چرخ گوشت منتشر شده در
نشریه خاک - بافنده
سياست هاي خياباني: جنبش تهيدستان در ايران/ آصف بيات/ سيد اسدالله نبوي چاشمي/تهران: شيرازه، ۱۳۶۹/۳۲۶ صفحه/۲۱۰۰۰ ريال
آرش شهرابي. «: خيابان به عنوان يكي از اماكن عمومي داراي اين ويژگي ذاتي است و براي مردم اين امكان را به و جود مي آورد كه بدون داشتن يك «شبكه فعال» بسيج شوند. »
كتاب «سياست هاي خياباني: جنبش تهيدستان در ايران» به بررسي جنبش مردم عادي يعني تهيدستان مي پردازد.
چگونه مي توان فعاليت هاي روزانه اين مردم را توجيه كرد؟ اين اقدامات داراي چه ارزش هايي هستند؟ سياست هاي اين زندگي هر روزه چيست؟ آصف بيات درصدد است كه چگونگي اين اقدامات معمولي و اغلب آرام كه به وسيله اين تهيدستان صورت مي گيرد را توضيح دهد. مطالعات جامعه شناسه اي كه صرفاً ساختارها را بررسي مي كنند زرادخانه نظري شان انباشته از واژگان نظري كلي و باشكوه است و گونه گوني درك مردم از تغيير را ناديده مي گيرند و تنوع موجود و مناقشه ها را كوچك مي شمارند.
نويسنده سعي دارد اين صداهاي سركوب شده را پوشش دهد و كنش آنها را آشكار سازد. تهيدستان يا همان «گروه هاي فاقد امتياز» فعاليتشان را بر مبناي يك استراتژي آگاهانه انجام نمي دهند. نيرويي كه آنها را به پيش مي راند، ضرورت است. غم نان است و ماندن.
اين تهيدستان ثمره مدرنيزاسيون شتابان رژيم پهلوي بودند. اينها از دهه ۱۳۳۰ به شهرهاي بزرگ مهاجرت كردند و زمين هاي بلااستفاده شهري را به تصرف خود درآوردند و زمين هاي ارزان قيمت اطراف آن را مالك شدند.
تمركز نويسنده اما بر تهران است و حاشيه اش. از لحاظ ساختاري، تهيدستان كه شامل بيكاران، مهاجران، آوارگان و يا دست فروشان خياباني اند، گروه هايي سيال هستند. اينها افرادي منفرد هستند كه خارج از نهادهاي رسمي موجود دست به فعاليت مي زنند. از آنجا كه تهيدستان يا همان گروه هاي فاقد امتياز مانند كارگران و يا دانشجويان فاقد ظرفيت لازم براي اعمال فشار نهادينه هستند، مستقيماً وارد عمل مي شوند تا نيازهاي شان را به صورت انفرادي و البته با احتياط برآورده سازند.
جامعه شناسان مكتب شيكاگو و سياستمداران، اين عناصر را جنايتكار غيرقانوني و حاشيه اي مي دانند و گروهي ديگر از جامعه شناسان اينها را پيوسته به متن جامعه مي دانند اما بيات معتقد است كه گروه هاي فاقد امتياز نه كاملاً در حاشيه اند و نه كاملاً در متن.
وجه مشخصه گروه هاي فاقد امتياز درآمد پايين، مهارت پايين، جايگاه پايين اجتماعي و شرايط ناامن و محل سكونتشان است.
به نظر بيات تهيدستان شهري به معناي مرسوم كلمه انقلابي نبودند. اينها در گيرودار روزهاي انقلاب تقريباً تا روزهاي پاياني در حاشيه ماندند
آصف بيات البته انقلاب ۵۶ را فرصتي بي نظير براي بسيج تهيدستان مي داند. از ميان ۶۴۶ نفري كه طي درگيري هاي خياباني تهران كشته شدند، تنها ۹۰ نفرشان و يا به عبارتي يك درصد از آنها آلونك نشين بودند. در حالي كه صنعت گران و مغازه داران ۱۸۹ نفر، دانشجويان ۱۴۹ نفر، كارگران ۹۶ نفر و كارمندان ۶۰ نفر بودند، در عوض گروه هاي فاقد امتياز مبارزه اي در جهت تغيير در زندگي خود و جامعه مستقل شان را پيش گرفته بودند.
امام خميني رهبر نهضت اسلامي در خلال ۱۵ سال قبل از انقلاب در ۸۸ پيام و نامه، ۵۰ بار جوانان تحصيلكرده و دانشگاهيان و دانشجويان را مخاطب قرار دادند و ۸ بار هم فرودستان را. آيت الله شهيد مطهري نيز همواره نسبت به عوام زدگي هشدار مي داد و همچنين مرحوم شريعتي. همين نظر در مورد گروه هاي چپ و ليبرال نيز صادق بود. اين در حالي است كه همه تحليل هاي موجود حاكي از آن است كه ميان اسلام سياسي و گروه هاي محروم قرابت و وابستگي كاركردي، ساختاري و حتي الزامي وجود دارد.
واژه مستضعفين در اوج انقلاب وارد سخنراني ها شد و آلترناتيوي بود براي تهيدستان.
در واقع بعد از انقلاب بود كه طبقات فرودست به پايگاه اجتماعي محكمي براي دولت تبديل شدند. پس از انقلاب بخشي از گروه هاي محروم در حكومت مستحيل شدند و بقيه همچنان در حاشيه ماندند. آنچه مسلم است گروه هاي محروم، نمي توانند ايدئولوژيك باشند. اين دانشجويان، معلمان و ديگر بخش هاي روشنفكري جامعه اند كه جامه ايدئولوژي بر تن مي كنند.
گروه هاي فاقد امتياز اما به حكم ضرورت نسبت به هر گونه شكل خاص از ايدئولوژي چه دولتي و چه متعلق به اپوزيسيون بي علاقه اند. آنها بيشتر به راهكارهاي آني و نهادهايي كه مستقيماً به نگراني هايشان بپردازد پاسخ مي دهند.
ايدئولوژي و برنامه هاي بلندمدت به كار حاشيه نشينان نمي آيد اما اين بدين معنا نيست كه اين مردمان گرفتار تقديرند و كاملاً منفعلند. اينها با شيوه هاي معمولي خود تغييرات مهمي را رقم مي زنند. آنها علاوه بر اين كه زندگي خود را مي سازند، تغييرات اجتماعي مهمي را در سطحي گسترده تر سبب مي شوند از قبيل پراكندگي جمعيت ملي و ساختار شهري، قانون و نظم و سياست هاي توزيع مجدد. امكانات گروه هاي حاشيه اي با پيشروي آرام هزينه اقتصادي و سياسي سنگيني بر گروه هاي مسلط اجتماع تحميل مي كنند.
آصف بيات عقيده دارد كه مبارزه محلي برخلاف انقلاب براي تهيدستان ملموس تر و واقعي تر است. انقلاب براي تهيدستان نوعي رابطه فراخويشاوندي ايجاد كرد كه پس از ثبات، آن گروه ها به همان استراتژي قبلي خود بازگشتند.
تحليل اين كتاب مبتني است بر مصاحبه ها و تحقيقات قبل و بعد از انقلاب، روزنامه ها، تراكت ها، پوسترها، نشريه و جزوه ها و مشاهدات شخصي نويسنده، نويسنده خاستگاه خود را همين طبقه فرودستان مي داند. او نحوه آشنا شدن با ابزارآلات مدرن و مهاجرت به تهران را شرح مي دهد. كتاب مملو از مستندات و توصيفات تاريخي است، صحنه هايي زنده و صريح را گزارش مي دهد.
از اين رو اين كتاب مانند كتاب هاي متداول جامعه شناسي ملال آور نيست. پيشروي آرام مردم عادي، ترسيم موقعيت تهيدستان جديد، گروه هاي فاقد امتياز و انقلاب اسلامي، شورش مسكن، سياست كوچه پس كوچه ها، انقلابيون بيكار، شورشيان خيابان، مردم عادي و قدرت دولت از عناوين فصل هاي اين كتاب هستند
اگر مدرسه از آغاز اطاعت را قبل از آموزش به ما آموخته است ، دانشگاه و تمامی
مسئولین زیربط وبی ربط آن در طول این سالها به ما ثابت کرده اند که دانشگاه نیز
پیش از آنکه یک نهاد آموزشی باشد یک نهاد انضباطی است. اشتباه نکنید ! شما اینجا
با نظمی طرف نیستید که لازمه آموزش است بلکه شما با آموزشی مواجهید که برای حفظ
نظم موجود تدارک دیده شده است. اگر این طور نبود سرنوشت دهها تن از دوستانمان را
کارنامه نمرات آنها رقم می زد ونه پرونده انضباطی شان. سیاسی بودن این دانشجویان
تنها به خاطر این نبود که سوای هدف تحصیلات، دانشگاه را ظرف فعالیت سیاسی خود کرده
بودند . مسئله این است که آنها برای آموختن در اینجا اول باید به قواعد و نظم
سرکوبگر یک نهاد انضباطی تن می دادند و همین یک "نه" کافی بود.
و البته هیچ کس پشیمان نیست چرا که گفتن همین یک کلمه به معنای شکستن احساس حقارت و کوچکی است که از کودکی به خوردمان دادند. و مطمئن باشید که در غیر این صورت این بار حقارت را باید تا آخر عمر در دانشگاه نزد استاد ، در پادگان نزد فرمانده و در محیط کار نزد رئیس و کارفرما بر دوش کشیم. بیهوده نیست که توده ها با خلق هویت کاذب از ملیت ، نژاد و موقعیت اجتماعی شان کمبود شخصیت خود را جبران می کنند.ما همه در اینجا باید تصمیم خود را بگیریم : آیا هدف ما از تحصیل در دانشگاه این است که حقارت و سرسپردگی خود را در پشت نقاب منزلت اجتماعی یک کارشناس پنهان کنیم ؟ به این کارشناس های توجیه گر نظم وقدرت سرکوبگر موجود در رسانه ها نگاهی بیاندازید که روانِ پست و بنده صفت شان از پسِ فضل فروشی و دروغ هایشان فوران می کند. شرافت هم چیز خوبی است.
و ما باید از جایی به طریقی این سرنوشت از پیش رقم خورده را قلم زده و زندگی و آینده خود را با دستان خود بنویسیم. از این رو ضرورت اعتراض و مبارزه صرفا حساسیت به مسایل سیاسی روز نیست . گرچه ما نسبت به جامعه خود مسئولیم اما اعتراض شخصیت ما را نیزشکل خواهد داد. شخصیتی که احساس می کند می تواند و باید با ستم مخالفت کند و با این مخالفت رویاهای شیرین زندگی خود را بسازد. رویاهایی که در پایان های خوش سریالهای تلویزیونی پیدا نمی شود. رویاهایی که کلیشه ی یک زندگی سعادتمند یعنی ازدواج ، تکثیر و تولید مثل ، کار و استثمار وبندگی را درهم می شکند .
دانشجویان انقلابی جنبش دانشجویی می 68 فرانسه خطاب به دوستان خود می گفتند که دانشگاه کارخانه ای است که گاو وارد می کند و سوسیس صادر می کند. کارشناس هایی یکدست که به لطف انحصار وامتیاز یک دانش کارکردی به بازار آزاد روانه می شوند. هدف این نهاد یکسان ساز آموزشی و دانش کارکرد گرای آن حفظ سلطه موجود است. هدفی که هیچگاه ذکر نمی شود اما همه جا اعمال می شود و اینگونه است که هر کلاس درس به یک چرخ گوشت تبدیل می شود. در این کلاس ها به خورد ما داده اند که زندگی رقابت است و موفقیت چیره شدن بر دیگری. همیشه گفته اند که امکانات زندگی، ظرفیت دانشگاه ، بازار کار محدود است و برای موفقیت باید رقابت کرد و این امکانات را از چنگ دیگران گرفت. اما ما می گوییم که فرصت و امکان زیستن ، کار کردن ، آموختن می بایست برای همگان فراهم باشد و راه کار نه رقابت بلکه مبارزه با همین محدودیت هایی است که انسان را گرگ-انسان جلوه می دهند. محدودیت هایی که مسبب آن نهادهای انحصارگرای آموزشی و بازار آزاد سرمایه داری است.
اما براستی آکادمی در معنای واقعی و یونانی اش باغی است برای مباحثه و دیالوگ همگان و نه تک گویی های خودسرانه و مکتبخانه ای استاد به شاگردان.اما اینجا کارخانه ایست که شما را مانند کالایی پر از انبوه اطلاعات بافایده وبی فایده کرده و به بازار کار پرتاب می کنند به امید آنکه کسی نیروی کار شما را بخرد. پس اگر فکر می کنید که به دانشگاه آمده اید چند هزار سال دیر کرده اید : شما فقط با بیغوله های یک پادگان به جا مانده از یک کودتا روبرو هستید. درست به همین خاطر اینجا کاملا سیاسی است چرا که کوچکترین مقاومت ، اظهار نظر و آگاهی را با احکام انضباطی پاسخ می دهند. سرکوب این نهاد همیشه بزرگترین ضربه خود را در آرامش آغاز یک سال تحصیلی می زند تا از این آرامش ، سکوت یک قبرستان را بسازند. این آرامش لازم برای تحصیل که با لبخندهای ریاکارانه تحویل ما می دهند در واقع چیزی نیست جز خفقان حاصل از محرومیت تحصیلی بسیاری از دانشجویان . اگر بخش های آموزشی دانشگاه نه ماه از سال فعال باشد مطمئن باشید کمیته انضباطی آن تمام سال فعال است. باید این حربه ی محرومیت و مسکوت گذاردن در سکوت یک سال تحصیلی جدید را یکبار و برای همیشه خنثی نمود .
و البته هیچ کس پشیمان نیست چرا که گفتن همین یک کلمه به معنای شکستن احساس حقارت و کوچکی است که از کودکی به خوردمان دادند. و مطمئن باشید که در غیر این صورت این بار حقارت را باید تا آخر عمر در دانشگاه نزد استاد ، در پادگان نزد فرمانده و در محیط کار نزد رئیس و کارفرما بر دوش کشیم. بیهوده نیست که توده ها با خلق هویت کاذب از ملیت ، نژاد و موقعیت اجتماعی شان کمبود شخصیت خود را جبران می کنند.ما همه در اینجا باید تصمیم خود را بگیریم : آیا هدف ما از تحصیل در دانشگاه این است که حقارت و سرسپردگی خود را در پشت نقاب منزلت اجتماعی یک کارشناس پنهان کنیم ؟ به این کارشناس های توجیه گر نظم وقدرت سرکوبگر موجود در رسانه ها نگاهی بیاندازید که روانِ پست و بنده صفت شان از پسِ فضل فروشی و دروغ هایشان فوران می کند. شرافت هم چیز خوبی است.
و ما باید از جایی به طریقی این سرنوشت از پیش رقم خورده را قلم زده و زندگی و آینده خود را با دستان خود بنویسیم. از این رو ضرورت اعتراض و مبارزه صرفا حساسیت به مسایل سیاسی روز نیست . گرچه ما نسبت به جامعه خود مسئولیم اما اعتراض شخصیت ما را نیزشکل خواهد داد. شخصیتی که احساس می کند می تواند و باید با ستم مخالفت کند و با این مخالفت رویاهای شیرین زندگی خود را بسازد. رویاهایی که در پایان های خوش سریالهای تلویزیونی پیدا نمی شود. رویاهایی که کلیشه ی یک زندگی سعادتمند یعنی ازدواج ، تکثیر و تولید مثل ، کار و استثمار وبندگی را درهم می شکند .
دانشجویان انقلابی جنبش دانشجویی می 68 فرانسه خطاب به دوستان خود می گفتند که دانشگاه کارخانه ای است که گاو وارد می کند و سوسیس صادر می کند. کارشناس هایی یکدست که به لطف انحصار وامتیاز یک دانش کارکردی به بازار آزاد روانه می شوند. هدف این نهاد یکسان ساز آموزشی و دانش کارکرد گرای آن حفظ سلطه موجود است. هدفی که هیچگاه ذکر نمی شود اما همه جا اعمال می شود و اینگونه است که هر کلاس درس به یک چرخ گوشت تبدیل می شود. در این کلاس ها به خورد ما داده اند که زندگی رقابت است و موفقیت چیره شدن بر دیگری. همیشه گفته اند که امکانات زندگی، ظرفیت دانشگاه ، بازار کار محدود است و برای موفقیت باید رقابت کرد و این امکانات را از چنگ دیگران گرفت. اما ما می گوییم که فرصت و امکان زیستن ، کار کردن ، آموختن می بایست برای همگان فراهم باشد و راه کار نه رقابت بلکه مبارزه با همین محدودیت هایی است که انسان را گرگ-انسان جلوه می دهند. محدودیت هایی که مسبب آن نهادهای انحصارگرای آموزشی و بازار آزاد سرمایه داری است.
اما براستی آکادمی در معنای واقعی و یونانی اش باغی است برای مباحثه و دیالوگ همگان و نه تک گویی های خودسرانه و مکتبخانه ای استاد به شاگردان.اما اینجا کارخانه ایست که شما را مانند کالایی پر از انبوه اطلاعات بافایده وبی فایده کرده و به بازار کار پرتاب می کنند به امید آنکه کسی نیروی کار شما را بخرد. پس اگر فکر می کنید که به دانشگاه آمده اید چند هزار سال دیر کرده اید : شما فقط با بیغوله های یک پادگان به جا مانده از یک کودتا روبرو هستید. درست به همین خاطر اینجا کاملا سیاسی است چرا که کوچکترین مقاومت ، اظهار نظر و آگاهی را با احکام انضباطی پاسخ می دهند. سرکوب این نهاد همیشه بزرگترین ضربه خود را در آرامش آغاز یک سال تحصیلی می زند تا از این آرامش ، سکوت یک قبرستان را بسازند. این آرامش لازم برای تحصیل که با لبخندهای ریاکارانه تحویل ما می دهند در واقع چیزی نیست جز خفقان حاصل از محرومیت تحصیلی بسیاری از دانشجویان . اگر بخش های آموزشی دانشگاه نه ماه از سال فعال باشد مطمئن باشید کمیته انضباطی آن تمام سال فعال است. باید این حربه ی محرومیت و مسکوت گذاردن در سکوت یک سال تحصیلی جدید را یکبار و برای همیشه خنثی نمود .
ویدئو
کتک خوردن رامین مهمان پرست در نیویورک
NY Iran
Iranian
Diplomat Attacked in New York City
Iranian
Diplomat Ramin Mehmanparast Attacked in New York City.
Ramin Mehmanparast (born 12 January 1958 in Tehran, Iran) is an Iranian diplomat who is currently senior deputy Minister of Foreign Affairs and spokesperson of the Ministry of Foreign Affairs.
Ramin Mehmanparast (born 12 January 1958 in Tehran, Iran) is an Iranian diplomat who is currently senior deputy Minister of Foreign Affairs and spokesperson of the Ministry of Foreign Affairs.
قدرت و توان ايرانيان مهاجردر"نيويورک" را ديديم!تاکتيک درست
برای "زمين گير" نمودن رژيم خمينی ,همين است
حسن گلخنبان٬ به عنوان يکی از اعضای تيم همراه احمدینژاد به آمريکا رفت
اما حاضر نشد که با هواپيمای مخصوص رياست جمهوری٬ به ايران بازگردد.
دسترسی به پست الکترونیک گوگل - جی میل- که از روز دوم مهرماه جاری مسدود
شده بود، شامگاه روز یکشنبه نهم مهرماه بار دیگر برای کاربران ایرانی فعال شد
مهر: قیمت دلار امروز دوشنبه در بازار آزاد تهران به 3230 تومان و سکه
تمام بهار آزادی به یک میلیون و 255 هزار تومان رسید.
برای خواندن اخبار و مقالات
این ماه! اینجا را کلیک کنیم.
به گزارش ايسنا، صادق ابوهلال در اينباره
گفته است که به دنبال سرقتهای شبانه از منازل و دريافت شکايات متعدد از سوی
شهروندان، متهم بازداشت شده و پس از محاکمه، به قطع چهار انگشت دست راست محکوم شده
است.
اين مقام قضايی در ادامه گفته است که
"اين حکم به زودی با حضور مردم مومن شهرستان دزفول، در ملاء عام اجرا خواهد
شد."
در حالى که بسياری از مسوولان فعلی در
ايران به فساد اقتصادی اشتهار دارند و هر از چندی اخبار افتضاحاتشان مانند موضوع
معاون اول احمدی نژاد در پرونده خيابان فاطمی يا موضوع جواد لاريجانی در پرونده
زمين خواری اطراف تهران خبر ساز می شود، برخوردهای قضايی با متهمان خورده پا
معمولا شديد و همراه با تبليغات زياد است.
از سوی ديگر، اجرای احکام اينچنينی در
ملاء عام يکی از موارد مورد مناقشه ميان مدافعان حقوق بشر و سران جمهوری اسلامی
است. با اين حال مسوولان قضايی ايران بر اين باورند که اجرای احکام مجازات در ملاء
عام، جنبه بازدارندگی دارد. هر چند آمار بيانگر کاهش جرم در ايران نيست.
ما هیچ آرمانی نداریم، هیچ رنگی نداریم و همچون ویروسهایی بی هدف در
شهر منتشر میشویم.
ما نه می بینیم نه میشنویم نه احساس میکنیم و نه فکر میکنیم. ما همه ی
پیوندهایمان را از دست داده ایم.
ما را از همه جا اخراج کرده اند: از خیابان، کشور، انسانیت، جهان مردگان
و حتی قبر. ما از خودمان هم اخراج شده ایم. ما بی مکان هستیم و بی مکانی تنها چیزی
است که داریم.
ما حتی برای وجود خودمان هم ارزشی قایل نیستیم چون وجودمان تنها در
بدنهای خارجیمان است و از این نظر تمام زامبی ها کاملا مشابه هستند. من به راحتی
میتوانم نفر کناری ام باشم و او هم همینطور.
شما نمیتوانید ما را بکشید. پس از کشته شدن من، زامبی دیگری دقیقا
مشابه من جای مرا پر خواهد کرد و او، من خواهد بود.
ما گله ای حرکت میکنیم چرا که هیچگونه فردیتی نداریم. ما حتی فاقد روح
جمعی هستیم چرا که هیچ چیز ما را به هم پیوند نمیدهد. ما ماشینهای بدون راننده
هستیم.
ما هیچ گذشته ای نداریم، هیچ حالی و هیچ آینده ای. ما برای صبح پیروزی
برنامه ریزی نخواهیم کرد چرا که در آن زمان دیگر آنجا نخواهیم بود. ما تنها در
شکاف حال مجال ظهور داریم.
ما در خلائی که حتی به درون بدن خودمان هم راه یافته ظهور میکنیم. ظهور
ما، نمایانگر حضور خلا است.
ما بدنهای توخالیمان را به مغازه های توپر شما تحمیل میکنیم.
ما در هیچگونه نظام مبادله گیر نخواهیم افتاد چراکه غذایی نمیخوریم و
مدفوعی تولید نمیکنیم. شما نمیتوانید با ما معامله، مبادله یا مذاکره کنید.
شما از ما می ترسید چراکه ما به شما نخواهیم گفت فلان کالا را
میخواهیم. حضور ما یک حضور بدون دلیل است.
شما از ما می ترسید چرا که نمیتوانید ما را طبقه بندی کنید. ما، نه-n
هستیم.
شما نمیتوانید ما را دستگیر کنید چون در بدن خود جایی برای دستگیر شدن
نداریم. ما به مراتب از کارگران، انقلابیون و شورشیان خطرناک تریم چراکه هیچ
خواسته ای نداریم و تنها، با حضور داشتنمان در جهان شما ایجاد خلا میکنیم. کارگران
خواهان برابری هستند، انقلابیون خواهان تغییر حاکمیت و شورشیان خواهان شورش. ولی
ما خواستار هیچ چیز نیستیم. هرچه به ما بدهید به کارمان نخواهد آمد. چراکه
نمیتوانیم ازش استفاده کنیم. ما هیچ چیز را نخواهیم پذیرفت و خیابان را ترک
نخواهیم کرد.
منتظر حمله ی ما باشید.
بازی تازه
«هاشمی» بازی تازه ای را شروع کرده. شب گذشته بود که خبر بازگشت گل پسر نابغه اش به مام میهن و توقف موقت پروژه های سنگین تحقیقاتی اش در دانشگاه فخیمۀ آکسفورد! روی خروجی خبرگزاری ها رفت. شب پیشترش هم که لیدی فایزه رفت اوین تا هوایی عوض کند! فکر نمی کنم این ماجرا با صدور حکم (اعم از محکومیت یا برائت) برای آقا مهدی خاتمه یابد. به نظرم حذف کامل هاشمی اشتباه خوشایندی از سوی حاکمیت به سود مخالفین خواهد بود.
"والاترین تلاش آزادیخواهانه تخریب هیولای
دروغ است ".
عجیب ترین و ناب ترین کتابی است که تاکنون خوانده ام و بدور از هر گونه
غرض ورزی نوشته شده است
غلط کرده که دور از غرض ورزی نوشته، مردیکه نفر دوم ساواکه کلی آدم رو
کشته حالا می گی دور از غرض ورزی؟!
مقایسه ی بازنمائی تهیدستان شهری در داستان های بیست و چهار ساعت در خواب
و بیداری از صمد بهرنگی و آشغالدونی اثر غلامحسین ساعدی
انقلاب و ضدانقلاب
صمد بهرنگی از اعضای محفلی بود که با مطالعه و بررسی ستم طبقاتی در ایران
به ضرورت مبارزه مسلحانه معتقد شدند. صمد اگر چه خود به طور مشکوک در رودخانه ارس
غرق شد، اما دیگر دوستان و همفکرانش در تبریز یکی از سه گروهی بودند که با پیوستن
به یکدیگر سازمان چریک های فدایی خلق را تشکیل دادند و بیشتر آنها توسط رژیم شاه
یا در درگیری های خیابانی کشته شدند یا در زندان اعدام شدند. صمد در داستان خود
این امید را داشت که نسل جوان تهی دستان شهری از مشاهده ی ستم و تبعیضی که بر آنها
روا می شود به مبارزه مسلحانه انقلابی علیه نظم موجود روی آورند. آنگونه که آصف
بیات در کتاب سیاست های خیابانی خود نشان می دهد مبارزات حاشیه نشینان با شهرداری،
فصل مهمی از انقلاب ضدسلطنتی ۵۷ را شکل داد. اما این طبقه هیچ گاه به مبارزات
انقلابی علیه نظام طبقاتی نپیوست. بخش عمده ای از آنان در خدمت نهادهای رژیم خمینی
درآمدند و به قلع و فمع سازمان های انقلابی، کارگران، زنان و روشنفکران پرداختند.
اگر چه در توصیف آمپریستی این قشر، بیست و چهار ساعت در خواب و بیداری موفق عمل
کرده بود، اما این ساعدی بود که روانشناسی اجتماعی آنان را به خوبی در داستان
آشغالدونی خود کنکاش کرده بود. ساعدی در داستان خود از نقطه عزیمت صمد آغاز کرد،
اما به پایانی دیگرگونه رسید. شخصیت اصلی داستان او که به همراه پدرش به تهران
آمده و خیابان خواب بود، در پایان داستان به خدمت ساواک درآمده و پزشک جوان مبارز
را لو می دهد.
کتاب حاضر کوششی است برای به تصویر کشیدن مبارزات آن گروههای اجتماعیای
که به واسطه عدم تعلق به طبقه یا قشر معینی، سرنوشت، مبارزات و تلاش روزمرهشان
برای بقا، از دید جامعهشناسی و علوم سیاسی جدید پنهان مانده است. حاشیهنشینان
شهری، فروشندگان دورهگرد، کارگران روزمزد که همگی در این کتاب و تحت عنوان تهیدستان
شهری مورد توجه قرار گرفتهاند در زمره این گروه اجتماعی به شمار میروند. تلاش
روزمره و پیگیر این گروه برای بهبود وضع مسکن و معیشت، کار و درآمد، این گروههای
فرودست جامعه را به اتخاذ راهکارهایی همچون همراهی و همگامی موقت با این یا آن
نیروی سیاسی، تأسیس تشکلات مستقل با عمری بیش و کم کوتاه و همچنین مذاکره و معامله
با دولت و حکومت سوق میدهد. راهکارهایی که به آنان امکان پیشروی آرام برای تضمین
بقایشان را در جامعهای که در آن فاقد هیچگونه امتیازی نیستند، میدهد. همین
تلاشها و پیوستگیهای انفعالیای که زمینهساز آنها هستند تحت عنوان سیاستهای
خیابانی در کتاب حاضر مورد بحث قرار گرفتهاند.
نقدی بر کتاب : تهيدستان و سياست
سياست هاي خياباني جنبش تهيدستان در ايران
بيات، آصف؛ سياستهاي خياباني، جنبشتهيدستان در ايران ، ترجمه اسدالله
نبوي چاتشمي، موسسه نشر و پژوهش شيرازه، تهران 1379.
« این کتاب به شرح تلاش و مبارزه مردم عادی برای بقاء و بهبود وضعیت زندگی
شان اختصاص یافت. در طی آن توجه ام به نوعی از سیاست های غیر رسمی بوده است که آن
را" پیش روی آرام مردم عادی نامیده
ام"، یعنی همان تقلا و کوشش همیشگی، روزمره و جزئی و غالبا خاموشِ تهی دستان
جهان سوم که در برخی مقاطع تاریخی... به مناقشه های بزرگ در سطح جامعه منتهی می
شد.»(ص 279).
در حالی که تفسیر های رسمی و دانشگاهی روال عادی زندگی روزمره و مردم عادی را در جریان انقلاب نادیده
گرفتند و بیشتر از نخبگان و طبقات متوسط یاد کرده اند نویسنده کتاب تلاش می کند تا
به گروه های ناچیز فرض گرفته شده و « به سطوح زیرین انقلاب، به آنچه که در کوچه پس
کوچه های شهر و محلات تهی دست رخ داده است توجه کند»(ص 2).
1.
تهيدستان و سياست
Street Politics: Poor Peoples Movements in Iran . خیابان سیاسی : جنبشهای پور با افراد در ایران است. New York: Columbia University Press, 1997. نیویورک : انتشارات دانشگاه کلمبیا ، 1997
Street Politics: Poor Peoples Movements in Iran . خیابان سیاسی : جنبشهای پور با افراد در ایران است. New York: Columbia University Press, 1997. نیویورک : انتشارات دانشگاه کلمبیا ، 1997
سياست هاي خياباني: جنبش تهيدستان در ايران/ آصف بيات/ سيد اسدالله نبوي چاشمي/تهران: شيرازه، ۱۳۶۹/۳۲۶ صفحه/۲۱۰۰۰ ريال
آرش شهرابي. «: خيابان به عنوان يكي از اماكن عمومي داراي اين ويژگي ذاتي است و براي مردم اين امكان را به و جود مي آورد كه بدون داشتن يك «شبكه فعال» بسيج شوند. »
كتاب «سياست هاي خياباني: جنبش تهيدستان در ايران» به بررسي جنبش مردم عادي يعني تهيدستان مي پردازد.
چگونه مي توان فعاليت هاي روزانه اين مردم را توجيه كرد؟ اين اقدامات داراي چه ارزش هايي هستند؟ سياست هاي اين زندگي هر روزه چيست؟ آصف بيات درصدد است كه چگونگي اين اقدامات معمولي و اغلب آرام كه به وسيله اين تهيدستان صورت مي گيرد را توضيح دهد. مطالعات جامعه شناسه اي كه صرفاً ساختارها را بررسي مي كنند زرادخانه نظري شان انباشته از واژگان نظري كلي و باشكوه است و گونه گوني درك مردم از تغيير را ناديده مي گيرند و تنوع موجود و مناقشه ها را كوچك مي شمارند.
نويسنده سعي دارد اين صداهاي سركوب شده را پوشش دهد و كنش آنها را آشكار سازد. تهيدستان يا همان «گروه هاي فاقد امتياز» فعاليتشان را بر مبناي يك استراتژي آگاهانه انجام نمي دهند. نيرويي كه آنها را به پيش مي راند، ضرورت است. غم نان است و ماندن.
اين تهيدستان ثمره مدرنيزاسيون شتابان رژيم پهلوي بودند. اينها از دهه ۱۳۳۰ به شهرهاي بزرگ مهاجرت كردند و زمين هاي بلااستفاده شهري را به تصرف خود درآوردند و زمين هاي ارزان قيمت اطراف آن را مالك شدند.
تمركز نويسنده اما بر تهران است و حاشيه اش. از لحاظ ساختاري، تهيدستان كه شامل بيكاران، مهاجران، آوارگان و يا دست فروشان خياباني اند، گروه هايي سيال هستند. اينها افرادي منفرد هستند كه خارج از نهادهاي رسمي موجود دست به فعاليت مي زنند. از آنجا كه تهيدستان يا همان گروه هاي فاقد امتياز مانند كارگران و يا دانشجويان فاقد ظرفيت لازم براي اعمال فشار نهادينه هستند، مستقيماً وارد عمل مي شوند تا نيازهاي شان را به صورت انفرادي و البته با احتياط برآورده سازند.
جامعه شناسان مكتب شيكاگو و سياستمداران، اين عناصر را جنايتكار غيرقانوني و حاشيه اي مي دانند و گروهي ديگر از جامعه شناسان اينها را پيوسته به متن جامعه مي دانند اما بيات معتقد است كه گروه هاي فاقد امتياز نه كاملاً در حاشيه اند و نه كاملاً در متن.
وجه مشخصه گروه هاي فاقد امتياز درآمد پايين، مهارت پايين، جايگاه پايين اجتماعي و شرايط ناامن و محل سكونتشان است.
به نظر بيات تهيدستان شهري به معناي مرسوم كلمه انقلابي نبودند. اينها در گيرودار روزهاي انقلاب تقريباً تا روزهاي پاياني در حاشيه ماندند
آصف بيات البته انقلاب ۵۶ را فرصتي بي نظير براي بسيج تهيدستان مي داند. از ميان ۶۴۶ نفري كه طي درگيري هاي خياباني تهران كشته شدند، تنها ۹۰ نفرشان و يا به عبارتي يك درصد از آنها آلونك نشين بودند. در حالي كه صنعت گران و مغازه داران ۱۸۹ نفر، دانشجويان ۱۴۹ نفر، كارگران ۹۶ نفر و كارمندان ۶۰ نفر بودند، در عوض گروه هاي فاقد امتياز مبارزه اي در جهت تغيير در زندگي خود و جامعه مستقل شان را پيش گرفته بودند.
امام خميني رهبر نهضت اسلامي در خلال ۱۵ سال قبل از انقلاب در ۸۸ پيام و نامه، ۵۰ بار جوانان تحصيلكرده و دانشگاهيان و دانشجويان را مخاطب قرار دادند و ۸ بار هم فرودستان را. آيت الله شهيد مطهري نيز همواره نسبت به عوام زدگي هشدار مي داد و همچنين مرحوم شريعتي. همين نظر در مورد گروه هاي چپ و ليبرال نيز صادق بود. اين در حالي است كه همه تحليل هاي موجود حاكي از آن است كه ميان اسلام سياسي و گروه هاي محروم قرابت و وابستگي كاركردي، ساختاري و حتي الزامي وجود دارد.
واژه مستضعفين در اوج انقلاب وارد سخنراني ها شد و آلترناتيوي بود براي تهيدستان.
در واقع بعد از انقلاب بود كه طبقات فرودست به پايگاه اجتماعي محكمي براي دولت تبديل شدند. پس از انقلاب بخشي از گروه هاي محروم در حكومت مستحيل شدند و بقيه همچنان در حاشيه ماندند. آنچه مسلم است گروه هاي محروم، نمي توانند ايدئولوژيك باشند. اين دانشجويان، معلمان و ديگر بخش هاي روشنفكري جامعه اند كه جامه ايدئولوژي بر تن مي كنند.
گروه هاي فاقد امتياز اما به حكم ضرورت نسبت به هر گونه شكل خاص از ايدئولوژي چه دولتي و چه متعلق به اپوزيسيون بي علاقه اند. آنها بيشتر به راهكارهاي آني و نهادهايي كه مستقيماً به نگراني هايشان بپردازد پاسخ مي دهند.
ايدئولوژي و برنامه هاي بلندمدت به كار حاشيه نشينان نمي آيد اما اين بدين معنا نيست كه اين مردمان گرفتار تقديرند و كاملاً منفعلند. اينها با شيوه هاي معمولي خود تغييرات مهمي را رقم مي زنند. آنها علاوه بر اين كه زندگي خود را مي سازند، تغييرات اجتماعي مهمي را در سطحي گسترده تر سبب مي شوند از قبيل پراكندگي جمعيت ملي و ساختار شهري، قانون و نظم و سياست هاي توزيع مجدد. امكانات گروه هاي حاشيه اي با پيشروي آرام هزينه اقتصادي و سياسي سنگيني بر گروه هاي مسلط اجتماع تحميل مي كنند.
آصف بيات عقيده دارد كه مبارزه محلي برخلاف انقلاب براي تهيدستان ملموس تر و واقعي تر است. انقلاب براي تهيدستان نوعي رابطه فراخويشاوندي ايجاد كرد كه پس از ثبات، آن گروه ها به همان استراتژي قبلي خود بازگشتند.
تحليل اين كتاب مبتني است بر مصاحبه ها و تحقيقات قبل و بعد از انقلاب، روزنامه ها، تراكت ها، پوسترها، نشريه و جزوه ها و مشاهدات شخصي نويسنده، نويسنده خاستگاه خود را همين طبقه فرودستان مي داند. او نحوه آشنا شدن با ابزارآلات مدرن و مهاجرت به تهران را شرح مي دهد. كتاب مملو از مستندات و توصيفات تاريخي است، صحنه هايي زنده و صريح را گزارش مي دهد.
از اين رو اين كتاب مانند كتاب هاي متداول جامعه شناسي ملال آور نيست. پيشروي آرام مردم عادي، ترسيم موقعيت تهيدستان جديد، گروه هاي فاقد امتياز و انقلاب اسلامي، شورش مسكن، سياست كوچه پس كوچه ها، انقلابيون بيكار، شورشيان خيابان، مردم عادي و قدرت دولت از عناوين فصل هاي اين كتاب هستند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر