۰۵ شهریور، ۱۳۹۶

محکوم کننده ی هولوکاست در دادگاه! معرفی یک فیلم واقعی!

رزا: سالها پیش نوام چامسکی در دفاع از آزادی بیان یک نئوفاشیست در فرانسه نوشت و به درستی به او(چامسکی) از طرف چپ رادیکال و آنتی فاشیست انتقاد شد. اینک که فاشیستها  در سراسر جهان با سرکار آمدن ترامپ می تازانند و طیف "آنتی امپریالیست" پشت احمقی نژاد و «کنفرانس انکار هولوکاست» در حال ارضای جنسی است و انواع و اقسام تئوریهای توطئه ی نئوفاشیستی نشخوار میکند، جا دارد اعلام کنیم که حقیقت نسبی نیست! هیتلر یهودی ستیز بود و میلیونها را کُشت چون یهودی بودند! به همین سادگی مثل داعش ، مثل طالبان و مثل بقیه جنایتکاران اسلامی که می کُشند بر حسب اعتقادشان. اینک «انکار کنندگان هولوکاست» می تازانند! به دادگاه میبرند و فاکت و مدارک جنایت رژیم فاشیستی (و قتل توسط سیکلون-ب ساخت کارخانه ی  شیمی فاربه) را زیر سوال می برند ! اینک قربانی مجبور است که در جایگاه محاکمه قرار گیرد، چراکه سرمایه، باری دیگر سُکانش بدست فاشیسم افتاده! و چپ "آنتی امپریالیسم" برای دوستی میان ترامپ و پوتین قند توی دلش آب می شود!  یاد محاسن هیتلر و پولخواری "یهودیان انگل" افتاده که" 98% ای صهیونیستند"!  احمق ها نمی دانند وقتی فاشیستها  "سوار خر مراد" شده و چارنعل بر یهودیان تاختند، اینان نیز همان ابتدا مجبور میشوند گٌه خود را بخورند! همانگونه که چپ در ایران هنوز خون زنان بر زمین خشک نشده بود که مثل گوسفند سلاخی شد!
باری بر مُردگان خود اشک تمساح نریزید که خون آنان به سبب حمایتتان از فاشیسم بر دستانتان خشکیده! بیاد آر که اینک چشم زنان باز است!  پس، من در آلمان نئوفاشیستی، یهودی ام! در اسرائیل، فلسطینی! برسر ارقام کُشتار دهه ی 60 جنگ زرگری نمی کنم! یهودیان را لخت کرده و با توجیه "دوش گرفتن" به اتاق گاز فرستادند، زندانیان ما را با توجیه" روبرو شدن با هیئت عفو امام"! 
اگر آنارشی اینروزها تریبون فاشیسم است؟ همان بهتر که من را در پرچم دشمن به خاک بسپارید!

فیلم زیر، ماه مه امسال  بروی پرده رفت.
فیلم انکار، روایت اثبات هولوکاست در دادگاه
VERLEUGNUNG Trailer German Deutsch (2017)
https://youtu.be/e52LSgWg0ow
Denial Official Trailer

فیلم انکار، روایت اثبات هولوکاست در دادگاه
فیلم «انکار» بازگو کننده داستان دبورا لیپشتات، تاریخ نگار آمریکایی است که برای حفظ حقیقت به نبرد با دیوید ایروینگ، نویسنده بریتانیایی می پردازد؛ یعنی کسی که وقتی دبورا اعلام کرد او منکر هولوکاست (نسل کشی یهودیان در جریان جنگ جهانی دوم) است، دبورا را به افترا متهم کرد.
در نظام حقوقی انگلستان، وظیفه رد یا اثبات اتهام با متهم است بنابراین این وظیفه دبورا لیپشتات و تیم حقوقی او بود که ثابت کنند هولوکاست رخ داده است.

خانم لیپشتات درباره دادگاهی که برایش توسط «انکار کنندگان هولوکاست» ترتیب داده اند، می گوید به فارسی اینجا.
Behind the lies of Holocaust denial



Behind the lies of Holocaust denial


خانم لیپشتات درباره دادگاهی که برایش توسط «انکار کنندگان هولوکاست» ترتیب داند می گوید.
امروز پیش شما آمده ام تا از دروغگوها بگویم، از پرونده های شکایت و از خنده ها. اولین باری که درباره «انکار هولوکاست » شنیدم، خنده ام گرفت. انکار هولوکاست؟ هولوکاستی که تمایز مبهمی دارد در این که مستندترین نسل کشی جهان است؟ چه کسی نمی تواند باور کند که این اتفاق نیفتاده است؟

فکرش را بکنید. اگر انکارکنندگان درست می گویند، پس چه کسی خطا می گوید؟ خب، اول از همه، قربانیان -- جان بدربردگانی که داستان های دهشتناکشان را برای ما گفته اند. درگی چه کسی اشتباه می گوید؟ تماشاگران واقعه. افراد بیشماری که در شهرها و روستاها زندگی می کردند در جبهه شرقی، که شاهد بودند همسایگانشان مجبور شدند جمع کنند -- مردان، زنان، کودکان، پیر و جوان -- و حرکت کنند به سوی خارج از شهر تا هدف گلوله قرارگیرند و در چاله ها رها شوند. یا لهستانی ها، که در شهرها و روستاهای اطراف اردوگاه های مرگ زندگی می کردند، که هر روز شاهد بودند که قطارهای پر از مردم می روند و خالی برمی گردند.
بقیه در اینجا + آنونس یک فیلم از واقعه ای که اتفاق افتاده!  دادگاه زنی که برای اعلام هولوکاست توسط انکار کنندگان به دادگاه کشانده شد!

اما با همه اینها، چه کسی نادرست می گوید؟ خطاکاران. آنهایی که می گویند، «ما کردیم. من کردم.» حال شاید عرضحالی هم اضافه کنند. می گویند، «گزینه دیگری نداشتم. مجبور بودم.» با این حال می گویند، «من کردم.» فکر کنید. حتی در یک دادگاه جنایات جنگی از زمان پایان جنگ دوم جهانی یک خاطی از ملیت های مختلف پیدا نشده که بگوید: «این اتفاق نیفتاد.» تازه، ممکن است گفته باشند، «مجبورم کردند،» اما هرگز نگفته اند که اتفاق نیفتاده است. بعد از فکر کردن به آن، به این نتیجه رسیدم که پرداختن به انکار در برنامه من جایی ندارد؛ چیزهای بزرگتری دارم که بهشان فکر کنم، یا درباره شان بنویسم و تحقیق کنم، و از آن عبور کردم.

سریع ده سال بیاییم به جلو، دو پژوهشگر کارکشته-- دو تن از معتبرترین مورخان هولوکاست -- سراغم آمدند و گفتند، «دبرا، بریم قهوه بنوشیم. ما یک ایده پژوهشی داریم که گمان می کنیم کار تو است.» کنجکاو و خشنود از این که با ایده نزد من آمده اند و مرا شایسته آن دانسته اند، پرسیدم، «موضوع چیست؟» گفتند، «انکار هولوکاست.» و برای دومین بار، خندیدم. انکار هولوکاست؟ همان هایی که می گویند زمین تخت است؟ همان هایی که می گویند الویس زنده است؟ باید روی آنها کار کنم؟ و این دو نفر گفتند، «آره، ما کنجکاویم.» این آدم ها چه می گویند؟ انگیزه شان چیست؟ چطور کاری می کنند که مردم گفته هایشان را باور کنند؟»

فکر کردم، اگر آنها گمان می کنند که ارزشش را دارد که کمی وقت صرفش کنم -- شاید یک سال، شاید دو سال، سه، و یا حتی شاید چهار سال -- در ادبیات فضای آکادمیک به این می گویند مدت کوتاه.

ما خیلی آهسته کار میکنیم.

تا بررسی شان کنم. و کردم. تحقیقم را کردم و به چند نتیجه رسیدم، دوتای آنها را امروز به شما درمیان می گذارم.

یک: انکارکنندگان گرگ در لباس گوسفندند. همه شان یکی هستند: نازی، نئونازی -- با خودتان است که قبلش «نئو» را قرار بدهید یا نه. ولی وقتی که من بررسی شان کردم، نه خبری از اونیفرم شبیه اس اس بود، نه نشان صلیب شکسته نقش بر دیوار، و نه سلام نظامی مخصوص نازی ها -- هیچ کدام نبودند. در عوض افرادی را در قالب چهره های علمی محترم یافتم.

چی داشتند؟ موسسه داشتند. «موسسه بررسی تاریخی.» مجله داشتند، -- مثلا مجله -- «مجله بررسی تاریخی.» مجله ای که پر بود از مقاله-- مقاله های پانویس دار. و اسم جدیدی داشتند. نه طرفدار نئونازی، و نه ضدسامی-- تجدیدنظرطلب. می گفتند: «ما تجدیدنظرطلبیم. می خواهیم یک کار را انجام دهیم: اشتباهات تاریخ نگاری را اصلاح می کنیم.» اما کاری که باید میکردی این بود که تنها یک اینچ عمیقتر از سطح را نگاه می کردی، و چه پیدا می کردی؟ همان تحسین هیتلر، تحسین رایش سوم، ضدسامی گری، نژادپرستی، تعصب. این همان چیزی است که نظر مرا جلب کرد. ضدسامی گری، نژادپرستی، و تعصب به عنوان گفتمان منطقی عرض اندام می کرد.

چیز دیگری که پیدا کردم -- به بسیاری از ما یادداده شه که فکر کنیم فکت داریم و عقیده -- پس از مطالعه بر انکارکنندگان، من طور دیگری فکر میکنم. فکت داریم، عقیده داریم، و دروغ داریم. و انکارکنندگان می خواهند کاری کنند که دروغهایشان را بردارند، جامه عقیده بر آن بپوشانند -- شاید جامه ای از جنس خشم، شاید از جنس عقاید مبتکرانه -- اما اگر اینها عقیده هستند، باید بخشی از یک مکالمه باشند. و اینجاست که به حقایق دست درازی می کنند.

من کارم را منتشر کردم -- کتاب انتشار یافت، «انکار هولوکاست: یورش فزاینده به حقیقت و حافظه.» این اتفاق در کشورهای مختلف افتاد، از جمله اینجا در پنگوئن بریتانیا، و من کارم با آن دوستان به پایان رسید و آماده بودم که از ماجرا عبور کنم. بعد نامه پنگوئن بریتانیا رسید، و برای سومین بار، خندیدم ... به اشتباه. نامه را باز کردم، که اطلاع میداد دیوید اروینگ علیه من شکایت کرده در بریتانیا چرا که او را انکارکننده هولوکاست خوانده بودم.

دیوید اروینگ از من شکایت کرده؟ دیوید اروینگ کی بود؟ دیوید اروینگ یک نویسنده کارهای تاریخی بود، که بیشتر مربوط به جنگ دوم جهانی بود، و تقریبا همه کارهایش از این موضع بود که نازی ها آنقدرها بد نبودند، و متفقین آنقدرها هم خوب نبودند. و یهودیان، هرآنچه که برسرشان آمد، به نوعی سزاوارش بودند. او اسناد را می شناخت. او فکت ها را می دانست. اما طوری آنها را به هم پیچانده بود که این عقیده را از آن منتج کند. او همیشه یک انکارکننده هولوکاست نبود، اما در اواخر دهه ۸۰ او به شدت به این ایده چسبید.

دلیل خنده ام این نیز بود که او همانی بود که نه تنها انکار کننده هولوکاست بود، بلکه به نظر خیلی هم مفتخر می آمد. او مردی بود -- نقل قول می کنم -- که گفت: «می خواهم کشتی جنگی آشویتس را غرق کنم.» او مردی بود که به خالکوبی روی بازوی یک اسیر آشویتس اشاره کرد و گفت: «چقدر پول درآوردی از این شماره ای که دادی روی بازویت خالکوبی کنند؟» او مردی بود که می گفت: «در اتومبیل سناتور کندی افراد بیشتری مردند در چاپاکوئیدیک در مقایسه با اتاق های گاز آشویتس.» مرجع آمریکایی دارد، ولی می توانید خودتان درباره اش تحقیق کنید. او اصلا آدمی نبود که به نظر برسد از این که هولوکاست را انکار می کند شرمنده است یا خاموشی پیشه کند.

حال، بسیاری از همکاران آکادمیکم توصیه می کردند که -- «دبرا اصلا بهش اهمیت نده.» وقتی برایشان توضیح می دادم که نمی شود به یک منبع اطلاعات غلط بی اعتنایی کرد، می گفتند: «اصلا چه کسی حرف او را باور می کند؟» ولی یک مشکل وجود داشت: قانون بریتانیا گناه و بار اثبات را بر دوش من نهاد تا ثابت کنم آنچه که گفته ام حقیقت است، درست برعکس آمریکا و بسیاری دیگر از کشورها: این که از او بخواهند ثابت کند که حقیقت ندارد.

معنای این چه بود؟ معنی اش این بود که اگر نمی جنگیدم، او خود به خود می برد. و اگر او خود به خود پیروز می شد، می توانست به طور مشروع ادعا کند که، نسخه من، دیوید اروین، از هولوکاست نسخه برحق است. معلوم شد که دبرا لیپستاد به من افترا زده و من را انکارکننده هولوکاست خطاب کرده. و در حقیقت، من دیوید اروینگ، یک انکارکننده هولوکاست نیستم.» و آن نسخه از روایت چه بود؟ طرحی برای کشتن یهودیان وجود نداشت، اتاق های گاز واقعیت نداشتند، تیرباران وجود نداشت، هیتلر به هیج یک از رنج هایی که برده شد ربطی نداشت، و همه این ها را یهودیان سرهم کرده اند تا از آلمان پول بگیرند و به آمریکا بروند، و همه این کارها را با کمک و همدستی متفقین کردند-- آنها اسناد و مدارکش را هم سرهم کرده اند.

نمی توانستم بگذارم این بماند و با یک بازمانده یا فرزند یک بازمانده هولوکاست برخورد داشته باشد. نمی توانستم بگذارم بماند و اسم خودم را یک پژوهشگر مسئول تاریخ بگذارم. پس جنگیدیم. و برای آن دسته از شمایی که فیلم «انکار» را ندیده اید، پایانش را لو می دهم: پیروز شدیم.

قاضی دیوید اروینگ را دروغگو، نژادپرست، و ضدسامی شناخت. دیدگاه او از تاریخ مغرضانه بود، او دروغ گفت، تاریخ را مخدوش کرد-- و مهمتر از همه این که، این کار را آگاهانه کرد. ما در بیش از ۲۵ مورد عمده و مختلف یک الگو را نشان دادیم. نه در مورد چیزهای کوچک -- خیلی از ما در این جمع کتاب نوشته ایم، داریم کتاب می نویسیم؛ همیشه اشتباه می کنیم، از همین روست که دوست داریم ویراست دوم داشته باشیم: تا اشتباهات را تصحیح کنیم.

اما اینجا او همواره در همان مسیر حرکت کرده: مقصر کردن یهودیان، تبرئه نازی ها.

ولی ما چطور دعوا را بردیم؟ کاری که ما کردیم تعقیق ردپای او تا منابعش بود. و چی یافتیم؟ نه در اغلب مواقع، و نه در بیشتر مواقع، بلکه در تک تک مواردی که او به هولوکاست ارجاع داده بود، مدرک کذایی او یا مخدوش بود، یا نیمه حقیقی، یا تاریخش عوض شده بود، یا روال وقایع عوض شده بود، یا فردی وارد بحث شده بود که در واقع آنجا حضور نداشت. به عبارت دیگر، او مدارکی نداشت. مدارکش این را ثابت نمی کرد. ما آنچه را که رخ داده بود، ثابت نکردیم -- ثابت کردیم که آنچه او گفته بود رخ داده -- و بقیه انکارکنندگان، چرا که او یا از آنان نقل قول کرده بود یا این که بحث خود را از او می گرفتند-- واقعیت ندارد. برای آنچه که ادعا می کنند -- شاهدی ندارند که ثابتش کنند.

خب، چرا داستان من بیش از یک داستان عادی است درباره یک شکایت عجیب، طولانی شش ساله و دشوار، یک استاد دانشگاه آمریکایی به دادگاه کشیده شود توسط مردی که دادگاه در قضاوتش گفت یک مجادله کننده نئونازی است؟ پیامش چیست؟ به نظر من از نظر بررسی مسئله حقیقت، پیامی بسیار چشمگیر دارد. چرا که امروز، همانطور که همه ما می دانیم، حقیقت و فکت ها تحت حمله قرار گرفته اند. رسانه های اجتماعی، در کنار همه مواهبی که به ما داده، در عین حال اجازه داده تا تفاوت میان فکت ها -- واقعیت های اثبات شده -- و دروغ ها کمرنگ شود.

سوما: افراطی گرایی. شاید دیگر رداهای کو کلاس کلن را نبینید، از صلیب های سوزان خبری نباشد، حتی دیگر زبان راست گرای برتری جویانه سفید را نشنوید. شاید با این اسم ها باشد: «راست افراطی»، «جبهه ملی» -- هر اسمی که تصور کنید. اما در زیر، همان افراطی گرایی که در انکار هولوکاست یافتم به عنوان یک گفتمان منطقی جولان می دهد.

ما در عصری زندگی می کنیم که حقیقت در موضع دفاعی قرار گرفته. یک کارتون نیویورکر یادم آمد. اخیرا نشریه نیویورکر کارتونی داشت از یک مسابقه که میزبان دارد به یکی از شرکت کنندگان می گوید، «بله خانم، جواب شما درست است. اما صدای رقیب شما بلندتر از شما بود، پس امتیاز به او می رسد

چه می‌توانیم بکنیم؟ اول از همه ، گول ظواهر منطقی را نخوریم. باید به عمق نگاه کنیم، و آنجاست که افراطی گرایی را میابیم. دوم، باید بدانیم که حقیقت نسبی نیست. سوم، باید تهاجمی عمل کنیم، نه تدافعی. وقتی کسی ادعایی غیرعادی می کند، حتی اگر صاحب یکی از بالاترین مناصب کشور هم باشد، اگر نگوییم در جهان -- باید به آنها بگوییم، «سندش کجاست؟ مدرکش کو؟» باید آنها را مسئول نگاه داریم. نباید طوری رفتار کنیم که انگار دروغهای آنان مثل حقیقت است.
و همانطور که قبلا گفتم حقیقت نسبی نیست. بسیاری از ما در فضای آکادمیک رشد یافته ‌ایم و در تفکر لیبرال و روشنگر، جایی که یاد گرفته ایم درباره همه چیز می شود بحث کرد. اما این مسئله الان نیست. چیزهایی هست که حقیقت دارند. فاکت های غیرقابل انکار -- حقایق محض. این را گالیله قرنها پیش به ما یاد داد. حتی وقتی که از سوی واتیکان مجبور به توبه شد تا بگوید که زمین به دور خورشید می‌گردد، او زیر بار نرفت، و چه گفت؟ «و همچنان، زمین هنوز می‌چرخد

 زمین تخت نیست. آب و هوا دارد تغییر می‌کند. الویس زنده نیست


۷ نظر:

ناشناس گفت...

من هستم همیشه و همیشه و هم چنان ، زمین هنوز به کوری………… انهایی که دست برد به حقیت خجالت نمی کشند باز هم می چرخد و خواهد چرخید
تا سیاه روز شود که در قش باشد بقولی یک دوست میگوید این افراد قشی چرا هميشه بطرف خود قش می کنند یک بار هم شده چرا به طرف ما قش نمیکنند
مسعود

ناشناس گفت...

من طرفدار هیچ حکومت فاشیستی نیستم
ولی هلوکاست به این شکلی که گفته شده دروغ محضه
۶ میلیون اصلا امکان نداره که کشته شدن باشن
این بهونه ای بود که بهودی ها آلمان رو بدوشن
و آلمانی ها که شکست خورده بودن مجبور شدن این قرارداد ننگین رو بپذیرند
اما اگر دست من بود دست یهودی ها رو از نشخوار جامعه جهانی کوتاه می کردم ، پس بی زحمت اینقد خایه مالی یهودی ها رو نکن ، یهودی هایی که اعتقاد دارن نژاد غیر یهودی مثل نژاد خر و گاو هست
یهودی که اغتقاد داره ربا خوری از غیر یهود اشکال نداره
یهودی که اعتقاد داره تجاوز به دختر غیر یهودی اشکال نداره
یهودی که خون غیر یهود رو مباح می دونه
اینا رو می تونی توی تلمود که کتاب احکام یهودیان هست بخونی

ناشناس گفت...

ما با هر ایدئولوژی فاشیستی مخالفیم واقعاً با هیچ خلق
و ملیتی هم دشمنی نداریم و با هیچ دولتی چه کارگری، اسلامي ، فاشیستی ،صهینوستی، مخالفیم هرچه که اسم دولت ویا با دولت شروعی دارد مخالفیم ،،،،،،
ناشناس 5شهریور 1396 ساعت 22.49 چرا دروغ میگوید چرا نان خودفروشی و ادم فروشی را میخوری چرا و تا کی به خودت و به دروغ خواهی گفت چرا مثل اطلاعاتی ها صحبت می کنی ادمی که دو تا تخم داشته باشه که به کسی حواله نمیکنه من فکر میکنم ادم بی تجربه و دم دمی مزاج هستی و برای شناسایی افراد دور بر خودت ناتوان هستید، من به عنوان یک ناشناس و با مسئولیت پیشنهاد میکنم موضوعات حقیقی بحث ارشیورزا و بحث مورد نظر را یکبار دیگر مرور کن و جوابیه بدون عقده گشایی و منطقی ارائه بدهید،
پیروز باشید مسعود

Rosa گفت...

نوشتید: اما اگر دست من بود دست یهودی ها رو از نشخوار جامعه جهانی کوتاه می کردم ، پس بی زحمت اینقد خایه مالی یهودی ها رو نکن ، یهودی هایی که اعتقاد دارن نژاد غیر یهودی مثل نژاد خر و گاو هست...
یهودی که اغتقاد داره ربا خوری از غیر یهود اشکال نداره
یهودی که اعتقاد داره تجاوز به دختر غیر یهودی اشکال نداره
یهودی که خون غیر یهود رو مباح می دونه
اینا رو می تونی توی تلمود که کتاب احکام یهودیان هست بخونی

ادامه ی اظهاراتتان می تواند باشد: اما اگر دست من بود دست مسلمانهای عربستان/وهابی رو از نشخوار جامعه جهانی کوتاه می کردم ، پس بی زحمت اینقد خایه مالی مسلمانها رو نکن ، مسلمانهایی هایی که اعتقاد دارن نژاد غیر اسلامی مثل نژاد خر و گاو هست...
یهودی مثل نژاد خر و گاو هست
مسلمون که اغتقاد داره ربا خوری از غیر مسلمون اشکال نداره
مسلمون که اعتقاد داره تجاوز به دختر غیر مسلمون اشکال نداره
مسلمون که خون غیر مسلمون رو مباح می دونه
اینا رو می تونی توی قران که کتاب احکام مسلمونا هست بخونی

اما اگر دست من بود دست خاندان رومانف/ رو از نشخوار جامعه جهانی کوتاه می کردم ، گردن نوزاد خانواده رو هم میزنم/زدم. پس بی زحمت اینقد خایه مالی روس های کاپیتالیست تزاری رو نکن ، خاندان تزار که اعتقاد دارن نژاد غیر روسی مثل نژاد خر و گاو هست...
........................

شما یک فاشیست هستید!
احتمالن در لباس چپ "آنتی امپریالیست"، طرفدار تئوری توطئه بمانند هیتلر!

انگیزه اصلی [پشت هولوکاست] به شکل کامل ایئولوژیک بود که ریشه در جهان خیالی تصور نازی‌ها(فاشیستها) داشت؛ جایی که دسیسه‌ای بین‌المللی از سوی یهودیان برای کنترل جهان در تقابل با اهداف آریایی فاشیستها قرار داشت.

ایلومیناتی چپ ها: معتقدین نظریه تئوری توطئه ایلومیناتی معتقدند خاندان یهودی هزاردستان در پس وقایع هستند (11سپتامبر- لابی یهودی در کابینه ترامپ- 98% یهودیان کُل زمین که از اسرائیل حمایت می کنند!) یهودیان پشت پرده ی سیاستهای جهانی، که جهان را به سمت نظم نوین جهانی مورد نظر خود راهبری می‌کنند.

این اواخر حتی یک آنارشیست قلابی یافتم که عمیقن هیتلر دوست و ضد یهودی بود و حتی مثل شما ادعا کرد "فقط" با طرح 6 میلیون قربانی مخالف و منتقد است!

شما شاید هم دنباله ی نسل بریگاد مارکسی و سرخ آلمان هستید که مثل «هورست مالر» از شدت نفرت به "امپریالیسم" ، عاقبت در حمایت از وطن و طبقه فاشیست شد!!!
چپ رادیکالی که آنقدر از یهودی ها متنفر بود که عاشق فلسطینیان شد! اکنون به طالبان و داعش و رژیم اسلامی ایران عشق می ورزد! انکار کنندگان هولوکاست!

نه!شما فاشیست نیستید! یهودی ستیز هم نیستید! بله شما فقط "منتقد" هستید که چرا یهودی ها، گاوآلمانی می دوشند و چرا آلمان را مجبور کرده اند که این شکستِ (رایش سوم)و قرارداد ننگین رو بپذیره!

نوشتید:
این بهونه ای بود که بهودی ها آلمان رو بدوشن
و آلمانی ها که شکست خورده بودن مجبور شدن این قرارداد ننگین رو بپذیرند

بله شما احتمالن یک آریایی هستید. یک ایرانی/آریایی و متحدِ فاشیسمِ هیتلری، متنفر از قوم سامی/ یهودی!
یک جوجه اردک "سیاه و زشت" در صف جلوی رژه ی خیابانی "نژاد برتر"، بلوند های "زیبا"!
بله شما احتمالن یک کاپو ی آینده در آشویتس هستید!

من البته در برابر شما هر روز خایه های یهودیم را می مالم و می مالانم! از پستانِ "نژاد برتر" شیر می مکم تا پروارتر شوم. تا بتوانم آنقدر بگایم/بگایانم که دیگر مطلقن هیچ نژاد خالصی وجود نداشته باشد در روی این کُزه ی خاکی!

کافی است که نتیجه ی کارم را در آینه باز بیابید! به دماغتان نگاهی بیندازید!
یک دماغ "زشت یهودی"!
به روی صورت "زیبای آریایی"!

:)
مرتبط زندگی یک بادر ماینهفی که نئوفاشیست از آب در آمد!

Horst Mahler
https://de.wikipedia.org/wiki/Horst_Mahler

Rosa گفت...

۶ میلیون اصلا امکان نداره که کشته شدن باشن

رزا: 11 میلیون فاشیسم هیتلری قربانی داد. رقم 6 میلیون کُشتار فقط یهودیان بوده/ بقیه مثل "کولی" ها همجنسگرایان اتحادیه ای ها/کمونیست/آنارشیست "معلولین" ... را شامل نمی شود.
اروپا حدود 7 میلیون یهودی داشت و در پایان جنگ کمتر از یک میلیون زنده مانده بودند.
المانی ها بزرگترین اشتباهشان ثبت کامل جنایتشان بود. سیستم تربیتی/آموزشی پروویس -آلمانی، بوروکراسی کارمندی است و هنوز هم متداول است . اینگونه است که کُشتار یهودیان و دیگران در آلمان بهتر از بقیه کُشتارها ثبت شده و اسامی قربانیان مشخص است و بمانند زندگی آنه فرانک و خانواده اش، اردوگاه به اردوگاه می توان از روی ورود/ خروج ثبت شده، می توان با سند و مدرک رد سرنوششان را در رایش سوم و حکومت جنایتکار فاشیسم گرفت.
انکار کنندگان هولوکاست یا نئوفاشیستها هستند
یا کمونیستهای "آنتی امپریالیست" که خود را پُشت مسئله فلسطین مخفی می کنند.و یا خواهان اتمی کردن رژیم اسلامی ایران شده و داعش را حرکت ملی عراق/سوریه میدانند.
یا آنارشیستهای کاپیتالیستند بمانند کن اوکیف و رفقایش...


The Holocaust’s Forgotten Victims: The 5 Million Non-Jewish People Killed By The Nazis

http://www.huffingtonpost.com/2015/01/27/holocaust-non-jewish-victims_n_6555604.html

Six million Jewish people were murdered during the genocide in Europe in the years leading up to 1945, and the Jews are rightly remembered as the group that Adolf Hitler’s Nazi party most savagely persecuted during the Holocaust.

But the Nazis targeted many other groups: for their race, beliefs or what they did.

Historians estimate the total number of deaths to be 11 million, with the victims encompassing gay people, priests, gypsies, people with mental or physical disabilities, communists, trade unionists, Jehovah’s Witnesses, anarchists, Poles and other Slavic peoples, and resistance fighters.

Rosa گفت...

عملیات تی۴

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D8%AA%DB%8C%DB%B4

عملیات تی۴ بزرگترین قتل‌عام سیستماتیک عقب مانده‌ها، بیماران روانی و معلولین مغزی در تاریخ بشری به دست آلمان نازی است.[۲]

در جریان برنامه پاکسازی نژاد آریایی از ناخالصی‌ها در سال ۱۹۳۹، هیتلر دستور اجرایی شدن برنامه‌ای را داد که ضمن آن تمامی بیماران روانی از سراسر کشور در ۵ کمپ بیمارستانی در آلمان و اتریش جمع شدند و با گاز مونوکسید کربن (که از دریچهٔ تهویهٔ اتاق‌های‌شان به داخل فرستاده شده بود) خفه شدند یا با تزریق دوز بالای مورفین به قتل رسیدند. دامنه این عملیات که در ابتدا اختصاص به معلولین مغزی، منگل‌ها، شیزوفرن‌ها و بیماران مبتلا به اوتیسم داشت، در اواخر جنگ به پیران از کار افتاده و زخمیان بدحال بمباران متفقین تسری پیدا کرد. بر طبق برآوردها شمار قربانیان عملیات تی۴ میان ۲۰۰ تا ۲۵۰ هزار نفر تخمین زده می‌شود.[۳]

مثلاً در پوستر یکی از معروف‌ترین شماره‌های نشریه اداره سیاست نژادی وابسته به حزب نازی به آلمانی نوشته شده بود:
"۶۰ هزار مارک؛ این خرجی است که یک مبتلا به بیماری ژنتیکی در مدت زمان زندگی خود روی دست جامعه می‌گذارد. شهروند محترم، این پول شما هم هست."

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

دستور هیتلر برای عملیات تی۴
تاریخ سپتامبر ۱۹۳۹ - اوت ۱۹۴۱
موقعیت آلمان نازی
همچنین معروف به برنامه تی۴
شرکت‌کنندگان بیمارستان‌های بیماران روانی

Rosa گفت...

ناشناس:6 میلیون اصلا امکان نداره که کشته شدن باشن


رزا:
Approximately 4,000,000 Jews had been killed in the various concentration camps, while an additional 2,000,000 met death in other ways, the major part of whom were shot by operational squads of the Security Police during the campaign against Russia.[4]

4 میلیون را در اردوگاهها کشتند و دو میلیون هم یهودیان روس بودند، در حمله به شوروی سابق سیستماتیک یهودیان روستاهای اشغال شده را جمع کرده و فورن می کُشتند... همچنین یهودیان شهرهای اشغال شده نیز فوری شناسایی و از بین میبردند...

https://en.wikipedia.org/wiki/Wilhelm_H%C3%B6ttl