رزا: روز جهانی علیه خشونت!
از آنجایی که امروز نیز بمانند روز جهانی زن اغلب میکروفونها بدست مردان بود، با هم به یک دختر افغان گوش دهیم...
از آنجایی که امروز نیز بمانند روز جهانی زن اغلب میکروفونها بدست مردان بود، با هم به یک دختر افغان گوش دهیم...
Sonita ...brides for sale
۱۰ نظر:
https://www.youtube.com/watch?v=T2bkt9aLBBI
مورچه های سیاه له شید زیر ماشین...
یه دفعه سنگی برندارید بزنید تو کله راننده ها چون ما ضد خشونتیم...
اگه اونجا بودم گردن راننده رو میگرفتم خفش میکردم تا به خاله رزا بفهمونم اگه یکی بمیره خیلی بهتر از اینه که ده تا بمیرند...
فقط نمیدونم چرا ما بدبخت بیچاره ها ضدخشونت و ضداعدام و ضدجنگ میشیم :(
خاله رزا بخدا ما تاحالا نه اعدام کردیم نه جنگی رو شروع کردیم :(
آنارشیسم و خشونت
http://siahmosht.wordpress.com/2013/11/14/%D8%A2%D9%86%D8%A7%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D9%88-%D8%AE%D8%B4%D9%88%D9%86%D8%AA/
نباید فراموش کرد که در یک نبرد رودررو علیه سرکوبگران، کشتن یعنی دفاع از خود.» پس خشونت گریزی هم حدّ و حدودی دارد، به ویژه هنگامی که از خشونت آنارشیستی سخن گفته می شود.
آیا ما می توانیم بگوییم که آنارشیست ها در باره ی خشونت و خشونت گریزی دارای اصول، آداب و ملاحظات راهبردی هستند که باید تعریف شوند؟
آیا آنارشیست ها اصولاً ضدخشونت هستند؟ با نگاه به رویدادها می توان گفت که فاشیست ها و اسلامگرایان افراطی همیشه خشونت طلب هستند، اما آنارشیست ها چه؟
آیا آنارشیست ها می توانند اصولاً خشونت گریز باشند؟ ما می خواهیم بی بررسی پرسش، پاسخ دهیم «آری، امّا». ما می توانیم بگوییم که این خشونت گریزی نتیجه ی تحلیلِ تجربیات تاریخی یا نتیجه ی یک تربیت یا واقعیت فرهنگی آنارشیست هاست.
ما آنارشیست های مرد هرگز زنانی را که با آنان زندگی می کنیم، نمی زنیم.
ما آنارشیست های پدر و مادر هیچگاه به فرزندانمان خشونت روا نمی داریم، ما آنارشیست های آموزگار هیچ وقت به شاگردان خشونت نمی کنیم.
ما آنارشیست های تظاهرکننده در خیابان ها، شیشه های ویترین ها را نمی شکنیم و خودبه خود به دارایی های عمومی یورش نمی آوریم. البته هنگامی که ضرورت ایجاب کند، ما کشت زارهای ذرت هایی را که با بذر دستکاری شده ی ژنتیکی کاشته شدند از بین می بریم، به رستوران های سریع آمریکایی که غذاهای زیان آور می فروشند حمله می کنیم و اگر لازم باشد مانند لوئیز میشل یک نانوایی را نیز غارت می کنیم.
ما آنارشیست های سندیکالیست اعتصاب راه می اندازیم و تحریم می کنیم و در ضربه زدن به زنجیره ی تولید تردید نمی نماییم. ما خوب می دانیم که دوروتی چه گفت. او گفت:«ما آنارشیست ها از خرابه ها نمی هراسیم چرا که توانایی سازندگی را داریم… ما جهانی را به ارث می بریم… و جهانی تازه را در قلب هایمان داریم.»
ما آنارشیست های ضدفاشیست تلاش می کنیم که بی استفاده از سلاح های دشمنان و با اتکّا به مردم با فاشیست ها مبارزه کنیم. به ما می گویند که باید خود را برای مبارزه با یک راست افراطی مانند «پگاه زرّین» در یونان آماده نمود. حتا روزنامه ی لوموند در شماره ی ۴ اکتبر ٢٠١۳ نوشت که در یونان دمکراسی کاری را که می بایست، انجام داد. همین روزنامه عکسی از «هیتلر کوچک» در لحظه ی دستگیری منتشر نمود. او برای تشکیل یک «سازمان جنایتکار» در انتظار برپایی دادگاه است.
ما آنارشیست ها حتماً دمکرات نیستیم، امّا می پذیریم که زندگی در یک دمکراسی بهتر از جای دیگری ست که هیچ گونه آزادی محترم شمرده نمی شود. ما لزومی نمی بینیم که با یک تفنگ در کنارمان بخوابیم.
ما آنارشیست های انترناسیونالیست مخالف شرکت در جنگ بین ملّت های گوناگون هستیم.
به ما آنارشیست های انقلابی گفتند که می بایستی برای مبارزه با فاشیسم در اسپانیا در سال ١٩۳۶ مسلح شد، آیا می توانست به جز این کرد؟ به همین دلیل بود که از سال ١٩۳۴ آنارشیست های اسپانیا سلاح به دست گرفتند چرا که می بایستی خود را برای «ژیمناستیک انقلابی»… برای انقلاب آماده می نمودند. برای دوباره یاد کردن از مرد تنومند صلح طلب در ابتدای این نوشته، یادآوری کنیم که CNT – کنفدراسیون ملّی کار، تشکل آنارکوسندیکالیست – در سال ١٩۳۶ آزادی مستعمرات اسپانیا را اعلام نمود. امّا دیگر دیر شده بود چرا که فرانکو با یاری مورها – مسلمانان آفریقای شمالی – قدرت را تسخیر کرده بود.
خلاصه این که ما باید در بحث خشونت و خشونت گریزی با توجه به محدودیت هایمان و وفاداری به اصولمان در پی سازگاری روش های مبارزاتی و هدف نهایی باشیم.
نوشتید: اگه اونجا بودم گردن راننده رو میگرفتم خفش میکردم تا به خاله رزا بفهمونم اگه یکی بمیره خیلی بهتر از اینه که ده تا بمیرند...
رزا: قتل را با قتل پاسخ نمیدهند. قصاص از همینجا می آید.
من اگر بودم برای کمک به مجروحین میرفتم. رفقایی که توانش را دارند باید جلوی راننده را میگرفتند. راننده اگر این وسط کشته نمیشد و اسیر مردم میشد، نباید خفه اش کرد،
اگر در همان معرکه کشته شود، دفاع از خود است.
جلوی خشونت خود را گرفتن بسیار سخت تر از جلوی خشونت را گرفتن.
عمو ها خوب گوش کنید: اسیر گرفتید، نکشید!
نوشتید: فقط نمیدونم چرا ما بدبخت بیچاره ها ضدخشونت و ضداعدام و ضدجنگ میشیم :(
رزا: چون ما خواهان جهانی بدون خشونت هستیم. جهانی بدون اعدام. و علیه جنگ.
و آنها؟
آنها از گردش چرخه ی خشونت ادامه ی حیات میدهند.
ما خواهان توقف آن هستیم.
دفاع آری، اعدام و قتل اسیر؟ نه.
شما میتوانید در حین سرکوب سیستم از خود دفاع کنید. و حتی جان کسی را بگیرید.
اما نمیتوانید مانند داعش انتقام گیری کنید و سر ببرید.
حتی جنایتی بدتر از فیلم بالا نیز توجیهی برای اعدام نیست.
علیه جنگ؟ بجنگ!
با خرابکاری...
سلام :)
البته به نظرم همیشه در این چور بحث ها باید نکات ابهام برانگیز رو هم گفت و گرنه گیج کننده است از دید من بعضی از این نکات این ها هستند:
۱-من بین خشونت و قهر انقلابی فرق می زارم.
۲-قهر انقلابی به معنای استفاده از کلاشینکف نیست!
۳-ما موجود زنده هستیم و به محیط واکنش می دهیم در نتیجه اگر من توی اون ویدئو وسط راه بودم و ماشین می خواست له ام کنم عین مترسک همونجا وانمی ایستادم
۴-من بین کنش خشونت آمیز با واکنش خشونت آمیز تفاوت قائل می شم.
۵-من به اقدام مجید کاووسیفر برچسب خشونتآمیز نمی زنم
۶-به نظر من شکستن شیشه ها و منفجر کردن ماشین ها خشونت نیست!
۷-هر اقدام اصطلاحا «افراطی-گونه» ، خشونت نیست (افراطی گری -هر چیزی که باشد- با خشونت متفاوت هست)
۸-هر اقدامی که افراد اسیر سیستم به طور معمول انجام نمی دهند یا رسانه ها اون رو تبلیغ نمی کنند و یا اینکه دولت اونها رو غیر قانونی اعلام می کند، به معنای اقدام خشونت آمیز نیست
۹-من همچنین به اقدامات (ARM (Animal Right Militia یا ارتش آزادی بخش زمین (ELA)یا سایر گروه های مشابه یک اقدام خشونت آمیز نمی گم
۱۰-از شماره ی ۹ نتیجه می شود(یه نظر من )که همه ی افرادی که برچسب تروریست می خورند خشونت گرا یا خشونت طلب نیستند زیرا همه ی آن گروه ها (شماره ۹) تروریستی هستند
۱۱-از شماره ۹ نتیجه می شود که برای من بمب گزاری و آتش افروزی لزوما به معنای خشونت نیست
۱۲- نباید فراموش کرد که وقتی نسبت به یک بچه بی اعتنایی بشه اون وقت بچه جیغ و داد می کنه وما(آدم گنده ها!) اساسا مثل همان بچه ها عمل می کنیم!
۱۳-به نظرم بدترین چیز خشونت طلبی است به این معنی که خشونت کردن تبدیل به هدف شود یا تبدیل به یک تاکتیک غیرقابل جایگزین.
۱۴-کارهای ترسناک! لروما کارهای خشونت آمیز نیستند- هر چند آرزو دارم که کارهای ترسناک رو با چیزهای خوشگل و دوست داشتنی جایگزین کرد . (کاشکی همه جا صورتی بود و همه مهربون و شاد:) )
۱۵-در کل خشونت چیز پیچیده ای است و (به نظرم) نمی شه و نباید از قبل درباره اش تصمیم کلی و عمومی گرفت به همین خاطر من روی مسايل جزئی تر تمرکز می کنم ، چزئی تر از محدوده ی خشونت(یا به عبارتی در سطح پایین تر از خشونت) همانند رابطه ی گونه و رده در سلسله مراتب حیات.
یک کتاب :
http://theanarchistlibrary.org/library/peter-gelderloos-how-nonviolence-protects-the-state
-----------
پ.ن۱:در کل من مسئول حرف هایی هستم که می زنم نه مسئول برداشت های دیگران از من
پ.ن۲: چقدر این نوشتم خشک و بی روح شد! خودمم بدم اومد . یک جوک بگم فضا عوض شه! (از تو اینترنت) «یارو می گه ما بدبدختی رو بوسیدیم گذاشتیم کنار. حالا ول کن نیست، می ره میاد می گه یه بوس بده» :)
یکی دیگه:
مجری: خب...روز اول مدرسه چطور بود؟
پسرعمه: طبق معمول افتضاح!
کلاه قرمزی: آقای مدیر دو ساعت تموم مارو سر صف نگه داشت زیر آفتاب شونصد درجه واسمون سخنرانی کرد!
مجری: خب چی میگفتن؟
پسرعمه: چرت و پرت! میگفت درس خوندن شمارو خوشبخت میکنه!
مجری: خب راست میگن دیگه،فقط با درس خوندن میتونین پولدار شین
کلاه قرمزی: اتفاقاٌ پارسال هم گفته بود پول خوشبختی نمیاره!
مجری: خب شما وقتی درس بخونین و یه مدرک تحصیلی خوب بگیرین ارزشتون پیش بقیه بیشتر میشه
پسرعمه: آخه دو سال پیش هم گفته بود ارزش آدما به مدرک تحصیلیشون نیس!
مجری: بالاخره مدرک لازمه
کلاه قرمزی: جالبه سه سال پیش هم گفته بود شما نباید واس مدرک درس بخونین!
:)
با عشق و همبستگی
وحید
وحید: در کل خشونت چیز پیچیده ای است و (به نظرم) نمی شه و نباید از قبل درباره اش تصمیم کلی و عمومی گرفت به همین خاطر من روی مسايل جزئی تر تمرکز می کنم ، چزئی تر از محدوده ی خشونت(یا به عبارتی در سطح پایین تر از خشونت) همانند رابطه ی گونه و رده در سلسله مراتب حیات.
رزا: وحید جان لُب مطلب را گفتی. یادمه توی شهر ما یک فاشیست پولدار از اتریش قصری بر پا کرد. هر آخر هفته ما برای دیپرتش راهپیمایی میکردیم. یکروز داشت با تبر چوب کوچک میکرد. با همان تبر زد به سر دختر دانشجو. شکاف سر دخترک هنوز معلومه. دادگاه رای به براعت فاشو داد. چون دختر در محدوده ی مزرعه ی او رفته بود. بعدش آنتی فا ماشین طرف را منفجر کرد. البته بطوری که حتی سگی از سگهای محافظ او کشته نشه. بعدش جلسه ی بیش از200 نفری دانشجویان. برای بحث راجع به اینکه: آیا انفجار ماشین فاشو خشونت بوده یا نه. بعدش طرف دیپورت شد. بدلیل اینکه وجود او در همسایگی شرایط امنیت شهروندان را به خطر انداخته بود.
باری
اینکه مردم یک فاشیست را در همسایگی شان نمیخواهند...
انفجار ماشین به نظرم مثل کاتالیزاتوری بود که مادران و شهروندان را به اکسیون پافشاری برای دیپورت فاشیست پولدار کشاند. مردم دیدند فاشیست نمیرود. قانون هم پشتش است و پول و ملک و قدرت دارد.
با وجود یک فاشیست در همسایگی ما، جوانان هم رادیکالیزه شدند (نظرات والدین) و احتمال اکسیونهای فراتر از صدمه به ماشین و چیزهای غیر زنده است (نظرات شهروندان). آنان (مردم) برای برقراری صلح و آرامش به خیابان آمدند. شهردار هم چون به رای مردم است مجبور شد خواست عمومی را بپذیرد...طرف گورش را با حکمی از شهرداری) گم کرد...
البته این پروسه چند سالی طول کشید.
باری من هرگز پیش از واقعه فقط به چگونگی تاکتیکهای دفاع فکر میکنم. در مورد فیلم بالا.
در صحنه البته احتمال است اگر سنگ داشتم به ماشین حمله میکردم.
اتفاقی که برای کارلو جولیانی افتاد.
و نهایتن چون ماشین اینبار ماشین پلیس بود پلیس به مغز جوانش شلیک کرد.
چیزی که مسلم است اینکه در یک همچنین صحنه ای هر انسان برای جلوگیری از خشونت( ماشینی که صف راهپیمایان را زیر میگیرد) اقدامی که از دستش بر می آید انجام میدهد. این میتواند حتی به کُشتن راننده منجر شود.
اما پس از دستگیری راننده (اسیر) کُشتن یا اعدام بعدی البته قتل قانونی (اعدام) است.
که البته من با اعدام موافق نیستم.
میدانم که تو نیز.
باری
هر گروه خود سازمان در حین شرکت در هر اعتراضی، برای اینطور مواقع قبلن فکر میکند. همانطور که در کوله پشتی هر فعال برای چند روز (دوا غذا نوار بهداشتی و لباس...) برای مواقع دستگیری احتمالی یافت میشود!
حال اگر قفل دوچرخه همراهم باشد، احتمال خورد کردن شیشه ی ماشین طرف در فیلم زیاد خواهد بود!
در فیلم مشخصن ماشین به یک اکسیون مردم حمله کرده و نه اکسیون نیروی فعال و تجربه دار!
برای متن روشنگرانه ای که گذاشتی ممنون
با عشق
و همبستگی
پ.ن.
کلاه قرمزی باید بیشتر بداند تا له نشود!
با مدرک دکترا کارم جمع کردن زباله ی متحققان و پر کردن باکس های پیپت و تمیز کردن و استریل کردن میز محققان و دانشجویانی است که فعلن تهیه ی یک محلول ساده را بلد نیستند... شاید روزی البته چیزی بر دانش بشریت اضافه کنند:)
کاش کشاورزی یاد میگرفتم تا نان خود را میکاشتم!
سلام رزا جان
>>اما پس از دستگیری راننده (اسیر) کُشتن یا اعدام بعدی البته قتل قانونی (اعدام) است.
>>که البته من با اعدام موافق نیستم.
>>میدانم که تو نیز.
آره عزیز من حتی اسیر گرفتن رو لازم نمی دونم من فقط به این فکر می کنم که اون فرد از اون جایگاه(موقعیت) کنترل کنندگی خارج بشه و وقتی که خارج شد من دیگه بهش کاری ندارم چه برسه به اینکه بخواهم اسیر یا اعدامش کنم اصلا به نظرم هدف انقلاب اینه که ما یک کار جدید بکنیم نه اینکه همون قدیمی ها رو (اعدامی و اسیربازی) ادامه بدیم
:)
برای کشاورزی هم سخت نگیر اگر آدمای ۱۰ هزار سال پیش تونستند پس ما هم باید بتونیم
با عشق و همبستگی
وحید
سلام رزا جان
>>اما پس از دستگیری راننده (اسیر) کُشتن یا اعدام بعدی البته قتل قانونی (اعدام) است.
>>که البته من با اعدام موافق نیستم.
>>میدانم که تو نیز.
آره عزیز من حتی اسیر گرفتن رو لازم نمی دونم من فقط به این فکر می کنم که اون فرد از اون جایگاه(موقعیت) کنترل کنندگی خارج بشه و وقتی که خارج شد من دیگه بهش کاری ندارم چه برسه به اینکه بخواهم اسیر یا اعدامش کنم اصلا به نظرم هدف انقلاب اینه که ما یک کار جدید بکنیم نه اینکه همون قدیمی ها رو (اعدامی و اسیربازی) ادامه بدیم
:)
برای کشاورزی هم سخت نگیر اگر آدمای ۱۰ هزار سال پیش تونستند پس ما هم باید بتونیم
با عشق و همبستگی
وحید
اصلا به نظرم هدف انقلاب اینه که ما یک کار جدید بکنیم نه اینکه همون قدیمی ها رو (اعدامی و اسیربازی) ادامه بدیم
رزا: درسته وحید جان...
راستش در مورد کشاورزی! اغلب گوجه فرنگی ها خراب شدند. توت فرنگی در اینور دنیا وحشی رشد میکنه ولی در گلدان من دریغ از میوه!
البته پروژه ی خانه ی سبز فکر کنم به همگی کمک کنه.
دیشب چند مقاله راجه به خانه و ساختن اتاق با بُطری های پلاستیکی خواندم که در صورت سیل روی آب مانده و جان چند خانوار را نجات داده. سازنده اش آلمانی هست و پاتنت نکرده و میشه باهاش تماس گرفت. فعلن در کشورهای سیل زده دارند درست میکنند...
Plastikmüll gegen Wohnungsnot ...
http://digitalresist.blogspot.com/2014/09/plastikmull-gegen-wohnungsnot.html
سلام رزا عزیز
این خونه های پلاستیکی هم ایده ی باحالیه ولی اینجاهایی که ما هستیم بیشتر خشکسالی هست تا سیل ! البته اونطوری که از عکسهاش معلوم بود(متنش رو نفهمیدم!) از بطری ها دور ریخته ساخته بودند که خیلی خوب هست ولی از این می ترسم وقتی که طرح تجاری بشه اون وقت کارخونه ها کلی پلاستیک نو درست کنند و بفرستند کشورهای فقیر:(
در مورد توت فرنگی ها همین که سبز شدند یعنی کارت رو درست انجام دادی و کارت تموم شده. حالا میوه (سود ، ماحصل) داشته باشه یا نه دیگه به تمایلات شخصی خود گیاه مربوطه که دلش بخواهد میوه بده یا نه :)
می دونی من آرزو دارم که کشاورزها ، علف های هرز رو نکشند! . من دوست دارم توی زمین کشاورزی گیاه ها (آزادانه) رشد کنند.
البته کشاورزی به نظر من مشکل داره چون معتقدم که اساسا آدمیزاد کوچرو بوده و هست به هر حال فعلا کار دیگه ای از کشاورزی بهتر نیست
با عشق و همبستگی
وحید
آره وحید جان مونوکولتور بسیار به زمین صدمه میزنه...
کشاورزی صنعتی هم وحشتناکه بطوری که کارگران پلانتاژها عمرشان بسیار کوتاهه.
دیروز با دوستی چت کردم و فیلم زیر را برام فرستاد. لینکش را در زیر میگذارم.
امروز جشن مدرسه است و وسایل دست چندم میفروشیم. بعدن در مورد خانه هایی با بُطری مینویسم.
چشمان خود را باور نخواهید کرد
https://www.youtube.com/watch?v=vq1ZugBDR-c
این فیلم در جزیره ای در اقیانوس که دو هزار کیلومتر با اولین جائی که انسان در آن زندگی می کند فاصله دارد. در این جزیره هیچ انسانی وجود ندارد. تنها پرندگان، پرندگان و پرندگان ....
صحنه های دلخراشی که در فیلم دیده می شود نمایش دهنده آن چیزی است که علیرغم دیدن میل به باور کردنش نیست
ارسال یک نظر