۱۴ تیر، ۱۳۹۱

دوجنسگرایی

رزا: همیشه در تعجب بودم، چطوره که هر کس نزدیک شادی امین شد، همجنسگرا می شه! ...عباسقلی، صدر و...
میگه همه مادرزادی همجنسگرا هستند، ولی تو جامعه مردمحوربه اجبار دگر جنس گرا شدند!
دیشب خودم هم خواب دیدم تو بغل زنی به آرامش خوابیدم، مادرم نبود! رفیقم بود! زن بود!
چون خوابهام تنوع جنسی داره، فکر کردم، حتما دو جنسگرا هستم!
رفتم تو وب دیدم این دو جنسگراها عجب محشرند!
هم باهوشند هم حساس هم کامل هم...
با هم بخوانیم:   دو جنسگرایان، انسانهای کامل  /  شورش رها
دوجنسگرایان، که از جمله دگرباشانی هستند که مطرود هر دو گروه دگرجنسگرایان و همجنسگرایان اند و در جامعه ی جهانی برای اثبات ماهیت خویش در مبارزه اند، در جامعه ی نوجوان ایران قربانیان عدم بلوغ فکری جامعه می شوند. انزوای دوجنسگرایان به حذف یا تغییر جنسیتی و گرایشات جنسی آنها نمی انجامد، زیرا آنچه وجود حقیقی دارد با انکار نسخ نمی گردد.
این مقاله چکیده ای از تحقیقات نویسنده در لابلای بیش از شصت و شش مقاله، کتاب، و رساله در باب دوجنسگرایی، تحقیقات میدانی و بررسی موردی در کنار تجربیات و شهود فردی بوده، و سعی دارد که باورهای پذیرفته شده جامعه ی ایرانی در قبال دوجنسگرایان را به چالش کشیده و چهره حقیقتی که در اثر سرکوب سنتی اجتماع پنهان مانده است را به تصویر بکشد.

دوجنسگرایی و کارکرد سیستم عصبی مغز

نوروساینس طی چند دهه ی گذشته تمرکز فراوانی بر مقوله ی گرایشات جنسی و ارتباط آن با سیستم عصبی و مغز داشته است. نتیجه ی این دست آوردها شکل گیری الگوهایی است که به نحوه ی فرمگیری، ساختار، و عملکرد انسان و تاثیر آن بر گرایشات جنسی می پردازند. گرچه دانشمندان رفتارگرایی چون اشریم شاو، براون، و هانتر، با گرایشی نامحسوس به اصل جهانشمولی دوجنسگرایی فروید، با رد این الگوها، و ادعای تغییرپذیری انتخابی گرایش جنسی در حین بلوغ و حتا پس از آن[۴]، مورد حمایت فعالان دگرباش قرار گرفته اند، الگوهای اثبات شده حقایق شگرفی را درباره ی قدرت مغزی دوجنسگراها ارائه می دهند.

از آنجمله الگوی مدل “اندروژن های دوره ی بارداری” است. ترشح هورمون اندروژن بر جنین موجب شکلگیری خصایص جنسی او می شود. از خصوصیتهای هورمونهای اندروژنی ، مانند تستاسترون، تغییرپذیری اثر آن در شکلگیری خصایص مردانه یا زنانه در جنین است. اما آنچه مسلم است جدا از شکل دهی خصایص جنسی، اندروژنها در تشکیل و فرمگیری مغز جنین اثر مستقیم دارند [۵]. بر اساس یافته های گشویند و گالابوردا ۱۹۸۵ مقدار ترشح اندروژن بر جنین افرادی که بعدها گرایش همجنسگرایی یا دوجنسگرایی دارند به مراتب بسیار بیشتر از دگرجنسگرایان است. ترشح این هورمونها علاوه بر تشدید خصوصیات جنسی مردانه/زنانه در آنها، به بالانس کارکرد مغزی آنها نیز می انجامد به طوری که در بین این افراد فراوانی چپدست ها بیشتر از دگرجنسگرایان است[۶]. یکی از نشانه های مشخص مدل “انگشت دوم و چهارم” است که در بین همجنس/دوجنسگرایان با ترشح اندروژنهای دوران جنینی طول انگشتان دوم و چهارم آنها کوتاهتر از معمول است [۷].

مدل “کارکردی” الگوی دیگری است که به باور بسیاری از دانشمندان عمومیت بیشتری دارد. در این مورد هیپوتالاموس قدامی به طور خاص مورد آزمایش قرار می گیرد. طبق یافته های سیمون لووِی ۱۹۹۱ ، این هسته ی بینابینی هیپوتالاموس قدامی است که گرایش جنسی افراد را رقم می زند و البته نه جنسیت آنها را. هسته ی بینابینی خاصیت دیمورفیک (دو شکلی) داشته و پتانسیل شکلگیری هر یک به طور مجزا و یا هر دو گرایش جنسی به مذکر و مونث را داراست [۸]. در مردان همجنسگرا اندازه ی این هسته دوبرابر مردان دگرجنسگرا بوده، میزان وازوپرسینهای عصبی در آنها را نیز به همین مقدار افزایش می دهد. شاید بتوان سحرخیزتر بودن همجنسگرایان  نسبت به دگرجنسگرایان را توجیه کرد. زیرا اس سی ان در هماهنگ کردن ساعت بدن انسان موثر است. وسعت و حجم این هسته در دوجنسگرایان نسبت به مردان همجنسگرا به شدت بیشتر می باشد. و این سبب تحریکپذیری بیشتر سیستم عصبی آنها و انتقال آن به هر دو نیمکره مغز به طور یکسان می شود. [۹]

الگوی “عدم تقارن مغزی” که ثابت می کند گرایش جنسی معلول نوع تقارن مغز افراد است. بر اساس این الگو مغز مردها دارای “عدم تقارن بین دو نیمکره ی مغز” درحالیکه مغز زنان دارای “تقارن حجمی” است. مغز مردهای همجنسگرا بر خلاف دگرجنسگرایان دارای تقارن حجمی به مانند مغز زنان است و در زنان همجنسگرا عدم تقارن حجمی مشاهده می شود. این یافته بزرگترین و مهمترین یافته ی نوروساینس تا به امروز بوده است که کارکرد مغزی دوجنسگرایان را از هاله ی ابهام بیرون برده و توان مغزی بیشتر آنها را (تا دو برابر) نسبت به همجنسگرایان و دگرجنسگرایان اثبات می کند [۱۰]. در این الگو همچنین به بزرگتر بودن “بند قدامی”، همان ماده ی سفیدرنگی که دو نیمکره ی مغز را به یکدیگر متصل می کند و در ساخت سیناپسهای انتقال محرکهای عصبی از یک نیمکره به نیمکره ی دیگر مغز موثر است، در بین مردان همجنسگرا و مردان و زنان دوجنسگرا اشاره می شود. تحقیقات گسترده ای که الن و گورسکی بر اندازه ی بندقدامی در افراد همجنسگرا و دو جنسگرا انجام داده اند نشان می دهد که این بزرگی مشهود در بین دوجنسگرایان و مردان همجنسگرا و زنان دگرجنسگرا باعث توان عملکرد متقارن مداری زبان در آنها می شود، چیزی که در بین مردان دگرجنسگرا بسیار ضعیف است [۱۱].
در تست “وینسنت مِکَنیکال دیاگرام” مردان همجنسگرا و زنان دگرجنسگرا ضریب هوشی زبانی بالاتری نسبت به مردان دگرجنسگرا و زنان همجنسگرا کسب کردند در حالیکه در تست حجمشناسی امتیاز پایین تری به دست آوردند. این آمار در بین دوجنسگرایان متفاوت بود. دوجنسگرایان هم در هوش زبانی، و هم حجمی، از دو گروه دیگر امتیازی به مراتب بالاتر کسب کردند[۱۲].
 اما نتیجه ی این تفاوتها در مغز دوجنسگرایان با دگرجنسگرایان و یا حتا همجنسگرایان چیست؟ تاد مورفی در مقاله ی تحلیلی خود ۱۹۹۹ نُه خصیصه ی مشتق از این تفاوت مغزی را معرفی می کند[۱۳]:

    سرعت انتقال بالا و عکس العمل سریعتر به محرکها
    قدرت درک عاطفی جنس مخالف و موافق به طور یکسان
    بالاتر بودن قدرت شناخت و تشخیص احساسات و محرکهایی چون تونالیته ی صدا، نگاه و حرکتهای بدن
    دریافت سریعتر اطلاعات غیرکلامی
    توانش بالاتر تولید کلامی
    قدرت درک شهودی خطر
    توانش بالاتر در بهبودسازی
    کودک درون فعال به علت متوقف نشدن رشد بند قدامی هیپوتالاموس و رشد دائمی مغز
    توانش بالای رهبری و تحلیل مباحث فلسفی، مذهبی و فراعلمی به علت سیستم لیمبیک گسترش یافته در اثر بزرگی بند
قدامی هیپوتالاموس
کافی است که یکبار امتحان کنید. یکی از تستهای تشخیص بایسکشوالیتی را پاسخ دهید. و یا ضریب هوشی خود را بسنجید. عموما کسانی که ضریب هوشی آنها هم در بخش هوش کلامی و تحلیلی و هم هوش حجمی بالاتر از ۱۳۰ است ساختار مغزی یک دوجنسگرا را دارا هستند. فرم ساختاری هیپوتالاموس مغز و بند قدامی آن در ام آر آی و سی تی اسکن مغز به وضوح مشخص است که خود می تواند اثبات آن باشد که آیا همه دوجنسگرا به دنیا می آیند؟ و یا تنها عده ای دوجنسگرا به دنیا می آیند؟ و یا اینکه دوجنسگرایی گرایشی اکتسابی است.
ادامه مقاله یا روی تیتر منبع یا    اینجا را کلیک کنیم.  

دو جنسگرایان، انسانهای کامل

بررسی تحلیلی تکامل روانی و مغزی در دوجنسگرایان (شورش رها – خرداد ۹۱)
تقدیم به جامعه ی دگرباشان ایران
 گرایشات جنسی در ایران همواره با نگاه متعصبانه ی مذهبی و یا سنتی مورد تحلیلهای منطقی عوامانه قرارگرفته اند. به طور عام، جامعه ی سنتی ایرانی با نفوذ و سیطره ی مذهب بر تمام زوایای زندگی فردی و اجتماعی تک تک مردم، هر نوع رابطه ی جنسی ، حتا دگرجنسگرایی متعارف و مشروع بین زوجین، را تابو می پندارد. در این میان، جمعیت پنهان دگرباشان و همجنسگرایان در ورای باورهای مشروع و مقبول عوام قرار گرفته و وجود آنها یا نفی شده و یا با سرکوب همراه بوده است.در چنین بستری، هوموفوبیا، ترنسفوبیا وبایفوبیای گسترده در سطح جامعه، بیماری محسوب نشده، بلکه برحق و انسانی تلقی می شود.با اینحال، این نگرش تحقیرکننده و یا حتا تهدید کننده از سوی اجتماع نتنها از تعداد دگرباشان نکاسته است بلکه هیچ نتیجه ای در پاک کردن اصل وجود آنها نداده است.
انچه در این گرماگرم شکل گرفته افراط گرایی است. تابوباوری و تابوشکنی، دو سوی یک بردار بینهایت اند که در جامعه ای که در حال گذار از شرایط بد اقتصادی، خفقان اجتماعی-فرهنگی و بحرانهای سیاسی تحت سلطه حکومتی دینی است امری طبیعی به حساب می آید. در چنین جامعه ای، رهایی از تمام مشکلات در گرو تغییرات کلی و انقلابی در باورهایی است که حکومت دینی بر جامعه القا و تحمیل می کند. هر دو سوی این بردار برای تحکیم مواضع مبارزاتی خود و تضعیف سوی دیگر با شدت و حدت و بکارگیری تمام قوا به نفی دیگرسو می پردازند. اینکه آیا چنین نبردی به شکست یکی از آن دو و یا نابودی اصل حکومت باورساز دینی خواهد انجامید و یا جامعه را به سرگردانی، نفاق، و دورشدن از تمرکز بر مبارزات بنیادین در سیستم حکومتی برای باز شدن فضای رشد تدریجی جامعه به سوی روشنفکری و آزاداندیشی منتهی خواهد کرد، تنها گذر زمان تعیین می کند. آنچه مسلم است، ایران، در گذار از این بحران، تنها نبوده و نیست و وجود نمونه هایی فراوان در تاریخ ازمنه های پیش از این و کنونی باید به ایرانیها اموخته باشد که این گذار ،چون نوجوانی در آستانه ی بلوغ، فقط در سایه ی تحمل جمعی به سلامت سپری خواهد شد.
بالطبع دوجنسگرایان، که از جمله دگرباشانی هستند که مطرود هر دو گروه دگرجنسگرایان و همجنسگرایان اند و در جامعه ی جهانی برای اثبات ماهیت خویش در مبارزه اند، در جامعه ی نوجوان ایران قربانیان عدم بلوغ فکری جامعه می شوند. انزوای دوجنسگرایان به حذف یا تغییر جنسیتی و گرایشات جنسی آنها نمی انجامد، زیرا آنچه وجود حقیقی دارد با انکار نسخ نمی گردد.
این مقاله چکیده ای از تحقیقات نویسنده در لابلای بیش از شصت و شش مقاله، کتاب، و رساله در باب دوجنسگرایی، تحقیقات میدانی و بررسی موردی در کنار تجربیات و شهود فردی بوده، و سعی دارد که باورهای پذیرفته شده جامعه ی ایرانی در قبال دوجنسگرایان را به چالش کشیده و چهره حقیقتی که در اثر سرکوب سنتی اجتماع پنهان مانده است را به تصویر بکشد.
 نگاه من به امین، نگاه کودکی نابالغ به انسانی کامل
وقتی امین، دوست نزدیکی که جدای از احساساتم به او شخصیت و دانش مشمول و نوگرایی تفکرش برایم تحسین برانگیز بود، در پاسخ پرسشم درباره ی گرایش جنسی اش گفت که دوجنسگراست، تنها یک جمله از من شنید: “دوجنسگرایان انسانهای کاملی هستند.” این اولین بار بود که از کسی درباره ی گرایش جنسی اش می پرسیدم. چون در حوزه ی شخصی افراد هرگز جرأت دخالت یا کنجکاوی به خود نمی دهم. اما برای امین اصلا مهم نبود چه پاسخی از من می گیرد. همین که مورد پرسش قرار گرفته بود، برای او به مفهوم تحقیر گرایش جنسی اش بود. می شد او را درک کرد وقتی در برابر پاسخ من جبهه گرفت و گفت “دروغ نگو، چشمهایت چیز دیگری می گویند”.
دگرباشانی مثل امین در ایران زیادند که مورد آزار، سخره، طرد و حتا نفرت جامعه قرار می گیرند و هرگز نمی توانند  به فاز “برون دادن”  هویت و گرایش جنسی خود برسند. آنها هرگز باور نمی کنند که بتوانند همانگونه که هستند دوست داشته شوند و از ورود به هر رابطه ی عاطفی برای جلوگیری از شکستی عشقی پرهیز می کنند. و این دور از ذهن نیست که زنی که با مردی دوجنسگرا رابطه ای عاطفی برقرار کند در صورت پی بردن به وجود ارتباط او با مردی دیگر حس حسادت یا انزجار یابد. یا چنانچه پیش از ورود به این رابطه از دوجنسگرایی ان مرد باخبر شود، تصور اشتباه یک رابطه ی جنسی سه گانه برایش هولناک باشد. در این میان اگر زنی هم وارد این ارتباط شود محتمل است که تنها برای ماجراجویی جنسی قدم پیش نهاده باشد. برای امین و امین ها، رابطه ی جنسی مثل تمام دگرجنسگرایان رابطه ای انسانی و معنوی است. آنها هم عاشق می شوند و در عشق وفادار می مانند. دوجنسگرایی برای آنها به مفهوم همخوابگی با هر کسی نیست. و این باور اجتماعی و قضاوت غلط، آنها را منزوی کرده و از باور و ورود به یک رابطه ی عاطفی حقیقی می هراساند.
اینکه دوجنسگرایان انسانهای کاملی هستند، یک ادعا نیست. جمله ای هم نبود که برای به دست آوردن دل امین و امین ها زده باشم. تحقیقات علمی، بالینی و آزمایشگاهی بر نحوه ی کارکرد سیستم عصبی این افراد اثباتی بر ادعای من است.
گرایش جنسی و تکامل مغز
گرایش جنسی طبق تعریف سازمان روانشناسی آمریکا ۱۹۷۵ به زمینه ی عاطفی، رومانتیک، و/یا جنسی افراد به جنس مذکر، مونث، و یا هردو که هویت و رفتار او را شکل می دهد اتلاق می شود[۱]. آنچه این گرایشات را شکل می دهد به طور قطعی اثبات نشده است. اما مطالعات بسیاری بر زمینه و نوع شکلگیری این گرایشات صورت گرفته است.
برخی از دانشمندان علوم اعصاب و روانپژوهان نحوه ی شکلگیری مغز و دستگاه عصبی را در تعیین گرایشات جنسی موثر می دانند. از ان جمله دیک ساب است که با تکیه بر دست آوردهای نوروساینس ، گرایشات جنسی را نتیجه ی نحوه ی شکلگیری مغز در دوران جنینی و پیش از تولد می داند[۲]. گرچه وی خود این دست آوردها را متعلق به  “عصر تعصب و ترس” بر می شمارد، دورانی (پیش از قرن بیست و یکم) که بیان همجنسگرایی و دوجنسگرایی به عنوان یک انتخاب با تنفر عمومی جامعه مواجه می شد و تلاش دانشمندان بر اثبات تعیین گرایش جنسیتی در حین و یا پیش از تولد بود. فروید، که شاید بتوان اولین دانشمندی دانست که با روش تحلیل علمی به بررسی شکل گیری گرایشات جنسی در انسان پرداخت، دو دوره ی متفاوت در بیان دست آوردهای علمی خود در این زمینه داشته است. بر اساس الگوی “اودیپ” فروید، هر انسان از بدو تولد با قابلیت دوجنسگرایی به دنیا می آید. عوامل محیطی، فرهنگی، ژنتیکی و ترشحی هورمونها در کنار آموزه های دوره ی اول کودکی به جهتگیری گرایشات جنسی منجر می شود. این الگو، گرچه در زمان خود انقلابی در دیدگاه روانشناسی به گرایشات جنسی بود، اما بعدها توسط فعالان حقوق همجنسگرایان به شدت مورد حمله و رد قرار گرفت. این جبهه گیری به سبب آن بود که فروید وضعیت دوجنسگرایی را نوعی “انحراف چندگانه” خوانده بود که در اثر تاثیرات محیطی و تربیتی به یک سوی همجنسگرایی یا دگرجنسگرایی متمایل می شود. بعدها فروید با بازبینی نظریه ی خود و تغییر ترم “انحراف چندگانه” به ” تنوع چندگانه” و بیان جهانی بودن دوجنسگرایی پایه گذار بحث برانگیزترین تئوریها و کاوشهای علمی و روانشناختی در این زمینه شد [۳].
به موازات نظریات فروید، دانشمندانی چون آلفرد کینزی و در ادامه ی او فرتز کلاین با رد باور جهانشمولی مدل بدون گرایشی دوجنسگرایی فروید، الگوهای جدیدی از گرایشات جنسی با تمرکز بر دوجنسگرایی ارائه کردند.
با این حال هنوز دانش کنونی بشر بر اساس الگوهای علمی و دست آوردهای پژوهشی آزمایشگاهی اثبات شده، گرایشات جنسی را در بدو تولد و نیز پیش از آن تایید می کند.
دوجنسگرایی و کارکرد سیستم عصبی مغز
نوروساینس طی چند دهه ی گذشته تمرکز فراوانی بر مقوله ی گرایشات جنسی و ارتباط آن با سیستم عصبی و مغز داشته است. نتیجه ی این دست آوردها شکل گیری الگوهایی است که به نحوه ی فرمگیری، ساختار، و عملکرد انسان و تاثیر آن بر گرایشات جنسی می پردازند. گرچه دانشمندان رفتارگرایی چون اشریم شاو، براون، و هانتر، با گرایشی نامحسوس به اصل جهانشمولی دوجنسگرایی فروید، با رد این الگوها، و ادعای تغییرپذیری انتخابی گرایش جنسی در حین بلوغ و حتا پس از آن[۴]، مورد حمایت فعالان دگرباش قرار گرفته اند، الگوهای اثبات شده حقایق شگرفی را درباره ی قدرت مغزی دوجنسگراها ارائه می دهند.
از آنجمله الگوی مدل “اندروژن های دوره ی بارداری” است. ترشح هورمون اندروژن بر جنین موجب شکلگیری خصایص جنسی او می شود. از خصوصیتهای هورمونهای اندروژنی ، مانند تستاسترون، تغییرپذیری اثر آن در شکلگیری خصایص مردانه یا زنانه در جنین است. اما آنچه مسلم است جدا از شکل دهی خصایص جنسی، اندروژنها در تشکیل و فرمگیری مغز جنین اثر مستقیم دارند [۵]. بر اساس یافته های گشویند و گالابوردا ۱۹۸۵ مقدار ترشح اندروژن بر جنین افرادی که بعدها گرایش همجنسگرایی یا دوجنسگرایی دارند به مراتب بسیار بیشتر از دگرجنسگرایان است. ترشح این هورمونها علاوه بر تشدید خصوصیات جنسی مردانه/زنانه در آنها، به بالانس کارکرد مغزی آنها نیز می انجامد به طوری که در بین این افراد فراوانی چپدست ها بیشتر از دگرجنسگرایان است[۶]. یکی از نشانه های مشخص مدل “انگشت دوم و چهارم” است که در بین همجنس/دوجنسگرایان با ترشح اندروژنهای دوران جنینی طول انگشتان دوم و چهارم آنها کوتاهتر از معمول است [۷].
مدل “کارکردی” الگوی دیگری است که به باور بسیاری از دانشمندان عمومیت بیشتری دارد. در این مورد هیپوتالاموس قدامی به طور خاص مورد آزمایش قرار می گیرد. طبق یافته های سیمون لووِی ۱۹۹۱ ، این هسته ی بینابینی هیپوتالاموس قدامی است که گرایش جنسی افراد را رقم می زند و البته نه جنسیت آنها را. هسته ی بینابینی خاصیت دیمورفیک (دو شکلی) داشته و پتانسیل شکلگیری هر یک به طور مجزا و یا هر دو گرایش جنسی به مذکر و مونث را داراست [۸]. در مردان همجنسگرا اندازه ی این هسته دوبرابر مردان دگرجنسگرا بوده، میزان وازوپرسینهای عصبی در آنها را نیز به همین مقدار افزایش می دهد. شاید بتوان سحرخیزتر بودن همجنسگرایان  نسبت به دگرجنسگرایان را توجیه کرد. زیرا اس سی ان در هماهنگ کردن ساعت بدن انسان موثر است. وسعت و حجم این هسته در دوجنسگرایان نسبت به مردان همجنسگرا به شدت بیشتر می باشد. و این سبب تحریکپذیری بیشتر سیستم عصبی آنها و انتقال آن به هر دو نیمکره مغز به طور یکسان می شود. [۹]
الگوی “عدم تقارن مغزی” که ثابت می کند گرایش جنسی معلول نوع تقارن مغز افراد است. بر اساس این الگو مغز مردها دارای “عدم تقارن بین دو نیمکره ی مغز” درحالیکه مغز زنان دارای “تقارن حجمی” است. مغز مردهای همجنسگرا بر خلاف دگرجنسگرایان دارای تقارن حجمی به مانند مغز زنان است و در زنان همجنسگرا عدم تقارن حجمی مشاهده می شود. این یافته بزرگترین و مهمترین یافته ی نوروساینس تا به امروز بوده است که کارکرد مغزی دوجنسگرایان را از هاله ی ابهام بیرون برده و توان مغزی بیشتر آنها را (تا دو برابر) نسبت به همجنسگرایان و دگرجنسگرایان اثبات می کند [۱۰]. در این الگو همچنین به بزرگتر بودن “بند قدامی”، همان ماده ی سفیدرنگی که دو نیمکره ی مغز را به یکدیگر متصل می کند و در ساخت سیناپسهای انتقال محرکهای عصبی از یک نیمکره به نیمکره ی دیگر مغز موثر است، در بین مردان همجنسگرا و مردان و زنان دوجنسگرا اشاره می شود. تحقیقات گسترده ای که الن و گورسکی بر اندازه ی بندقدامی در افراد همجنسگرا و دو جنسگرا انجام داده اند نشان می دهد که این بزرگی مشهود در بین دوجنسگرایان و مردان همجنسگرا و زنان دگرجنسگرا باعث توان عملکرد متقارن مداری زبان در آنها می شود، چیزی که در بین مردان دگرجنسگرا بسیار ضعیف است [۱۱].
در تست “وینسنت مِکَنیکال دیاگرام” مردان همجنسگرا و زنان دگرجنسگرا ضریب هوشی زبانی بالاتری نسبت به مردان دگرجنسگرا و زنان همجنسگرا کسب کردند در حالیکه در تست حجمشناسی امتیاز پایین تری به دست آوردند. این آمار در بین دوجنسگرایان متفاوت بود. دوجنسگرایان هم در هوش زبانی، و هم حجمی، از دو گروه دیگر امتیازی به مراتب بالاتر کسب کردند[۱۲].
 اما نتیجه ی این تفاوتها در مغز دوجنسگرایان با دگرجنسگرایان و یا حتا همجنسگرایان چیست؟ تاد مورفی در مقاله ی تحلیلی خود ۱۹۹۹ نُه خصیصه ی مشتق از این تفاوت مغزی را معرفی می کند[۱۳]:
  1. سرعت انتقال بالا و عکس العمل سریعتر به محرکها
  2. قدرت درک عاطفی جنس مخالف و موافق به طور یکسان
  3. بالاتر بودن قدرت شناخت و تشخیص احساسات و محرکهایی چون تونالیته ی صدا، نگاه و حرکتهای بدن
  4. دریافت سریعتر اطلاعات غیرکلامی
  5. توانش بالاتر تولید کلامی
  6. قدرت درک شهودی خطر
  7. توانش بالاتر در بهبودسازی
  8. کودک درون فعال به علت متوقف نشدن رشد بند قدامی هیپوتالاموس و رشد دائمی مغز
  9. توانش بالای رهبری و تحلیل مباحث فلسفی، مذهبی و فراعلمی به علت سیستم لیمبیک گسترش یافته در اثر بزرگی بند قدامی هیپوتالاموس
دوجنسگرایی از دید دوجنسگرایان
با آنکه علوم طبیعی چون ژنولوژی، نوروساینس، روانشناسی، و سکسولوژی طی دهه ی های گذشته سعی به تحلیل گرایشات جنسی داشته اند و البته نتیجه ی اکتشافات و اثبات نظریه های آنها منجر به خروج دگرباشان از فهرست پاتوفیلیای دی اس ام شد و دیگر هم قانونی و هم اجتماعی بیمار نبودن دگرباشها اثبات شده است، اکثریت غریب به اتفاق دوجنسگرایان به رویکرد علمی به گرایش خود معترض اند. از دید دوجنسگرایان، بر خلاف همجنسگرایان که اغلب سعی به پذیرش و باور تفاوت مادرزادی خود با دگرجنسگرایان دارند، آنها گرایش خود را انتخاب کرده اند. با احتساب اینکه یک سوم از دوجنسگرایان پیش از دوجنسگرایی تجربه ی همجنسگرایی داشته اند و عده ی کثیری از آنها نیز پس از گذشت دوره ای دگرجنسگرایی به دوجنسگرایی خود پی برده اند، می توان جبهه ی آنها علیه روند اثباتهای علمی به مادرزاد بودن خصیصه دوجنسگرایی را درک کرد. در موارد متعددی که فرِد کلاین وتام شواترز از سال ۱۹۷۹ با آنها به مشاوره پرداخته اند[۱۴]، اغلب دوجنسگراها زمانی که به فاز “برون دادن” گرایش جنسی خود می رسند اذعان می دارند که این گرایش بیش از آنکه از حسی درونی شکل گرفته از دوران طفولیتشان باشد، انتخاب آنها بوده است. فهرستی از مقالات دوجنسگرایان مشهور که به این مقوله پرداخته اند در پیوست این مقاله امده است.
 آیا همه بالقوه دوجنسگرا هستند؟
منهای کرافت ابینگ، شاید به جرات بتوان گفت که زیگموند فروید اولین دانشمندی بود که به طور خاص دوجنسگرایی را مورد بررسی قرار داد. از دیدگاه فروید گرایشات جنسی در بدو تولد غیرقابل تعریف است. کودک در دوره ی اول خردسالی دارای ” انحرافات چندگانه” جنسی است  که بعدها به “تنوع چندگانه” تغییر نام داد. این ترم بدان معناست که گرایشات جنسی مغز کودک به طور خنثی توان چرخش به هر دو سوی همجنسگرایی و دگرجنسگرایی را دارد. نظریه پولیمورفوس فروید در اثبات آن است که هر کسی پتانسیل تبدیل شدن به یک همجنسگرا را داراست و تنها شرایط محیطی، تربیت والدینش، و عوامل خارجی اعم از فرهنگ اجتماعی او را به دیگر سوی این بردار می کشاند. او در کتاب “تحقیق خودزندگی  نامه” به وضوح دوجنسگرایی را “گرایش ذاتی” دانسته و دگرجنسگرایی را بر اثر تلاش بسیار امکان پذیر می داند. از دیدگاه وی، دگرجنسگرایی “فراتر از هرگونه طبیعی بودن” است و در اثر سرکوب میل به همجنسگرایی و تلاش بسیار به عدم پذیرش روشهای اصلی و پایه ای لذت جنسی و باور ارضای میل جنسی در رابطه ی منحصر به دخول آلت مردانه در واژن پدید می آید [۱۵].
این نظریه ی دوجنسگرایی یونیورسال فروید به شدت مورد حمله و نقد اخلاقگرایان جناح راستی و حتا زیستشناسانی چون اولریچ و هیرشفیلد قرار گرفت. آنها اعتقاد داشتند که همجنسگرایان “اینگونه به دنیا امده اند”.
به موازات باور یونیورسال بایسکسوالیتی که هنوز توسط نئو فرویدیستها دنبال شده و چون به کلی رد نشده است طرفداران زیادی هم دارد، آلفرد کینزی مقیاس امتیازی هفتگانه ای را مطرح کرد. در این مقیاس جنسیت افراد جزو متغیرها نبوده و تنها تجربه ی جنسی آنها به حساب می آید. در واقع کینزی، طیفی از دوجنسگرایی را ترسیم می کند که از دگرجنسگرایی محض در رتبه ی صفر آغاز و به همجنسگرایی محض در رتبه ی ششم ختم می شود. این طبقه بندی کینزی هرگز نتوانسته از اصل دوجنسگرایی جهانی فروید فاصله بگیرد و یا آن را به کل نقض کند. از نگاه کینزی یک فرد یا ۰- تماما دگرجنسگراست و هرگز هیچ تجربه و گرایشی به همجنس خود نداشته است؛ یا ۱- عمدتا دگرجنسگرا ست و بر حسب اتفاق تجربه همجنسگرایی داشته است؛ یا ۲- عمدتا دگرجنسگراست و بیش از تنها یک اتفاق تجربه ی همجنسگرایی داشته است؛ یا ۳- به طور مساوی دگرجنسگرا و همجنسگراست (دوجنسگرا)؛ یا ۴- عمدتا همجنسگراست اما بیش از یک اتفاق تجربه ی دگرجنسگرایی داشته است؛ یا ۵- عمدتا همجنسگراست و تنها بر حسب یک اتفاق تجربه ی دگرجنسگرایی داشته است؛ و یا ۶- تماما همجنسگراست و هرگز تجربه ی دگرجنسگرایی نداشته است. [۱۶]
فریتز کلاین، اولین فعال حقوق دو جنسگرایان و موسس انیستیتوی دوجنسگرایان آمریکا، در سال ۱۹۷۸ طبقه بندی جدیدی بر اساس مدل کینزی نوشت. در این طبقه ی بندی هفتگانه، او طیف گرایشات جنسی را بر اساس ۱- جاذبه های جنسی ۲- رفتارهای جنسی ۳- فانتزی های جنسی ۴- رجحان عاطفی ۵- رجحان اجتماعی ۶- سبک زندگی و ۷- شناخت از خود ترسیم کرد. این نوع طبقه بندی گرچه پیرو طبقه بندی کینزی بود اما نگاه تجربی و محدود مدل کینزی را نادیده می گرفت. حتا این مدل هم نتوانست بالکل اصل دوجنسگرایی جهانی فروید را نقض کند. در این طیف تعداد زیادی از افراد به عنوان دوجنسگرایان منفعل و یا بالقوه جای می گیرند. [۱۷]
چنانچه شما هرگز تجربه ای جنسی با همجنس خود نداشته اید ولی در فانتزی های جنسی خود از چنین رابطه ای لذت برده اید ممکن است یک دوجنسگرای بالقوه باشید. لزوما داشتن تجربه ی همجنسگرایی برای یک دگرجنسگرا او را تبدیل به یک دوجنسگرا نمی کند [۱۸]. امروزه تستهای زیاد روانشناسی، زبانشناسی، ضریب هوشی و ضریب حسی و همچنین آزمایشاتی چون ام آر آی و سی تی اسکن مغز وجود دارد که می تواند به شما این اطمینان را بدهد که آیا واقعا شما یک دوجنسگرا هستید یا نه.
کافی است که یکبار امتحان کنید. یکی از تستهای تشخیص بایسکشوالیتی را پاسخ دهید. و یا ضریب هوشی خود را بسنجید. عموما کسانی که ضریب هوشی آنها هم در بخش هوش کلامی و تحلیلی و هم هوش حجمی بالاتر از ۱۳۰ است ساختار مغزی یک دوجنسگرا را دارا هستند. فرم ساختاری هیپوتالاموس مغز و بند قدامی آن در ام آر آی و سی تی اسکن مغز به وضوح مشخص است که خود می تواند اثبات آن باشد که آیا همه دوجنسگرا به دنیا می آیند؟ و یا تنها عده ای دوجنسگرا به دنیا می آیند؟ و یا اینکه دوجنسگرایی گرایشی اکتسابی است.
آنچه باید در ارتباط عاطفی با دوجنسگرایان بدانید
گرچه دوجنسگرایان در اغلب جوامع دچار مشکلات عدیده ی اجتماعی هستند و این مشکلات که با لیبرالیسم سیاسی حکومتها در مواجهه با دگرباشان بالاخص دوجنسگرایان شدت می یابد [۱۹] و البته در ایران و شرایط سنتی جامعه و حاکمیت مطلقه مذهبی جمعیت دوجنسگرایان منزوی و پنهان اند، آنها نیز مانند هر انسان با هر گرایش جنسی نیاز به برقراری رابطه دارند. باورهای غلط اجتماعی به انزوای آنها انجامیده، اکثر روابط دوجنسگرایان را با شکست همراه می کند.
چنانچه شما در رابطه ای هستید که گمان می کنید شریک شما تمایلی به دوجنسگرایی دارد و یا بر حسب تصادف یا اختیار وارد رابطه با فردی دوجنسگرا شده اید بهتر است به موارد زیر دقت کنید تا نه خود را در میانه ی رابطه ای پر تنش بیابید و نه سبب شکست شریک دوجنسگرای خود در رابطه شوید. بی شک برای شمایی که دگرجنسگرا هستید بازیافتن خود و بهبودی پس از این شکست بسیار آسانتر از شریک دوجنسگرای شما خواهد بود، زیرا او مطمئنا بعدها به این رابطه به عنوان “شکستی دیگر مثل بقیه” نگاه خواهد کرد و بیش از پیش منزوی خواهد شد.
- خودتان باشید: لزومی ندارد که تظاهر کنید که روشنفکرید و می توانید به راحتی مسائل، دغدغه ها، باورها و گرایشات شریک دوجنسگرای خود را درک کنید. به همان دلایلی که در بالا ذکر شد، او توانایی آن را دارد که احساساتی را که شما در زبان و ظاهر پنهان می کنید به خوبی بفهمد. شکستهای متعددِ اغلب آنها، در ایشان سطح این توقع را که کاملا درک شوند و مورد احترام قرار بگیرند پایین آورده است. پس فیلم بازی نکنید. اگر هنوز نمی توانید یک دوجنسگرا را درک کنید اصلا وارد رابطه نشوید. و به صراحت در ابتدای ارتباط به او بگویید که توان درک او را ندارید. نه خود را بازی دهید نه او را.
- لازم نیست شما هم دوجنسگرا باشید: در ایجاد رابطه با یک دو جنسگرا نیازی نیست که هر دو طرف دوجنسگرا باشند. اگر این باور در شما هست و باعث ترس شما از ایجاد رابطه شده، که شاید مجبور گردید شما هم دوجنسگرا شوید، خیالتان را راحت کنم، نه چنین نیست! آنچه شما در فیلمهای پورنوگرافی از روابط “بایسکشوال گنگ بنگ” می بینید تنها در چنین فیلمهایی پیدا می شود. در واقعیت دوجنسگرایان برای لذت جنسی از روابط دو جنسگراییِ شریک خود، وارد هیچ ارتباطی نمی شوند. برعکسِ همجنسگرایان که شریک خود را نیز یک همجنسگرا انتخاب می کنند (و این نقطه ی تمایز و حتا طرد دوجنسگرایان توسط همجنسگرایان است [۲۰]) و همچنین دگرجنسگرایان که از رابطه با دگرباشان اکراه دارند، دوجنسگرایان نیازی به ارتباط با فقط دوجنسگرایان نمی بینند.
- نترسید، او را از دست نخواهید داد: باور غلط عام این است که دوجنسگرایان تمایل به ارتباط جنسی با هر دوجنس مذکر و مونث “در آن واحد” دارند. در حالی که واقعیت چنین نیست. اغلب دوجنسگرایان در رابطه عاطفی تنها با یکی از دو جنس زن یا مرد در ارتباط هستند [۲۱]. این که آن فرد همجنس خود و یا از جنس مخالف باشد انتخاب آنها نیست بلکه به مانند هر فرد دگرجنسگرا بر اثر عوامل متعددی احساس ایجاد می شود. تنها تفاوت آن است که برای یک دوجنسگرا جنسیت کسی که با او وارد رابطه ی عاطفی می شود تفاوتی ندارد[۲۲]. پس چنانچه شریک دوجنسگرای شما به شما ابراز علاقه کرده است و رابطه شما تا به امروز خوب پیش رفته، نگران آن نباشید که ممکن است او شما را به خاطر داشتن ارتباط با همجنس خود رها کند. درواقع، بر اساس آمار حدودی ای که تا به امروز منتشر شده است با وجود عوامل اجتماعی ازدواج دوجنسگرایان با غیر همجنس خود بیشتر از همجنس خود بوده است [۲۳]. یک دوجنسگرا، در رابطه به جنسیت شما نگاه نمی کند، بلکه آنچه او را جذب می کند رفتار، خصوصیات شخصیتی، و البته کشش مغزی و فکری شماست. او می تواند در عین حالی که با همجنس یا غیر همجنس خود رابطه ی جنسی برقرار می کند همچنان مجذوب و عاشق شریک خود، چه همجنس چه غیر همجنس  باشد [۲۴].
- یک مرد دوجنسگرا هرز نیست: چنانچه شریک شما یک مرد دوجنسگراست، عینک شک و بدبینی را از چشم بردارید. حسادت زنانه ی شما جز آزار شریکتان ره آورد دیگری ندارد. این گمان که او چون دوجنسگراست تمایل دارد با هر کسی بخوابد و زن و مرد هم برایش تفاوتی نمی کند یک باور تخریبی است. او به دقت شریک خود را انتخاب می کند و نیاز یا تمایل او به ارتباط با همجنس خود به معنی هرز رفتنش نیست. مطمئن باشید به خاطر ضریب هوشی و توان مغزی بالای او، زمانی که در کنار شما نیست به مسائل پر اهمیت تری از سکس می اندیشد. دوجنسگرایی به هیچ وجه به معنی هرزگی، تنوع طلبی،و یا هایپرسکسوالیتی نیست.
- یک زن دوجنسگرا روسپی نیست: در اذهان قبول آنکه دو زن با یکدیگر روابط همجنسگرایانه داشته باشند معقول تر به نظر می رسد. بسیاری از مردان از دیدن روابط جنسی دو زن همجنسگرا بسیار لذت می برند و برای تحقق رویاهای جنسی خود ترجیح می دهند که روابط سه گانه با دو زن دوجنسگرا داشته باشند. تحقیقات نشان داده است که زنانی که فی الواقع دوجنسگرا هستند برای برآوردن فانتزی های شریک مرد خود به دوجنسگرایی روی نمی آورند. آنچه شما در پورنوگرافیها می بینید فیلمهایی است که بر اساس سناریوهایی ساخته شده و اغلب بازیگران زن آن در واقعیت دو جنسگرا نیستند [۲۵]. پس چنانچه وارد رابطه ای با یک زن دوجنسگرا شده اید تا فانتزیهای جنسی خود را محقق سازید، اشتباه آمده اید. هزینه ی خرید فیلمهای پورنوگرافی و یا شرکت در کلابهایی از این دست بهای کمتری از شکست در رابطه با یک دوجنسگرا خواهد داشت.
- یک مرد دوجنسگرا ماشین سکس نیست: یکی از عوامل انزوا و ترس دوجنسگرایان در ایجاد روابط عاطفی این است که در اثر تجربه به این باور رسیده اند که اغلب غیرهمجنسهایی که با آنها حاضر به ارتباط می شوند آنها را تنها برای ماجراجویی جنسی می خواهند. این حقیقت تلخ وجود دارد. ضریب هوشی، توان مغزی، متفاوت بودن، آرامش تعادلپذیری روحی و منطقی دوجنسگرایان و در نتیجه راندمان بالای کاری و اجتماعی آنها، از ایشان مردان جذابی می سازد. مردانی که شاید برای بسیاری از زنان تجربه ی هرچند کوتاه ارتباط با آنها وسوسه انگیز است. اما، بهتر است بدانید، به سبب تمام دلایل جذابیتی که ذکر شد، مردان دوجنسگرا هرگز نگاه جنسیتی به شریک خود ندارند. چنانچه شما زنی سکسی، جذاب، و زیبا هستید، گمان نکنید که تمام آیتمهای لازم برای جذب یک مرد دوجنسگرا را دارید. او مثل همه ی مردهای دگرجنسگرا نیست. هر دو نیم کره ی مغز او در سطح مساوی کار می کنند و به آسانی قدرت تحلیل هر چیزی را به بهترین وجه دارد. آنچه او را به شما جذب می کند توان مغز، سطح فکری، و شخصیت و باورهای حقیقی شماست. او به راحتی گول نمی خورد. چنانچه تنها برای ماجراجویی تمایل به چنین ارتباطی دارید پیش از ورود به رابطه هدف خود را صادقانه به او بگویید.
- خود را برای هر چیز نوئی آماده کنید: همانطور که  بحث شد، یک فرد دوجنسگرا توان بالانس و تعادل فکری بالاتری از دگرجنسگرایان و همجنسگرایان دارد. این توان بالا به او این امکان را می دهد که در تحلیل مسائل کمتر شتابزده عمل کند و بتواند زوایایی از مسائل را ببیند که شما نمی توانید. اگر مرد است، همانطور که می تواند شما را در برابر آسیبها محافظت و پشتیبانی کند، درست مانند یک زن می تواند با خواندن یک خبر در مورد زخمی شدن فلان کودک در فلان کشور دورافتاده ساعتها دیپرس شده و یا حتا گریه کند. چنانچه زن است همانطور که می تواند یک روز تمام از صبح تا شب در جلوی آینه به سر و وضع خود برسد، توان آن را دارد که در صورت لزوم در خط مقدم جبهه مقابل دشمن بایستد! آنچه در بین دوجنسگرایان به طور مشترک وجود دارد توان تحلیل و دریافت داده های هرچند ناملموس برای دگرجنسگرایان است. در رابطه با آنها آماده باشید که هر از چندگاهی با نظرات یا اعمالی از انها که ورای تصور شماست مواجه شوید. این اصلا به معنای عدم ثبات شخصیتی آنها نیست. هرگز در هیچ آماری دوجنسگرایی دست به قتل، یا خشونت نزده است. [۲۶].
- با احساسات انها شوخی نکنید: وجود نرونهای وازوپرسین بیشتر نسبت به دگرجنسگرایان در دوجنسگرایان، حساسیت واکنشهای نرونهای عصبی آنها را بیشتر از دگرجنسگرایان می کند. بدین سبب آنها نسبت به محرکهای محیطی واکنشهای شدیدتر و بیشتری نشان می دهند[۲۷]. آنچه دگرجنسگرایان می توانند به راحتی از آن عبورکنند، در مغز دوجنسگرایان مورد تحلیل قرار گرفته و باعث واکنش آنها می شود. در رفتار، کلام، و مواجهه با احساسات و باورهای آنها دقت کنید. شما می توانید به راحتی با رنجاندنشان، آنها را برای همیشه از دست بدهید. دوجنسگرایان همانطور که قابلیت درک بالاتر و موشکافانه تری نسبت به دگرجنسگرایان دارند ، به همان مقدار نیز زودرنج اند.
- آیا ممکن است شریک دوجنسگرای شما روزی همجنسگرا شود؟ بله. طبق یافته های ران فاکس که با بررسی رفتار نهصد دوجنسگرا صورت گرفته، از هر سه دوجنسگرا یک نفر همجنسگرا می شود[۲۸]. با این امار نمی توان به ادعای بسیاری از روانپژوهان کلاسیک که دوجنسگرایی را فاز سردرگمی گرایش جنسی می دانستند و دوجنسگرایان را محتوم به همجنسگرایی قلمداد می کردند صحه گذاشت. هنوز دو سوم از دوجنسگرایان تا پایان عمر دوجنسگرا باقی می مانند.
- از آغاز رابطه جدی با آنها نهراسید: گرچه ترس از تکرار شکستهای گذشته و فشارهای اجتماعی وارد بر دوجنسگرایان از هر دو سوی دگرجنسگرایان و همجنسگرایان آنها را در ورود به روابط عاطفی محتاط کرده است، دوجنسگرایان نیز مانند تمام جنسگرایان از هر نوع، توان و تمایل ایجاد روابط جدی عاطفی و حتا خانوادگی را دارند[۲۹]. طبق گزارشات منتشره ی سازمان روانشناسی آمریکا (آ پ آ) دوجنسگرایان نتنها در روابط جدی پایداری بیشتری نسبت به دگرجنسگرایان دارند بلکه والدین دقیقتر و مسوولیت پذیرتری نیز هستند[۳۰]. شکی نیست که نگاه فراجنسیتی دوجنسگرایان به کیفیت رابطه شان می افزاید.
- خود را تحمیل نکنید: به شریک دوجنسگرای خود اجازه دهید انتخابگر باشد. قطعا او برای انتخاب شریک عاطفی خود به جنسیت او نمی اندیشد و همانطور که گفته شد عوامل و آیتمهای مختلف کیفی دیگری مد نظر اوست. گمان مبرید که با تحمیل خود می توانید او را یک دگرجنسگرا مثل خود یا همجنسگرا مثل خود کنید. چه باور کنیم که یک دوجنسگرا، دوجنسگرا به دنیا آمده است و یا خود انتخابگر بوده است، تلاش شما برای تغییر او و تصاحب همیشگی او کاری عبث است. او با قدرت بالای تحلیل مغزی خود می تواند آنچه نمی گویید را بفهمد و به هدف شما که زیرکانه انتخاب کرده اید پی ببرد.
امین ها انسان های کاملی هستند
گذشته از بحث ظاهرا بی پایان آنکه آیا دوجنسگرایان اینگونه خلق شده اند و یا در نوع گرایششان انتخابگر بوده اند، علوم طبیعی تا به امروز توانسته است اثبات کند که مغز و سیستم عصبی دوجنسگرایان از دیگر جنسگرایان (دگرجنسگرایان، همجنسگرایان و بی جنسگرایان) بزرگتر، فعالتر و در تعادل و تقارن است. جدا از برتریت عملکرد مغز و سیستم عصبی دوجنسگرایان، تجربه های دوجنسگرایی و بالا رفتن سطح هورمونهای مترشح جنس مقابل در بدن و در نتیجه تجربه ی فراجنسی فرد دوجنسگرا، او را محیط بر دو دنیای متفاوت کرده، زاویه ی دید و حس او را گسترش می دهد. با وجود آنکه در جامعه ی سنتی ایران، بسیاری از دوجنسگرایان به مرحله ی “برون دادن” گرایش جنسی خود نمی رسند و شاید هرگز به جهت ازدواج و سنتهای حاکم بر روابط اجتماعی و فردی نتوانند تجربه ی ارضای میل جنسی با همجنس خود را به دست آورند، آنها در مغز و بیولوژی فکری خود یک دوجنسگرا هستند. و با توان بالای مغزی و تعادل بی رقیب حسی، عموما در زمره ی قشر موفق و متفکر جامعه قرار می گیرند. اگر نمی توانید امین ها را دوست بدارید و درک کنید،  تکامل مغزی و حسی آنها را تحسین کنید و در مقابل این انسانهای کامل از سر تکریم کلاه از سر بردارید.
۱٫, ۳۰٫, American Psychological Association, http://www.apa.org/helpcenter/sexual-orientation.aspx
2. , 9. Swaab F. Dick, Sexual orientation and its basis in brain structure and function,  Published online before print July 24, 2008, doi: 10.1073/pnas.0805542105 PNAS July 29, 2008 vol. 105 no. 30 10273-10274
3. Freud, Z. Three Contributions to the Theory of Sex (۱۹۲۰)
۴٫ Rosario, M., Schrimshaw, E., Hunter, J., & Braun, L. (2006, February). Sexual identity development among lesbian, gay, and bisexual youths: Consistency and change over time. Journal of Sex Research, 43(1), 46–۵۸٫ Retrieved April 4, 2009.
5. a.Rahman, Q (2005). “The neurodevelopment of human sexual orientation”. Neuroscience & Biobehavioral Reviews 29 (7): 1057–۶۶٫ DOI:10.1016/j.neubiorev.2005.03.002. PMID 16143171
b. A A Ehrhardt, and H F L Meyer-Bahlburg, Prenatal Sex Hormones and the Developing Brain: Effects on Psychosexual Differentiation and Cognitive Function,Annual Review of Medicine, Vol. 30: 417-430 (Volume publication date February 1979), DOI: 10.1146/annurev.me.30.020179.002221
6. Rahman, Q (2005). “The neurodevelopment of human sexual orientation”. Neuroscience & Biobehavioral Reviews 29 (7): 1057–۶۶٫ DOI:10.1016/j.neubiorev.2005.03.002. PMID 16143171
7. a. Brown et al. 2002
  b.  Okten et al. 2002
8.  a. LeVay S,(1991) A difference in hypothalamic structure between heterosexual and homosexual men.
b.  Savic I , Lindström P,(2008) PET and MRI show differences in cerebral asymmetry and functional connectivity between homo- and heterosexual subjects. Proc Natl Acad Sci USA ۱۰۵:۹۴۰۳–۹۴۰۸٫
 ۹٫, ۱۰٫ ۱۲٫  Sanders G, Wright M (October 1997). “Sexual orientation differences in cerebral asymmetry and in the performance of sexually dimorphic cognitive and motor tasks”. Archives of Sexual Behavior 26 (5): 463–۸۰٫ DOI:10.1023/A:1024551704723. PMID 9343633.
11. Allen LS , Gorski RA (1992) Sexual orientation and the size of the anterior commissure in the human brain. Proc Natl Acad Sci USA 89:7199–۷۲۰۲
۱۳٫, ۲۶٫, ۲۷٫,  Murphy, Todd. Thinking about Gay Male Brains. 1999
14. Klein, F. , Schwartz, T. , Bisexual and Gay Husbands: Their Stories, Their Words, Routledge, Sep 21, 2001
15. a. Tatchell, P. Freud and the Liberation of Sexual Desire,Rouge magazine, Winter 1989/90
 b. Heenen-Wolff S. Infantile bisexuality and the ‘complete oedipal complex’: Freudian views on heterosexuality and homosexuality.Int J Psychoanal. ۲۰۱۱ Oct;92(5):1209-20. doi: 10.1111/j.1745-8315.2011.00436.x. Epub 2011 Jun 3.
16.  Suresha,  R., Bisexual Perspectives on the Life and Work of Alfred C. Kinsey, Routledge: November 12th 2009
17., 18.,  Klein, F. Dr., The bisexual Option, Harrington Park Press: 1978
19. ANGELA BOWIE, Angie Bowie’s Lecture on Bisexuality, Tucson, Arizona. June 12th, 1997
20. http://www.romanceopedia.com/A-BeingBisexual.html#
21. http://www.romanceopedia.com/A-BeingBisexual.html#
22., 23., 24., 29. Ben Rubenstein and 39 others, How to Date a Bisexual Person, www.wikihow.com
25. Leonard Sax, M.D., Ph.D. in Sax on Sex , Why Are So Many Girls Lesbian or Bisexual?:Girls today are three times more likely than boys to be non-heterosexual. Why?, Published  Psychology Today:  April 3, 2010
28. Fox, R., Current Research on Bisexuality, Harrington Park Press: 2004
منابع:
              http://www.yorku.ca/dcarveth/freudtoday
  • Anthony Rust ,  Bisexual men: The illusion of choice, Mustang Daily: May 11, 2010
  • Ron Suresha, Bisexual Perspectives on the Life and Work of Alfred C. Kinsey, Published November 12th 2009 by Routledge
  •  Robinson, B.A., Bisexuality – the least common and most misunderstood of the three sexual orientations., 2001 to 2012 by Ontario Consultants on Religious Tolerance
  • Bisexuality, Encyclopedia of Psychology
  • Stefan Anitei, Bisexuality Linked to a Brain Chemical, Softpedia: January 3rd, 2007,
  • Brett Genny Beemyn, ترجمه ی آرشام پارسی, دوجنسگرایی (Bisexuality), چراغ, سال سوم,شماره سی و دوم,سپتامبر ۲۰۰۷ – شهریور ۱۳۸۶
  • COMMON MYTHS OF BISEXUALITY, Bi’s and Allies — a caucus of Pride @ UIC
  • Elisabeth Young-Bruehl, Are Humans by Nature Bisexual?, Fathom Knowledge Network, 2002
  • Christina schoellkopf, Bisexuality: From Freud to Today!, Gender Conflict, OCTOBER 09, 2011
  •  Heenen-Wolff S. , Infantile bisexuality and the ‘complete oedipal complex’: Freudian views on heterosexuality and homosexuality. , Int J Psychoanal. 2011 Oct;92(5):1209-20. doi: 10.1111/j.1745-8315.2011.00436.x. Epub 2011 Jun 3.
  •  A A Ehrhardt, and H F L Meyer-Bahlburg, Prenatal Sex Hormones and the Developing Brain: Effects on Psychosexual Differentiation and Cognitive Function, Annual Review of Medicine Vol. 30: 417-430 (Volume publication date February 1979) DOI:10.1146/annurev.me.30.020179.002221
  • Jim Keith, SEX EXPERIMENTS OF ALFRED KINSEY, http://www.nitronews.com/keith.html
  • Serena Anderlini-D’Onofrioa, Bisexual Epistemologies: A Journey from Nausea to Commitment, Journal of Bisexuality, Volume 11, Issue 4, 2011
  • Kinsey’s Heterosexual- Homosexual Rating scale , The Kinsey Institute, http://www.iub.edu/~kinsey/index.html

هیچ نظری موجود نیست: