۲۹ شهریور، ۱۳۹۱

مارکسیسم و مسألۀ زنان (پاسخ به یک نقد)/ آرمان پویان



از میلیتانت شماره ۵۳

پس از مصاحبۀ رفیق مازیار رازی با رادیو پیام کانادا به تاریخ 5 اوت 2012، بر سر مسألۀ نقش حزب در دورۀ انقلاب و دورۀ پسا-انقلابی، نقدی از سوی دوست گرامی "رزا"، به عنوان یک فعال آنارکو-فمینیست، در همین رادیو (به تاریخ 26 اوت) مطرح شد*. رزا در این مصاحبه انتقاداتی را مطرح می کنند که بیش از هر چیز نشان دهندۀ عدم آشنایی ایشان با ابتدایی ترین مقوله های مارکسسیم از یک سو، و پراکندگی و عدم انسجام فکری ایشان به عنوان یک "آنارشیست سوسیالیست" از سوی دیگر است. به همین خاطر مواضعی را علیه مارکسیسم و به ظاهر در حمایت از آنارشیسم اتخاذ می کنند که در عمدۀ موارد تماماً لیبرالی و راست هستند. در متن زیر سعی می کنم که به اختصار مسألۀ زنان را از زاویۀ مارکسیسم مورد بحث قرار دهم تا ضمن بررسی خطاهای تئوریک جدی بحث این دوست، به انتقادات مطرح شده از سوی ایشان هم پاسخ داده باشم. به امید آن که این بحث بتواند ادامه پیدا کند....
برای خواندن کل مطلب روی تیتر آن کلیک کنیم.

 گفتگو با روزا، آنارشیست فیمینیست درباره نقش و یا ضرورت حزب در پیروزی انقلاب، نقش طبقه کارگران، 
  http://www.radiopayam.ca/parvaz.html

رزا: این اولین بار نیست که مارکسیستها میخواهند تعیین کنند، چه چیزی "آنارشیسم" است و چه چیزی نیست!
 آنها اصولا سلطه تعریف هر مقوله ای را از آن خود میدانند و بس!
در مورد "مقوله های مارکسیسم"، این مقولات "واحد" نیستند و مانند کتاب قران تفاسیر زیادی ازشان وجود دارد. و بر حسب اینکه چه کسی تفسیر کرده نام هم میگیرند! مارکسیسم، لنینیسم، استالینیسم، تروتسکیسم، مائویسم و...
مثلا مینویسد:
"کارگر بودن، مستلزم کار یدی در کارخانه نیست. می تواند کار در دفتر، بیمارستان، مدرسه و یا دانشگاه باشد".
پس بر نوشته مارکس استناد کردید و تفسیر کالینیکوس را ارائه دادید. قبول کنیم که در همین تعریف "طبقه کارگر" که مارکس قلمی کرده، اختلافات زیادی بین تفسیر شما و مارکسیستهای دیگر وجود دارد. در تفسیر رفقای دیگر مارکسیست تان آنها کارمند هستند و ربطی به طبقه کارگر نداشته و خرده بورژوازی به حساب آورده شدند!
پس بهتر است تصحیح کنید که شاید رزا تفسیر گروه شما را از "مقوله های مارکسیسم" نمیداند!
همچنین رزا متهم به نداشتن انسجام فکری میشود!
البته من خیلی متعجب ادعای شما شدم. چرا که هر انسانی با مهر "ناتوانی در انسجام فکری" بعنوان روان پریش هم در سرمایه داری و هم در سوسیالیسم سابقا موجود به مراکز درمانی و اردوگاههای مرگ فرستاده شد!
برای اثبات بیماری اگرچه در سرمایه داری پزشکان وابسته به سیستم شهادت میدهند، در سوسیالیسم سابقا موجود، ایمان به حزب، گروه و بلشویسم کافی بود! این سنت در چپ قسم خورده به بلشویسم کماکان حفظ شده...
البته من قبل از ترسیدن و یا ازدست دادن اعتماد بنفسم،  با تجربه زنانه (چون مردان قبل از شروع گفتگو، همیشه در ابتدا سعی در بی اعتبار کردن زنان را دارند) و آگاهی از اینکه شما در هیچ رشته روانشناسی و روانپزشکی تخصصی ندارید (اگر داشتید مطمئنن رو میکردید!)  برایتان افشا میکنم که ما آنارشیستها خوشبختانه اداره ای نداریم که افراد را کنکور سراسری بگیرد و بعد به عنوان "آنارشیست" گزینش کرده و یونیفرم نظامی "میلیتانت" بپوشانیم! یعنی افراد مشابه، مانند گوجه فرنگی های دستکاری شده ژنتیکی، به جنبش تحویل نمی دهیم. پس آنارشیستها تحت هیچ تعریفی، بسته بندی حزبی نمیشوند!
از توهین های راست و لیبرال بودن به خودم میگذرم، چرا که عادتا تمام نقد های گروهی، همواره با همین توهین ها شروع میشوند. و اینهمه از همان سنت مارکسیستی برخواسته که همجنسگرایان از همان ابتدا بچه باز، آنارشیستها بیمار، منتقدان به مارکسیسم راست و لیبرال اند!
فعلا همین چند خط را داشته باشید.
اگر وقت شد مطلب مونتاژ شما را که با دانش 150 سال پیش نوشته شده، با دقت! خواهم خواند!
رزا
در لینک زیر با کمی جستجو میتوانید نظرات دیگران را بخوانید.

Emma Goldman, from “Trotsky Protests Too Much” (1938
I admit, the dictatorship under Stalin's rule has become monstrous. That does not, however, lessen the guilt of Leon Trotsky as one of the actors in the revolutionary drama of which Kronstadt was one of the bloodiest scenes
Leon Trotsky is sarcastic about the accusation that he had shot 1,500 sailors. No, he did not do the bloody job himself. He entrusted Tuchachevsky, his lieutenant, to shoot the sailors “like pheasants” as he had threatened. Tuchachevsky carried out the order to the last degree. The numbers ran into legions, and those who remained after the ceaseless attack of Bolshevist artillery, were placed under the care of Dibenko, famous for his humanity and his justice.
Tuchachevsky and Dibenko, the heroes and saviours of the dictatorship! History seems to have its own way of meting out justice. [Tukhachevsky and Dibenko were executed by Stalin in 1937.]

۸ نظر:

ناشناس گفت...

salam rosa jan xeste nebashi..rosa shayet baver nekoni,, eger temam marksim donya jem besheand ,,dest be dast teotiskism jedid ,gedim beshend nemitevand jenayet xode shon ra eleyhe komonist haye shorayi ve anarshist haye engelbi ra pak koneand, be nezer men nebayet ba in jemaet dehen be dehen shod kesni ke jenayet koronnshat ra xili sade yek terajdi midaned ... chetuor ma ba in jemat dialog konim?rosa jan anhaye ke dar rabete ba ehyaee marksizm megale minivisand ve ya jevab in o an ra midehand,, yek nefar ba esm haye moxtelef in ja ve an ja kagez sia mikoneand ,in az nezer peransib ve teahod metboati, ye hereket biperansibi est.. piroz bashid mesoud

RosaArchiv گفت...

سلام مسعود جان
متاسفانه کماکان چپ فارسی زبان ورژن بلشویکها را از کودتایشان به اسم انقلاب باور داره!
برای همین دیالوگ مهمه که این فجایع تکرار نشه...
پایدار باشید.

ناشناس گفت...

inja kheylii link to linkeh man ke gij shodam, donbaleh maghale shoma bar alayhe marxism dar morede masaleye zan migardam ta hala chizi az in site peida nakardam joz inke kolli goftid marxistha zedde zan hastand na tahlili na chizi
yek linke dorost hesabi inja enayat konid

Rosa گفت...

سیاست کار خانگی/ آنارشیست عاشق
http://rosaanarchi.blogspot.de/2010/04/blog-post_13.html


عشق و نفرت هم زمان چپ ها و همجنس گرايان از هم ديگر/ جهانگیر شیرازی
http://rosaanarchi.blogspot.de/2010/04/blog-post.html

گفت و گوي مريم خراساني با يكي از فعالان آناركوفمينيست
http://rosaanarchi.blogspot.de/2011/01/blog-post.html

آناركوفمينيست‌ها براي حق و حقوقي كه مردان دارند و زنان ندارند مبارزه مي‌كنند. ما فمينيست‌هاي طرفدار تشابه هستيم. به اين معنا كه آدم‌ها با خصوصياتي مادرزادي به دنيا مي‌آيند ولي اين ساختار اجتماعي است كه ما را به عاداتي معين مجبور مي‌كند يا توسط تعليم و تربيت محدود مي‌كند. به جز تفاوت‌ آناتومي/كالبدي/فيزيكي مدركي وجود ندارد كه تفاوتي بين زن و مرد هست كه مثلاً در مغز يا ژن نمودار شوند. اگر بگوييم زنان و مردان مشابه هم نيستند برتري مردان را حفظ كرده‌ايم. ما با فمينيست‌هاي راست مخالفيم كه مي‌گويند زنان بهتر است قدرت و مقامات را در جامعه داشته باشند. ما فكر مي‌كنيم مسئله‌ي اصلي در خود همين موقعيت‌هاي قدرتي است، مشكل در خود قدرت است: موقعيت و جايگاه قدرت در جامعه. فمينيست‌هاي راست مي‌گويند زنان بايد هرچه بيشتر از اين جاهاي قدرت داشته باشند. ما مي‌خواهيم به نابرابري‌هاي بين انسان‌ها خاتمه بدهيم. ما اين‌طور مي‌بينيم كه همه‌ي شكل‌هاي ستم مثل ستم به هم‌جنس‌گرايان يا خارجي‌‌ها درست مثل ستم بر زنان مهم و جدي است و اين انواع ستم روي هم تأثير مي‌گذارند در يك جامعه‌ي سلسله مراتبي. ما معتقديم كه آدم بايد مبارزه كند بر عليه ستم‌هاي ديگر موازي با مبارزه عليه ساختار اجتماعي مردسالاري. آناركوفمينيسم در سال‌هاي دهه‌ي 70 براي فمينيسم كار خاصي نمي‌كرد. ما آنارشيست‌هايي هستيم كه مي‌خواهيم به جامعه‌ي برابر بدون رهبر و سلسله مراتب برسيم. ما مرحله‌‌ي گذار (ديكتاتوري پورلتاريا) را آن‌طور كه ماركسيست‌ها دليل مي‌آورند قبول نمي‌كنيم. آن‌طور كه در روسيه اين مرحله را سعي كردند طي‌كنند. در عوض ما اين جوري مي‌بينيم كه همه‌ي انسان‌ها بايد شروع كنند پراتيك همبستگي و برابري را در نزديك‌ترين محيط خودشان. به اين صورت آناركوفمينيسم يك فلسفه‌ي زندگي است. روش سكسيستي مي‌خواهد ما را از هم بپاشد. پس ما زنان بايد به هم كمك كنيم. آناركوفمينيسم يك جنبش همبستگي بين خواهرها است. ما خودمان را به شكلي مستقل متشكل مي‌كنيم به اين معني كه مي‌خواهيم از اين طريق كه خودمان را خارج از ساختار قدرت قرار مي‌دهيم ساختار قدرت در جامعه برجسته‌تر ديده شود. (از طريق جدا كردن خودمان از ساختار قدرت به آن نگاه مي‌‌كنيم). خودمان را متشكل مي‌كنيم بدون مردان.

Rosa گفت...

We Make No Pretence - An Anarcha-Feminist Critique

http://rosaanarchi.blogspot.de/2011/03/we-make-no-pretence-anarcha-feminist.html

برساخته ی اجتماعی خوردن لاشه ها و انسان به مثابه شکارچی
http://rosaanarchi.blogspot.de/2011/09/blog-post_14.html

انتولوژی بازپردازی ایدئولوژی ست. به عبارت دیگر ایدئولوژی آنچه را باید به صورت موجود شناخت، تعیین می کند : اگر زنان موجوداتی برای لذت جنسی ( یا به نظر برخی از فمنیستها، قابل تجاوز) تلقی می شوند، حیوانات موجوداتی حامل { لذت خوردن-م} گوشت به نظر می آیند. در حین تقلیل وجود شناختی زنان و حیوانات به صورت شی – object- زبان در کار محو کردن این واقعیت است که شخص دیگری در مقام فاعل/عامل/مرتکب به خشونت دست زده است. سارا هوگلند این رویه را شرح می دهد : " جان به مری آزار می رساند" تبدیل می شود به " مری به وسیله ی جان مورد آزار قرار گرفت" و بعد به " مری مورد آزار قرار گرفت" و سرانجام " زنان مور آزار قرار گرفتند" و از این رو " زنان مورد آزار واقع شده" (Hoagland 1988, 17-18) با در نظر گرفتن خشونت علیه زنان و ایجاد اصطلاح زنان مورد آزار واقع شده ، هوگلند مشاهده می کند که " اکنون آنچه مردان بر سر زنان می آورند، به عنوان چیزی شده است که گویی جزئی از طبیعت زنانه می باشد. و ما به کلی جان را از نظر دور نگاه می داریم."

صور خوردنی بودن بدن حیوانات در روال مشابهی سامان پذیرفته است و فاعلیت انسانی را که بدن حیوانات مرده را خریداری می کند تا به مصرف برساند، پوشیده می دارد : " کسی حیوانات را به قتل می رساند تا بتوانم اجساد شان را به صورت گوشت بخورم" تبدیل می شود به " حیوانات کشته می شوند برای خوردن گوشتشان" و سپس به " حیوانات، گوشت اند" و نهایتا " حیوانات گوشتی" به این ترتیب صرفا " گوشت".

Rosa گفت...

گیاه خواری به مثابه فمنیسم/ نعما هارل
برگردان به فارسی : حجت صوفی
http://rosaanarchi.blogspot.com/2011/09/blog-post_14.html


Fides می خواهد نشان دهد که مردان برتری شان را بر حیوانات، از طریق مصرف گوشت شان ابراز می کنند و از همین راه به طور غیرمستقیم بر زنان. کشتن، طبخ و خوردن گوشت حیوانات شاهد نهایی برای اعمال قدرت مردان بر بقیه ی طبیعت را فراهم می آورد. از این رو هر چه تهیه ی خوراک از حیوانی نیازمند به اعمال بی رحمی و خشونت بیشتری نسبت به او باشد، لذیذ تر تلقی می شود . برای نمونه تصور می شود که پوست کندن مارماهی زنده، بریان کردن خرچنگ زنده و بدرفتاری با گاونر و خوک کمی قبل از سلاخی ، طعم بهتری به گوشتشان می دهد.

استعاره های مربوط به گوشت در زبان و فرهنگ
اغلب مردم در دنیای غرب ، در مواجهه با فرهنگهایی که در آنها حیوانات اهلی با زنان پایاپای تلقی می شوند، اظهار شگفتی می کنند. اما در فرهنگ خودشان نیز همان معامله برقرار است ولو استعاری – اینجا مردان در نحوه ی صحبت کردن خود و تصویری که از خود به دست می دهند، در برابر زنان چنین استعاره ای را برقرار می سازند.

(1) مردان با زنان یکی نیستند

(2) مردان با حیوانات یکی نیستند

از این دو چنین بر می آید که:

(3) زنان با حیوانات برابرند.

واژه ی مردان-men- در انگلیسی معنای دوگانه ای دارد، از طرفی به همه ی نوع بشر دلالت می کند و از سوی دیگر تنها به اعضای مذکر محدود می شود. این رده در برابر زنان و حیوانات قرار می گیرد و تلویحا می رساند که این دو با هم برابرند.

برخلاف این واقعیت که ظاهرا هم مردان و هم زنان نظیر حیوانات شکار شده تلقی می شوند ، fides نشان می دهد که این تناظر میان زنان و حیوانات استعاری ست و میان مردان و حیوانات مجازی . به این معنی که زنان هم چون خوراک فرض می شوند و مردان به دلیل بازنمایی قدرتی که حیوانات ابراز می کنند ، با آنها، هم نام می شوند.

Rosa گفت...

دانلود فیلم اسپانیولی"زنان آزادیخواه" زنان آنارشیست/ جنگ داخلی اسپانیاLibertarias

http://rosaanarchi.blogspot.com/2011/05/libertarias.html

Rosa گفت...

گفتگوی رفیق رزا روشن از فعالين جنبش آناركوفمينيسم
http://zjaryan1.blogspot.com/2010/02/blog-post_10.html

گفتگوی بالا شاید کمک بیشتری به شما بکند، اگرچه کمی قدیمی است ولی خلاصه نظرات من است.
لینکهای دیگر را هم برای دوستانی که میخواهند در این زمینه تحقیق کنند مفید است.
رزا