۰۷ آبان، ۱۳۹۱

نه زیستن و نه مرگ سامبی های دهه 60- دعوای تریبونالی ها و گفتگوهای زندان


رزا: همانطور که حدس میزدم، دعوای تریبونالی ها و گفتگوهای زندان در زمان اجرای نمایش دادگاه نمایشی تریبونال لاهه به اوج خود رسیده و افشاگری پشت افشاگری!
البته ایرج مصداقی فعلا رکورد را شکانده و بعد از افشای دو نفر از مجاهدین (بخش مارکسیست لنینیست) و همدستان در ترور مستشارهای امریکایی (دوران سلطنت شاه) پشت دوربین بی بی 30، در یک اقدام مسلحانه! اسم اصلی رییس گفتگوهای زندان (همایون ایوانی)  را رسانه ای کرده و علیه وزیر فتحی نیز مقاله ای را با همکاری علی دروازه (یکی از سگان هار گفتگوهای زندان) قلمی کرد و همچنین با ارائه سند بانکی افشا کرد که سال پیش 300 دلار صدقه از جیب خود و مقدار بیشتری دلار توسط علی دروازه برای وزیر فتحی (زندانی سیاسی سابق) به ترکیه ارسال کرده است. ایرج مصداقی همچنین اعلام کرد که وزیر فتحی به هیچوجه "رفیق" نبوده و ملی – مذهبی طرفدار شریعتی میباشد و فیل هوا شده راه کارگر (پیرو شالگونی) یعنی وزیر فتحی، اصولا مارکسیست نبوده و دوران اقامتش در ترکیه تنبلی کرده و کار نمیکرده و  مانند ایشان (ایرج مصداقی) نه پناهجوی سیاسی بلکه در زمره پناهجوی اقتصادی میباشد و تاییدیه سیاسی کار بودن ایشان (وزیر فتحی) را گروه زندانیان سیاسی در تبعید (بابک عماد- اقلیت توکل) روی حساب دوستی وزیر فتحی با  ایرج مصداقی صادر کرده است...
البته بخشی از مقاله در باب نمک نشناسی وزیر فتحی است که پول و تاییدیه را گرفته اما به محض ورود به امریکا همدست با همایون ایوانی (گفتگوهای زندان) و راه کارگر (پیرو شالگونی) بروی چهره مصداقی تیغ کشیده (او را تواب سازمان مجاهدین در زندان نامیدند) و علیه تریبونال (در لندن و لاهه) در سخنرانی هایش در امریکا موضع گرفته (اشاره مصداقی به مواضع ضد تریبونالی وزیر فتحی).
در مورد دو نفری که بقول ایرج مصداقی امریکایی مستشار کشته اند و راست راست راه رفته و آزاد میچرخند، توضیحات بیشتری نیز هست.

ایرج مصداقی: "در مصاحبه با بی بی سی برای آن که نشان دهم آمریکایی‌ها به دنبال مطامع سیاسی خود از طرح موضوع ترور مستشاران آمریکایی در ایران هستند و مطلقاً تمایلی به پیگیری موضوع ندارند به حضور حسین سیاه کلاه و محسن طریقت منفرد در خارج از کشور اشاره کردم."
از نقطه نظر تاریخی کسانی که این ۵ آمریکایی را به قتل رساندند همان کسانی هستند که مجید شریف واقفی و صمدیه لباف دو تن از رهبران بخشی مذهبی مجاهدین را ترور کردند.
...
مصداقی: همین جا اشاره می‌کنم که منظور مهرزاد دشتبانی نام بردن از حسین سیاه کلاه و محسن طریقت‌منفرد است. سیاه‌کلاه در قتل مجید شریف واقفی دست داشت و جسد او را سوزاند و همچنین محمد یقینی را به قتل رساند و جسد او را در اسید حل کرد. محسن طریقت منفرد و سیاه‌کلاه در سال ۵۶ پس از ترک مبارزه به کشورهای اروپایی رفتند و نامشان صدها بار از جانب سازمان پیکار و سایت «اندیشه پیکار»، کتاب‌ها و اسناد منتشره از سوی وزارت اطلاعات و مرکز اسناد انقلاب اسلامی، نوشته‌های حسین روحانی، بهجت مهرآبادی، جواد قائدی، قاسم عابدینی رهبران سازمان «پیکار» و بخش منشعب مجاهدین آمده است و در اسناد این سازمان از آن‌ها به عنوان جریان «انحلال طلب» و کسانی که به خارج از کشور فرار کردند یاد شده است
 رزا: ایرج مصداقی در مقاله بالا اعلام کرد که او در واقع با بردن نام دو مجاهد (بخش م.ل. بعدها معروف به سازمان پیکار) در بی بی 30اطلاعات سوخته را بازگو کرده است. البته توضیح نمیدهد چرا پس از دادن این اطلاعات پشت تریبون بی بی 30 با تعجب میگوید: " کسی‌ هم با آنها کاری ندارد"

رزا: سوالی که مطرح میشود:
آیا تریبونال بعدی قرار است محاکمه بخش مارکسیست شده ی مجاهدین باشد؟ به جرم به سیخ کشیدن بخش مذهبی مجاهدین و همچنین ترور مستشاران امریکایی در ایران زمان شاه؟
 لابد پرویز ثابتی شکنجه گر هم قرار است در این دادگاه نقش خانواده داغدار را بازی کند!

متاسفانه کماکان جبهه سومی برای بازماندگان از کشتار دهه 60 و خانواده هایشان باز نشده. آنها که در تریبونال لاهه حضور نداشتند همگی طرفدار خط سبز الهی گفتگوهای زندان و راه کارگر (شالگونی) نیستند.
 اقلیت(توکل) + شهرزاد نیوز از تامین کنندگان فداییان اقلیت و دادگاه تریبونال، زندانیان سیاسی در تبعید (گروه اقلیتی بابک عماد- سوئد) ، مجاهدین، کومله، مائویستهای م.ل.م سربدارانی و زنان 8 مارسی شان، آذر ماجدی و بقیه گروه های پیرو منصور حکمت یا سابقا حکمتی مثل بهرام رحمانی، راه کارگر بدون شالگونی با لیدری حسن حسام و ... فعالانه در نمایش تریبونال پرفسور اخ تف و شادی ها (عدالت پر چربی و مستند سازی تجاوز به زندانیان زن با مواجب دولت هلند) در یک جبهه
 و در جبهه مقابل گفتگوهای زندان (سمینار سوئد یوته بوری،  طیف سبز الهی/ اکثریتی توده ای رضا طالبی، آراز فنی، رضا برومند، همایون ایوانی + مژده ارسی، فرخ قهرمانی، امیر جواهری + راه کارگر پیرو شالگونی ...خورده چریده در پولهای سوسیال دمکراسی سوئدی) قرار دارند.
 دعوای مواجب بگیران پروژه حقوق بشری دولت هلند و بنگاه هیفوس هلندی علیه مواجب بگیران و کاسه لیسان سوسیال دمکراسی سوئد.
البته بسیاری از دهه 60 ای ها نه موضع  مستقیمی گرفتند و نه دیگر اعتمادی به این دو جناح متخاصم دارند.
حق هم دارند وقتی سخنگوی تریبونال ایرج مصداقی انتظار دارد با  فرستادن300 دلار برای پناهجویی (وزیر فتحی) او را نمک گیر کرده و پوزه بند بزند و طرف مقابلش همایون ایوانی، دهان هر انتقادی را به حضور سبز الهی های توده ای و اکثریتی در سمینار گفتگوهای زندان، با فریاد آی جاسوس رژیم، ای تواب زندانی، بکوبد.
راستش اینها که اصولا معلوم نیست چگونه از اسطوره مقاومت به سگان کاسه لیس پول، قدرت و ثروت تبدیل شدند، احتمالا اگر رژیم اسلامی در دهه 60 بجای شلاق،  سر کیسه های دلار نفتی را برویشان باز میگذاشت، در جنگ باطل و حق! سینه رفقایشان را میدریدند.
اینها که پناهجو را گدای پول میدانند و فرار خود را با ارزش و سیاسی (ایرج مصداقی) و یا مخالفین سمینار گفتگوهای زندان را مشتی سوسیال بگیر دولت سوئد مینامند (فرخ قهرمانی، خرده چریده پولهای سوسیال دمکراسی که از فرط پر خوری سلولهای مغزش به چربی تبدیل شده و نوشته های همایون ایوانی را به اسم خود رسانه ای میکند) آیا دیگر ارزش انسان نامیدن دارند؟
اپوزیسیون چپ منحط ایران در خارج از کشور متعفن تر از هر زمان از پرفسور اخ تف میپرسد: من مادر و پدر و مادر بزرگ و پدر بزرگ و گربه و موشهای خانگی ام را رژیم اعدام کرده و انگیزه  دارم برای شرکت در تریبونال. سوال خصوصی ام از شما اینه که شما چرا شرکت کردید؟
پرفسور اخ تف گیج پدیکور و مانیکور بانوی یکشبه خبرنگار شده، سوال را نگرفته، از سر جان فلان و همکاری با قضات محترم گپ میزند!
دخترک جوان مائویستی که سابقا اگر در اعلامیه ای از 8 مارسی ها کلمه "امپریالیسم امریکا" از قلم میافتاد مانند اژدهای چینی از دهانش آتش عق میزد و از آرمان پدر سربدارانی، ساعتها خطبه مائویستی میخواند، اینبار با متانت یک زن جا افتاده در سیستم، با شرمندگی لب ها را غنچه میکند: سوال را جواب ندادید پورررررررررررفسور!
پرفسور اخ و تف: مامان جونم و پاپا جونم که عمرشون باقی باشه همیشه بهم گفتند....
تریبونال لاهه بدعتی که گذاشت همان " برپا، بر جا" کردن را دوباره به چریکها و مجاهدین و کردها و... آموخت!

  دادگاه محترم تریبونال لاهه، با قضات محترم، دادستان محترم، حضار محترم، و چپوندن حتی بینندگان محترم توسط آزاده همیشه محترم! قرار است محترمانه و دوباره همه به جا ماندگان کشتار دهه 60 را بگاید!
وقت آن است که هر چه زودتر بگا رفتگان را با یک کلیک از جنبش حذف کرده و بگذاریم مانند سامبی ها همدیگر را بدرند.
تا زمانی که به افشای همدیگر مشغولند، عفونتشان مسری نیست!

برای خواندن کل مقاله در منبع به روی تیتر آن کلیک کنیم.

در اینجا قسمتهای بو دار مقالات ایرج مصداقی!



در گفتگوی کوتاهی که با بی بی سی در ارتباط با حذف نام مجاهدین از لیست تروریستی دولت آمریکا داشتم به ادعای وزارت خارجه آمریکا مبنی بر دست داشتن مجاهدین در ترور ۶ آمریکایی در دهه‌ی ۵۰ اشاره کرده و آن را نادرست ارزیابی کردم و تأکید نمودم یکی از دلایلی که وزارت خارجه آمریکا از در اختیار گذاردن اسناد به دادگاه تحت عنوان پاره‌ای محدودیت‌های امنیتی امنتاع می‌‌کرد همین واقعیت بود که از ۶ ترور یاد شده ۵ ترور ربطی به مجاهدین نداشت و توسط بخش مارکسیست‌ لنینیست این سازمان و پس از ترور رهبران بخش مذهبی صورت گرفته بود.
در واقع از نقطه نظر تاریخی کسانی که این ۵ آمریکایی را به قتل رساندند همان کسانی هستند که مجید شریف واقفی و صمدیه لباف دو تن از رهبران بخشی مذهبی مجاهدین را ترور کردند.

اما سؤالی که بازماندگان »سازمان پیکار» و به ویژه گردانندگان سایت «اندیشه و پیکار» که خود را وارث این سازمان معرفی می‌کنند بایستی به آن جواب دهند این است که چرا در طول ۱۵ سال گذشته با صدور اطلاعیه‌ای نسبت به اتهامات بی اساس وزارت امور خارجه آمریکا به مجاهدین مبنی بر دست داشتن در ترور ۵ آمریکایی که توسط دوستان و رهبران آ‌نها صورت گرفته اعتراضی نکرده و اجازه داده‌اند این افتخار نصیب مجاهدین شود؟

در این نوشته نگاهی خواهم داشت به این ترورها و ادعاهای مطرح شده در گزارش وزارت خارجه‌ی آمریکا از ترور ۶ آمریکایی در تهران و همچنین اسناد و مدارکی که در این رابطه موجود است:‌

در گزارش وزارت خارجه آمریکا در ارتباط با ترور ۶ آمریکایی در تهران آمده است:

«کلنل لوئیس لی هاوکنیز در ۲ ژوئن ۱۹۷۳ کشته شد
سرهنگ هوایی پاول شفر در ۲۱ می ۱۹۷۵ کشته شد
سرهنگ هوایی جک ترنر در ۲۱ می ۱۳۷۵ کشته شد.
دونالد جی اسمیت، کارمند راکول اینترنشنال ۲۸ آگوست ۱۹۷۶ کشته شد
روبرت آ. کرونگارد، کارمند راکول اینترنشنال ۲۸ آگوست ۱۹۷۶ کشته شد
ویلیام سی کاترال، کارمند راکول اینترنشنال ۲۸ آگوست ۱۹۷۶ کشته شد»


ایرج مصداقی
یکی از تازه‌ترین این تهمت‌نامه‌ها و دروغ‌پراکنی‌ها، نوشته‌ای است تحت عنوان «در باب دمکراسی طلبی ایرج مصداقی» و با امضای «جهانبخش سرخوش» که در شهریورماه 91 همسو و همگام با رژیم و دستگاه اطلاعاتی و امنیتی آن، در اینترنت و فیس بوک و ایمیل لیست‌ها، منتشر شد.
اینکه چرا برخلاف گذشته، این‌بار می‌خواهم به این تهمت‌نامه بپردازم، دلیل‌اش این است که این‌بار وظیفه پخش گسترده‌ی این نوشته را متأسفانه همکاران محفل «گفتگوهای زندان» و بخشی از فعالین «چپ» به عهده گرفته‌اند‌‌ تا از قافله عقب نمانند و با این کار خود، بگونه‌ای دروغ‌ها و تهمت‌های آن را تأیید و پشتیبانی کرده‌ و متأسفانه همسو و همگام با رژیم گشته‌اند...
واکنش من نسبت به این نوشته به هیچ روی از موضع پاسخ‌ گفتن به نویسنده‌ آن و یا «دفاع از خود» نیست، بلکه می‌خواهم با پرداختن به آن، محفل «گفتگوهای زندان» و بخشی از فعالین «چپ» را در مقابل این پرسش قرار دهم که آیا انتشار و تبلیغ برای چنین دروغ‌نامه‌هایی خجالت‌آور و شرم‌آور نیست؟ آیا منطقی است که به خاطر مخالفت با یک شخص یا یک تلاش جمعی (ایران تریبونال) به هر زشتی و پلیدی‌ای تن داد؟
………

خوشبختانه صبر من نتیجه داد و عاقبت همایون ایوانی (۲)، مهرزاد دشتبانی، مهری زند و ... به میدان آمدند تا معلوم شود که مخاطب من کیست؟ امیدوارم کسانی که ناآگاهانه در این دام افتادند و ناخواسته به پیشبرد این پروژه کمک کردند پس از خواندن پاسخ من ضمن تجربه‌اندوزی به جبران اشتباه‌شان بکوشند…
۲- محمد ایزدجو با نام مستعار «همایون ایوانی» فعالیت می‌کند. این نام را هم تلفیقی است از نام شهدا مجید ایوانی و همایون آزادی . البته او با نام‌های فرهاد سپهری و ... نیز به فعالیت می‌پردازد.
۵- از آن‌جایی که محفل «گفتگوهای زندان» مدت‌هاست کفگیرشان به ته دیگ خورده، تلاش می‌کنند وزیر فتحی یک زندانی سابق هوادار شریعتی را که همچنان به راه و روش و دیدگاه‌های شریعتی وفادار است به عنوان «رفیق» وزیر فتحی و یکی از دشمنان «سرمایه» و ... به دیگران قالب کنند. حتی مسئولیت معرفی شعرهای او را فرخ قهرمانی یکی از گردانندگان «گفتگوهای زندان» به عهده می‌گیرد و دم از داشتن «پرنسیب» هم می‌زنند. آیا تاکنون در جایی دیده و شنیده‌اید که یک زندانی مذهبی هوادار شریعتی که همه‌ی علقه‌ها و پیوندهایش با «ملی‌- مذهبی‌ها» بوده با لقب «رفیق» معرفی شود؟ آیا «رفیق» بار و معنای ویژه‌ای را در فرهنگ سیاسی کشورمان نمی‌رساند؟
۶- مهرزاد دشتبانی که از هواداران سازمان «پیکار» است در سال ۶۳ در بند 1 واحد 3 قزلحصار هم نماز می‌خواند و هم تظاهر به روزه داری می‌کرد. در آن بند که اختصاص به زندانیان چپ داشت تنها به اندازه انگشتان دست بودند کسانی که نماز نمی‌خواندند و روزه نمی‌گرفتند. برای چنین افرادی در بند، یک توالت بسیار کثیف وجود داشت که روی آن با خطی خوش نوشته شده بود «توالت کفار». در آن دوران من که به صورت تنبیهی به این بند منتقل شده بودم به خاطر همدردی با افرادی که نماز نمی‌خواندند از این توالت استفاده می‌کردم. همچنین صف نماز جماعت در بند مذکور ظهر‌ها یک سرش دم در توالت و سر دیگرش دم در ورودی بند بود. همچنین نماز «فرادا» در مسجد بند و اتاق‌ها هم برگزار می‌شد. لازم به توضیح است که در همان زمان در بند ۱ واحد ۱ که بخش دیگری از زندانیان چپ در آن محبوس بودند تعداد افرادی که نماز می‌خواندند و روزه می‌گرفتند از انگشتان دست تجاوز نمی‌کرد و زندانیان در شرایط به مراتب سخت‌تری به سر می‌بردند.

در مطلب دیگری به این موضوع می‌پردازم. اما همین جا اشاره می‌کنم که منظور مهرزاد دشتبانی نام بردن از حسین سیاه کلاه و محسن طریقت‌منفرد است. سیاه‌کلاه در قتل مجید شریف واقفی دست داشت و جسد او را سوزاند و همچنین محمد یقینی را به قتل رساند و جسد او را در اسید حل کرد. محسن طریقت منفرد و سیاه‌کلاه در سال ۵۶ پس از ترک مبارزه به کشورهای اروپایی رفتند و نامشان صدها بار از جانب سازمان پیکار و سایت «اندیشه پیکار»، کتاب‌ها و اسناد منتشره از سوی وزارت اطلاعات و مرکز اسناد انقلاب اسلامی، نوشته‌های حسین روحانی، بهجت مهرآبادی، جواد قائدی، قاسم عابدینی رهبران سازمان «پیکار» و بخش منشعب مجاهدین آمده است و در اسناد این سازمان از آن‌ها به عنوان جریان «انحلال طلب» و کسانی که به خارج از کشور فرار کردند یاد شده است


ایرج مصداقی
یازده ماه پیش و در تاریخ ۱۱ نوامبر ۲۰۱۱ اندکی پیش از آن که وزیر فتحی این مبارز «ضد‌امپریالیست» و ضد «دیکتاتوری سرمایه» به شیکاگو آمریکا منتقل شود(۳) به خاطر حرف‌هایی که در ارتباط با وضعیت بد اقتصادی‌اش مطرح می‌کرد و مدعی بود که تا مرز نابودی پیش رفته و دستش به هیچ‌جا بند نیست و درخواست کمک مالی‌اش از سوی نهاد «همبستگی با پناهندگان ایرانی» هم رد شده بود مبلغ ۲۳۶۴ (معادل ۳۰۰دلار) کرون سوئد که البته ۲۵۰ کرون آن هزینه‌ی ارسال پول توسط «وسترن یونیون» بود برایش به ترکیه ارسال کردم. البته این انتقاد به من وارد است پولی را که می‌بایستی در اختیار «ایران‌ تریبونال» می‌گذاشتم به فرد «نمک‌نشناسی» (۴) چون او دادم. او بعد از دریافت پول چه‌ها که در تأیید شخصیت من و عدم تغییر روحیات و حساسیت‌هایم در طول این سال‌ها نگفت. خوشبختانه او هرچه را که تکذیب کند این یکی را نمی‌تواند انکار کند.

………

۲- من تلاش‌های مجاهدین، فداییان، حزب توده، پیکار، اتحادیه کمونیست‌ها، راه کارگر، رنجبران و دیگر گروه‌های سیاسی و روشنفکران ایرانی برای دامن زدن به «مبارزه ضد‌امپریالیستی» پس از انقلاب و به ویژه در سال‌های ۵۸ تا ۶۰ را خدمت به رژیم و ارتجاع دانسته و آن را موجب بسته شدن فضا بر علیه نیروهای انقلابی و مترقی می‌دانم. چرا که رژیم خود از موضع عقب‌ماندگی و ارتجاع به اندازه‌ی کافی «ضد‌امپریالیست»‌ و «ضدغربی»‌ است.
از نظر من در این میان نقش مجاهدین به عنوان بزرگترین گروه‌ سیاسی بیش از دیگر نیروهاست. متأسفانه مجاهدین در طول سال‌‌های گذشته با وجود تغییر رویکرد خود در ارتباط با دنیای پیرامون‌شان اما به نقد گذشته‌ و به ویژه در ارتباط با موضوع «مبارزه ضد‌امپریالیستی» در سال‌های پس از انقلاب دست نزده و همچنان از پذیرش اشتباه در این رابطه خودداری می‌کنند. این سازمان در ارتباط با حمایت همه‌‌جانبه‌ی خود از اشغال سفارت آمریکا که کشور را به مدت ۳۳ سال به گروگان آمریکا تبدیل کرد هم انتقادی از خود نکرده است. البته دیگر گروه‌های سیاسی هم نقدی به مواضع خود در ارتباط با گروگانگیری نکرده‌اند. تردید نباید داشت چنانچه در اوهام خود قصد فریب «امپریالیسم» را داشته باشیم، هم چوب را خواهیم خورد و هم پیاز را و چنانچه به مشکلات دنیا و کشورمان از زاویه‌ی دیگری نگاه می‌شود آن‌گاه باید بهای آن را پرداخت.

بیان یک واقعیت تاریخی از سوی من در یک مصاحبه‌ی چند دقیقه‌ای با تلویزیون بی بی سی چه ربطی به «ستاد فرماندهی سرمایه» و خزعبلاتی در این حد دارد.

در مورد این که آیا از ۶ ترور آمریکایی‌‌ها در ایران، ۵ ترور آن توسط بخش مارکسیست‌ لنینیست مجاهدین که بعدها نام «پیکار» را بر خود گذاشت در ۳۱ اردیبهشت ۵۴ و شهریور ۵۵ صورت گرفته یا نه، به اندازه کافی سند و مدرک موجود است و در مقاله‌ی جداگانه‌ای به آن خواهم پرداخت.
اما سؤال اساسی این‌جاست اگر چنین کاری افتخار است، چرا بخشی از بازماندگان سازمان «پیکار» از این که این افتخار به آن‌ها نسبت داده می‌شود اینقدر به رنج و تعب می‌افتند و تلاش می‌کنند آن را تکذیب کنند یا افتخار مربوطه را متوجه‌ی مجاهدین کنند؟ چه کسی تا کنون از پذیرش یک «افتخار» سرباز زده است؟ به ویژه کسانی که کوس «ضد‌امپریالیست» بودن‌شان گوش فلک را پر کرده است. «ضد‌امپریالیست‌های» دوآتشه چرا از بیان این واقعیت که دوستانشان مسئول ضرباتی هستد که به امپریالیسم و عواملش وارده آمده این گونه به خشم آمده‌اند؟
خوب است کسی که وقیحانه مرا به «جعل تاریخ»‌ متهم می‌کند در این رابطه اسناد و مدارکی را که حاکی از «حعل تاریخ» توسط من است انتشار دهد.
از آن‌جایی که با فرصت‌طلبی‌های وزیر فتحی آشنا هستم، تردیدی ندارم که او این بخش را به منظور خوش‌آمد عده‌ای خاص تولید کرده است. قطعاً بهره‌ای از آن چنان که انتظار دارد نخواهد برد و دستش برای بقیه هم به زودی رو خواهد شد.

کسی نیست به این «تحلیلگر» نورسیده بگوید چنانچه بیان این واقعیت که از ۶ ترور منسوب به مجاهدین ۵ ترور آن به وسیله‌ی بخش منشعب این سازمان صورت گرفته در راستای «آلترناتیو سازی دیکتاتوری سرمایه» است، بطلان روایت مسعود رجوی مبنی بر صدور حکم اعدام فرزندان محمدی گیلانی توسط وی در راستای کدام «آلترناتیو سازی» است؟ آیا رد تیرخلاص زنی احمدی نژاد و بازجو بودن او در اوین از سوی من هم در «راستای آلترناتیو سازی»‌ و تطهیر چهره‌ی احمدی نژاد است؟ یعنی قرار است من و احمدی نژاد و محمدی گیلانی و ... «آلترناتیوسازی» کنیم؟


حسین سیاه‌کلاه و محسن طریقت در سال ۵۶ به خارج از کشور فرار کردند. مهدی فتحی در درگیری با ساواک کشته شد. غلامحسین صاحب‌اختیاری توسط ساواک دستگیر و اعدام شد. قاسم عابدینی و شهرام محمدیان باجگیران رهبران بعدی سازمان «پیکار» را تشکیل می‌دادند که پس از دستگیری در سال ۶۰ و ۶۲ به ترتیب در سال‌های ۶۳ و ۶۴ توسط جمهوری اسلامی اعدام شدند.
…………
چنانچه ملاحظه می‌شود برای مأموران ساواک و همچنین سیا و اف بی آی هویت تمامی کسانی که در عملیات ترور شرکت داشتند و متواری بودن ‌ ‌‌«محسن طریقت منفرد»و «حسین سیاه‌کلاه» مشخص است. چنانچه برفرض محال مشخص هم نبوده باشد پس از انتشار کتاب‌های مزبور توسط رژیم جمهوری اسلامی هویت آن‌ها برای مقامات آمریکایی مشخص است.
……….
سرنوشت حسین سیاه‌کلاه و محسن طریقت منفرد
حسین سیاه کلاه و محسن طریقت منفرد که در ترور سه کارمند آمریکایی شرکت راکول اینترنشنال شرکت داشتند در اثر بحران‌هایی که در بخش مارکسیست لنینیست مجاهدین پیش آمد تحت عنوان «انحلال‌‌طلب» به خارج از کشور گریختند.
در سال ۵۶ هر ۵ عضو مرکزیت مارکسیست لنینیست مجاهدین شامل ۱- تقی شهرام ۲- محمدجواد قائدی ۳- حسین سیاه کلاه ۴- محسن طریقت منفرد ۵- محمد قاسم عبدالله زاده (مصطفی) به خارج از کشور رفتند. دو نفر اول به انگلستان و لندن سفر کردند و پس از انقلاب به کشور بازگشتد. تقی شهرام در ۱۱ تیرماه ۵۸ دستگیر و در دوم مرداد ۵۹ اعدام شد. محمد جواد قائدی در ۱۹ خرداد ۶۱ دستگیر و در ۲۴ مرداد ۶۲ اعدام شد. از سرنوشت سه نفر دیگر اطلاعی در دست نیست.
پس از مصاحبه با بی بی سی و اعلام نام سیاه کلاه و طریقت منفرد به عنوان دو عضو بخش مارکسیست لنینیست مجاهدین که در ترور آمریکایی‌ها دست داشته و به خارج از کشور گریختند، افراد فرصت‌طلب به زعم خود از ناآگاهی افراد سوءاستفاده کرده و مدعی شدند که من اعضای بخش منشعب یا مارکسیست لنیست سازمان مجاهدین را به «سیا» و «رسانه‌های امپریالیستی» معرفی کرده و خواهان دستگیری‌شان شده‌ام! نکته جالب این است که افراد یاد شده درست همان کسانی هستند که ده‌ها سند و مدرک و ادعای غیرواقعی انتشار می‌دهند تا مجاهدین را نزد آمریکایی‌ها مسئول این ترورها معرفی کنند. آیا با منطقی که دارند این همکاری با «امپریالیست‌ها» و «سیا» در لو دادن «قاتلان» مستشاران آمریکایی نیست؟ آیا رهبران مجاهدین در خارج از کشور و در کشورهای «عضو ناتو» و «امپریالیستی» در آدرس‌های شناخته شده و در عراق در محاصره‌ی نیروهای عراقی و آمریکایی و ... زندگی نمی‌کنند؟
در حالی که موضوع فرار این سه نفر (سیاه کلاه، طریقت منفرد و عبدالله زاده) به خارج از کشور بارها از سوی سازمان «پیکار» و اسناد آن انتشار یافته است. در کتاب‌های منتشر شده از سوی رژیم و سایت‌های اینترنتی بارها روی این نکته دست گذاشته شده است و در واقع من رازی را افشا نکرده‌ام.
……..
در کتاب سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام (۱۳۴۴-۱۳۸۴) در صفحات ۲۹۴ تا ۳۰۲ به موضوع فوق از زبان جواد قائٔدی، حسین روحانی، بهجت مهرآبادی، احمد‌علی روحانی و مهری حیدرزاده پرداخته شده است. افراد فوق همگی توسط جمهوری اسلامی دستگیر و به جز مهری حیدرزاده اعدام شدند.

بهروز جلیلیان یکی از اعضای سابق سازمان پیکار و از گردانندگان و همکاران تراب حق‌شناس در سایت «اندیشه و پیکار» در ارتباط با حسین سیاه کلاه و نقش او در ترور محمد یقنی و فرارش به خارج از کشور می‌نویسد:‌
«قتل، شهيد محمد يقينی، متاسفانه نه بخاطر دلايل بالا، بلکه صرفا بديل رقابت تشکيلاتی بود. شهيد محمد يقينی پس از تغيير ايدئولوژی سازمان مجاهدين خلق ايران به مارکسيسم، همچنان در اين سازمان به فعاليت پرداخت. در پاييز سال ۱۳۵۵، پس از اينکه سازمان به يک تخلف تشکيلاتی از سوی وی پی برد، و همچنين مخالفت های وی با رهبری سلطه طلب سازمان، در پی چند جلسه مرکزيت به مرگ محکوم شد و توسط "حسين سياه کلاه" در خانه تکنيکی سازمان در شرق تهران انجام شد. حسين سياه کلاه با نام مستعار کاظم در اواخر همين سال به اتفاق دو نفر ديگر از سازمان گريختند. » بايستی توجه داشت که تمام اين اطلاعات، با جزييات کمتر در نوشته های رسمی "سازمان مجاهدين خلق ايران (م.ل)"، و همچنين سازمان پيکار در راه آزادی طبقه کارگر آمده»
…….
بهروز جلیلیان یکی از اعضای سابق سازمان پیکار و از گردانندگان و همکاران تراب حق‌شناس در سایت «اندیشه و پیکار» در ارتباط با حسین سیاه کلاه و نقش او در ترور محمد یقنی و فرارش به خارج از کشور می‌نویسد:‌
«قتل، شهيد محمد يقينی، متاسفانه نه بخاطر دلايل بالا، بلکه صرفا بديل رقابت تشکيلاتی بود. شهيد محمد يقينی پس از تغيير ايدئولوژی سازمان مجاهدين خلق ايران به مارکسيسم، همچنان در اين سازمان به فعاليت پرداخت. در پاييز سال ۱۳۵۵، پس از اينکه سازمان به يک تخلف تشکيلاتی از سوی وی پی برد، و همچنين مخالفت های وی با رهبری سلطه طلب سازمان، در پی چند جلسه مرکزيت به مرگ محکوم شد و توسط "حسين سياه کلاه" در خانه تکنيکی سازمان در شرق تهران انجام شد. حسين سياه کلاه با نام مستعار کاظم در اواخر همين سال به اتفاق دو نفر ديگر از سازمان گريختند. » بايستی توجه داشت که تمام اين اطلاعات، با جزييات کمتر در نوشته های رسمی "سازمان مجاهدين خلق ايران (م.ل)"، و همچنين سازمان پيکار در راه آزادی طبقه کارگر آمده»
………..
محسن سیاه‌کلاه (صمد) برادر حسین سیاه کلاه، یکی از کادرهای سازمان مجاهدین و یکی از عناصر فعال چریک شهری در دهه‌ی ۵۰ بود. حسین از طریق وی در ارتباط با سازمان مجاهدین قرار گرفت. محمد (یاسر) طریقت منفرد برادر محسن طریقت منفرد، یکی از کادرهای سازمان مجاهدین خلق و مسئولان مالی این سازمان است.
در مصاحبه با بی بی سی برای آن که نشان دهم آمریکایی‌ها به دنبال مطامع سیاسی خود از طرح موضوع ترور مستشاران آمریکایی در ایران هستند و مطلقاً تمایلی به پیگیری موضوع ندارند به حضور حسین سیاه کلاه و محسن طریقت منفرد در خارج از کشور اشاره کردم. چنانچه‌ در بالا ملاحظه می‌کنید صدها بار نامشان و نقش‌شان در تروها در اسناد آمده و موضوع پوشیده‌ای را برملا نکردم.



۴ نظر:

ناشناس گفت...

salam salam xeste nebashid ,,rosa jan donyaye sarmaye dari donyaye kesifiye,, sal 59.60 mogavemet dar zendan bisabege bod egr hem kesi pida mished elam hemkari ba rejim ra dasht, dar mogayese ba mogavemet janane zendniyan ba tevabin eslan be cheshm nemixord, hal in devaha ba yek herekat merdom iran be feramoshi xahed refd. to be chehreha haye terebonal ve gofdego ha nega kon ve mogayese ba kesani ke dar zendn mofavemet kerdand ve dar gosheie az biruon az zendan zendegi mikoneand ve ba 2-jeryan sazesh kar ke nan ra be nerxe ruoz mixoreand merz bendi dareand.elbete bitefavet bodn kari dorosti nist.in dorste ke merz ha xili megdosh shode ve rozegari bedi est. hetman ye fekr esasi bayet kerd ve ye herekat jemei shorayi mitelebed. rosa jan in hem migozered ve an hayi ke kalaye mergob dareand hetman be forosh miresed, ema sed emaye dige emin adem forosh ha gorbani xahed shod, ma zendan ra feramosh nemikonim eksere tevabin kifi lajeverdi jelad edam kerd. dar xateme bayet motezekr shevam ademahayi ke yek ruoz ba gofdego ha zendan yek ruoz dige ba terebonal kar mikoneand in ye hereket biperensibi est, her ja polo por cherb bashed anja hesteand. way ber ma mesoud,, menzour tevabin kifi in ke anha redeye teshkilati balai dashteand ve joze kadr ha ve rfehberi bodand,,

Rosa گفت...

سلام مسعود جان
راستش در زمانه بسیار بدی به سر میبریم...
این مصداقی ها و بقیه جناح رقیبش (گفتگوهای زندان ووو)که در حال چریدن با پولهای باد آورده هستند و در حال ترویج فرهنگ پلیسی و برده کردن به پول و قدرت دست کمی از خود سیستم ندارند...
جالب اینجا است که حتی رسانه ای کردن اسامی پناهندگان (کیس ایرج مصداقی/همایون ایوانی) نیز قلابی است!
چون اغلب اینها با اسم و مدارک تحصیلی جعلی در اروپا و امریکا، کانادا و سایر کشورها اعلام پناهندگی کردند!
البته اما همانطور که نوشتید حرکتی بی پرنسیپ است و تمام قوانین انسانی را نقض کرده اند...
جالب اینجاست که هرچقدر هم پروارتر شدند، بیشتر پولدوست و برای کمک چند صد دلاری هم توی سر دیگری میزنند!
تهوع بر انگیزند...
خوب است شما و رفقای دیگر واقعی هستید...
پایدار باشید

ناشناس گفت...

selam rosa jan xeste nebashid,, men degigan moteveje egleb esme jeli ve ya medrek sxtegi der oropa penahedegi gerefdand ve ya meshgol kar shodeand neshodeam.ma der zendan vegti ba bazjo robero mishedim say mikeredim hergez rast negim.ve migofdim sedaget der mogbel bzjo hemagt est. hal nemidanm ma bayet der mogabel gerb uropa, amirica, canadam, bayet, chegone berxord kere. elbete eger kesi medrek jeli beraye modavaye ensan ha doktuor besheand ve ba jan ensan ha bzi koneand kari kamelan gir ensani ast baz hem feramosh nemikonim heta hesteand medrek jeli hem nedareand veli ba kar gir ensani hem meshgolend,be tur mesal ba dolet ha hem kari mikonand cheshem dermiareand, heta men didam pezeshk ba pazjo zendan beraye eteraf giri hemkari mikoned rosa jan xod to az men der in rabete behter midani. xolase kelam az to xahesh mikonam beraye edame soestefade tozie lazeme ra bedehid, memon misham. mesoud

ناشناس گفت...

omidvara ke ye ruozi anhayi ke vetuor vaghei az insaniyet herf mizenand ve ya emal mikoneand. hemishe payedar basheand, ve raheshon az forset teleb ha hemishe fasele dashte bashed. piroz bashid. havar