رزا: اولین چهره این فیلم ها همان جاسوس "عاشق" و کلاغ خبرچین ساواک « امیرحسین فتانت» است که دانشیان را به ساواک لو داد و بعد از افشای عملش، آنطور که می گوید، از طرف معشوق عاق شد. او تاکنون کلی کتاب نوشته و مصاحبه کرده که عملش را توجیه کند:
حکایت دست اول از لودادن دانشیان و گلسرخی در 'یک فنجان چای بیموقع'« امیرحسین فطانت»
فطانت که امروز در دهکده گواتاویتا guatavita در نزدیکیهای بوگوتا در کشور کلمبیا زندگی میکند از پشت تلفنی که گاه به گاه قطع میشود در پاسخ به این پرسش که آیا نمیشد آن فنجان چای بیموقع را ننوشید میگوید کاش دانشیان آن روز پیدایش نمیشد، اما باز هم تأکید میکند که در آن لحظه، فارغ از تمام قضاوتها، درستترین کار را کرده.
رزا: گلسرخی همیشه در حافظه ی تاریخی مردم ایران خواهد ماند . او نماد شجاعت و مقاومت در برابر دیکتاتوری و سلطان قلبها است:) و فتانت ؟ کلاغی مُروج خبرچینی
خسرو گلسرخی: من بهخاطر جانم چانه نمیزنم، زیرا فرزند خلق مبارز و دلاور هستم.
سرهنگ غفارزاده، رییس دادگاه: فقط از خودتان دفاع کنید. حاشیهرفتن و تبلیغات مرامی را کنار بگذارید.
گلسرخی: از حرفهای من میترسید؟
سرهنگ غفارزاده با عصبانیت: به شما دستور میدهم ساکت شوید. بنشینید!
خسرو گلسرخی با صدایی بلندتر: به من دستور ندهید. بروید به سرجوخهها و گروهبانهایتان دستور بدهید. خیال نمیکنم صدای من آنقدر بلند باشد که بتواند وجدان خفتهای را بیدار کند. خوف نکنید. میبینید که در این دادگاه بهاصطلاح محترم هم سرنیزهها از شما حمایت میکنند.
چندی پیش شبکهی مستند تلویزیون جمهوری اسلامی در جریان انتشار اسناد تصویری دستچین شدهیی از تاریخ، سه قسمت از کنفرانس مطبوعاتی ماموران ساواک در سال ۱۳۵۸ را منتشر کرد.
کنفرانس مطبوعاتی اعضای ساواک - قسمت اول
https://youtu.be/P1RydEN06HQ
کنفرانس مطبوعاتی اعضای ساواک - قسمت دوم
https://youtu.be/I4JqXA1yZHM
کنفرانس مطبوعاتی اعضای ساواک - قسمت سوم
https://youtu.be/YkdYLKM_p_E
کامنت: darush Mirabbi
@22:26 عبدل حسین واحدی نفر دوم این کثافت فدائیان اسلام بود و این مردک تروریست احمد عباسی تهرانی برادر زن این تروریست است که در این فیلم زبان در آورده.تو همین فیلم میبینید این آقا ناخن داره و ناخن اش را نکشیدند و دروغ میگوید.این کثافت در ترور آقای هژیر نخست وزیر مملکت دست داشته و اینجا شکایت میکند که تو زندان به خاطر ترور نخست وزیر کتکش زدند و دستبند قپونی خورده
شکار جاسوس- امیرحسین فطانت
https://youtu.be/VaONEfC0tX8
کرامتالله دانشیان، آن جان شیفتهی پُر شور، وقتی در سحرگاه ۲۹ بهمن ۱۳۵۲ به همراه همبند و همرزم شاعرش، خسرو گلسرخی، در میدان تیرِ چیتگر تیرباران میشد، نمیدانست «رفیق» دوران زندانش که به او با تمام وجود اعتماد کرده و اکنون از اینکه از چنگ ساواک گریخته و جان به سلامت برده است، خوشحال بود، همان کسی است که همکار ساواک بوده و «گروه» را او لو داده است. امیرحسین فطانت، جاسوسِ ساواک در پروندهی معروف به «گروه به گلسرخی_دانشیان» پس از آن سالها مخفی و دور از انظار زندگی کرد. اینکه از سال ۵۲ تا سرنگونی سلطنت پهلوی در ۱۳۵۷ او چه کرده است، روشن نیست. اسناد ساواک در انحصار دستگاه امنیتی حاکمان ایران درآمده و «نامحرمان» به آن دسترسی ندارند. روایت ماموران بازنشسته و مخلوع ساواک نیز اعتباری ندارد. آنها همه تلاش میکنند خودشان را تطهیر کنند. اتفاقن برخلاف ادعایی که امیرحسین فطانت در چند سال اخیر با تکرار آن گوش فلک را کر کرده، در مورد نقش او در پروندهیی که به اعدام کرامتالله دانشیان و خسرو گلسرخی ختم شد، همه چیز آشکار است. آنچه هنوز و بعد از این همه سال پنهان مانده، نوع و حدود همکاری او با ساواک بعد از لو دادن دوستش و مخفی شدن از انظار است.
ادامه اینجا
امیرحسین فطانت بعد از سرنگونی سلطنت پهلوی ابتدا تلاش کرد از ایران بگریزد، در سوریه بازداشت و به ترکیه تحویل داده شد و سپس بنا به ادعای خودش به ایران بازگشت، مدتی در زندان اوین در بازداشت بود و سپس به شکل نامعلومی دوباره از انظار پنهان شد.
سالها بعد زمانی که ترجمهی کتاب «خاطرات روسپیان سودازدهی من» اثر گابریل گارسیا مارکز را در ایران منتشر کرد و کتاب توقیف شد و به این ترتیب توجه عمومی را به خودش جلب کرد، آشکار شد که خبرچین فراری در کلمبیا زندگی میکند. دوران اما دورانی بود که جنایتکاران ساواک از خفیهگاههای خود بیرون میآمدند و به رسانههای جریان غالب میرفتند تا یا شکنجههای ساواک را از بیخ و بن تکذیب یا از ناگزیری آن دفاع کنند، جنایتکاران جمهوری به مدد رسانههای سلطه به نماد «آزادگی» و «مقاومت» تبدیل شده بودند و همه دل در گرو اصلاحاتی داشتند که بنا بود به مدد آنان پیش برود. در چنین فضایی بود که خبرچین سرشکستهی ساواک که حتا روی آن را نداشت تا در انظار عمومی ظاهر شود به ناگهان به چهرهی محبوب رسانههای غالب تبدیل شد. پشت سر هم دو کتاب منتشر کرد و دومی را نشر گردون، متعلق به عباس معروفی، همان نویسندهی در «تبعید» برایش چاپ زد. برای خودش و کتابهایش در بیبیسی فارسی و تلویزیون فارسی صدای آمریکا برنامه ساختند و متن نوشتند و رپرتاژآگهی پشتِ رپرتاژآگهی. او البته هرگز منکر این نشد که کرامتالله دانشیان را به ساواک «فروخته» و در دامی که برای بازداشت او و یارانش از سوی ساواک پهن شده بود، همکاری کرده است. اینبار اما فطانت معتقد بود که کار درست را او انجام داده و در تمام این سالها به خاطر کار درستی که انجام داده مورد ستم و آزار قرار گرفته است. روزگار ما چنین روزگاری است، روزگار تسلط رسانههای بیطرف برای ترویج تماموکمال بیشرفی.
چندی پیش شبکهی مستند تلویزیون جمهوری اسلامی در جریان انتشار اسناد تصویری دستچین شدهیی از تاریخ، سه قسمت از کنفرانس مطبوعاتی ماموران ساواک در سال ۱۳۵۸ را منتشر کرد. آنان که این فیلمها را منتشر کردند یا نمیدانستند امیرحسین فطانت هم در این کنفرانس حضور دارد یا ترجیح داده بودند نامی از او نبرند و در توضیحی که روی تصویر نوشتهاند او را «از جاسوسان ساواک در بین انقلابیون و مبارزین» معرفی کنند. این همان قطعات کوتاهِ حرفهای فطانت است در آن فیلمها، آن زمان که هنوز مشارکت در جنایت، مشارکت در قتل دوست، موجب سرشکستگی بود نه افتخار
حکایت دست اول از لودادن دانشیان و گلسرخی در 'یک فنجان چای بیموقع'« امیرحسین فطانت»
فطانت که امروز در دهکده گواتاویتا guatavita در نزدیکیهای بوگوتا در کشور کلمبیا زندگی میکند از پشت تلفنی که گاه به گاه قطع میشود در پاسخ به این پرسش که آیا نمیشد آن فنجان چای بیموقع را ننوشید میگوید کاش دانشیان آن روز پیدایش نمیشد، اما باز هم تأکید میکند که در آن لحظه، فارغ از تمام قضاوتها، درستترین کار را کرده.
رزا: گلسرخی همیشه در حافظه ی تاریخی مردم ایران خواهد ماند . او نماد شجاعت و مقاومت در برابر دیکتاتوری و سلطان قلبها است:) و فتانت ؟ کلاغی مُروج خبرچینی
خسرو گلسرخی: من بهخاطر جانم چانه نمیزنم، زیرا فرزند خلق مبارز و دلاور هستم.
سرهنگ غفارزاده، رییس دادگاه: فقط از خودتان دفاع کنید. حاشیهرفتن و تبلیغات مرامی را کنار بگذارید.
گلسرخی: از حرفهای من میترسید؟
سرهنگ غفارزاده با عصبانیت: به شما دستور میدهم ساکت شوید. بنشینید!
خسرو گلسرخی با صدایی بلندتر: به من دستور ندهید. بروید به سرجوخهها و گروهبانهایتان دستور بدهید. خیال نمیکنم صدای من آنقدر بلند باشد که بتواند وجدان خفتهای را بیدار کند. خوف نکنید. میبینید که در این دادگاه بهاصطلاح محترم هم سرنیزهها از شما حمایت میکنند.
چندی پیش شبکهی مستند تلویزیون جمهوری اسلامی در جریان انتشار اسناد تصویری دستچین شدهیی از تاریخ، سه قسمت از کنفرانس مطبوعاتی ماموران ساواک در سال ۱۳۵۸ را منتشر کرد.
کنفرانس مطبوعاتی اعضای ساواک - قسمت اول
https://youtu.be/P1RydEN06HQ
کنفرانس مطبوعاتی اعضای ساواک - قسمت دوم
https://youtu.be/I4JqXA1yZHM
کنفرانس مطبوعاتی اعضای ساواک - قسمت سوم
https://youtu.be/YkdYLKM_p_E
کامنت: darush Mirabbi
@22:26 عبدل حسین واحدی نفر دوم این کثافت فدائیان اسلام بود و این مردک تروریست احمد عباسی تهرانی برادر زن این تروریست است که در این فیلم زبان در آورده.تو همین فیلم میبینید این آقا ناخن داره و ناخن اش را نکشیدند و دروغ میگوید.این کثافت در ترور آقای هژیر نخست وزیر مملکت دست داشته و اینجا شکایت میکند که تو زندان به خاطر ترور نخست وزیر کتکش زدند و دستبند قپونی خورده
شکار جاسوس- امیرحسین فطانت
https://youtu.be/VaONEfC0tX8
کرامتالله دانشیان، آن جان شیفتهی پُر شور، وقتی در سحرگاه ۲۹ بهمن ۱۳۵۲ به همراه همبند و همرزم شاعرش، خسرو گلسرخی، در میدان تیرِ چیتگر تیرباران میشد، نمیدانست «رفیق» دوران زندانش که به او با تمام وجود اعتماد کرده و اکنون از اینکه از چنگ ساواک گریخته و جان به سلامت برده است، خوشحال بود، همان کسی است که همکار ساواک بوده و «گروه» را او لو داده است. امیرحسین فطانت، جاسوسِ ساواک در پروندهی معروف به «گروه به گلسرخی_دانشیان» پس از آن سالها مخفی و دور از انظار زندگی کرد. اینکه از سال ۵۲ تا سرنگونی سلطنت پهلوی در ۱۳۵۷ او چه کرده است، روشن نیست. اسناد ساواک در انحصار دستگاه امنیتی حاکمان ایران درآمده و «نامحرمان» به آن دسترسی ندارند. روایت ماموران بازنشسته و مخلوع ساواک نیز اعتباری ندارد. آنها همه تلاش میکنند خودشان را تطهیر کنند. اتفاقن برخلاف ادعایی که امیرحسین فطانت در چند سال اخیر با تکرار آن گوش فلک را کر کرده، در مورد نقش او در پروندهیی که به اعدام کرامتالله دانشیان و خسرو گلسرخی ختم شد، همه چیز آشکار است. آنچه هنوز و بعد از این همه سال پنهان مانده، نوع و حدود همکاری او با ساواک بعد از لو دادن دوستش و مخفی شدن از انظار است.
ادامه اینجا
امیرحسین فطانت بعد از سرنگونی سلطنت پهلوی ابتدا تلاش کرد از ایران بگریزد، در سوریه بازداشت و به ترکیه تحویل داده شد و سپس بنا به ادعای خودش به ایران بازگشت، مدتی در زندان اوین در بازداشت بود و سپس به شکل نامعلومی دوباره از انظار پنهان شد.
سالها بعد زمانی که ترجمهی کتاب «خاطرات روسپیان سودازدهی من» اثر گابریل گارسیا مارکز را در ایران منتشر کرد و کتاب توقیف شد و به این ترتیب توجه عمومی را به خودش جلب کرد، آشکار شد که خبرچین فراری در کلمبیا زندگی میکند. دوران اما دورانی بود که جنایتکاران ساواک از خفیهگاههای خود بیرون میآمدند و به رسانههای جریان غالب میرفتند تا یا شکنجههای ساواک را از بیخ و بن تکذیب یا از ناگزیری آن دفاع کنند، جنایتکاران جمهوری به مدد رسانههای سلطه به نماد «آزادگی» و «مقاومت» تبدیل شده بودند و همه دل در گرو اصلاحاتی داشتند که بنا بود به مدد آنان پیش برود. در چنین فضایی بود که خبرچین سرشکستهی ساواک که حتا روی آن را نداشت تا در انظار عمومی ظاهر شود به ناگهان به چهرهی محبوب رسانههای غالب تبدیل شد. پشت سر هم دو کتاب منتشر کرد و دومی را نشر گردون، متعلق به عباس معروفی، همان نویسندهی در «تبعید» برایش چاپ زد. برای خودش و کتابهایش در بیبیسی فارسی و تلویزیون فارسی صدای آمریکا برنامه ساختند و متن نوشتند و رپرتاژآگهی پشتِ رپرتاژآگهی. او البته هرگز منکر این نشد که کرامتالله دانشیان را به ساواک «فروخته» و در دامی که برای بازداشت او و یارانش از سوی ساواک پهن شده بود، همکاری کرده است. اینبار اما فطانت معتقد بود که کار درست را او انجام داده و در تمام این سالها به خاطر کار درستی که انجام داده مورد ستم و آزار قرار گرفته است. روزگار ما چنین روزگاری است، روزگار تسلط رسانههای بیطرف برای ترویج تماموکمال بیشرفی.
چندی پیش شبکهی مستند تلویزیون جمهوری اسلامی در جریان انتشار اسناد تصویری دستچین شدهیی از تاریخ، سه قسمت از کنفرانس مطبوعاتی ماموران ساواک در سال ۱۳۵۸ را منتشر کرد. آنان که این فیلمها را منتشر کردند یا نمیدانستند امیرحسین فطانت هم در این کنفرانس حضور دارد یا ترجیح داده بودند نامی از او نبرند و در توضیحی که روی تصویر نوشتهاند او را «از جاسوسان ساواک در بین انقلابیون و مبارزین» معرفی کنند. این همان قطعات کوتاهِ حرفهای فطانت است در آن فیلمها، آن زمان که هنوز مشارکت در جنایت، مشارکت در قتل دوست، موجب سرشکستگی بود نه افتخار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر