رزا: اینکه
اشرف دهقان هیچ پیامی برای مرگ آذر درخشان نفرستاد تعجبی نداره!
مقاله زیر
عمق اختلافات را نشان میده
و از آنجا که بعد از تصفیه و حذف تمام مقالات و
رد پای من از سایت سازمان زنان 8 مارس این هم حذف شد و با توجه به اینکه این یکی
از مقالات مهم هست در تاریخچه حرکت و شکلگیری و انشعاب در کارزار زنان و موش دوانی
های افراد تشکیلاتی
چریکهای اشرفی، در ادامه این پست اینجا قرار میدهم.
چریکهای اشرفی، در ادامه این پست اینجا قرار میدهم.
چرا اصولا
استالینیستا خطر محسوب میشوند! اون هم برای جنبش زنان، این برمیگرده به تاریخچه
نابودی زنان در حکومت استالین.
افسانه اینکه لنین به زنان روسیه حق رای داد و زن را آزاد کرد و سقط جنین را و بقیه همش مزخرفه!
افسانه اینکه لنین به زنان روسیه حق رای داد و زن را آزاد کرد و سقط جنین را و بقیه همش مزخرفه!
چون تمام
این قوانین اصولا رو کاغذ هم عمر کوتاهی داشتند. خود تروتسکی در اینمورد کلی نوشته
داره. قدرت که به دست استالین افتاد اولش رفیق کولونتای توبه کرد و فرستادنش
اسکاندیناوی و شد سفیر چشم بادومی کشور شوراها. سقط جنین ممنوع شد. تروتسکی
مینویسه، قبلش هم سقط جنین بدلیل پزشکی (به خطر افتادن جان مادر) عملا ممنوع بود. با قدرتگیری
استالین روی کاغذ هم ممنوع شد. تبلیغ برای ازدواج و تشکیل خانواده مقدس سوسیالیستی
زیاد بود. زنها به زاییدن تشویق شدند. مادران با بچه های دو قلو و چند قلو جایزه و
تشویق گرفتند. مرغ های پر تخم سوسیالیستی (مادران با فرزندان بالای 8) از دست شخص
استالین مدال گرفتند. استالین مثل فئودال، در فکر زاد و ولد رعیتهاش طلاق را
قانونا با مجازات پولی همراه کرد. اما ازدواج تشویق شد (مثل وام ازدواج و جهیزیه
رژیم اسلامی). تفاوتش البته ایجاد شیرخوارگاههای دولتی و سراسری بود. اگر در رژیم
اسلامی کودک روی کول زن است، در حکومت بلشویکها، کودک متعلق به دولت است! پس زنها
برای دولت زاییدند و زاییدند. بخشی از زنها برای بیگاری در کارخونه و بخشی برای
ارتش سرخ و البته بخش خدمات. استالین موافق دیدن اسلحه بدست زنها نبود. ارتش سرخ
در انقلاب اسپانیا 1936-1939 هم با دخالتگری اسلحه را از دست بریگادهای زن گرفت و به
زور تبدیلشون کرد به آشپز و ... البته خیلی هاشون مقاومت کردند و در درگیری بین
آنارشیستا و استالینیستها در اسپانیا کشته شدند. (یک فاکتور از دلایل پیروزی
فاشیست در اسپانیا همین اختلاف در جبهه آنتی فاشیستها بود) * فیلم کن لوچ(زمین و آزادی)
زنان در
دوره استالین برای بیگاری اجباری و خدمت به دولت آزاد شدند. همچنان از پدرسالاری و
ستم مضاعف در خانه در رنج ماندند. شکل خانواده پدرسالار بدلیل وجود و استحکام دولت
پدرسالار دست نخورده ماند. در کشورهای اقمار اردوگاه بعد از فروریختن اردوگاه
سوسیالیستی، بسیاری از این کودکان به خانواده های دارا به فرزندی واگزار شدند. بچه
های چایچفسکو از همه معروفتر شدند. آنها از سیندروم یک کاناله بودن رنج میکشیدند و
معالجه هم نداشت. فکر کنید بیش از 30 بچه در یک سالن و 2 پرستار! بچه ها بالای
دیوار چشم دوخته به تلویزیون. بدون سعی در یاد دادن صحبت کردن. کودکان گیرنده! کسی
با آنها دیالوگی نداشت و مثل حیوانات فقط بهشون غذا میدادند. این بچه ها عجیب شبیه
کودکانی بودند که با حیوانات بزرگ شدند. البته بد تر. کودکانی که بین میمون، سگ،
گرگ و... زبان حیوانات را میدانستند. اما کودکان گیرنده در اردوگاه سوسیالیسم تنها
گیرنده بودند. گیرنده تلویزیونهای چسبیده به سقف!
وقتی سقط
جنین ممنوع باشه (همانی که منصور حکمتی ها موافقش هستند)، کودک متعلق به دولت
سوسیالیستی باشه و بعنوان نیروی کار کارخانه های دولتی تولید بشه، آینده بهتری
برای این کودکان تصور نمیشه.
آنارشیستها را حل شون اینه که کنترل جمعیت بدست زنها باشه و خودشون کنترل تولید مثل شون را داشته باشند و سقط جنین هم ممنوع نباشه. کودکان در کلکتیوهای اجتماعی بزرگ شوند و همه افراد کلکتیو در پرورش کودکان سهم بگیرند و آنارشیستها دولت را مسئول کودک نمیدانند و عقیده دارند دولت بعنوان میانجی هم باید منحل بشه، چه برسه به عنوان نماینده یک طبقه (کارگر یا سرمایه دار). آنارشیستها خانواده را بعنوان نهاد ستمگر رد میکنند. آنها آلترناتیو کمونها و کلکتیوها را دارند که کودکان درش رشد کنند و کار درش تقسیم بشه. حتی شیر دادن کودک توسط مادر کار محسوب میشه، کاری برای اون کلکتیو و نه وظیفه مادری. آنارشیستها مثل سوسیالیستها خواهان پرورشگاههای دولتی و غذاخوری های دولتی و ... نیستند. ما از دولت مطالباتی نداریم و از آنجا که میخواهیم سر به تنش نباشه، خودمان مدارس مشارکتی و کلکتیو های آزادمان را حتی در همین سیستم سرمایه داری بعنوان شکل دیگری از زندگی با مبارزه روزمره علیه دست اندازی های دولت داریم. در مدارس ما کودکان برده و فرمانبر بار نمی آیند. برای همین بخصوص برای کودکستانها و مدارس مشارکتی، فشار و کنترل دولتی و مبارزه روزانه ای در جریان است.
آنارشیستها را حل شون اینه که کنترل جمعیت بدست زنها باشه و خودشون کنترل تولید مثل شون را داشته باشند و سقط جنین هم ممنوع نباشه. کودکان در کلکتیوهای اجتماعی بزرگ شوند و همه افراد کلکتیو در پرورش کودکان سهم بگیرند و آنارشیستها دولت را مسئول کودک نمیدانند و عقیده دارند دولت بعنوان میانجی هم باید منحل بشه، چه برسه به عنوان نماینده یک طبقه (کارگر یا سرمایه دار). آنارشیستها خانواده را بعنوان نهاد ستمگر رد میکنند. آنها آلترناتیو کمونها و کلکتیوها را دارند که کودکان درش رشد کنند و کار درش تقسیم بشه. حتی شیر دادن کودک توسط مادر کار محسوب میشه، کاری برای اون کلکتیو و نه وظیفه مادری. آنارشیستها مثل سوسیالیستها خواهان پرورشگاههای دولتی و غذاخوری های دولتی و ... نیستند. ما از دولت مطالباتی نداریم و از آنجا که میخواهیم سر به تنش نباشه، خودمان مدارس مشارکتی و کلکتیو های آزادمان را حتی در همین سیستم سرمایه داری بعنوان شکل دیگری از زندگی با مبارزه روزمره علیه دست اندازی های دولت داریم. در مدارس ما کودکان برده و فرمانبر بار نمی آیند. برای همین بخصوص برای کودکستانها و مدارس مشارکتی، فشار و کنترل دولتی و مبارزه روزانه ای در جریان است.
بعدا بیشتر
مینویسم. فعلا فکر میکنم مهم نشان دادن نکات اصلی اختلاف است.
بخصوص
اینکه زنان چپ و مسیونرهای سازمانهاشون بدلیل رادیکالیسم درونی جنبش زنان، فوکوس
زیادی روی این قشر برای جذب زنان کرده و با تکرار افسانه آزادی زن در اردوگاه سابقا موجود سوسیالیستی،
دوباره لنین و بلشویکها را علم کردند و از اون طرف هم زنان گروه منصور حکمت با "کشف
لباس" (بجای کشف حجاب!) در حال هیاهوی آزادی زنان در سوسیالیسم هستند. دومی زنان را برای
آزادی حاج آقا های حزبی لخت میکنه و کنترل تولید مثل شون را با ممنوعیت سقط جنین بدست
گرفته، اولی (چپ موسوم به سنتی) فعلا زنان را لباس چریکی پوشانده و زیر پرچم سرخ
رژه و سان میبینه. البته مثل روز روشنه، وقتی اینها (استالینیست ها) روی خر مراد و قدرت گیری حزبشان سوار شدند،
دوباره مدل استالین زنها را به کارخونه و خونه هوش هوش میده!
مادران؟ اونها رو مدال میده!
مادران؟ اونها رو مدال میده!
بچه ها؟
سند تعلق
کودکان به دولت و مالکیت بر این انسانهای آینده بدست حزبه. همان دولت به اصطلاح
پرولتاریا!
فعلا اینجا مقاله من علیه اشرفی ها!
* فیلم کن لوچ(زمین و آزادی)
VIVA POUM! Gegen Stalinismus und Kapital! Für die Freiheit und Sozialismus
* فیلم کن لوچ(زمین و آزادی)
کن لوچ در "زمین و آزادی"
جنگهای داخلی اسپانیا بین سالهای 1936 – 1939
British director Ken Loach's film about the
Spanish Civil War of 1936-39,
دقیقه 1.30 خلع سلاح
آنارشیستها توسط ارتش سرخ استالین
فیلم کن لوچ "زمین و
آزادی" بدرستی صحنه خیانت استالینیستها را علیه آنارشیستها و بریگاد بین
المللی به تصویر کشید. دیدن فیلم آنلاین به زبان
انگلیسی
Land And Freedom به زبان انگلیسی در گوگل- کل فیلم 104 دقیقهenglish
دانلود فیلم نان و آزادی : آنارشیستهای انقلابی و خیانت استالینیست ها به
انقلاب مردم دراسپانیا خلاصه داستان
فیلم با زیرنویس آلمانی در
سرور یوتیوب در 10 قسمت
LAND AND FREEDOM (PART1) این بخش زیرنویس آلمانی ندارد
land and freedom (parte 4) این بخش زیرنویس آلمانی ندارد
viva la revolutionVIVA POUM! Gegen Stalinismus und Kapital! Für die Freiheit und Sozialismus
مقدمه
- شرکت در "کارزار زنان
عليه کليه قوانين نابرابر و مجازات های اسلامي"
"کارزار زنان عليه کليه
قوانين نابرابر و مجازات های اسلامی عليه زنان" توانست در مدت يک سال بحث و
گفتگو گرايشات مختلف زنان اپوزيسيون خارج از کشور را برای کار عملی مشترک در يک
مورد مشخص" زنان" به همکاری تشويق کند. که نتيجه آن راهپيمايی طولانی
کارزار در شهرهای مختلف آلمان و هلند بود.
اين نيروی ائتلافی زنان در سطح
گسترده ای توانست بر سر "مسئله زنان" همکاری نيروهايی را جلب کند که در
ساير مسائل تفاوتها و اختلافات نظری عميقی دارند. و بخشا هم بيش از يک ربع قرن
حاضر به بحث و گفتگو نبوده چه برسد به همکاری و ائتلاف در عملی اعتراضي. بد نيست
يادآوری کنم که تا کنون در خارج کشوراين کار از عهده هيچيک از سازمان ها و احزاب
چپ (با رهبری مردان) بر نيامده، اگرچه تلاش برای ايجاد اتحادهايی هرچند موقت هميشه
در دستور کار آنان بوده است. نگاهی به دو اتحاد ناموفق در نيروهای منتسب به چپ
ايران، اتحاد چپ کارگری و اتحاد نيروهای انقلابی و کمونيست و تلاش برای ايجاد يک
حرکت مشترک در روز اول ماه مه امسال بخوبی نشانگر اهميت و نياز به وجود اين
اتحادها در چپ ايران است.
حرکت اخير کارزار زنان خواسته يا
ناخواسته سبب پديد آمدن يک همبستگی زنانه
در صف جنبش دمکراتيک و عدالتخواهانه شد. اجرای تدارکات اين راهپيمايی توسط خود
زنان احساس شعف و غرور به آنان داد. زنانی که پيش ترها به اراده و نيروی خود کمتر
بها داده و انجام اين راهپيمايی بزرگ را بدون نيروی مادی و معنوی رفقای مردشان
انجام نشدنی می پنداشتند. اينان اينک در رده های تشکيلاتی شان بالاتر رفته و صدای
رساتری پيدا کرده اند. هم چنين موقعيت زنان غير تشکيلاتی نيزمستحکم تر شد. ما زنان
در عمل ديديم که می توان مستقل از تفاوت های مذهبی يا ايدئولوژيکی (در چپ ايران)
حرکت اعتراضی بزرگی را در جهت مطالبات و خواسته های پايه ای مان سازمان دهيم. در
آينده نيز برگزاری اينگونه حرکت های اعتراضی زنان در دراز مدت می تواند تاثير خوبی
بر کل جنبش اعتراضی اپوزيسيون خارج کشور گذاشته و حرکت های داخل ايران را تقويت و
پشتيبانی کند.
با کارزار نيرويی متولد شد نسبتا
مستقل و رها از بندهای تشکيلاتی و ايدئولوژيک. اين نيرو نه تنها ارتجاع سياسی در
قدرت که همانا رژيم جمهوری اسلامی و نيروهای ارتجاعی و جنگ طلبی مانند بوش و قدرت
های ورشکسته اروپايی و آمريکايی را نشان گرفت بلکه در عمل باعث افشای نيروهای
قلابی اپوزيسيون اين ارتجاع نيز شد. از نظر من بجز تعداد کمی که بدلايل ديگری از
اين حرکت پشتيبانی نکردند، اما اين حرکت در خود اپوزيسيون چپ که بخشا بشدت زن ستيز
است، اعتراضاتی را دامن زد.
اپوزيسيون ايران در راستای افشای
رژيم جمهوری اسلامی 28 سال فرياد وامصيبتا سر داد که ببينيد بر سر "زنان ما
"چه می آورند. فقدان يک اقدام جدی و عملی عليه بی عدالتی ای که بر نيمی از
انسان های جامعه می رود، پروسه شکل گيری اتحاد زنان در کارزار را شدت بخشيد. بطوری
که بخشی از زنان گروه های اپوزيسيون چپ نيز بر سر "مسئله زنان" خارج از
چهارچوب سازمانی و حزبی شان خود را در کارزار زنان سازماندهی کردند.
- بحث های جاری چپ سنتی در رابطه
با کارزار زنان
در جريان حرکت کارزار قبل و بعد
از راهپيمايی طولانی کارزار، اپوزيسيون چپ مردسالار در دامن زدن به بحث های انحلال
طلبانه و موضع گيری خصمانه عليه فمنيستها کوتاهی نکرد.
بحث های قلابی و انحلال طلبانه
"رفقا" قبل از کارزار:
« روز زن روزی در جهت سازماندهی
و بسيج زنان زير پرچم سوسياليسم می باشد.»
« بايد مبارزات زنان را در
راستای هموار کردن راه سوسياليسم جهت دهيم.»
نبايد خواست زنان کارگر را در حد
زنان بورژوا تقليل داد و نيروی زنان انقلابی و مترقی را به هرز داد.»
« اينکه مبارزه طبقاتی اصل و
عليه ستم جنسی فرع می باشد.»
« سازماندهی مبارزات فراطبقاتی
در واقع به هرز دادن نيروهاست. مبارزه عليه سرمايه داری و امپرياليست مهمتر می
باشد.»
« شکاف انداختن بين مرد و زن (به
ادعای رفقا) سرلوحه حرکت فمنيستها ست و مردود اعلام شد.»
« نصيحت به انحلال مبارزه عليه
ستم جنسی و تشويق به مبارزه طبقاتی دوشادوش با مردان مستقيم و غير مستقيم مطرح
شد.»
مقدار زيادی فحاشی به زنان
فمنيست که اينان بورژوا، ليبرال، ارتجاعی و مردستيز هستند و در نهايت اتهام به
اينکه کارزار زنان انحراف از مبارزه طبقاتی است.
اين بحث ها کماکان ادامه دارد،
اما ترديدی در حرکت فعالين کارزار ايجاد نکرد.
- اتهام رفرميست بودن به کارزار
زنان
در مقابل شانتاژهای سياسی
"رفقا " فعالين کارزار اينجا و آنجا جلسه بحث و گفتگوی اينترنتی گذاشتند
و شهر به شهر نيز جلسات گفتگو با ايرانيان و نيروهای مترقی خارجی برگزار شد. در
همين زمان نيز ويدئوکليپ کارزار با شعر مينا اسدي، صدای گيسو شاکری و موسيقی محمد
شمس بروی سايتهای اينترنتی قرار گرفت. جلسات بحث وگفتگو با هنرمندان زن در کارزار
کمک زيادی بود به رساندن صدای کارزار به بسياری از زنان و مردان مترقی و جلب
حمايتشان از مبارزات مستقل زنان.
زنان کارزار اعلام کردند که نه
تنها سرنگونی طلب هستند بلکه اعتقاد دارند که سرنگونی رژيم به تنهايی کافی نيست و
آنان به همين دليل مطالبات زنان را در سر در کارزار نوشته و خواهان سپردن تمامی
قوانين نابرابر و هم چنين مجازات های اسلامی عليه زنان به زباله دان تاريخ هستند.
اين بحث از زوايای گوناگون بارها و بارها تکرار شد.
کارزار در اعلاميه فراخوان می
نويسد: «باشد که همگام با مبارزات مردم ايران اين نظام قرون وسطايی را برای هميشه
به گور بسپاريم.»
تظاهرات طولانی کارزار زنان در
همان ابتدای اعلامش تودهنی بزرگی شد بر دهان چپ سنتی که آن را امضا زار ناميده و
چون جدا از رهنمودهای سازمان مطلوب به راه افتاده بود اصولا نمی توانست مورد تأييد
و حمايت اينان قرار بگيرد.
"رفقا" سر درگم شده
بودند، چگونه اين زنان را که بدون اجازه اينان به صحنه آمده اند و ابتکار عمل را
بدست گرفته اند از ميدان بدر کنند. بايد راهی موثر برای حمله به زنان کارزار می
يافتند . پس زنان کارزار را متهم به حمايت از رژيم جمهوری اسلامی کردند. چون زنان
کارزار علاوه بر سرنگونی شعار" لغو کليه قوانين نابرابر عليه زنان" را
مطرح کردند و بنظر می آيد برای اين "رفقا" کلمه زن و مطالبات زنان يعنی
حمايت از جمهوری اسلامي. حتی اگر اين زنان خواست سرنگونی را برای رسيدن به لغو
قوانين نابرابر طرح کنند. " رفقا" عادتا شعار سرنگونی را با فونت بزرگ
در بالا و پائين اعلاميه هايشان می گزارند و مطالبات زنان در اطلاعيه هايشان (اگر
اصولا آن رامطرح کنند) تنها درسطح افشای رژيم جمهوری اسلامی است. و اين بار مسائل
بر خلاف ميل شان پيش رفت.
کارزار لغو کليه قوانين نابرابر
و مجازات های اسلامی عليه زنان همانجا اعلام کرد که اسمش با محتوای کارزار متناسب
است و اينکه ما بر سر مبارزه عليه ستم جنسيتی در کنار يکديگر هستيم و رژيم جمهوری
اسلامی بعنوان اولين مانع برای پيشروی زنان است و....
اين بحثها همچنان ادامه داشت.
اما کارزار بالاخره کاروانش را از فرانکفورت به راه انداخت به اميد شير فهم شدن
رفقا و حمايت آنها از حرکت مستقل زنان. البته تعداد زيادی از احزاب و سازمان های
سياسی نيز از کارزار حمايت کردند. اما با تعجب و شوک درست زمانی که کاروان
راهپيمايان در راه کلن بود در روز 6 مارس اعلاميه اشرف دهقانی از چريک های فدائی
خلق به روی صفحه های اينترنتی رفت. که گويا ايشان کارزار لغو کليه قوانين نابرابر
و مجازات های اسلامی عليه زنان را با حرکت مهرانگيز کار که تغيير قوانين در
چهارچوب رژيم است را اشتباه گرفته و حرکت کارزار زنان را بورژوايی ارزيابی کرده و
اينکه زنان کارزار برای يک جمهوری اسلامی بدون قوانين نابرابر مبارزه می کنند!!!.
نوشته اشرف دهقانی بدرستی خشم کليه زنان کارزار را برانگيخت. با توجه به اينکه
شعار سرنگونی در دو شهر فرانکفورت و ماينز (4 و 5 مارس) از شعارهای افشاگرانه بوده
و بيش از 5 ساعت زنان کارزار در هر شهر با همين شعار به راهپيمايی پرداختند. اين
موضعگيری اشتباه اشرف دهقان در ابتدا البته به حساب کهولت ايشان و ناآگاهی شان از
حرکت کارزار گذاشته شد.
- سناريوی چريکی جنگ راست و چپ
در کارزار زنان
وقايع بعد از کارزار اما نشان
داد که شانتاژها عليه کارزار ادامه دار است. نوشته هايی به اصطلاح افشاگرانه بيرون
آمد که گويا شعار سرنگونی در دستور کار کارزار نبود و ناگهان توسط چند زن نفوذی از
هواداران چريکها در راهپيمايی بزرگ زنان داده شده و با استقبال مردم شرکت کننده که
گويا منتظر نزول آيه های چريکها بودند قرار گرفت. و دست اندرکاران "گرايش
راست کارزار زنان" نيز کنترل حرکت از دست شان در رفت و عاقبت زير بار توده
های شرکت کننده قرار گرفتند. تو گويی زنان «علف خورده» کارزار توسط چند تشکيلاتچی
نفوذی راديکاليزه شده و حرکت رفرميستی زنان (ارزيابی چريکها) را عاقبت به جلوی
لانه جاسوسی رژيم جمهوری اسلامی در هلند کشاندند. پيام فدايی ارگان چريکهای فدائی
نهايتا به گردانندگان کارزار زنان رهنمود داد که از اين پس برای ارضا سياسی اين
گروه هم که شده بايد نامش را عوض کرده و هدف خود را هم با فونت بزرگ "سرنگونی
جمهوری اسلامي" قرار دهد . بنظر می آيد در بينش اين گروه کلمه زن مترادف
بورژوا و مرد مترادف کارگر است. و هرگونه مبارزه برای خواسته ها و مطالبات زنان
رفرميستی است اما البته هرگونه مبارزه جهت خواسته کارگران از جمله "شوراهای
اسلامی منحل بايد گردد" يا "پرداخت حقوق معوقه کارگران" يعنی
مبارزه انقلابي! بی جهت نيست که در طرح برنامه اين گروه حتی يک کلمه زن يافت نمی
شود چه برسد به برنامه ای برای رهايی زنان. به همين دليل هم اينان تاکيد دارند که
کارزار زنان بايد برای راديکال شدن تهی از معنا و خواست زنان شود.
-دروغ بزرگ عليه کارزار زنان
شانتاژ اصلی عليه کارزار زنان
اما از طريق بزرگترين دروغ سال اخيرا از اتاق های اينترنتی به گوش عموم رسانده شد.
(که امتياز اين دروغ هم چنان از آن آی دی اينترنتي" صبا" است) صبا می
گويد او فراخوان اوليه کارزار زنان را امضا کرد که به اين وسيله بتواند در جلسات درونی
فعالين کارزار حضور داشته باشد (لابد برای راديکاليزيره کردن جمع!)، او می گويد در
راهپيمايی شرکت نداشته است و اعلام کرد که دو روز قبل از راهپيمايی زنان کارزار بر
سر رفتن يا نرفتن مقابل لانه جاسوسی جمهوری اسلامی اختلاف داشته اند.
(منابع: به فايل های صوتی جلسه 9
آوريل مراجعه کنيد)
از آنجايی که صبا همان حرف های
رفقايش در پالتاک يعنی سياهکل و دماوند(اسامی اينترنتي) را تکرار کرد و حرف های
اينان همگی در چهارچوب نقد چريک های فدايی در مورد "کارزار لغو کليه قوانين
نابرابر و مجازات های اسلامی " است، اين شانتاژ را نيز به حساب همان چريک های
فدائی می گذاريم.
(منابع: به فايل های صوتی جلسه 9
آوريل مراجعه کنيد)
در زمانی که کارزار زنان در
ژانويه اجازه راهپيمايی را از دستگاه اداری هلند دريافت کرد يعنی دو ماه قبل از
راهپيمايي، بيشتر دست اندرکاران کارزار نه تنها از مسير راهپيمايی و توقف جلوی
سفارت جمهوری اسلامی اطلاع داشتند بلکه تقريبا همگی درصد ترجمه سخنرانی هايشان و
فرموله کردن بهتر و کوتاه کردن بودند تا تعداد بيشتری زنان امکان سخنرانی داشته
باشند. در واقع بيشتر دست اندرکاران کارزار از توقف و اکسيون جلوی سفارت اطلاع
داشتند. صبا می گويد در جلسات داخلی شرکت داشته و اينکه زنان کارزار به دو صف
موافق و مخالف اکسيون جلوی سفارت تقسيم شده بودند. دليل دروغ گويی "صبا"
در آن موقع برايم مشخص نبود. اما بعد فهميدم اين دروغ نيز مبتنی بر سياست هدف
وسيله را توجيه می کند گروه مطلوبش است.
از آنجايی که اهميت و نقطه اوج
کارزار زنان سخنرانی جلوی سفارت و گفتن مرگ بر جمهوری اسلامی نبود، چيزی که برای
چريک های فدايی گروه اشرف دهقان نقطه اوج حرکت کارزار ارزيابی شد (پيام فدايي-
شماره82) و گويا اينان در صدد نوشتن سناريو افتخار آميزی برای گروهشان می باشند.
وقتی اينبار مردی از همان گروه (آقای دماوند) از جلسات خصوصی کارزار فاکت می آورد
اما همانجا اعتراض سخنرانان را دامن ميزند.
(منابع: به فايل های صوتی جلسه 9
آوريل مراجعه کنيد)
- جاسوسی و دخالتگری مردان عليه
حرکت زنان
در جلسات درونی کارزار تنها زنان
کارزار اجازه شرکت داشتند، آن هم کسانی که امضای همکاری داده بودند. گويا کار
بجايی کشيده شده که برای توجيه فرضيه راديکاليزه کردن "کارزار رفرميستی
ما" توسط نفوذی های چريکها در آينده نيز بايد در انتظار نقل قول های بيشتری
از جلسات درونی مان از دهان آقايون چريکها باشيم. تا جايی که آقايون رفقا، آنهايی
که در واقع نمی بايستی در جلسات ما می بودند با پرورويی کامل به خود اجازه خواهند
داد از جلسات درونی مان فاکت بياورند و هر دروغی را عليه کارزار زنان ببافند. در
مورد دروغ "رفيق تان صبا" بايد بگويم من از تمام کسانی که هماهنگی راهپيمايی
را عهده دار بودند سئوال کردم که آيا اصولا جلسه ای 2 روز قبل از راهپيمايی گذاشته
شده است که جواب همه منفی بود. بنظرم از اين پس بهتر است افراد وابسته به اين گروه
را نه تنها در جلسات خصوصی راه نداد بلکه هر چه بيشتر افشا کرد. چرا که استفاده از
ابزار دورغ برای بی اعتبار کردن حرکات مبارزاتی يا انسان های سياسی با هر توجيهی
در نهايت باعث بی اعتباری چپ بطور عام می شود چه برسد به اينکه دروغ به اين بزرگی
عليه حرکت مترقی آشکارا گفته شود. آن هم با هدف اثبات تئوری های بی مايه گروهی که
صدايش آن قدر ضعيف است که برای رسا کردنش احتياج به توطئه و گوش ايستادن پشت در
جلسات زنان را دارد.
"صبا" نمونه فرصت طلبی
است که کارزار را قبول ندارد امضای همکاری ميدهد که بعدا با اتکا و اعلام شرکت در
جلسات خصوصی کارزار زنان عليه کارزار و زنان ديگر دروغ ببافد و پشت کامپيوترهايشان
در جلسات "خصوصی -اينترنتي" زنان سبيل تا سبيل رفقايشان را دزدکی گوش
بنشانند.
برای اطلاع چريک های فدايی بايد
بگويم برخلاف گذاشتن اکسيون در مقابل بانک ملی سابق در لندن (ميعادگاه چريک های
فدائي) برای انجام راهپيمايی به اين بزرگی از ماهها قبل نياز به گرفتن اجازه راهپيمايی
است. در آلمان بورکراتها به زمان کمتری در مقايسه با هلند نياز دارند. به هرجهت
دوستان کارزار از ماه ژانويه دقيقا می دانستند که از مقابل سفارت می گذرند و در
آنجا اعتراض کرده و سخنرانی خواهند داشت. اينکه دو روز قبل از حرکت راهپيمايی جدال
سختی بين جناح چپ و راست زنان کارزار درگرفته و بالاخره نفوذی های تشکيلاتچی اين
گروه موفق می شوند زنان کارزار را متقاعد به حرکتی انقلابی جلوی سفارت بکنند از آن
دروغهای بزرگی بود که اکنون ديگر خنده دار هم نيست. ولی نياز به جايزه نوبل
دروغگويی دارد. البته شنوندگان اين سناريوی چريکی از کارزار بايد به نفوذی های اين
گروه در کارزار زنان تبريک بگويند که اين نفوذی ها برخلاف مخالفت دست راستی های
کارزار (چه کسانی هستند کماکان معلوم نيست!) گويا اينجا نيز توانستند خط شان را جا
بياندازند و يک اعتراض عظيم را جلو سفارت سازمان بدهند و بعد هم در تريبون
شان" پيام فدايي" اعلام کنند که بعله! اکسيون جلوی سفارت نقطه اوج
راهپيمايی کارزار زنان بود. جدا رفقا اگر ما شما دن کيشوت ها را نداشتيم کارزار
زنان قرار بود در يک پيک نيک مشترک با سفارتی ها به بحث و گفتگو بنشيند شايد اينان
کمی در مورد سنگسار زنان تخفيف دهند و به اعدام راضی شوند و يا آنگونه که اشرف
دهقانی می گويد، گويا ما رفته بوديم دست اينان را در حنا بگذاريم که در همان
چهارچوب سيستم جمهوری اسلامی حقوق زنان را رعايت کنند و بجای 75 ضربه برای بدحجابی
به 40 ضربه شلاق تخفيف دهند.
به اينکه سازمان اقليت و
هوادارانش خود را به نابينايی زده و درگوش هايشان را نيز محکم گرفتند تا هيچ حرکت
غيرخودی در خارج و بخصوص حرکت زنان را نبينند و نشنوند عادت داريم. اما دروغ های
شما جدا باعث بی آبرويی تان شد. براستی چگونه می توان به تحليل های شما در مورد
ايران و جهان شک نکرد. وقتی حرکت هزاران زن در مقابل چشم تان را به "علف
خواراني" تشبيه می کنيد که بدليل وجود عناصری از گروه تان به يکباره شوک
انقلابی بهشان دست می دهد و با تزريق آمپول آگاهی چريکی اين همه شعارها، سرودها و
سخنرانی های انقلابی به آنها الهام می شود. البته مردم قاضيان منصفی هستند هم در
خارج و هم در داخل ايران و سالهاست که شعارهای گروه شما و سازمان اقليت را شنيده
اند که "هرکه با ما نيست برماست".
در خاتمه به تمام دوستان
تشکيلاتچی و نفوذي: رفقا! بردن بحث های درونی زنان و يا هر گروه دمکراتيک ديگری
بداخل سازمان هايتان به جو بی اعتمادی دامن می زند. اعلام علنی اطلاع از آن نه
زرنگی شما که بی پرنسيبی تان را می رساند. دخالتگری و دروغگوی تان انسانها را به
انفعال می کشاند. بطوری که مردم ديگر هيچگونه رغبتی به کار سياسی با چپ هايی مانند
شما را نخواهند داشت. به عبارتی دود رفتارهای غلط و نادرست شما نهايتا به چشم کل
جنبش اعتراضی و چپ خواهد رفت. دروغ شما و سناريوی جنگ چپ و راست در کارزار در
توجيه تئوری و تحليل تان از يک اتحاد عمل اصولی و موفق يعنی عليه کارزار زنان تنها
نشان دهنده خيس خوردنتان در فرهنگ غالب سرمايه داری است. توصيه می کنم به فايل های
صوتی تان يک بار ديگر گوش کنيد و بطور جمعی و گروهی شانتاژهايی را که براه
انداختيد بازبينی کنيد.
- کارزار زنان و شعارچريکها: همه
قدرت بدست "کمونيستها"
در مورد سئوال مشخص رفقای چريک
"سارا نيکو" اينکه: چگونه يک اتحاد عمل موقت مبارزاتی که از سوی زنان چپ
سازماندهی شده است می خواهد" لغو قوانين" را در سرلوحه حرکت مبارزاتی
خود قرار دهد؟ و اصولا چرا عنوان" سرنگونی جمهوری اسلامي" نمی تواند
متحدکننده تر باشد.
البته شما سعی می کنيد بجای لغو
کليه قوانين نابرابر و مجازات های اسلامی عليه زنان که شعار کارزار است آن را به
لغو قوانين تقليل دهيد که بعد بتوانيد بگوييد: بعله! اينها می خواهند چند تا قانون
را عوض کنند. يعنی اول صورت مسئله را عوض می کنيد، بعد پاسخ خود رامی دهيد که
البته اين هم بی پرنسيبی سياسی تان را ميرساند.
هسته اصلی کارزار زنان از زنان
چپ سازماندهی شد. اما خواسته های اکثريت زنان را منعکس کرد. اين زنان بجای بالا
بردن پرچم های سازمانی و حزبی سرخشان بالای سر ما توانستند در رابطه با منافع و
خواسته های زنان نه تنها خود بلکه ديگران را نيز متحد کنند . کاری که در توان
سازمان شما نمی باشد. شما اصولا زنان و مبارزاتشان را به عنوان سياهی لشکر می
خواهيد. راهپيمائی زنان حول مبارزه عليه کليه قوانين نابرابر و مجازاتهای اسلامی
اعلام کرد تحولات در جامعه را نه جمهوری اسلامی نه امپرياليستها، بلکه ما مردم رقم
می زنيم. شما البته خود خوانده خود را پيشگام مردم ميدانيد. اما نميفهميد که در
زمان کنونی شعار سرنگونی رژيم طيف گل و گشادتری را متحد می کند. اما در خود
هيچگونه مطالباتی از طرف زنان ندارد. شعار لغو کليه قوانين نابرابر در واقع از
همان ابتدا مکمل شعار سرنگونی بود و نه در برابر آن. اين چيزی است که شما در فهمش
مشکل داريد. در واقع اين دو شعار با توجه به اجرای قوانين شريعت و رسميت داشتن آن
در هر دو کشور افغانستان و عراق در کنار هم معنا می يابد. ساده نگری است اگر فکر
کنيم با سرنگونی رژيم مسئله زنان حل خواهد شد. هم چنين لغو کليه قوانين بدون
سرنگونی ممکن نيست. کارزار "سرنگونی جمهوری اسلامي" تمامی نيروهای
سرنگونی طلب از چپ و راست را در بر می گيرد . چرا که زير اين شعار همه ی اپوزيسيون
رژيم که زن ستيز هم هست می تواند بيايد. و زنان اين را در سالها تجربه دريافته اند
که مرز خود را از طريق طرح مطالباتشان با ديگر نيروهای سياسی مشخص کنند. و مرز
زنان فقط با سرنگونی مشخص نمی شود بلکه با چگونگی سرنگونی و چه چيزهايی سرنگون شود
مشخص می شود. معنای سرنگونی برای زنان متفاوت است با معنای سرنگونی برای نيرويی که
از ستم بر زن ککش هم نمی گزد. البته زنان می دانند که اين بی اعتنايی و گاه همسويی
با ستم بر زن می تواند انواع توجيهات چپ و راست را در بر بگيرد.
«کارزار زنان» مبارزه عليه کليه
قوانين نابرابر و مجازات های اسلامی را در چهارچوب مبارزه جهت سرنگونی جمهوری
اسلامی و عليه اقتدار کليه قدرتهای خارجی و هرگونه دخالت سياسی امپرياليستها در
ايران طرح کرد.
- ادامه سناريو ی جنگ چپ و راست
در کارزار زنان اينبارتوسط "سارا"
در جلسه اينترنتی کارزار(9
آوريل) يکی از رفقای چريکها که گويا تمام بندهای سکتاريستی گروهی را شکسته و به
کارزار ملحق شده است و خودش نيز اعلام می کند که از ابتدای جلسات خصوصی حضور دائم
داشته با اسم اينترنتی "سارا". او هم همان تئوری جنگ راست ها با چپ ها
را در کارزار زنان برای عموم افشا کرد.
(منابع: به فايل های صوتی جلسه 9
آوريل مراجعه کنيد)
ايشان در مقام ادمينی اتاق
اينترنتی کارزار زنان موضعگير ای البته عليه هم تشکيلاتی دروغگوی خود
"صبا" نداشت.اما من از ايشان خواهشمندم چند زن رفرميست راست را که به
عقيده چريکها و ايشان در کارزار زنان گويا دائما مشغول توطئه هستند را افشا کنند
تا ما زنان کارزاری
مواظب باشيم، مبادا اينان خط راست شان را در کارزارهای بعدی جا بيندازند. رد گيری
نظرات" سارا" البته جالب بود. گويا تئوری چريکی ای وجود دارد که می
گويد: لغو کليه قوانين نابرابر همزمان با همين جمهوری اسلامی امکانپذير است و
اينکه اين قوانين سرکوبگرانه برای کارگران و دانشجويان نيز صدق می کند و بهمين
دليل شعار لغو کليه قوانين شعار ي" راست" است. البته خيلی خوب می شد اگر
لغو کليه قوانين نابرابر در جمهوری اسلامی تحقق پذير بود. متاسفانه اما اين امکان
وجود ندارد! حتی در جامعه سرمايه داری پيشرفته غرب لغو کليه قوانين نابرابر عليه
زنان فقط از طريق تغيير سيستم سرمايه داری مردسالار امکانپذير است. و به همين دليل
نيز زنان راديکال فمنيست بسياری از کارزار ما حمايت کردند. زيرا که اينان نيز برای
لغو کليه نابرابری عليه زنان مبارزه می کنند. فکر می کنم يکی از ستون های جمهوری
اسلامی همين ستم بر زن است. همينطور که يکی از ستون های نظام سرمايه داری نيز. و
حتی اگر سوسياليسم سابقا موجود را بازبينی کنيم، باز هم نابرابری زنان را می
بينيم. به همين دليل زنان در نظام های مردسالارانه برای برابری مجبور به مبارزه
هستند. اکنون نيز بسياری از گروههای مردسالار اپوزيسيون دستور انحلال ما را داده و
خواستار ملحق شدن ما به مبارزات طبقاتی شان می باشند. مهم نيست سخنگوی اين فرمانها
زنان يا مردان اين گروهها باشند و تاکيد می کنم که اعلام انحلال کارزار از جانب يک
زن ذره ای از مردسالارانه بودن اين بينش نمی کاهد.
ديدگاهی که هر حرکت مستقل زنان
را فرمان انحلال می دهد فقط در باصطلاح چپ ايران نيست، اين ديدگاه در برخی
ازنيروهای چپ اروپايی هم هست. اينان همانطور که قبلا نيز گفتم اساسا "زنان را
سياهی لشگر مبارزات می بينند" و در بهترين حالت زنان را پشت جبهه مبارزات
طبقاتی قرار می دهند و نه بعنوان نيروهايی مهم برای انقلابی تا به آخر.
زنان برای شروع مبارزاتشان در
همان ابتدای حرکتشان عليه مالکيت مرد بر بدن و حقوقشان مبارزه کردند.
به نظرم موفقيت کارزار دقيقا
بدليل عنوانش بود. کارزار شعار عام "سرنگون باد جمهوری اسلامي" را خاص
کرد.
- زنان و چپ سنتي
بسياری از ما فرمان حجاب اجباری
خمينی را بياد داريم و يا شنيده ايم که چگونه جمهوری اسلامی از طريق حمله به زنان
برنامه سياسی اجتماعی اش را اعلام کرد. البته رفقا آن وقتها فکر کردند مسئله به
همان حجاب اجباری خاتمه می يابد و همدست با رژيم فتوا دادند که "حجاب مشکل زن
کارگر و زحمتکش نيست" و بی اعتنا به اعتراضات زنان شدند و حتی آن را مثل امروز
اعتراض زنان بورژوا خواندند، بی تفاوتی شان از اخراج قضات زن (که آنها هم بورژوا
بودند). وقتی اولين اعدام زن در" گوني" در جمهوری اسلامی نوپا را با
سکوت برگزار کردند (خانم فرخ رو پارسا البته بورژوا بودند!) تضمينی نيست که همين
اقايون رفقا فردای کسب قدرت سياسی برای سقط جنين تبصره و شروط حزبی نگذارند و لباس
ملی تعيين نکنند.
(برای اطلاعات بيشتر به کتاب
"بازبينی تجربه اتحاد ملی زنان" گردآورنده مهناز متين1378- مراجعه شود)
در نگاه اينان حق زنان، کودکان و
ديوانگان در کنار هم قرار دارد. برای آن هم زنان لازم نيست مبارزه کنند. مردان و
زنان برگزيده و پيشگام اين تشکل پس از کسب قدرت سياسی اول چهار چوبه اين حق را
تعيين ميکنند بعد اين حق به زنان داده ميشود! به ذعم رفقا، ما زنان البته بايد
اولين قدم برای دستمزد برابر تلاش کنيم و رحم سوسياليستی باشيم تا به سرمايه داری
ضربه بزنيم.
- زن مبارز نمونه از ديدگاه
چريکهای فدايي
شما چريک های فدايی به کارزار
زنان رهنمود می دهيد که در آينده زير پرچم پلاتفرم انقلابی (که لابد فقط در نزد
گروه تان است) بايد مبارزه کرد. راستش تصورم اين بود که اين پلاتفرم انقلابی را می
توانم در اسنادتان پيدا کنم. اما موفق نشدم. تنها سند موجود سندی بنام «طرح
برنامه» در سايت تان بود که من هم بدليل کمی وقت کليد جستجوی کلمه زن را يا زنان
را در متن کپی کرده زدم و با شگفتی تمام متوجه شدم که گويا حتی يک بار هم کلمه زن
را در طرح برنامه تان نياورده ايد.
با اين حال برای دست يافتن به
نظرات شما در مورد زنان می توان به ديگر مطالب تان رجوع کرد. در اين راستا به
نماهنگ جديدی در مورد تاريخچه روز زن در وب سايت تان مراجعه کردم. اين نماهنگ از
ابتدا تا پايان در جهت ارائه نظر "رفقا" در مورد "زن خوب سوسياليست
و نمونه" است. يعنی زن فاقد جنسيت و تابع کليشه های مردسالارانه که يا مادر
است يا خواهر يا همسری صادق و اگر سلاح بدست نگيرد، حتما "رفيق مادر"
رحم ارتش کار عليه سرمايه و به بازتوليد کارگر و برزگر مشغول است. تجليل از
مادرانی که فرزندان چريک دارند يا داشته اند يادآور همان تفکری است که در اردوگاه سابقا
موجود، مدال به گردن مادرانی انداخت که بيشترين سرباز را برای لشگر سوسياليسم
توليد کردند. مادران تنها وقتی مهم ميشوند که از فرزندانشان خاطره بگويند و در جهت
تثبيت نظرات سازمان يا حزب دها ن بگشايند. در اين رابطه مقام مادران به تعداد
فرزندان رزمنده و يا شهيد البته بالاتر ميرود.
بعد از ديدن نماهنگ تاريخچه 8
مارس تان احساس کردم که گويا گذشت بيش از يک ربع قرن هيچگونه تاثيری در نظرات گروه
شما در مورد زنان نداشته است. شما زنان را بمثابه نيروی غير آگاه که بايد در جهت
امر انقلاب سوسياليستی رهبری شوند (آن هم آن سوسياليستی که شما می گوييد) ارزيابی
کرده ايد. البته نويد می دهيد که پس از کسب قدرت سياسی توسط گروهتان، زنان نيز
مانند بقيه "مطمئنا" به تمامی حقوق شان خواهند رسيد. مالکيت مرد بر زن
در برابر مالکيت بر ابزار کار البته از نظرشما همان تضاد فرعی و اصلی ميباشد که
بخودی خود در حلول روح سوسياليست در مردان پس از کسب قدرت سياسی البته از بين
خواهد رفت! بگذريم که دير زمانی است که تق اين حرفها هم ديگر درآمده است.
سازمان شما زنان هم تشکيلاتی
رابطوری در فرهنگ متعفن مردسالاری خيسانده که با افتخار برای توجيه تحليل های تشکل
تان از سناريو راست و چپ در کارزار از هيچ دروغی ابايی ندارند. همانطور که براحتی
برای ارتباط با زن زحمتکش حجاب اختياری گذاشتند و همانطور که در مجالس اهدای مدال
به مادران شهيد با رضايت کف ميزنند و هورا می کشند. بسياری از ما اما نه زير بار
کليشه زن نمونه اسلامي، نه شاهی و نه سوسياليستی اش رفتيم. ما زنان در سطح جهانی
با استقلال برای مطالباتمان بلند شديم. خوب ميدانيم که لرزش صدايتان از ترس انحراف
جنبش زنان نيست بلکه شما نيز بخوبی ميدانيد که اين سيل کل مناسبات رئيس مرئوسی تان
را بر هم ميزند. رفع ستم در همه حوزه های زندگی و کوتاه کردن دست قيم خوانده ها.
حق تعيين سرنوشت، اينهاست که به هراس تان انداخت.
- عليه انحلال طلبي، تلاش برای
سازماندهی مستقل
سارا نيکو در مقاله اش
"درسهای نياموخته از "کارزار زنان" پرچم قرمز بلند کرده.
اوخواهان بالا بردن سطح اتحاد
زنان کارزار است (سازمان مطلوبش نيز). او مينويسد: کارزار زنان مطا لبات زنان را
در چها ر چوب "لغو قوانين" محدود می کند . زنان فعال کارزار اعلام کردند
که پلاتفرم کنونی کارزار فعلا سطح اتحاد زنان کارزار است. کارزار زنان سعی کرد
شعار سرنگونی را با لغو کليه قوانين نابرابر ومجازاتهای اسلامی ترجمه کند و ربط
اين دو شعار در طی فعاليت زنان کارزار هر چه بيشتر شفاف و روشن شد. بنظرم هيچيک از
ما در اين مرحله نمی توانيم بگوييم سارا (يا چريکها) يا کارزاری ها حق دارند. ولی می
توان گفت اين گوی و اين ميدان! شما عزيزان زنان چريک آستين بالا بزنيد و سطح اين
اتحاد را ارتقا دهيد. ائتلافی را سازمان دهيد. ببينيد چند نفر را زير پرچم
آرمدارتان جمع می کنيد. البته توصيه ميکنم برای جلب زنان بهتر است آن کتابچه فحش
نامه به فمنيست را که اشرف دهقانی با دانش 150 سال پيش نوشته بازبينی کنيد. جهان
از آن هنگام تا کنون خيلی تغيير يافته است و مکانيسمهای خشونت بر زنان نيز پيچيده
تر شده اند. به نظرم بهتر است مخفی کاری را نيز کنار گذاشته و پلاتفرم راديکال
انقلابی تان را به جنبش زنان ارائه دهيد.
سارا نيکو نوشته است که:
جنبش زنان يکی از بزرگترين انرژی
های انقلابی است و رفقايش در "پيا م فدايي" رسالت بسيار بزرگتری را برای
اين نيروی عظيم اجتماعی (يعنی زنان) قائل می شوند. رسالت تغييرات بنيادين و سا
ختارشکنانه!
يعنی بايد برای اين نيروی عظيم
اجتماعی يعنی زنان رسالت بسيار بسيار بزرگتری قائل شويم؟! منظورش را نفهميدم. آيا
بايد رسالت تغييرات بنيادی و ساختارشکنانه عليه سيستم را از دوش طبقه کارگر برداشت
و بر دوش زنان گذاشت؟ در تئوری های چپ ايران تا کنون اين رسالت البته رسالت مردان
پتک بدست بوده است. بنظر من هم مبارزه با ستم جنسيتی طبقاتی است و کار دمکراتيک هم
نيست. انقلاب زنان انقلابی است که تا به آخر می رود و قديمی ترين مالکيت ها "
سلطه مرد بر زن" را نشانه گرفته.
اما زنانی که هم اکنون شعار
انحلال مبارزه عليه ستم جنسيتی را به بهانه بورژوايی بودن اين مبارزه می دهند با
ساختار شکنی زنان عليه سيستم در تناقضند. زنانی مانند اشرف دهقانی و همفکرانش بهتر
است نسبت به اين مسئله فکر کنند. و اينکه اگر مبارزه طبقاتی در دستور کار زنان
سوسياليست اپوزيسيون است چرا دو روز در سال وجود دارد؟ اول ماه مه و هشت مارس.
مطمعنا 8 مارس رشوه به زنان کارگری نيست که حاضر به مبارزه دوشادوش در کنار مردان
ستمگرشان نيستند! بهتر است اينان راجع به اختلافات زنان سوسياليست با رفقايشان
مطالعه کنند. سعی در ارتباط با زنان فمنيست راديکال داشته و از لغت زن در طرح
برنامه شان نهراسند. فکر نمی کنم هيچ برنامه ای تاريخ مصرف 25 ساله داشته باشد. با
توجه به شباهت مبارزاتی با مبارزات اولريکه ماينهوف در آلمان، مبارزات اولريکه
عليه مردسالاری می تواند برای شان آموزنده باشد.
- حرف آخر
در خاتمه علاقمندم به چند نکته
فرعی بپردازم که در نوشته سارا نيکو نکات اصلی شان بود.
شرکت زنان هشت مارس در اين
ائتلاف بعنوان يک سازمان متشکل زنان است. بنظر می آيد که سارا نيکو تصورش از تشکل
هشت مارس يک سازمان حزبی ايدئولوژيک و يک دست است. و حتی سعی می کند اختلافات خود
و گروهش را با برخی از زنان مائوئيست درون اين تشکل به هشت مارس و کارزار بکشاند.
او مينويسد:
"روشن است که تمامی اين
انحرافات ( انحرافات مائوئيستها ؟!) ريشه در انديشه ای دارد که بعد از 27 سال سلطه
جمهوری اسلامی هنوزتصوری بغايت انحرافی از ماهيت رژيم وابسته به امپرياليسم جمهوری
اسلامی دارد."
رک بگويم که تشکل هشت مارس برای
من و بسياری زنان ديگر در اين تشکل، زنانی هستند که سال پيش ناممکن را ممکن کردند.
زنانی که عليه ديپورت زنی به ايران گيت فرودگاه فرانکفورت را بستند و با پليس ضد
شورش درگير شدند. اينکه مائو در چين بوده يا ژاپن را نه ميدانستند و نه برايشان
مهم بود. اما هيچيک از اين زنان حاضر نبودند پرچم تشکل مستقل شان را رها کرده و
فرار کنند. اينها همان جوانانی بودند که بخش مهمی از تدارکات راهپيمايی کارزار را
بر دوش گرفتند. آنها نقطه اوج راديکاليسم شان جلوی سفارت رژيم اسلامی نبود. نقطه
اوج شان "نه گفتن و مقاومت در مقابل هر بی عدالتی و هر ستمی عليه زنان"
است و آن را در مقابل همين پليس جامعه سرمايه داری نشان دادند. يک جمله را از خاطر
دور نمی کنم. وقتی مريم که هنوز گرد راهی خطرناک برای رسيدن به آلمان را داشت گفت:
باتوم بزنند من نمی ترسم. من از آن پاسدارهايشان در ايران هم نترسيدم. او می گفت
انگار خود من را دارند ديپورت می کنند. من فرار نمی کنم.
بنظر من زنان حزبی در تشکل هشت
مارس درايت آن را داشته اند که دعواهای گروهی شان را نه در تشکل هشت مارس و نه در
کارزار بياورند. آنها از حداقل ها برای اين ائتلاف استفاده کردند و به زبان ساده
راديکالترين پيام را طی کارزار فراگير کردند که "چرا بوش و رژيم" دو روی
يک سکه هستند.
شعارهای چريکها مانند «جلاد ننگت
باد!» مرده باد، زنده باد ... اما ديگر راديکال که نيست هيچ، بلکه مضحک است. حرف
های چريکی در مورد اينکه "زن زحمتکش را به زير پرچم زن بورژوا بردن" و
يا "مبارزه طبقاتی بجای مبارزه عليه ستم جنسيتی " تکراری که شده هيچ،
بلکه دم خروس انحلال طلبی تان در مبارزات زنان بد جور بيرون افتاده است.
فکر می کنم تحليل های سطحی و
تئوری های بی مايه تان از حرکت زنان در صحنه بزرگترتان که نکرد هيچ، بلکه بشدت نيز
از اعتبارتان در جنبش زنان کاست، اعتبار شهامت اعلام تجاوز جنسی در زندان رژيم
سلطنتی و حماسه مقاومتتان. دوستانه توصيه می کنم مانند سابق اين بار اگر زنان
جلويتان رژه رفتند، خودتان را مانند سازمان اقليت به کوری و کری بزنيد سنگين تريد.
بفرماييد بجای مبارزه عليه ستم بر زن و سازماندهی 8 مارس ،جشن روز مادرتان را
برگزار کنيد. در اينگونه مراسم که نه ارج و احترام به مبارزه انسان است بلکه تثبيت
و تبليغ تشکل و استفاده ابزاری از زنان، همان ستم هزاران ساله به زن که چون مادر
فرزندان مبارز است تقدير ميشود. و اين همانا ابديت بخشيدن به ستم بر زن است. مراسم
مادر نمونه و تقديم لوح آرم سازمانتان نيز يکی از حلقه های مردسالاريست که از
پوسيدگی سالهاست که براحتی فرو ريختند.
25 مه 2006
rosa_roshan@yahoo.de
منابع:
فايل صوتی دروغهای
"صبا" در جلسه اينترنتي(جمع بندی از راهپيمايی کارزار زنان برای لغو
قوانين ضد زن و مجازاتهای اسلامی عليه زنان) جلسه پالتاکی 9 آوريل
http://www.8mars.com/soti/karzar-p6a.rm
فايل صوتی دماوند و سياهکل در
جلسه اينترنتی (جمع بندی از راهپيمايی کارزار زنان برای لغو قوانين ضد زن و
مجازاتهای اسلامی عليه زنان) جلسه پالتاکی 9 آوريل
http://www.8mars.com/soti/karzar-p5.rm
کل فايل های صوتی جلسه
اينترنتي(جمع بندی از راهپيمايی کارزار زنان برای لغو قوانين ضد زن و مجازاتهای
اسلامی عليه زنان) جلسه پالتاکی 9 آوريل
http://www.8mars.com/soti/karza-p9april2006.htm
روز زن در پيوند با مبارزات طبقه
کارگر و سوسياليسم مفهوم واقعی می يابد! -اشرف دهقانی 5 مارس 2006
http://www.siahkal.com/index/mid%20col/March8-06_A.Dehghani.htm
درسهائی از "کارزار
زنان" به نقل از : پيام فدايی ، ارگان چريکهای فدايی خلق ايران
شماره 82، اسفند ماه 1384
http://www.siahkal.com/index/right%20col/payam82-Karzar_Lesson.htm
درسهای نياموخته از "کارزار
زنان" - سارا نيکو
http://astafe.org/web-rasa/doc-f/2006/04/060420-1.htm
طرح برنامه از انتشارات چريک های
فدايی خلق ايران آذر ماه 1361
http://www.siahkal.com/publication/ipfg-Draft-Program.htm
نماهنگ چريکها در مورد تاريخچه
روز زن
در گراميداشت روز جهانی زن
http://www.siahkal.com/March8_Video.html
ملاحظاتی درباره مسئله زن - اشرف
دهقانی
http://www.siahkal.com/publication/women%27s%20question.htm
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر