۰۹ شهریور، ۱۳۹۶

فیلم مستند آزادی با حجاب!- یکسال پس از انقلاب -میکروفن جلوی دهان توده/اکثریتی و ارتجاع خط امامی!

رزا:  40 دقیقه فیلم مستند – مصاحبه  با صیغه های مجاهدینی ، کنیزکان استالینی... یک سال پس از "انقلاب شکوهمند" و "ضد امپریالیستی"! اسلامی.
https://youtu.be/FnqSLhiyG0w
 فیلم به زبان آلمانی است با زیرنویس فارسی- منبع اینجا با تیتر اصلی «آزادی یک تجربه است نه یک قانون»
مستند «آزادی با حجاب» نشان می‌دهد که چگونه تجربه‌ی زنان با انقلاب اسلامی متحول شده است

 رزا: متحول نشد، به گُه کشیده شد!
رزا: بازندگان این ماجرا زنان سه نسل ایران هستند. نسل چهارم بدلیل فقر و اعتیاد، کنار قبرخوابان/کارتون خوابان در حال سقط شدن است. لطفن در شناسایی "استادان دانشگاه" که علیرغم یدک کشیدن پرچم سرخ چپ، انتهای صف عاشورا ی خمینی افتاده اند و تمام حقوق انسانی شان به عنوان زن  را با "آنتی امپریالیسم" راه امام تاخت زده اند، کمک کنیم. این زنهای بی حجاب، اما حامی ارتجاع خمینی، همان گرگهای در پوست گوسفند بودند که بیل لای پایشان، سریع تر از امام شان، قبر جنبش زنان را کند. اگر این چهره های منفور خط امامی هنوز هم زنده  و جان بدر برده باشند نیز، احتمالن یکی هستند بمانند منیره برادران که تا همین اواخر گوشه ی چادر فاطمه خلخالی گیوی را ول نکرد تا بلاخره فاطی خانم خالخالی به همه شان لگد زد که پدرش مسلمان ناب محمدی، قلب مهربانی داشته و بهترین تیکه ی کله پاچه ی قصابی جوانان کُرد  را در بشقاب او می گذاشته!  بعله، بچه بوده است خانم! از کردستان نمی داند و هنوزهم وقتش نشده است که بداند!
باری
همین نظریه پردازان صیغه ای حزب و سازمانی  بودند که قصاب خلخالی را در لبیک از امامشان، قاضی شرع انقلاب  قبول کرده اند. اینجا
یک مُشت متوهمِ نوکرِ شوهر، رفیق، رهبر... آنان هنوز که هنوز است از فاطی خانم ها و زهرا خانم ها برایمان "فعالین زن در ایران" ، "فمینیست داخل کشوری"، می تراشند! آنهم با شعار "انقلابی" «رای مشروط به روحانی در انتخابات پیش رو»! صدای فاطی  قصاب در رادیو راه کارگر در بحث انتخاباتی حمایت از روحانی را  بشنویم:  اینجا فایل صوتی دقیقه ی  43

آلزایمر گرفته اند؟ پس از 9 سال زندانی رژیم اسلامی؟  آنان بیعت 30 ساله با فاطی گیوی را بدلیل یک مصاحبه ی تخمی اش با نشریه اندیشه ی پویای بواقع ارتجاعی، اینجا مشروط کرده اند!
اما برای ابتلا به آلزایمر حداقلش به چند سلول مغزی نیاز است! همان را هم راه کارگر ندارد...
دیگری شان فروغ اسد پور است که جنازه ی شهین اصلی نیا را از زیر خروارها خاک بیرون می کشد که به در بگوید، شاید به دروازه ی  گوش دراز فاطی خلخالی  ورود کند که  فاطی جون، تو در آخرین مصاحبه  بعنوان فمینیست تِر زده ی!  آخه چرا از شهین ما، فمینیسم نیاموختی؟  فمینیسم دختر قصابِ کردستان، در مقایسه با شهین (برانداز رژیم اسلامی در همان ثانیه ی اول اذان)!
کدام فمنیست؟ با بچه قصاب!
بیچاره شهین که توسط اسدپور در لیست "شهدای" اتحادیه کمونیستها (سربداران) زورچپون هم شد!  اینجا
رزا: فروغ جون! بجای تدریس رادیویی مارکس به خلق اله، یاد بگیر جنازه ی خواهران فمینیست ما را  به قصد و نیت شهرت، بار دوم هم به رگبار نبندی! "نقد" ات را مستقیم به فاطی جون خلخالی  بکن، چون تو هیچ ربطی نه به شهناز ها داری و نه به شهین ها و نه اصلن با فمینیسم، وقتی حتی جرات نام بردن از فاطمه خلخالی،  حتی تو خارج از کشور را هم، در یک مقاله ی ماله کشی نداری...
به راستی حیف زمین  است که با اجساد اینان آلوده شود. یک مشت جاکش فمنیست اسلامی. "ضد امپریالیست" های مرتجع داعشی...صیغه های ساعتی شیعه ای...
کاش عدالتی بود و بجای استاد دانشگاه اسلامی، مامور ارضای زوار عراقی امام رضای تان در مشهد می شدید و نه دخترکان بی گناه سه نسل بعدی ... که بدلیل زبان دراز شما در کون رژیم اسلامی و خط امام تان، سالها است که تاوان  گُه کاری شما را می  پردازند...


زائران عراقی امام رضا را گاییدند؟! مشهد مرکز زیارتی مردان فاحشه عرب؟!!!
توجیه اعدام های خلخالی توسط دخترش ( دکتر فاطمه صادق)
خانم فاطمه صادقی، شما هم مسئول هستید!
منیره برادران
سالها پیش که در یک جمع زنان بحث در باره شما (فاطمه صادقی) بود، من در پاسخ کسانی که سکوت شما را در مقابل جنایتهای پدرتان به نوعی همدستی می دانستند، من به دفاع از شما برخاستم و نوشتم که شما مسئول اعمال پدرتان نیستید و نوشته های شما را ما باید بخوانیم، به ویژه در چالش با حجاب، که مسئله را از درون فضاهای قدرت و سنت مورد بررسی قرار می دهید و برای ما که در فضاهای دیگر آن را تجربه کرده ایم. در آن بحث همگی اما، اتفاق نظر داشتیم که از شما انتظار می رود که مرز خودتان را از پدرتان با نقد و چالش با جنایتهای گذشته روشن کنید. این انتظاری کاملا به‌حق و روا بوده و هست.

گل سرخ مرده است اما گل بان نه. از خاله هایت سخن میگویم از شهین(اصلی نیا)
فروغ اسدپور
ستم بزرگی به شهین خواهد بود اگر (ضد)خاطره ای که از او نقل کردم بهانه ای شود برای به یادآوری حقارت «فمینیسم» در آن خاک بلادیده و در فردای آن کشتار بزرگ. با این حال ناچاریم که چنین غول هایی را از قعر بایگانی تاریخ مان بیرون کشیم تا بتوانیم کوتوله های امروزی را در قامت واقعی شان در پرتو آن جان های تابناک محک بزنیم و «بر سرنوشت خویش» بر عمق انحطاط اجتماع انسانی مان «گریه ساز کنیم». با به یاد آوردن شهین ها است که میتوان «فمینیست های» کوچه بازاری و سبکسر این روزها را سنجید. مقیاس دیگری در دست نیست. «فمینیست هایی» که از خوان گسترده ی پدران سرکوب گر و ظالم خود بهره برده اند و فقط گلیم خود از آب بیرون کشیده اند و یا در غیاب پدری که حمام خون براه انداخته است و اردو اردو کشته پس پشت خود به جای گذاشته، از او دفاع میکنند و از نامه ی اعمالش اظهار بیخبری. ما شهین رزمنده و درهم شکسته را نشان میدهیم: این ساخته ی ما است از آن ما است، ما چنین بوده ایم چنین خواهیم بود.

هیچ نظری موجود نیست: