برای خواندن کل مطلب روی تیتر آن کلیک کنیم.
Rosa: با تشکر از همه دوستان و رفقا برای همکاری در این پست.
مقاله عالی این آخر هفته ای اینجا!
بدست وپا افتادن احزاب چپ درون جنبش کمونیستی در مقابل موج اعتراض پایه ها وبر آمد جنبش مبارزاتی پرولتاریا وتودها/ علی برومند
انتشار کتاب چریکهای فدائی خلق بسیاری از دانشجویان سالهای 1345-1350 دانشکده پلیتکنیک را در بهت فرو برد. در این کتاب نام محمد کتابچی به عنوان منبع ساواک، با شماره رمز 10028، درج 2و شرحی از اقدامات او بیان شده که به کشف خانه تیمی و قتل حمید اشرف، 3رهبر نامدار سازمان چریکهای فدائی خلق از نیمه سال 1350 تا تیر 1355، انجامید. اشرف در این زمان سی ساله بود.
در ساعت 2:30 صبح 8 تیر 1355 خانه تیمی حمید اشرف در منطقه مهرآباد جنوبی محاصره، در ساعت 4:30 با بلندگو اخطار و سپس حمله آغاز میشود. نتیجه چهار ساعت تیراندازی متقابل چریکها و تیمهای کمیته مشترک ضد خرابکاری ده کشته از چریکها است. 15 حمید اشرف و یوسف قانع خشک بیجاری از کشتهشدگان بودند. روشن است که ساواک از طریق تعقیب رضا یثربی 16یا قانع 17به خانه تیمی حمید اشرف دست یافت و دنبال کردن قانع و یافتن مخفیگاه رهبر سازمان چریکهای فدائی از طریق قرارهای او با کتابچی ممکن بود. ساواک در گزارش «گردش کار» خود به رئیس دادرسی نیروهای مسلح درباره ضربه مهرآباد جنوبی و قتل حمید اشرف به صراحت این موفقیت را ناشی از «نفوذ اطلاعاتی ساواک» 18 عنوان میکند:
Rosa: با تشکر از همه دوستان و رفقا برای همکاری در این پست.
مقاله عالی این آخر هفته ای اینجا!
بدست وپا افتادن احزاب چپ درون جنبش کمونیستی در مقابل موج اعتراض پایه ها وبر آمد جنبش مبارزاتی پرولتاریا وتودها/ علی برومند
توجه: این پست در حال به
روز شدنه!
پ.ن.: رفیقی اسم اصلی من را
گوگل کرد و نتیجه را با خودم در میان گذاشت! یک سری مقالات علمی مغز و سرطان! و یک
دوجین لینک مصاحبه با رسانه های اینجا، علیه زندان! نتیجه: زیاد خودتان را برای
یافتن اسم من به گند نکشید، ازش چیزی در نمیاد!
اینکه فعلا ممنوع
"کار" شدم برام مشخص شد! سابقه
زندان البته در سیستم مضره! گیر نیفتیم!
کسی میدونه، چرا در هر خانه
ی "هموطن"، اول یواشکی سراغ کیف من رفتند؟ گویا بخشی از فرهنگ خارج
نشینان شده، جاسوسی! در خانه ای بزرگ شدم که پدرم همیشه برای ورود در میزد و هرگز
در اوج اختلاف اندیشه ای، نامه هایم باز شده نبودند. به همین جهت میگم، فرهنگ خارج
نشینان!
جدید:
اینجا مصداقی میگه فخر آور
جاسوس رژیمه و کتایون آذرلی هم دروغ گو...
این گفتگو ۱۹ خرداد ماه ۱۳۸۷ (هشتم ژوئن ۲۰۰۸) در
شهر اربیل انجام شده است در زمانیکه باطبی به تازگی از کشورخارج شده و به عراق
رفته بود.
به نظرم میرسه که خود احمد این صدارو ضبط کرده. حالا
به هر دلیلی که داشته. صدای احمد بیشتر شنیده میشه. و خود احمد این صدارو با موبایلش
ضبط کرده
احمد باطبی در لینکی دیگر گفته است که بله این صدای من است! و شماره م را از یو ان به دست آورده بودند!
اخیراً فایل صوتی با عنوان " مکالمه محرمانه احمد باطبی با معاون
وزارت اطلاعات " در فضای مجازی اینترنت منتشرشده که توضیحات زیر برای تنویر
افکار عمومی ارائه میگردد .
این فایل صوتی واقعی بوده و دقیقاً صدای خود من است .
در سال 2008 میلادی وپس از پناه بردنم به حزب دمکرات کردستان ایران در خاک عراق ، بازجوی ویژه من در
وزارت اطلاعات ، شماره تلفنم را یافته و با من تماس گرفت . این تماس به اطلاع حزب
دمکرات کردستان ایران رسید . حزب از من خواست که در صورت تماس مجدد صدای مکالمه را
ضبط و تلاش کنم هدف و خواست اصلی وزارت اطلاعات را دریابم . در مکالمه بعدی طبق برنامه عمل شده و فایل ضبط شده آن در اختیار حزب قرار
گرفت . پس از آن به تشخصی حزب
شماره تلفن من تغیر کرد و مسئولین حزب دمکرات بعد از برسی این گفتگوی تلفنی ، نامه
ای را به سازمان ملل متحد نوشتند و ضمن هشدار به خطر های موجود از این سازمان
خواست تا بلا فاصله من را از عراق خارج کند .
--------------------------------------------------
--------------------------------------------------
افشاگری ارژنگ داوودی از داخل زندان در مورد احمد باطبی
December 9, 2011
در این نامه که با دست خط ارژنگ داوودی نوشته شده است صریح و روشن عنوان می شود که احمد باطبی به همکاری با وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی مشغول است و در ماجرای دستگیری ارژنگ داوودی همکاری نزدیک با وزارت اطلاعات داشته است. باطبی حتی پس از ورود به آمریکا هم ارتباطش با وزارت اطلاعات را حفظ کرده و از طریق شماره تلفن مخصوصی که یکی از معاونین وزارت اطلاعات سید محسن جوادی در اختیار وی گذاشته است، در شناسایی و دستگیری ناراضیان سیاسی همکاری آشکاری با وزارت اطلاعات دارد. بخشی از این اسرار توسط تارا نیازی، نامزد سابق احمد باطبی، که سه سال با وی زندگی کرده است تایید شده است.
-----------------------
امیر عباس فخرآور در مورد چگونگی به دست آوردن نوار محرمانه احمد باطبی
توضیح میدهد
اینجا فخرآور میگه باطبی رفته سفارت به کروبی رای
داده! و فایل صوتی گفتگوی باطبی با بازجوش
توسط یکی از زنهاش! لو رفته. وارتباطش با بازجو حتی در امریکا نیز
ادامه داشته...
-----------------------------------------------
-----------------------------------------------
افشاگری تارا نیازی (نامزد
سابق باطبی) علیه باطبی
رزا: قسمت قرمز شده در متن
تارا تغییر داده شده. احتمالا مدارک بیشتری از همکاری باطبی با رژیم و رسانه هایش
افشا خواهند شد!
تارا نیازی پی نوشت 11. من خودم هیچگاه زندانی نبوده
ام و مورد لطف بازجویان محترم وزارت اطلاعات هم قرار نگرفته ام. اما از هر کسی که
پرس و جو کرده ام، همگان متفق القولند که امکان ندارد که یک زندانی سیاسی، یک سال،
یک سال مرخصی بگیرد و در طول این مرخصی ها دو بار ازدواج کند! در طول مدت زندان،
در روزنامه رسمی کشور (روزنامه شرق) شاغل باشد، فیش حقوقی داشته باشد و بزعم خود
ایشان در کیش پروژه عکاسی بگیرد (رجوع شود به متن نوشته شده توسط ایشان) و ... مگر
اینکه طرف تواب باشد که از این امتیازات ویژه برخوردار شود و خوب... شرح وظایف و
هویت تواب هم که بر همگان مشخص است. اینجانب در بین زندانیان سیاسی کسی را سراغ
ندارم که از چنین امکاناتی برخوردار باشد. شما اگر می شناسید به من هم نشانی دهید
تا از اشتباه دربیایم.
پی نوشت 11. من خودم هیچگاه
زندانی نبوده ام و مورد لطف بازجویان محترم وزارت اطلاعات هم قرار نگرفته ام. اما
از هر کسی که پرس و جو کرده ام، همگان متفق القولند که امکان ندارد که یک زندانی
سیاسی، یک سال، یک سال مرخصی بگیرد و در طول این مرخصی ها دو بار ازدواج کند! در
طول مدت زندان، در روزنامه رسمی کشور (روزنامه شرق و سرویس
آگهی های همشهری که کپی فیش حقوقی هر دو مکان بهمراه مابقی اسناد ایشان هنوز نزد
من است! ) شاغل باشد، فیش حقوقی داشته باشد و بزعم خود ایشان در کیش پروژه
عکاسی بگیرد (رجوع شود به متن نوشته شده توسط ایشان) و ... مگر اینکه طرف تواب
باشد که از این امتیازات ویژه برخوردار شود و خوب... شرح وظایف و هویت تواب هم که
بر همگان مشخص است. اینجانب در بین زندانیان سیاسی کسی را سراغ ندارم که از چنین
امکاناتی برخوردار باشد. شما اگر می شناسید به من هم نشانی دهید تا از اشتباه
دربیایم.
پی نوشت 2. من از جزئیات مکالمات مستمر
آقای جوادی و احمد باطبی مطلع نیستم. تنها می دانم که صحبتها نشانی از تهدید و
خشونت نداشت، بلکه بسیار دوستانه بود و آقای باطبی، طرف را «جواد جون» خطاب می
کرد. من تنها جسته و گریخته چیزهایی می شنیدم منجمله همین موضوع که آقای جوادی
برای حسن زارع زاده اردشیر پیغامی فرستاد. همان که در بالا آورده ام. عینا اینها
را هم من به مامور تحقیق اف بی آی گفتم.
---------------------------------------------
افشاگری امیر اردلان در مورد امیر عباس فخرآور (Part 1)
افشاگری امیر اردلان درمورد امیر عباس فخرآور (Part 2)
-----------------------------------------------------------------
افشای شکنجه گر شاه (پرویز ثابتی) توسط فریبرز سنجری
(چریک سابق/ گروه اشرف دهقانی)
----------------------------------------------------- ------------
فرخنده آشنا: مصداقی تواب رژیم بوده!
ژوئیه 27, 2012 — سایت خبری جنبش خرداد
فایل صوتی
--------------------------------------------------------
افشاگری بهروز سورن علیه فرخنده آشنا، همایون ایوانی، مریم محسنی و یوسف لنگرودی که چرا
اینان با افراد شناخته شده جریان سبز طرفدار امام راحل!(رضا طالبی در سوئد) سال
گذشته، سمینار گفتگوهای زندان گذاشتند.
بهروز سورن:از همینرو نیروهای غیر خودی! بخوانید
سبزها و اصلاح طلبان به محاسبه می آیند و برای پر کردن جای کسری ها در این
گردهمائی به مشارکت دعوت می شوند. هزینه ها را بخشا تقبل می کنند و شرط و شروط ها
را برای برگزارکنندگان مشخص می کنند.
ای کاش افراد و شخصیت هائی که خیلی تند و تیز به
دادگاه لندن ( ایران تریبونال نقد می کنند و میتازند ) نظر خودشان را هم در مورد آ
ب اف و افرادی همانند رضا طالبی و سبزهای اصلاح طلب سخنران و سانسور گسترده
نمایشگاه در گردهمائی چهارم زندانیان سیاسی نیز می نوشتند.قطعا سبز بودن آنها
اتهام آنها نیست. حمایت از بخش اصلاح طلب حکومتی که در حال حاضر خیز برای گرفتن
سکان جمهوری اسلامی را برداشته است مد نظر است. اینها اصل نظام را در نظر دارند و
خواب دوران طلائی امام شان را می بینند. گردهمائی چهارم دوستان خود را از میان
آنها برگزید و بهمین دلیل سانسور در پیش گرفت و سکان را بدست سبزهای شناخته شده در
خارج از کشور داد. نظر شما خانم محسنی و فرخنده آشنا و آقای یوسف لنگرودی و ایوانی
و دیگران در مورد این اظهارات آقای طالبی چیست؟ آقای طالبی هم یک فرد عادی و ساده
در گردهمائی چهارم نبود.....
رضا طالبی - اولاف پالمه - فعال سیاسی و عضو اتحادیه
اموزشی کارگران سوئد، آ ب اف
رضا طالبی تصریح کرد: اول جنبش سبز مردم ایران مترقی
و عدالت خواهانه است. دوم نماینده خواست های مردم ایران است، سوم مسالمت آمیز و
اصلاح طلبانه است چهارم دارای ساختار شبکه ای و غیر متمرکز است و پنجم جنبش سبز
مردم ایران مورد حمایت جامعه جهانی است.
-------------------------------------------------------------------------
افشای کتایون آذرلی (زندانی سابق رژیم اسلامی، اول گفته چریک و فعلا اقلیتی...) توسط
ایرج مصداقی (زندانی سیاسی سابق رژیم اسلامی از گروه مجاهدین )
من از جهنم واقعی خمینی سخن می گویم، پاسخ شاهد
جنایت ها به سؤال های ایرج مصداقی (بخش پایانی) حاج رضا ـ رضائی
--------------------------------------------------------------
افشای فرخ نگهدار (فدایی اکثریتی) توسط احمد شالگونی
( از گروه راه کارگر)
آقای نگهدار، اشتباه ميکنيد، شما هيچ نياموخته ايد! (بخش اول) / علی اکبر شالگونی
آقای اکبر
شالگونی از آقای نگهدار می پرسند" چرا به جای فرستادن رفيقتان به قربانگاه از
پاسخ گويی امتناع نکرديد؟ چرا مخفی نشديد؟ چرا فرار نکرديد؟" و آقای نگهدار
در پاسخ به این پرسش ها شرح می دهد که نه تنها رفیقش را به قربانگاه فرستاده ,
بلکه خود نیز به قربانگاه رفته و با "دادستانی انقلاب وقت" ملاقات کرده
است.
آقای
مصداقی در جلد ۱ کتاب نه زیستن نه مرگ از قول لاجوردی در حسینیه اوین مینویسد که
گفت فرخ امروز یعنی فروردین ۶۱ اینجا( منظور اوین است) بود. خوب است آقای نگهدار
راجع به موضوع فوق نیز توضیح دهند. مذاکراتی که با لاجوردی برقرار بوده را نیز باز
کنند.
از دیگر اتهامات این است که تماس تلفنی بین اکثریت و دادستانی برقرار بوده است. در آن سالها اگر اقلیتی دستگیر میشد و خود را اکثریتی معرفی میکرد از طریق تلفن صحت ادعا پرس و جو میشد. خوب است آقای نگهدار راجع به این موضوع نیز توضیح دهند. با توجه به این که خودشان اقرار کردهاند که از دادستانی زنگ زده و راجع به مقاله و ... پرس و جو کرده بودند.
---------------------------------------------------------------------
از دیگر اتهامات این است که تماس تلفنی بین اکثریت و دادستانی برقرار بوده است. در آن سالها اگر اقلیتی دستگیر میشد و خود را اکثریتی معرفی میکرد از طریق تلفن صحت ادعا پرس و جو میشد. خوب است آقای نگهدار راجع به این موضوع نیز توضیح دهند. با توجه به این که خودشان اقرار کردهاند که از دادستانی زنگ زده و راجع به مقاله و ... پرس و جو کرده بودند.
---------------------------------------------------------------------
افشای روابط اکثریت با کا گ ب (سازمان جاسوسی شوروی)
فایل صوتی جدید شالگونی در رادیو سپهر
روابط حزب کمونیست شوروی با احزاب و سازمان های
ایرانی
پیرامون موضع سازمان های
ایرانی در ارتباط با کمک های مالی سازمان ها و نهادهای خارجی
رزا: علی اکبر همان محمد رضا شالگونی است؟!
------------------------------------------------------
جواد ظریف، یکی از آرشیتکت های لابی رژیم در آمریکاو سفیر سابق در سازمان ملل، بزودی از تهران به آمریکا میاید و در نیویورک اقامت میگزیند. با توجه به وضعیت بحرانی رژیم، حضور ظریف و دیپلمات های دیگری مثل حسین
موسویان و عباس ملکی در آمریکا و همکاری آنان با محافل طرفدار مماشات، اهمیت بسیار
زیادی خواهد داشت.
----------------------------
عامل لو رفتن خانه ی
پایگاهی حمید اشرف در 8 تیر 1355 چه کسی بود و اکنون چه می کند؟
در صفحه 40 نشریه آلترناتیو عکس جاسوس ساواک محمد کتابچی همراه با آدرس محل کارش در آمریکا موجود است!
در صفحه 40 نشریه آلترناتیو عکس جاسوس ساواک محمد کتابچی همراه با آدرس محل کارش در آمریکا موجود است!
عکس جاسوس ساواک محمد
کتابچی
چهار
شنبه ۲ تير ۱۳۸۹ - ۲۳
ژوين ۲۰۱۰
پاورقی- ۳/ ماجرای محمد کتابچی دانشجوی
پلیتکنیک که از زندان به «ساویون» رسید
برای خواندن ادامه پاورقی شهبازی و همچنین اطلاعات بیشتر روی اینجا کلیک کنیم.
------------------------------
خبرگزاری مهر در گزارشی از حمله مسلحانه به یک
مرغداری در جاده بندر تیاب از توابع میناب واقع در استان هرمزگان خبر داد.
مصطفی ذاکری، مسئول این مرغداری، درباره این سرقت به
خبرگزاری مهر گفت: «سارقان در ساعت ۲:۳۰ دقیقه بامداد به بهانه پرسیدن آدرس به در
مرغداری مراجعه کردند و پس از پرسیدن آدرس از من درخواست آب کردند، بلافاصله پس از
برگشتن من برای آوردن آب اسلحه خود را به سمت من گرفته و مرا تهدید کردند.»
روایت داریم که در بهشت از شاخه های درختان مرغ کنتاکی آویزان است
قبلا کار شغال ها وروباه ها بود که به مرغدانی ها
البته بدون سلاح حمله کنند چقدر اوضاع عوض شده است !!
احمدی نژاد: اونها اومدند، آز اسراييل و آمريکا، با کمک همدستان شان، همه مرغ ها را کشتند که بگن احمدی نژاد شکست خورده.
همه بدانيد، ملّلّلّلّلّلت ايران از مرغ کشان نميترسد، ملّت ايران تخم ميکند اين هوا. اونا اومدند، مرغارو کشتن، که ببرن تو KFC و مک دونالد با نصف قيمت بفروشن، من با اونها ميگويم، ما خودمان مرغ سوخاری داريم، که ميچرخد، پشت ويترين، و از کسی هم نميترسد. مرغ در ذات ايرانی است، با کشتن يکی دو مرغ ما صحنه را ترک نميکنيم. من خودم با مرغا صحبت کردم، از يارانه ها راضی بودند، پس ديگر چه کسی اعتراض دارد؟ هر که اعتراض دارد انقدر اعتراض کند که سنگ دونش پر از سنگ شود.
همه بدانيد، ملّلّلّلّلّلت ايران از مرغ کشان نميترسد، ملّت ايران تخم ميکند اين هوا. اونا اومدند، مرغارو کشتن، که ببرن تو KFC و مک دونالد با نصف قيمت بفروشن، من با اونها ميگويم، ما خودمان مرغ سوخاری داريم، که ميچرخد، پشت ويترين، و از کسی هم نميترسد. مرغ در ذات ايرانی است، با کشتن يکی دو مرغ ما صحنه را ترک نميکنيم. من خودم با مرغا صحبت کردم، از يارانه ها راضی بودند، پس ديگر چه کسی اعتراض دارد؟ هر که اعتراض دارد انقدر اعتراض کند که سنگ دونش پر از سنگ شود.
سایه اسکای.لزبین ایران
ماجرای محمد کتابچی دانشجوی پلی تکنیک
چهار
شنبه ۲ تير ۱۳۸۹ - ۲۳
ژوين ۲۰۱۰
پاورقی- ۳/ ماجرای محمد کتابچی دانشجوی
پلیتکنیک که از زندان به «ساویون» رسید
محمد کتابچی اهل آستارا و اردبیلیتبار
بود. دانشجوی پلیتکنیک بود. دستگیر شد و دو سال و چند ماه زندان کشید. به شدت
شکنجه شد. دوستانش او را «باشخصیت، محکم و قوی» توصیف میکنند. او را نابغه نیز میدانند.
امروزه، محمد کتابچی رئیس کمپانی بزرگ «ساویون» در آمریکا، از بنیانگذاران سیستم
مولتی مدیا و دانشمندی سرشناس در سطح جهانی در حوزه نرمافزار و بسیار متمول است.
به گزارش خبرآنلاین، روزهای زوج هر هفته
کتاب منتشر نشده عبدالله شهبازی، مورخ و
پژوهشگر کشور به صورت پاورقی و اختصاصی در خبرآنلاین منتشر میشود.
این مطالب که با عنوان «ساواک، موساد و
ایران» منتشر میشود، بخشی از کتاب «سرویسهای اطلاعاتی و انقلاب اسلامی ایران»
آخرین کتاب شهبازی است که از ابتدای اردیبهشت 1389 در حال نگارش این کتاب بوده و
قصد دارد پس از اتمام، آن را به صورت آنلاین در سایت شخصیاش منتشر کند.
***
در اوائل سال 1387 کتابی منتشر شد در 984
صفحه با عنوان چریکهای فدائی خلق، از نخستین کنشها تا بهمن 1357. کتاب فوق حاصل
کاوش آقای محمود نادری است در پروندههای سازمان چریکهای فدائی خلق در بایگانی
ساواک. پیشتر یادداشتی کوتاه منتشر کردم و نظر اجمالی خود را درباره این کتاب و
اهمیت آن بیان نمودم. 1اینک میخواهم از
بخشی از مندرجات کتاب فوق درس یا پیامی استخراج کنم:
انتشار کتاب چریکهای فدائی خلق بسیاری از دانشجویان سالهای 1345-1350 دانشکده پلیتکنیک را در بهت فرو برد. در این کتاب نام محمد کتابچی به عنوان منبع ساواک، با شماره رمز 10028، درج 2و شرحی از اقدامات او بیان شده که به کشف خانه تیمی و قتل حمید اشرف، 3رهبر نامدار سازمان چریکهای فدائی خلق از نیمه سال 1350 تا تیر 1355، انجامید. اشرف در این زمان سی ساله بود.
محمد کتابچی اهل آستارا و اردبیلیتبار
بود. دانشجوی پلیتکنیک بود. دستگیر شد و دو سال و چند ماه زندان کشید. به شدت
شکنجه شد. دوستانش او را «باشخصیت، محکم و قوی» توصیف میکنند. او را نابغه نیز میدانند.
امروزه، محمد کتابچی رئیس کمپانی بزرگ «ساویون» در آمریکا، از بنیانگذاران سیستم
مولتی مدیا و دانشمندی سرشناس در سطح جهانی در حوزه نرمافزار و بسیار متمول
است. 4دوستان قدیمش، که تا دیروز به سابقه
دوستی با او مفتخر بودند، اینک با انتشار کتاب چریکهای فدائی خلق حیران ماندهاند.
بسیاری برایش ایمیل زده و توضیح خواستهاند. برخی شخصاً در آمریکا به دفترش مراجعه
کردهاند. به ایمیلها پاسخ نداده و با مراجعین برخورد از سر قدرت کرده و بدانان
اعتنا ننموده. رفتارش به سان کسی است که وجدانش او را آزار نمیدهد و به آنچه
کرده عمیقاً اعتقاد داشته. یکی از صمیمیترین دوستانش، که خود دارای پیشینه مفصل
فعالیت سیاسی و زندان در زمان شاه است، به من گفت:
«مدتهاست حیران ماندهام. یکی دو هفته پس از
انتشار کتاب نادری خوابم نمیبرد. شاید در زندان در زیر شکنجه شدید، که خود شاهد
بودم و در سلول از او پرستاری میکردم، از ترس مرگ حاضر به همکاری شده. ولی اسناد
کتاب نشان میدهد که با جان و دل همکاری میکرده. گویی اعتقاد داشته به آنچه میکند.
گزارشهایش متعلق به یک فرد وازده و بریده نیست. بعدها هم در رفتارش هیچ نشانی از
عذاب وجدان دیده نمیشد. کاملاً اعتماد به نفس داشت. هیچ کس نمیتوانست حتی این
فرض را به مخیلهاش راه دهد که مأمور ساواک بوده.
5همکاری کتابچی با ساواک برایم علامت سئوال بزرگی است...» 6
یوسف
قانع خشک بیجاری، ورودی سال 1345 دانشکده پلیتکنیک در رشته برق، پس از اتمام دوره
سه سالش زندانش (تیر 1354) به سازمان چریکهای فدائی خلق میپیوندند و مخفی میشود. 7 به دلیل ضربات وارده، ارتباط او با سازمان
مختل میشود و بهناچار به سراغ یکی از سمپاتهایش بهنام منوچهر گلپور، دانشجوی
پلیتکنیک، میرود. گلپور او را به «م. ک.» (محمد کتابچی)، منبع ساواک با شماره
رمز 10028، وصل میکند.
«اوّلین سندی که مربوط به خبرچینی فرد مزبور میباشد
و در پرونده یوسف قانع خشکبیجاری ضبط شده، مربوط است به ملاقات گلپور با وی در 12/
10/ 54...» 8
پیرو آگاهی ساواک از این ارتباط مهم،
کارشناس مربوطه مینویسد:
«از دستگیری گلپور تا حصول نتیجه قطعی خودداری و
از مراقبت بهوسیله منبع 4120 فعلاً استفاده نشود. زیرا امکان دارد در جریان
مراقبت از موضوع مطلع و دست به اقدامات غیرقابل پیشبینی و احتمالاً قطع ارتباط با
شنبه [منبع] نماید.»
پرویز ثابتی، مدیرکل اداره سوّم ساواک،
ذیل خبر و نظریه کارشناس مینویسد:
«با پیشنهادات موافقت میشود. منبع باید از این طریق خود را در داخل چریکهای فدائی خلق رخنه دهد.» 9
«با پیشنهادات موافقت میشود. منبع باید از این طریق خود را در داخل چریکهای فدائی خلق رخنه دهد.» 9
30 دی 1354 یوسف قانع با محمد کتابچی ملاقات میکند.
کتابچی گزارش کامل را به ساواک میدهد. کارشناس مربوطه چنین پینوشت میکند:
«آموزش لازم به شنبه [منبع] داده شده است. با توجه
به گزارشات قبلی که تقدیم گردیده، اصلح است از هر گونه اقدام مستقیم خودداری تا
نفوذ بهطور کامل انجام گیرد.» 10
دیدارهای کتابچی با قانع و گلپور ادامه
مییابد. رابطه قانع با سازمان قطع شده. کتابچی این را به ساواک اطلاع میدهد:
«مدتی است ارتباط وی با سازمان محدود شده و این به
علت حوادثی است که اخیراً پیش آمده و همین امر تا حدودی موجب کندی ارتباط دوستش و
گلپور با سازمان میگردد و اگر در طی مدتی که باید بگذرد تا ارتباط قانع و گلپور
با سازمان بهطور کامل برقرار شود و برای او پیشامدی رخ ندهد توسط خود او و در غیر
این صورت از کانالهای دیگر ارتباط دوستش و گلپور با سازمان برقرار خواهد شد و آنگاه
بهتر و سریعتر خواهند توانست کار کنند.»
6 اسفند 1354 ثابتی ذیل گزارش فوق دستور میدهد:
«دستورالعملهای لازم جهت نفوذ هر چه سریعتر به
منبع در هدف داده شود بهوسیله منبع میتوانید یکی دو نفر دیگر به گروه معرفی
نمائید.» 11
ملاقات بعدی قانع با کتابچی در 16 بهمن
1354 در خانه کتابچی است.12 به موازات قانع، منوچهر گلپور نیز با کتابچی در ارتباط
است.13
جمعه 27 فروردین 1355 گلپور به کتابچی
اطلاع میدهد که قانع تماس تلفنی گرفته و اطلاع داده که به سازمان وصل شده. 14
در ساعت 2:30 صبح 8 تیر 1355 خانه تیمی حمید اشرف در منطقه مهرآباد جنوبی محاصره، در ساعت 4:30 با بلندگو اخطار و سپس حمله آغاز میشود. نتیجه چهار ساعت تیراندازی متقابل چریکها و تیمهای کمیته مشترک ضد خرابکاری ده کشته از چریکها است. 15 حمید اشرف و یوسف قانع خشک بیجاری از کشتهشدگان بودند. روشن است که ساواک از طریق تعقیب رضا یثربی 16یا قانع 17به خانه تیمی حمید اشرف دست یافت و دنبال کردن قانع و یافتن مخفیگاه رهبر سازمان چریکهای فدائی از طریق قرارهای او با کتابچی ممکن بود. ساواک در گزارش «گردش کار» خود به رئیس دادرسی نیروهای مسلح درباره ضربه مهرآباد جنوبی و قتل حمید اشرف به صراحت این موفقیت را ناشی از «نفوذ اطلاعاتی ساواک» 18 عنوان میکند:
«بر اساس نفوذ اطلاعاتی ساواک در گروه چریکهای بهاصطلاح
فدائی خلق، یکی از مخفیگاههای قابل اهمیت گروه در منطقه مهرآباد جنوبی، بیست متری
ولیعهد، خیابان پارس، کوچه رضا شاه کبیر، کشف و مدتی تحت مراقبت واقع و پس از کسب
اطلاعات مورد نیاز به کمیته مشترک ضد خرابکاری مأموریت داده شد تا عملیات لازم
را... به عمل آورد...» 19
برخلاف ربیعزادگان، نام محمد کتابچی در
فهرستهای منابع ساواک، که در اوائل پیروزی انقلاب منتشر شد، مندرج نیست. نام
مسعود بطحایی نیز نیست. داستان بطحایی را بعداً میخوانید. یعنی ساواک منابع مهمی
داشت که نامشان با حفاظت بالا ثبت میشد و کتابچی و بطحایی دو نمونه آنند. آیا
افرادی مانند بطحایی و کتابچی، حتی یکی دو مورد، در میان گروهها و محافل فراوان
مذهبی- سیاسی دوران متأخر پهلوی وجود نداشتند؟ آیا در زمان انقلاب این افراد نمیتوانستند
به حلقه مدیران حکومت جدید وارد شوند و با برخورداری از چتر حمایتی و پوشش همهجانبه
شبکههای داخلی و سرویسهای خارجی ارتقاء یابند و به مقامات عالی رسند
................................................
1. ایراندخت، شماره 49، شنبه 8
اسفند 1387، ص 111؛
http://www.shahbazi.org/blog/Archive/8827.htm#Naderi_Book
2. نادری، همان مأخذ، ص 681.
3. حمید اشرف (متولد 1325) برادر
دکتر احمد اشرف، محقق سرشناس ایرانی مقیم ایالات متحده آمریکا و معاون دکتر احسان
یارشاطر در دانشنامه ایرانیکا، است. (این امر را از دو منبع تحقیق کردم. اوّل،
گفتگو با یکی از زندانیان سیاسی سرشناس دوران پهلوی، دوّم گفتگو با آقای محمود
نادری نویسنده کتاب چریکهای فدائی خلق.)
4. بنگرید به فهرست اسامی
ایرانیانی که در ایالات متحده آمریکا رئیس شرکتهای بزرگاند در این آدرس:
http://soheil-ghaffari.de/raeiss/
و این آدرسها:
http://www.siliconiran.com/events/itf2002/panelists/panelists02.shtml#Ketabchi
http://www.savvion.com/executives
5. ظاهراً در اوائل پیروزی
انقلاب شایعاتی درباره محمد کتابچی وجود داشت ولی در حدی نبوده که بدگمانی جدّی
علیه او را سبب شود. ملیحه زهتاب در گفتگو با اصغر جیلو میگوید: «قرارهایی را با
محمد کتابچی، از دوستان مسرور فرهنگ [همسر ملیحه زهتاب]، اجرا کردهام. بعد از
انقلاب خواهر مسرور به من مراجعه کرده و گفت شایعاتی علیه محمد کتابچی وجود دارد
ولی او که در امریکا است در تماس با خواهرش آن را رد کرده و گفته است میتوانید از
خانم مسرور بپرسید آیا این طور نبود که من در زمان قطع ارتباطش به او کمک نمودهام.
و من اظهار کردم این حرف او که به من کمک کرده درست است اما من قضاوت صد در صد در
باره او نمیتوانم داشته باشم. برداشت من هم این بود که در صورت همکاری او با
ساواک بایستی من دستگیر میشدم. بعد از انتشار این کتاب من موضوع آن زمان را
مجدداً از خواهر مسرور پرسیدم و او این بار توضیح بیشتری داده و گفت موضوع شایعات
آن بوده که در جریان انقلاب حین جابجایی اسناد ساواک در گیلان برخی از اسناد به
دست هواداران سازمان میافتد که همکاری محمد کتابچی را با ساواک رشت نشان میداده
است و در این رابطه هواداران سازمان در آستارا خشم خود را علیه خانواده و بستگان
محمد کتابچی ابراز داشتهاند.» (اصغر جیلو، «افسانه نفوذ، کنکاشی در یک رویداد از
تاریخ فدائی»)
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=8234
6. گفتگوی تلفنی با یکی از
دوستان سابق محمد کتابچی، جمعه، 10 اردیبهشت 1389/ 30 آوریل 2010، ساعت 11 صبح.
7. نادری، همان مأخذ، ص 679.
8. نادری، همان مأخذ، ص 681.
9. نادری، همان مأخذ، ص 682.
10. نادری، همان مأخذ، صص 682-684.
11. نادری، همان مأخذ، ص 686.
12. نادری، همان مأخذ، صص686-688.
13. نادری، همان مأخذ، ص 689.
14. نادری، همان مأخذ، ص 690.
15. گزارش ساواک به ریاست دادرسی
نیروهای مسلح. نادری، همان مأخذ، ص 668.
16. نادری، همان مأخذ، ص 667.
17. نادری، همان مأخذ، ص 691.
18. ذکر نمونه محمد کتابچی، که
البته نمونه بسیار بااهمیتی است ولی عضو سازمان چریکها نبود، برای اثبات نوشته
آقای نادری دال بر نفوذ گسترده ساواک در درون سازمان چریکهای فدائی و مقایسه
فرجام آن با «تشکیلات تهران» حزب توده کفایت نمیکند. مینویسد: «شاید بتوان با
قطعیت ادعا کرد با نفوذی که ساواک در چریکهای فدائی ایجاد کرده بود در صورتی که
انقلاب اسلامی به پیروزی نمیرسید سرنوشت تشکیلات تهران حزب توده سرنوشت محتوم
چریکهای فدائی بود.» (نادری، همان مأخذ، صص 691) و در جای دیگر: «ساواک و کمیته
مشترک در حالیکه منابع متعددی در میان اعضای گروه نفوذ داده بودند و بخشی از
هزینههای گروه را از طریق منابع میپرداختند و یا محیط را برای ملاقات منبع با
عضو مخفی کاملاً سفید میساختند در حال تدوین طرحهای دیگری برای نفوذ هر چه بیشتر
بودند. با آنکه تعدادی از اعضا و سمپاتهای گروه زیر چتر حمایتی ساواک بودند و
گزندی به آنها وارد نمیشد، سایر اعضا و سمپاتها بهطور اتفاقی یا در نتیجه
تعقیب و مراقبت به دام مأموران کمیته مشترک و ساواک میافتادند و آخرین رمقهای
گروه ستانده میشد.» (همان مأخذ، ص 771)
توجه کنیم که «تشکیلات تهران» مستقیماً
توسط ساواک هدایت میشد. (خاطرات کیانوری، صص 443-460) علاوه بر آن ساواک و سرویسهای
غربی از طریق حسین و فریدون یزدی به زندگی و اسناد خصوصی دبیر اوّل حزب توده، دکتر
رضا رادمنش، در آلمان شرقی دسترسی داشتند. (همان مأخذ، صص 391-394) در مقابل، آقای
نادری حتی یک نمونه دال بر عضویت یک نفوذی ساواک در سازمان چریکهای فدائی، و نه
حتی در مرکزیت سازمان، به دست نداده است.
ضمن تأکید مجدد بر اهمیت و ارزش
انکارناپذیر تلاش آقای محمود نادری، از نظر من، ایشان از سر تعجیل، و یا شاید به
دلیل برخی ملاحظات و الزامات برای نشر تحقیق خود، اینگونه داوری کردهاند. از
اینرو، نظر آقای اصغر جیلو را درست میدانم که: «اسناد مربوط به ساواک در کتاب
آقای نادری جمعاً بر تعبیه سه شخص خبرچین در اطراف خانواده اعضای مخفی و سه مورد
دیگر اقدام مشخص برای فرستادن افرادی به درون تشکیلات سازمان دلالت میکنند. دو
مورد از این سه اقدام اخیر با عدم توفیق کامل ساواک خاتمه مییابند. اما اقدام
سوّم منجر به جلب همکاری شخصی به نام محمد کتابچی، از دوستان مشترک مسرور فرهنگ و
یوسف قانع خشک بیجاری، که هر دو از اعضای مخفی سازمان بودهاند، میشود. موقعیت
محمد کتابچی را میتوان به عنوان یک امکان بالقوه در پیرامون سازمان تعیین کرد که
ممکن بود روزی بعد از طی پروسهای به عنوان عضو علنی برگزیده شود. اما سیر حوادث
تحقق چنین پروسه احتمالی را قطع و به تداوم رابطه او با سازمان نقطه پایان گذاشت.»
(اصغر جیلو، «افسانه نفوذ، کنکاشی در یک رویداد از تاریخ فدائی»، همان آدرس)
19. نادری، همان مأخذ، ص 668-------------------------------------------------------
و اما کاوش پیگیر ما دراسناد و احکام ارائه شده دراین کتاب، فقط از یک مورد فعالیت نفوذی ساواک درحاشیه
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، حکایت می کند و هیچ نشانه و شاهدی که مستقیم و یا
غیر مستقیم به عضویت کسی به نام محمدکتابچی، در تشکیلات سازمان چریکهای فدایی خلق
ایران دلالت داشته باشد را، به دست نمی دهد. آقای محمد کتابچی، حتی عضو علنی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران هم
نبوده است.
محمد کتابچی دوست و همکلاسی دوران
دانشکده مسرور فرهنگ و یوسف قانع مثالی ازاین مورد است. ساواک تلاش کرد از طریق او
اطلاعاتی را از مسرور فرهنگ و یوسف قانع خشک بیجاری به دست آورده و در پروسه
همکاری او، از دستگیری یا کشتن یوسف قانع که با او تماس می گیرد، اجتناب کند تا از
طریق رد گیری یوسف، به دیگر افراد مخفی سازمان دست یابد.
اسناد مربوط به ساواک درکتاب آقای نادری جمعا بر تعبیه 3 شخص خبرچین در طراف خانواده اعضای مخفی، و سه
مورد دیگراقدام مشخص برای فرستادن افرادی به درون تشکیلات سازمان دلالت می کنند. 2
مورد از این سه اقدام اخیر با عدم توفیق کامل ساواک خاتمه می یابند. اما اقدام
سوم، منجر به جلب همکاری شخصی به نام محمد کتابچی،
از دوستان مشترک مسرور فرهنگ و یوسف قانع خشک بیجاری، که هر دو از اعضای مخفی
سازمان بوده اند، می شود. موقعیت محمدکتابچی را می توان به عنوان یک امکان بالقوه
در پیرامون سازمان تعیین کرد که ممکن بود روزی بعد از طی پروسه ای به عنوان عضو
علنی برگزیده شود. اما سیر حوادث، تحقق چنین پروسه احتمالی را قطع و به تداوم
رابطه او با سازمان نقطه پایان گذاشت. با هم به سراغ اسناد ساواک می رویم:
۱۴ نظر:
salam rosa jan xeste nebashi. vagean kar shoma gabel tegdir ast. mixastam ye mesleye mohem ra ba shoma der mian bogozaream men az hemye ensan haye ke elyhe rehberi. dolet .xoda /sermaye /borokratism minivisean hemayet mikonam bayet ye kar modavem ve ba posht kar modavem ve ba medrek ve send sohbet kered an moge ma ba hezaran hezar adem haye jedi movaje xahim shod men pishnahadi daram ba ezizan der mian hahem kozasht.. piroz bashid rosa jan az rhe dor mibosam ve xeste nebashi migam mesoud
سلام مسعود جان
بسیار شاد شدم بلاخره خبری ازتان شد.کم کم داشتم نگران میشدم...
با عشق و همبستگی آنتی فاشیستی
نه رهبر، نه خدا، نه دولت، نه....
سلام به همه دوستان
یک ضرب المثل هست که:گاری وقتی سر بالایی می افتد، خرها از درماندگی همدیگرو گاز میگیرند.
سلام رضا جان
داشتم فکر میکردم عجب ضرب المثل های با حالی در فارسی داریم و اینها میتونه بخش بسیار مثبت ادغام فرهنگها باشه، وقتی راسیستها اینجا همیشه از آلمانی کردن بحث میکنند.
البته گاهی دردناک هم هست، در اوج خنده دار بودن.
این از دهه 70 ای ها: قدرت و پول فاسد میکنه.
قدرت مطلق، مطلقا فاسد میکنه!
rosa jan ma her koja ke bashim ba hem hembestegi darim.. heman tuor ke midani doran heme beraye yek nefar ve yek nefar beraye heme kozesht dolete ha ruoz be roz dareand pencher misheand sarmaye koh gije gerefde sazeman ve ehzab heremi to hem miloleand nobetei hem bashe unhaye ke zede egtedar ve zede sarmaye dari jehani hesteand bayet hoshyar basheand.. piroz bashid mesoud
سلام مسعود جان
من هم فکر میکنم، دوران احزاب و سازمانهای هرمی گذشته، اگرچه در کشورهای عقب نگهداشته شده، کماکان ما با احزاب مومیایی طرف هستیم که مانند پیکر لنین شان سمبل رهبریت را بلاخره مجبور به دفن کردند. باید جنبش آنتی آتوریته و شبکه ای را چسبید که فعلا در شکل نطفه ای اش هم سراسری ضربه های کاری را به سیستم نواخت.
رفقای در بندمان را مانند چشم حفظ کنیم. و خود نیز گیر نیفتیم.
پایدار باشید.
salam kamelan dorste rosa jan men tegribean temami bestela jomhorihaye golabi shorevi sabeg ra geshtam ve midanam dar onja che jenayet haye rox dade beraye etelaye shoma refige ba erzesh man begam dar hal hazer az inja temas migiram inja bayet chend nesl gorbabi beshe ta an kesafet haye kozeshte pak beshe midanam xili sexte eger jenayet kornoshat rox nemidad tarix tebege karer ve merdom kamelan evez mishod mitonam begam tarix jehan yek mesir digeie mirefd tebege kareger be tevesout bolshivek ha serkob shod henoz cheb irani ve chehani der xabe xerkoshi beser mibereand/// bele rosa jan dar rabete ba zendaniyan sohbet kardi kamelan dorste her che der tevan darim moseleman kotahi nexahim kered.... piroz bashid az rahe dour selam hate germ daram mesoud
مسعود جان سلام
این استخر و کارگاه زندان اوین مشغولم کرد.
فرخنده آشنا میگه زندانیان سر موضعی در استخر شنا نکردند زمان لاجوردی ..
ایرج مصداقی اما مشکلی نداشت و.. برا همین توابه...
ارژنگ داوودی هم سال پیش گفت که باطبی شنا کرده و بقیه زندانیان سیاسی امکانات تفریحی و استخر را بدلیل احترام به جان باختگان دهه 60 بایکوت کردند.
جریان استفاده از کارگاه و استخر برام مبهم مانده...
در مورد مردم شوروی و اردوگاه سابق. آلمان شرقی راستش خیلی به چپ و نسل جدید ضربه زد و سوسیالیست را با دیکتاتوری حزب اغلب آلمانی ها یکی میگیرند.
اینطوری بچه های آناری مشکل دارند که سوسیالیست آزادمنش را حتی مطرح کنند!
نسلها باید بگذرد تا به گند کشیدن حکومت شوراها و حکومت دیکتاتوری بلشویکها را متفاوت به جهت سو استفاده بلشویکها برای مردم توضیح داد. برای بیشتر مردم کلمه کمونیسم را نیز خوف آور کردند. بدلیل سو استفاده از این کلمات در جهت ایجاد سیستم مخوف تک حزبی و اقتدار اقلیت خود کمونیست خوانده، شخصا نیز تمایلی به استفاده از این واژه ها ندارم.
جهان فدراتیو و زندگی کلکتیو را استفاده میکنم!
بلشویکها بسیار ایده های خوب و انسانی را به لجن کشاندند و میلیونها انسان را سیستماتیک به قتل رساندند و متاسفانه با پرچم سرخ و کتاب سرخ و به اسم سوسیالیسم و کمونیسم.
ننگشان باد.
جهان دیگری باید...
salam rosa jan meseleye mogavemet xili pichide ast ferg ast bin tir xelas ba karga ve esteger tir xelas zedan ye jenayet mesob mishe esteger ye zede mogavemet ema jenayet nist..piroz bashid mesoud
MEN INJA NEMITONAM ZIAD BENVISAM EZAFE MIKONAM CHERA DOSTAN FERXODE ASHNA YA DOST DOXTER BATEBI VE...... TA BEHAL SOKOT KERDE BOD VAGAN CHEGO MISHE IN HEME SOKOT RA TOJE KERD MERDOM YE SHEK DIGE GEZAVET MIKONE DAR XOSHBINANE HAL M MIGOYEAND BERXORD SHEXSITE.. MAN AZ DOSTAN XAHESH MIKONAM KE DELAYEL KAFI VE MERDOM PESAND RA GOZINE KONEAND..EGER MENTEGI VE HEGIGEAT RA DONBAL NE KONID IN JENAYET KARAN ETELATI REJIM FEAL MISHEVAND/// PIROZ BASHID MESOUD
سلام مسعود جان
مرسی از اینکه با وجود مشکلات نوشتید.
در فایل جدید مصداقی هم پشت باطبی را گرفته. ولی در مورد فرخنده آشنا چیزی نگفته!
پایدار باشید.
salam rosa jan hemantuor ke dar rabete ba mogavemat dar zendan gofdam mesele xili pichide ast. man ketab mesdagi ra xondam xod man hem dar giyamet ya gebr bodam mesdagi kemi az mogavemat xodesho poruopaganda mikone beher hal ye ruoz hemeye vagiyet ha ne chendan dour roshan xahed shod . mesoud piruoz bashid
سلام مسعود جان
جریان قبرهای حاج دادوود و قیامت را خوانده ام. جدا چه روانی هایی وجود دارند. گویا این حاج داوود هنوز زنده است و...
من فکر میکنم مصداقی قبل از اطلاعات در مورد خودش، بیشتر دنبال افشای دیگران است. البته اطلاعاتش خوب است و مجموعا از طرف خیلی از زندانیان اطلاعات گرفته. ولی همه حقایق را هم نمیگوید. گویا تواب "تاکتیکی" بوده.
اما درست میگویید. جریان بسیار پیچیده است و ما با یک عده تواب روبرو هستیم که همه، همه را متهم میکنند!
مثل تریبونال و گفتگوها و شادی ها. همه همکاران پیام اخوان و فعلا در افشای همدیگر در حال سبقت!
یک مشت مواجب بگیر که اختلاف دستمزد موجب افشاگری از همدیگر شده!
تازه ما میتوانیم در این درگیریشان به چگونگی وابستگی شان به سیستم، آگاه شویم...
پایدار باشید.
salam rosa jan dorste goya tarig dobar tekrar mushe yek bar beshekle terajdu bar deger hegigi ema inja menzoram iran veziyet bemerateb faje amize ekseriyet az hegiget ferar mikonenad..piroz bashid mesoud
ارسال یک نظر