال هرگونه بی حقوقی علیه زنان ذره ای تفاوت با
جناح به اصطلاح تندرو و محافظه کار رژیم ندارند.
برای اکثریت مردم دیگر ماهیت سردمداران رژیِم اسلامی روشن شده
است و زمانی که امثال محسن کدیور و عطااله
مهاجرانی در منبر خطابه به اصطلاح از حقوق زن دم می زنند و هم زمان در فکر گسترش حرمسرایشان
هستند، یا اینکه زنان حکومتی هم چون جمیله
کدیور و فاطمه آلیا می گویند حقوق زنان یعنی حق هوو داشتن! دیگر کسی حیرت نمی کند.
بعلاوه روشن است زیر
سایه قدرت و زور و قوانین جمهوری اسلامی هزاران هزار مرد براحتی همسران دوم و سوم و بیشتر اختیار می کنند و هزاران
هزار زن در خشم و نفرت این خفت می سوزند. اما ماجرای عطاله مهاجرانی و خانم جمیله کدیور نقل دیگری است. اینان برای جان و مال مردم تصمیم
می گیرند، برای میلیونها زن و مرد تصمیم می گیرند چگونه زندگی کنند و چه روابطی داشته
باشند، قانون وضع می کنند، و خلاصه کلام بر مردم حکومت می کنند.
جمیله کدیور، عطاله مهاجرانی و محسن کدیور (برادر زن فداکار
مهاجرانی!) هر کسی نیستند. اینان گل های سر سبد جریان نواندیشان دینی و از عناصر اصلی جریان دوم خرداد و مقامات مهم دولت خاتمی بودند.
مهاجرانی پس از پست وزارت ارشاد مدتی نیز در مسند دفتر مرکز گفتگوی تمدنها نشسته بود
و تمدن اسلامی را که چیزی جز ارزش های پوسیده خرافی و ضد زن نیست، رایزنی می کرد و
هواداران دوم خردادی ها فریاد سر می دادند که چه نشسته اید ایران دارد در جاده های
«مدرنیسم» اسلامی گام بر می دارد و زنان ایران زیر سایه مهاجرانی و جملیه کدیور و باقی همپالگی هایشان سنت
را پشت سر گذاشته و از پله های ترفیع مقام زن دو پله یکی بالا می روند.
مهاجرانی کیست؟ او سمبل فشرده تفکر متحجر و پوسیده اسلامی است، نه فقط بدلیل اینکه
بجز همسر عقدی و رسمی خود خانم جمیله کدیور، دو زن دیگر را نیز صیغه کرده و حاضر نیست
این ازدواجها را رسمی کند و یا تعهدات خود را در مقابل این زنان بجا آورد، خیر ایشان
فقط در حوزه شخصی ضدر زن نیست، او پیشتر در کتاب نقد «آیه های شیطانی» سلمان رشدی،
عمق تفکر ارتجاعی اسلامی خود را به نمایش گذاشت. او در این کتاب ضمن دفاع از فتوای
قتل سلمان رشدی توسط خمینی سعی کرد آنچه را او نتوانست توجیه کند، بنویسد. در همانجا
نوشت در چارچوب قوانین اسلام سلمان رشدی مرتد است، حرامزاده است چون نتیجه تجاوز به
مادرش است و باید به قتل برسد. در همان کتاب نوشت اگر کسی به پیامبران اسلام توهین
کند باید اعدام شود، اگر کسی به مقام رهبری توهین کند باید مجازات شود و اگر کسی از
پدر و مادر مسلمان زاده شود اما به اسلام اعتقاد نداشته باشد باید اعدام شود. او در
آن کتاب درست بودن قتل هزاران جوان را توسط دارو دسته خونریز تازه به قدرت رسیده اسلامی
تائید کرد.
شاهکار عقاید این آقای نواندیش دینی وقتی شکوفا شد که اتحادیه
اروپا برای لغو مجازات سنگسار به جمهوری اسلامی فشار آورد، در اینجا بود که فکر نواندیشانه
دینی مهاجرانی جرقه زد و پیشنهاد سنگسار مخفیانه
را داد. و البته کم مانده بود زنان ایران بخاطر این «رفرم» دوم خردادی کلی خجالت زده
و مقروض آقای مهاجرانی شوند.
خانم جمیله کدیور نماینده مجلس ششم نیز همانند همسرش از طرف
جریانات دوم خردادی بعنوان قهرمان «حقوق زنان» حلو حلوا شد.
دفاع جمیله کدیور از شوهرش در حقیقت دفاع از تعدد زوجات، حمایت
از امتیازات ویژه شرعی برای مردان و تائید بی حقوقی، فرودستی و بردگی زنان در نظام
اسلامی است.
جمیله کدیور تا مغز استخوان نماینده ارتجاع زن ستیز اسلامی است
و زن بودن او هیچ تغییری در جایگاهش بعنوان یکی از مدافعان سرسخت این نظام بوجود نمی آورد. اگر کسی از این زنان انتظار تلاش
برای حمایت از حقوق زنان دارد، یا از فرط حماقت
و نادانی است و یا ریگی در کفش دارد!. .
جمیله کدیور با دفاع از شوهرش فقط حقوق زنانی را که هوویش هستند
پایمال نکرده، بلکه او بیش از یک دهه است که در مقام های گوناگون دولتی
نقش مهمی در اعمال بی حقوقی اکثریت
زنان ایرانی دارد. چند سالی در صحن مجلس مشغول بزک و دوزک نظام اسلامی بود، و زمانی هم که برای عوامفریبی صحبت از تغییر قوانین
کرد، منظورش چند قانون مربوط به سال های 1311 بود و هرگز کلامی در مورد مجازات های
اسلامی چون سنگسار و یا قوانین تبعیض آمیز
حق طلاق، حق حضانت، و تعدد زوجات بر زبان نیاورد. او می گوید به کنفرانس برلین رفت
تا از نظام اسلامی دفاع کند. دفاع از نظامی که یکی از پایه های اصلی اش بی حقوقی و
فرودستی زنان است.
در چند روز گذشته بسیاری شاهد بودند که جمیله کدیور چادر و چاقچور
به سر همراه با وثیقه سه میلیارد ریالی در
راهروهای مراکز قضایی دنبال آزادی شوهرش بود، و با حمله به حقوق زن دیگری یعنی
هوویش تلاش داشت شوهرش عطااله مهاجرانی را تبرئه کند. جمیله کدیور در عمل نشان داد
که حقیقتا همفکر خانم فاطمه آلیا نماینده مجلس هفتم است. خانم آلیا در آستانه آغاز
کار مجلس هفتم اعلام کرد که چند همسری مفید
است و زنان باید آستین ها را بالا کشیده و برای شوهرانشان زنان متعدد دست و پا کنند. جمیله کدیور بار دیگر نشان داد که این دو جناح سر
و ته یک کرباسند. دفاع جمیله کدیور از شوهرش رو در رویی با اکثریت زنانی است که بیش
از دو دهه علیه تعدد زوجات و سایر قوانین پوسیده اسلامی مبارزه می کنند. دفاع جمیله
کدیور از شوهرش، دفاع از نظامی است که او و
دار ودسته اش در راس آن قرار دارند، دفاع از نظامی که در چند قدمی زباله دان تاریخ
قرار دارد. این مرتجعین که در زندگی سیاسی شان از هر گونه بی حقوقی و استبداد علیه
مردم کوتاهی نمی کنند در زندگی خصوصی خود نیز نمی توانند بهتر از این باشند.
زن ستیزی عطااله مهاجرانی
و جمیله کدیور و محسن کدیور محدود به
خانم ولی زاده و مهسا یوسفی نیست. اینان جز طراحان و مجریان اصلی سرکوب و به بند کشیدن
زنان بوده و مستقیم و غیر مستقیم در کلیه جنایاتی که رژیم جمهوری اسلامی در رابطه با
زنان سازمان می دهد، نقش دارند. آنان با به بند کشیدن دهها هزار زن شورشگر و انقلابی
و به قتل رساندنشان، با اشاعه عقب مانده ترین و ارتجاعی ترین عقاید و افکار و سنن،
زندگی میلیونها زن را به باد فنا داده اند.
12 مرداد 1383
۱۲ نظر:
dorste rosa vagean ye terfe geziye xode xanom ha hastan albate jamee iran xili farg karde ba daheye 60 chand paregi dar hozeye xanomha mesaln shaxsi xodet behterin gova ast ager kadivar ha va ya verzesh ger ha ra xili jedi nagirim xanom ha dar iran xili rosht kerdan . be hogog xod ashna shodan fehmidean chegone ba moshkelat dast penje, mobareze konand albete hastan az zaviye ferhangi kami agab ofdade ve gol mixorand be nazare man 10 sal ayende be merateb behter xahed shod bafte sonti mazhabi roz be roz soster mishaved az engelab be bala aksare xanom ha bedone rosari randegi mikonan to xiyabon ha aksaran rosari ha be onvane ehteraz xili be gerdan nezdikter ast ta be sorat 70 darsad xanom haye javan ba arayesh geliz va ba lebashaye xili roshan va shad biron mian, to shaher haye bozorog doxter ha ve pesar ha ba , ham zendegi mikonan bedon in ke sont ya sige ra dashte bashan in mesael neshon mide ke xanom ha xili roshd kerdan,,
سلام رفیق عزیز و دلبندم: این بار سومی هست (دیشب هم واسه این مقاله و هم بعدی -پیرامون مرگ مرموز رفیق شاهرخ زمانی)که سعی میکنم بگذاشتن پیام ....نمیدونم چرا ضبط نمیشدند....باری , طبق معمول سنواتی نظرت رو صد در صد قبول دارم.خوشحالم که بعد از مدتی میتونم مجددا با خوندن آرشیو صدای قهقه خنده ام هم آپارتمان رو به لرزه بندازه و هم روحیه ام رو قوی و قویتر کنه.پایدار باشی عزیز جان.....تا بعد که صدای گرمت رو بشنوم
سلام پیمان جان چقدر شاد شدم از خبر سلامتی و دیدار دیجیتالی و امید که دیدار من را هم در نوبت بگذارید. الان میروم ببینم کامنتها را، شاید گوگل برده به هرزنامه! بدلیل مشکل کامنتها یک بلاگ به اسم صورتی در وردپرس بازکردم و چون برای بچه ها در ایران کامنتگذاری سخت بود و احتمالن در وردپرس راحتتره.
از اینکه پُستهای بلاگ "دیپرس" نیست خوشحالم. یاد آذر درخشان هم شاد که بسیار نکته بین و هم شوخ طبع بود (برای من هست). از زنهای لُری که تا آخرین دقایقش زندگی کرد. نوشته های "طنزش" را با اسم دیگری میداد. یادم هست که سر حمایت از هوووها کار به تعیین پایگاه طبقاتی هم رسید!
راستی اگر امکان اسکایپ فراهم شد و خط داشتید بگویید ببینمتان.
فعلن میرم دنبال کامنتهای گم شده. دیشب هم تا رسیدم بیهوش شدم. ترجمه را بطور کلکتیو نمیتوان! باید راههای دیگر یافت!
با دوستی
ع & ه
درسته رزا، واقعن که یک طرف قضیه خود خانمها هستند. البته جامعه ی ایران خیلی فرق کرده با دهه ی 60. چندپارگی در حوزه ی خانمها مثلن شخص خودت بهترین گواه است. اگر کدیورها و یا ورزشکارها را خیلی جدی نگیریم، خانمها در ایران خیلی رشد کرذند. به حقوق خود آشنا شده اند و فهمیدند که چگونه با مُشکلات دست و پنجه نرم، مبارزه کنند. به حقوق خود آشنا شدند و فهمیدند چگونه با مشکلات ، دست و پنجه نرم کرده و مبارزه کنند. البته هستند از زاویه ی فرهنگی کمی عقب افتاده و گول میخورند. به نظر من 10 سال آینده به مراتب بهتر خواهد شد. بافت سنتی /مذهبی روزبروز سُست تر میشود. از انقلاب به بالا اکثر خانمها بدون روسری زندگی میکنند و توی خیابانها اکثرن روسری ها را بعنوان اعتراض خیلی ها به گردن نزدیکتر است تا به صورت. 70 درصد خانمهای جوان با آرایش غلیظ و با لباسهای خیلی روشن و شاد بیرون می آیند، توی شهرهای بزرگ دخترها و پسرها با هم زندگی میکنند بدون اینکه سنت یا صیغه را داشته باشند. این مثال نشان میده که خانمها خیلی رشد کرده اند.
سلام عزیز
این خانم ورزشکار پیشنهاد استخدام در یکی از کشورهای خلیج را رد کرد، چون اجازه ی حجاب نداشت در تیم کشور همسایه. بدلیل علاقه به داشتن لباس مُحجب در بازی فوتبال گفته پیشنهاد بازی در تیم کشور همسایه را رد کرده. این البته تصمیم شخصی است و قابل احترام. حال شوهرش نگذاشته ایشان که در تیم ملی فوتبال ایران هم هست به خارج برود برای مسابقه و شوهرش هم گویا مُفسر ورزش است. اینها گویا اختلاف رختخوابی و اسلامی "تمکین" کردن پیدا میکنند و جناب شوهر فورن این خانم را ممنوع الاخروج میکند! خانم هم یک اعلام اینترنتی میکنند که چرا به مسابقه نرفتند"شوهر اجازه نداده"! بعدش روزنامه نگاران مسئله را فیل کرده اند!
این خانم حتی اعتراض هم نکرده و ابتدا فعلن اعلام کرده.
اگر از این خانم بپرسند حجاب میگوید جزو لباس ملی/ مذهبی است. تمکین در رختخواب؟ پیامبر محمد گفته ... و بقیه ی کثافتکاریهای دین اسلام را کاملن قبول دارد. شاید مثل جمیله کدیور حتی علیه هوو هایش هم اقدام کند! خوب ایشان که یک برده است و به بردگی خدا/شوهر/مرد اعتقاد دارد و توی کونش را هم پارچه چپانده و بدون حجاب هیچکجا نمیرود، فقط اطلاع داده مسابقه نمیرود، چون جناب شوهر مخالف است! احتمالن غذای پر نمک پخته و... حال این ربطی به ما دارد؟ و یا حمایت از هوو های خانم کدیور که زیر لنگ مهاجرانی ها به امید بالا رفتن از پله های ترفیع با ارتجاع هم آغوش میشوند؟ یا زنانی که با چند همسری موافقند، به شرط اجازه ی شوهر، از زن اول! و وقتی قانون این "اجازه گرفتن از زن اول" را برمیدارد، یکهو یکمشت کلاغ سیاهی مثل جمیله کدیور به اعتراض گروههای "همگرایی زنان" ایجاد کرده و زهرا رهنورد را میکنند رهبر فمینیسمشان! زهرا خانمی که در دو جلد برای "تمکین و حجاب" استدلال فلسفی هم می آورد و در همان ابتدای انقلاب یا تو سری/یا روسری را جا می اندازد ؟ همان همگرایی زنان را که گروه ارتجاعی است برای "تمکین اسلامی" شان باید انداخت در توالت و فوری بروی فمینیست اسلامی، سیفون کشید. که اسلام دین "رحمت" است. اینها اختلافشان با مردانشان گرفتن همان "سینه ریز" است که گاهی از هم قهر میکنند. دشمن اصلی شان زنان آزاد و غیر مذهبی هستند. حال زنان آزاد مجبور نیستند برای به خارج آمدن این آشغالهای دولتی به اسم تیم "ملی" اعتراض کنند. چون اینها همان فردا که لنگشان را برای کیرهای شوهران اسلامی شان بازتر کردند و امتیاز گرفتند، پُشت میکروفون رفته که" اختلاف خصوصی بوده" و به دیگران ربطی ندارد! این را هم ورزشکار معتقد به حجابمان خواهد گفت و هم هوو های جمیله کدیور!
بحث من با آذر درخشان همانوقتها همین بود. خواهران ما زنان فراری، شورشگر، قاتلان شوهران، دختران فراری از بند خانواده و زنان تن فروشند. نه هوو های کدیور و نه ورزشکار محجبه که حال به هر دلیلی "آقاشون" اجازه "مسابقه توی خارج" را نداده. چرا که در اعلام سرنگونی رژیم اسلامی، بعید نیست که این زهرا خانمها همان صف مقدم، جلوی جنبش زنان بر انداز، سینه ها را در حمایت از مردانشان در سیستم ارتجاع ، جلوی خود ما جنبش زنان سپر رژیم کنند...
پایدار باشید
http://iranwire.com/features/8039/
خبر را همه شنیدهاند؛ «نیلوفر اردلان»، کاپیتان تیم ملی فوتبال زنان ایران به دلیل مخالفت همسرش با خروج وی از کشور، از همراهی تیم ملی در بازیهای آسیایی بازماند.
او که تنها چپپای تاثیرگذار تیم است، در صفحه اینستاگرام از این تصمیم شوهر خود نوشت اما دیگر گفتوگویی انجام نمیدهد و به قول یکی از دوستانش، «نیلوفر کار خود را کرده، حالا وظیفه رسانهها است که به این موضوع بپردازند.»
طبق قانون، خروج زنان از کشور باید با اجازه همسر انجام شود. حتی حضور نیلوفر در تیم ملی نیز جایگاه او را مقابل قانون تغییر نمیدهد. او زنی است که اگرچه «خانم گل» ایران است اما شوهرش باید موافق خروج وی از کشور باشد.
.........
این منبع آگاه همچنین یادآور شد اگر این قانون برای تمامی زنان ایران الزامی است، باید راهی پیدا شود که زنان ورزشکار را از این قاعده مستثنی کند. همانطور که برای کارمندان دولتی این استثنا وجود دارد. فکر نمیکنم ارزش یک ملیپوش کمتر از کارمند دولت باشد.»
باید راهی پیدا شود که زنان ورزشکار را از این قاعده مستثنی کند.
باید راهی پیدا شود که زنان ورزشکار را از این قاعده مستثنی کند.
باید راهی پیدا شود که زنان ورزشکار را از این قاعده مستثنی کند.
نیلوفر اردلان از سال ۷۵ فوتسال را در سالن «حجاب» تهران آغاز کرد و از سال ۷۸ - ۷۹ که بازیهای ملی زنان محدود به کشورهای اسلامی بود، وارد تیم ملی ایران شد. او در سال ۸۸ پیشنهادی مبنی بر بازی در تیم ابوظبی امارات دریافت کرد که مبلغ آن ۱۵۰ میلیون تومان و حقوق ماهیانه ۵ هزار دلار بود. اما این پیشنهاد شروط دیگری هم داشت که باعث شد نیلوفر آن را نپذیرد؛ باشگاه ابوظبی از او خواسته بود که بدون حجاب بازی کند و از صدور اقامت برای همسر و فرزند او خودداری کرده بود.
نیلوفر نیز معتقد است که باید قانونی برای زنان ورزشکار بگذارند. هرچند که همسرش این روزها سکوت اختیار کرده و میخواهد «به عنوان یک مرد» این مساله را حل کند.
....
رزا:
این اعتراض همان "همگرایی زنان" زهرا خانمها و فاطمه کماندو ها ی محجبه است. اگرچه برخی از این زهرا خانمها که به فرنگ فرار کردند، ابتدا کلاه گذاشتند تا مویشان اشعه پخش نکند، مبادا به جهنم بروند!
اینها خواهان امتیاز از مردان اسلامی شان هستند تا ورزشکار زن را از "قانون اسلامی شوهر" به زیر لنگ قانون تمکین از دولت بیندازند.
همان اصلاح قانون چند همسری "با اجازه ی زن اول" است.
اینها مخالف قانون ممنوع الخروجی زنان و یا چند همسری مردان نمیباشند.
خواهان تخفیف/امتیاز برای ورزشکار محجبه ی "تمکین" کن است.
جالبی قضیه اما در همان هوراا کشیدن زنان آزاد است در قهرمانی و مدال گرفتن این فاطی کماندوها با عنوان قهرمانی ایران در آسیا...
این زنها برای رژیم مدال آورده، برای شوهر بچه، به قوانین کیر ها تمکین میکنند.
افتخاری برای جنبش زنان در واقع نیستند...
افتخار "تمکین" نیست.
بلکه عشق ورزیدن
در آزادی است
آمین!
ROSA MAN MANZORAM IN BOD KE AKSARAN AZ ENGELAB BE BALA XANOM HA BEDONE ROSARI RANANDEGI MIKONAND MERCI MA NEVESHTE BODIM ZENDEGI MIKONANAD MERCI
متاسفانه همیشه پوشش های رنگی و تنگ و کوتاه زنها بخاطر مبارزه نیست و گاهی برای تن فروشی و انتخاب شدن و حتی چشم و هم چشمی و حسادت و رقابت نیز هست.
مبارزه برای آزادی باید به آزادی در انتخاب خاتمه پیدا کند ولی اینجا زنها همچنان بخاطر مشکلات اقتصادی "مجبور" به پوشیدن لباسهای بدن نما هستند تا به معرض نمایش قرار بگیرند و انتخاب شوند و متاسفانه این آزادی نیست و یا مبارزه برای آزادی نیست.
"آرایش غلیظ" یا عمل زیبایی هم هرگز مبارزه برای آزادی نبوده زیرا آزادی منافات دارد با این بیماری خودازاری و تاثیراتی که بر سلامت بدن میگذارد.
چه کسی قرار است با آرایش غلیظ و لب و چشمانی آلوده یا دماغی که با چکش و سوهان جراحی قوس و برش داده شده برای ما آزادی به ارمغان بیاورد؟
اما خب برداشتن روسری بسیار زیبا و الهام بخش است زیرا روسری نماد توسری این نظام است.
آزادی در پوشش ارزوی دیرین ما انسانهاست ولی گمان میکنم زنهای ایران بیشتر تمایل به اجبار در مدگرایی دارند تا از رقبایشان عقب نیفتند و امتیاز بیشتری از نرها برای انتخاب شدن بگیرند.
https://www.youtube.com/watch?t=98&v=G8tlFNJN1Ec
امیدوارم که روزی همه در گرمای تابستان بتوانند کاملا برهنه و آزاد در خیابانها قدم بزنند تا آفتاب زیبا به پوستشان بخورد.
انتیپومو
امیدوارم که روزی همه در گرمای تابستان بتوانند کاملا برهنه و آزاد در خیابانها قدم بزنند تا آفتاب زیبا به پوستشان بخورد.
ey val :)
اوه ویدئوی وحشتناکی است
من را یاد هدایت انداخت:
فاحشه را خدا فاحشه نکرد؛ آنان که در شهر نان قسمت می کنند، او را لنگ نان گذاشته...اند، تا هر زمان که لنگ هم آغوشی ماندند، او را به نانی بخرند.
مرسی انتیپومو عزیز
Dorste are in herakat yek No ehteraze albete xanom haye irani shik poshan beraye azadi va dark azadi ma xili ra darim pioz bashid
ارسال یک نظر