۲۸ اسفند، ۱۳۹۰

بهزاد : فا جعه آفرینان واقعی تراژدی گردان شوان چه کسانی بوده اند ؟


 اشتراک : در تاریخ ١۶ مارس ١٩٨٨برابر با ۲۵ اسفند ۱۳۶۶ مردم شهر حلبچه در عرض چند لحضه بوسیله بمب های شیمیایی ساخته شده‌ی دولتهای غربی(ناجیان حقوق بشر و دمکراسی) توسط حکومت فاشیستى بعث عراق قتل و عام شدند. حمله شیمیایی به حلبچه (به کردی: کیمیابارانی ھەڵەبجە) که به کشتار حلبچه یا جمعهٔ خونین نیز شناخته می‌شود، یک نسل‌کشی مردم کرد زبان بود که در طی روزهای پایانی جنگ ارتجاعى ایران و عراق روی داد هنوز آمار دقیقى از قربانیان این جنایت در دست نیست آمارها شمار کشته شدگان را ۵ تا ۷هزار نفر و شمار زخمی شدگان را از ۷ تا ۱۰ هزار نفر اعلام میکنند صدها تن دیگر بر اثر عواقب، بیماری‌ها و نقص جسم در هنگام تولد در سال‌های پس از حمله کشته شدند اکثر قربانیان این جنایت غیرنظامیان بودند.
 طی وقوع این جنایت ۷۲ تن از کمونیستهای مبارز عضو حزب کمونیست ایران که از آنها با عنوان "گردان شوان" نام برده میشود در حالی که در جریان بمباران شیمیائی مسموم شده بودند با نیروهای جنایتکار جمهوری اسلامی ایران درگیر شدند و بیشتر آنها جان باختند دوازده نفر از آنها نیز از طرف نیروهای جمهوری اسلامی دستگیر و سپس در شهر سنندج اعدام شدند.

بهزاد : فا جعه آفرینان واقعی تراژدی گردان شوان چه کسانی بوده اند ؟
اخیرا در محافل سیاسی اروپا خبری در باره نوشتن کتابی در مورد تراژدی گردان شوان پخش گشته بود رفقا ی مقیم آنجا خواندن کتاب را توصیه میکردند . و بعد از دوما ه این کتا ب به دست من رسید . بعداز مطالعه ی کتاب نقد خود م را با عنوان بالا به آ گاهی عموم میرسانم . با این امید که دیگران هم این کتاب را با دقت خوانده ونظرات خویش را در اختیار مشتاقان حقیقی این واقعه دهشتناک قرار دهند تا در تاریخ درج گردد و نسل کنونی و نسل های آتی با مطا لعه این اسناد به حقیقت امر پی برده و از تکرار چنین تراژدی های برای همیشه جلو گیری کنند.
ابتدا به معرفی کتاب می پرادزم .
 نام نویسنده : محمد سیار
ناشر : چاپحانه ی دیجیتال اسلو
تاریخ انتشار : اسفند 1389 (( مارس 2011 ))
تعداد صفحات کتاب :91 ص- فهرست کتا ب عبارت است ازپیشگفتار- کمیته اجرایی کومه له و بر پایی مقر بیاره .- اهداف کمیته اجرایی کومه له در بر پایی مقر بیاره . مخالفت کمیته ناحیه سنندج با تصمیمات کمیته اجرایی!- دلایل بر پاییی مقر بیاره در ابهام !- گردان های آریز ; شاهو در بیاره !-  اطلاعات موثق و غیر قابل انکار در مورد حمله رژیم اسلامی به منطقه حلبچه!
 حال به بررسی این پارگراف های می پردازم و سپس در ادامه به بازبینی بخش های بعدی خواهم پرداخت .
قبل از هر چیز باید بر این نکته تاکید کنم که کتا ب محمد سیار با تمام کاستی هایش سبب درج تراژدی گردان شوان و فاجعه – آفرینان واقعی آن د ر تاریخ میگردد واین حرکت مثبتی است و من به آن ارج می نهم هر چند محمد سیار باید توضیخ بدهد که چرا پس از سپری شدن زمانی در حدود 22 سال مبادرت به این کار نموده است ...........
برای اطلاع خوانندگان اعضای کمیته اجرایی کو مه له در آن مقطع عبارت بودند از(( عمر ایلخانی زاده – عثمان روشن توده واضعر کریمی .)) و تصمیم های کمیته با موافقت ابراهیم علیزاده قابل اجرا بود (( نقل از متن کتا ب محمد سیار ص-5
تا این جا چهره تعدادی از فاجعه افرینان از هاله ی ابهام بیرون افتاده است
برای خواندن نقد کتاب توسط بهزاد اینجا

 شوان : شبان ، چوپان – نامی کرد. با تشکر از دوستی گویا نام "گردان شوان" از فرمانده شجاعی در صفوف کومه له گرفته شده است و ربطی به معنی "شوان" ندارد.
برای خواندن نقد کتاب توسط نادر خلیلی روی تیتر آن کلیک کنیم.

اول اینکه در شرایط خاص آن زمان، از لحاظ منطقه ی جنگی هلبجه و صف آرایی دو نیروی دولتی جمهوری اسلامی و رژیم بعث در منطقه، چرا نیروی پیشمرگه می بایستی مابین این دو نیرو و درست در نقطه نک جبهه قرار بگیرد؟ یعنی در روستای بیاره که از هلبجه فاصله ی چندانی ندارد.
دوم اینکه طبق مدارکی که در دست است و در سایت ها انتشار یافته، تقریبا دو هفته قبل از هجوم جمهوری اسلامی به منطقه، کومه له از این خبر داشته است کما اینکه حزب دمکرات کردستان ایران نیز خبردار بوده اند. پرسش این است که با وجود این آگاهی از حمله ی رژیم اسلامی ایران، چرا کمیته ی اجرایی کومه له و رهبران آن مقطع زمانی یعنی ابراهیم علیزاده وهمچنین عمرایلخانی زاده، این نیروها را به پشت جبهه باز نگردانده اند؟ وبر ماندگاری ایشان اصرار ورزیده اند؟
 ........
لازم به یادآوری است که کمیته ی اجرایی کو مه له، بدون تایید و دستور رهبری کومه له، نمی توانستند، کاری انجام بدهند. یعنی هرتصمیم گیری، پیشتربه اطلاع رهبری می رسیده است وبدون هم آهنگی ایشان، نمی توانستند واحد ها راجابه جا کنند. ودستور« یک پل را عقب بکشید و یک پل را در همآنجا نگه دارید» دستوری است که با همآهنگی رهبری وقت کومه له یعنی ابراهیم علی زاده، صورت گرفته است. جدای ایشان کمیته ی اجرایی کومه له  یعنی عمرایلخانی زاده _ جواد مشکی_ اصغر کریمی وعثمان روشن توده، در این تصمیم گیری ها دخیل وموثربوده اند.
 به تعبیری ساده تر، مسئولیت تراژدی و فاجعه ی گردان شوان، به عهده ی این افراد می باشد و ایشان مسئول و پاسخگوی، پرسش آزادی خواهان _ خانواده های بازمانده ی گردان شوان، مردم مبارز و شریف کردستان و همچنین تاریخ، هستند. انتظار ما از رهبری حزب کمونیست ایران کاک ابراهیم علیزاده و همچنین رهبری کومه له ی زحمتکشان کاک عمر ایلخانی زاده این است که گزارش ها واسناد مربوط به گردان شوان که توسط محمد سیاردر 50 صفحه و بازمانده ی دیگر گردان شوان یعنی جلال برخوردار، در4 صفحه و همچنین تصاویر و فیلم برداری هایی که بعد از عملیات منطقه ی حلبچه صورت گرفته، در رسانه های گروهی انتشار یابد. نشر این اسناد و گزارشات، «واقعیت» را با وجود تلخ بودنش، بر همگان آشکار خواهد کرد و این ابهام بیست و چند ساله را بر طرف خواهد ساخت. انتشار این اسناد و گزارشات، ای بسا زخم های قلوب مردم کردستان و آزادی خواهان را نمک بپاشد اما ناگفته پیداست که سکوت رهبری وقت کومه له و مسئولین کمیته ی اجرایی در خصوص گردان شوان و 22 ارومیه، از پاشیدن نمک بر زخم یاران، بسیار بد تر است و هر روز و ساعت که از این تاریخ می گذرد، بیشتر و بیشتر اهمیت آن، پیش روی دیدگان و اذهان مردم، آشکار شده است.
مطالب مربوط: گردان شوان 54 نفر جانباختند و 12 نفر توسط رژیم دستگیر و در سنندج پاییز سال 1367تیرباران شدند. تنها جلال برخوردار و نسرین رمضانعلی بطور معجزه آسایی زنده ماندند. آنان بعد به حکمتیستها ملحق شدند (حزب کمونیست کارگری به رهبری مرحوم منصور حکمت).
نسرین رمضانعلی  در ویدئو زیر از خاطراتش میگوید.
خوشحالم که بعد از نزدیک یک ربع قرن سکوت را شکستی و متاسفم که از آن فاجعه وسیلهٔ ساختی برای تبلیغ حزب خود و تخریب دیگر احزابی که در گذشته یک ادعا و یک پیکر داشتید
 نوشته سوران (خالد سوورازه) بصورت پی دی اف توجه: در آخر کتاب محمد سیار در نقد نوشته سوران توسط نویسنده متنی نوشته شده

گردان شوان ……؟ / کاوه دوستکامی
 

فیلم جمعه خونین و نابودی کردها در شهر حلبچه توسط بمب شیمیایی صدام جانی
massacre of 5,000 Kurds in Halabja...On March 16th, 1988, the city of Halabja in Iraqi Kurdistan became the site of the largest scale chemical attack on a civilian population in history. That morning, Iraqi warplanes flew over the city and dropped chemical bombs on the thousands of unsuspecting people living there. At least 5,000 people died immediately (75% of them women and children) as a result of the chemical attack and it has been estimated that a further 7,000 people were injured or suffered long-term illnesses. Still today, victims of the chemical weapons used in the region during that time continue to die decades after their exposure.

داشتن شجاعت اخلاقی در نگاه نقادانه به گذشته آیندگان را از تکرار دوباره اشتباهات مامحفوظ خواهد کرد
 مشروط براین که امروز ما - اکنونیان- گذشته و حال را از چنگال تفسیر های انحصاری و یا ایدئو لوژیک رها گردانیم. برای دستیابی به فردائی روشن - امروز باید تاریخی شفاف داشته باشیم.

 بهزاد : فا جعه آفرینان واقعی تراژدی گردان شوان چه کسانی بوده اند ؟
 محمد سیار پس از تشریح جغرافیای روستای بیاره و موقعیت نظامی روستا از لحاظ جنگ ایران و عراق و هم چنین حضور قدرت مند حزب دمکرات با داشتن مقر در این منطقه اهداف کمیته اجرای کومه له و دایر کردن مقر بیاره را چنین باز گو می کند .
گسترش و حضور سیاسی- نظامی و تشکیلاتی در منطقه هه و رامانات و ایجاد خطی ارتباطی با نیرو های فعال در داخل کردستان تحت سلطه رژیم اسلامی !!؟ ( ص – 2 کتا ب )
محمد سیار با آوردن دلیل بیان میکند که کمیته مرکزی کومه له و نماینده اش کمیته اجرایی با توجه به ضربات سخت و جبران ناپذیری که در سال 1363 در درگیری ها یش با حزب دمکرات (( این حزب با همکاری ارتجاع محلی منطقه را به جولانگاه خود تبدیل کرده بود – تاکید از من است )) برای حضور در منطقه با قربانی کردن تعداد ی از پیشمه رگان ناچار شد از این تلاش ذهنی خویش {{ نداشتن پایگاه اجتماعی در منطقه }} چشم پوشی نموده و محل را با لا اجبار ترک کند .
آزموده را آزمودن خطا ست
کمیته مرکزی کومه له در پنجم مرداد ماه 1366 یک واحد بزرگ از نیرو های کومه له را دو باره به نقطه ای در جوار همان منطقه بنام  کانی خه یاران; در میانه ارتفاعات سوو رین و دزلی به قصد عبور و نفوذ به مناطقی از کردستان تحت تسلط رژیم اسلامی {{ به دلیل عدم شناخت از منطقه }} در کمین نیرو های رژیم افتاده و سه نفر از پیشمه رگان به نا مهای حسین بی لو – قا در ماراو و محمد محمد زاده جان باختند (( بخوان قربانی سیاست وابستگی شدند )) و تعداد بسیار بیشتری از آن ها دچار مصیبت تشنگی و از دست دادن انرژی و تو ان خود شدند و در ادامه تعداد 28 نفر از آن ها اسیر و بعد ها تعدادی از ان ها اعدام گردیدند (( در این جا محمد سیار آگاهانه از آوردن نام گردان و ناحیه ی این قربانیان به دان شناخته میشدند خود داری می کند )) چرا !!؟ خود باید پاسخگو باشد
در پاییز 1366 کمیته مرکزی کومه له یک واحد چند نفره به مسئولیت صالح سرداری در جهت آماده سازی اهداف فوق برای یک ماموریت به منا طق مرزی حلبچه و نوسود روانه میکند که توسط افراد حزب دمکرات دستگیر و خلع سلاح و زندانی می گردند . (( و ا قعیتی در ابهام – محمد سیار – ص 4  
پا فشاری و سماجت غیر منطقی کمیته مرکزی
کمیته مرکزی کومه له به چه دلیل نیرو ی پیشمه رگه را این چنین به کام مرگ میفرست آیا این همه شکست به آن ها نیاموخته بود که تا کتیکی را که برگزیده اند ذهنی و غیر منطقی وغیر عقلانی می باشد و نتیجه اش هم ا زپیش روشن یا این که عاملی قدرت مند در خفا وجود داشته است که آن ها را وا دار به انجام این اعمال میکرده است
که باز تابی جز به کشتن دادن پیشمه رگان و لغزیدن در مسیر قهقرایی در بر نداشته است . که به رای من با ارائه دلایلی که به تدریج به آن اشاره خواهم کرد اهرم فشار حرف اول را می زند.

در این جا خطابم به اعضای کومه له است که با مشاهده بر زمین افتادن همرزمانشان هم چو برگ ریزان پاییزی شبیه افراد مسخ گشته بدون هیچ اعتراضی به نظاره ایستاده بودند !!؟ (( به جز یک مورد که در کتاب به آن اشاره گشته است )) آیا حفظ موقعیت تشکیلاتی آ نقدر ارزش داشت که آ گاهانه دهان هایتان را دوخته و از اعتراض به استفاده ابزاری از همرزمانتان توسط ک.م.ک تا کنون خوداری کرده اید !! آیا برادشت شما از عنوان کمونیست که بر خود نهاده اید برداشت وارونه ی از پایه ای ترین اصلی که کمونیست ها در مبارزه از دیگران متما یز میکند نیست !!
آیا آگاه به این موضوع نبودید که با سکوتتان مهر تاییدی بر کار های ذهنی و غیر منطقی کمیته مرکزی کومه له می نهادید و به آن ها این فرصت را می دادید که معترضین به کارهای غیر منطقیشا ن را تحقیر و تهدید کنند .
امید وارم که شاهد پاسخ های شما با شیم .

مخالفت کمیته ناحیه مریوان با تصمیم کمییته اجرایی و سکوت مشمئز کننده سایر نواحی و عدم حمایت از این مخالفت منطقی محمد سیار این مخالفت را چنین شرح میدهد :
(( کمیته اجرایی کومه له ابتدا تصمیم داشت که تمامی نیرو های ناحیه مریوان را به بیاره بفرستد آما آن تصمیم کمیته اجرایی با مقاومت شدید کمیته ناحیه مریوان قرار گرفت و بالاخره بعد از بحث های فراوان کمیته اجرایی نظر خود را تغیر داد و طبق معمول این بار نیز قرعه بنام ناحیه سنندج در آمد )) ;ص 4
سئوال این است که محمد سیار و حبیب گویلی (( حه ی به لا کی لانه )) و صلاح مازوجی {{ شور بختانه این دو نفر به اصطلاح عضو کمیته مرکزی کومه له هم بوده اند }} چرا از مخالفت منطقی کمیته ناحیه مریوا ن پشتبانی نکرده اند ؟
چرا از کمیته مریوان نخواستند که اعتراض خود را به صورت کتبی به آنها ارائه داده و این اعتراض را به اطلاع پیشمه ر گان کو مه له به طور عام برسانند !!؟ و بدین وسیله کمیته اجرایی را زیر فشار بگذارد و مانع به مسلخ فرستادن پیشمه رگان گردند
چون خواننده کتاب با توجه به این عدم حمایت به جدی بودن مخا لفت کمیته ناحیه سنندج با تصمیمات کمیته اجرایی به دیده شک می نگردد و به این نتیجه منطقی میرسد که مخالفت ناحیه سنندج در حد غرو لند ((  بوله بول )) بوده است و نه بیشتر
. . بهترین دلیل برای این برداشت تنیجه فاجعه بار تراژدی گردان شوان و گردن نهادن به خواست غیر عقلانی کمیته اجرایی کومه له می باشد
برخورد سرد ابراهیم علیزاده با گویلی و مازوجی
ح. گویلی و ص مازوجی دست به دامان ابراهیم علیزاده در اردو گاه مرکزی میشوند که به تصمیم کمیته اجرایی اعتراض کنند که این عالی جناب با چشم غره به آنها می فهماند که این کار ها به شما نیامده است و شما باید گوش به فرمان باشید مثل همیشه
. زیاد هم دلخور هستید بروید با کمیته اجرایی مطرح کنید من حوصله شیندن یاوه گویی های شما را ندارم(( برداشت من از برخورد علیزاده ))
ح. گویلی و ص مازوجی با توجه به تجارب گذشته (( محمد سیار می بایستی این تجارب را مشخص میکرد تا بهتر بتواند استدلال کند )) صحبت با کمیته اجرایی را بی فایده می داند . راه رفته را بدون نتیجه بر میگردند .
نکته قابل توجه این است که این کمیته اجرایی منتصب چه کسانی بوده است !!؟ که همه اهرم های قدرت تشکیلاتی را در اختیار گرفته اند.
اگر منتصب کمیته مرکزی بوده و حدود اختیاراتش را کمیته مرکزی تعین نموده پس مراجعه ح. گویلی و ص . مازوجی به ابراهیم علیزاده کار عبثی بوده است و آنها می بایستی تقاضای تشکیل جلسه اظطراری ک.م.ک جهت رسیدگی به مساله می کردند و اگر منتصب ابراهیم علیزاده بوده اند . این دو فقط وقت خود را به هدر داده اند تصمیم کمیته اجرایی هما تصمیم علیزاده بوده است . و برخورد سرد علیزاده بیانگر این موضوع می باشد .
برای اطلاع خوانندگان اعضای کمیته اجرایی کو مه له در آن مقطع عبارت بودند از(( عمر ایلخانی زاده – عثمان روشن توده و اضعر کریمی .)) و تصمیم های کمیته با موافقت ابراهیم علیزاده قابل اجرا بود (( نقل از متن کتا ب محمد سیار ص-5
تا این جا چهره تعدادی از فاجعه افرینان از هاله ی ابهام بیرون افتاده است .
با مهر بسیار : بهزاد
ادامه دارد

فاجعه آفرینان واقعی تراژدی گردان شوان چه کسانی بود ه اند !!؟ قسمت دوم
ما درد می بریم
خون از درون درمان سر ریز می کند
ما فاجعه گردان شوان را
چگونه کنیم فراموش !!؟
در اجرای دستور کمیته اجرایی کومه له << دستوری که هرگز ضادر نشد ! >>

با وجود شروع مرحله اول عملیا ت نیرو های رژیم اسلامی کمیته اجرایی کومه له هنوز نسبت به تحرکات
رژیم اسلامی بی تفاوت و یا حداقل دست روی دست گذاشته (( منتظر اوامر ما فوق بوده اند !!)) << توضیح
داخل پرانتز از بهزاد می باشد >> بودند . چرا ؟
موضوعی است که بعد از 22 سال جواب نگرفته و هنوز در هاله ای از ابهام قرار دارد .
 (( واقعیتی در ابهام – ص 11 – محمد سیار ))
پاراگراف فوق تداعی کننده این شعر << با اندکی دست کاری >> که در پی خواهد آمد در ذهنم گشت :
آب در کوزه و م.سیار تشنه لب می گردد .
یار در این جا م. سیار گرد جهان می چرخد .
جای بسی شگفتی است که موضوعی بدین پایه ساده آنقدر ساده که همان اهالی هه ورا مان ته خت که اکثرآ
هوادار سپاه رزگا ری بو دند آنرا در ک کرده و تعدادی از آن ها که در زندان به اصطلاح دادگاه انقلا ب
در سنند ج با من همبند بودند به کنایه مطرح میکر دند که کومه له به بهانه ی وابستگی رزگاری به دولت
بعثی عراق آنرا خلع سلاح نمود تنها مدت دوسال دوام اورد و خیلی شدید تر از رزگاری به دولت بعث
وابسته گشت به طوری که در خط مقدم ارتش بعثی مقر دایر کرده بود . ولی م.سیار با ان همه تجربه مبارزاتی
از درک آن نا توان می نماید.
م. سیار چنان مساله را بغرنج نشان داده است که پس از سپری شدن 22 سال از آن فاجعه انسانی توقع دارد که
چپ – فئودال های نظیر عمر ایلخانی زاده - عثمان روشن توده – ا ضغر کریمی و قائد اعظم ابراهیم علیزاده
او را از ابهام در اورند و دلیل واقعی به کشتار گاه فرستادن گردان شوان را به صراحت و روشنی بیان کنند !!!
متاسفانه باید اذعان کنم که این انتظار بسیار بیهوده بوده و بیا نگر توهم شما به وجود صداقت و شهامت لازم در این افراد بوده و هست .
کنترل ارتباط با مراکز دولتی و امنیتی دولت بعث عراق توسط ک.م.ک
ک.م.ک برای اینکه اطلاعات مربوط به راوبطش با دولت بعث عراق به خارج از ک.م.ک و بویژه در بدنه تشکیلات درز نکند
محمد نبوی را به اصطلاح مسئول روابط دیپلوماسی (( پوششی عوام فریبانه برای وابستگی به بعث )) کرده بود و در تمامی تماسها با مراکز امنیتی و دولتی از او استفاده میکرد . با این بهانه که م. نبوی به زبان عربی تسلط دارد !! حال سئوال اینجاست چرا ک.م.ک از میان پیشمه رگان تعدادی را که علاقعه مند به زبان عربی بوده بر نگزیده و برای آنها کلاس اموزش زبان عربی دایر نکرده است . تا هر واحدی ا ز پیشمه رگان دارای یک متر جم زبان عربی باشد و براحتی بتوانند با مراکز امنیتی و دولتی در صورت لزوم تماس بگیرند و دیگر نیاز ی به این نباشد در هر جا منتظر م. نبوی باشند بویزه در شرایط حاد و سرنوشت ساز برای روشن شدن بیشتر موضوع از کتاب م.سیار نمونه ای را می آورم .
برای عبور از مراکز نظامی نیرو های بعث عراق و رسیدن به اولین خط دفاعی آنها وجود محمد نبوی که مسئول ارتباط با مراکز دولتی و امنیتی دولت بعث عراق << روابط دیپلوماسی >> بود لازم بود (( واقعیت در ابهام م. سیار ص 16 ))
نوشداروی بعد از مرگ سهراب یا تلاش ظاهری برای نجات گردان شوان
پس از هفت ساعت رانندگی و تلف شدن وقت در ایست های بازرسی و ترافیک کند به دلیل حرکت ستون های نظامی به مقر
فرماندهی << ا مر فیلق >> رسیدیم لطف نموده با دقت بحوانید .
ناجیان گرسنه و وعدهای دروعین محمد نبوی برای تهیه غذا !!
پیشمه رگان گرسنه بودند و هر بار م.نبوی قول میدادکه در پایگاه بعدی برایشان غذا بیاورد (( این در ماندگان به دلیل ندانستن زبان عربی در طی راه- مجبور به تحمل گرسنگی بودند))
ممانعت م.نبوی از ورود مظفر محمدی و م. سیار به داخل بنای فرماندهی امر فیلق با توجیه {{ خوب نیست سه نفری وارد شویم بهتر است شما بیرون باشید }} و خود به داخل میرود
تعجب م. سیار از مما نعت محمد نبوی از ورودش به بنای فرمانده بعثی
در آن مقطع من نتوانستم بفهم که چرا من نه باید داخل شوم در ضمن من زبان عربی نمیدانستم و در واقع همان را می فهمیدم که محمد نبوی ترجمه می کرد {{ م.سیار این نکته مهم را فراموش کرده است اگر او با محمد نبوی پیش فرمانده بعثی میرفتند بامشاهده برخورد فرمانده با محمد نبوی هنگام گفتگو متو جه می شد که ارزش واقعی که دولت بعث برای کومه له و افرادش قائل است چه حدی می باشد و این نیازی به دانستن زبان عربی ندارد .}} چون ک.م.ک می دانست اگر ا ین موضوع به میان بدنه تشکیلات مطرح گرد د حنای << روابط – دیپلو ما سی >> بی رنگتر از ا نچه جلوه داده می شود خواهدگردی.
بنا براین تماس گرفتن را به محمد نبوی -- با توجیه دانستن زبان عربی - محدود کرده تا کنترل کار از دستش خارج نگردد و به سلطه خویش ادامه دهد برای اینکه مطلب روشن تر گردد به نقل این گفته ا.علیزلده در کتاب خاطراتش رجوع میکنم (( زمانیکه هییت نمایندگی کومه له در اعتراض به بمباران شیمیای اردو گاه بوتی به رابطشان با دولت بعث مراجعه میکنند
این شخص می گوید لا حرف یعنی خفه شوید شما حق هیچ اعتراضی را ندارید و حتی اجازه ندارید آنر ا به روزنامه و رادیو های خارجی اطلاع دهید و این تنها یک اشتباه بوده پوزش می خواهیم << همگان می دادند که در این اقدام جنایت کارانه رژیم بعث 27 نفر از بدنه تشکیلات قربانی وابستگی شدند >> ))
بعداز مدتی طولانی م. نبوی با کسب مجوز به خط مقدم از بنای فرماندهی خارج شد
در حال خروج م.نبوی گفت (( فرمانده منطقه << امر فیلق >> پیشنهاد {{ بخوان دستور }} داد که گردان شوان از داخل به پل زلم حمله کنند و نیرو های عراقی از طرف دیگر با سلاح های سنگین و تانک حمله کنند تا مسیر پیشروی را آزاد کنند ))
موضوع واضح تر از این به عبارت دیگر طبق دستور عراقی ها و طبعآ با توجه به قرار داد فی ما بین ک.م.ک گردان شوان
را به بیاره اعزام کرده است که به عنوان نیروی نوک حمله عراق مورد استفاده قرار گیرد و دلیل اینکه کمیته اجرایی و ابراهیم علیزاده پشیزی برای اعتراضات کمیته ناحیه سنندج قائل نشدند همین دستور از مقامات بالا (اجرای مفاد قراداد وابستگی ) می باشد و بس
.
 (( توقیوی )) {{ کلمه ای کوردی که معادل فارسی آن << از ترس قالب تهی کردن >> می باشد که باز تاب فرهنگ فئودالی بوده و از سوی چپ های فئودا ل در کومه له برای مجاب کردن بدنه ی تشکیلات به وفور بکار برده میشد .}}
بر خورد حقارت آمیز عمر ایلخانی زاده با کمیته ناحیه سنندج

(( ...بالاخره مخالفت های کمیته سنندج سبب میگرد د که عمر ایلخانی زاده به آن ها افتخار تشکیل جلسه ای برای بررسی دلایل مخالفتشان را میدهد . که عمر ایلخانی زاده با برخوردی نادرست << بخوان لمپن وار >> نه در
جهت قانع کردن { استفاده از این فعل از جانب م. سیار بعد از سال ها همزیستی با ع . ایلخانی زاده نشانگر شناخت بسیار ناز ل
و سطحی او از این چپ فئود ا ل می باشد } بلکه در جهت مجاب کردن ما با لحنی تند << بخوان تحقیر آمیز >> گفت :
 (( نمیدانم کاک حه مه سیار چرا شما بشدت << توقیوی >> افراد حزب دمکرات الان چند ین سال است که همراه با زن و بچه هایشان در زیر آتش توپخانه رژیم اسلامی تاب آورده و دم نمزنند . ))
و به این چپ فئو دال گوش زد نمیکنند چرا داری چرند میگی ما که قرار نیست هر غلطی که حزب دمکرات میکند ما هم چشم و گوش بسته دنباله روی کنیم . بعلاوه شما آن قدر از مرحله پرت هستی که درک نمی کنید افراد ح. د

اهالی همان منطقه می با شند و از بدو تولد آ نجا زندگی نموده و و ح.د رندانه آن ها را مسلح نموده است
م. سیار با وا کنش های بعدی ثابت میکند که واقعا مجا ب شده بود از جمله ادامه فعالیت و همکاری در حرکتی که خود ادعا میکند با آن مخالف بوده و تا آنجا پیش میرود که باعث اسیر شدن و یا تسلیم شدنش میگردد .
جالب است که ح. گویلی و ص . مازوجی که متاسفانه عضو ک.م.ک هم بوده اند چنان مجا ب میگردند که در مقابل آنها عضو دیگر کمیته ناحیه تحقیر میشود سکوت میکنند مثل دو فرمان بر مطیع و سر سپر ده تا به سرانجام رساندن فاجعه و از انهم ذلت بار تر و شرم آور تر اینکه در گنگره ششم کومه له از ترس این که مبادا قا ئد اعظم ا . علیزاده آنها ها را از ک.م.ک بیرون کند از پیشنهاد رضا حجت جلالی و امین حسامی << میینه >> مبنی بر اینکه بررسی فاجعه گردان شوان را در دستور کار گنگره قرار دهند پشتیبانی نمیکنند .
فرمانده یا فرمانبر
درچند مورد م.سیار از فرماندهان کومه له سخن به میان می آورد . وقتیکه به عمل کرد های این افراد که در کتاب
به آن اشاره شده است به دقت بنگریم و آن را با محک توضیف فرمانده و فرمانبر بسنجیم مشاهد ه خواهیم کرد که
کفه ی فرمانبری اشخاص مذ کور بسیار سنگین تر بوده است به بیان دیگر پاشنه آشیل آنها بوده که سبب گشته هم خود و هم افرادی که زیر نظر داشته اند قر بانی شده اند .
حال به پردازیم به توصیف فر مانده .
فر مانده باید آگاه و جسور باشد و عمل و عکس العمل هایش بر اساس شعو ر اجتماعی پایه ریزی شده باشد .
شناحت کا فی و لازم از محیط پیرامونی که در آن قرار میگیرد داشته باشد و این شناخت و یا اطلاعات را روز به روز باز بینی کند . وبا بعبارت دیگر دانستنی هایش با واقعیت موجود خوانا یی کامل داشته باشد.
در لحظات بحرانی و سر نوشت ساز تصمیم گیرنده اصلی باشد به بیان دیگر منتظر دستورات مسئولین بالا تر نماند .
در برابر تصمیم های ذهنی و غیر عقلا نی رهبری مجا ب نگرد د و قاطعانه (( به هر قیمتی که برایش تمام گردد ))
در برابر اجرایی چنین دستورات غلطی که نتایج زیان بار و جبران نا پذیرش اجتناب نا پذیر است ایستا د گی
کند.
توصیف فر مانبر : به فردی اتلا ق میگردد که همیشه منتظر دستورات مسئولین رده بالا می باشد و بدون تامل و
تعمق آنها را به مرحله عمل در میاورد .بدون در نظر گرفتن پی آمد های زیان بار و جبران
نا پذ یر و اگر هم مخا لف دستورات باشد بر خوردی لیبرالی (( نه سیخ بسوزد و نه کبا ب )) و خود ارضا کن
از خود بروز می دهد .
حال به سراغ کتا ب برویم و افرادی را که بعنوان فر مانده معرفی کرده ارزیابی نموده تا به کنه مطلب پی ببریم
حبیب گویلی << حه یبه لا کی لانه >> فرمانده تیپ 11 سنندج عضو ک.م.ک و عضو کمیته ناحیه سنندج
سکوت و مماشات در برابر بی توجهی و برخورد سرد و اهانت آ میز قائد اعظم ا. علیزاده به اعتراضات منطقی
خویش در رابطه با اعزام نیرو به بیاره . ( ص . مازوجی هم حضور داشته است )
مجا ب شدن در مقابل هارت و پورت های تحقیر آمیز چپ فئو دا لی بنام عمر ایلخا نی زاده
و عدم اعتراض به برخورد تحقیر آمیز با م.سیار از جانب ع. ایلخانی زاده ( در این مورد هم ص. مازوجی
حضور داشته و مهر سکوت بر لبش نهاده بود )
کم بها دادن به بدنه ی تشکیلات در اینجا استفاده ابزاری از بدنه ی تشکیلات به روشنی قابل لمس است . ح . گویلی در برابر تصمیم ذهنی و غیر عقلانی و غیر مسئولانه ی ک.م.ک به مخالفت جدی {{ با موضع گیر ی های بعدی ح. گویلی تنا قض دارد }} بر می خیزد .
اما از مطرح کردن موضوع در میان پیشمه رگان خود داری نموده و آنها را از دامی که برایشان گسترده شده مطلع
نمی کند !!؟
بی توجهی به محالفت جدی و منطقی کمیته ناحیه مریوان و زیر بار زور گویی ک.م.ک نرفتن از جانب آ نها
پشتبانی نکردن از گزارش واقعی رضا حجت جلالی و زنده یاد صد یق باستانی (( سه دیق هه رسینی )) در
رابطه با اوضاع بیاره و خطرات ناشی از بودن واحد در آن جا { یکی از مواردی که جدی نبودن مخالفت ح. گویلی
با تصمیم ذهنی و غیر عقلانی ک.م.ک به اثبات میرساند } .
سکوت در برابر برخورد توهین آمیز چپ فئودالی به اسم عثمان روشن توده به حجت جلالی و ص . باستامی
پشتیبانی نکردن از پیشنهاد رضا حجت جلالی و محمد امین حسامی مبنی بر << بررسی چگونگی از بین رفتن
گردان شوان >> که در دستور کار گنگره ششم کومه له گذاشته شود. (( ص. مازوجی هم به سکوت تن میدهد ))
مخافت نکردن با بایکوت این پیشنهاد از جانب قائد اعظم ا. علیزاده در جریان کنگره ششم کومه له (( ص. مازوجی
هم خود را به کوچه علی چپ میزند و دم فرو می بندد ))
تصمیم دیر هنگام فرمانده !! ؟ حبیب گویلی << حی به لا کی لانه >>
{{ در ساعت دو بعد از ظهر روز 23 اسفند 1366 شکراله خیرآبادی فرمانده گردان شوان خبر تیر اندازی در
ارتفاعات را به حبیب گویلی گزارش داد حبیب بعد از شنیدن گزارش دیگر منتظر تصمیم کمیته اجرایی نشد .
مصممانه بدون هیچ نشانی از تردید به شوکی گفت : << فورا بیسیم را جمع و منطقه را ترک کنید >> .}}
 (( واقعیتی در ابهام ص 12 پارگراف سوم م. سیار ))
اینجا شمه ی از فرمانده بودن حبیب به چشم می خورد که به رای من بسیار دیر هنگام از او سر می زند
و نتیجه فاجعه بار ان بهترین دلیل برای دیر جنبیدن یک فرمانده است . شما خوانند گرامی چطور آنرا
ارزیابی می کنید .

با توجه به ادله ی بالا حبیب گویلی یک فرمانبر شایسته بوده تا یک فرمانده مصمم !!!
با مهر بسیار : بهزاد


فا جعه آفرینان واقعی تراژدی گردان شوان چه کسانی بوده ا ند !!؟ بخش پایانی

قدرت فساد می آورد
اطاعت از آن زبونی و خواری و سر شکستگی
<< هانا آرنت >>

(( در جریان کنگره ششم کومه له رضا حجت جلالی و محمد امین حسامی از کنگره می خواهند که بررسی چگونگی از بین رفتن گردان شوان در دستور کار کنگره قرار گیرد .
ابراهیم علیزاده بشد ت با آن پیشنهاد مخالفت می کند و آنرا غیر ضروری می داند و می گوید << ما پرونده گردان شوان را در دسترس اعضای کنگره قرار می دهیم و هر کسی دوست داشته باشد می تواند آ نرا مطالعه نماید >> .
با مخالفت ابراهیم علیزاده و اتوریته ی که در آن مقطع بر اعضای کنگره داشت پیشنهاد تصویب نمی شود .))
{ واقعیتی در ابهام –م.سیار – ص 61 }
لطفآ پارا گراف بالا را با دقت مرور کنید تا آنچه در پی خواهد آمد درکش سهل تر گردد .
مخا لفت ابراهیم علیزاده دقیقا مصداق << قدرت فساد می آورد >> می باشد و او چنان در فساد غرق شده است که حتی نمی تواند تظاهر کند که او در کنگره و در مقابل ده ها نفر شرکت کننده بدیهی ترین اصل تشکیل کنگره یعنی ارائه پیشنهادرا بپذیرد سپس عربده کشان خطاب به فرمانبرانش می گوید که پیشنهاد را در سطل اشغال بیاندازند .البته لازم به یاد آوری است که در همین رابطه فئودال چپ ابراهیم علیزاده از قدرتش سو ء استفاده میکند از جمله : برخورد تحقیر امیز با حبیب گویلی و صلاح مازوجی وقتی که آنها مخالفت خود را جهت فرستادن نیرو به بیاره با او در میان میگذارند و برخوردش با خالد – علی پناه . برای درک درست تر واقعه به کتاب مراجعه میکنم
در اواسط اسفند ماه من و مه مولی – قباد صادقی << قباد پاوه>> و رحمان الیاسی عثمان روشن توده را همراهی میکردیم و به شهر حلبچه رفتیم . یک شب ما به خانه ای رفتیم و عثمان روشن توده در اطاق دیگری با چند نفر از مسئولین یه ک یه تی نیشتمانی ملاقات کرد.
ما در آن شب از مفاد آن جلسه با خبر نشدیم . بعد از فاجعه گردان شوان ما در تلاش بودیم که کمیته اجرایی را در رابطه با روشن شدن چگونگی بوقوع پیوستن فاجعه تحت فشار بگذاریم.
ما در آن رابطه ابتدا نامه ای تهیه کردیم و تعداد بسیار زیادی از پیشمرگان آنرا امضا نمودند (( خطاب به خالد علی پناه اگر رونوشتی از این نامه در اختیار دارید همچون یک انسان آزادی خواه ومتعهد باید آنرا جهت درج در تاریخ در
اختیار همگان قرار دهید - بهزاد ))
در این رابطه ما تعدادی از پیشمرگان به سونی رفتیم . در انجا من و توفیق الیاسی << ته و فیق حه مه لاو >> با یک نفر بنام مام وریا مسئول گمرکات سونی ملاقات کردیم .
مام وریا گفت : در آن شب که ما عثمان روشن توده را درشهر حلبچه همراهی کرده بودیم :
مام وریا همراه با مسئولینی دیگر از یه ک یه تی نیشتمانی اطلاعاتی دقیق و روشنی را از زمان وچگونگی حمله رژیم اسلامی ایران و نیرو های مخالف حکومت بعث عراق به شهر حلبچه و منطقه شاره زوور در اختیار عثمان روشن توده قرار داده اند.
او گفت : حاضر است در رابطه با آن موضوع حضوری با عثمان روشن توده و سایر مسئولین کومه له ملاقات و در آن رابطه توضیح دهد .
خالد علی پناه در ادامه توضیح داد: {{ بعداز بازگشت به اردوگاه مرکزی من شخصآ با ابرا هیم علیزاده ملاقات کردم و از او خواستم که برای مستند شدن صحبت های مام وریا از عثمان روشن توده بخواهد که برای اعضای تشکیلات توضیح دهد و اگر صحبت های مام وریا صحت داشته باشد او باید مورد مواخذه جدی قرار گیرد. (( این جمله توهم خالد علی پناه را در مورد وجود پدیده مرکزیت دمکراتیک در کومه له بوضوح نشان میدهد مساله ی که هیچ گاه در کومه له وجود نداشته است و برخورد چپ فئودال ابراهیم علیزاده با خالد که در پی خواهد آمد گویای این مطلب است - بهزاد ابراهیم علیزاده در جواب با صحبت هایش بنوعی از عثمان رو شن توده دفاع کرد . من با عصبانیت به صحبت های او واکنس نشان دادم.
ابراهیم علیزاده اعتراض مرا تاب نیاورد و به سخنان من به تندی برخورد نمود و گفت : تو عضو حزب هستی و حق نداری به عضو کمیته مرکزی چنین برخورد کنی . زیرا اگر اشتباهی (( هفتاد نفر انسان آزادی خواه را آگاهانه به
کام مرگ روانه کرده است با بی تفاوتی درو افشانی میکند و میگوید اشتباه شده - بهزاد )) انجام گرفته تمامی اعضا ی
کمیته اجرایی مقصر هستند.... }} << واقعیتی در ابهام- م. سیار ص 7 >>
و بسیار خنده آور خواهد بود که کارگران و مردم تحت ستم افاضا ت این نیمچه دیکتاتور را در مصاحبه ها و پیام های سالانه در باره مبارزه اش برای کسب آزادی عقیده و بیان برای آن ها باور کنند !!
ابراهیم علیزاده بخوبی آ گاه بود که با مطرح شدن موضوع ویژه گزارش رضا حجت جلالی و زنده یاد صدیق باستامی به کمیته اجرایی در کنگره اثر انگشت او و عمر ایلخانی زاده و عثمان روشن توده و اضغر کریمی در نابودی آگاهانه گردان شوان بر همگان روشن خواهد شد . کمترین هزینه ای که برای او به بار میاورد از دست دادن مقام دبیر اولی کومه له است و این نتیجه برای نیمچه دیکتاتوری همچو او به معنی فرو پاشی و خرد شدن شخصیت کاذ بش می باشد . بهترین دلیل برای اثبات این قدرت پرستی اشغال پست دبیر اولی به مد ت سی و اندی سال می باشد
اطا عت از قدرت زبو نی و خواری و سرشکستگی می آورد..
سکوت آ گاهانه ی شرکت کنندگان در کنگره ششم کومه له بطور عام و حبیب گویلی و صلا ح مازوجی و رضا حجت جلالی و محمد امین حسامی و قادر ارژند << هه لو هه ورامی >> و عبد ا..... شریفی << عبه هه جیجی >> بطور خاص در برا بر زور گوی و عربده کشیدن چپ فئودال های نظیر ابراهیم علیزاده و باندش عمر ایلخانی زاده و عثمان روشن توده و اضغر کریمی بارز ترین نمونه برای تیتر بالا می باشد
شرکت کنندگان در کنگره ششم کو مه له به دلیل سکوت یک معذرت خواهی بزرگ به مردم کردستان بدهکارند
تمام افرادی که در کنگره ی ششم کومه له حضور داشته اند باید شهامت این را داشته باشند که کتبآ از مردم کوردستان
بطور عام و اهالی سنندج و خانواده های قربانیان فاجعه ی گردان شوان بطور خاص به دلیل کرنش و زبونی در مقابل زور گویی و سوء استفاده از اتوریته تشکیلاتی توسط ابراهیم علیزاده و باند ش عذر خواهی کنند این حداقل کاری است که شرکت- کنند گان کنگره ششم کومه له که اکثرآ در حال حاضرساکن اروپا می باشند و دیگر در زیر
مهمیز نیمچه دیکتاور نیستند صادقانه باید انجام دهند تا در تاریخ به پاس این حرکت مثبت از آنها به نیکی یاد شود
باین استدالال مسخره آمیز ابراهیم علیزاده در مخالفت با پیشنهاد رضا حجت جلالی و محمد امین حسامی با دقت توجه کنید
 (( ما پرونده گردان شوان را در دسترس اعضای کنگره قرار می دهیم و هر کسی دوست داشته باشد . می تواند آنرا مطالعه نماید )) << همان منبع –ص-61>>
به این میگویند شیره مالیدن بر سر اعضای کومه له در روز روشن توسط ابراهیم علیزاده که هفتاد نفر را آگاهانه به کام مرگ فرستاده است . میگوید ما پرونده را در اختیار اعضا ی کنگره قرار می دهیم << چه وقت قرار میدهد؟ لابد وقت نی !! >> این شرم آور است: که شرکت کنندگان از علیزاده نمی پرسند مگر رضا حجت جلالی و محمد امین حسامی اعضای کنگره نیستند شما چرا ما را دنبال نخود سیاه می فرستید .
علیزاده در ادامه افاضاتشان بیان میکنند :: هر کسی دوست داشته باشد . می تواند آنرا مطالعه کند
این دستور معنایش این است که من دوست ندارم کسی در این باره کلامی برزبان بیاورد . این شیوه گفتار تداعی کننده
دستورات رضا خان میر پنج هنگام سخرانی برای قزاقشان می باشد و بس
رضا حجت جلالی مرعوب آن هارت وپورت میشود و از پیگیری پیشنهادش چشم پوشیده و وطبق اوامر میرپنج نوین عمل میکند و چنین میگوید: {{ ما به آن پرونده مراجعه کردیم ولی غیر از چند صحفه گزارش عادی که همه به آن واقف بودند آن گزارش فاقد هر گونه اطلاعات و نقد وبررسی فاجعه گردان شوان بود }} << واقعیت در ابهام –م.سیار – ص 61 >>
 بر خورد دور از انتظار دکتر فرهاد اردلان << به مثابه یک پزشک که قسم نامه بقراط را بازگو کرده است >>
دکتر فرهاد اردلان ماهرخ << همسر م.سیار >> ملاقات کرد و گفت::
 (( تو چرا می خواهید جوانی خود را به پای حه مه سیار بگذارید. او دیگر به ته خط رسیده و ما تصمیم داریم که وی را به دیوانه خانه کرکوک بفرستیم . بنا براین تو باید هر چه زود تر خط خود را از او جدا کنی . و آینده و سر نوشت خود را به سر نوشت نامعلوم او گره نزنید )) << همان منبع –ص 67
واقعا برای یک پزشک شرم آور است که انسانی به هر دلیلی در تنگنا قرار داده شده است و و انسان دیگری بدون توجه به آن فضا اورا کمک میکند .بجای تشویق این عمل انسانی شخص مذکور را با انگشت گذاشتن بر آینده و سرنوشت تلاش کرده اید او را بر سر دوراهی انتخاب قرار دهید اگر با ما باشید اینده و سرنوشت شما مشخص است و اگر با م. سیار بروید این دو نا معلو م می باشد.
خطا ب به افرادی که محمد سیار در کتابش از انها به عنوان گواه نامبرده است این اشخاص اخلاقآ و تاریخآ موظف
هستند که بصورت کتبی چه از طریق فیس بوک و چه از طریق سایت ها و  و بلاگ ها به صراحت و بدون هیچ اما و اگری موضعشان را به اطلاع همگان برسانند که برای درج در تاریخ بسیار مهم خواهدبود.
من اسامی را بار دیگر در اینجا خواهم آ ورد:
رضا حجت جلالی – محمد امین حسامی – ماهرخ << همسر م.سیار >> جلال برخوردار << جه لال کاکی >>
نسرین رمضانعلی {{ نظرات این دو که از بازماندگان فاجعه گردان شوان هستند بسیار با اهمیت خواهد بود }}
اعضای کمیته ناحیه مریوان << مجید حسینی – عبدا.. دارابی >> حبیب گویلی << حه ی به لا کی لا نه >>
صلاح مازوجی – دکتر فرهاد اردلان - محمد یگانه – منصور رهسپار – رحمان ارغوانی << ره حمان یه ک شه وه >>
دکتر احمد هدایت – رحمان غلامی و خالد علی پناه
چه کسانی تیغ زنگیان مست را تیز کردند ؟
ابراهیم علیزاده- عمر ایلخانی زاده – عثمان روشن توده – اضغر کریمی – حبیب گویلی – صلاح مازوجی-
محمد امین حسامی – محمد شافعی – ساعد وطن دوست و سایر اعضای کمیته مرکزی کومه له
در پایان با سپاس از کسانی که مطلب را دنبال کردند امید که این نوشته تلکنگری باشد برای هر چه پیشتر شفاف
شدن چهره واقعی فاجعه آفرینان واقعی تراژدی گردان شوان .

با مهر بسیار بهزاد
2011/06/21


۳ نظر:

ناشناس گفت...

salam rosa jan dorud be hemye insanhaye azad.aya in dorste ke doshmenan hemishe az kesani ke janeshan ra dar dast gerfdand va alyhe doshman mijengand az sazemaneshan hij nemidanend va doshman dast balaruo dare in dar hali bayet eks gezihe bashd 2-soal dovom aya ta behal zasemani pida shode ke semimane temami etlate daxeli ra ba ehza xodesh ra dar mian kozashte bashand ager xalaf in ast chera ta be emruoz be tuor jedi xalaF jeryan ab shena nekardim albete man nader xalili ra sepas migoyam ke be mesal mohem angosht kozashte.3-soal sevom temami moshkelat ndanam kari jenayet sazemani be xosos rofegaye gordan shoan ra mitevan be sadegi nega kard va kozersht? bedon risheyabi bedone berxord be solte va solte peziri ve hirashi godret.nemitevani be hegiget beresim dorod be hemeye kesani ke beraye hal mesele soret mesele ra pak nemikonand.rosa jan xaste nebashi mesoud

نوید گفت...

از این همه اختلاف میان احزاب کرد واقعا متاسفم.و متاسف تر آن که همه می خواهند به نوعی گردان شوان را به نفع خود مصادره کنند.

RosaArchiv گفت...

ممنون نوید
بله
متاسفانه اینطور است.