چند
نظامی در یک پادگان فرانسوی در طی جنگ استعماری الجزایر (١٩۶٢ – ١۹۵۴) می
خواستند مردی تنومند، اما صلح طلب را به اجبار سرباز کنند و بر تنش لباس
نظامی بپوشانند. مرد به دیوار سیاه چالی که در آن بود تکیه داد، مشتش را
گره کرد و گفت:«پیش آیید و ببینید تا چه اندازه صلح طلب هستم.» در این
هنگام بود که نظامیان از قصد خود منصرف شدند.
همین داستان کوتاه نشان می دهد که در خشونت گریزی و صلح طلبی حدّی وجود دارد.
خشونت گریزانی هستند که برای توجیه اعمال قهر به نقل قولی از گاندی اشاره می کنند.
ژان – پی یر بارو در کتاب شهامت خشونت گریزی این نقل قول گاندی را آورده است:«بر این باورم که اگر قرار بود انتخابی بین بزدلی و خشونت کرد، من دوّمی را برمی گزیدم.» به این نکته توّجه کنیم که انتخاب گاندی بر پایه ی گزینش میان «سستی و بزدلی و قهر و خشونت» قرار گرفته است و نه «خشونت و خشونت گریزی».
ما اکنون مراحل مختلف اقدام GARI یا گروه عمل انقلابی انترناسیونالیست را می شناسیم. آنان یک بانکدار به نام سوارز را ربودند تا در ازایش آزادی فعالان سیاسی زندانی را در اسپانیا بخواهند. هنگامی که از اُکتاویو البراُلا، یکی از اعضای گروه، پرسیدند:«آیا در صورت نپذیرفتن مطالبات، اعدام بالتاسار سوارز در دستور کار بود؟» او پاسخ داد:«نه. هرگز کشتن او در نظر گرفته نشده بود. ما هرگز نمی خواستیم وی را بکشیم، چرا که اهداف ما با چنین روش های مستبدانه ای ناسازگار است. چنین روش هایی نه فقط بی فایده هستند، بلکه به اهداف ما ضربه می زنند. کشتن بی مهابای یک فرد در هر صورت یک قتل است! اما نباید فراموش کرد که در یک نبرد رودررو علیه سرکوبگران، کشتن یعنی دفاع از خود.» پس خشونت گریزی هم حدّ و حدودی دارد، به ویژه هنگامی که از خشونت آنارشیستی سخن گفته می شود.
آیا ما می توانیم بگوییم که آنارشیست ها در باره ی خشونت و خشونت گریزی دارای اصول، آداب و ملاحظات راهبردی هستند که باید تعریف شوند؟
آیا آنارشیست ها اصولاً ضدخشونت هستند؟ با نگاه به رویدادها می توان گفت که فاشیست ها و اسلامگرایان افراطی همیشه خشونت طلب هستند، اما آنارشیست ها چه؟
آیا آنارشیست ها می توانند اصولاً خشونت گریز باشند؟ ما می خواهیم بی بررسی پرسش، پاسخ دهیم «آری، امّا». ما می توانیم بگوییم که این خشونت گریزی نتیجه ی تحلیلِ تجربیات تاریخی یا نتیجه ی یک تربیت یا واقعیت فرهنگی آنارشیست هاست.
ما آنارشیست های مرد هرگز زنانی را که با آنان زندگی می کنیم، نمی زنیم.
ما آنارشیست های پدر و مادر هیچگاه به فرزندانمان خشونت روا نمی داریم، ما آنارشیست های آموزگار هیچ وقت به شاگردان خشونت نمی کنیم.
ما آنارشیست های تظاهرکننده در خیابان ها، شیشه های ویترین ها را نمی شکنیم و خودبه خود به دارایی های عمومی یورش نمی آوریم. البته هنگامی که ضرورت ایجاب کند، ما کشت زارهای ذرت هایی را که با بذر دستکاری شده ی ژنتیکی کاشته شدند از بین می بریم، به رستوران های سریع آمریکایی که غذاهای زیان آور می فروشند حمله می کنیم و اگر لازم باشد مانند لوئیز میشل یک نانوایی را نیز غارت می کنیم.
ما آنارشیست های سندیکالیست اعتصاب راه می اندازیم و تحریم می کنیم و در ضربه زدن به زنجیره ی تولید تردید نمی نماییم. ما خوب می دانیم که دوروتی چه گفت. او گفت:«ما آنارشیست ها از خرابه ها نمی هراسیم چرا که توانایی سازندگی را داریم... ما جهانی را به ارث می بریم... و جهانی تازه را در قلب هایمان داریم.»
ما آنارشیست های ضدفاشیست تلاش می کنیم که بی استفاده از سلاح های دشمنان و با اتکّا به مردم با فاشیست ها مبارزه کنیم. به ما می گویند که باید خود را برای مبارزه با یک راست افراطی مانند «پگاه زرّین» در یونان آماده نمود. حتا روزنامه ی لوموند در شماره ی ۴ اکتبر ٢٠١۳ نوشت که در یونان دمکراسی کاری را که می بایست، انجام داد. همین روزنامه عکسی از «هیتلر کوچک» در لحظه ی دستگیری منتشر نمود. او برای تشکیل یک «سازمان جنایتکار» در انتظار برپایی دادگاه است.
ما آنارشیست ها حتماً دمکرات نیستیم، امّا می پذیریم که زندگی در یک دمکراسی بهتر از جای دیگری ست که هیچ گونه آزادی محترم شمرده نمی شود. ما لزومی نمی بینیم که با یک تفنگ در کنارمان بخوابیم.
ما آنارشیست های انترناسیونالیست مخالف شرکت در جنگ بین ملّت های گوناگون هستیم.
به ما آنارشیست های انقلابی گفتند که می بایستی برای مبارزه با فاشیسم در اسپانیا در سال ١٩۳۶ مسلح شد، آیا می توانست به جز این کرد؟ به همین دلیل بود که از سال ١٩۳۴ آنارشیست های اسپانیا سلاح به دست گرفتند چرا که می بایستی خود را برای «ژیمناستیک انقلابی»... برای انقلاب آماده می نمودند. برای دوباره یاد کردن از مرد تنومند صلح طلب در ابتدای این نوشته، یادآوری کنیم که CNT – کنفدراسیون ملّی کار، تشکل آنارکوسندیکالیست – در سال ١٩۳۶ آزادی مستعمرات اسپانیا را اعلام نمود. امّا دیگر دیر شده بود چرا که فرانکو با یاری مورها – مسلمانان آفریقای شمالی – قدرت را تسخیر کرده بود.
خلاصه این که ما باید در بحث خشونت و خشونت گریزی با توجه به محدودیت هایمان و وفاداری به اصولمان در پی سازگاری روش های مبارزاتی و هدف نهایی باشیم.
نوشته ی آندره برنار – عضو محفل لبیرتر ژان باروئه از فدراسیون آنارشیست – فرانسه
عنوان اصلی نوشته : بی حدود ؟
منتشر شده در هفته نامه ی لوموند لیبرتر – شماره ی ١۷۲٠ – از ۷ تا ١۳ نوامبر ۲٠١۳
برگردان از ن. تیف – ۲۳ آبان ١۳٩٢ پراکنده نویسی های یک آنارکوکمونیست
خشونت گریزانی هستند که برای توجیه اعمال قهر به نقل قولی از گاندی اشاره می کنند.
ژان – پی یر بارو در کتاب شهامت خشونت گریزی این نقل قول گاندی را آورده است:«بر این باورم که اگر قرار بود انتخابی بین بزدلی و خشونت کرد، من دوّمی را برمی گزیدم.» به این نکته توّجه کنیم که انتخاب گاندی بر پایه ی گزینش میان «سستی و بزدلی و قهر و خشونت» قرار گرفته است و نه «خشونت و خشونت گریزی».
ما اکنون مراحل مختلف اقدام GARI یا گروه عمل انقلابی انترناسیونالیست را می شناسیم. آنان یک بانکدار به نام سوارز را ربودند تا در ازایش آزادی فعالان سیاسی زندانی را در اسپانیا بخواهند. هنگامی که از اُکتاویو البراُلا، یکی از اعضای گروه، پرسیدند:«آیا در صورت نپذیرفتن مطالبات، اعدام بالتاسار سوارز در دستور کار بود؟» او پاسخ داد:«نه. هرگز کشتن او در نظر گرفته نشده بود. ما هرگز نمی خواستیم وی را بکشیم، چرا که اهداف ما با چنین روش های مستبدانه ای ناسازگار است. چنین روش هایی نه فقط بی فایده هستند، بلکه به اهداف ما ضربه می زنند. کشتن بی مهابای یک فرد در هر صورت یک قتل است! اما نباید فراموش کرد که در یک نبرد رودررو علیه سرکوبگران، کشتن یعنی دفاع از خود.» پس خشونت گریزی هم حدّ و حدودی دارد، به ویژه هنگامی که از خشونت آنارشیستی سخن گفته می شود.
آیا ما می توانیم بگوییم که آنارشیست ها در باره ی خشونت و خشونت گریزی دارای اصول، آداب و ملاحظات راهبردی هستند که باید تعریف شوند؟
آیا آنارشیست ها اصولاً ضدخشونت هستند؟ با نگاه به رویدادها می توان گفت که فاشیست ها و اسلامگرایان افراطی همیشه خشونت طلب هستند، اما آنارشیست ها چه؟
آیا آنارشیست ها می توانند اصولاً خشونت گریز باشند؟ ما می خواهیم بی بررسی پرسش، پاسخ دهیم «آری، امّا». ما می توانیم بگوییم که این خشونت گریزی نتیجه ی تحلیلِ تجربیات تاریخی یا نتیجه ی یک تربیت یا واقعیت فرهنگی آنارشیست هاست.
ما آنارشیست های مرد هرگز زنانی را که با آنان زندگی می کنیم، نمی زنیم.
ما آنارشیست های پدر و مادر هیچگاه به فرزندانمان خشونت روا نمی داریم، ما آنارشیست های آموزگار هیچ وقت به شاگردان خشونت نمی کنیم.
ما آنارشیست های تظاهرکننده در خیابان ها، شیشه های ویترین ها را نمی شکنیم و خودبه خود به دارایی های عمومی یورش نمی آوریم. البته هنگامی که ضرورت ایجاب کند، ما کشت زارهای ذرت هایی را که با بذر دستکاری شده ی ژنتیکی کاشته شدند از بین می بریم، به رستوران های سریع آمریکایی که غذاهای زیان آور می فروشند حمله می کنیم و اگر لازم باشد مانند لوئیز میشل یک نانوایی را نیز غارت می کنیم.
ما آنارشیست های سندیکالیست اعتصاب راه می اندازیم و تحریم می کنیم و در ضربه زدن به زنجیره ی تولید تردید نمی نماییم. ما خوب می دانیم که دوروتی چه گفت. او گفت:«ما آنارشیست ها از خرابه ها نمی هراسیم چرا که توانایی سازندگی را داریم... ما جهانی را به ارث می بریم... و جهانی تازه را در قلب هایمان داریم.»
ما آنارشیست های ضدفاشیست تلاش می کنیم که بی استفاده از سلاح های دشمنان و با اتکّا به مردم با فاشیست ها مبارزه کنیم. به ما می گویند که باید خود را برای مبارزه با یک راست افراطی مانند «پگاه زرّین» در یونان آماده نمود. حتا روزنامه ی لوموند در شماره ی ۴ اکتبر ٢٠١۳ نوشت که در یونان دمکراسی کاری را که می بایست، انجام داد. همین روزنامه عکسی از «هیتلر کوچک» در لحظه ی دستگیری منتشر نمود. او برای تشکیل یک «سازمان جنایتکار» در انتظار برپایی دادگاه است.
ما آنارشیست ها حتماً دمکرات نیستیم، امّا می پذیریم که زندگی در یک دمکراسی بهتر از جای دیگری ست که هیچ گونه آزادی محترم شمرده نمی شود. ما لزومی نمی بینیم که با یک تفنگ در کنارمان بخوابیم.
ما آنارشیست های انترناسیونالیست مخالف شرکت در جنگ بین ملّت های گوناگون هستیم.
به ما آنارشیست های انقلابی گفتند که می بایستی برای مبارزه با فاشیسم در اسپانیا در سال ١٩۳۶ مسلح شد، آیا می توانست به جز این کرد؟ به همین دلیل بود که از سال ١٩۳۴ آنارشیست های اسپانیا سلاح به دست گرفتند چرا که می بایستی خود را برای «ژیمناستیک انقلابی»... برای انقلاب آماده می نمودند. برای دوباره یاد کردن از مرد تنومند صلح طلب در ابتدای این نوشته، یادآوری کنیم که CNT – کنفدراسیون ملّی کار، تشکل آنارکوسندیکالیست – در سال ١٩۳۶ آزادی مستعمرات اسپانیا را اعلام نمود. امّا دیگر دیر شده بود چرا که فرانکو با یاری مورها – مسلمانان آفریقای شمالی – قدرت را تسخیر کرده بود.
خلاصه این که ما باید در بحث خشونت و خشونت گریزی با توجه به محدودیت هایمان و وفاداری به اصولمان در پی سازگاری روش های مبارزاتی و هدف نهایی باشیم.
نوشته ی آندره برنار – عضو محفل لبیرتر ژان باروئه از فدراسیون آنارشیست – فرانسه
عنوان اصلی نوشته : بی حدود ؟
منتشر شده در هفته نامه ی لوموند لیبرتر – شماره ی ١۷۲٠ – از ۷ تا ١۳ نوامبر ۲٠١۳
برگردان از ن. تیف – ۲۳ آبان ١۳٩٢ پراکنده نویسی های یک آنارکوکمونیست
مطالب دیگر:
حتمن ببینیم! شلیک تانک
ارتش اسد/ سوریه و کشتن فعال رسانه (خبرنگار)
Assad Tank Killing Media Activist in Damascus
Kafranbel Syrian Revolution
https://www.facebook.com/kafrev
انقلاب سوریه در 3 دقیقه. فیلمی هنری از انقلابیون
شهر کفرنبل/ سوریه
Kafranbel: the Syrian revolution in 3 minutes كفرنبل:الثورة السورية في ٣
دقائق
Kafranbel Syrian Revolution
https://www.facebook.com/kafrev
Demonstration called "No to Iranian
Occupation of Syria"
۵ نظر:
دقیقا همون عکسی که میگفتم
مبارزی مشکی پوش در تقابل با پلیس آهنی!
دست آشتی کنان طبقاتی را هم از پشت بسته اید! و به صف اشتی کنان پلیسی پیوسته اید!
آنارشیست های ضدفاشیست انترناسیونالیست دیگر چه صیفه ای است؟ مگر آنارشیست فاشیست هم داریم؟ میدانید چرا مجبورند هزار پسوند را حمل کنند؟ زیرا بی علم طبقاتی و بی ایدئولوژِی باید با این القاب مواضع خویش را مشخص کرد
antifascism antiracism anticapitalism antinationalism anti...
نویسنده به نانوایی دستبرد میزند ولی به دارایی های عمومی مثل بانک یورش نمیبرد و اگر لازم باشد و البته اگر دیر شده باشد بسان 1936 دست به سلاح میبرد اما کنار سلاحش نمیخوابد!
به همین راحتی استراتژی های پارتیزانی را که حاصل سالها تفکر و هزاران شهید است را به بازی و تمسخر میگیرد.
وظیفه ما اگر آگاهی است نباید به انسان دوستی ای که سرمایه میخواهد تن در دهیم انسان دوستی ای که به نجات سران سرمایه و ارتجاع بیانجامد انقلابی نیست، محرومان و زحمتکشان مستحق انسانیتی نیستند که هرروز بر گردنشان طناب اعدام میپیچد و هر روز در فقر به هزار حقارت انسانی وادار میکند،
چطور به جهانی صلح با فرهنگی والا فکر میکنید اما ذره ای به این آلودگی هایی نظیر حقارت و بله قربان گویی و چاپلوسی و سازشگری در مقابل ظلم و ظالم فکر نمیکنید؟
تا زمانیکه مردمتان را به کینه طبقاتی و آنچه که مستحقش است آگاه و مسلح نکنید انقلاب و قیامی به وقوع نمیپیوندد،
رفتار سیاسی خشونت گریز تنها زمانی درست است که ستمگران برما حکمرانی نمیکنند
اما رفتار اجتماعی خشونت گریز و فرهنگ انسانی خود موجب اتحاد خلق میگردد زیرا انسانیت میبیند که کودک کار نباید باشد و این فرهنگی که از آن نام بردی خود موجب همبستگی ای میشود که بر علیه ستمگر، خشن باشیم،
مطمئن باشید تمام مبارزان مسلح رفیق زن و فرزند خود را نمیخورند اینها تنها به علم ناگریز طبقاتی و با سلاح کینه طبقاتی دچار هستند.
______________
ادبیات کودکان نباید فقط مُبلغ “محبت و نوعدوستی و قناعت و تواضع” از نوع اخلاق مسیحیت باشد. باید به بچه گفت که به هر آنچه و هر که ضد بشری و غیرانسانی و سد راه تکامل تاریخی جامعه است کینه ورزد و این باید در ادبیات کودکان راه باز کند.
بهرنگی
_________________
بهرنگ:آنارشیست های ضدفاشیست انترناسیونالیست دیگر چه صیفه ای است؟ مگر آنارشیست فاشیست هم داریم؟ میدانید چرا مجبورند هزار پسوند را حمل کنند؟ زیرا بی علم طبقاتی و بی ایدئولوژِی باید با این القاب مواضع خویش را مشخص کرد
antifascism antiracism anticapitalism antinationalism anti...
رزا: همه ی اسامی بالا متعلق به یک جنبش هستند و اولویت ها یا میدان تاثیر خود را انتخاب کردند.
آنتی راسیستها میدان عملشان نژادپرستی پنهان و نمایان کردن آن است(مثلا وقتی در اکسیونی پلیس فقط کسی با قیافه ی خارجی را از صف بیرون کشید و مدرک شناسایی خواست که مسلما به درگیری کشید و رفقای آنتی راسیست بدرستی عمق نژادپرستی نهفته را در مراسم دادگاه استدلال کردند و پلیس در افکار عمومی بطور گسترده افشا شد و موردهای اینچنینی)
آنتی فاشیستها اغلب حوزه ی مسئولیتشان دفاع رزمی در برابر حمله ی فاشیستها است.
آنتی ناسیونالها روی سازماندهی صلح جهانی، تفکر برداشتن مرزها در افکار عمومی، آزادی سفر و با شعار«نه مرز، نه کشور(ملت)، علیه دیپورت (بازگرداندن اجباری پناهجویان) .. کار میکنند.
اسامی بالا به معنی جدا کردن نیست، بلکه اولویت بر طبق علاقه ی افراد یک جنبش است.
در جلسات معمولی هم مسئولیت سرگرم کردن کودکان، گرداندن جلسه، تهیه غذا و خدمات... تقسیم کار مقطعی میشود.
در جنبش هم آنتی فا، آنتی را و... حوزه مسئولیتشان تقسیم کار شده و البته سیال است. من خودم هم آنتی کا (علیه کاپیتالیسم) هم آنتی را (علیه نژادپرستی) هستم و در آنتی فا دیگر نیستم (بخش بلوک سیاه). بلوک سیاه آمادگی لازم میخواهد که بدلیل داشتن کودک آن را ندارم (بقولی: با چکمه در رختخواب نمیروم!)البته سیاه پوش هستم و خودم را آنتی فا میدانم، اما در جلوی بلوک نیستم و نخودی!
در واقع این اسامی لاتین که نوشتی
antifascism antiracism anticapitalism antinationalism anti...
حوزه های کار در جنبش هستند و هر کدام یک "ایسم" نیستند مانندمثلا مائویسم، استالینیسم، لنینیسم و...
بلکه حوزه های کار یک جنبش هستند.
بهرنگ: مگر آنارشیست فاشیست هم داریم؟
در مورد فاشیست هم راستش من ندیدم!
البته بجای عکس اول پلیس آهنی (که باعث عصبانیت بهرنگ شد)، من ابتدا عکس یک پلیس خواستم بگذارم با تاتوی آرم آنتی فا روی بازویش! البته چون به مطلب نمیخورد آن عکس را برای پستهای بعدی استفاده میکنم:)
در زیر در مورد آنتی نا:
آنتی ناسیونالیسم: (ویکیپدیا)ملیگرایی ستیزی به احساسات مرتبط با مخالفت با ملی گرایی اشاره دارد، که معتقد است که ملی گرایی نامطلوب یا خطرناک است. برخی ملیگرایی ستیزان انسان دوستان و اومانیستهایی هستند که شکل ایدهآلی از جامعه جهانی را تعقیب کرده و خود را شهروند جهانی میدانند. آنان شوونیسم، جینگوییسم و نظامی گری را رد کرده و خواهان زیستن انسانها در صلحند تا در نزاع دائمی. آنان لزوماً با مفهوم کشورها، حکومتهای ملی، مرزهای ملی، نگاهداری فرهنگی یا سیاست هویت مخالف نیستند.
بهرنگ:نویسنده به نانوایی دستبرد میزند ولی به دارایی های عمومی مثل بانک یورش نمیبرد و اگر لازم باشد و البته اگر دیر شده باشد بسان 1936 دست به سلاح میبرد اما کنار سلاحش نمیخوابد!
رزا: نان را میتوان خورد، پول را نه!
اگر با معامله ی پولی مخالف باشید، مانند آنارشیستها پس لزومی ندارد بانک را غارت کنید. البته در پیشباز ملاقات سران 8 کشور (جی20 یا همان جی8) در کانادا چندین بانک به هوا رفت (خسارت به ساختمانهای بانک و نه کارمندان و انسانها)...
چریکهای زمان شاه سابق گویا بانک میزدند برای تامین مخارجشان...
ولی جنبش جیاپاس و کلا مناطق خودگردان آنارشیستی، هرگز مخارج خود را از راه دزدی تامین نمیکنند. ما لغو پول را هدف قرار دادیم و خواهان مبادله اجناس تولیدی هستیم و خواهان برچیدن بانکها و مراکز بورس و...
ما دزد کالایی بنام "پول" نیستیم .
برای مطالعه بیشتر، معاون فرمانده شورشیان مارکوس مطالب خوبی در مورد اینکه "چرا بانک را غارت نمی کنیم" دارد...
ما پول بانکها را آتش زده و خواهان برچیده شدن بانک و سیستم بورس و هستیم.
ما دلیلی برای غارت بانک و دزدیدن پولش برای تامین مخارج مبارزاتمان نمیبینیم.
ما اما درهای انبارهای آذوقه را بروی شکم های گرسنه (به زور هم شده) باز میکنیم.
انبار کردن و انحصاری کردن غذا، برای بالا بردن قیمت آن باعث مرگ بیشمارانی است. غذا نابود میشود تا قیمت آن پایین نیاید. نابودی فراورده های غذایی (ریختن شیر و مواد غذایی به دریا) اغلب خسارات زیادی به آب آشامیدنی و محیط زیست زده و مسلمن باید از آن جلوگیری کرد.
در مورد اسلحه هم بله وقتی در ابعاد گسترده روی سر مردم بمب ریختند (گرانیکا/ اسپانیا) مجبوریم مسلح شویم. بدست گیری اسلحه و ایجاد بریگادهای بین المللی در اسپانیا (1936-1939)البته که یک اجبار بود علیه یورش و قتل عام ارتش فاشیستی (هیتلر، موسلینی، فرانکو و...)
بله آنارشیست با سلاحش نمیخوابد. آنارشیستها انسانها را در آغوش میکشند. نه فلز سرد را!
آنارشیستها ترجیحن عشق میورزند و وجودشان مملو از نفرت نیست.
اگر برای دفاع از خود صدمه ای به کسی زده شود یا مجبور به مبارزه ی مسلحانه شوند مانند اسپانیا، مسلمن لذتی از جنگ ندارند و وجودشان پر از کینه، کینه طبقاتی و انواع کینه ها و عقده ها و آنجور که نوشتید نیست.
مبارزه شان بدلیل عشق به انسان، حیوان و زندگی است تا در کنار مردم از شر فاشیست رها شوند.
اسلحه ی آنها به نمایندگی از "خلق"، "طبقه" و به بهانه ی آزاد سازی و یا ایجاد دیکتاتوری پرولتاریا و ...شلیک نمیکند.
اسلحه ی آنارشیستهای اسپانیا تنها سازی در ارکستر بزرگ مردم اسپانیا بود، برای اجرای سمفونی آزادی از فاشیسم...
بهرنگ: ادبیات کودکان نباید فقط مُبلغ “محبت و نوعدوستی و قناعت و تواضع” از نوع اخلاق مسیحیت باشد. باید به بچه گفت که به هر آنچه و هر که ضد بشری و غیرانسانی و سد راه تکامل تاریخی جامعه است کینه ورزد و این باید در ادبیات کودکان راه باز کند.
رزا: من از کودکم همدردی آموختم.
اکنون نیز در بمباران تبلیغاتی (رقابت و نفرت و مصرف) سیستم به روانش، تنها تلاشم این است که همدردی و عشق به زندگی، حیات، حیوانات و محیط زیستش را فراموش نکند.
جملات بالا که احتمالا از جایی کپی کردید، تاریخ مصرفش با همان مبارزه ی چریکی جدای از مردم به پایان رسیده.
به کودکان هیچ چیزی را نباید آموخت.
از کودکان باید آموخت.
رزا: در مورد خشونت...
من فکر میکنم بهترین مقاله ای را که خواندم از آنارشی خشمگین/عاشق است.
ما هم فردی مجبوریم انقلاب کنیم و هم جمعی علیه ساختارها خرابکاری. مسئله کودکان کار هم فردی است (انسانها هنوز در سلسله مراتب زندگی و تفکر میکنند) کودکان جامعه را مانند کودک خود نمیدانند) و ما گروهی هم باید اقدام به خرابکاری در ساختارها کنیم.
از آنجایی که موقعیت کودکان و حیوانات بدلیل اینکه خودشان نمیتوانند برای رهایی خود مبارزه کنند و شرایط زندگی شان را تغییر دهند، مقاله ی زیر مفید است. حمله به ساختارها و دگرگونی آن (مدرسه و دامداری و...) رهایی کودکان، حیوانات و ایجاد ساختارهای جدید (مدارس کلکتیو، رهایی دام در محیط زیستش و جلوگیری از ازدیاد مصنوعی دام بدلیل مصرف گوشت آن)...
همزمان افکار سازی که حیوانات را نخورند و یا کودک
بچه گدا. بچه پولدار...
نداریم و کودکان هر اجتماعی شرایط رشد باید داشته باشند و جامعه مسئولیت سیر کردنشان را دارد.
افکار سازی ...
بخش کوتاه مقاله حیوانات در پایین.
ما بایستی آزادی حیوانات را به آزادی انسان و زمین پیوند دهیم و از درون آن، جنبش انقلابی و قدرتمندی را به وجود آوریم كه هژمونی كاپیتالیستی را در هم شكسته و جامعه ای بدون انسان -محوری، نوع گرایی، مردسالاری، نژادپرستی، طبقه گرایی، دولت گرایی، دگرجنسخواهگرایی (هتروسكسیم) و هر نوع سلطه ی مهلك و خطرناك سلسله مراتبی را به وجود آورد. نوع بشر شاید در این تلاش موفق نشود، اما با اینحال، این مبارزه ای است كه بایستی به پیش برده شود. گزینه های انتخابی ما دیگر "یا انقلاب یا بربریت" نیست، بلكه امروز انتخابمان یا انقلاب است و یا فروپاشی زیست محیطی و انقراض.
کل مطلب در زیر
http://rosaarchiv-sabotage.blogspot.com/2010/09/blog-post_6641.html
ارسال یک نظر