۲۲ خرداد، ۱۳۹۱

سو استفاده رذیلانه استالینیسم از مراسم یادبود آذر درخشان برای کوباندن آنارشیسم!


Rosa: متاسفانه همانطور که انتظار میرفت، خط استالینیستی سازمان زنان 8 مارس در مرگ رهبری تشکیلات هنوز جسد آذر را پودر نکرده، عجولانه اولین نوشتار ننگینش را با نام آذر و علیه آنارشیسم! با صدای لرزان عاطفه (از اعضای جدید)  رسانه ای کرد. اگرچه صدای جوان عاطفه ها تاثیر گذارتر از فریاد از اعماق حنجره لیلا ها میباشد، اما جوانان اصولا هیچ تسلطی بر متن های قرون وسطایی و آتوریته ندارند و حتی با تمرین زیاد، اما عاقبت همیشه به مراسم از رو خوانی پر تپق  تبدیل  شد. همان بهتر بود که لیلا و رفقای دو نبشه استالینیستش  زیر پرچم 5 تن کله های مارکس انگلس لنین استالین و مائو نوشته شان را نه به نام آذر، بلکه به نام خود، به نام نامی استالین رهبر کبیر پرولتاریا، با شهامت در جلوی جمع  میخواندند. اگر از آذر هیچ نیاموختید، اقلا شهامتش را در این جمع ها تمرین کنید!
او هرگز پشت کسی قایم نشد!
آنان که از برخورد شدید آذر به  آنارشیستها نوحه خوانی میکنند، در واقع همانهایی هستند که در حزب مائویستی علیه آذر بدلیل نزدیکی اش با آنارشیستها گزارش رد میکردند.  و ما هم بلاخره برای اینکه نمایش دهیم که آنارشیسم لولو نیست و جلوی گزارشنویس  حزبی 8 مارسی و موی دماغ آذر را بگیریم،  رفیق کبیر مریم جزایری (که در سلسله مراتب حزبی  از گزارشگر بالاتر است) را از حزب مائویست به بهانه روشنگری ! به شهرمان دعوت کردیم، تا شاید پس از بلع  کیک شوکلاتی "وگان"( دبغ شده در کمون بدون استفاده از تخم و شیر!) نمک گیر شده، و گزارشهای "خفن" رفیقش به حزب را علیه دوستی و همکاری مان بی خطر کند...
آیا گزارشنویسی که ادعا میکند : "آذر آنارشیستها و جنبش های ضد جنگ اروپا را که تحت عنوان عمده بودن امپریالیسم ها در مقابل رژیمهای مرتجعی چون جمهوری اسلامی در ایران و حکومت بعثی در عراق سکوت میکردند، به نقد میکشید." 
یادش میآید که مثل ابر بهاره  در سوگ رفیق کبیرصدام در تصویر تلویزیون خانه ی من در کانال سی ان ان  چه  اشکها ریخت؟
 چه غم انگیز! که تقریبا به خاطر عزای بیرون کشیدن رفیق کبیرتان صدام حسین از سوراخی توسط سرباز امریکایی،   پرواز بازگشت به  انگلیست را داشتی از دست میدادی!
شک ندارم که این کلمات بغض و کین  تو است، که از دهان عاطفه به بیرون پرتاب میشود! من این قلم مرتجع را همان زمان خوب شناختم، که در سوگ دستگیری دیکتاتور ضد امپریالیستی چه اشکها ریخت.
آذر تو را به نقد کشید و نه من آنارشیست را! فراموش نکن!
آذر پس از اعلام تلفنی من، که من دیگر هرگز حامی دیکتاتور را در زیر سقفم تحمل نخواهم کرد، از تفاوت دیدگاهها در حزبش توضیح داد. اکنون نیز، در جهان کنونی این طرفداران رفیق شفیق تان استالین کبیر می باشند که همراه با حزب طوفان و بخشی از تروتسکیستها و مائویستها، دوش به دوش حزب اله لبنان، حماس و بقیه ضد زنان و ضد انسان، جنبش صلح را به گند ارتجاع آلودند و نه آنارشیستها!
متن سخنرانی من،  در حالی که فرزندم تنها 20 روزش بود و عراق در اشغال بود، در آن روزهای سرد در خیابان را به یاد دارم: "ما از سرنگونی قصاب کردها و صدام شیمیایی در شعفیم! اما این اشغال نظامی علیه مردم عراق است و اشغالگران باید فورا خاک عراق را ترک کرده و جنگ را متوقف کنند".  چه باشکوه بود، وقتی که اینهمه نیز خواسته عاجل کردهای مترقی بوده  و در تمام  مدت راهپیمایی،  نوزاد در آغوش و زیر پالتوی یکی از آنان، در تمام مدت این راهپیمایی محافظت شد. 
شرم کنید که مواضع ارتجاعی آنزمان خود را به آنارشیستها نسبت دهید، اگرچه میدانم، تمام تاریختان سراپا دروغ و وارونه  است...
 میگویید: " آذر همچنین در مقابل کسانی ایستاد که از دریچه ای دیگر میخواستند جنبش زنان را بی خطر کنند.
آنان تحت نام ضدیت با سلسله مراتب اقتدار گرایانه میگفتند: جنبش زنان نباید سازمانیافته و دارای مرکزیت سیاسی و تشکیلاتی باشد..."
رزا: بله آنارشیستها با افتخار میگویند ما با سلسله مراتب مخالفیم! سلسله مراتب اقتدار گرایانه را 100% مخالفیم.
اگر آذر درخشان و حتی خدای شما نیز اعلام کند که با آن موافق است، چرت میگوید!

از دهان عاطفه میشنویم: آذرمخالف آنانی بود که گفتند:  جنبش زنان نباید سازمانیافته و دارای مرکزیت سیاسی و تشکیلاتی باشد.
رزا: جنبش زنان هرگز نباید مانند "نمکی" فقط 7 در را ببندد. و مانند سازمان زنان 8 مارس "در" وابستگی به حزب را (در اینجا حزب مائویست) را باز بگذارد!
جنبش زنان، جنبش اعضای زن حزب کمونیست نمیباشد! جنبش "مرید و مرادی- عنتر و صاحب" نیست. زنان این جنبش وقتی موفق به  خود سازماندهی میباشند، که تخت و نرد عشق به رهبران نخبه و کبیر کمونیست نباخته باشند، بخصوص استالین هایش، که با یک چرخش قلم، ازدواج را مجانی، طلاق را با پرداخت جریمه، سقط جنین را ممنوع و زنان را ماشین جوجه کشی برای ارتش سرخ و کارخانه های بلشویکی کردند.
از دهان عاطفه میشنویم:  اگر زنان رادیکال و انقلابی برای مقاومت زنان ایران که اکنون پدیده ای فراگیر و  توده ایست افقهای گسترده ترسیم نکنند...
رزا: ترجمه این جمله میشود: ما زنان مائویست باید افق را گسترده کنیم! نسخه این افق هم در جیب رهبران حزب ما میباشد! ما زنان را حول رهبریت حزب مائو سازمان میدهیم. در تمکین از سلسله مراتب  اقتدارگر حزب و اوامرش تربیت  و اینگونه زنان را بجای رهایی، نبردبان کسب قدرت سیاسی خود و حزب تراز نوین میکنیم.
  از دهان عاطفه میشنویم: اگر اینکار را نکنیم،  آنگاه حکومتی ها و امپریالیستهایی که نقاب آزادی و برابری زن را بر صورت زده اند موفق خواهند شد مبارزه زنان را خنثی و نظام مردسالاری را تحکیم کنند. فاجعه ای که در سه دهه گذشته در ایران و جهان رخ داده و باز هم میتواند تکرار شود.
رزا: کپی رایت  ترساندن مردم  از جهنم، آتش داغ و سوزان، مار و افعی (در اینجا رژیم اسلامی یا سگ زنجیری امریکا)  به نام کشیشان در کلیساها و آخوندهای مرتجع اسلامی ثبت است. البته استفاده از ابزار ترساندن مردم (در اینجا زنان) از لولوی رژیم و امریکا برای جذب زنان و جذب نیرو، همیشه از طرف چپ سنتی بسیار متداول بوده است. نویسنده میخواهد هشدار دهد که مرکزیت سیاسی و تشکیلاتی حزب و  سلسله مراتب اقتدار گرایانه لازم است و اگر نه! پس به عقوبت جهنم رژیم اسلامی افتاده و مانند امروز 3 دهه گرفتارش میمانیم!
اینکه 3 دهه گرفتار جهنم رژیم هستیم، البته دلیلش فقدان رهبر، مرکزیت سیاسی، اقتدار و سلسله مراتب نیست. یکی از دلایل گرفتارجهنم  شدن زنان آویزان شدن زنان به  این 5 تن  بوده است.
عاطفه متن حزبش را خواند، و زنان 8 مارس جیک هم نزدند، و پا کوبان،  زندگی آذر درخشان  را در شب رفتنش از میان ما جشن گرفتند. شب رفتن آذر، البته باید روز قدرت گیری حزب و جشن پیروزی اقتدار آنان باشد.
در انتها ما تشکر سازمان زنان 8 مارس از حزب مائویست را اینگونه شنیدیم: "حزبی که تمام تلاشش را کرد که آذر بتواند به طور تمام وقت و حرفه ای در تئوری و عمل به یکی از سخنگویان برجسته جنبش انقلابی زنان در ایران بدل شود."
رزا: ما نیز از حزب متشکریم، مادران و مادربزرگان ما نیز هر وقت از خانه  قهر کردند، بقول آذر بلاخره با زنجیر طلا به گردن،  به خانه شوهر بازگشتند!
زنان 8 مارس اینک با زنجیرهای ضخیم تری به قفس حزبی آویزانند و با ابراز تشکر از زندانبان، با از دست دادن نیمچه استقلال شان،  در مرگ آذرها،  دایه دایه خوانان  در جنگ علیه آنارشیسم، جبهه عوض میکنند!


منابع:
بخشی از بیانیه 8 مارس در بزرگداشت آذر درخشان که در مراسم یادبودش توسط عاطفه کشمیری خوانده شد:
"آذر آنارشیستها و جنبش های ضد جنگ اروپا را که تحت عنوان عمده بودن امپریالیسم ها در مقابل رژیمهای مرتجعی چون جمهوری اسلامی در ایران و حکومت بعثی در عراق سکوت میکردند، به نقد میکشید." 

"او بود که اعلام کرد اگر زنان رادیکال و انقلابی برای مقاومت زنان ایران که اکنون پدیده ای فراگیر و  توده ایست افقهای گسترده ترسیم نکنند، زنان را در نبرد برای آزادی و برابری واقعی سازمان ندهند، آنگاه حکومتی ها و امپریالیستهایی که نقاب آزادی و برابری زن را بر صورت زده اند موفق خواهند شد مبارزه زنان را خنثی و نظام مردسالاری را تحکیم کنند. فاجعه ای که در سه دهه گذشته در ایران و جهان رخ داده و باز هم میتواند تکرار شود."

فایل صوتی سخنرانی سازمان زنان 8 مارس در بزرگداشت آذر درخشان در پاریس، توسط عاطفه کشمیری از روی متن بیانیه خوانده شد. خاکسپاری درخشان در تاریخ 8 یون2012   اینجا
دانلود:
                  

۵ نظر:

Reza گفت...

این مائویستهای افغانی هم از اون عتیقه هایی هستند که لنگه شون رو فقط میشه در بین خود مائویستها دید. تا اونجا که من یادمه اینها در دو تشکیلات جمع شده بودند که اسم یکیشون "شعله جاوید" بود و اون یکی به اسم "اخگر" شناخته میشد. یک بار یکیشون- اگر اشتباه نکنم اخگر- سال 59 در یک مراسم سازمان پیکار برای سخنرانی شرکت کرده بود و بعدها پیکار با اینها قطع رابطه کرد.معتقد بودند که چون ملت افغان مسلمانند نمیشود به اسم کمونیست مبارزه کرد) یکی از علتهای اصلی این بود که این دو جریان مائویست حاظر نبودند با اسم خودشون در افغانستان-که اون موقع در حال جنگ باشوروی بود- فعالیت کنند. و در قالب مسلمان در دسته جات اسلامی ذوب شده بودند و به "اسم مجاهدان افغان" "عیله روسیه کافر!!!" میجنگیدند؛ توجیه شان هم این بود که امپریالیسم شوروی امپریالیسم بالنده و امپریالیسم آمریکا امریالیسم میرنده است(این خزعبلات همان ترهاتی بود که مائو زیر تز سه جهان عنوان کرده بود و نتیجه اش هم ساختن بلوک غیر متعهد ها با حضور دیکتاتورهایی مثل اعلی حضرت !پهلوی بود. بعد که این مجاهدان مائویست افغانستان را به ارازل و اوباش مسلمان سپردند، دچار بحران شدند. یک عده شان یه مدت دور و بر حککا پرسه زدند به امید اینکه حزب کمونیست کارگری افغانستان رو تشکیل بدهند. البته این مائویستهای خجول از کمونیست بودن، اونقدر عقب افتاده بودند که حتی از گلوی منصور حکمت هم پایین نرفتند. در سلسله نشستهای این جماعت( که به اسم کنفرانس کمونیسم کارگری در افغانستان تشکیل شد) یکی از افتخارات اینها این بود که: ما به خاطر خلق افغانستان حتی مسواک زدن هم کنار گذاشتیم-مبادا پی ببرند ما کمونیستیم-(البته این نقل به مضمون است و اصل عبارت در کتابی که مباحثات اینها با جعفر رسا وفرهاد بشارت است به شکل کتاب منتشر شده) که در همانجا فرهاد بشارت گفت: روستایان افغانستان را شاید روزی یکی پیدا میشد و یک مسواک میداد دستشون و میگفت پدر جان مسواک زدن این فوائد را دارد، اون یک نفر که قرار نبود توی کمونیست باشی، که خودت به خاطر خلق!!! مسواک زدن خودت را هم کنار گذاشته بودی، پس قرار است در افغانستان چه کار دیگه یی انجام بدی.
البته از این حرکات مسخره در بین اتحایه کمونیستها- که بعد از یک فرایند دگر دیسی تاریخی ابتدا به قرن شیشم وهفتم رفته و در قالب "سربداران باشتین و سبزوار" وسپس با یک نقد بنیادین!!! به حزب کمونیست م ل م تغییر پیدا کردند- زیاد است. از ویژگیهای این جریان این است که در اتوبان با سرعت 180 دنده عقب میروند؛ زمانی که کل جنبش چپ ایران درگیر مشی چریکی بود اینها تنها جریانی بودند که به شکل جدی مخالف مشی چریکی بودندو در این رابطه هم یک کتاب-و تنها کتاب موجود-در نقد مشی چریکی منتشر کردند اما زمانی که حتی چریکهای اشرف هم عملا مشی چریکی را کنار گذاشتند اینها باز تنها جریانی بودند که به مبارزه مسلحانه رو آوردند و 11 سال بعد از نقد سیاهکل به گزنه سرا رفتند(یه روستا انطرفتر)

Reza گفت...

حکایت ذب شدن اینها در دسته جات اسلامی چنان بود که به قول مولانا
من از تو چنانم ای نگار ختنی
که اندر غلطم که من توام یا تومنی.

reza گفت...

یک نکته هم در مورد این سر به داران م ل م و بگم. این جماعت مدام صحبت از تحول و رسیدن به مرحله جدید تشکیلاتی میکنند. من سر و ته وبسایت اینها را چند بار زیر و رو کردم حتی به اندازه یک ارزن هم از تحول چیزی ندیدم. اینها همچنان همان تشکیلات مائویست جهان سومی هستند با همون دیدگاهای بنیادی در مورد ایران و جهان. به اعتقاد من اگر دیروز بر پایه معادلات سیاسی قرن بیستم میشد" ساده لوحانه" چین را کشوری دانست که نشانی از روابط کار مزدی در آن نیست امروز اما با این چینی که دیگه حتی از گلوی مائویستهایی مثل بتلهایم هم با کمک هیچ مقدار از روغن کرچک هم پایین نمیره، نهایت "بی شرمی" است که صحبت از چین کمونیست کرد. همه تحول این مائویستهای وطنی!!! در همین جا است، یعنی از ساده لوحی به بی شرمی رسیدن.

Rosa گفت...

سلام رضا جان
من یکی از زنان شعله را به اکسیون خودمون دعوت کردم علیه اشغال افغانستان آنوقتا. تظاهرات با موزیک و مدل آناری ها شروع شو. اون قهر کرد و گفت کشور ما بمباران شده و شماها دارید میرقصید. گفتم این پا کوباندن و... مدل تظاهرات افریقایی ها و دهل جنگه و... خلاصه آخرش مجبور شدم متن بیانیه را خودم بخوانم. و آخرشم رفت پر کرد که این آناریا برای جنگ پا کوباندند و ساز و دهل
لول
اگه خاطرات 8 مارسی بنویسم آنقدر جوکه که احتمالا جایزه میگیره!
آره شعله گویا با پیکار خوب بودش.
من فکر کنم تو مائویستا فقط آذر آپدیت بود. البته همکاری بیشتر در مورد مسائل زنان بود.
آنها فکر میکنند اگر به زنهای روستا زمین بدهند، اصلاحات ارضی کنند، زنان رها میشوند، چون زنها در خانوار کار میکنند مدل فئودالی. در مورد ستم طبیعی هم (تولید مثل) فکر میکنند اگر کلون انسان نتیجه بده بار زایمان از روی دوش زنها برداشته میشه!
راستش من نمیدونم الان که باب آواکیان رییسه و کله استالین و انگلس را برداشتند و از 5تن به 3 تن رسیده چه فرقی کردند؟
قبل از باب هم هموسکسوالیته را بیماری میدونستند. گویا باب بدلیل از دست ندادن مائویستای همجنسگرای امریکایی فعلا تخفیف داده !
من سابقه این جریان را کلا نمیدانستم، البته با پیکاری ها خوب رفیق بودند و با خط 2 نه! حالا چطور به کاکا ها وصل شدند جالب بود. از همه جالب تر اینکه بدلیل مخالفت با سقط جنین ما اونها را در اکسیونها رد میکردیم. حالا مینا احدی چی شد فراخوان داد برای آذر، ربط داره به همان کنفرانس طرفداران چاوز. اینها فکر کردند چاوز مثل لولا برزیل که برای سکینه محمدی اعلامیه داد طرف زنا رو میگیره!
سال قبل از شرکت آذر در کنفرانس زنان پایه، مینا احدی کنفرانس را قرق کرده بود! بعدش افتاد دست 8 مارس توسط زمان مسعودی.
برای من جالبه چطور دو نیروی کارد و پنیر یکهو جور میشوند.
در کارزار زنان حتی سلطنت طلب هم داشتیم ام حاکاکا نبود. حالا لابد در کنفرانس پایه که دیدند 8 مارس داره سوسیال دمکرات میشه با این چرخش یکهو مخشان تکان خورده و تو اعتلاف رفتند.
راستش بعنوان زن اگر بین حاکاکا و 8 مارس باید انتخاب میکردم 8 مارس بود که اقلا از کلمه فمینیست جن گیر نمیشوند. البته الان متاسفانه فقط اعضای زن خانواده شهدای سربداران مانده و کلا یکدست شدند...

Rosa گفت...

بعد از نقد سیاهکل به گزنه سرا رفتند(یه روستا انطرفتر)
looooooooooooooooooool