۰۹ مرداد، ۱۳۹۰

اجرای حکم قصاص ریختن اسید در چشمان مجید موحدی یکشنبه ۹ مرداد ماه

Iran Human Rights, July 30: According to reports from Iran, the blinding sentence of Majid Movahedi will be implemented in Tehran early Sunday morning. Acid is set to be dripped in both his eyes.
In November 2008, a court in the Iranian capital Tehran sentenced Majid Movahedi to "blindness in both eyes" by ten drops of sulfuric acid for splashing acid on Ameneh Bahrami’s face in 2004. She had allegedly spurned his marriage proposals. Ameneh Bahrami’s face became disfigured and she lost the sight in both eyes as a result of the injury. The sentence was approved by the Iranian Supreme Court in February 2009.
 به گزارش های رسیده یکشنبه ۹ مرداد ماه ۱۳۹۰ ، مجازات قصاص مجید موحدی متهم به پاشیدن اسید روی صورت آمنه بهرامی نو، قربانی مشهور پرونده اسیدپاشی، به احتمال قوی فردا یکشنبه با ریختن اسید در هر دو چشم اجرا خواهد شد”. در صفحه فیسبوک خانوم آمنه بهرامی نیز امروز نوشته شده است: فردا ساعت 6 صبح حکم آمنه اجرا می شود. سایت خبری العربیه.نت نوشت:خبرهای رسیده حاکی از آن است که “مجید موحدی” فرد اسید پاش به صورت “آمنه بهرامی نوا” برای اجرای حکم قصاص از ناحیه دو چشم با اسید، از زندان رجایی شهر به اداره آگاهی مرکز منتقل شده است. این سایت همچنین نوشت: برپایه گزارش های رسیده دادستان به وکیل مجید موحدی گفته است که قوه قضاییه ملزم شده که تا پیش از اغاز ماه رمضان (دوشنبه) حکم دادگاه را اجرایی کند.
 به گزارش های رسیده این حكم قرار است فردا صبح یکشنبه ۹ مرداد ماه ۱۳۹۰ “توسط متخصصان” انجام می‌شود.
محمود امیری مقدم ، سخنگوی سازمان حقوق بشر ایران ، چنین مجازاتی را بسیار وحشیانه خواند و گفت: ” جامعه ی بین الملل باید از اجرای این مجازات قرون وسطایی پیشگیری کند.” وی افزود: “رهبران رژیم جمهوری اسلامی باید پاسخگوی این مجازات وحشیانه باشند .این احکام وحشیانه فقط به منظور ایجاد وحشت بین مردم و ترویج خشونت در جامعه اجرا میشوند .”
محمود امیری مقدم از پزشکان خواست از شرکت در چنین کار وحشیانه ای خود داری کنند و سوگند حرفه ای خود را زیر پا نیفکنند. در باره ی قانون های تبعیض آمیز نسبت به زنان در ایران امیری مقدم گفت: “آمنه با زن بودن خود قربانی سیاست آپارتاید جنسی حکومت در جامعه ایران میباشد. حکومت ایران خود بزرگترین مشوق خشونت بر علیه زنان است . بنا بر قوانین حکومت ایران ، زنی که حجاب مناسب نداشته باشد می تواند به ۷۴ ضربه شلاق محکوم شود. پس سردمداران رژیم مسئول افزایش خشونت نسبت به زنان در جامعه ی ایران هستند ، همانگونه که در مورد آمنه می بینیم .”
همه مسلمانان جهان رمضان را باشادی و جشن آغاز میکنند و در ام القرای حکومت ولایت فقیه باید با انتقام جویی و قصاص و اعدام آغاز شود
حتما فردا هم حکم قصاص برای قاتلان روح الله داداشی اجرا میشه قصاص با چاقو- اینه حکومت اسلامی
یک معلول دیگر به جامعه تحمیل خواهد شد
رزا: امروز به اسم قصاص چشم کور میکنند، فردا مثله کردن انسانها جزو مجازات عادی خواهد بود. همانگونه که فرخ رو پارسا را در گونی اعدام کردند و صدایی از کسی بلند نشد و تمام آن کسان خود در تابوتها ی حاج داوود نشستند. الان نیز سازمانهای زنان خفه خوان گرفتند. یادمان نرود که ما برای آنها که امروز این بربریت را با سکوت برگزار میکنند و به تماشا نشسته اند، میگوییم: خلایق، هر چه لایق.

اسیدپاش به صورت "آمنه" برای قصاص با اسید از زندان رجایی شهر به اداره آگاهی مرکز منتقل شد. خبرهای رسیده حاکی از آن است که "مجید موحدی" فرد اسید پاش به صورت "آمنه بهرامی نوا" برای اجرای حکم قصاص از ناحیه دو چشم با اسید، از زندان رجایی شهر به اداره آگاهی مرکز منتقل شده است.
در سال ۱۳۸۳ مجید موحدی یکی از هم‌ دانشگاهی ‌های سابق آمنه بهرامی به او ابراز علاقه کرده و از وی خواستگاری کرد. آمنه پس از پرس و جو متوجه شد که آن شخص چند سال از خودش کوچکتر است و هیچ وجه مشترکی با هم ندارند. از این رو به پیشنهاد ازدواج مجید جواب رد داد. پس از آن خواستگار برای انتقام به صورت آمنه اسید پاشید که باعث نابینایی هر دو چشم او و بروز صدمه به صورتش شد. تا کنون تلاش های پزشکان برای بازگرداندن بینایی به آمنه بی نتیجه بوده است. سوختگی صورت او نیز تشدید شده است. هم اکنون آمنه در اسپانیا به سر می برد تا شاید متخصصان بتوانند چشم او را درمان کنند. مجید موحدی در دادگاه اسید پاشی به صورت آمنه را پذیرفت. دادگاه او را متهم به قصاص دو چشم به وسیله اسید کرده است. این حکم توسط دیوان عالی کشور نیز تایید شد. چندی پیش قرار بود حکم اجرا شود اما فشارهای رسانه ها باعث شد که آمنه در خواست تعویق قصاص کند. او گفته بود چنانچه خانواده مجید دو میلیون یورو به او پرداخت کنند، رضایت خواهد داد و از قصاص منصرف خواهد شد. اکنون و برپایه گزارش های رسیده دادستان به وکیل مجید موحدی گفته است که قوه قضاییه ملزم شده که تا پیش از اغاز ماه رمضان حکم دادگاه را اجرایی کند.

فراخوان به جنبش زنان: زبان ها را از کون ها و کس ها در آورید. قرار است یک جفت چشم با اسید کور شود!
درباره آمنه و دوقطره اسید / امين بزرگيان
دین که در قوانین دولت تجلی عینی یافته است، قصاص را به عنوان حق خانواده مقتول در نظر می گیرد. قصاص چیزی نیست جز شکل مشروع قتل ونقص عضو؛ قتلی که یک جامعه انجام می دهد.
قیامت” و”دستگاه” از جمله ضد انسانی ترین شکنجه هایی است که در “دوران طلایی” حاکمیت بلامنازع خمینی برای درهم شکستن عنصر “مقاومت” در زندان های جمهوری اسلامی پایه گذاری شد. “قیامت”، “قبر”، “تابوت”، “قفس”، “جعبه” و “قرنطینه” همه واژگان نسبتا هم سانی هستند که جهت توصیف وضعیت یکی از مخوف ترین شکنجه های ابدایی بازجویان و زندانبانان جمهوری اسلامی به کار گرفته شده است. این شکنجه، در زندان قزل حصار توسط حاج داود رحمانی رئیس زندان و توابین زندان از نیمه سال ۶٢ پایه گذاری گردید و در تیر ماه ۶٣ نیز برچیده شد.

حاج داود، به کار گیری واژه “قیامت” و “دستگاه” را بر “تابوت”، “قبر” و “قرنطینه” ترجیح می داد. از نظر او، “قیامت” برای توصیف شکنجه ابدایی او مناسب ترین کلمه بود. به زعم او، زندانی در مدت نشستن در “تابوت”، روزهای جهنمی قیامت را تجربه می کرد.

“قیامت”، جعبه هایی ساخته شده از تخته نئوپان بودند که زندانیان مقاوم را جهت در هم شکستن جسم و جانشان در آن جای می دادند. این جعبه ها، همانند تابوتی بدون سقف بودند که با ابعادی به طول تقریبا دو متر، عرض و ارتفاع کمتر از یک متر، زندانی “قیامتی” را در خود جای می داد.. یک طرف جعبه نیز، جهت ورود زندانی به درون جعبه باز بود. جعبه ها به فاصله کمی کنار هم قرار داده شده بودند. زندانی را با چشمبند داخل این “تابوت” می نشاندند. زندانی از ساعت هفت صبح تا نه شب حق دراز کشیدن نداشت. فقط می توانست چهار زانو بنشیند و یا پایش را دراز کند. از ساعت نه شب تا هفت صبح روز بعد نیز، مجاز به دراز کشیدن و خوابیدن بود. خارج شدن کمترین صدایی از طرف زندانی نشسته در “تابوت”، حتا صدای به هم خوردن قاشق و بشقاب در هنگام غذاخوردن، یا صدای شکستن بند مفاصل، جرم بود و مجازات ضرب و شتم شدید حاج داورد و توابین تربیت شده او را به همراه داشت.

حاج داود به کمک توابین، سکوت و فضای مرگباری را در”قیامت” زمینی اش، سازماندهی کرده بودند، تا زندانی نشسته در تابوت، تصور کند که او به تنهایی در شرایط “قیامت” نشسته است. فقط هنگامی که طی ماه ها نشستن در تابوت، زندانی به جنون دچار می شد، فغان و ضجه های شکستن او، حضور زندانیان دیگر را در “قیامت” بازگو می کرد. “قهرمانان” بسیاری طی ماه ها نشستن در تابوت، پس از اینکه دیوانه شدند، با روانی پریشان درهم شکستند و آنگاه صدای شکستن غرور انسانی شان در بلند گوهای مدار بسته زندان، به گوش همرزمانشان رسید. اما، در همان وضعیت زنده بگوری، کم نبودند “قهرمانانی” که از آن “قیامت” نیز سرافراز برخاستند. زندانیان “قهرمانی” که با نشستن طی ۶ تا ٩ ماه در تابوت های “قیامت”، زنده بگوری را تجربه کردند و سرانجام سرافراز به نزد همبندی های خود باز گشتند. زندانیانی که بر شقاوت و بی رحمی خشونت دوران خمینی، پیروز شدند. من خود شخصا با چهار تن از این “قیامت” نشسته گان، از نزدیک آشنایی دارم. زنان چپ، کمونیست و مبارزی که هرکدام ۵ تا ٩ ماه مداوم، این زنده بگوری را به تجربه نشستند و سرافراز به دنیای بیرون باز گشتند.

همزمان در همان ایامی که حاج داو،د “انسان” را در مسلخ “قیامت” به سلاخی گرفته بود، در درون بند نیز، “قیامت” دیگری بر پا کرده بود تا علاوه بر انسان، “انسانیت” زندانیان را نیز در زیر چکمه های خشونت سر ذبح نماید. در دوران مورد نظر، جدای از همه ابزارهای سرکوب و فشار، که جسم و جان زندانیان دربند را نشانه داشت، “انسانیت” و “عاطفه” نیز به مخوف ترین شکل ممکن ذبح می شد. همدلی با زندانیان دیگر، حتا در اندازه های دادن یک لیوان آب به همرزم بیمارت عقوبت داشت و چه بسیار زندانیانی که در دفاع از حریم “انسانیت” به زیر هشت کشیده شدند و روزها و شب های پی در پی، با چشمان بسته و پاهای سیاه و متورم سرپا نگه داشته شدند، و پس از تکرار “جرم” هایی از قبیل خندیدن، شاد زیستن، رفیق و همراه بودن، پایشان به “تابوت” و “قیامت” نیز کشیده شد.

۴ نظر:

طیفور گفت...

آمنه از اجرای حکم قصاص صرف نظر کرد و تا ابد در تاریخ انسانیت و آزادگی این میهن جاودانه شد!
http://www.radiofarda.com/content/f10_acid_victim_withdraws_acid_retribution/24282267.html

Rosa گفت...

طیفور جان مرسی از لینک.
فکرش خیلی با شکوه است که مردم ایران روزی کلا از قانون قصاص و تمام قوانین ضد انسانی مجازات صرف نظر کنندو همزمان ریشه و مسبب اصلی که مالکیت و حس مالکیت بر زن را نابود کنیم.

vahid گفت...

آفرین بر این انسان یزرگ!

Rosa گفت...

آفرین