۰۹ اردیبهشت، ۱۳۹۳

شبکه ی حمایتی!


رزا: شبکه حمایتی متشکل از انسانهای حامی است. آنها را کسی نمیشناسد. اما آنها وجود دارند. برخی زندگی شان شبیه باقی انسانهای ذوب شده در سیستم است. برخی در کلکتیوهای آزاد زندگی میکنند.
هیچ قراردادی بین شان نوشته نشده. تنها انگیزه ی مشترک، آنها را به همدیگر گره میزند.
وقت عمل، میتوان رویشان حساب کرد. آنها مانند قایق نجاتی هستند که وقتی در اقیانوسی به تخته پاره ای چسبیدی، گاهی به نجاتت می آیند. اگر پیام را گرفته باشند...
اولویت آنها ضرورت اقدامی فوری برای نجات است.
نجات آخرین جرقه های امید به انسانیت.
آنها را نه در میتینگهای پر هیاهو می یابی و نه پرچم به دوش!
نه چهره ی رسانه ای هستند، نه "فعال سیاسی"...
نه "فعال زنان" نه فعال "حقوق بشر" نه ....
آنها هرگز و هیچ کجا معروفیتی ندارند.
پیامی آنها را فعال میکند.

پیام کمک!

این شاید آخرین اقدام ما میباشد.
در جهانی که جهان ما نیست...


۲۹ فروردین، ۱۳۹۳

عملِ مستقیم/ انقلاب حاصلِ کارِ روزمره است.

عملِ مستقیم - ۱
پنج شنبه 1 ژوئيه 2004
بخش‌هایِ یکُ‌م و دویُ‌مِ مقاله‌یِ عملِ مستقیم. «عملِ مستقیم» مهم‌ترین شعارِ جنبشِ آنارکوسندیکالیسم است.

منظورِمان از «عملِ مستقیم» چیست

عملِ مستقیم نمادِ سندیکالیسم در عمل است. این دستور، نمایان‌گرِ مبارزه‌یِ هم‌زمان با استثمار و استبداد است، و با وضوحِ ذاتی که در خود نهفته دارد، جهت و گرایشِ طبقه‌یِ کارگر در تلاشِ خسته‌گی‌ناپذیرَش برایِ مبارزه با سرمایه‌داری را اعلام می‌کند.
عملِ مستقیم چنان واضح و شفاف است، که با صرفِ دو کلمه، همه‌چیز را تعریف کرده و تشریح می‌کند. معنی‌یَ‌ش این است که طبقه‌یِ کارگر، در طغیانِ همیشه‌گی علیهِ تشکیلاتِ دولتی‌یِ موجود، هیچ انتظاری از افراد، نیروها و قدرت‌هایِ بیرونی ندارد، بل‌که خودَش شرایطِ مبارزاتی‌یِ خود را ایجاد کرده، و ابزارهایِ مبارزه را از دلِ خود می‌جوید. معنی‌یَ‌ش توجه به تولیدکننده، در اعتراض به جامعه‌یِ کنونی است که فقط شهروند را به رسمیت می‌شناسد. و این‌که تولیدکننده، با فهمِ آن‌که هر تشکلِ رسمی‌یِ اجتماعی یا سیاسی خود را داخلِ این سیستمِ تولید تعریف کرده، می‌کوشد مستقلاً با حذفِ کارفرما و به‌دست‌آوردنِ قدرت در کارگاهِ تولیدی، مستقیماً به روشِ سرمایه‌دارانه‌یِ تولید حمله کرده تغییرَش دهد؛ این تنها راهِ دست‌رسی به آزادی‌یِ حقیقی است.

نفیِ دموکراسی‌گرایی

بنابراین، منظورِ عملِ مستقیم، آن است که طبقه‌یِ کارگر، به جایِ سجده در برابرِ اصلِ اعتبار (اتوریته)، به مفاهیمِ آزادی و استقلال متعهد شود. اصلِ اعتبار، محورِ دنیایِ مدرن است، و دموکراسی آخرین و کامل‌ترین تجسمِ عینی‌یِ آن است. اکنون بشر، به دلیلِ پذیرشِ همین اصل، با هزارات زنجیرِ فکری و مادی به جایِ خود بسته شده، هیچ شانسی برایِ نشان‌دادنِ خواست و ابتکارِ حقیقی‌یَ‌ش نمی‌یابد.
کلِ روشِ سندیکایی، از همین نفیِ دموکراسی‌زده‌گی‌یِ نادرست و ریاکار بر می‌خیزد، که تبلورِ نهایی‌یِ اعتبار است. بنابراین، عملِ مستقیم، درواقع صرفاً به‌زنده‌گی‌آوردنِ اصلِ آزادی، و واقعیت‌بخشیدنَ‌ش در میانِ توده‌ها است؛ این‌بار آزادی را نه به شکلِ ایده‌یی انتزاعی، مبهم و نامشخص، بل‌که به صورتِ مفهومی روشن، و عملی خواهیم یافت، که روحی به مبارزات و مقاومت‌هایِ زمانِ‌مان بدمد: این آزادی تخریبِ روحِ فرمان‌بری و کناره‌گیری است، که انسان‌ها را منحط ساخته، به برده‌هایِ خودخواسته بدل می‌کند؛ و هم‌چنین شکوفه‌دادنِ روحِ انقلابی‌گری است، که جامعه‌یِ انسانی را حاصل‌خیز خواهد ساخت.
گسیخته‌گی‌یِ بنیادین و کامل میانِ جامعه‌یِ سرمایه‌داران و دنیایِ کارگران، آن‌طور که در عملِ مستقیم نهفته است، در این شعارِ انجمنِ بین‌المللی‌یِ کارگران (International Worker`s Association - IWA / Association Internationale des Travailleurs AIT) بیان شده بود: «آزادی‌یِ کارگران تنها به دستِ خودِ کارگران به انجام خواهد رسید». IWA/AIT، با دادنِ بیش‌ترین اهمیت به سازمان‌هایِ اقتصادی، به واقعیت‌یافتنِ این جدایی کمکِ شایانی کرد. IWA/AIT به‌درستی فهمیده بود که تغییرِ اجتماعی باید از پایین بیآغازد، و تغییراتِ سیاسی صرفاً نتایجِ تغییراتِ ایجادشده در سیستمِ تولید هستند. به همین خاطر هم بود که از فعالیتِ اتحادیه‌هایِ صنفی، که چیزی جز عملِ مستقیم نیستند، استقبال کرده، طبیعتاً، به کارِ آن‌ها مشروعیت داده، و از قدرت و تأثیرِشان حمایت کرد.
عملِ مستقیم درحقیقت همان کارکردِ عادی‌یِ اتحادیه‌ها و دلیلِ وجودی‌یِ آن‌ها است؛ خواستِ محدودشدنِ کارکردهایِ چنان سازمان‌هایی خواستِ احمقانه‌یی است؛ و ایده‌یِ گردآمدنِ حقوق‌بگیران با هدفِ آماده‌ترشدن برایِ پذیرش و تحملِ سرنوشتی که جامعه‌یِ بورژوایی برایِ‌شان در نظر گرفته (تولید برایِ دیگران)، شوخی‌یِ مسخره‌یی بیش نیست. بسیار روشن است، که هدفِ گردآمدنِ افراد در اتحادیه، با وجودِ داشتنِ دیدگاه‌هایِ مختلفِ اجتماعی و سیاسی، هم‌کاری با یک‌دیگر و سازمان‌یافتن، به عنوآنِ افرادِ مستقل، برایِ دفاع‌اَزخود، و مبارزه‌یِ مستقیم است. اشتراکِ منافع آنان را آن‌جا گرد می‌آورد؛ آن‌ها از رویِ غریزه جذبَ‌ش می‌شوند. آن‌جا، در این پرورش‌گاه‌هایِ زنده‌گی، کارِ انگیختن، برنامه‌ریزی و آموزشِ آنان انجام می‌شود؛ اتحادیه‌یِ صنفی، آگاهی‌یِ کارگران را، که به خاطرِ تعصب‌ها و غرض‌ورزی‌هایِ تلقین‌شده توسطِ طبقه‌یِ حاکم، تضعیف شده، افزایش می‌دهند؛ چشمانِ‌شان را به نیازِ روزاَفزونِ مبارزه و انقلاب می‌گشایند؛ آن‌ها را، با نظم‌بخشیدن به تلاش‌هایِ‌شان، برایِ نبردهایِ اجتماعی آماده می‌سازند. با چنین آموزشی، به این‌جا می‌رسیم که هیچ فردی، هیچ‌گاه، کارِ فعالیت در جای‌گاهی که هست را، به دیگران نسپرده، خود به فعالیت بپردازد. در این تمرین‌ها است که شخص به ارزشِ خود پی می‌برد، کلِ عملِ مستقیم هم، در ستایشِ همین ارزش نهفته است. بدین‌ترتیب، کاردانی، خلقُ‌خو، شخصیت و توانایی‌یِ تمرکزِ شخص در اختیارَش قرار می‌گیرند. عملِ مستقیم اعتماد به نفس می‌آموزد! خوداِتکایی می‌آموزد! تسلط بر نفس می‌آموزد! و فعالیت برایِ خود را می‌آموزد! 

برای خواندن کل مطلب روی اینجا کلیک کنیم.

" دولت برای بردگان است; انسانهای آزاد بر خود حکومت میکنند."

۲۸ فروردین، ۱۳۹۳

باگ خیلی خطرناک ، پسورد ها را فورن عوض کنیم!


سلام رزا جان
هفتم آوریل یک باگ خیلی خطرناک توی کتابخانه های نرم افزار اوپن اس اس ال گزارش شد که از دوسال پیش این توی نرم افزار بوده با این باگ می شده ایمیل ها و پسورد ها و پیامها و همه ی چیزهایی که با پروتکول اچ تی تی پی اس ، رمز می شده رو خوند.  البته مشکل بزرگ این هست که تقریبا  بییشترسایت ها از این نرم افزار استفاده می کنند حتی نرم افزار تور هم از این نرم افزار برای برقراری ارتباط استفاده می کرده.  البته همون هفتم آوریل این مشکل امنیتی رفع شد.  برای همین توصیه می شه که پسورد ها عوض بشه
اینم سایت باگ:
http://heartbleed.com/

با عشق و همبستگی

۲۵ فروردین، ۱۳۹۳

انتشار عکس قاتل فراری، مخفی شده در برلین- آلمان



 «فردین» شوهر «فرخنده» و قاتل او، پس از قتل همسرش فراری و اکنون در آلمان اقامت دارد.

از دوستانی که از قاتلین زنان اطلاع دارند، لطفن با ایمیل بلاگ تماس بگیرند.

قاتل فراری در کشورهای ترکیه، عراق، قبرس و آلمان رفت و آمد داشته است و در حال حاضر نیز در شهر برلین زندگی زیرزمینی دارد.

آفتاب: به گزارش ایران، بازپرس جنایی کرج خواستار انتشار عکس این قاتل شد تا کسانی‌که در ایران و آلمان اطلاعاتی از مخفیگاه و سرنوشت وی دارند با پلیس اینترپل یا پلیس آگاهی کرج تماس بگیرند.طلاق و جدایی از فرزندش پایان رؤیاهایش بود، چاره‌ای نداشت از کامیاران به کرج رفت و خانه‌ای در همسایگی دختر عمویش اجاره کرد. شب‌ها به‌خاطر دوری از پسر کوچکش خواب نداشت و در حسرت کودکش همچون شمع آب می‌شد تا این‌که با مرد جوانی به‌نام «فردین» آشنا شد که داستان زندگیش شبیه زن جوان بود. مدت کمی از آشنایی‌شان نمی‌گذشت که «فرخنده» 25 ساله با «فردین» 27 ساله ازدواج کردند ولی این پایان داستان شوم نبود.چند ماهی که گذشت «فرخنده» خواست پسر کوچولویش را به خانه‌اش ببرد تا برایش مادری کند ولی شوهرش مخالف بود و این اختلاف هر روز عمیق‌تر می‌شد تا این که حادثه هولناکی رخ داد
جنایت خاموش
ساعات پایانی شب 25 اردیبهشت ماه سال 84 پلیس 110 کرج در جریان قتل زن جوانی قرار گرفت و دقایقی بعد تیمی از مأموران به همراه بازپرس احمدی، کشیک قتل دادسرای امور جنایی کرج پای در قتلگاه در محله شاهین‌ویلا گذاشتند و با جسد بی‌جان و غرق در خون «فرخنده» که با ضربات چاقو به کام مرگ فرو رفته بود روبه‌رو شدند.صحنه دلخراشی بود، معاینه‌ها نشان داد «فرخنده» با 16 ضربه چاقو به قتل رسیده و تحقیقات میدانی مشخص کرد این زن بدون این‌که پسرش را برای آخرین بار در آغوش بگیرد قربانی اختلاف مرگباری با شوهر دوم خود شده است.بازپرس احمدی خیلی زود تجسس‌ها را آغاز کرد و دختر عموی «فرخنده» را که تنها شاهد جنایت بود تحت بازجویی گرفت.این دختر وحشت‌زده گفت: «فرخنده» پس‌از جدایی از شوهر اولش با «فردین» ازدواج کرد و از همان رو نخست با هم اختلاف داشتند، دختر عمویم می‌خواست پسرش را نزد خودش بیاورد ولی شوهرش قبول نمی‌کرد و به همین خاطر چندین بار باهم درگیر شده بودند.وی در ادامه افزود: عصر امروز دختر عمویم با حالتی پریشان به‌خانه‌ام آمد و در حالی که بسیار ناراحت بود به من گفت از زندگی با «فردین» خسته شده و به‌خاطر بدرفتاری‌هایش می‌خواهد به کامیاران برگردد. از وی شنیدم «فردین» نیم‌ساعت پیش به خانه‌شان رفته و با چاقو به جانش افتاده و وی با برداشتن چادرش از خانه فرار کرده و به خانه من پناه آورده است.زن جوان گفت:نگران حال «فرخنده» بودم و آن شب وی را در خانه‌ام نگه داشتم و قرار بود فردا به عمویم زنگ بزنم و ماجرا را تعریف کنم. ساعت 12 شب خواب بودیم که زنگ خانه به صدا درآمد، از آیفون‌تصویری دیدم «فردین» جلوی در خانه است، تصور کردم برای آشتی آمده و در را باز کردم. وی به خانه آمد و ناگهان چاقویی که زیر لباسش پنهان کرده بود را بیرون کشید و به سوی فرخنده حمله‌ور شد و با ضربات چاقو وی را به قتل رساند، سپس به سوی من آمد ولی پایش لیز خورد و با فریادهای کمک‌خواهی من چاره‌ای جز فرار ندید. با ادعای این زن، بازپرس احمدی به تیمی از اداره قتل پلیس آگاهی کرج مأموریت داد تجسس‌های ویژه‌ای برای یافتن سرنخی از مرد جنایتکار انجام دهند.مأموران با وجود اقدام‌های مخابراتی و اطلاعاتی ویژه به سرنخی از قاتل فراری نرسیدند و پی بردند این مرد کرج را ترک کرده و گریخته است.
فرار 8 ساله
 با گذشت هشت سال از این ماجرای غم‌انگیز تلاش پلیس جنایی برای یافتن ردی از قاتل فراری به بن‌بست خورد و ردیابی‌های اطلاعاتی نشان  می‌داد وی به صورت قاچاقی از مرز زمینی به کشور عراق گریخته و از آنجا به کشور دیگری رفته و هیچ سرنخ دیگری از خود بر‌جای نگذاشته است.کارآگاهان در آخرین تلاش خود از پلیس اینترپل خواستند مرد جنایتکار را تحت تعقیب بین‌المللی قرار بدهد و با انتشار تصویرش ردی از وی به‌دست بیاورند ولی باز هم تحقیقات به گره کور خورد تا این که پلیس موفق به یافتن ردپایی از «فردین» در کشور آلمان شد و این در حالی است که قاتل فراری با اسامی جعلی در این کشور اروپایی زندگی می‌کند.
ردیابی‌های اینترپل ایران
با توجه به این فرار طولانی، پلیس اینترپل با اطلاعاتی که کارآگاهان پلیس آگاهی کرج در اختیارشان قرار دادند موفق به ردیابی «فردین» در شهر برلین آلمان شدند و در تلاش هستند با ادامه تجسس‌های اطلاعاتی خود وی را دستگیر و به ایران بازگردانند.ردیابی‌های پلیسی نشان می‌دهد قاتل فراری در کشورهای ترکیه، عراق، قبرس و آلمان رفت و آمد داشته است و در حال حاضر نیز در شهر برلین زندگی زیرزمینی دارد.

بنابراین گزارش، بازپرس شعبه 22 دادسرای کرج خواستار انتشار تصویر مرد جنایتکار شد تا کسانی که داخل یا خارج از کشور بویژه ایرانیان مقیم آلمان اطلاعاتی از مخفیگاه «فردین» دارند با پلیس آگاهی کرج یا پلیس اینترپل ایران تماس بگیرند

۲۴ فروردین، ۱۳۹۳

درباره ی برچیدن چادرهای اعتراضی و زد و خورد میان پناهجویان میدان اورانیون/ برلین


همه از آب و هوا صحبت میکنند، ما از برلین/آلمان
عکس: زنی که نمیخواهد چادرهای اعتراضی را ترک کند و پس از خراب کردن چادرها و ورود پلیس به محل در بالای درختی پناه گرفت و تاکنون بپایین نیامده.
ما از میدان اورانیون در آلمان می گوییم. میدانی در برلین. میدانی که در اشغال پناهجویان بود. و پس از بیش از یکسال و نیم مقاومت و زندگی در چادرهای اعتراضی، اما در روز 8 آوریل، بدست گروهی از همان پناهجویان با چماق، چاقو، میله های آهنی و انواع دیگر سلاح سرد، یک شبه بر سر آنها که میخواستند هنوز بمانند، در حمایت پلیس آلمان، آوار شد...
قول و قرارهای سیاستمردان برای اُسکان پناهجو و رسیدگی سریعتر به پرونده ی اقامت آنها برای بخشی از پناهجویان آنقدر کارساز بود که اینان مسلح شده و بر سر بقیه ای که زیر بار قول و قرار سیاستمداران نرفتند، و به هر دلیلی نخواستند این مرکز را تخلیه کنند، تاختند.
مسلمن هر انسانی آزاد است که برود و قایق خود را به ساحلی امن برساند. اما آیا به قیمت بیرون کردن، ضرب و شتم دیگری؟ به قیمت چاقو کشیدن به صورت دیگری، که میخواهد بماند و زیر قبول قول و قرار نمیرود؟
البته آلمانی های حمایت کننده ی چادر های اعتراضی در میدان اورانیون برلین از بجان هم افتادن پناهجویان مدتی در شوک فرو رفتند. رسانه های دولتی چهره ی وحشی خارجیان درگیر را سرتیتر روزنامه هایشان کرده  و زد و خورد میان پناهجویان را به خشونت ذاتی خارجیان ربط دادند تا  به شهروندان آلمان ثابت کنند، "اینها که آمدند بمانند" و آلمانی شوند، یا برای ما کار کنند و کنار ما زندگی کنند، یک مشت "وحشی" ای بیش نیستند و با قمه و چاقو، جنایتکارانه به جان هم افتاده اند.

اما باز باید پرسید، کدام پناهجویان و کلن ما از کدام دسته حمایت میکنیم و اصولن جنایتکار اصلی چه کسی است؟
قیمت سکونت پناهجو و رسیدگی به پرونده ی پناهجویی و اقامت در آلمان یا اروپا را چه کسی تعیین میکند؟
قیمت آن در برلین تیغ کشیدن به صورت همدرد و همسایه است.
آنان که این قیمت گذاف را تعیین کردند، سیاستمداران هستند. جنایتکاران اصلی.
مسلمن چادرهای اعتراضی میدان اورانیون را پلیس در طی بیش از یکسال نتوانست جمع کند. پس بهترین راه همان ایجاد تفرقه بود و همیشه هم کارساز است، چرا که 
ما هنوز نتوانسته ایم قدرت واقعی همبستگی و همبستگی جهانی را درک کنیم.

از طرفی دیگر حامیان آلمانی نیز سالها است که پناهجویان را موجودات بینوایی می بینند، سوژه ی حمایت. بدون هیچگونه اختیار. موجوداتی تحت قدرت ادارات، ادارات و بوروکراسی عریض و طویل سیستم که پناهجو را به نابودی و به خودکشی کشانده، دیپورت و زندانی کرده، یا از یاد رفتگان در خوابگاههای خارجیان...
خوشبختانه  پس از درگیری در میدان اورانیون برلین، زنی بنام ناپولی،  که علیه رفتن به خوابگاه جدید مقاومت کرد. جان سالم به در برده اش را به بالای درختی در همان میدان اورانیون برلین نجات داد. او چند روزی است که بالای درختی در میدان اورانیون مانده و خواهان ملاقات سیاستمردان مسئول این قمه کشی است.
هم اکنون در حمایت از او 4 نفر (از همین خارجیان خواهان ماندن) به اعتصاب غذا دست زده اند.
علیه تخریب کامل چادرهای اعتراضی میدان اورانیون حدود 1800 نفر در برلین راهپیمایی کردند.
اما بدون هرگونه امیدی به بهبود وضع بقیه ی پناهجویان که از این معامله ی پناهجو – سیاستمدار نفعی نبرده اند.
اگرچه این حق معامله گری پناهجویان است که برای رسیدن به رتبه ی "شهروندی" هر  عملی صلاح است انجام دهند، اما نه به قیمت سد کردن مبارزه ی دیگران و یا بد تر از آن، زخمی کردن یا کتک زدن دیگری درحد کُشتن.
این یعنی
 پادوی پلیس شدن در جهت نابودی بقیه.
مسلمن این همکاری ها محکوم است.
همکاری با پلیس در جهت  سرکوب بقیه پناهجویان محکوم است. بخصوص اینکه خود پناهجو باشی و برای نواله ای روی دیگران تیغ بکشی.
وبلاگ خبری برلین
The Acttivists in Hungerstrike still need your support trough night shifts and hot drinks!

اخبار تصویری و کتبی به زبان آلمانی در لینکهای زیر.
Räumung Refugee Camp Oranienplatz 08.04.2014


In the early hours of April, 8th 2014, the eviction of the refugee camp at the Oranienplatz in Berlin Kreuzberg (Germany) was executed. Several of the refugees living there accepted an offer of the local district authority to move into a house and left voluntarily.
However another group of the refugees and their supporters decided to stay and refused to leave the camp and tried to stop the destruction of the camp which caused minor clashes both between groups of refugees and between refugees and supporters. As a result, a hastefully errected fence of the district authority around the camp was torn down, which lead to the forceful clearing of the camp by a large number of german riot police.
فیلم رسانه های دولتی در زیر
Chaos am Oranienplatz

صحنه ی درگیری بین پناهجویان لمپدوزا (طرفدار رفتن) و پناهجویان مخالف رفتن در زیر
Streit auf dem Oranienplatz
تفرقه بینداز و حکومت کن! فیلم زیر
Oranienplatz - Räumung O-Platz -- spalten und herrschen -- Kreuzberg Flüchtlingscamp
مصاحبه با زنی که نمیخواهد چادرهای اعتراضی را ترک کند و پس از خراب کردن چادرها و ورود پلیس به محل در بالای درختی پناه گرفت و تاکنون بپایین نیامده. فیلم زیر
Ein aufschlußreiches Interview mit einem der Baumbesetzer_innen vom O-Platz
Germany: Refugee to stay up tree till death, for dignity
Oranienplatz räumung
Video- Bericht: O-platz 09.04.2014 , die Wurzeln des Kampfs
  http://youtu.be/yppH7Ik9J2E

۱۸ فروردین، ۱۳۹۳

لینک مطالب و کامنتهای خواندنی نوروز 93

 برای خواندن مطالب در منبع روی تیترها کلیک کنیم.

 زندگی نامه لوییز میشل + «لوئیز میشلِ شورشی»نسخه کامل فیلم+ کتاب

 آن گره‌های سبیلی / فهیم نورشاهی

من نه آن بید ضعیفم که به هر باد بلرزم

 مینا زرین در مورد اعتراض لخت در پاریس جلوی موزه ی لوور توسط مریم نمازی و زنان خاورمیانه و... 

من (مینا زرین) مطرح کردم با تایید جا و مکان آن توافق نداشتم اما از این خلاقیت و ایده که بتونه در کنفرانسها و هیئت های ایرانی استفاده بشه...

  بگذار سرکردگان جهان در برابر انقلاب آنارشیستی بر خود بلرزند بردگان در این میان، چیزی جز حلقه های اسارتِ قدرت را از دست نمی دهند ولی جهانی پر از آزادی بدست می آورند بردگان جهان به پا خیزید. 

به گزارش ایسنا، ستار بهشتی کارگر وبلاگ‌نویسی بود که در آبان ۹۱ ماه در بازداشتگاه پلیس فتا کشته شد. پس از آن، پرونده‌ قتل ستار بهشتی در شعبه یک بازپرسی دادسرای امور جنایی پایتخت باز شد. این پرونده پس از کش‌وقوس‌های فراوان منجر به صدور کیفرخواست با اتهام قتل شبه‌عمد برای یکی از ماموران پلیس فتا شد، ولی با اعتراض وکیل‌مدافع اولیای دم ستار بهشتی پرونده به دادگاه عمومی ارجاع شد و این مرجع در نهایت نظر دادستانی مبنی بر شبه‌عمد بودن قتل ستار بهشتی را تایید کرد. پس از رد اعتراض پورفاضل به کیفرخواست در شعبه ۱۰۵۷ دادگاه عمومی، این شعبه، ۱۹ فروردین ۹۳ را برای رسیدگی به اتهام قتل شبه عمد ستار بهشتی توسط یکی از ماموران پلیس فتا تعیین کرد. بعد از آن، گیتی پورفاضل با اعلام انصراف موکلانش از پیگیری پرونده با اتهام قتل شبه عمد، گفت: بازپرس معتقد بود که قاتل انگیزه قتل نداشته و ضرباتی که به ستار بهشتی وارد کرده کشنده نبوده است در حالی که ضربات وارد شده به او سبب خون‌ریزی ریه، کبد و زیر پروانه مغز او شده بود و در اثر همین خونریزی و نرسیدن اکسیژن لازم به این ارگان‌ها، وی فوت کرده است. وی گفت: اولیای دم ستار بهشتی معتقد به عمدی بودن قتل فرزندشان هستند و با توجه به اینکه قصد دریافت دیه ندارند در جلسه دادگاهی که ۱۹ فروردی برگزار می‌شود شرکت نخواهند کرد.

 آخرین مصاحبه منتظری در مورد اعدامهای 67 

گوگرد موجود در گازوییل ایران بیش از ۸۰۰ برابر استاندارد جهانی

سهمیه‌ بندی جنسیتی به پزشکی هم رسید وزرات بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ایران اعلام کرده که قصد دارد ورود دختران به رشته‌های پزشکی را محدود کند. این تصمیم به علت "ناممکن بودن" اعزام پزشکان زن به مناطق دوردست و کمبود پزشک در این مناطق اتخاذ شده است. 

عکس‌های تصویرگر خشونت که خود قربانی خشونت شد عکاس جنگی آلمانی یک روز پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۴ افعانستان در این کشور ترور شد. آنیا نیدرینگ‌هاوس، روایتگر تصویر خشونت از سارایوو تا بغداد و کابل، خود در نهایت قربانی خشونت شد. گزیده‌ای از تصاویر او اینجا:
آنیا نیدرینگ‌هاوس (راست) با همکار خود کتی گنون، روزنامه‌نگار کانادایی، در کاروانی که پلیس و ارتش افعانستان از آن مراقبت می‌کردند، روز چهارم فوریه (۱۳ فروردین) در خوست در شرق افغانستان در حرکت بود. یک مأمور پلیس به سمت خودروی حامل این دو رفت و به سوی آنان آتش گشود؛ نیدرینگ‌هاوس کشته و همکار او به شدت مجروح شد.


مناظره شماره 14، آنارشیسم چیست؟ با شرکت رامین ژوبین و سعید صالحی نیا

 از کامنت دونی بلاگ:
سعید صالحی نیا: در این سایت تو نه اثری از افشاگری زوایای حکومت اسلامی هست و نه نقدی جدی به نظام نابرابر جهان.سراسر مهمل گوئیست و تصویریست از ادمی مخبط! اینست انارکوفمینیزم و هدیه اش به مردم و زنان!

 رزا: ...اینکه زمانی که من کودک بودم شما، آقای صالحی نیا! از افراد حزب توده و در بسیج و حزب الله به شغل شریف مشغول بودید را من نمیگویم بلکه افراد حزب خودتان "کمونیست کارگری" افشا کردند و بعدش هم با تیپا بیرونتان انداختند.
حال دست پیش گرفته،  پس نیفتید...

جایگاه واقعی سیاستهای سعید صالحی نیا / محمود احمدی
بسیاری میدانند که سعید صالحی نیا از فعالین شناخته شده حزب توده ایران بوده است. ایشان خودشان بارها به این مساله رسما و علنا اذعان کرده است. تا اینجای مساله هیچ ایرادی وجود ندارد. افراد میتوانند عضو احزاب راست و ضد انقلابی باشند و بعد به نقد آنها بپردازند. اما تجربه صالحی نیا متفاوت است. مطلبی که ایشان به آن کمتر پرداخته است پروژه ای است که در حزب توده دنبال کرده است. باز هم بنا به گفته خودشان٬ ایشان از جانب حزب توده ماموریت داشته است که در سپاه نفوذ کند و سیاستهای حزب توده را در سپاه پیگری کند. ایشان بنا به ادعای خودشان مسئولیت آموزش یک واحد سپاه را عهده دار بوده است. اظهار این مطالب یک اتهام و یا افترا به ایشان نیست. خودشان بارها در جمع های سیاسی غیر حزبی نزدیک به خود مطرح کرده است که نقش نفوذی حزب توده در سپاه را عهده دار بوده است. بعلاوه حتی اعلام کرده است که بخشی از مسائل آموزشی ایشان چگونگی مقابله با "ضد انقلاب" از زاویه پیشبرد اهداف مشترک سپاه و حزب توده بوده است.
سعید صالحی نیا در این زمینه باید به سئوالات متعددی پاسخ دهد. مثلا در آموزش سپاه چه نقشی را عهده دار بوده است؟ چگونه با "ضد انقلاب" مقابله میکرده است؟ چه پروژه هایی را در قبال سازمانهای چپ و رایکال و انقلابی و کلا اپوزیسیون رژیم اسلامی به پیش میبرده است؟ نقش شخصی ایشان در این زمینه چه بوده است؟ آیا این پروژه منجر به اسارت و تعرض به فعالین انقلابی و کمونیست و آزادیخواه هم شده است؟ تاریخ حزب توده پر از صفحات ننگینی در این زمینه است. تاریخ شخص صالحی نیا چطور؟ ما جرم جمعی سیاسی نداریم. مسلما نمیتوان همکاریهای آشکار حزب توده با مسئولان امنیتی رژیم و لو دادن فعالین کمونیست و چپ و انقلابی را به پای تک تک افراد این سازمان ارتجاعی نوشت. اما این سئوال در مقابل سعید صالحی نیا قرار دارد ... 
 محمود احمدی: آنچه واضح است و خود ایشان (صالحی نیا) به آن اذعان کرده است این است که سعید صالحی نیا در سپاه از جانب حزب توده مامور بود. سیاستهای این حزب را در سپاه در پوشش یک فرد مسلمان و "مومن" و "حزب اللهی" به پیش میبرده است. ایشان در مدتی که در سپاه مشغول بوده است رسما دروغ میگفته است و رسما تلاش میکرده است که سیاستهای حزب توده را با زبان حزب الله و ارتجاع اسلامی به پیش ببرد. گویا تاریخ باز هم تکرار شده است. ایشان که چند سالی است به عضویت حزب در هم ریخته کمونیست کارگری در آمده است٬ پرچم نقد لنین و حکومت کارگری را در این حزب به اهتزاز در آورده است و این کار را هم هر روز با قسم خوردن به کمونیسم کارگری انجام میدهد. آیا تردیدی هست که ایشان عین همین کار را هم در سپاه پاسداران دنبال کرده است؟ سیاستهای حزب توده را با ظاهر حزب الله و قسم خوردن به "امام خمینی" به پیش برده است. این بار هم کوشیده است که سیاستهای ارتجاع ضد کمونیستی و ضد لنینی را با قسم خوردن به "کمونیسم کارگری" به پیش ببرد. این نقش و جایگاه سعید صالحی نیا را باید افشاء و طرد کرد . 

....سعید صالحی نیا همانطور که خود نیز می گوید در حزب توده فعالیت سیاسی کرده است و از قرار آنقدر نیز مورد اطمینان این حزب بوده است که به ایشان ماموریت داده می شود که به درون سپاه پاسداران اسلامی نفوذ کند و سیاستهای حزبش را در مخوفترین و عقیدتی ترین ارگان سیاسی - نظامی رژیم وحشی و آدمکش اسلامی تبلیغ ترویج کند. سعید صالحی نیا افتخار می کند در حزب توده بوده است و حزب توده را هم پرچمدار مارکسیسم و لنینیسم می داند. ......
جناب صالحی نیا من از شما می پرسم شما و حزب متبوعتان در جوانی٬ حزب توده٬ که از قرار به عضویت در آن هنوز افتخار می کنید و زمانی که در سپاه پیشبرد اهدافشان کار میکردید٬ چند نفر انقلابی و کمونیست و کارگر را شنیدید که توسط این نیروها کشته شدند؟ چه تعداد کمونیست و یا مجاهد را شنیدید که توسط سازمان حزب توده به رژیم معرفی شده اند؟ زمانیکه ترکمن صحرا و کردستان را به خاک و خون کشیدند و حزبتان در کنار رژیم ضد امپریالیستتان و "براداران سپاهی" قرار داشتید٬ چه احساسی داشتید؟ وقتی حزب شما با "براداران اکثریتی" شعار پاسداران باید به سلاح سنگین مسلح شوند را در نشریاتتان با تیتر بزرگ می نوشتید٬ شما چه احساسی داشتید؟ وقتی افرادی نفوذی حزب توده در تشکیلاتهای نیروهایی رادیکال و انقلابی همچون سازمان پیکار و دیگر سازمانهایی که با رژیم جمهوری اسلامی مبارزه می کردند به "براداران پاسدار اطلاع" می دادند و آنها را اعدام می کردند٬ شما چه احساسی داشتید؟ وقتی کارگران گرسنه برای دستمزدهایشان اعتصاب می کردند و شماها افتخار کنندگان به حزب توده آنها را ستون پنجم خطاب می کردید و توسط براداران پاسدارتان در آن زمان سرکوب می شدند٬ چه احساسی داشتید؟ وقتی حزب شما از جنگ ارتجاعی ایران و عراق دفاع میکرد و حزب آن زمان شما به همراه رژیم مردم را برای کشته شدن در میدانهای مین به شرکت در جنگ دعوت میکرد٬ چه احساسی داشتید؟ در این جنگ ارتجاعی بیش از یک ملیون انسان بیگناه از هر دو طرف کشته شدند و هر صدای آزادیخواهی و برابری طلبی را به بهانه اینکه "میهن در خطر است" در گلو خفه کردند و کشتند٬ شما در آن زمان در حزب توده چه احساسی داشتید؟ جناب صالحی نیا سابقه سیاسی شما نشان میدهد که در سفسطه بازی استادید.....

رزا: جناب صالحی نیا به نظرم شما انسان بسیار مخدوشی میباشید.
روزی نه چندان دور پرونده ی شما هم بمانند امیر فتانت رو میشود.
تا آنزمان میتوانید به شانتاژهای خود ادامه دهید.
مردم ایران نیز بسیار باهوشتر از پروژه های شما میباشند.
بفرمایید افشا کنید، تحریف کنید...
جنبش، شماها را مانند سنگی پوک زیر چرخهایش آرد میکند... 

۱۶ فروردین، ۱۳۹۳

یادداشت سرگشاده به سیمین مجد در رابطه با ادعای " سقط جنین گرائی" من و فیمینیسهای آنارشیست!



سیمین عزیز
    من از بررسی و برخورد به نظراتم از طرف شما بسیار ممنون هستم و شخصن از اینکه (شاید بدلیل "نه" گفتن به مناظره های نمایشی شوهرتان در کانال یوتیوب) آنقدر جالب شدم که انگیزه ی نوشتن در شما هم ایجاد شد.
 اما عزیز من، کتاب ویرجینیا ولف "اتاقی از آن خود" را وقت کردید حتمن بخوانید.
   زمانش خیلی وقت است که فرا رسیده!
    زنان بیش از یک قرن است که در پی آزادی اقتصادی از شوهران اقدام کرده اند.
    آزادی عاطفی اما بس سهمگین است
    هر زمان شما نیز مانند خانم آذرماجدی (همسر مرحوم منصورحکمت) تمایل به مناظره با من (و یا طرفداران حق انتخاب زنان بر بدنشان) را داشتید، من با افتخار در کنارتان نشسته و با شما گفتگو میکنم.
    و یا در هر موردی که شما علاقمند باشید.
    تا زمانی که برای یک گفتگو و چت کوتاه مجبور به تحمل شوهرتان باشم، متاسفانه حتی رغبت دیدارتان را هم در مجازی ندارم و چه برسد اشتیاق خواندن مقاله ی مشترک شما با همسر گرامی...
    راستش حتی کودک من هم حاضر نیست اینهمه در من ادغام شود.
    استقلال زنان از جامعه ی مردان و شوهران و پدران، هزینه دارد.
    هزینه اش بسیار بالا است، میدانم.
باری   
    هر وقت خود اندیشه تان را هر چند ناقص و هر چند ناکامل بروی صفحه آوردید و امضای خود را در زیر پایش گذاشتید، ارزش خوانده شدن و نقد احتمالی را دارد.
    دوران یک روح در دو بدن دیر زمانی است که گذشته
    پس هر وقت نوشته ای از خود داشتید، برایم بفرستید، مطمعنن با اشتیاق خوانده و پابلیش هم میکنم.
    با دوستی
    رزا

 پ.ن.: علاقمندان به شنیدن فشرده ی نظراتم در مورد سقط جنین (بدون تحریف) میتوانند به لینک گفتگوی زیر مراجعه کنند.
میزگرد رادیو پیام- ستمکشی زن، سقط جنین، کمونیسم
در این میزگرد رزا روشن آنارشیست فمینیست، آذر ماجدی از رهبری حزب اتحاد کمونیسم کارگری و رئیس سازمان آزادی زن و علیرضا بیانی از جریان مارکسیسم انقلابی شرکت دارند و در مورد منشاء ستم کشی زن صحبت می کنند.

مرتبط:
   


بقیه ی کامنتها در روی کلمه ی اینجا کلیک کنیم.

۱۲ فروردین، ۱۳۹۳

آنارشیسم و مغز انسان!

برای خواندن کل اراجیف جدید سعید صالحی نیا به روی اینجا کلیک کنیم.
سعید صالحی نیا: وجه ضد اتوریته آنارشیزم از دید من وجهی ضد علمیست.مخالف ماهیت انسانست.آنارشیزم مدعی است که مخالف هرگونه اتوریته است.انسان مغزش اساسا در روابط اجتماعی با پذیرش اتوریته کار می کند. لذا ادعای محو اتوریته ادعای مشابه دوشیدن گاو نر است. همانطور که ادعای سوسیالیست بودن ذاتی آدمها! سوال عملی اینست که چه اتوریته ای در چه وسعت مگانی زمانی و موضوعی باید باشد و چگونه فضا برای تغییرش اماده باشد؟ اینها سوالات عملی درست است و پاسخ طبعا در دست انارشیستها نیست.

رزا: صالحی نیا انسان اتوریته و قدرت طلبی است. با دانش قرن 19 در صدد توجیه رفتارش هم هست. از آنجایی که مدرک دکتر هم در پالانش دارد، تشخیص دادم بد نیست به برخی از افاضاتش بپردازم. البته حیف وقت که گذاشت روی بدآموزی ها و اطلاعات غلط این آدمها، وقتی هر کس میتونه بزنه بیرون و از طبیعت لذت ببره!
برای همین فقط به جمله ی بالاش میپردازم. و حوصله ی بررسی مقاله ی وصله بندی اش را ندارم...
صالحی نیا نوشته: انسان مغزش اساسا در روابط اجتماعی با پذیرش اتوریته کار می کند.
رزا: صالحی نیا این جمله را در پی اخی و بد بودن آنارشیسم ضد اتوریته و قدرت نوشته. سواد صالحی نیا اما در همان قرون وسطی گیر کرده است.
اینکه قرن 19 قرن ماشین بود، تاثیرش را هم در زبان میشه دید. «بدون فرمان نمیشه رانندگی کرد»، «به روغن کاری احتیاج داشتن» ، «گیرپاژ کردن» پنچری مغز را گرفتن و...
اینکه مغز انسان برای کار کردن محتاج پذیرش آتوریته است، این هم از افاضاتی هست که قرن ها کودکان را مجبور به یادگیری، تعلیم و تربیت کردند، با کتک و زور، تشویق و جایزه...چماق و هویج...
رزا: مغز انسان برای کار کردن احتیاج به انگیزه داره، نه اتوریته. انسانی که در 70 سالگی عاشق یک چینی میشه و زبان چینی یا ژاپنی و... یاد میگیره...
اصولن هر انسانی با داشتن انگیزه یاد میگیره فرای مرزهای قراردادی که برایش تعیین کردند بره. هر کاری در واقع نیاز به انگیزه داره.
تا همین سال 2010 هم بسیاری معتقد به ساختار هیرارشیکال و سلسله مراتبی مغز بودند. اما با تحقیقات جدید معلوم شد که مغز مرکز یا مراکز تصمیم گیری نداره. تقریبن میشه گفت که مغز هم شبکه ای کار میکنه. درسته که مغز هم مراکز جمع آوری اطلاعات داره. مرکز زبان، حرکت دادن دست و پا و غیره (مراکز ذخیره ی اطلاعات موتوری و احساسی و حواس چند گانه) اما اگر هم این مراکز بدلیلی از بین بروند، ولی باز هم بخشهای دیگر مغز سعی در گرفتن مسئولیت سلولهای نابود شده را داره. در ضمن این مراکز، مراکز تصمیم گیری نیستند، تصمیم بر اساس تاثیر بخشهای مختلف مغز روی همدیگر انجام میشه.
مغز انسان ساختاری سلسله مراتبی نداره. رییس ، رهبر و کمیته مرکزی هم نداره.
مغز انسان شبکه ای عمل میکنه و نه هیرارشیکال.
هر انسانی هم تحت اتوریته قرار بگیره و تا زمانی که بر او این سلطه سوار است، اجباری مجبور به کار و اعمالی میشه که ازش انتظار دارند. البته به محض کنار رفتن این فشار و اجبار، انسان هم پی علایق خودش میره.
صالحی نیا اما نوشته: انسان مغزش اساسا در روابط اجتماعی با پذیرش اتوریته کار می کند.
بله مجبوره و مجبورش کرده اند.
صالحی نیا هم مانند تمام تئوریسین های سیستم، شب و روزش را در ترویج نیاز انسان به اتوریته میگذراند. خودش هم تمام تلاشش اینه که به بالای این هرم سلسله مراتب برسه. تسخیر قدرت سیاسی را هدف قرار داده، می خواهد هم، روزی خدا و رهبر بشه، با ادعای ساختن "یک دنیای بهتر" برای همه، اما در واقع عطش قدرت داره.
در حالی که اغلب انسانها تلاششان برای خلاصی از اتوریته و قدرت و تلاششان برای آزادی از اتوریته است.
زمانی که بخش بزرگی از انسانها در تلاش برای ایجاد فضا ها و مکانهای ضد اتوریته هستند، زمانی که آنارشی در صدد تریبون دادن به صدای بی صدایان است، آنها که در جلسات بحث و گفتگو بدلیل وجود رهبران کاذب، نخبگان سیستمی و حرافان حرفه ای اصولن شانسی برای بیان نظراتشان ندارند. اما مبلغان حرفه ای حزبی در صدد نمایندگی، رهبری و لشکر درست کردن هستند. در صدد مرعوب کردنند تا خودشان در سیستم رقابتی جایزه و رتبه بگیرند.
نباید در رقابتها، زور آزمایی ها و فضای اتوریته آنها شرکت کرد. برعکس باید این ساختارها و روابط و مناسبات را نابود کرد، برهم زد.
آنارشی همواره و کماکان ضد اتوریته است. آنارشی شبکه ای از فعالینی است که بدلیل انگیزه ی مشترک، با هم در کاری اشتراک دارند. آنارشیستها هر گونه فرماندهی و فرمان پذیری و اتوریته را رد کرده و در پی ایجاد اجتماعات غیر سلسله مراتبی هستند.
این عمل با ساختار شبکه ای مغز انسان نیزهمخوانی داشته و کاملن در جهت نیاز انسان است.
اگرچه بیش از چند قرن سیستم مردسالار/ سرمایه داری در جهت تحریف علوم بر طبق تثبیت اتوریته ی اقتصادی و سیاسی خود است، اما دانش را نمیتوان برای همیشه تحریف کرد.
بقای سیستم به فاکتورهای زیادی وابسته است. یکی از آنها همان گرفتن اعتماد به نفس از مردم و اجتماع است. تجربه ی خودگردانی های کارخانجات، محلات، شهرها و روستاهای خود گردان بخوبی نشان دادند که انسانها نه به مدیران، نه سروران، نه رهبران و نخبگان فکری(سیاسی، اقتصادی، علمی...) نیاز دارند و نه به هیچگونه اتوریته ای برای "درست" کار کردن!
انسانها در همکاری و تعاون..
همدلی و همبستگی
میتوانند در آزادی جامعه ای انسانی را بنا کنند. جامعه ای که مانند مغز انسان شبکه ای از فعالین است که نه با زور و اجبار و فشار و اتوریته، بلکه با انگیزه ی بهتر کردن شرایط زیستی خود و دیگری اقدام میکنند. شبکه ای که در صورت نابودی برخی از سلولهایش، مسئولیتهای مانده را تقسیم میکند.
شبکه ای که مرکز ندارد. و هر بخش آن در هماهنگی با بخشهای دیگر کار میکند.
مسلمن آنارشی میان انسانهایی برقرار شده و می شود که با انگیزه ی کسب قدرت برای خود مخالفند. همچنین هر گونه فشار و اجبار را برای خود و دیگری نفی میکنند.
برای آنانی که بروی "نیاز انسان و مغزش! به اتوریته" می کوبند، زندگی در همین گنداب سیستم کافی است. آنان در مناسبات سلطه و سلسله مراتب گیر کرده و تمام هدفشان در زندگی، بالاکشیدن خود در سیستم سلسله مراتب است.
در زیر یک مقاله در مورد چگونگی کارکرد مغز انسان!




مطالب مرتبط:
یاداشت سر گشاده ی من (رزا روشن) به سیمین مجد در لینک زیر

کامنت خانم مجد در لینک زیر

بقیه ی کامنتها در روی کلمه ی اینجا کلیک کنیم
توضیح: خانم سیمین مجد همسر جدید آقای صالحی نیا میباشند که همزمان مجری برنامه های ویدئویی "مناظره ی سیاسی" را به عهده دارند.

دانلود کتاب ویرجینیا ولف «اتاقی از آن خود»
دانلود اینجا


رزا: مطلب بالا (پس از کمی صاف و صوف) همراه با مصاحبه ای قدیمیتر در مورد آنارکا فیمینیسم را میتوانیم در لینک زیر بخوانیم.
آنارشیسم و مغز انسان! 
برخوردی به نظرات سعید صالحی نیا 
همراه با مصاحبه ای در مورد آنارکا فیمینیسم

مطالب جدید درباره ی «اعتراض لخت » + مصاحبه با پروانه حمیدی

رزا: از شنیدن صدای پروانه حمیدی نازنین بسیار شاد شدم. پروانه ی عزیزمان همیشه بیاد خواهد ماند. شخصن برای من نمونه ی شهامت است. کسانی که کنفرانس برلین و چگونگی به هم خوردن آن را به یاد دارند، اسم پروانه را آن بالا حک کردند. زنی فراموش نشدنی و هنرمندی توانا.
در زیرمقاله ی پروانه حمیدی پس از کنفرانس برلین سال2000

برای خواندن مقاله ی پروانه روی تیتر آن  کلیک کنیم.
در طول 19 سالی كه در تبعید زندگی میكنم، همواره در كارهایم به مقابله با رژیم اسلامی پرداخته ام و مسلم است كه در مقابل خشونت و ظلم پر از ریایی كه حتی در تبعید هم در حق همه مبارزان راه آزادی ایران اعمال میشود، در حد توانایی ام می ایستم.
اگر اعتراضم را با برهنه شدن نشان دادم به چند دلیل بود.
1 واكنشی مناسب درمقابل ریاكاری برگزاركنندگان این كنفرانس، چه ایرانی و چه آلمانی
2 این واكنش می بایستی در محل كنفرانس عرضه شودو نه در روزنامه ها ونشریات
3 تندی این واكنش می بایستی در حدی باشد كه نتوان با بی اعتنایی ازكنارش رد شدو یا به این زودی هافراموش كرد
4 میخواستم ورای مسئله جمهوری اسلامی، ضربه ای هم به جمهوری های اسلامی كوچكی كه در درون بسیاری از حاضران بود بزنم. میخواستم حركت اعتراضی من آینه ای باشد كه هر كسی در آن جمهوری اسلامی درونش را ببیند
به همین دلایل باید تابوشكنی میكردم و چه تابویی مناسب تر از بدن برهنهء زن.
من آگاه بودم كه این نوع تابوشكنی آنهم در بین مردمی كه هنوز تعریفشان از اخلاق و ناموس مطابق با تعاریف جمهوری اسلامی است، كار پر خطری است و در نهایت دشمنی های بسیار وریشه داری را بر خواهد انگیخت. زمان نشان داد كه اشتباه نكرده ام و همه كسانی كه در این اعتراض فقط برهنگی را دیدندو برآشفتند، ناخواسته ثمربخشی كار مرا تائید كرده اند. فكر میكنم كمتر هنرمندی از نتیجه كار خود به حد من راضی بوده است. میخواستم اعتراضم نادیده گرفته نشودو فراموش نشود. نادیده گرفته نشد و هنوز هم فراموش نشده است. بنابراین از تمام كسانی كه با صداقت تمام در اعتراض به كار من اندیشه پوسیده شان را بروی كاغذ آورده اندكمال تشكر را دارم.…….
به تصور من راه آزادی مردم ایران نه فقط از سرنگونی جمهوری اسلامی بلكه با گسستن از آن تفكری میگذرد كه جمهوری اسلامی بیان بارز آن است ولی تنها بیانش نیست. به زیر سوال بردن ارزش های فرهنگی و اخلاقی كه ریشه در مذهب دارد (حتی اگر این ریشه ها در نگاه اول دیده نشود) لازمهٌ این كار است. مبارزهٌ جدی با حكومت اسلامی و جلوگیری از روی كار آمدن «حكومت اسلامی جلد دوم» تنها از این طریق است و هر كس كه این راه را میرود از هیاهو باكی ندارد.


برهنگی به عنوان ابزاری برای اعتراض، پدیده نوینی نیست و در مورد استفاده ابزاری از آن، نظرات مختلفی وجود دارد. مدتی پیش، روز هشتم مارس سال ۲۰۱۴، برهنگی شش زن از کشورهای مختلف خاورمیانه، بهانه‌ای برای نگاه دوباره به این کنش به عنوان ابزار اعتراض شد. چند زن ترک، ایرانی و عرب به نام های امینا سبوبی، آلینا مقاالمهدی، سولماز وکیل پور، صفیه لبدیی، مریم رسول و مریم نمازی برهنه در مقابل موزه «لوور» پاریس ظاهر شدند و با نوشتن شعارهایی بر بدن و در دست گرفتن پرچم کشورهای خود، نسبت به نابرابری‌های میان زن و مرد اعتراض کردند

نظرات مختلفی را که تا امروز درباره استفاده از بدن برهنه زن به عنوان اعتراض اجتماعی مطرح شده است، می‌توان به دو دسته تقسیم کرد:

گروه اول بر این باور است که زن مالک بدن خویش است و اگر بخواهد می‌تواند با نماد برهنگی نسبت به نابرابری‌های اجتماعی اعتراض کند. این نوع اعتراض به ویژه نسبت به حکومت‌های دیکتاتوری در کشورهای اسلامی بسیار دارای اهمیت است و نوک تیز حمله را متوجه قوانین ضد زن اسلامی می‌کند. در واقع از این مدخل، بر حقوق فردی زن بر بدن‌اش تاکید می‌شود.

گروه دوم بر این باور است که کنترل اجتماعی یکی از ضرورت‌های مناسبات جامعه سرمایه‌داری است. اگر در کشورهای اسلامی، کنترل اجتماعی از طریق حجاب و محدودیت های قوانین اسلامی بر بدن زن اعمال می شود، در کشورهای خاوردور یا آمریکای لاتین، از طریق تهمیداتی چون تبلیغات اعمال می شود. به همین دلیل در کشورهایی که قوانین اسلامی بر آنها حاکم نیست، باز هم شاهد نابرابری زن و مرد هستیم. البته فاصله این نابرابری ها متفاوت است.

 افزون بر این، برخی نیز استفاده از نماد برهنگی به عنوان اعتراض را نوعی استفاده ابزاری از بدن زن می‌دانند؛ مانند همان نگاهی که از بدن زن به عنوان ابزاری تبلیغاتی برای عرضه کالا استفاده می‌کند. با این تفاوت که این‌بار  بدن زن ابزار نشان دادن اعتراض‌ اجتماعی شده است.

در مورد حرکت شش زن یادشده در هشتم مارس ۲۰۱۴ در پاریس نیز نظراتی متفاوت مطرح است. گروهی آن را نوعی تابوشکنی برای افشاگری در مورد حقوق نابرابر زن و مرد در جوامع اسلامی تلقی می کنند. برخی با تکیه بر نگاه سنتی و این‌که جامعه ایران آمادگی چنین اعتراض‌هایی را ندارد، درباره آن قضاوت می کنند. بعضی با توجه به این‌که برهنگی به عنوان ابزار اعتراض اجتماعی، قدمتی دیرینه دارد، آن را تنها شوکی کوتاه مدت می‌دانند تا به واسطه آن بتوان به نابرابری‌های زن و مرد فکر کرد، ولی آن را به عنوان یک حرکت درازمدت که بتواند زنانی متفاوت را گرد خود جمع کند، بی‌فایده می‌دانند.

در تاریخ برای استفاده از برهنگی به عنوان ابزاری برای اعتراض اجتماعی، نمونه‌های زیادی وجود دارد: لیدی گودیوا در قرن یازدهم در انگلستان برهنه بر اسبی که تنها موهای بلندش روی بدنش نمایان بود، در شهر ظاهر شد. این حرکت وی برای رهایی مردم از مالیات سنگینی بود که همسرش دوک کاونتری به آنان تحمیل کرده بود.

نمونه دیگر آن شماری از نمایندگان پارلمان اسلواکی است که در اعتراض به مصونیت پارلمانی تصویر برهنه خود را منتشر کردند. نمونه دیگر آن علیا ماجده مهدی، دانشجوی بیست ساله بود که در اعتراض به آنچه تصرف انقلاب مصر توسط گروه‌های اسلامی می‌نامید، دست به انتشار تصاویر برهنه خود در وبلاگش زد.

حرکت اعتراضی او با انتقاداتی شدید از جانب گروه‌های سکولار مصر مواجه شد. وی در حالی‌که توسط اسلامگرایان به مرگ تهدید شده بود، از طرف فعالان حقوق زنان در بسیاری از نقاط دنیا پشتیبانی شد.

برهنگی به عنوان وسیله‌ای برای بیان اعتراض اجتماعی در ایران هم پیشینه دارد. اگر بخواهیم به نمونه‌های ایرانی آن اشاره کنیم، باید از فاطمه زرین‌تاج برغانی قزوینی نام ببریم که به «قره‌العین» مشهوراست. او که در قرن نوزدهم میلادی می‌زیست، اولین زنی بود که روبنده خود را برداشت، موهای خود را تراشید و در میان مردان به سخنرانی پرداخت.

نمونه دیگر آن پروانه حمیدی است که پس از انقلاب ۵۷ در یک حرکت نمایشی ـ اعتراضی در کنفرانس برلین در سال ۲۰۰۰ برهنه شد. او با شورت و سینه بند و یک شال که به عنوان روسری بسته بود، نمایشی کوتاه در اعتراض به قوانین نابرابر موجود در ایران اجرا کرد. دوربین‌ها اما تنها بخش آخر این حرکت را گرفتند.
حال این پرسش ها مطرح است: آیا برهنگی ابزاری برای اعتراض اجتماعی است؟ به حرکت‌هایی چون اعتراض شش زن در مارس ۲۰۱۴ در مقابل موزه لوور تا چه اندازه می‌توان به عنوان یک اعتراض اجتماعی نگاه کرد؟ قدمت و پیشینه برهنگی به عنوان اعتراض به چه زمانی برمی‌گردد؟ آیا این روش اعتراضی امروز هم کاربرد دارد؟ چه نظراتی موافق و مخالفی درباره آن وجود دارد؟
این پرسش‌ها را در یک گزارش رادیویی با پروانه حمیدی، بازیگر تئاتر و فعال حقوق زنان، افسانه وحدت، کنشگر حقوق زنان و عبدی جوادزاده، جامعه‌شناس، درمیان گذاشته‌ایم.
فایل صوتی را بشنوید . روی اینجا در منبع کلیک کنیم. و یا در پایین همین نوشته روی پلیر کلیک کنیم.
دانلود اینجا را کلیک کنیم.
مطالب دیگر:
فیلم گفتگوی رادیو پیام کانادا با مینا زرین و بهرنگ زندی در مورد اعتراض عریان
 برای خواندن مقاله ی مریم نمازی در منبع روی تیتر زیر کلیک کنیم.
وقتی زن بودن یک جرم است، اعتراض عریان یک چالش سیاسی مهم علنی است/ مریم نمازی