۰۴ فروردین، ۱۳۹۱

حمایت از قتل عام دهه 60 توسط موسوی + فیلم شهادت زندانیان رژیم شاه در مورد شکنجه

موسوى و قتل و عام تابستان ٦٧
جیوفری رابرتسون وکیل برجسته انگلیسی، اخیرا گزارشی در باره کشتار زندانیان سیاسی در تابستان شصت و هفت به زبان انگلیسی منتشر کرد. این گزارش را وی، برای بنیاد برومند تهیه کرده است. در این گزارش، به روند کشتار تابستان شصت و هفت از زبان جان به در بردگان، خاطرات زندان و مصاحبه با زندانیان سیاسی سابق و خانواده برخی از جان باخته گان قتل عام زندانیان سیاسی اشاره شده است. جیوفری رابرتسون در پاراگراف پایانی گزارش، کشتار تابستان شصت و هفت را بسیار وسیع تر از کشتار اسیران در ژاپن در پایان جنگ دوم جهانی و کشتار صربرنیتسا در جنگ بالکان ارزیابی کرده است. وی معتقد است سازمان ملل باید دادگاه ویژه ای برای مجازات آمران و عاملان کشتار شصت هفت در ایران برگزار کند.
جیوفری رابرتسون وکیل حقوق بشری است. وی کتابی تحت عنوان " جنایت علیه بشریت" منتشر کرده است که در بسیاری از محاکمه بین المللی به آن استناد می شود. جیوفری رابرتسون بعد از انتشار تحقیقات اش در باره کشتار زندانیان سیاسی در تابستان شصت و هفت، در مقاله ای که در روزنامه گاردین در تاریخ ۷ ژوئن ٢٠١٠ منتشر کرد، نوشت خیلی ها از جمله میرحسین موسوی، خامنه ای و رفسنجانی باید در رابطه با این کشتار پاسخگو باشند. رابرتسون در مقاله اش در گاردین به اهمیت زنده کردن این پرونده برای جلوگیری از قتل‌عام‌های بعدی تاکید کرد.
برای مشاهده مقاله جفری رابرتسن در روزنامه گاردین اینجا را فشار کنید.

 برای مشاهده گزارش جفری رابرتسن در باره کشتار زندانیان سیاسی در ایران اینجا را فشار دهید.
 در مصاحبه ۱۹۸۸ میر حسین موسوی با تلویزیون اتریش که در گزارش وکیل ارشاد حقوق بشر سازمان ملل چاپ گردیده ، آقای موسوی در جواب اعتراضات "سازمان عفو بین الملل به قتل عام سال ۶۷ ، بطور دروغین " گفت آن زندانی ها قصد توطئه و قیام داشتند و ما باید این فتنه را سرکوب می کردیم و در این مورد هیچ رحمی نداریم .
شاهدان شکنجه ی ساواک:اسماعیل ختائی و منوچهر مختاری دو تن از زندانیان سیاسی زمان شاه، در برنامه ی تلویزیونی کنکاش سخنان ثابتی را رد می کنند و در مورد شکنجه می گویند!
فیلم گفتگوی با دو زندانی سیاسی ، پیرامون ادعا های پرویز ثابتی، در انکار ترور و شنکنجه دررژیم سابق در رد ادعا های ثابتی ، مقام ارشد ساواک شاه در برنامه تلویزیون کنکاش

در لینک بالا مصاحبه صدای امریکا با رییس ساواک شاه و فیلم ها در پایان پست موجود است. روی تیتر کلیک کنیم.
برای خواندن ادامه مطلب و نامه شکنجه شدگان زمان شاه به صدای امریکا در اعتراض به دروغ بافی ثابتی
 اینجا را کلیک کنیم.

 ما گواه وجود شکنجه سیستماتیک در زمان مدیریت آقای ثابتی بر اداره سوم ساواک هستیم


نامه جمعی از زندانیان سیاسی رژیم پهلوی
آقای کاوه باسمنجی
سردبير بخش فارسی صدای آمريکا
رونوشت : آقای سیامک دهقان پور مسئول برنامه افقدر برنامه «افق» شبکه فارسی صدای آمريکا، مورخ هجدهم بهمن ماه ۱۳۹۰(۷ فوریه ۲۰۱۲)، در مصاحبه ای از قبل ضبط شده با آقای پرویز ثابتی، رئیس اداره سوم سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) ایران در سال های قبل از انقلاب ۱۳۵۷، نامبرده ضمن انکار اعمال شکنجه درباره بازداشت شدگان و زندانیان سیاسی آن دوران کوشید که کارنامه جنایات شکنجه گران ساواک را محو کند.
چهره آقای ثابتی به عنوان «مقام امنیّتی» بر روی تلویزیون ایران هنوز از خاطره ها نرفته است. پرویز ثابتی آن زمان هم در توجیه سیاست سرکوب، قتل و شکنجه زندانیان سیاسی صحنه گردان آن نمایش های ضّدبشری بود.
ما امضاکنندگان این نامه، که همگی مان طعم شکنجه های دستگاه تحت مدیریت آقای ثابتی را چشیده و شاهد ضجه های دائمی بازداشت شدگان در اثر شکنجه در اطاق های بازجویی آن دوران بوده ایم، گواه وجود شکنجه به عنوان واقعیتی سیستماتیک، جاری و رایج در زمان مدیریت آقای ثابتی بر اداره سوم ساواک هستیم و اظهارات او در مصاحبه مذکور را کتمان آگاهانه حقیقت تلقی می کنیم.
ما امضاکنندگان این نامه، که علاوه بر ستم‌های رژیم شاه به انحاء مختلف متحمل اقدامات تبهکارانه جمهوری اسلامی نیز شده ایم، خواستار فرصتی از صدای امریکا تنها برای ارائه جزئی از انبوه مدارک و حضور چند شاهد از میان صدها تن، جهت شهادت بر وجود شکنجه سیستماتیک و جاری در بازداشتگاه های ساواک، و ابطال ادعای آقای ثابتی دایر بر نبود شکنجه ایم. از این طریق است که صدای آمریکا می تواند مانع از این برداشت شود که در اشاعه ناراستی و اجحاف نسبت به قربانیان شکنجه در ایران، از جمله نسبت به امضاکنندگان این نامه، سهیم بوده است.
یادآوری این نکته را هم ضروری می دانیم که شکنجه بر طبق «عهدنامه بین المللی منع شکنجه و مجازاتهای اهانت آمیز و غیرانسانی» (مصوب مجمع عمومی سازمان ملل متحد در دهم دسامبر ۱۹۸۴) ، جنایت بین المللی به شمار می آید و دولت های عضو این عهدنامه و از جمله ایالات متحده امریکا، موظفند کسانی را که در صدور دستور یا اعمال شکنجه نقش داشته اند، هر چند که ملیّت خارجی داشته و در خارج از قلمرو آنان مرتکب آن جنایات شده باشند، در محاکم خود مورد پیگرد قرار دهند. رسانه های خبری در کشورهای دموکراتیک هم همواره در کشف حقیقت و معرّفی جنایتکاران سهم به سـزایی دارند.
ما منتظر اعلام تصمیم شما در پاسخ به درخواست مان هستیم.
با احترام
۱ – آذرافروز ناصر
۲ – آذرفرد حسن
٣ – آذرنوش رسول
۴ – آراکلی سرژ
۵ – آزادگر محمد
۶ – آلادپوش مرتضی
۷ – آهوقلندری پروین
٨ – ابراهیم زاده باقر
۹ – ابراهیم زاده مهدی
۱۰ – ابراهیمی داوود
۱۱ – ابن جلال حبیب
۱۲ – احمد زاده مستوره
۱٣ – احمدی فریدون
۱۴ – اخوان بیطرف محمود
۱۵ – اسلامی الهه
۱۶ – اسلامی مهدی
۱۷ – اعظمی محمد
۱٨ – افراخته ناهید
۱۹ – اکرمی رضا
۲۰ – الاردبیلی محمدرضا
۲۱ – امام حسام
۲۲ – امانی احمد
۲٣ – امینی بهمن
۲۴ – امینیان هادی
۲۵ – انورحقیقی حسین
۲۶ – انورحقیقی عباس
۲۷ – اهری مریم
۲٨ – براهنی رضا
۲۹ – برهمندی بیژن
٣۰ – برهون محمدطاهر
٣۱ – برزوئی علی
٣۲ – بلدی یداله
٣٣ – بنی هاشمی شریفه
٣۴ – بهادری حسین
٣۵ – بهبودی حسین
٣۶ – بهتوئی علیرضا
٣۷ – بهگر حسن
٣٨ – بهمنش سیما
٣۹ – بهنام ماکوئی اژدر
۴۰ – بی نیاز بیت اله
۴۱ – بی نیازان اصغر
۴۲ – پاک نژاد عباس
۴٣ – پاک نیا خلیل
۴۴ – پرزین حبیب
۴۵ – پرویز مهدی
۴۶ – پورجانکی حسین
۴۷ – پورقباد ارسلان
۴٨ – پورمندی احمد
۴۹ – پورنقوی علی
۵۰ – پیروزفرد محمدتقی
۵۱ – پیوندی نوید
۵۲ – تاج احمدی اصغر
۵٣ – تاجمیر ریاحی حبیب
۵۴ – تام نقی
۵۵ – تقی زاده ایرج
۵۶ – توسلی ابوالفضل
۵۷ – جباری مهدی
۵٨ – جعفری حسن
۵۹ – جعفری سکینه(عاطفه)
۶۰ – جمشیدی فردوس
۶۱ – جوادی رضا
۶۲ – جوشنی رضا
۶٣ – جوشنی سارا
۶۴ – جهانبخش جعفر
۶۵ – حاتملوئی سیف الدین
۶۶ – حجتی هوشنگ
۶۷ – حدادپور محمد
۶٨ – حرمتی پور محسن
۶۹ – حسنوند گودرز
۷۰ – حسینی حمید
۷۱ – حقی بهروز
۷۲ – حلمی پور ابراهیم
۷٣ – حمیدیان نقی
۷۴ – حیدری مقدم اکبر
۷۵ – خاکسار نسیم
۷۶ – ختائی اسماعیل
۷۷ – خسروی زاگرس
۷٨ – خرسند خسروشاهی رضوان
۷۹ – خرسند علی اصغر
٨۰ – خلیق بهروز
٨۱ – خلیلی عباس
٨۲ – خوشبخت احمد
٨٣ – دادنهال کاوه
٨۴ – دارابیگی مجید
٨۵ – دانشگری رقیه
٨۶ – درخشنده حمید
٨۷ – دستگیر محمد
٨٨ – دقتی رضا
٨۹ – دوستدار اکبر
۹۰ – دوستدار غلام
۹۱ – راهی حسن
۹۲ – رجبی مهدی
۹٣ – رزمی ماشااله
۹۴ – رحمانزاده هروی محمد
۹۵ – رحمانی نژاد ناصر
۹۶ – رکنی فرهمند
۹۷ – رنجبر تالاری محمد
۹٨ – رنجکشان ابراهیم
۹۹ – روح اله ویدا
۱۰۰ – ریاحی پروین
۱۰۱ – زرکش احمد
۱۰۲ – زمانی محمدرضا
۱۰٣ – سازور حسین
۱۰۴ – سازور محسن
۱۰۵ – ستاری سهیلا
۱۰۶ – ستاری علی
۱۰۷ – ستوده بهروز
۱۰٨ – سجادی جمال
۱۰۹ – سجودی غلامرضا
۱۱۰ – سرکوهی فرج
۱۱۱ – سعادتی ثریا
۱۱۲ – سلطان آبادی کیومرث
۱۱٣ – سلطانزاده هدایت
۱۱۴ – سمساری تقی
۱۱۵ – سوری اکبر
۱۱۶ – سیاهپوش مرتضی
۱۱۷ – سیف اکبر
۱۱٨ – شالگونی جلال
۱۱۹ – شبان علی
۱۲۰ – شریعتی بهمن
۱۲۱ – شوکتی رسول
۱۲۲ – صادق زاده اسفندیار
۱۲٣ – صادقی پرویز
۱۲۴ – صمدیان حسن
۱۲۵ – صیامی فرهاد
۱۲۶ – طالبی اشکبوس
۱۲۷ – طالبی شهلا
۱۲٨ – طاهری پور جمشید
۱۲۹ – طبیب غفاری هیبت اله
۱٣۰ – طلوع علی
۱٣۱ – عاقلی زاده عباس
۱٣۲ – عبدالرحیم پور مجید
۱٣٣ – عرب زاده حسن
۱٣۴ – عزیزخانیان ماسیس
۱٣۵ – عزیزی حسن
۱٣۶ – عصاره نادر
۱٣۷ – عقیلی فروهر
۱٣٨ – علامه زاده رضا
۱٣۹ – علیمحمدی ثریا
۱۴۰ – عمرانی بهزاد
۱۴۱ – عمرانی میرحمید
۱۴۲ – عیسی بیگلو هوشنگ
۱۴٣ – غروی فاطمه (طاهره)
۱۴۴ – عزت پور عبداله
۱۴۵ – فارسی محمد
۱۴۶ – فتاپور مهدی
۱۴۷ – فتحی مسعود
۱۴٨ – فخاری حسن
۱۴۹ – فراهتی حمزه
۱۵۰ – فرسائی فهیمه
۱۵۱ – فومنی ناصر
۱۵۲ – قاسمی وجیه اله
۱۵٣ – قائمیان پرویز
۱۵۴ – قریشی فیروز
۱۵۵ – قلیائی باقر
۱۵۶ – قلی زاده قدرت
۱۵۷ – قنبری شهرام
۱۵٨ – کاکوان مازیار
۱۵۹ – کاظم زاده افشار حسین
۱۶۰ – کاویانی محمدرضا
۱۶۱ – کریمی اسفندیار
۱۶۲ – کریمی بهزاد
۱۶٣ – کریمی رضا
۱۶۴ – کریمی فرزاد
۱۶۵ – کهوند اصغر
۱۶۶ – گلابچی مقدم عباس
۱۶۷ – گلشاهی حسن
۱۶٨ – گیلکی بهرام
۱۶۹ – لاریمی علی
۱۷۰ – ماوائی سیروس
۱۷۱ – مجاهد ناهید
۱۷۲ – محجوبی بهجت
۱۷٣ – محجوبی عفت
۱۷۴ – محسنی عطا
۱۷۵ – محمدی احمد
۱۷۶ – محمودی ضرغام
۱۷۷ – مختاری پرویز
۱۷٨ – مختاری منوچهر
۱۷۹ – مدرسی سیامک
۱٨۰ – مدنی مصطفی
۱٨۱ – مشیری قاسم
۱٨۲ – مصلی نژاد عزت
۱٨٣ – مطلب زاده بهروز
۱٨۴ – مظاهری عباس
۱٨۵ – معتدل محمدعلی
۱٨۶ – معمارحسینی مهراعظم
۱٨۷ – ملک محمدی مرتضی
۱٨٨ – ممبینی امیر
۱٨۹ – منفرد زاده اسفندیار
۱۹۰ – منیری فاضل محمد
۱۹۱ – مولازاده مسعود
۱۹۲ – مولودی صفا حسین
۱۹٣ – مهتدی عبداله
۱۹۴ – مهجوریان نمازی محمدرضا
۱۹۵ – میرمویدی هادی
۱۹۶ – میر هاشمی اشرف
۱۹۷ – میرزازاده نعمت (م آزرم)
۱۹٨ – ناظمی محمدرضا
۱۹۹ – ناظمی ناهید
۲۰۰ – ناظمی نوشزاد
۲۰۱ – نژند زهره
۲۰۲ – نعیمی حمید
۲۰٣ – نقی پور حسین
۲۰۴ – نگهدار فرخ
۲۰۵ – نوائیان نصراله(داوود)
۲۰۶ – نویدی پرویز
۲۰۷ – نیری ایرج
۲۰٨ – نیکخواه کاظم
۲۰۹ – هادی طلب علیرضا
۲۱۰ – هاشمی حسام
۲۱۱ – هاشمی صدیقه (منیر)
۲۱۲ – وثوقی داریوش
۲۱٣ – وکیلی سیمین
۲۱۴ – یزدیان منوچهر
۲۱۵ – یلفانی محسن
۲۱۶ – یوسفی ایرج


۹ نظر:

reza گفت...

یک همچین اتفاقی در بخش مارکسیست لنینیست مجاهدین هم افتاد اما هر سه بخش مجاهدین میم لام(پیکار، نبرد و آرمان) با این قضیه برخورد بهتری از فدایی کردند در حالی که تقی شهرام نفر اول بخش منشعب بود، هر سه جریان شهرام را از سازمان خودشان بیرون گذاشتند در حالی که هر سه جریان به لحاظ فکری تقی شهرام را قبول داشتند.
وقتی چریکهای فدایی اقلیتی و اشرفی در مقابل جنایاتی که اتفاق افتاده در بی صداقتی تمام سکوت میکنند، طبیعی است که وزارت اطلاعات یا موجوداتی مثل اکثریت روایت خودشان را را از ماجرا میدهند. اولا پنجه شاهی تنها کسی نبود که در سازمان چریکها تصفیه شد، کسانی دیگه ای هم بودند که به شکل مشکوشی سر به نیست شدند. دوما به نظر من فوکوس کردن روی اینکه این تصفیه ها علت عشقی داشته یا سیاسی بیهوده است. به نظر من فوکوس کردن روی این بحث عملا به این کمک میکنه که گویا کشتن آدمها به علل غیر سیاسی کمتر شرم آور است. در حالی که به اعتقاد من آن نیرویی ( چه در قدرت و چه خارج قدرت رسمی)که برای بقای خودش دست به تصفیه خونین میزنه یک جریان ظد انسانی است. چه فرقی دارد که کسی را به خاطر رابطه خارج از ازدواج رسمی به قتل برسانیم یا به دلیل اینکه نظر سیاسی متفاوت دارد. همینجا است که باید یقه چریکهای فدایی را گرفت و ماهیتش واقعی اش را افشا کرد. باید مطرح کرد، جریانی که برای بقای خودش میتونه اسلحه بگذاره رو شقیقه یک بچه 9 ساله و شلیک کند، به راحتی میتونه انسان دیگه ای را به جرم داشتن نظر متفاوت و یا عاشقی از ببین ببره و این یعنی فاشیسم هیتلری، یعنی جمهوری اسلامی، یعنی پینوشه.

Rosa گفت...

سلام رضا جان
آره بچه های پیکار اگرچه شهرام در رهبری بود موضع گیریشان انسانی تر بود.
مسئله تصفیه عشقی و یا نظری پای خود اکثریت را میکشانه به تایید تصفیه.
مجید، سطوت و شوهرش ورژن عشق و عاشقی را مطرح میکنند. اگر دقیقا مشخص بشه در چه روزی در اردیبهشت پنجه شاهی را کشتند و مطابقت بشه با روز قدرت گیری کمیته مرکزی 3 نفره، آنوقت اکثریت کنونی که در مرکزیت سابق بود در تصمیم گیری برای تصفیه دخیل بوده، یعنی مجید هم تائئد کرده است.
اگر مسئله عشق و عاشقی باشه، هادی که رهبری وقت بوده پنجه شاهی را به تصمیم شخصی کشته و بدون تائئد مرکزیت. برای همین زمان و حتی مکان مهمه.
اما بسیار جالبه که اقلیت میگه درگیری با ساواک بود. بدون هیچگونه توضیحی!
البته از نظر کل خانواده فدایی این مسئله ابتدا داخلی بود تا کتاب مازیار بهروز به فارسی ترجمه شد و همگی مجبور به موضع گیری شدند.
دقیقا همین مسئله در مورد کودکان مادر شایگان پیش آمد که با کتاب نادری مسئله قتل کودکان در خانه تیمی بدست حمید اشرف مطرح شد.
اگر ساواک نیاز به اطلاعات داشت، دلیلی نداشته به مغز کودکان برای مرگ سریع شلیک کند...
اگر کودکان مجروح میشدند و بعد جان میباختند، میشد گفت درگیری بوده.
مسئله اما استفاده ابزاری و محمل ساختن از کودکان است. که هنوز هم انتقاد نمیشه.
از آنجا که اختناق وجود دارد ایجاد و شکل گیری اینگونه گروهها کماکان وجود دارد و برای همین کتاب نادری انتشار داده شد چون این خطر بالقوه است برای رژیم.
به نظرم باید روی مسئله کودکان و شرکتشان رادیکال تجدید نظر کرد. و این با فشار از پایین به گروههایی که اتوریته نظری را در جریان مبارزه مسلحانه دارند عملی است. اگرچه آنان فرسوده و بی عمل هستند، اما همان حکایت جسد مومیایی لنین است که تا زمانی که در خاک نشد، اتوریته فکری داشت.
...

ناشناس گفت...

salam be reza va rosa jan xaste nebashid ma dar ayende be merateb saxtiyae pishteri xahim dasaht man fekr mikonam gozeshte cherika va mim lam ba kamterin telafad gozesht emruoz no sazemadn dehi xirashi va solte va sote peziri kar sed chandan beter mikone unhaye ke egtedar gebul darand va noe sazeman dehi ra az bala tehmil mikonand bayet tozihe bedan ke fergeshon ba ehzab borjvazizi chie? be ehtegad man ehzab chab rahi joz enhelal va ya etehad ba ehzab borjvazi nedarand.temami ehzab chab be tebegye motevest tealog darend.piruoz bashid dast shomaha ra mifesharam. mesoud

ناشناس گفت...

salam dobare ---ma bayed oshexas konim che evameli baese in heme jenayet mishe dar mahiyet ve mezmoun bin mim--lam ve cherikha nist anha dar berxod ba doshman sadeg bodand negahe marksizm edeloji be pedideha az zaviye gir elmi ast shayet ma kesani ra ham dashte bashim ke zede egtedar zede solte zede rehberi bashand ama negea be tebegat ra sistemi bebinad in dar hali ast ke meseleye tolid yeki az asasi terin megoleye tebegati ast meselan--lenin dar dolet va engelab in xiyanet azim ra dar morede tebegeye kareger ba mostenete,,fakt az markes va engeles enjam midehed.dar --zeval--dolet ve engelab gehri migoyed vegti poroltaria xodret hakemeye doleti ra bedest migired ve mogedam ber heme vesayil tolid ra be malekiyet dolet dar miavered.rofega deget konid der edame migoyedx ba in amal jenbeye poroltari xish ra niz nabod mikoned.. ma didim ke in nega lenin che fajeha ra REFAM ZED --REZA VA ROSA JAN HAL CHE FERGI BIN SAZEMANM HA VOJED DARED-- in ast veziyet ma madami ke in negahe kesbe godret siasi ber ehzab ast tarix tekrar xahed shod goz bala goz. negahe herashi ve santeralizm demokratik ham mezide ber elet ast --piroz sar boled bashid.mesoud

reza گفت...

مسعود عزیز با سلام
نظرت را خواندم. به اعتقاد من دوسطح از بحث را باید از هم تفکیک کرد. سطح اول این است که ما بحث میکنیم که "چه اتفاقی افتاد" این سطح-یا به عبارتی این نوع بحث- را روایی میگویند. سطح دوم این است که بحث حول "چرا این اتفاق افتاد" جریان دارد؛ به این سطح از بحث میگویند "تحلیلی". این دو نوع بحث ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. اولی پایه های دومی را ایجاد میکند. ما برای اینکه پدیده ای رو درست تحلیل کنیم باید ابتدا به صحیحترین روایت دست پیدا کنیم.
این بحثهای رزا هم به نظر من دقیقا همین حالت اول را دارد. من که بحثهای رزا را دنبال کردم به نظرم آمد رزا فعلا داره تلاش میکنه حقیقت ماجرا را از زیر گردو خاکهای تحریف بیرون بکشد و به نظرم صحیح ترین کار است.
در رابطه با چریک فدایی و بخش میم لام مجاهد. آنطور که من از نوشته شما متوجه شدم این است که این دو فرقی ماهوی با هم ندارند؛ در این صورت من هم با شما صد در صد موافقم. اما اگر دو جریان سیاسی فرق ماهوی با هم نداشته باشند به این معنی نیست که همیشه و همه جا یکسان برخورد میکنند. به عنوان مثال تا آنجا که به "تصفیه های خونین مخالفین درونی در زمان شاه" بر میگردد، بخش میم لام همان زمان شاه از خود انتقاد کرد و این میتوانست یک قدم مثبت برای چرخش این مبارزین - تاکید میکنم مبارزین و نه انقلابیون - به سمت رفتارهای انسانی و انقلابی باشد. اما چریک فدایی تا به امروز نتوانسته این قدم اولیه را بردارد. مقایسه بخش میم لام با چریک فدایی صرفا به همین دلیل بود. هرچند مجاهدین میم لام گامهای مثبت دیگری هم برداشتند، مثل نقد مشی چریکی اما فداییان هنوز هم که هنوزه نان مبارزه مسلحانه را میخورد. با اینکه دفاع اینها از مشی چریکی هم به معنای اعتقاد عملی اینها به این شیوه نیست و به نظر من صرفا یک نان دانی است.
البته من در قسمت بالا صحبت از "یک قدم مثبت" برای مجاهدین میم لام کردم؛ چرا که متاسفانه اینها روایت را به شکل صحیح بیان کردند اما از تحلیل چرایی آن عاجز ماندند و دقیقا به همین دلیل هم بود پیکار در سال 60 به شکلی دیگر مرتکب همان عمل شد( نمیدونم از اتفاقاتی سال 60 در پیکار افتاد خبر دارید یا نه).
البته این نوع برخوردهای خشونت بار حذف مخالفین مختص پیکار هم نبود و تا امروز هم ادامه دارد درگیریهای مسلحانه دراردوگاه فدائیان و کومله(که این آخری عکسهایش هم موجود است)نمونه های دیگری است. به اعتقاد من این نوع برخوردها ماهیت اینها را نمیسازد بلکه ماهیت اینها است که سبب این نوع رفتار است. به همین دلیل هم هست که اگر این جریانات صد بار هم از خود انتقاد کنند برای بار صید و یکم باز هم مرتکب خواهند شد.
حالا اینجا یک سوال مطرح خواهد شد، اینکه ریشه های این رفتار از کجا نشات میگیرد. این یک بحث عمیق و طولانی است که پرداختن به آن از حوصله این کامنت خارج است؛اما تیتر وار میتوان به آن اشاره کرد.بلاواسطه ترین جواب همان جوابی است که شما دادید و من هم موافقم؛از ماهیت اینها.اما اینجا سوال دوم شکل میگیرد؛این ماهیت از کجا نشات میگیردوویژگیهای آن چیست؟ تا آنجا که به بخش دوم یعنی ویژگیهای آن بر میگردد به طور کلی بازهم با شما موافقم،1-اعتقاد به قدرت(البته من ترجیح میدهم بگویم تمرکز گرایی)2- تحزب(که بازتاب همان تمرکز گرایی است)3- ایدئولوژی(که لازمه شماره های 1 و 2 است. و من مطمعن نیستم که شما با این شماره3 موافق باشید.
اما در رابطه با بخش اول سوال دوم؛ یعنی این رفتار از کجا نشات میگیرد. بعید میدونم با شما موافق باشم. چرا که شما لنینیسم را عامل این مسئله میدونید. این پاسخ دو اشکال اساسی داره.
یک اینکه، این ایدئولوژیها و سیستمهای فکری نیستند که طبقات، اقشار و گروههای اجتماعی را میسازند بلکه این طبقات،اقشار و گروههای اجتماعی هستند که ایدئولوژیها و سیستمهای فکری را میسازند. به این اعتبار اگر کمونیسم لنینی به فونکسیوناهای جامعه طبقاتی(یا به طور مشخصتر بورژوایی)مثل دولت، حزب؛ ایدئولوزی و... مسلح میشود،ناشی از یک انحراف فکری نیست، ناشی از ماهیت اجتماعی کمونیسم لنینی است.(امیدوارم فرصتی دست بده تا بیشتر نشون بدیم که کمونیسم لنینی چیزی جز ظرف تحقق سرمایه داری در کشورهای عقب مانده نیست).
دوم اینکه کمونیسم لنینی یا به عبارتی لنینیسم که در کنار سوسیال دموکراسی دو ترند اصلی مارکسیسم هستند(لااقل در قرن گذشته بودند)با تجدید نظر در مارکسیسم، مقولات دولت، حزب و ایدئولوژی را ایجاد نکردند. این سه مقوله مستقیما از مارکسیسم به هر دو ترند اصلی مارکسیسم(کمونیسم و سوسیال دموکراسی) منتقل شدند. دولت پرولتری و حزب طبقاتی پرولتاریا مفاهیم مارکسیستی هستند. بنا بر این اگر کسی مخالف این مقولات است نباید یقه لنین را بگیرد، باید مستقیما به سراغ نقد مارکس برود.

Rosa گفت...

سلام دوستان عزیز مسعود و رضا
کامنت ها را مدتی است خواندم و نمیتوانستم جواب دهم. در کشمکش نتایج برخورددر جستجوی حقیقت...
حقیقت این قتل ها و تصفیه ها قبل از همه به خود ما باید کمک کند؟ اعتماد سازی کند، چرا که بدون اعتماد به یکدیگر حتی کوچکترین اعتراضات نیز عملی نیست.
بعد از افشای تصفیه های سیاسی در پیکار میتوان تصور کرد که اگر این دوستان باز در موقعیت اختلاف قرار بگیرند، چون این بحث قبلا شده، اینان نوع دیگری از راه حل ها را میپذیرند. در مورد چریکها نمیتوان و خیلی امکانش است که در کوچکترین اختلافی دست به نابودی فیزیکی بزنند. اما چیزی که حتی مخوفتر از تصفیه است، پنهان سازی قتل ها است. یعنی هرگز به اشتباه اعتراف نکرده و اشتباهات رفقایشان را سالها از افکار عمومی مخفی کنند. چرا که مقام فدایی و چریک را در حد مقدسین برده و سوژه پرستش کنند.
چریکی که روی رفیقش اسلحه کشیده و بعد هم گردن دشمن انداخته و یا بدلیل حفظ اسرار تشکیلات مجبور به کشتن کودک شده و...
این در نظر مردم دیگر مقدس، اسطوره، ابر مرد و رهبر نیست. انسانی است با همه نقص های انسانی و در جایگاه برابر.
و چون "رهبر" باید برتر باشد، هوادار خود را ملزم میداند حتی سالها پس از مرگش گند کاری رهبر را ماله کشیده و زبان از دهان هر آنکس که این چهره را نامقدس کند در آورد.
در صحبتی با یکی از این مومنین که به من گفت، تو گفته ای حمید اشرف بچه کشته و برخوردی که با تو شد هزینه حرفت است!
فکر کردم این فرد از قعر فئودالیسم و یا حتی برده داری به سرمایه داری پرتاب شده!
در جایی که در این سیستم همه باید در برابر افکار عمومی جواب پس دهند، بخصوص رهبران جامعه. این فرد که با ماشین زمان امکان بودن در جامعه ما را دارد، حکم حد تعیین میکند. وقتی میپرسم ساواک چرا باید به بچه هایی که منبع اطلاعاتی میتوانند باشند، تیر خلاص بزند؟ و اصلا قتل آنها مستقیم هم نباشد غیر مستقیم تقصیر شما است...
راستش من سیستمی را که مقررات حجاب بگذارد در خانه تیمی، آن هم زمان شاه، سیستمی که کودکان را به هر دلیلی وارد خانه تیمی کندو سیستمی که به افرادش اجازه خروج ندهد، وقتی راههای افراد از هم جدا شدند. از سیستم کنونی خیلی عقب تر میدانم.
همانگونه که دولت پرولتری استالین از سرمایه داری عقب تر بود. از طرفی اغلب بیوگرافی چریکها را بخوانیم، اینها از طبقات دارا در جامعه بودند و میتوانستند حتی کودکان تشکیلاتی شان را به خارج از کشور بفرستند تا در دسترس ساواک نباشند. مادر پنجه شاهی بطور مشخص دلیلی نداشت که کودکانش را در خانه تیمی نگه دارد. میتوانست باکمک پدرشان که بازاری هم بود آنها را از دسترس ساواک دور کند. متاسفانه کماکان کودکان ابزار رسیدن به هدف میشوند.
من از زمانی که احساس کردم کودکم احساس ترس و نا امنی میکند حتی به تظاهرات هم دیگر نبردمش و به کمک دوستانم توانستم زندگی کودکی او را از زندگی خود جدا نگه دارم. حتی در مبارزات چریکی اروپا هیچ کجا یک همچنین تصفیه های عشقی و عاطفی یا استفاده ابزاری از کودکان نمیبینیم. تا جایی که میتوان ادعا کرد که این خصوصیت در کشورهای عقب نگه داشته ما است و متاسفانه کماکان متداول است.
بازبینی قتل های درون تشکیلاتی میتواند قبل از وقوع فاجعه بدنبال آلترناتیوی برای جلوگیری از آن باشد. چرا که همواره عده ای همیشه وجود دارند که دست به اسلحه ببرند. چرا که شاید راه دیگری غیر از این را یا نمیشناسند و یا موثر و سریع ترین راه میدانند و حتی بهشان هر روزه تلقین میکنند که" مبارزه مسلحانه "تنها" ره رهایی...
و قدرت از لوله تفنگ بیرون می آید...
من شخصا فکر میکنم هر انسانی خود شخصا تصمیم میگیرد چه بکند چه نکند. اما کودکان تحت قدرت و نفوذ ما هیچگونه اختیاری ندارند و تا زمان قدرت نداشتنشان ما مسئولیم در برابر زندگی و مرگ آنان و نه حمید اشرف ها بلکه تشکیلاتی که اجازه شرکت کودک را در صفوفش میدهد، مسئول قتل کودک است و تشکیلاتی که سکوت میکند در برابر تصفیه ها و سرکوب روابط عشقی و...

Rosa گفت...

هر تشکیلاتی باید اجازه جدایی به افرادش بدهد و در صورت این جدایی ایجاد امکان کند. حتی امکان به خارج فرستادن و دور از دسترس کردن افراد بقول خودشان بریده. تیر خلاص زدن البته راهت و سریع است. اما ما نمیتوانیم همان اعمال دشمن را انجام دهیم و در مقابل از افکار عمومی هم بخواهیم دادخواهی کنند از ستم بر ما رفته. چون خود عملا افکار عمومی را به سطح پایین تری می آوریم.
یعنی ساواک زیر شکنجه کودک را میکشد و ما اما سریع جانش را میگیریم.
همه هم مشخصا حق را به اینگونه مرگ بدون درد و سریع میدهند.
اما خود این سازمانها درایجاد شرایط سهیم بودند. افکار عمومی روزی خواهد پرسید چرا کودکانتان را شرکت دادید؟ چرا بدنبال راه بهتر از تصفیه رفقایتان نبودید...
در جنگ داخلی که نبودید! میتوانستید قبل از انتخاب این راه مبارزه برای کودکانتان محل امن بوجود آورید و یا کانال خروج افراد بریده از ایدئولوژی تان و...
این ها مدل چریکهای ایرانی است که کارشان به کودک کشی و عاشق کشی رسید!
اغلب ما دین، ایدئولوژی و یا تئوری هایی را میپذیریم که در آن نفعی داشته و ما را به مطالباتمان نزدیک کند. تئوری کسب قدرت سیاسی به بهانه آزادسازی خلق، توده، طبقه... از روی دوش کودکان، زنان، کارگران و... است.
منفعت من شخصا نابودی و لغو هر نوع روابط و مناسبات قدرت است. حتی قدرتی که ادعا دارد من را آزاد میکند.
به هر حال
ما نمیتوانیم بدلیل اهداف شایسته، اعمال ناشایست داشته باشیم.
این از قوانین نا نوشته انسانها است

ناشناس گفت...

salam azizan man reza va rosa az in ke man gabel danste va neveshte man negd kardid nehayet sepas ra daram. dostan aziz man der zendan shahed refigi bozorgi bodam ke an ra beraye edam mibordan regig xili narehed bod ma porsidam chera narahedi?r- gofd ke man ra beraye in edam mikoneand ke marksiz hesyam hegiget in ke man marksiz ra gebul nedaram ma moteveje neshodim ke r--che migoyed man bedan moteveje shodam ke marksiz yeni edeoloji --edeoloji yeni temkin kerdan be yek nefar dar hali ke komonist ba marksiz ferg mikoned.reza jan ma chizi be name kommonist lenini va ya komonist marksi nedarim. hal ager forseti pish biad hetman betuor kosterde in behso baz xahim kard. moxles shoma ha mesoud

کیانوش ایرانی گفت...

آنچه که درباره گفتگوی تلویزیون اتریش با میرحسین موسوی نوشتید، دروغ است بدین دلیل و سند:
http://nagoftehayeiran.blogspot.com/2012/12/blog-post_21.html