۱۹ تیر، ۱۳۹۰

تعصّب ضد همجنس گرایانه مائویستها/ بابت ارزیابی از باب آواکیانBy Mike Ely

رزا: داشتم دنبال باب آواکیان میگشتم (رهبر جدید صدر مائویستها) تو گوگل به این متن برخوردم. میدانستم طرفدار اعدامند و توی خودشون بشدت سنتی و عاشق عروسی و حنا بندون بیرون اما بروز نمیدهند. اما علیه همجنسگرا ها هم!
9 نامه ازاینجا ترجمه شده. مترجم جایی غیر از گوگل ترجمه فارسی را درج نکرده و نتونستم بفهمم کیه اما اینجا گویا به اتحادیه(سربداران) همان حزب کمونیست م ل م پیام داده.   متن انگلیسی نه نامه اینجا  متن فارسی در دنباله.
بحث باز و بسته
برخی سؤالات آتشین سیاسی به سبک بسیار محدودی سریعاً "باز" میشوند، و برخی هرگز مطرح نمیگردند. ارزش دارد تا به دیدگاه های حزب کمونیست انقلابی راجع به همجنس گرایی در این رابطه بنگریم.
موضع اتحادیه انقلابی/حزب کمونیست انقلابی از 1970 تا 2001 مبتنی بر آن بود که همجنس گرایی با اهداف و ایدئولوژیک کمونیسم انقلابی نا سازگار است. همجنس بازان مذکر و مؤنث قادر به عضویّت نبودند. موضع اظهارات رسمی حاکی از آن بود که در سوسیالیسم، طیّ مبارزات ایدئولوژیک و "آموزش دوباره،" همجنس گرایی منسوخ میگردد. دیدگاه های عقب گرا و اشتباه حزب طیّ دهۀ 1980، حین آن که بحران بیماری ایدز گسترده گردیده و راست جمهوری خواه خواهان استفاده از تعصّب ضد همجنس گرایانه بودن حزب رسوا و بدنام تر گردید.
آنچه کمتر عام دانند چگونگی ابقاء این گونه مواضع ست. در اوایل 1970 گفته شد که علّت آن که مردم همجنس باز نمیتوانند کمونیست باشند در آن نهفته است که وجود شان ریسک خطری باج گیری به همراه دارد . پس از پیدایش حزب در سال 1975 تأکید روی ارتباطات همجنس گرایی و "فساد بورژوازی" بود. پس از 1988 آنگاه علّت نپذیرفتن همجنس گرایی از یک سو (بنا به فرض،) دشمنی ذاتی همجنس گرایان مذکر علیه زنان و، (فرضاً،) لزبین بودن زنان اصولاً ابراز اصلاح طلبانه (رفرمیستی) زندگی ست .
به بیانی دیگر طیّ بیش از 35 سال از آغاز اتحّادیۀ کمونیستی/حزب کمونیست انقلابی حکم نهایی (ناسازگاری همجنس گرایی با کمونیسم) همچنان باقی ماند، طیّ آن که توجیهات آن با زمان تغییر میکرد. و اساساً اجازۀ هیچ مباحثۀ باز راجع به چنین دیدگاه هایی در درون صفوف حزبی داده نمیشد، با اینکه جدال و بحث دستۀ جوانان حزبی را خشمگین ساخته بود (آر سی وای بی، یعنی دستۀ جوانان کمونیست انقلابی.)
در اواخر دهۀ 1990، سیاست های ضد همجنس گرایی (داخل و خارج حزب) آنقدر هم ستیز گرایانه بودند که ساختن برنامۀ نوین بدون تغییرات اساسی را غیر ممکن ساخت. مسئله بطور خلاصه باز شد امّا وقتی روشن شد که بحث آنقدر حاد است مسکوت ماند.
شیوۀ قطع این بحث آشکار گر است: تحلیل جدید حزب اعتراف کرد که همجنس گرایی ذاتاً ضدّ انقلاب نیست ، امّا اصرار نمود که محکومیت دراز مدّت مردم همجنس گرا تحت هیچ شرایطی از تعصّب ضّد همجنس گرا نشئات نگرفته است. مدعی بود که اشتباه از مسائل کلّی شیوه و تقلیل گرایی حاصل بوده، نه از تبعیض ضد همجنس گرایانه حاکم در حزب .
رسماً استدلال شد که خود مسئلۀ همجنس گرایی هرگز از مسائل اصلی محسوب نمی گشته است. ترجمه اش یعنی: حزب غلط سابق ضدّ همجنس گرایی را هنوز مطلب مهمّی محسوب نمیکند، امّا هرگونه بحث راجع به امکان وجود نفرت از همجنس (هوموفوبیا،) را غیر قابل تحمل در نظر دارد. همچنین، آن را ضدّ حزبی محسوب کردن، هر بحث راجع به این که چرا پس از این همه وقت تغییر خط بروز کرده، هر ارزیابی از بهای سیاسی بابت این اشتباه به ضرر انقلاب تمام شده، و هر بحث راجع به "گنجه" در خود حزب (یعنی طرق هایی که اعضای همجنس گرا و دو جنس گرای حزب مجبور به انکار گرایش جنسی شان بوده اند،) بحثی ضدّ حزب محسوب خواهد شد.
بطور خلاصه، حزب گرایشی جدید (و به راستی بهتر) به همجنس گرایی یافته، امّا در را بر هر اکتشاف گرایی بابت انزجار ضد همجنس گرایان میان کمونیست ها و نتایج آن در دنیای راستین را محکم کوبیده است.
آنچه از چنین روش هایی حاصل می شود یک حزب است که در آن مباحثات دیوانه وار محبوس و تشریفاتی هستند. آنها فقط پس از آن اجرا میشوند که مواضع (و یا حتی یک سنتز جدید) رسماً مورد قبول واقع شده اند. سوالات "باز" میشوند و افراطی گری با تعصب (ارتودکس) جدیدی جایگزین قدیمی میگردد، آنگاه چارچوب مباحث دوباره بسته شده و قفل زده میگردد. در حین تمام آن روند، انتظار است که مورد موافقت قرار گیرد. اختلاف عقیده داشتن عقب گرا (یا بدتر) محسوب میگردد.
بدون آب و هوای مناسب برای مبارزات مداوم، حیات یک حزب نمیتواند اسباب ایده های نوین، نظارت دو طرفه، و سطوح تازه ای برای وحدت حزبی باشد. روند عملی در این حزب تدوین کنندۀ سوء ظن به مباحثه کردن است، (به غیر از به مثابه وسیله های تلقین تعالیم مواضع حزبی).
چنین تربیت کردنی به شکل زننده ای توانایی حزب را حتّی برای شنیدن دیگر صداها از بن میبرد.
هر چه الان با هم انجام میدهیم، بیایید تا هیچ گونه از این را تکرار نکنیم .
حزب کمونیست انقلابی به درستی (گرچه خیلی بی سر و صدا) به نقد اندیشۀ "جفاتورا – jefatura" که از حزب کمونیست پرو بر خاسته بود پرداخت. این که اعضاء حزب بایستی به وفا و تابع بودن خود به شخص صدر حزب که به مثابه فرا از اشتراکی بودن حزب و به مثابه گارانتی زندۀ پیروز توصیف شده بود سوگند یاد کنند غلط ارزیابی شده بود. از طرف حزب کمونیست انقلابی (در رابطه با ستیزه های راجع به خط حزب پرو در دهۀ 1990) به درستی بحث بود که خطوط جدید و انحرافات جدّی احتیاج به ارزیابی انتقادی محتاج بوده و موضوع اصلی باید "خط باشد، نه نویسنده اش."
فرمول بندی های جدید حزب کمونیست انقلابی عیناً مال حزب کمونیست پرو نیستند. اما به زندگی ام سوگند، قادر نیستم تفاوتی بین دگم فجیع "jefatura" و دیدگاه جدید حزب کمونیست انقلابی مبنی بر "این حزب جدید باب آواکیان است" و "قدردانی از صدر سؤال اصلی ست" تفاوتی دیده شود. آیا کسی میتواند هر گونه تفاوت واقعی نشان دهد؟
اعلان "آواکیان به مثابه مسئلۀ اصلی" هر چه بادا، بادا ست . یک چک سفید است که از قبل بوسیلۀ جامعیّت رهبری حزب امضاء شده. ذاتاً برده وار و متافیزیکی (ماورا طبیعی) ست. لکه دار کنندۀ آزمون عملی بوده، و مختل کنندۀ هر گونه گرایش علمی به ایده هاست. و ناچاراً رها کنندۀ فرهنگ چاپلوسی و بدگمانی در حزب میباشد.
نامۀ هفتم – بابت ارزیابی هر چه بادا باد از آواکیان مایک الی

در آوریل 2007، "شمارۀ مخصوص" نشریه انقلاب اختصاص داده شده به آواکیان اعلان کرد: "هیچ گاه در این کشور رهبری مثل باب آواکیان نبوده است ."

خوب این صحّت دارد. آواکیان درخت قابل رویت در سطح خارستانی سوخته از آفتاب سیاسی ست. او مهر خود را بر این نسل کمونیست ها در ایالات متحده آمریکا نشانده. امّا آن لزوماً از وی "یک لنین" نمیسازد.

و هر چقدر هم که ما رهبری را ارج نهیم و برایش ارزش قائل شویم، جنبش کمونیستی تحت رهبری فرد موظّف است که به ارزیابی عمیق، جمعی و انتقادی تئوری ها، تحلیل ها و برنامه هایی که ارائه شده بپردازد، مهم نیست که چه کسی مولف ایده های مذکور بوده است.

با این همه، قبل از این که هستۀ تز های سنتز آواکیان تحت مباحثه و درک قرار گرفته یا حتّی شرح داده شود، (منجمله قبل از بحث سر "شکاف شناخت شناسی" و یا "هستۀ جامد با قابلیّت کش داری فراوان،") – رسماً به حزب کمونیست انقلابی اظهار قطعی شده بود که "قدردانی" از کار آواکیان "مسئله ای اصلی" برای کمونیست ها شده و خلاصه رئوس سنتز جدید کمونیستی "برای دریافت آنجاست ."

این بحث بر اساس مناظرۀ خاصّی راجع به "رابطه میان ساده و پیچیده،" مستقر شده بود. میگفت: میشود تمام مسائل تئوریک را در سطوح مختلف فهمید – در سطحی ساده برای آنها که در سطح ابتدائی هستند و، بعداً در سطحی پیچیده تر و عمیق تر. و بحث شده بود که کمونیست ها باید تصدیق کنند که بسیاری شان دکترین های مهم کمونیسم را، (مثل نیاز به دیکتاتوری پرولتاریا،) در سطحی ساده، حداقل در آغاز، قبول کرده اند، اغلب بدون آن که هنوز عمیقاً به جزئیات، مسائل جدال انگیز و تاریخ احاطه گر آن مفهوم نظر افکنده باشند. سپس این استفاده شده بود تا بحث شود که کمونیست ها میتوانند و باید (در زمینه ای "ساده" اگر لازم باشد،) تئوری را بپذیرند که رهبری آواکیان به "مسئلۀ اصلی" در درون جنبش تبدیل گشته است.

این همان چیزی ست که روستائیان به آن "خریدن خوک با یک سیخونک buying a pig in a poke"، یعنی قبول کردن چیزی بدون موشکافی نزدیک خطاب میکنند.

طرفداری از آن که تمام یک جنبش ایدئولوژی جدیدی را قبول کنند (در این مورد، یک سنتز که هنوز با دقت شرح داده نشده،) بر چنین اساسی تحمیل کنندۀ یک متد غیر علمی بر حزب بر سر دقیقاً مهم ترین مسائل تعریفی قابل تصور، و بر سر مسائلی ست که دقیقاً بایستی تحت درمان در کامل ترین راه ممکنه قرار گیرد. خلاصتاً، از این بحث راجع به "ساده و پیچیده" بابت فراخوانی برای پذیرش یک عقیده استفاده شده بود.

از این گذشته در آن با نیروی زیادی در آن اظهار شده که کمونیست ها نیاز دارند "برای تحت رهبریت قرار گرفتن فروتن باشند." (البتّه) هیچ اشکالی در فروتن بودن وجود ندارد. اما در همین مورد خاص، این کمپین تجاوزی در حوطۀ اندیشه انتقادی و شعار درست کارانۀ قدیمی حزب کمونیست انقلابی که عبارت ست از "کمونیست ها یاغی اند،" می باشد.

متد علمی لازمۀ آن است که ما همۀ ایده ها را (از جمله ایدۀ آواکیان،) با واقعیّت قیاس نمائیم؛ که ما هر چه آواکیان میگوید (و یا هر چه ایشان خواهد گفت،) را صحیح فرض نمیکنیم. رهبران انقلابی بایستی "طی تمام شب ثابتش کنند." و تمام کمونیست ها مسئول هستند که مفاهیم، متد ها و برنامه های رهبریت و حزب شان را ارزیابی نمایند.

راستش را بخواهید، این گونه نظارت هرگز از خصوصیّت های حزب کمونیست انقلابی نبوده است. بدیهی ست که در هر سازمانی حدود کارهایی موجود بوده و عمومیت دادن به تمام تجارب و محل ها صدق نمیکند. امّا چیزی در سرتاسر مفهوم خاص مرکزیّت دمکراتیک حزب، با دیدگاه نظامی اش راجع به نظم سازمانی وجود دارد، که مرّتب مشاجره یا پژوهش جمعی فوق مطالب عمده و مهم را به دور می اندازد. دمکراسی این حزب چیزی ست جزئی بیشتر از "رشته ای از آگاهی،" که عقاید را به طرف بالا در خدمت مراکز تصمیم گیری و رسیدگی می فرستد. مرتّب از مسئلۀ امنیّت سوء استفاده شده، به آلت بهانه برای کنترل و پرهیز از اطّلاعات مبدّل میگردد.

بحث باز و بسته

برخی سؤالات آتشین سیاسی به سبک بسیار محدودی سریعاً "باز" میشوند، و برخی هرگز مطرح نمیگردند. ارزش دارد تا به دیدگاه های حزب کمونیست انقلابی راجع به همجنس گرایی در این رابطه بنگریم.

موضع اتحادیه انقلابی/حزب کمونیست انقلابی از 1970 تا 2001 مبتنی بر آن بود که همجنس گرایی با اهداف و ایدئولوژیک کمونیسم انقلابی نا سازگار است. همجنس بازان مذکر و مؤنث قادر به عضویّت نبودند. موضع اظهارات رسمی حاکی از آن بود که در سوسیالیسم، طیّ مبارزات ایدئولوژیک و "آموزش دوباره،" همجنس گرایی منسوخ میگردد. دیدگاه های عقب گرا و اشتباه حزب طیّ دهۀ 1980، حین آن که بحران بیماری ایدز گسترده گردیده و راست جمهوری خواه خواهان استفاده از تعصّب ضد همجنس گرایانه بودن حزب رسوا و بدنام تر گردید.

آنچه کمتر عام دانند چگونگی ابقاء این گونه مواضع ست. در اوایل 1970 گفته شد که علّت آن که مردم همجنس باز نمیتوانند کمونیست باشند در آن نهفته است که وجود شان ریسک خطری باج گیری به همراه دارد . پس از پیدایش حزب در سال 1975 تأکید روی ارتباطات همجنس گرایی و "فساد بورژوازی" بود. پس از 1988 آنگاه علّت نپذیرفتن همجنس گرایی از یک سو (بنا به فرض،) دشمنی ذاتی همجنس گرایان مذکر علیه زنان و، (فرضاً،) لزبین بودن زنان اصولاً ابراز اصلاح طلبانه (رفرمیستی) زندگی ست .

به بیانی دیگر طیّ بیش از 35 سال از آغاز اتحّادیۀ کمونیستی/حزب کمونیست انقلابی حکم نهایی (ناسازگاری همجنس گرایی با کمونیسم) همچنان باقی ماند، طیّ آن که توجیهات آن با زمان تغییر میکرد. و اساساً اجازۀ هیچ مباحثۀ باز راجع به چنین دیدگاه هایی در درون صفوف حزبی داده نمیشد، با اینکه جدال و بحث دستۀ جوانان حزبی را خشمگین ساخته بود (آر سی وای بی، یعنی دستۀ جوانان کمونیست انقلابی.)

در اواخر دهۀ 1990، سیاست های ضد همجنس گرایی (داخل و خارج حزب) آنقدر هم ستیز گرایانه بودند که ساختن برنامۀ نوین بدون تغییرات اساسی را غیر ممکن ساخت. مسئله بطور خلاصه باز شد امّا وقتی روشن شد که بحث آنقدر حاد است مسکوت ماند.

شیوۀ قطع این بحث آشکار گر است: تحلیل جدید حزب اعتراف کرد که همجنس گرایی ذاتاً ضدّ انقلاب نیست ، امّا اصرار نمود که محکومیت دراز مدّت مردم همجنس گرا تحت هیچ شرایطی از تعصّب ضّد همجنس گرا نشئات نگرفته است. مدعی بود که اشتباه از مسائل کلّی شیوه و تقلیل گرایی حاصل بوده، نه از تبعیض ضد همجنس گرایانه حاکم در حزب .

رسماً استدلال شد که خود مسئلۀ همجنس گرایی هرگز از مسائل اصلی محسوب نمی گشته است. ترجمه اش یعنی: حزب غلط سابق ضدّ همجنس گرایی را هنوز مطلب مهمّی محسوب نمیکند، امّا هرگونه بحث راجع به امکان وجود نفرت از همجنس (هوموفوبیا،) را غیر قابل تحمل در نظر دارد. همچنین، آن را ضدّ حزبی محسوب کردن، هر بحث راجع به این که چرا پس از این همه وقت تغییر خط بروز کرده، هر ارزیابی از بهای سیاسی بابت این اشتباه به ضرر انقلاب تمام شده، و هر بحث راجع به "گنجه" در خود حزب (یعنی طرق هایی که اعضای همجنس گرا و دو جنس گرای حزب مجبور به انکار گرایش جنسی شان بوده اند،) بحثی ضدّ حزب محسوب خواهد شد.

بطور خلاصه، حزب گرایشی جدید (و به راستی بهتر) به همجنس گرایی یافته، امّا در را بر هر اکتشاف گرایی بابت انزجار ضد همجنس گرایان میان کمونیست ها و نتایج آن در دنیای راستین را محکم کوبیده است.

آنچه از چنین روش هایی حاصل می شود یک حزب است که در آن مباحثات دیوانه وار محبوس و تشریفاتی هستند. آنها فقط پس از آن اجرا میشوند که مواضع (و یا حتی یک سنتز جدید) رسماً مورد قبول واقع شده اند. سوالات "باز" میشوند و افراطی گری با تعصب (ارتودکس) جدیدی جایگزین قدیمی میگردد، آنگاه چارچوب مباحث دوباره بسته شده و قفل زده میگردد. در حین تمام آن روند، انتظار است که مورد موافقت قرار گیرد. اختلاف عقیده داشتن عقب گرا (یا بدتر) محسوب میگردد.

بدون آب و هوای مناسب برای مبارزات مداوم، حیات یک حزب نمیتواند اسباب ایده های نوین، نظارت دو طرفه، و سطوح تازه ای برای وحدت حزبی باشد. روند عملی در این حزب تدوین کنندۀ سوء ظن به مباحثه کردن است، (به غیر از به مثابه وسیله های تلقین تعالیم مواضع حزبی).

چنین تربیت کردنی به شکل زننده ای توانایی حزب را حتّی برای شنیدن دیگر صداها از بن میبرد.
هر چه الان با هم انجام میدهیم، بیایید تا هیچ گونه از این را تکرار نکنیم .

حزب کمونیست انقلابی به درستی (گرچه خیلی بی سر و صدا) به نقد اندیشۀ "جفاتورا – jefatura" که از حزب کمونیست پرو بر خاسته بود پرداخت. این که اعضاء حزب بایستی به وفا و تابع بودن خود به شخص صدر حزب که به مثابه فرا از اشتراکی بودن حزب و به مثابه گارانتی زندۀ پیروز توصیف شده بود سوگند یاد کنند غلط ارزیابی شده بود. از طرف حزب کمونیست انقلابی (در رابطه با ستیزه های راجع به خط حزب پرو در دهۀ 1990) به درستی بحث بود که خطوط جدید و انحرافات جدّی احتیاج به ارزیابی انتقادی محتاج بوده و موضوع اصلی باید "خط باشد، نه نویسنده اش."

فرمول بندی های جدید حزب کمونیست انقلابی عیناً مال حزب کمونیست پرو نیستند. اما به زندگی ام سوگند، قادر نیستم تفاوتی بین دگم فجیع "jefatura" و دیدگاه جدید حزب کمونیست انقلابی مبنی بر "این حزب جدید باب آواکیان است" و "قدردانی از صدر سؤال اصلی ست" تفاوتی دیده شود. آیا کسی میتواند هر گونه تفاوت واقعی نشان دهد؟

اعلان "آواکیان به مثابه مسئلۀ اصلی" هر چه بادا، بادا ست . یک چک سفید است که از قبل بوسیلۀ جامعیّت رهبری حزب امضاء شده. ذاتاً برده وار و متافیزیکی (ماورا طبیعی) ست. لکه دار کنندۀ آزمون عملی بوده، و مختل کنندۀ هر گونه گرایش علمی به ایده هاست. و ناچاراً رها کنندۀ فرهنگ چاپلوسی و بدگمانی در حزب میباشد.

1تقاطع راه در قبال ما، رهبریتی که بدان نیازمندیم – انقلاب شمارۀ 84.


2کل این روند در مغایرت شدید با متد هایی که آشکاراً به مثابه بخشی از سنتز جدید ترویج داده شده قرار دارد. برای مثال، آردیا اسکایبرک نوشت: حقیقت این که برای آزمون و صحت سنتز یا تئوری های جدید را محک زدن زمان نسبتاً درازی می گذرد (و این حقیقت که بسیاری شان در نهایت بسیاری اش به مثابه بن بست ها و یا دوباره تدوین گشته به دور انداخته می شوند،) خصوصاً مزاحمت برای روشنفکران ایجاد نمیکند، زیرا که آنها این حالت تردید نسبی برای دوره های دراز زمانی را به مثابه بخش لازم و غیر قابل اجتناب روند بسط دادن دانش و فهم انسانی می پذیرند. به سنتز های تازه پدیدار شده و توسعه یاب نبایستی چون گلخانه رشد کرده و آنها را به سبک خسیس وار بر سینه چسباند؛ آنها را باید به جهان ارائه کرد. تلاش های معقولی شود تا از نا مرتّب بودن مفرط که بالا آوردن آنها باطل بودن شان را ثابت کرده بر حذر بود، یا نزول دادن و باطل شناختن تلاش های دیگران (از هر دیدگاهی) که روی مسائل مشابه جدل مشغول هستند. تلاش همچنین بایستی شود تا به شکل مناسبی تشخیص داده شود (و بر آن اساس طبقه بندی گردد) تفاوت میان آنچه دانسته شده، و آنچه هنوز روشن نیست، و به روشنی اشاره گردد که تز مذکور به سادگی اندیشیدن آگاهانه است."

بسیار درست است، امّا این در گسست شدید با گرایش حزب به روند سنتز خودش می باشد. (آردیا اسکایپرک، بار کردن با ایده ها و جستجو برای حقیقت: بازتابی از رهبری انقلابی و روند روشنفکرانه،" سال 2002، revcom.us.

3"طی تمام شب ثابت نما" اسم آهنگی از بروس اسپرینگستین است. بابت حزب کمونیست انقلابی این یعنی که کمونیست های کهنه کار نمیتوانند بر اعتبار ها یا برگ بو های گذشته شان متکّی باشند.


4اتحادیه انقلابی تشکّل کمونیست قبل از حزب بود که در سطح ملی در سال 1970 ایجاد گشته و سپس رشد کرده و به حزب کمونیست انقلابی ایالات متحدۀ آمریکا (تأسیس در 1975) مبدّل گشت.

5این اولّین موضعی بود که در اوایل در اتحادیّۀ انقلابی به من و دیگران گفته میشد – دیدگاهی که از سیاست های حزب کمونیست ایالات متحدۀ آمریکا اخذ گشته بودند.

6"سر سؤال همجنس گرایی و رستگاری زنان،" مجلۀ انقلاب، سال 1988.


7موضعی که کمابیش کار گروه نویسندگی مخصوص بود در این آدرس: revcom.us/margorp/homosexuality.htm تحت عنوان "بر موضع همجنس گرایی در طرح جدبد برنامه"


8آواکیان از مکالماتی که با بیل مارتین داشته استفاده کرد تا نق زدن راجع به آنکه چگونه حزب کمونیست انقلابی میتوانست برای چنان مدّت طولانی اینقدر در تحلیل مردم همجنس گرا باشد را باز کند. او مصر بود که مسئله تقلیل گرایی و تفکر مکانیکی به ارث رسیده از جنبش کمونیست قدیمی بوده که عمدتاً در تحلیل ها در مورد دیگر موضوعات (یعنی نه فقط مسئلۀ جنسیت) آشکار گشته. بیل مارتین به توصیف بحث های ضدّ همجنس گرایی که برای وی دیگران حامیان حزب گفته بودند پرداخته، و به کاوش در باره این که آیا بایستی در کل با تحقیق بابت "ذهنیت پاکدامنی،" راجع به سکس در کل منجر گردد میپردازد. این سؤال مهمّی ست که خارج از چارچوب گرایش حزب قرار گرفته است.

9این نه نامه به شکافتن گردش درونی و ساختار های حزب کمونیست انقلابی نمی پردازد. بدان دلیل، انتقادات لازمه از خطّ سازمانی تنها در این شیوۀ بسیار عمومی قابل لمس کردن است. با این همه، بایستی گفت که پیشروی بسیار متفاوتی در جهت سازمانی کمونیستی بایستی ایجاد گشته و برایش مبارزه باید کرد. ما نیازمندیم تا به بحث های واقعی راجع به ستیزه های سیاسی سوزان، نظارت فعال از رهبریت و قدر دانی برای دیدگاه ها، تجارب و مخالفت های کادرها در تمام سطوح و نسل ها بپردازیم. "اگر میدانی که راجع به چه حرف میزنم، میدانی که منظورم چیست."


هیچ نظری موجود نیست: