رزا: امروز داشتم لینک زیر را میخواندم
رزا: لینک زیر قدیمی است و
برمیگردد به دورانی که شهرزاد مجاب هنوز مقام پرفسوری نداشت و بعد از آن هر دو، هم
شیرین عبادی پروارتر شد و هم او. البته که مائویستها کماکان به چهره آکادمیک شان
مجاب مفت خرند، اما یادمان نرود چه کسی صورت کریه اسلام را با رژ گونه ضد
امپریالیستی سرخ کرد و میکند....
دنیای ما:
مدتی پیش از همکاری دولت هلند با سازمان جاسوسی آمریکا در زمینه کمک به برخی از ایرانیان در براه اندازی شبکه های اینترنتی و رادیویی فارسی در این ستون خبر داده بودیم. در آن زمان از پیدایش سایت «گذار» که با همین شیوه پدید آمده و در گزارشی توسط دو خبرنگار هلندی افشا شده بود، نوشتیم.(در زیر این گزارش موجود است) یکی دیگر از شبکه هایی که توسط همین سیستم دولت هلند – سیا، راه اندازی شده است، «رادیو زمانه» است.
متاسفانه بسیاری از ما، از سیاست هایی که پشت راه اندازی این شبکه ها وجود دارد، غافلیم. برخی از ما علاقمندیم که تصور کنیم اینگونه خدمات سازمانهای جاسوسی غربی، قدمی در راه «خیر» و تنها «سرنگونی رژیم» است و بس. اما واقعیت فقط همین نیست. اگر بدرستی ماهیت و سوابق اینگونه خدمات «بشردوستانه» غربی ها را در نظر بگیریم، متوجه خواهیم شد که تنها هدف آنان همان «سلطه» بر منابع کشورهاست که در خیلی موارد در کنار «سلطه فرهنگی» اعمال می شود. شاید این گفته تاریخی توماس فریدمن در اینجا به جا باشد که می گوید:» دست نامرئی بازار هرگز بدون مشت [ آهنین] نامرئی عمل نخواهد کرد. رستوران های «مک دونالد» بدون[ مشت آهنین] «مک دانل داگلاس»، سازنده ی هواپیماهای جنگی رشد نخواهد کرد.»
در جایی که هواپیماهای جنگنده «مک دانل داگلاس» راه را برای رستوران های «مک دونالد» باز می نمایند، » مک دانلد» و فرهنگ آن نیز قادر است که زمینه پذیرش فرهنگی سلطه «مکدانل داگلاس» را فراهم آورد. رسانه های خبری و رادیوها مانند «رادیو زمانه»، «سایت گذار» ، «سایت شهرزاد نیوز»، «سایت روز» …. بازوی تبلیغی » مک دانل داگلاس» و » مک دانلد» هستند.
.............
برای خواندن بیشتر روی اینجا کلیک کنیم.
شهرزاد مجاب استاد آموزش بزرگسالان و مطالعات زنان در دانشگاه تورنتو كانادا، است. ايشان امسال به رياست انسيتو مطالعات دانشگاه تورنتو منسوب شده است. وى از فعالين جنبش زنان میباشد كه تاكنون مقالات متعددى از او درباره آموزش اسلام ـ زنان ـ مسئله ملى و جنگ به چاپ رسيده است.
شهرزاد خود را ماركسيست فمينيست میداند.
……….
ماهباز: صحبت امروزتان در سمينار بنياد پژوهشها، سمت و سويش بيشتر در زمينه جهانى شدن و مبارزه در رابطه با مسائل جهانى شدن سرمايه و اينكه براى مبارزه با آن چه كارهايى انجام میتوانند بدهند بعنوان يك چپ ماركسيست بود. راه حل شما به عنوان فمينيست، برای جهانى شدن، چيست؟ امروز من بيشتر با ديدی مواجه شدم که يک چپ ماركسيست دارد نه يک نظريه پرداز فمينيست. آيا به نظر شما اينگونه نبود؟ يعنى راه حلهاى شما براى زنان كدامها بودند؟ حداقل در بخش صحبتهاى امروزتان كه چنين چيزی وجود نداشت.
مجاب: اين را من نمیدانم، ولى من خودم را يك فمينيست ماركسيست میدانم. بحث امروز مسئله جهانى شدن را، من اصلا دارم از نزديك بعنوان يك فمينيست بررسى میكنم.
شیرین عبادی در مقاله ای
که بهمراه محمد سهیمی (همکار پشت پرده تریتا پارسی) نوشت، از برنامه هسته
ای رژیم دفاع کرد و گفت: "اکثریت مردم ایران طرفدار برنامه هسته ای هستند
زیرا نه تنها این برنامه از نظر اقتصادی مقرون به صرفه است بلکه به نشانه
غرور برای ملتی با تمدن پرافتخار تبدیل گشته است."
رزا: بعدش یاد لینک مصاحبه شهرزاد مجاب با عفت ماهباز افتادم که خودش را مارکسیست فمنیست معرفی کرده بود.
نوشته : مجید در ساعت 2:48 روز سه شنبه، 29 مهر،
1382
ماهباز: صحبت امروزتان در سمينار بنياد پژوهشها، سمت و سويش بيشتر در زمينه
جهانى شدن و مبارزه در رابطه با مسائل جهانى شدن سرمايه و اينكه براى مبارزه با آن
چه كارهايى انجام میتوانند بدهند بعنوان يك چپ ماركسيست بود. راه حل شما به عنوان
فمينيست، برای جهانى شدن، چيست؟ امروز من بيشتر با ديدی مواجه شدم که يک چپ
ماركسيست دارد نه يک نظريه پرداز فمينيست. آيا به نظر شما اينگونه نبود؟ يعنى راه
حلهاى شما براى زنان كدامها بودند؟ حداقل در بخش صحبتهاى امروزتان كه چنين چيزی
وجود نداشت.
مجاب: اين را من نمیدانم، ولى من خودم را يك فمينيست ماركسيست میدانم. بحث امروز مسئله جهانى شدن را، من اصلا دارم از نزديك بعنوان يك فمينيست بررسى میكنم.
مجاب: اين را من نمیدانم، ولى من خودم را يك فمينيست ماركسيست میدانم. بحث امروز مسئله جهانى شدن را، من اصلا دارم از نزديك بعنوان يك فمينيست بررسى میكنم.
رزا: سنتز مائویستی آن
البته لینک زیر است:
شهرزاد مجاب در تشریح تزهای هفتگانه
گفت که این تزها محصول کار جمعی بسیار دقیق و چند سالهی حزب
است. برای رسیدن به آنها آثار مربوطهی مارکس و انگلس و ... مطالعه شده، تجارب
160 سالهی جنبش کمونیستی دراین زمینه در حد امکان بررسی شده، آثار فمینیستها و
دانش تولید شده توسط آنان در زمینهی مکانیسمهای ستم جنسیتی، جایگاهش در سوخت و
ساز نظامهای طبقاتی بهخصوص نظام سرمایهداری در حد امکان خوانده و بررسی شده
است؛ و نقدهایشان به جنبشِ کمونیستی و تجارب کشورهای سوسیالیستی قرن بیستم در حد
امکان مورد توجه قرار گرفته است. در انتهای تشریح تزها،
شهرزاد رابطهی میان این تزها و «چهار گسست» را که
مارکس بهعنوان شاخص نظام سوسیالیستی و پیشروی به سوی جامعهی کمونیستی تعیین
کرده است، نشان داد؛ و بر گفتههای مارکس و انگلس تاکید کرد که انقلابِ کمونیستی
فرآیندِ رادیکالترین گسست از مناسبات سنتی مالکیت و رادیکالترین گسست از
ایدههای سنتی است. شهرزاد شنوندگان را دعوت
کرد که این تزها و اسنادِ پشتوانهی آنها را مطالعه کنند. بهطور مشخص، دو مجموعهی
انتشار یافته از سوی حزب کمونیست ایران (م.ل.م) با عناوین: «کمونیسم و مسالهی
زنان، جهت گیریهای نوین» و «جنبش کمونیستی و مسالهی زن: تجربهها و نقدها» (از
امید بهرنگ).
رزا: البته خواننده برای روشن
شدن مطلب فقط لازم است به یاد بیاورد! و با دقت لینک زیر را بخواند!
عکس تاجگذاری شیرین عبادی و تشویقهای شهرزاد مجاب!
تئوری های سرخشان البته
اغلب ملغمه ای است از فمینیزه کردن مارکس مردسالار و انگلس هموفوب!
دو مراسمِ عبادی یا «آمدی جانم به قربانت ولی حالا
چرا»
Feb 1, 2004
بهداد
اسفهبد - دانشجوی
کارشناسی ارشد علوم کامپیوتر، دانشگاه تورنتو
به
لحظهی موعود نزدیک میشدیم و طاقتمان داشت به پایان میرسید. تقدیرنامه
توسطِ رئیس آورده شد، توسطِ رئیسِ افتخاری اهدا شد، و به دستِ سرپرستِ دانش و هنر
و همراهیِ شهرزاد مجاب، مدیرِ موسسهی مطالعاتِ زنان و مطالعاتِ جنسیِ دانشگاه،
کلاه بر سرِ شیرین خانم نشست تا برای چندمین بار در چند روز اخیر، به درجهی شامخِ
دکترای حقوق ملقب شود. تشویقِ جمعیتِ ایرانیِ داخلِ سالن که نیازی به
بیان ندارد
برای خواندن بیشتر روی اینجا کلیک کنیم.
ارتباط تنگاتنگ موسسه ی Kit با بخشهای اقتصادی هلند(مانند شل) وبرپایی رادیو و وب سایتهای ایرانی چون روز، گذار و رادیو زمانه
1386-02-15 ارتباط تنگاتنگ موسسه ی Kit با بخشهای اقتصادی هلند (مانند شل) وبرپایی رادیو و وب سایتهای ایرانی چون روز، گذار و رادیو زمانهدنیای ما:
مدتی پیش از همکاری دولت هلند با سازمان جاسوسی آمریکا در زمینه کمک به برخی از ایرانیان در براه اندازی شبکه های اینترنتی و رادیویی فارسی در این ستون خبر داده بودیم. در آن زمان از پیدایش سایت «گذار» که با همین شیوه پدید آمده و در گزارشی توسط دو خبرنگار هلندی افشا شده بود، نوشتیم.(در زیر این گزارش موجود است) یکی دیگر از شبکه هایی که توسط همین سیستم دولت هلند – سیا، راه اندازی شده است، «رادیو زمانه» است.
متاسفانه بسیاری از ما، از سیاست هایی که پشت راه اندازی این شبکه ها وجود دارد، غافلیم. برخی از ما علاقمندیم که تصور کنیم اینگونه خدمات سازمانهای جاسوسی غربی، قدمی در راه «خیر» و تنها «سرنگونی رژیم» است و بس. اما واقعیت فقط همین نیست. اگر بدرستی ماهیت و سوابق اینگونه خدمات «بشردوستانه» غربی ها را در نظر بگیریم، متوجه خواهیم شد که تنها هدف آنان همان «سلطه» بر منابع کشورهاست که در خیلی موارد در کنار «سلطه فرهنگی» اعمال می شود. شاید این گفته تاریخی توماس فریدمن در اینجا به جا باشد که می گوید:» دست نامرئی بازار هرگز بدون مشت [ آهنین] نامرئی عمل نخواهد کرد. رستوران های «مک دونالد» بدون[ مشت آهنین] «مک دانل داگلاس»، سازنده ی هواپیماهای جنگی رشد نخواهد کرد.»
در جایی که هواپیماهای جنگنده «مک دانل داگلاس» راه را برای رستوران های «مک دونالد» باز می نمایند، » مک دانلد» و فرهنگ آن نیز قادر است که زمینه پذیرش فرهنگی سلطه «مکدانل داگلاس» را فراهم آورد. رسانه های خبری و رادیوها مانند «رادیو زمانه»، «سایت گذار» ، «سایت شهرزاد نیوز»، «سایت روز» …. بازوی تبلیغی » مک دانل داگلاس» و » مک دانلد» هستند.
.............
همکاری دولت هلند با موسسات نومحافظه کار آمريکا در رابطه با رسانه های معطوف به ايران
* هلند که 15 ميليون يورو به اين پروژه اختصاص داده، و آمريکا تنها کشورهايی هستند که در رابطه با ايران بودجه رسمی تصويب کرده اند.
* هلند که 15 ميليون يورو به اين پروژه اختصاص داده، و آمريکا تنها کشورهايی هستند که در رابطه با ايران بودجه رسمی تصويب کرده اند.
7 مهر 1385
نام:
مستقل
|
ای-میل:
rosa_roshan@yahoo.de
|
02:44 12 مهر 1385
|
با تشکر از دوستان روشنگري ، من( انوشه) و
رزا روشن تهيه کننده مطلب بالا، منتظر کامنت شهرزاد نيوز بوديم. اما گويا کامنت
ايشان به فضا فرستاده شده. کامنت شماره 103 که به انوشه ديگری بود.
|
برای خواندن بیشتر روی اینجا کلیک کنیم.
امروز
تریتا پارسی در مراسم اعطای جایزه حقوق بشری به شیرین عبادی در نیویورک
سخنرانی میکند. در گذشته نیز شاهد شرکت شیرین عبادی در ضیافت سفیر رژیم در
سازمان ملل، همکاری با لابی ضد جنگ دست ساخت رژیم، مقاله نویسی در دفاع از
برنامه هسته ای رژیم و شرکت در ضیافت نایاک بوده ایم
امروز 2 آوریل 2013، در مراسم ویژه ای که در نیویورک برگزار میشود، جایزه
سال 2013 ولفگانگ فریدمن به شیرین عبادی اعطاء میشود و یکی از سخنرانان
اصلی این مراسم، تریتا پارسی رئیس سازمان نایاک، لابی طرفدار رژیم در
آمریکاست. تریتا پارسی در مورد نقش منفی تحریم های بین المللی و تاثیر آن
روی حقوق بشر در ایران صحبت میکند.
این
اولین بار نیست که شیرین عبادی جایزه حقوق بشری میگیرد و آخرین باری هم
نیست که در کنار وابستگان رژیم ایران سخنرانی میکند و به آنان اعتبار می
بخشد. سال گذشته، وی در میهمانی نایاک و تریتا پارسی شرکت کرد تا کتاب تازه منتشر شده خود را تبلیغ کرده و به فروش برساند.
شیرین
عبادی در اولین سفری که پس از دریافت جایزه نوبل به آمریکا داشت در ضیافتی
از طرف جواد ظریف سفیر جمهوری اسلامی در سازمان ملل شرکت کرد.
میهمانی نیویورک - جواد ظریف سفیر جمهوری اسلامی، هوشنگ امیر احمدی را به شیرین عبادی معرفی میکند
شیرین
عبادی در اکثر سفرهای خود به آمریکا و همچنین به انگلستان، در جلسات لابی
ضد جنگی که بطور مسقیم از طرف رژیم هدایت میشد شرکت داشت و تبلیغات دروغین و
ضد ایرانی این جماعت را رونق می بخشید.
در همین راستا، وی در مقاله ای
که بهمراه محمد سهیمی (همکار پشت پرده تریتا پارسی) نوشت، از برنامه هسته
ای رژیم دفاع کرد و گفت: "اکثریت مردم ایران طرفدار برنامه هسته ای هستند
زیرا نه تنها این برنامه از نظر اقتصادی مقرون به صرفه است بلکه به نشانه
غرور برای ملتی با تمدن پرافتخار تبدیل گشته است."
شیرین
عبادی در حالی که بطور سخاوتمندانه در جلسات نمایندگان و دلالان رژیم در
خارج از کشور شرکت میکند و در پشت پرده نیز با آنان همکاری مینماید، بهمان
اندازه نیز خطوط قرمز رژیم در رابطه با گروهها و شخصیت های اپوزیسیون
ساختار شکن را رعایت میکند.
در سال 2012، شیرین عبادی در سخنرانی خود در کنفرانس لایپزیک،
به حضور هنرمند دانمارکی که علیه پیامبر مسلمانان کاریکاتور کشیده بود
اعتراض کرد و گفت که اگر از حضور وی اطلاع داشت در این کنفرانس شرکت نمی
کرد. اکبر گنجی نیز با قهر کنفرانس را ترک کرد.
کمک
رسانی شیرین عبادی به لابی طرفدار رژیم در آمریکا آنهم پس از شکست و بی
آبروئی آنان در دادگاه فدرال، غیر قابل دفاع و محکوم کردنی است.
|
یا «آمدی جانم به قربانت ولی حالا
چرا»
برای نمایشِ عکسها در اندازهی بزرگتر روی آنها تقه بزنید.
fotos
Feb 1, 2004
بهداد
اسفهبد- دانشجوی
کارشناسی ارشد علوم کامپیوتر، دانشگاه تورنتو
یکی دو ماه پیش خبر رسید که خانمِ
عبادی در ماهِ مه به تورِ آمریکای شمالی میآید.
ایالاتِ متحده که خودبهخود منتفی بود، میماند کانادا، که کمکم متوجه
شدیم ابتدا میرود بالای مجلس و در راهِ بازگشت سری به ما تهرانتوییها میزند. گوشهامان را تیز کردیم و چهارتا چهارتا بلیطِ
مجانی خریدیم که اگر یکی گم شد و یکی خیس شد باز دو تا مانده باشد. هر چه نباشد از وطن میآمد و دیدنش مایهی
گشایشِ خاطر و حتی به روایاتی مستحب. زود
خیالِ شامِ بعد از برنامه و گپِ دور از دوربین و میکروفن را از سر بیرون کردیم و
کت و شلوار بر تن کردیم و عطرها زدیم و به دیدارش شتافتیم.
برنامهی اول جمعه عصری بود هفتمِ مه، محلِ برنامه برای ما دانشجویان
بسیار آشنا بود، همان گنبدِ عظیمِ سبزِ قدیمیِ دانشگاهِ تورنتو، ولیکن بازدید از
داخلِ این تالارِ فارغالتحصیلیِ دانشگاهِ تورنتو سعادتی بود که تا آن روز نصیبمان
نشده بود. همه آمده بودند، از دانشآموز و
دانشجو، تا والدین و والدینِ بزرگشان؛ البته به استثنای چندی از دوستان که کار
بر روی پروژهی دکترای خود را واجبتر دانستند.
آخر میدانید که، به ما دانشجوها به این راحتی دکترا نمیدهند. شش هفت سال که جان بکنیم یکیش را شاید
بگیریم. از جایزههای آنچنانی هم خبری
نیست، جایزهای اگر در کار باشد به سختی کفافِ یک سالمان را بدهد. برای همین است
که بلیطِ مجانی را نباید از دست داد...
حدودِ ساعتِ شش سالن پر شده بود که هیأت وارد شد. از چهرههای آشنا از شیرینِ عبادی که بگذریم
دیگر اساتید رضا براهنی، محمد توکلی، و نسرین رحیمیه هیأتِ خارجی را همراهی میکردند.
به طورِ خلاصه هیأتِ خارجی عبارت بود از ریاستِ افتخاریِ دانشگاه عالیجناب ویویهنه
پوی، ریاستِ دانشگاه استاد رابرت برژینو، رئیسِ هیأتِ مدیره دکتر توماس سیمسون،
قائممقامِ استاندارِ انتاریو عالیجناب جیمز بارتلمن، و سرپرستِ هیأتِ علمیِ دانش
و هنرِ دانشگاه استاد پکا سینِروو. مراسم
با قیامِ عمومی و ورودِ هیأتِ علمی و رئیسه و تا قرارگیری در جایگاه شروع شد و با
قرائتِ دعای دانشگاه توسطِ استاد محمد توکلی از دانشکدهی تاریخ و تمدنِ خاورِ
میانه و نزدیک ادامه یافت. پس از نشستنِ
حضار، رابرت برژینو شروعِ جلسه را اعلام کرده و به معرفیِ خانمِ عبادی و دستآوردهای
ایشان در ایران پرداخت، که در چند مورد با تشویقِ حضار همراه شد. اشتباهِ خانمِ
عبادی که به عادتِ ایران با اولین ذکر نامش از جا برخواست تا پس از ده بیست ثانیه
به اشتباهِ خود پی ببرد و بازنشیند نیز تنها به سادگی و بیپیرایگی او میافزود.
سپس جیمز بارتلمن به نیابت از مافوقِ خود به حضار خوشآمد گفته و دعای خیرِ مافوقش
را روانهی شنوندگان کرد. به لحظهی موعود نزدیک میشدیم و طاقتمان داشت به پایان میرسید. تقدیرنامه
توسطِ رئیس آورده شد، توسطِ رئیسِ افتخاری اهدا شد، و به دستِ سرپرستِ دانش و هنر
و همراهیِ شهرزاد مجاب، مدیرِ موسسهی مطالعاتِ زنان و مطالعاتِ جنسیِ دانشگاه،
کلاه بر سرِ شیرین خانم نشست تا برای چندمین بار در چند روز اخیر، به درجهی شامخِ
دکترای حقوق ملقب شود. تشویقِ جمعیتِ ایرانیِ داخلِ سالن که نیازی به
بیان ندارد.
سر و تهِ قضیه در همین بیست دقیقه هم آمد تا برسیم به نطقِ فارغالتحصیلی(!)
که از قضا تمامِ آنچه بود که قرار بود آن روز از زبانِ بانوی حقوقِ بشرِ امروزِ
جهان بشنویم. خبرهای رسیده از برنامههای قبلی بسیار امیدوارکننده و حاکی از آن
بود که در دیدارهای این دو روز قرار است از نسخهی ایشان برای تطبیقِ اسلام و
حقوقِ بشر سردرآوریم.
بله میگفتم، سخنران و مترجم که شیرین عبادی و نسرین رحیمیه باشند
پشتِ تریبون قرار گرفتند و سخنرانی به
فارسی و ترجمه به انگلیسی شروع شد. میگویند
گزارشگر باید بیطرف باشد، همانطور که قاضی باید بیطرف باشد. محتوای سخنرانی را چه از دیدگاهِ موافق، چه
مخالف میتوانید در دیگر مقالاتِ این شماره پیگیری کنید. پس تنها به آنچه بیش از همه جلبِ توجه میکرد
میپردازم. احتمالا اولین نکته نواقصِ
ترجمه بود که گمان هم نمیکنم کسی از خانمِ رحیمیه انتظار ترجمهی همزمانِ بدونِ
نقص داشته باشد، اما جالبتر آن بود که شیرزنِ سخنرانِ ما خود با حرکاتِ سر و گردن
به تصحیحشان میپرداخت. نکتهی بعدی که
کمکم عرقِ شرم بر پیشانیِ نگارنده روانه ساخت تشویقِ پیاپی و بلندمدتِ حضار پس از
هر جملهی سخنران، و در همهی موارد پیش از ترجمهی جمله به انگلیسی بود، که از
رنگِ رخِ هیأتِ غیرِ فارسی زبان میشد حالشان را دریافت. متنِ ترجمهی سخنان را میتوانید در صفحهی
آخرِ بولتنِ دانشگاهِ تورنتو بخوانید.
شاید به رشتهی تحصیلیام (علوم) مربوط است که انتظار داشتم در یک
نطقِ افتخاری مطلبی جدید بشنوم، ولی به هر حال، یک پندِ مهم یافتم، و آن این که
«اخبار را تنها از یک کانال دنبال نکنم.» و البته، به قولِ این خارجیها، در
انتخابِ کانالهای خبریام دو بار فکر کنم.
این شاید تنها نکتهی جالبِ بیست دقیقه نصیحتهای خانمِ عبادی به ما
جوانانِ دانشجو بود، که البته از شانسِ بدِ ما، این یک نکته را در قسمتِ قبلِ نطقشان
نیز دقیقاً با همین جملهبندی گنجانده بودند.
بیش از این رودهدرازی جایز نیست، که ورق تنگ است. پس از پایانِ سخنرانی، عالیجناب ویویهنه پوی
سخنانِ پایانی را راندند و جلسه به پایان رسید. جای تعجب نیست که بیرونِ سالن عدهای
به داد و فریاد میپرداختند و شعار میدادند، که در همه جا هستند و هر که شرحِ حالشان
نداند از آنکه میداند بپرسد. ما نیز با
دستانی به درازیِ پاهایمان به خلوتگاهِ خود شتافتیم که بادهی شیراز و رند خرابات
را ملموستر یافتیم تا ظلماتِ آمریکا و اسرائیل را در عراق و فلسطین.
________________________________________
فردا روزِ دیگری بود و قراری دیگر. جلسهای بود با عنوانِ «آیا
حقوقِ بشر جهانی است؟»، با حضورِ شیرین عبادی و نسرین رحیمیه، هارون صدیقی، رئیسکلِ PEN
Canada، و جانیس استِین، استادِ علومِ سیاسیِ دانشگاهِ تورنتو. با این حساب انتظارِ یک میزِ گفتوگوی چهار
نفره داشتیم و حضارِ نه فقط ایرانی و سه ساعت بحثِ شنیدنی و پشتِ میکروفن صف کشیدن
و سوالهایمان را پرسیدن. پس از ورود و
کمی سرک کشیدن متوجه شدیم که خانمِ استِین نقشِ مجریِ جلسه را دارند، خانمِ رحیمیه
نیز که مترجمند، آقای صدیقی (مصریالاصل؟) هم تنها علتِ حضورشان این است که PEN Canada از
حمایتکنندگانِ (مالیِ) برنامه است. پس
باز ما بودیم و خانمِ عبادی، که خوب فرصتی بود!
پس از یک نطقِ ده دقیقهای، نوبت به پرسش و پاسخ رسید. از میکروفن خبری نبود و کاغذ برای طرحِ سوال به
وفور در دسترس بود. البته نفسِ این عمل به
نظرِ من قابلِ انتقاد نیست... البته وقتی پس از کمتر از یک ساعت متوجه میشوید که
وقتِ جلسهی هفتاد و پنج دقیقهای به پایان رسیده است. بله، کلِ جلسه تنها ۷۵ دقیقه برنامهریزی شده
بود! دیگر خوب جای تعجبی نیست که از ده
دوازده پرسشی که توسطِ مجری انتخاب و مطرح شد، دو تا در موردِ حجابِ زنان بود، که
گمان میکنم صدها بار خانمِ عبادی نظرش را در این باره گفته: «زنها را آزاد
بگذارید، خواستند حجاب سر کنند، نخواستند نکنند.»
بحثِ داغِ عدمِ سازگاریِ اسلام و حقوقِ بشر هم مطرح شد، و خانمِ
عبادی خود رفت سرِ اصلِ مطلب، آنجا که در قرآن آمده مرد میتواند در شرایطی زن را
بزند. و البته پاسخِ ایشان به این
ناسازگاری همراه با بیانِ مسائلِ فقهی بود!
ایشان روزه گرفتن را مثال زدند که چگونه در قطب هم که شش ماه روز است و شش
ماه شب میتوان روزه گرفت! این گونه که
روحِ قانون را که نخوردن(!) است استخراج میکنیم، و از هر ۲۴ ساعت، هشت ساعتش را
نمیخوریم! و در موردِ تنبیهِ زن نیز بیان
کردند که این بدان معنی نیست که مرد زن را کتک بزند، بلکه با این معنیست که به
حکمِ دادگاه، میتواند مجازات انجام بگیرد!
دیگر پاسخ ندادند که این تفسیر را از کجای قرآن نتیجه گرفتهاند، یا این که
چه نیازی بوده در قرآن در موردِ زن این نکته بیان شود که به حکمِ دادگاه میتوان
زن را مجازات کرد، ولی در موردِ مرد چنین حکمی لازم نبودهاست نپرداختند. راستی مگر هماکنون در ایران زنان را به حکمِ
دادگاه مجازات نمیکنند؟ نمیدانم
والّا. اگر خلاصه برایتان بگویم، نتیجهی
حرفشان این بود که همانطور که جمهوریِ اسلامی (ایشان نام نبردند هرگز) برای خود
تفسیری از قرآن دارد، یا همانطور که طالبان برای خود تفسیری داشت، یا هر حکومتِ
اسلامیِ دیگر، خانمِ عبادی هم تفسیری برای خود دارند که ادعا میکنند با حقوقِ بشر
کاملاِ مطابقت دارد. حال اینکه چرا تفسیرِ ایشان از تفسیرِ دیگران نابتر است
سوالیست که من پاسخش را تا این لحظه نیافتهام.
از اتفاقات بگویم که مشکلِ ترجمه در این جلسه سختتر شده بود، چه
دیگر متنِ از پیش ترجمهشدهای در دست نبود.
که البته تصحیحِ حضار و همچون روزِ قبل خودِ خانمِ عبادی، بر صمیمیتِ
مجلسِ خشکِ کاغذی میافزود. دیگر آنکه
سخنانی از گوشه و کنار مبنی بر ظهورِ پیغمبری جدید به گوش میرسید، یا همان «حجتالاسلام
شیرین عبادیِ» معروف. قابِ عکسی از «ناصر زرافشان» در گوشهای از سالن خودنمایی میکرد
که ظاهراً توسطِ PEN Canada تهیه شده بود، و خانمِ عبادی از طرفِ موکلِ خود از توجهِ
ایشان قدردانی کرد.
از سخنانِ قصارِ بانوی صلح به دو کوته بسنده میکنم: «من مجبورم که
خوشبین باشم، من مجبورم که امیدوار باشم، من محکومم که امیدوار باشم.» و «اسلام
هم دمکراسی را قبول دارد.»
از سخنانِ
قصارِ بانوی صلح به دو کوته بسنده میکنم: «من مجبورم که خوشبین باشم، من مجبورم
که امیدوار باشم، من محکومم که امیدوار باشم.» و «اسلام هم دمکراسی را قبول دارد.»
جلسه تمام شد و ایرانیان بیرونِ سالنِ تئاتر هارت هاوس جمع شده بودند و گویا مجلسِ پذیرایی برای بعد از جلسه از طرفِ دانش و هنرِ دانشگاه تدارک دیده شده بود که قاعدتاً این بنده جز مدعوین نبودم، اما از شنیدهها این گونه برداشت کردهام که فرصتی مغتنم بود برای آنان که از نزدیک جدیدترین قهرمانِ ملیشان را ملاقات کنند و احیاناً مراتبِ اراداتِ خود را تسلیم کنند.
اگر بخواهم پاسخی برای ناامیدیِ شخصیام از این دو جلسه بیابم، احتمالاً آن خواهد بود که شیرین عبادی نیز مانندِ ما، بیشتر اهلِ کتاب و کاغذ است، تا سخنرانی و جلسه. وانگهی این فرضیه را به هیچ عنوان عذری پذیرفتنی نمیدانم. ساعت به سختی به هشت میرسید. با جمعی از دوستانِ دانشجو و غیرِ دانشجو راه افتادیم و تا پاسی از شب را از این دکان به آن دکان نقلِ مکان کردیم. ارضا نشده بودیم
جلسه تمام شد و ایرانیان بیرونِ سالنِ تئاتر هارت هاوس جمع شده بودند و گویا مجلسِ پذیرایی برای بعد از جلسه از طرفِ دانش و هنرِ دانشگاه تدارک دیده شده بود که قاعدتاً این بنده جز مدعوین نبودم، اما از شنیدهها این گونه برداشت کردهام که فرصتی مغتنم بود برای آنان که از نزدیک جدیدترین قهرمانِ ملیشان را ملاقات کنند و احیاناً مراتبِ اراداتِ خود را تسلیم کنند.
اگر بخواهم پاسخی برای ناامیدیِ شخصیام از این دو جلسه بیابم، احتمالاً آن خواهد بود که شیرین عبادی نیز مانندِ ما، بیشتر اهلِ کتاب و کاغذ است، تا سخنرانی و جلسه. وانگهی این فرضیه را به هیچ عنوان عذری پذیرفتنی نمیدانم. ساعت به سختی به هشت میرسید. با جمعی از دوستانِ دانشجو و غیرِ دانشجو راه افتادیم و تا پاسی از شب را از این دکان به آن دکان نقلِ مکان کردیم. ارضا نشده بودیم
شیرین عبادی در تورنتو
احسان فروغی، علی
صالحیمنش
تورنتو
تورنتو
هشت مارچ 2005
بعد از سخنرانی فيلم اوت
به نمايش در آمد اين فيلم با همکاری اميرحسن پور و شهرزاد مجاب (که شرکتشان در اين مراسم مايه دلگرمی فعالين اين برنامه
شد) به نمايش در آمد.
سپس امير با گيتار و صدای زيبای خود فضای شاد و سرزنده
ای به اين مراسم بخشيد.او سرود آفتابکاران و چند سرود ديگر را که خود ساخته بود به
اجراء در آورد که حاضران با دست زدن و خواندن او را همراهی می کردند
در اتاق پالتاکی 5 بهمن-
در تاریخ 11 مارس 2012
شهرزاد مجاب در تشریح تزهای هفتگانه
گفت که این تزها محصول کار جمعی بسیار دقیق و چند سالهی حزب
است. برای رسیدن به آنها آثار مربوطهی مارکس و انگلس و ... مطالعه شده، تجارب
160 سالهی جنبش کمونیستی دراین زمینه در حد امکان بررسی شده، آثار فمینیستها و
دانش تولید شده توسط آنان در زمینهی مکانیسمهای ستم جنسیتی، جایگاهش در سوخت و
ساز نظامهای طبقاتی بهخصوص نظام سرمایهداری در حد امکان خوانده و بررسی شده
است؛ و نقدهایشان به جنبشِ کمونیستی و تجارب کشورهای سوسیالیستی قرن بیستم در حد
امکان مورد توجه قرار گرفته است.
در انتهای تشریح تزها،
شهرزاد رابطهی میان این تزها و «چهار گسست» را که
مارکس بهعنوان شاخص نظام سوسیالیستی و پیشروی به سوی جامعهی کمونیستی تعیین
کرده است، نشان داد؛ و بر گفتههای مارکس و انگلس تاکید کرد که انقلابِ کمونیستی
فرآیندِ رادیکالترین گسست از مناسبات سنتی مالکیت و رادیکالترین گسست از
ایدههای سنتی است.
شهرزاد شنوندگان را دعوت
کرد که این تزها و اسنادِ پشتوانهی آنها را مطالعه کنند. بهطور مشخص، دو مجموعهی
انتشار یافته از سوی حزب کمونیست ایران (م.ل.م) با عناوین: «کمونیسم و مسالهی
زنان، جهت گیریهای نوین» و «جنبش کمونیستی و مسالهی زن: تجربهها و نقدها» (از
امید بهرنگ).
گفتگوكننده: عفت ماهباز
شهرزاد مجاب استاد آموزش بزرگسالان و مطالعات زنان در دانشگاه تورنتو كانادا، است. ايشان امسال به رياست انسيتو مطالعات دانشگاه تورنتو منسوب شده است. وى از فعالين جنبش زنان میباشد كه تاكنون مقالات متعددى از او درباره آموزش اسلام ـ زنان ـ مسئله ملى و جنگ به چاپ رسيده است.
شهرزاد خود را ماركسيست فمينيست میداند.
ماهباز: صحبت امروزتان در سمينار بنياد پژوهشها، سمت و سويش بيشتر در زمينه جهانى شدن و مبارزه در رابطه با مسائل جهانى شدن سرمايه و اينكه براى مبارزه با آن چه كارهايى انجام میتوانند بدهند بعنوان يك چپ ماركسيست بود. راه حل شما به عنوان فمينيست، برای جهانى شدن، چيست؟ امروز من بيشتر با ديدی مواجه شدم که يک چپ ماركسيست دارد نه يک نظريه پرداز فمينيست. آيا به نظر شما اينگونه نبود؟ يعنى راه حلهاى شما براى زنان كدامها بودند؟ حداقل در بخش صحبتهاى امروزتان كه چنين چيزی وجود نداشت.
مجاب: اين را من نمیدانم، ولى من خودم را يك فمينيست ماركسيست میدانم. بحث امروز مسئله جهانى شدن را، من اصلا دارم از نزديك بعنوان يك فمينيست بررسى میكنم.
۹ نظر:
دقیقا همینطور هست روزا جان~(1)شیرین عبادی به نماینده و سخنگوی غیر مستقیم رژِیم قرون وسطی اسلامی تبدیل شده و فمینیسم اسلامی (فوکوئی) اش همسوئی تام و تمام با تمامی شاخه های م.ل(چه مائوئیستی و چه غیره)دارد.از این یادآوریی (همیشگیت)برای جوانان ناآگاه خرسند شدم.(2)راستی نمیدونستم انگلس همو فوم بوده(از مردسالاریش حرفی نبوده و نیست).برامون اطلاعات تکمیلی بزار تو صفحه ات.خیلی مهمه.دستان گرمت را میفشارم و روی ماهت را میبوسم.
عشق و نفرت هم زمان چپ ها و همجنس گرايان از هم ديگر/ جهانگیر شیرازی
http://rosaanarchi.blogspot.de/2010/04/blog-post.html
مارکس بخصوص اندیشه فوریه در باره آزادی جنسی را محکوم کرد.(1) و چنین شد که اندیشه مبارزاتی برای تغییرات بنیادین در سیستم تولید ، روابط جنسی و اجتماعی و برقراری عدالت اجتماعی در همه زمینه ها، به مبارزه طبقاتی تقلیل داده شد.
.......
رهبران اولین جریان مبارزاتی همجنسگرایان همچون کارل هنریش اولریخ و مگنوس هیرشفلد ( 2) برای جلب حمایت نیروهای چپ از خواسته های همجنسگرایان تلاش زیادی به خرج دادند. برای نمونه در دهه ی 1860 اولریخ نامه ای به مارکس نوشته و پلاتفرم حقوق همجنسگرایان ، جزواتی در باره همجنسگرایی و ترانس سکسوالیسم هم ضمیمه نامه خود می کند.
مارکس نامه را بی جواب می گذارد اما یکی از جزوات ارسالی اولریخ ( پلاتفرم حقوق همجنسگرایان) را به انگلس می فرستد (3). انگلس، بعد از دریافت جزوه ارسالی، نامه ای به مارکس می نویسد و بر علیه " بچه بازان " موضع تندی اتخاذ می کند و در باره پلاتفرم حقوق همجنسگرایان اضافه می کند که " کثافت را به تئوری تبدیل کرده اند."(4)
انگلس در کتاب "خانواده، مالکیت خصوصی و دولت" هم به " فساد اخلاقی و اعمال پست و بی مزه " یونانیان قدیم ( یعنی سنت همجنسگرایی ) آنان اشاره و آن را محکوم می کند . کارل مارکس ظاهرآ با این نظریه انگلس موافت نشان می دهد و می نویسد " رابطه بین زن و مرد طبیعی ترین رابطه بین دو انسان است."(5)
...........
جالب اما اینجاست که نه مارکس و انگلس و نه لنین هیچکدام تحلیلی مارکسیستی از همجنسگرایی ارائه نداده اند. اما بنا به نوشته نویسندگان سوسیالیست، هکما آوسترهویس و استکلی ، انگلس بر این اعتقاد بوده که " اصول طبیعی اخلاق" زمانی شکوفا خواهد شد که تک همسری دگرجنسگرایانه (زن و مرد) بجای زوال، واقعیت عینی خواهد یافت و آنوقت همجنسگرایی خود بخود از بین خواهد رفت.(6 و 7)
............
همزمان با مارکس و انگلس، دو آنارشیست معروف میکائیل باکونین و سرگی نیچیف در مورد جنسیت حرف خاصی نزدند اما در نامه های خصوصی آنان به هم دیگر که بعدهآ منتشر شدند، معلوم گردید که آنها دو همجنسگرای عاشق و معشوق هم بوده اند. (8)
1-
1- Marx, Karl (1844). Economic and philosophic manuscripts of 1844. ed. Dirk J. Struik, translated by Martin Milligan (Moscow: Progress; New York: International, 1964). P. 133
2- برای آشنایی بیشتر با کارل هنریش اولریخ به شماره سه مجله ماها:
http://majalehmaha.wordpress.com/
یا به این آدرس زیر مراجعه شود:
http://negahbejahan.blogfa.com/post-8.aspx
3- به این کتاب مراجعه شود:
Kennedy, Hubert, Johann Baptist von Schweitzer: The Queer Marx Loved to Hate. In: ‘Journal of Homosexuality’ (ISSN 0091-8369) Volume: 29 Issue: 2/3, pp 69-96. Hereafter,
4- این نامه که تاریخ 22 ژوئن 1869 نوشته شده ، در مجموعه آثار مارکس و انگلس، جلد 42 و 43 انتشارات نیویورک انترنشنال صفحات 295 -296 (جلد 43) منتشر شده است.
5-
Engels, Friedrich. The Origin of the Family, Private Property and the State (New York: International, 1972), pp. 61–62.
6 و 7 -
The Origin of the Family, Private Property and the State. Translated by Alec West, in “Selected Works in One Volume” (Moscow: Progress; New York: International, 1968). P. 511
Hekma, Gert; Oosterhuis, Harry; and Steakley, James (1995). Leftist sexual politics and Homosexuality: A Historical Overview. Journal of Homosexuality, 1995, Volume 29, Issue 2/3. ISSN 0091-8369 — Simultaneously published as: Gay men and the sexual history of the political left, Gert Hekma et al. Eds. Harrington Park Press 1995.
8-
Robynski. 1994. Nechaev And Bakunin: Left Libertarianism’s Lavender Lineage. Northcote, Vic: Autonomous Tendency
:)
have a nice love
Rosa
ممنون روزا جان.جالبه من از اونجائی که هیچ کتابی رو دو بار نمیخونم(ولی اون یه بار رو بدقت و با نوت برداری میخونم)و چون کتاب "مالکیت خصوصی دولت و خانواده "انگلس را بیش از 33 سال پیش خونده بودم یادم نمیومد مطالبی رو که ازش نقل قول کردی.(البته ناگفته نماند اگه قرار باشه مقاله ای راجع به مطلبی تهیه کنم و مجبور بشم کتابی رو دو باره بخونم حرف دیگریست). جالبتر از اون مطلبی بود که از رابطه هم سکس گرایانه باکونین نوشته بودی که نمیدونستم.زنده باشی و عاشق......قربونت!!
اوج بی انصافی، تو این وبلاگ دقیقا ایده ها و کسانی کوبیده میشن که در تاریخ دنیا کوچکترین نقشی در تبعیض جنسی نداشتند و اتفاقا میشه گفت بر علیه تبعیض جنسی برخی تمام زندگی شان و حتی جانشان را داده اند، مارکسیست ها ده ها مقاله بر علیه شیرین عبادی ها دارند، وظیفه شما نفرت پراکنی بر هلیه تبعیض جنسی است یا ترویج عقده های دوران دانشجویی و کل کل و تصفیه حساب با کمونیست ها؟
منابع شما کوچکترین اعتباری ندارد یادش بخیر رسانه های امپریالیسم یک زمانی چو انداخته بودند لنین و تروتسکی عاشق هم بودند و با هم سکس میکردند! امروز هم مارکس و لنین سکسیست شده اند، راه دوری نرویم مارکس و لنین پیامبر نیستند که در مورد همه چیز نظر بدهند وظیفه ای داشتند برای تغییر دنیا، تغییر دنیای امروز را در فمینیسم ندیدند بلکه در ابزار تولید و حاکمیت کارگران دیدند، هیچگاه بر علیه فمینیسم موضع نگرفتند و همراه جنبش های مترقی بودند
نوشتید: مارکسیستها دهها مقاله بر علیه شیرین عبادی داده اند.
رزا: من این را نفی نکردم. صحبت این پست خانم شهرزاد مجاب میباشند که مارکسیست فمینیست هستند و در تاجگزاری شیرین عبادی نقشی فعال دارند.
کدام یک از شما "مارکسیسته" به این عمل ایشان انتقاد کردید؟ تازه برعکس! این خانم را در اغلب جمع هایتان با آغوش باز میپذیرید.
نوشتید:ترویج عقده های دوران دانشجویی و کل کل و تصفیه حساب با کمونیست ها؟
رزا: تمام دوران تحصیل من تا دکترا را من در خارج از ایران گذراندم و دوران بسیار پر ماجرایی بود! در تمام این دوران نیز با چپ نوین اینجا که چپ خارج از پارلامنت نامیده میشوند همکاری مبارزاتی داشتم و بسیار از آنها آموختم و این همکاری ادامه دارد و من خود را نیز کمونیست میدانم و دلیل روانشناسی شما را در رابطه با زندگی که اینجا گذراندم بی اعتبار میدانم. در این پست نیز انتقادی به آنها ندارم چون آنها کسی را بت نکردند و پیامبری ندارند.
نوشتید: منابع امپریالیست گفته اند که لنین و تروتسکی عاشق هم بودند و با هم سکس میکردند!
رزا: اگر این منابع کماکان بگویند که... خریداری ندارد چرا که از نظر بسیاری از مردم، همجنسگرایی منفی نمیباشد. و دگرجنسگرایی هم مزیتی نیست. برخی از سیاستمداران اروپا نیز خود همجنسگرا میباشند و عملا سکس داشتن آنان منجر به رد تایید صلاحیت آنان نیست. و این اتهام نیست و از طرف امپریالیستها دیگر نمیتواند کار آیی داشته باشد، اگر آنطور که نوشتید احتمالا در مورد لنین و تروتسکی مطرح شده...
البته این در چپ استالینیستی و اردوگاه سوسیالیسم سابق باعث بد نامی بوده و بطور مشخص اگر در دوران استالین بخصوص ثابت میشده هم سکسگرایی، هم لنین و هم تروتسکی را در زیر شوک های الکتریکی برده و سعی در دگرجنسگرایی آنها میداشتند. کما اینکه بسیاری از همجنسگراها در اردوگاه سوسیالیسم جان باختند و کماکان همجنسگرایی در کوبا، کره شمالی و باقی کشورهای بجا مانده از اردوگاه سوسیالیسم، جرم است، بیماری است و... مجازات دارد و این افراد به بیمارستانهای روانی برای " مداوا فرستاده میشوند.
بسیاری از همجنسگرایان و یا ترانسها در کشورهای سوسیالیستی در بیمارستانهای روانی و اردوگاههای کار اجباری جان باختند و کماکان جان میبازند.
نوشتید: منابع شما کوچکترین اعتباری ندارد ...
رزا: منابع من تماما نوشته ها و اظهار نظرات خود سوسیالیستها و بخصوص مارکسیستها میباشند.
مارکسیستهایی که بدنبال یافتن ریشه برخورد بیمارگونه و ضد انسانی با همجنسگرایان در اردوگاه سوسیالیستی سابقا موجود بودند. منابع ذکر شده و نویسندگان مارکسیست آن در مقالاتشان سعی در تصحیح نظرات مارکس و انگلس بر آمدند. آنان مارکسیسم را دین نکردند و مارکس برایشان پیامبر نبوده و به همین دلیل خود را مارکسیست دانسته و در تصحیح نظرات مارکس و انگلس در مورد همجنسگرایی و حمایت از خانواده تک همسر بر آمدند.
رزا: لطفا مقاله عشق و نفرت هم زمان چپ ها و همجنس گرايان از هم ديگر/ جهانگیر شیرازی
را با دقت بخوانید. انتقاد ایشان از طرف یک مارکسیست چپ و همجنسگرا است و به همین دلیل ایشان از منابع مارکسیسته استفاده کرده است.
رزا: من شخصا بخش زیادی از تحقیق ایشان را اعتبار داده، ولی خود اگر تحقیقی بکنم، از منابع آنارشیسته و نه فقط مارکسیستها نیز استفاده خواهم کرد.
در آخر اینکه: چرا وقتی از اشتباه تاجگذاری یک مارکسیست افشاگری میشود، شما بر افروخته میشوید؟
چرا این افشاگری را شما نکردید؟
چرا همه گند کاری ها را به زیر فرش میبرید؟
موضع خود شما در مورد همجنسگرایی، ترنس و ... چیست؟
اگر لنین و تروتسکی عاشق هم میبودند، آیا کماکان اینان رهبرانتان بودند؟
متن شما بوی نا میداد.
نه رهبر، نه راهبر
به امید آزادی و استقلال فکری
رزا
Selam rosa. Jan selam eziz yuldash payman xod men der setad fedaya in dermlikere latin dass an ab shahed Xerox za d bodam ke ishan verste be Kari ba fedayian ra kerde bod yeki az rehberan fedayian egeliyet be nam hadi. Ke be deste rejim jenayet kar kost e te shod hoff ke ishan enheter exlagi dater ve Xerox ad ra ex stad fedayian biron kerdand, agaye nashenas in hem ye faktisk tarixi, moxles shoma mesoud
Selam. Mejeded. Ba.pozesh feravaan ez xanedegan eziz men shahed hemkari zende yad feroxzad ba fedayian xelgh der xiaban mikede sal 57'!58 bodeam fedayian be nemayendegi f- haddi jevabi kamelean gir e mentegi dade ve migoyed feroxzad ye ferde enherafi est ve hemkari baan baes e bed nami fedayian misheved der mejmo in no nega an zeman nega kol chb irani bod hal in jemaet chegeder ferg kede men ziyad etela nedaram mersi rosa jan xeste nebashi mesoud
Refigh hadi yeki az rehberan egeliyet bod. Ke. Be dest jenayet karan e jomhori eslami Jan baxt. Mesoud.
مسعود جان
مرسی از اطلاعات جالب
پایدار باشید
ارسال یک نظر