۲۳ مرداد، ۱۳۹۶

داستانی شنیداری در مورد «بخش خاکستری اینترنت» به فارسی


رزا: خودم تا فایل دوم گوش دادم و گذاشتم تو بلاگ که حالشو ببرید. داستان «راه ابریشم»
در 4 فایل صوتی

فایل اول ام پی 3
فایل دوم
فایل سوم
فایل چهارم
 
و یک بوسه برای فرستنده:)

۶ نظر:

Rosa گفت...

خوب الان داستان را تمام کردم.
به نظرم سیستم خود ضد سیستم خود را می سازه. امپراتوری بخش تاریک که ایجاد شد اما سیستم عقب تری است چون تنها بالای هرم قدرت تنها یک نفر نشسته! قانون می نویسه البته با کمک چند مشاور. من را بیاد حزب و استالین انداخت.
من اصلن نفهمیدم که چرا مرتبن در قصه از آنارشی و آزادمنشی و ایده ی لیبرتارین صحبت می شود؟
اینکه حشیش آزاد بشه؟ با فشار بلاخره آزاد شد در بعضی ایالات. امپراتوری و ایجاد بازار هرویین که هیچ ربطی به لیبرتارین نداره؟ آدمهای معتاد فقط به درد سیستم می خورند؟
فرق است که تمام مقالات تحقیقی را بدون اعتنا به کپی رایت آزاد کرد تا «تمام دانش برای همه»، با بخش تاریک بازار آزاد کُلیه/قرنیه/مغز استخوان یا مواد ایجاد کرد. یا بازار آزاد اسلحه در کشوری مثل امریکا که اغلب هم مسلح هستند.
تقریبن ایجاد بازاری بدون محدودیت برای خرید کالا بدون نظارت؟
آخرش چی؟
کودکان تکه تکه شده و به فروش رفته به هر کس که پول دارد!
متاسفانه جوانی باهوش و یا شاید نابغه را از دوران کالج در فقر و تباهی نگه میدارند و عاقبت نیز در نهایت پشت میله های زندان...
آمار درصد هوشی زندانیان را بگیرند معلوم خواهد شد که کماکان خوکها حکومت می کنند و بقیه پشت میله ها، یا در فقر.

لیبرتارین فقط ضد دولت نیست بلکه «همه چیز برای همه» و همینطور قدرت و اتوریته قراردادهای جمعی، خودتوانمندی و خودسازماندهی.
در فقر زندگی کردن هم چیزی را نمیرساند چون او قدرتش را داشت هر لحظه قدرتش را با پول تاخت بزند.

در مورد انگیزه اولیه راستش اغلب کودکان و جوانان آسپرگر برای آرام کردن خود به مواد نیازمند می شوند و یا اغلب سیستم هست که شیمی مغز را با قرصهای شادی آور عوض می کند. از هر 60 نفر 1 نفر اوتیسم با توانایی های فوق العاده که از طرف جامعه بدلیل شبیه نبودن پس زده می شوند (خجالتی بودن و ناتوانایی در ایجاد رابطه) و مجبورند مثل سوسک در زیرزمین های نمور بگذرانند...
من سیمپاتی زیادی با او دارم چون او خود قربانی اجتماعی نابرابر است و باید از زندان آزاد شده تا شانس ترمیم و جبران خسارتهایش را به جامعه داشته باشد.
او اما از لیبرتارین فرسنگها دور بود و با ایده ی «تمام قدرت برای همه، برای ما هیچ» چون هدف ما نمی تواند ایجاد قدرتی برایمان باشد در برابر قدرت/دولت/حکومت...
اگرچه پس از شنیدن داستان که دورادور خود رسانه ای دنبال کردم، دیشب خواب دیدم که فقل الکترونیکی تمام درها شکسته، حیوانات همه از قفس و آزمایشگاه آزاد و همه ی زندانیان و تمام گاوصندوق ها و...

بیاد پسرکی که مقالات علمی را پابلیش کرد و دیگر نگذاشتند در میان ما باشد...

دخترک هر وقت باران بند می آید کرم های خاکی را به خانه می رساند...
آغوشمان را برای همدیگر باید باز کرد...
عشق و شفقت با آنانی که حتی صدایی ندارند. قانون اول زندگی است که نباید گذاشت تباه شود در جمهوری خوک ها.
بقیه را اول باید نابود تا از نو ساخت، اگر امکان اصلاح نیست.
که اغلب هم نیست....
نظرات شتابزده فعلن:)
با عشق
و با همبستگی

Rosa گفت...

آرون سوارتز که بود و برای چی خودکشی شد؟

http://rosaanarchi.blogspot.co.id/2013/01/blog-post_14.html


«آرون سوارتز» 26 ساله*از چهره*های محبوب در میان مردم به خاطر فعالیت برای دسترسی آزاد به محتوای اینترنت در آمریکا درگذشت.

جسد وی روز جمعه در حالی در آپارتمانش در نیویورک کشف شد که حلق آویز شده بود.
پلیس و پزشکی قانونی نیویورک علت مرگ وی را خودکشی اعلام کردند اما در سوابق و فعالیت*های سوارتز مواردی مشاهده می*شود که مرگ وی را مرموز و مشکوک جلوه می*نماید.

Rosa گفت...


*اتهامات سوارتز
سوارتز در ماه*های گذشته با اتهام هک کردن برخی وبسایت*ها روبرو شده بود.
اتهام وی هک کردن و نفوذ به وبسایت*های دانشگاه*ها و دستیابی به میلیونها صفحه از اطلاعات و اسناد دانشگاهی از وبسایت جی*استور (JSTOR) بود. اطلاعاتی که به گفته بازپرسان سوارتز گفته بود در نظر داشته همه آنها را به طور رایگان در اختیار عموم قرار دهد.
آرون سوارتز در جلسه سال گذشته بازپرسی همه اتهام*ها را رد کرده بود و قرار بود ماه آینده دوباره در دادگاه حاضر شود.
گفته می*شود که در صورت محکومیت قرار بود وی را به 35 سال زندان و یک میلون دلار جریمه نقدی محکوم کنند.

همه چیز را برای همه.
و قدرت را برای هیچکس....
باشد که تمامی اشک

در چشمان کلکتیو ما
انرژی مثبتی دهد

تا ذهن جمعی ما روشن شود

برای بهتر دیدن،
دیدن بی عدالتی ها

تا بشود و بتوان، جهان را به بهتر شدن تغییر داد
در زمان کمی
که داریم.

بدرود آرون

ناشناس گفت...

مرسی رزا جان
جالب بود اطلاعات عالی برای انسانها چه اونایی که
ضد خرید و فروش و استفاده ان هستند چه اونهایی که از زندگی هیجانات بدون اینده روشن ودر مجموعه تاسف انگیز هایی غلط برای کسانی که میتواند درجهت روشن شدن مردم و اثر اجتماعی مثبتی باشد ،،عکس ان استفادهٔ میشود
مجددا از تهیه‌کنندگان این حرکت نهایت تشکر دارم

Rosa گفت...

من خیلی از کارهایی که کرده رو دوست ندارم. ولی خود عملش رو دوست دارم.

Rosa: کاری که راس کرد؟
رقابت با سیستم بود. با استفاده از هوش بالا توانست بازاری باز کند برای هر رقم کالا بدون واسطه گی و ارزان و بی خطر.

آنارشی اصلن نابودی اینگونه "بازار" است. نابودی "کالا" ایی است که کالا نیست.
بازگشت به هدیه دادن و مبادله و نه معامله است.
این عشق است که هدیه می کند، برای ارگاسم جمعی!

رقابت با سیستم بر اثر نفرت است.مارکسی

نتیجه ی عشق اما نابودی کُل سیستم رقابتی و معامله است.

ما هر چه داریم مبادله می کنیم تا همه (که ما دوستشان داریم) حض اض را ببرند!
ما خرابکار هستیم نه رقیب سیستم!
خرابکار معامله، ازدواج و خرید و فروش هستیم.

وقتی بدلیل عشق «همه چیز برای همه کس«
ما در سیستم معامله ی «کالا» خرابکاری می کنیم!
آرون آنارشیست بود و راس یک مارکسی...

با عشق
و با همبستگی

ناشناس گفت...

دورسته من هم بالا اشاره‌ای گذاری و ارام گذشتم،
دولتهای سرمایه‌داری هرچه دلشان بخواهند انجام میدهند اما وقتی دستی زیاد شد ان دست با بی رحمی قطع میکنند، و با روی حق به جانب میگویند ما از طرف مردم این کار مهم را انجام می دهیم،،
پاکستان بزرگترین لابراتوارهای هروین سازی را دارند و خود شان کلی درامد دارند و در اسلام مواد مخدر حرام نیست واقعا مسخره نیست?
شنیدم جمهوریت اسلامي ایران هم میخواهد مصرف مواد مخدر را ازاد کند همچنین الکل میدانید برای چی? چون کلی سود دارد واز طرفی جلوی قاچاق که حدودا سالی
50 میلیارد است را بگیرند
در خاتمه دولتها بخشی زیادی از بودجه مصرفی خودشون از راههای غیرقانونی مواد مخدر بدست میاورند