بعد از شرکت در گفتگوی اینترنتی اتاق ایران پویش از گروه گفتگوهای زندان، اجرای اعدام اینترنتی من و اعلام با تاخیر دلایل اعدامم به مردم، به یاد عکس دختران جوانی در 30 خرداد سال 60 افتادم که رژیم حتی اسمشان را هم نمیدانست اما اتهامشان مشخص بود: محارب!
نوشته های اتاق ایران پویش در 2 دسامبر بعد از اخراج من از اتاقشان توسط مبصر اتاق و زندانی سیاسی سابق" تاراز".
زندانیان سابق به "دلیر" کسی که در اتاق اینترنتی بعید میداند که من محارب باشم و گفته باشم "حق زندانیان دهه 60 بوده که اعدام شوند" پاسخ میدهند!
زندانیان سیاسی سابق هم شاهدند، هم دادستانند، هم قاضی و هم عامل اجرای حکم. آنها ادعا میکنند که من "رزا" گفته ام که "کشتار 67 کار رژیم اسلامی نبوده!" و از این کشتار شادمان. در تکست اتاق همگی همدست شهادت میدهند که من این را گفته ام و همگی هم شنیده اند و حتی ادعا میکنند که کریم خیاو (دارنده فایل های صوتی روز 17 نوامبر) نیز قرار بود صدای من را پخش کند!
فایل های صوتی کریم خیاو و دوستان لوگوس
اینجا فایل های شماره 20 و 21صدای من است.
توضیح دلایل اعدام اینترنتی من به مردم در حالی است که عملا حذف شده ام! دلیل اعدام البته بعد از اعدام مشخص میشود. من رو به قبله اینها نماز نخواندم. سال 67 را با ارگاسم تکرار میکنند. اینبار نقش ها عوض شده، اینبار آنها در قدرتند.
این است عدالتی که این مجموعه از زندانیان سابق شکنجه شده قرار است در آینده با همراهی رفقای سبز سرخ شده شان پیاده کنند. این نوع حقوق بشرشان آشنا است. تربیت شده همین سیستم اند...
تکست های روز 2 دسامبر:
مژده ارسی: بله گفته کشتار 67 از طرف رژیم نبود
علی دروازه: رزا گفت
تاراز: دقیقا
دلیر: گفت؟
تاراز: آره دلیر جان
علی دروازه: کریم خیاو هم قرار شده بود که پخش کنه
دلیر: بعیده ه
مژده ارسی: بله گفت. کشتار 67 از طرف رژیم نبوده
تاراز: "دلیر" خودش گفت همه شنیدند
بهروز: از رزا معذرت..
علی دروازه: بهروز جون معذرت از کسی که بگه: حقتون بود که جمهوری اسلامی کشتتون؟
رزا: راستش ابتدا برایم این همدستی رذیلانه بعد از حذف من در جهت وارونه گویی حرفهایم در ابهام بود. فایل های صوتی روز 17 نوامبر روی نت قرار دارد و کریم خیاو و چند منتقد گردهم آیی و سمینار زندانیان امسال در یوته بوری نیز اکنون همکاریشان را با مجموعه "گفتگوهای زندان" قطع کردند. آنها فایل های صوتی اتاق اینترنتی شان را که سند برائت من از این اتهام ها میباشد را نیز رسانه ای کردند. با تشکراز آنها.
اینکه مژده ارسی همسر رییس گفتگوهای زندان یعنی همایون ایوانی (با تئوری توطئه وزارت اطلاعات رژیم از سال 2005
فایل صوتی) همکار پروژه شادی ها (شادی صدر و امین) است را دیشب در بالای گزارش یکی از شادی ها خواندم. البته همراه با نام های دیگر. و تازه آنجا بود که2 زاری کج من افتاد. گویا موضوع پول است و شراکت است، آن هم زیادش:
شکنجه و خشونت جنسی علیه زندانیان سیاسی زن در جمهوری اسلامی – گزارش اول
همکاران: مژده ارسی، گلرخ جهانگیری، مهری القاسپور، اکرم موسوی .........
البته شادی صدر از سالها پیش در ایران کارمند هیفوس بود و از زمان خاتمی مشغول پول گرفتن از ان جی او ی هلندی است.
شادی امین اما بتازگی مشغول شده و درست مثل برنامه
چریک فدایی اقلیتی سابق "مینا سعدادی" شهرزاد نیوز (همان مژده فرحی از هیئت مدیره مجله کار اقلیت) در اولین اقدام رفقای خودش را سر کار گذاشت. یعنی مژده ارسی و بقیه را.
البته
شادی امین از حضورش در بی بی30* و چپاندن محبوب عباس قلی اش در ای میل لیست زنان ایران فمنیست و آویزان شدنش به شادی صدر مشخص بود که داره با سرعت عقب عقب میره. راستش هیفوس هنوز برای پول دادن به چریک فدایی و اقلیتی های سابق محتاط و بودجه را فعلا بدست شادی صدر سپرده است. البته من از شراکت مژده ارسی و بقیه رفقاش خبر نداشتم و تاکنون احترام مژده ارسی را به عنوان زندانی سابق نگه داشته بودم، اما راستش با این کمپین دروغ و دلنگ که بعد از حذف من از اتاقشان پشت سرمن راه انداختند آن هم برای یک مشت دلار، جدا از دیروز توی شوک هستم!
البته پول کمی هم نیست و احتمالا زندانیان سابق بیشتری هم آلوده این پولها خواهند شد.
الان در مردمک خواندم که گویا برای شهادت جنایت رژیم شادی ها در به در دنبال محمل باف فیلمساز هم افتادند.(1) آنها که در سرکوب ها دست داشتند و شکمشان هم از جوایز سیر شده، نباید هم با ناز و نوازش و رفاقت سبز اعتراف کنند؟!
به نظرم تمام کسانی که با این پروژه های شاد همکاری میکنند و گزارش سرکوب و تجاوز میدهند، باید بدانند که پول اصلی در جیب گردانندگان پروژه یعنی شادی ها میرود.
و گویا عباسقلی هم اینباردوربین به دست راه افتاده در وال استریت و تلویزیون اینترنتی زنان زده. پروژه شبکه تلویزیونی ایران ندا (2) که به خاطرش از هلند به امریکا رفت و اشک شادی امین را در آورد، نگرفت و دوباره کارمند همان هیفوس هلندی شده!(3)
بلاخره بازار چاپیدن رو به راهه و اینکه در کنارش پروژه دریدن من را شروع کردند منطقی! یه
همایون ایوانی رییس گفتگوهای زندان در یک فایل صوتی میگه: برید بنیاد برومند را افشا کنید...
راستش چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است؟
خطر اصلی اغلب از طرف کسانی هست که راهنما به چپ میزنند، اما به راست پیچیدند.
به نظرم مردم ما شفاف باید بدانند که کی کجا قرار گرفته و آزادانه تصمیم به همکاری یا عدم همکاری با آنها را بگیرند.
ازطرفی مجموعه زندانیان سیاسی دهه 60 و آنها که از کشتار سال 67 جان بدر بردند هم بخش زیادشان خوشبختانه میدونند که معرکه گیری حقوق بشری ها الکی است و سران جنبش سبز هم دستشون تا آرنج از همان سالها در خون است و کلا نباید نگران بازماندگان این جنایت بود و اغلب آنها هم توهمی به ارگانهای حقوق بشر ندارند.
یکجایی خواندم که با همان حکم فتوای "مرتد" علیه سلمان رشدی که دنیا را تکان داد، گروه گروه جوانان را دهه 60 کشتند. دنیا از حکم سلمان رشدی منقلب شد اما از افشای جنایت رژیم علیه کشتاراینهمه انسان و اعدام های 67 کاخ حقوق بشر تکان نخورد. همانطور که در
فایل صوتی هم گفتم رژیم ایران اگر همدستی در این کشتاردهه 60 نداشت (که به نظرم داشت) اما با سکوت دولتها و حقوق بشر روبرو شد. حال یک عده پیدا شده اند که قرار است عدالت را از مجرای این ساختارهای ان جی او- ای و حقوق بشر- ی برای ایران و ایرانیان برقرار کنند.
ما هم که بخیل نیستیم امید که همه خوب بخورند و خوب بچرند. و به پای هم نیز پیر شوند. تنها خواهش من اینه که صفات تواب، جاسوس، مزدور سرمایه داری و رژیم و بقیه حرفهای قشنگی که بلدید و برازنده خودتون نیزهست را مثل نقل و نبات حواله ندید. چون مثل اینبار خودتون رو خراب میکنید. من هم دیگه کشش نمیدم!
شنیدم قراره سر در حقوق بشر پرچم سرخ نصب بشه، موسوی با تی شرت چگوارا از حصر خانگی بیرون بیاد، زندان اوین موزه بشه و مژده ها و شادی ها متجاوز و تجاوز شده را عینهو افریقای جنوبی با هم آشتی بدند! (4)
آمین.
*در پنل اول ساقی قهرمان و شادی امین هر دو فعال و پژوهشگر حقوق همجنس گرایان به سوالات مخاطبان خود در پنل دوم، معصومه فرجی و هومن مقراضی پاسخ می دهند.
1)
اول از همه محسن مخملباف بود. او پس از انتخابات در مصاحبهای با اشاره به نامه آقای کروبی در مورد بحث تجاوز در زندانها در مصاحبهای با دویچه وله خیلی صریح گفته بود که مسئله وقوع تجاوز در زندانها امری نیست که امروز رخ داده باشد. این موضوع از ابتدای جمهوری اسلامی وجود داشته است و حتی در سالهای نخستین انقلاب پیش از اعدام به دختران باکره تجاوز میشده و سپس آنها را اعدام میکردند. او این صحبت را علنی و عمومی گفته بود و بنابراین طبیعی بود که ما به سراغ او برویم. به ویژه که ما میدانستیم وقتی آقای مخملباف این حرف را میزند، حرفی نیست که از روی شنیدهها و خواندهها باشد. ما دست کم وقتی وقایع مربوط به فیلم «بایکوت» ایشان را مرور میکنیم میبینیم که او در آن زمان و در سال ۶۳ لوکیشن فیلم خود را زندان عادلآباد شیراز میگذارد. زندانی که یکی از بدنامترین زندانها حتی در آن زمان بوده است. کارگردانی که لوکیشن فیلم او زندانی است پر از زندانیهای سیاسی و از زندانیان سیاسی آن دوره هم به عنوان سیاهی لشکر فیلم استفاده میکند، نمیتواند با مقامهای مربوط به زندانها در آن دوره ارتباطی نداشته باشد و نامهها و اجازههای خاص رو نگرفته باشد. اما ایشان نه تنها با درخواست ما برای مصاحبه موافقت نکرد بلکه حاضر نشد در مورد همان یک جملهای که در مورد آن به طور علنی در مصاحبه خود با دویچهوله اشاره کرده بود به ما توضیح بدهد.
2)
عده ای از فعالان اجتماعی ایرانی شبکه تلویزیونی تاسیس میکنند. شبکه تلویزیونی ایران ندا
شبکه تلویزیونی ایران ندا درحد یک بیانیه باقی مانده است و با وجود گوناگونی طیف های سیاسی هیئت امنای آن به نظر می رسد اگر این گروه نتواند حمایت جوامع ایرانیان از جمله در آمریکا یا منابع دیگر را در کوتاه مدت جلب کند، کندی کارها سبب پراکنده شدن نیروهای آماده به همکاری با آنها خواهد شد.
3)
آغاز به کار تلویزیون اینترنتی “زنان تی وی”
این تلویزیون با پشتیبانی مالی سازمان غیر دولتی هیفوس در هلند راهاندازی شده و آن طور که خانم عباسقلیزاده میگوید این بودجه بسیار محدود است.
4) تنها مبارزه جهانی و یک کمپین جهانی مستقل علیه بی عدالتی با شرکت مردم آسیب دیده و همه آنهایی که برای مجازات جنایتکاران علیه بشریت مبارزه می کنند، می تواند قدمی موثر در هموار کردن این راه باشد.و اما برای من که یکی از جان بدربردگان کشتارهای دهه شصت هستم موضوع مبارزه علیه معافیت از مجازات مجرمین جنایت علیه بشریت، از زاویه ای دیگر نیز مطرح است. موضوعی که ژان آمری تحت عنوان “از دست دادن اعتماد به جهان” فرد شکنجه شده مطرح می کند. از نظر من می توان بازگرداندن این اعتماد از دست رفته به جهان را از دو بعد مختلف دید که با برقراری عدالت و محاکمه قانونی مجرمین جنایت علیه بشریت می تواند به تحقق رسد
سخنرانی مژده ارسی در سایت شادی صدر
برای خواندن دو نوشته قدیمی از وبلاگ اعدام شده بلاگفایی ام
اینجا را کلیک کنیم.
مقاومت واقعی عواقب واقعی دارد، و از حقوق ماهانه هم خبری نیست!
یک موسسه هلندی هست به اسم موسسه Hivos هیفوس که چپ راست پول های مفت به یک مشت ان جی او ميده، بشتابيد!