رزا: از دوستی مطلب گندکاری های آرش همپای را دریافت کردم. و امروز هم مطلب آیدا قجر را در وبسایت ایران وایر اینجا را خواندم. پاسخ من: عدم همبستگی با آرش همپای است.
به راستی که اینروزها حتی مزدوران رژیم هم از عفونتی که رژیم اسلامی در ایران بوجود آورده است، به اینطرف آبها فراری شده اند. اینکه تک تک آنارشیستها، و یا بطور کلی جنبش آنارشیستی در برابر نژادگرایان آریایی یا اسلام گرایان و فاشیستها چه کنند سوال است؟!
سکسیستها، نژادپرستان، اسلامگرایان، دین گرایان ارتجاعی، گونه گرایان و بقیه ی عفونت های تولیدی سیستم سرمایه داریِ مردسالار- مثل این آشغال اینجا- فایل صوتی (توجه/هشدار- کلمات رکیک) - هیچکدام ، مورد و سوژه ی همبستگی آنارشیستها و فمینیستها نیستند. آنان می توانند با حفظ نظراتشان در کنار جنبش ها و در داخل آنها و در مبارزاتشان برای گرفتن حق پناهجویی مبارزه کنند. ولی چهره ی جنایتکاران باید در صفوف ما مشخص باشد و ستمدیدگان و مردم عادی باید آنان را بشناسند. چراکه بسیاری از آنان در برابرمردم، در پُشت نقابِ ناشناسان و یا آنارشیستی یا فمینیستی و... خود را قایم می کنند. ما نیز بمانند زنان فمینیست وظیفه داریم آنان را افشا کنیم تا مردم از آنان صدمه نبینند. بخصوص که جنبش فمینیستهایِ آنارشیست، مسئولیت بیشتری در افشای این چهره ها دارد.
ما اعلام عدم همبستگی می کنیم علیه حیوان آزارها، متجاوزان جنسی به کودکان و زنان- به آریایی گرایی و نژادپرستی، به سلطنت طلبان و نُخبه پرستان و بقیه ی عفونتهای سیستم.
در همین رابطه ی افشاگری- برای خواندن در منبع خبر و گذارشها روی تیتر ها کلیک کنیم.
افشاگری از عفونتِ خود آنارشیست خوانده
آیا آنارشیستها زنانشان را کتک میزنند؟ یا در حمایت پلیس خواهان سانسور میشوند؟
ایرانارشیستها /علی عبدالرضایی
پروژه جدید امنیتی؛ ایرانارشیسم
در پیوست فایل صوتی ارسال خواهد شد که طی آن
علی عبدالرضایی صراحتا به نوچه هایش فتوا میدهد به زنان و کودکان دشمنان تجاوز کنند.
هشدار، فایل حاوی کلمات و مفاهیم به شدت رکیک و مهوع میباشد. اینجا فایل صوتی
مطلب آیدا قجر را در وبسایت ایران وایر . پاسخ من: عدم همبستگی با آرش همپای است.
خطر حبس ابد برای آرش همپای در یونان
پرونده آرش همپای به اتهام «تسخیر مکان دولتی» به همان سال ۲۰۱۷ برمیگردد. درست همان زمانی که او در لسبوس به سر میبرد، گروهی از پناهجویان ایرانی که ماهها بود در انتظار صدور «مهر آبی» یعنی مجوز خروج از جزیره بودند، تصمیم گرفتند به دفتر حزب «سیریزآ» حزب حاکم بر یونان رفته و اعتراض خود را عنوان کنند. دریافت هر مدرک قانونی در یونان میتواند ماهها و چه بسا سالها به طول بیانجامد بدون آنکه هیچ مقام مسوولی پاسخگو باشد.
پناهجویان معترض با آرش همپای تماس میگیرند و از او میخواهند همراهیشان کند. پیش از ورود آنها به ساختمان حزب «سیریزآ» گروههای آنارشیستی حاضر در محل به ساختمان حمله کرده و آن را تسخیر کردند. پس از آن بود که پناهجویان وارد ساختمان شدند. آرش همپای هم یکی از آنها بود. در مذاکرات با مسوولان آنها به همپای گفتند اگر بتواند مانع ادامه تحصن و اعتصاب پناهجویان شود، به تمامی آنها مجوز خروج از جزیره داده خواهد شد و میتوانند به آتن بروند و سرنوشتشان را در پی گیرند. این اتفاق افتاد اما در مقابل هم برای آرش همپای به اتهام «تسخیر مکان دولتی» پرونده قضایی تشکیل داده شد و هم به تنها فردی که مجوز خروج ندادند، برادر او، امیر بود.
گزارش بالا از آیدا قجر!
رضا « آرش » همپای کیست؟
گزارش زیر ترجمه ی مطلب ایندیمدیا از یونان و گزارش آنارشیستهای یونان است به زبان یونانی و انگلیسی
Who is Reza «Arash » Humpay
فارسی اینجا
رضا همپای که بعنوان شخصی ملی گرا و سلطنت طلب در ایران شناخته میشود، یکی از حمایت کنندگان شاه نیز است، او که یک بهره بردار از مهاجران در یونان، یک دروغگو و فرصب طلب است، در حال حاضر بطور فعالانه در حال دفاع از باند های مافیایی مواد مخدر- و یک متجاوزگر برای رسیدن به اهداف خود است.
فارسی اینجا
رضا « آرش » همپای کیست؟
رضا همپای، ایرانی ملی گرایی که با تغیر نام خود به آرش همپای پس از خروج از ایران وارد جزیره لسووس یونان میشود، از دلایل تغیر نام وی از رضا به آرش را میتوان به عقاید ملی گرایی و ضد عربی او اشاره کرد که افتخار آریایی بودن را داشتن نامی ایرانی اصیل میدانند تا نامی که مردم عرب بر روی فرزندان خود میگذارند.
پس از ورود او به لسووس و حضور برادر وی همزمان با او در این جزیره، او که موفق به کسب جواب قبولی دولت یونان بعنوان یک پناهنده شده است، جهت کمک به برادر خود که پس از دریافت پاسخ منفی از سوی دولت یونان در آستانه دیپورت به ایران است با کمک جمعی از آنارشیستها، ضد اقتدارگرایان و همبستگی کنندگان، به همراه برخی از پناهندگان دیگر که یا پاسخی از دولت یونان دریافت نکرده اند و یا وضعیتی همچون برادر او دارند، جهت اعتراض به وضع موجود، موفق میشوند که ساختمان حزب سریزا را در جزیره لسووس را اشغال کنند.
رضا همپای که خود را رهبر این اعتراضات معرفی میکند، مدت کمی پس از اشغال ساختمان حزب سریزا، وارد یک دوره ملاقات های عمومی به همراه دیگر مهاجران و از سوی دیگر مخفیانه بصورت تنهایی با سیاست مداران سریزا میشود؛ خواسته مهاجران در این نشست ها، رسیدگی به کیس های پناهندگی آنان و متوقف کردن دیپورت ها است، از سوی دیگردر سلسه ملاقات های مخفیانه و بدور از چشم دیگر مهاجران که توسط رضا همپای و سیاست مداران حزب سریزا صورت میگیرد، سیاست مداران حزب سریزا با وعده پرداخت کمک مالی برای پروژه او در آتن و ضمانت جهت دادن جواب مثبت به کیس پناهندگی برادر وی از او خواستار میشوند که قائله اشغال ساختمان این حزب را متوقف کند و مهاجران دیگر را نیز به هر نحوی شده از ادامه این اعتراضات باز دارد.
ماجرای اشغال ساختمان سریزا که سر و صدای زیادی بپا کرده است باعث میشود تا کمک های مالی، غذایی و وسایل بسیاری توسط همبستگی کنندگان برای مهاجران در این ساختمان، ارسال شود؛
رضای همپای که مسئولیت مدریت چیزهای دریافتی را بر عهده دارد باایجاد مشکل در ارائه غذا به مهاجران و تسلط بر جلسات، مهاجران دیگر را تهت فشار قرار میدهد، مهاجران که با وعده های او از جمله خرید بلیط برای همه آنها به آتن، رهبری او را پذیرفته بودند، متوجه میشوند که او شخصی دروغگو و فرصت طلب است پس او را از مبارزات و ساختمان اشغالی بیرون می اندازند، او که مطمئن است دیگر مهاجران بدلیل نداشتن اجازه خروج از جزیره نمیتوانند او را دنبال کنند و همچنین با خیال راحت که سریزا برادر او را حمایت خواهد کرد به همراه پول های دریافتی مجبور میشود که جزیره را ترک کند.
چندی پس از ورود رضا همپای به آتن، او که از وجود اسکوات ها در آتن با خبر میشود، با ریختن طرح دوستی با برخی رفقای آنارشیست، خود را فعال کمک به مهاجران معرفی میکند و از رفقای آنارشیست میخواهد تا مهاجران بی خانمانی که او میشناسد را در اسکوات ها اسکان دهند، چندی از این مسئله نمیگذرد که رفقای آنارشیست متوجه میشوند که رضا همپای برای هر مهاجری که با معرفی او در اسکوات ها اسکان داده میشود مبلغی را از برخی سازمان های غیر دولتی اروپایی که با آنها ارتباط برقرار کرده است، دریافت میکند؛ این مسئله باعث میشود که رفقای آنارشیست فعالیت مشترک خود را با او قطع کنند، درواقع اینجا نقطه شروع تبلیغات ضد آنارشیستی توسط رضا همپای در شبکه های اجتمائی خود بود.
در طی دو ماه گذشته، برخی رویداد ها در اسکوات کلاندستینا رخ داده است که در آن رضا به عنوان یک تبلیغ کننده رسانه های اجتماعی با ایستادن درکنار فروشندگان مواد مخدر و یک متجاوزگر جنسی موضع خود را نشان داده است. اسکوات کلندستینا یکی از همان اسکوات هایی است که رضا همپای مهاجران بی خانمان را از طریق ارتباط خود با رفقای آنارشیست به آنجا میفرستاد و برای اسکان آنها از سازمان های غیردولتی پول می گرفت. این رویدادها بصورت عمومی در اینجا درج شده اند:
ندا برای جلسه در کلندستینا
اطلاع رویداد برای مجمع ها و رفقا در مورد تحرکات اخیر موادفروشان علیه رفقا و اسکواتها در اکسارخیا/تلاش های تحریک کننده در اکسارخیا
در ماه سپتامبر، اسکوات کلندستینا تصمیم گرفت که چهار شخص که با اعتراف خود از فروشندگان مواد مخدر در میدان اکسارخیا بودند را از اسکوات اخراج کند، افراد یاد شده در جهت دفاع از فعالیت های خود، آنارشیستهایی که متعهد به مبارزه علیه کنترل مافیا بر منطقه و هنچنین ساکنان کلندستینا که اراده خود را در اخراج این باند فروشنده مواد مخدر نشان داده بودند را مورد تهدید قرار دادند.
پس از آن، یک اقدام مشترک توسط ساکنان کلندستینا و همبستگی کنندگان باعث اخراج این مواد فروشان از اسکوات کلندستینا شد.
بلافاصله پس از این اقدام، فروشندگان مواد مخدر با دوستانشان با چوب، سنگ و چاقو به اسکوات حمله ور شدند و تهدید کردند که از مبازان و ساکنان اسکوات انتقام خواهند گرفت.
رضا همپای نیز در زمان حمله موادفروشان در خارج از اسکوات در کنار آنها حضور داشت،
همچنین رضا در رسانه های اجتماعی حضور خود را با طرفداری از اعضای این باند فروشنده مواد مخدر به نمایش گذاشت و آنها را به عنوان پناهندگانی ضعیف معرفی کرد که توسط آنارشیست ها تحت حمله قرار گرفته اند و نام گاره را به عنوان عامل اصلی این مسئله معرفی کرد.
این حملات دروغین توسط رضا همپای با پست پراکنی در توئیتر و فیس بوک ادامه یافت و جنبش آنارشیستی را به ” اقدام علیه گاره” فراخواند.
همچنین در موضوع تجاوزجنسی و مجازات عادلانه شخص متجاوزگر، به نظر میرسد که رضا همپای خود را دوباره برای حمله به گاره آماده کرده بود. رویدادها با توجه به این تجاوز منتشر شده اند:
صحبت های یک زن از مقاومت علیه متجاوزگر خود
فایل تصویری اعلامیه به فارسی اینجا
2018/10/24
اعلامیه در مورد یک تجاوز، حامیان متجاوز و پاسخ به آن- اینجا
رضا که پشتیبانی خود را از شخص متجاوزگر نشان داد، با انتشار تصویری از چهره مجروح متجاوزگر مجددا گاره را متهم به حمله به پناهندگان میکند.
رضا همپای همچنان با دروغگویی در حال دفاع از شخص متجاوزگر و مشروعیت بخشیدن به تجاوز مداوم در جامعه توسط تبلیغ در رسانه های اجتمائی خود است، رضا همچنین عقیده کلی خود را در مورد این حادثه با انتشار پستی اعلام کرد که “یک مرد رابطه جنسی با یک زن ۳۰ ساله داشته است و بنابراین آنارشیست ها او را پیدا کرده و او را ضرب و شتم میکنند”.
رضا به طور کامل سنت مردسالارانه ظلم و ستم را تصویب می کند که یک مرد حق دارد خود را روی بدن یک زن قرار دهد بدون اینکه چیزی اهمیت داشته باشد.
رضا همپای که بعنوان شخصی ملی گرا و سلطنت طلب در ایران شناخته میشود، یکی از حمایت کنندگان شاه نیز است، او که یک بهره بردار از مهاجران در یونان، یک دروغگو و فرصب طلب است، در حال حاضر بطور فعالانه در حال دفاع از باند های مافیایی و یک متجاوزگر برای رسیدن به اهداف خود است.
این شخص هیچگونه مشارکتی در جلسات و زندگی روزمره کلندستینا نداشته است، هیچگونه مشارکتی در جنبش اسکوات ها نداشته است، هیچگونه مشارکتی در آزادی فضای عمومی و آزادسازی اسکواتی از چنگ مافیا نداشته است، هیچگونه مشارکتی در مبارزه برای جامعه مشترک اینجا در اکسارخیا نداشته است.
هیچگونه کاری که انجام نداده است هیچ بلکه با خرابکاری و راه اندازی نمایش در تلاش است که چهره ای خوب را از خود نشان دهد.
کسب و کار کثیف او، دروغ ها و فرصت طلبی او که در زیر آب قرار داشت اکنون به روی آب آمده است یا بقول خودمانی گندش درآمد و اکنون در دسترس عموم قرار دارد.
هدف گیری تحریک آمیز گاره، رفقا و جنبش آنارشیستی هیچ چیزی تهش برای شما نخواهد داشت.
خود سازماندهی نمیتواند دستکاری بشود، مبارزه مشترک توسط بهره برداران و سیاستمداران متوقف نمیشود فرقی نمیکند اندازه و ملیتشان هرچه باشد.
اسکوات گاره
۳/۱۱/۲۰۱۸
منبع : :https://athens.indymedia.org/post/1592732
In September the assembly of Clandestina decided to oust from the building four persons who were by their own admission engaged in drug dealing in the square of Exarchia. These same persons in order to defend their activities threatened anarchists who have committed to fight against mafia control in the neighborhood, as well as other residents of Clandestina who expressed their will that this gang is ousted. What followed was a joint action from residents of Clandestina and solidarians to evict the drug dealers. Immediately after, the drug dealers with their friends attacked the squat with sticks, rocks and knives and threatened the solidarians and the residents to take revenge. Reza appeared outside the squat at the time the attack was goin on. The he appeared on social media taking sides with these gang members, falsely presenting them as poor refugees under attack by anarchists, naming GARE as the main perpetrator. This slanderous attack continued with one liners on his twitter and facebook, calling on the anarchist movement to “fuck GARE”.
Reza defended the rapist, published a photo of his face after the retribution and again accused GARE for attacking refugees. Reza continues to support the rapist and to contribute to the ongoing rape that the rape survivor is subjected to by calling her a liar on his social media. Reza has publicly declared his opinion about this incident which was that “a man has sex with a 30 year old woman, and so anarchist found him and beat him up.” Reza fully adopts the patriarchal tradition of oppression, that a man has rights over a woman’s body no matter what.
۷ نظر:
اخبار تکمیلی از چگونگی بازداشت جعفر عظیم زاده و پروین محمدی تا ابلاغ احکام به انها در دادسرای فردیس کرج
کانال تلگرامی اتحاديه آزاد کارگران ايران نوشت:
طبق گفته های جعفر عظیم زاده و پروین محمدی ، سه شنبه دیروز ساعت از 5 بعدازظهر گذشته بود که 17 مأمور امنیتی تماما مسلح که مشخص نبود چه ارگانی بودند با باز کردن درب اصلی و محاصره کل ساختمان به محل زندگی خانم پروین یورش بردند و جعفر عظیم زاده که مهمان ایشان بود بازداشت و به کلانتری 11 فردیس کرج تحویل دادند و با توقف یک خودرو با افراد مسلح در مقابل درب ساختمان از خروج خانم پروین محمدی ممانعت به عمل آوردند و ساعتی بعد خانم پروین محمدی را نیز بازداشت و به کلانتری 11 تحویل دادند.
در زمان یورش مامورین پروین محمدی با دختر خود در حال تماس تصویری بود که از ماجرا مطلع میشود و خبر دستگیری جعفر عظیم زاده را به خانواده وی اطلاع میدهد، پس از اطلاع رسانی، دوستان پیگری می کنند و جناب فروغی وکیل با مراجعه به کلانتری 11 لحظاتی کوتاه جعفر عظیم زاده را می بیند،
امروز چهارشنبه در دادسرای فردیس کرج با حضور وکیل جناب فروغی ، خانواده و جمعی از دوستان استقبال گرمی از جعفر عظیم زاده و پروین محمدی به عمل امد روحیه و شادابی انها از عزم خلل ناپذیرشان در تحقق آرمان والای انسانی بر کسب مطالبات بنیادین طبقه کارگر ایران نشان میداد.
پس از اقدامات اداری در شعبه های دادگاههای مشروحه که تا ساعت 15 طول کشید جعفر عظیم زاده جهت اجرای حکم شش سال به زندان اوین اعزام و برای پروین محمدی وثیقه سیصدمیلیونی صادر شدکه هم اکنون در بازداشت میباشد.
پروندهسازی علیه ۸ فعال محیط زیست با شکنجه روانی، تهدید به تزریق داروهای توهمزا و تهدید به قتل
۵ بهمن ۱۳۹۷-منابع مطلع و نزدیک به هشت تن از حافظان محیط زیست زندانی در ایران به کمپین حقوق بشر در ایران گفتند که برخی از آنان که برای مدت ۱۲ ماه بدون ارتباط با خارج از زندان یک سال گذشته را در بازداشت گذراندهاند، با تهدید به مرگ مجبور به اقرار بر علیه خود شدهاند.
به گزارش کمپین حقوق بشر در ایران ، جزییات تازهای که در مورد شرایط بازداشت طولانی مدت این هشت نفر به دست کمپین رسیده نشان میدهد که مقامات قضایی ایران با ماموران اطلاعات سپاه پاسداران در پروندهسازی علیه این فعالان با استناد به اعترافات غیر واقعی که تحت اجبار و فشار شدید از آنها به دست آمده، همکاری تنگاتنگ داشتهاند. اسامی این هشت نفر عبارت است از: هومن جوکار، طاهر قدیریان، مراد طاهباز، سپیده کاشانی، نیلوفر بیانی، امیرحسین خالقی، سام رجبی و عبدالرضا کوهپایه.
یک منبع آگاه از جزئیات بدرفتاری با این افراد در زندان که به خاطر نگرانی از اقدامات تلافیجویانه نیروهای اطلاعاتی خواست نامش محفوظ بماند به کمپین گفت که برخی از این فعالان محیط زیست ماهها تحت بازداشت انفرادی و شکنجه روانی، تهدید به قتل، تهدید به تزریق داروهای توهمزا و تهدید به دستگیری و قتل اعضای خانواده خود قرار داشتند. این منبع همچنین افزود که برخی از این فعالان برای اجبار به اعتراف علیه خودشان ضرب و شتم شدهاند.
هادی قائمی، مدیر کمپین حقوق بشر در ایران در این خصوص گفت: «اعترافات اجباری که با پروندهسازی نیروهای تندروی قضایی و امنیتی علیه این فعالان به دست آمده، تاثیری در مخدوش کردن این حقیقت ندارد که حقوق اولیه این افراد در برخورداری از دادرسی عادلانه به شدت پایمال شده است.»
فیلم / تیراندازی به ساختمان شهرداری شهر جدید هشتگرد
خبرگزاری فارس فیلمی را منتشر کرده که میگوید از فردی گرفته شده که امروز صبح به ساختمان شهرداری شهر جدید هشتگرد تیراندازی کرده است. پیشتر فرماندار شهرستان ساوجبلاغ تأیید کرد که صبح امروز فردی با اسلحه ژ۳ به این ساختمان شلیک کرده بود. در این حادثه کسی آسیب ندیده است.
به گفته فرماندار ساوجبلاغ، فرد مهاجم که اکنون در بازداشت است، راننده تاکسی است. در فیلم منتشرشده هم یک تاکسی زرد رنگ دیده میشود. انگیزه این تیراندازی، اختلاف این راننده تاکسی با کارمندان شهرداری عنوان شده است. مهاجم گفته سلاح را در سال ۱۳۵۷ تهیه کرده است.
https://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=175323
پروین محمدی، فعال کارگری به زندان کچویی کرج منتقل شد
پروین محمدی، فعال کارگری و نائب رئیس اتحادیه آزاد کارگران ایران صبح روز جاری با قرار بازداشت یک ماهه، به زندان کچویی کرج منتقل شد. وی روز سه شنبه ۹ بهمنماه توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود.
به گزارش اتحادیه آزاد کارگران ایران، امروز پنجشنبه ۱۱ بهمن ماه ۹۷، پروین محمدی، فعال کارگری، پس از صدور قرار بازداشت یک ماهه به زندان کچویی کرج منتقل شد.
بر اساس این گزارش در دادسرای فردیس کرج سند وثیقه سیصد میلیون تومانی که ساعت ۸ صبح برای آزادی پروین محمدی آماده شده بود، پذیرفته نشد و این فعال کارگری نهایتا پس از صدور قرار بازداشت موقت به زندان کچویی کرج منتقل شد.
بعدازظهر روز سهشنبه ۹ بهمنماه پس از بازداشت جعفر عظیم زاده، دبیر هیات مدیره اتحادیه آزاد کارگران، پروین محمدی نیز بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده بود.
نیروهای انتظامی فردیس کرج همزمان با بازداشت پروین محمدی تعدادی از وسایل شخصی وی از جمله لپتاپ، گوشی موبایل و کتابهای وی را نیز ضبط کردهاند.
برخلاف اسماعیل بخشی که در یک پروسهای به حزب کمونیست کارگری در خارج کشور متصل شده و از آنها خط گرفته است، او خودش میگوید که گرایش سیاسی کمونیستی دارد و برای همین منظور نیز به فعالیت علیه نظام پرداخته است. صحبتهای سپیده قُلیان در مورد حوادث هفت تپه، نقش خودش و اسماعیل بخشی نیز بی کم و کاست تقدیم میگردد.
قُلیان در بازداشت به صراحت بیان دارد: سپیده قلیان هستم دانشجوی رشته دامپزشکی از شهرستان دزفول در تجمعات اخیر هفت تپه بازداشت شدم. گرایش سیاسی ام کمونیست -مارکسیست است و به همین خاطر در این تجمعات کارگری هفت تپه حضور پیدا کردم. چند سال گذشته از طریق فضای مجازی و برای مثال نشریه «منجنیق» که خط مشی کمونیستی داشت به این گرایش سیاسی علاقمند شدم، شروع کردم به مطالعه و کتاب خواندن و اخباری در مورد وضعیت و فرامین کارگری و کمونیسم هم منتشر میکردند و از این طریق به عناصر کمونیستی که در تهران و خارج از کشور بودند از طریق همین فضای مجازی وصل شدم که در اصطلاح کمونیستی خودمان به اینها میگوییم رفیق.
در تجمعات اخیر هفت تپه با رفقایمان در خارج و داخل ایران به دنبال این بودیم که تجعات را سیاسیتر و امنیتی تر کنیم چون مطالبهای که داشتند ایجاد شوراهای مستقل کارگری و مطالبات کمونیستی بود، ما موافق شوراهای اسلامی کار نبودیم و با آنها مقابله میکردیم و از این طریق میخواستیم هر چه بیشتر روی قضیه هفت تپه زوم کنیم و از هر طریقی شده فضای آنجا را سیاسیتر کنیم که بعد به مطالبه خودشان که شوراهای مستقل کارگری و همینطور در ادامه جمهوری شورایی و انقلاب کارگری هست برسیم.
برای مثال یکی از کارهایی که ما در هفت تپه انجام دادیم، این بود که با افرادی خارج از کشور ارتباط داشتیم و اخبار و تصاویر هفت تپه را برایشان ارسال میکردیم. یکی از همین رفیقهای کمونیست من که به تازگی به ترکیه مهاجرت کرده، امید اقدمی بود. امید فعالیتش را در آنجا ادامه میداد و همچنان با من در ارتباط بود دو روز قبل دستگیری ام به من گفت ادامه این اعتصابات بی نتیجه خواهد بود، اگر میتوانی به گوش کارگران برسان که یک بیانیه محکم و قوی بدهند. همین فرد در ادامه به من گفت من برای تو یک مطلب میفرستم در این مطلب از مردم عادی معلمان پرستاران دانش آموزان و بازاریان میخواهیم که به اعتصاب هفت تپه بپیوندند و این اعتصاب را همگانیتر و گستردهتر کنیم!
آن مطلب را ۵۰۰ سری چاپ کرد و برایم فرستاد ما و دوستان کمونیست خارج از کشور و عناصر داخلی، هدفمان از این کار این بود که اعتراضمان را به تمامی صنفها برسانیم و مدل بر اندازیمان این بود که وقتی اعتراضات به همه صنفها از بازاریان، پرستاران، کارگران و… کشیده شد پس از به خیابان کشاندن تمامی اقشار جمهوری شورایی برپا شود و این جمهوری با انقلاب کارگری و براندازی نظام صورت میگیرد.
در سه روزی که من در تجمعات حضور داشتم فیلم و عکس و مستندات تهیه میکردم و از طریق تلگرام به دو دوستم با نامهای شیرین نجفی و علیرضا اعظمی در خارج از کشور میفرستادم. شیرین نجفی خبرنگار آمد نیوز بود که یک رسانه برانداز است. او ساکن ترکیه است و فیلمهای من را بدون کم و کاست در کانال آمد نیوز منتشر میکرد و بعد هم برای علیرضا اعظمی میفرستادم که او هم یکی از دوستانم است و ساکن هلند است. او نیز خبرنگار آموزشکده لیبرال برانداز توانا است و علیرضا هم بی کم و کاست آنها را چه در کانال توانا و چه در صفحه خودش در توئیتر منتشر میکرد. ما هدفمان متشنج کردن بیشتر فضا بود و میخواستیم اخبار را بیشتر منتشر کنیم و رفقای کمونیستی ام چه در داخل و چه در خارج از کشور کمک میکردند در انتشار این اخبار و بزرگنمایی این اعتراضات که در آخر ما به هدف خودمان، یعنی بر اندازی نظام جمهوری اسلامی و استقرار جمهوری شورایی برسیم.
اسماعیل بخشی کارگر هفت تپه که گرایش چپی دارد با اعضای شورای صنفی دانشگاه تهران که همگی چپ هستند و مارکسیست- کمونیست هستند در یک خانه تیمی در تهران جلسهای گذاشتند. این خانه درواقع خانهای تیمی بود که جلسات تشکیلاتی در آنجا تشکیل میشد. در آن جلسه اسماعیل بخشی پیشنهاد داده بود و قرار بر این شد که ۱۶ آذر به دانشگاه تهران برود و یک سخنرانی کند و هدفش امنیتی تر کردن هرچه بیشتر فضای دانشگاه بود. تا به بدنه طبقه کارگر متصل بشوند و از این طریق اتحاد بینشان شکل بگیرد و بعد به بقیه اصناف هم کشیده شود تا بر اندازیمان اجرایی شده و به جمهوری شورایی برسیم، یعنی کم کم از دانشجویان به بازاریان بعد به معلمان و بعد هم به بقیه اصناف کشیده و گسترده شود. اعتراضات را خیابانی کنیم مصادره کنیم و مطالبات کمونیستی خودمان را از این طریق اعلام کنیم.
سیاسی | دولت | خبرگزاری فارس
سپیده قُلیان
جزئیاتی از شکنجههای سپیده قلیان و اسماعیل بخشی
https://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=175393
اسماعیل بخشی و سپیده قلیان دو مدافع حقوق کارگران که اکنون بار دیگر در خطر شکنجه قرار دارند، به عفو بینالملل از شکنجههایشان گفته بودند:
سپیده قلیان گفت در طول راه شوش به اهواز که سوار یک ون شده بودند ماموران اطلاعات به او دستور میدادند که سرش را پایین بیاورد، به گردنش محکم ضربه میزدند، او را مورد انواع توهینهای جنسی قرار میدادند و مجبور میکردند که خودش را «فاحشه» بنامد.
اسماعیل بخشی گفت که ماموران اطلاعات موهایش را میکشیدند، با مشت به تمام سر، صورت، گلو، سینه، شکم و کمرش میزدند و با چنگ گلویش را میگرفتند. ماموران پاهایش را از هم باز کرده و همین طور که فحش و دشنام میدادند به بیضههایش مشت میزدند و مجبورش میکردند که علیه خود الفاظ رکیک به کار برد و خودش را تحقیر کند: «درد ضربهها به طرز وحشتناکی شدید بود و من سه بار از هوش رفتم.»
اسماعیل بخشی جراحات ناشی از این شکنجهها و وضعیت خود در روزهای اول بازداشت را این طور توصیف کرد: «در روزهای اول، به سختی میتوانستم راه بروم. سرما خوردگی و تب شدیدی داشتم. تمام صورتم ورم کرده بود و لختههای خون از دماغم خارج میشد. فکم را نمیتوانستم تکان بدهم و غذا نمی توانستم بخورم. ادرارم با سوزش شدید همراه بود و آنقدر درد داشتم که خوابیدن هم برایم زجرآور بود. پس از تقریبا دو ماه، هنوز در دندههای شکستهام، شکم، کلیه و گوشهایم و بیضهها احساس درد میکنم.»
سپیده قلیان و اسماعیل بخشی گفتند که هنگام ورود به بازداشتگاه وزارت اطلاعات در اهواز، ماموران به آنها هشدار دادند که «این شکنجههایی که دیدید تازه اولش بود و بدتر از اینها در انتظارتان است.» به گفته اسماعیل بخشی، ماموران میگفتند: «اینجا آخر دنیاست. هیچ خبری هم از حقوق بشر نیست و فقط مثل سگ اعتراف میکنی.»
آنها سپس از یکدیگر جدا و در سلولهایی قرار گرفتند که به گفتهی آنها در کنار اتاقهای شکنجه واقع شده بود به نحوی که آنها شب و روز فریادها و نالههای دیگر بازداشتیهایی که شکنجه میشدند را میشنیدند و این وضعیت موجب آشفتگی شدید روحی از جمله ایجاد ترس، اضطراب و کابوس و بیخوابی در آنها شده بود.
سپیده قلیان و اسماعیل بخشی در دوران بازداشت مورد بازجوییهای خشونتآمیزی قرار گرفتند که به طور معمول از ۱۰ صبح آغاز و غالبا تا پاسی از نیمه شب ادامه مییافت. آنها در این زمان به وکیل دسترسی نداشتند. در طول بازجویی آنها مجبور بودند تمام مدت با چشمبند رو به دیوار و روی صندلی بنشیند که به گفتهی آنها باعث درد کمر و بی حسی شدید در پاهایشان میشد.
به گفتهی سپیده قلیان، بازجوهای او که همگی مرد بودند، مرتب به زیر صندلی او لگد میزدند و او را به خشونت جنسی، شلاق و قتل تهدید میکردند. آنها همچنین یک کابل به او میدادند که در دست بگیرد و با تمسخر از او میپرسیدند که فکر میکند میتواند چند ضربه با کابل را تحمل کند.
بازجویان به سپیده قلیان تختی که زندانیان برای شلاق به آن بسته میشوند را نشان میدادند و تهدید میکردند که اگر «اعتراف» نکند، او را به تخت خواهند بست و آنقدر شلاق خواهند زد که به التماس بیافتد. این تهدیدات در حالی صورت میگرفته است که سپیده قلیان جیغ و فریاد زنان و مردانی که در اتاقهای مجاور شلاق میخوردند را میشنیده است.
اسماعیل بخشی گفت که بازجویان به دروغ به او گفتند که خانواده سپیده قلیان با این تصور که او با دخترشان رابطه جنسی داشته است با تفنگ به خانهاش حمله کردهاند و خانواده او اکنون متواری هستند.
بر اساس گفتههای اسماعیل بخشی، مسئولان پیش از فیلمبرداری برای «اعترافات»، موهای او را شانه زده، ریشش را اصلاح کرده و متن اعترافات اجباری را به او داده بودند. او گفت بازجویان موقع فیلمبرداری مرتب «کات میدادند» و فریاد میزدند که «حالت پشیمانی» در چهرهاش به نیست.
سپیده قلیان گفته است که فشار برای اعتراف روی او آنقدر زیاد بوده است که در طول بازجوییها فریاد میزده و ناخودگاه میلرزیده است.
منبع: کانل تلگرام عفو بین الملل
ارسال یک نظر