خواندن خبر دردناک
قتل مادری که با زحمت وتلاش خود به زندگی سخت وپرتلاشش ادامه می داد وهنوز نشکسته
بود به دست پسر بیمارش، فرزندی محصول طلاق که انسانهای روان بهم خورده اند، بسیار
تکان دهنده وپردلهره بود. برای من که یک پسرِبیماروعصبی و ناآرام دارم. و شاید برای
بسیاری از زنان ایرانی که درگیریهایی ازاین دست دارند. فرزندان طلاق کودکانی قربانی
ناسازگاری واختلافات والدین، کودکانی بی تقصیر که به واقع کودکیشان در اضطراب
وکابوس های شبانه گذشته، کودکانی که با وجود همراه بودن با پدرومادر یا با یکی از
آنها مدام عدم امنیت را احساس کرده و ترس بی پناهی را هر شب به رختخواب برده
اند. وما مادرانی که ازبدِ حادثه با مردانی پیمانِ زندگی بسته بودیم که هیچ نقطه
اشتراکی از نظر روحی و روانی نداشتیم. و جامعه در تبعید هم با تمام رفرم های اجتماعی
مثبت در دفاع ازحقوق زنان وکودکان و غیر قابل قیاس بودن با سرزمین اجدادی ما بازهم
عیوب خود را داراست وبه ما کمک های لازم را تاکنون نکرده است. اینجا هم فاصله طبقاتی به
عینه ملموس است. گرچه اینجا کسی از گرسنگی نمی میرد. اما مشکلات خرج ودخل باسطح توقع
فرزندانِ مان که خواهان برآورده شدن آرزوهای بسیاری هستند برایمان بسیار سخت
وغیرممکن است. روان آسیب دیده، همسالان آلمانی که خود را به رخ کودکان خارجی میکشند،
آرزوهای دست نیافته، ترس های بی خانواده بودن، دلهرهایی هستند که کودکانمان را روان
پریش ونامتعادل می سازند.
وبیماری های ژنتیک روانی که بلایی دیگرست بدتر. و اما
قتلهایی که برای خارجی های مقیم کشورهای پناهنده پذیر اتفاق می افتد نودونه درصد
فقط برای زنان است؟
این همان ظلم واجحافی است که شادروان منیژه خود به درستی از آن آگاه بود!
خانواده چه به شکل مطرود شمرده شده مارکسیتی، چه به شکل خانواده مقدس مذهبی در کشورهای جهان درهرحالتش محل وکانون زایش وپرورش انسان است و به راستی من به این موضوع باورمندم که اگر زوج جوانی با آگاهی واختیار وشناخت، تشکیل یک همبستگی اجتماعی جنسی عشقی واقتصادی را به نام خانواده تک همسری بدهند و ارگان های سیستم اجتماعی موجود به حمایت وکمک برای رشد فرزندان این کانون کوچک اجتماعی بپردازند ، این کمک ازتخیل فروپاشی خانواده که درآینده ای نه چندان دوربه خاطرازخودبیگانه شدن انسان از ذات عاطفی وغرایز وعشق به فرزندان و هم نوع خود تا بردگی مطلق کار، نه سوسیالیسم، قابل تصور خواهد بود.
درهمین آلمان تعاریف واشکال جدیدی ازخانواده وجود دارد. مسئله اما مشکلات اقتصادی خارجی ها وافراد کم درآمد است که همواره این کمبودهای اقتصادی موجب عقده ها ی روحی و روانی هم می شوند. چاره چیست؟
آیا ما در اعلام مشکلات خانوادگی مان به سایرین راحتیم؟
آیا دست کمکی به جزء سازمانهای این کشور دراختیار ماست؟ که ما زنان مهاجر با خیالی آسوده بدانیم که کمکخواهی ما دستآویزی برای مخالفین ما درگروه های سیاسی که با آنها بوده ایم یا مخالف آنها بوده ایم نباشد؟ حتی برای زنان غیر سیاسی؟
چندنفر ازمشکل منیژه آگاه بودند؟ چندنفر به کمک این زن فعال سیاسی پرداختند؟ چه کمک هایی به او شد؟
پدر فرزندانش در رابطه با بیماری پسرش چه اقداماتی برای کمک انجام داد؟
آیا هرگز از پسرش نشنید که به من می گویند: مادرت را بکش؟ (جالب اینکه درضمیرناخودآگاه بیمارِاین پسرهم، مادرمقصرتمام اتفاقات بوده وهست! واین ضمیر لعنتی برای یکبار هم به اونگفت: پدرت را بکش؟ راستی ضمیرناخودآگاه اوهم ضد زن بود؟ دراینجایی که حداقل برای زنان حقی قائلند و در مدرسه از حقوق زنان حرف می زنند وحقی که مادر برای سرپرستی دارد را آموزش می دهند...!)
به هر حال ما مهاجرانی هستیم که از یک فرهنگ زن ستیزِمذهبیِ فناتیک وعقب افتاده آمده ایم، و منفعت طلبی وخودخواهی وگیلیم خودرا فقط ازآب کشیدن، شیوه نگرش وزندگی ماست!
ما قادر نیستیم به تنهایی از خطرات جلوگیری کنیم.
این همان ظلم واجحافی است که شادروان منیژه خود به درستی از آن آگاه بود!
خانواده چه به شکل مطرود شمرده شده مارکسیتی، چه به شکل خانواده مقدس مذهبی در کشورهای جهان درهرحالتش محل وکانون زایش وپرورش انسان است و به راستی من به این موضوع باورمندم که اگر زوج جوانی با آگاهی واختیار وشناخت، تشکیل یک همبستگی اجتماعی جنسی عشقی واقتصادی را به نام خانواده تک همسری بدهند و ارگان های سیستم اجتماعی موجود به حمایت وکمک برای رشد فرزندان این کانون کوچک اجتماعی بپردازند ، این کمک ازتخیل فروپاشی خانواده که درآینده ای نه چندان دوربه خاطرازخودبیگانه شدن انسان از ذات عاطفی وغرایز وعشق به فرزندان و هم نوع خود تا بردگی مطلق کار، نه سوسیالیسم، قابل تصور خواهد بود.
درهمین آلمان تعاریف واشکال جدیدی ازخانواده وجود دارد. مسئله اما مشکلات اقتصادی خارجی ها وافراد کم درآمد است که همواره این کمبودهای اقتصادی موجب عقده ها ی روحی و روانی هم می شوند. چاره چیست؟
آیا ما در اعلام مشکلات خانوادگی مان به سایرین راحتیم؟
آیا دست کمکی به جزء سازمانهای این کشور دراختیار ماست؟ که ما زنان مهاجر با خیالی آسوده بدانیم که کمکخواهی ما دستآویزی برای مخالفین ما درگروه های سیاسی که با آنها بوده ایم یا مخالف آنها بوده ایم نباشد؟ حتی برای زنان غیر سیاسی؟
چندنفر ازمشکل منیژه آگاه بودند؟ چندنفر به کمک این زن فعال سیاسی پرداختند؟ چه کمک هایی به او شد؟
پدر فرزندانش در رابطه با بیماری پسرش چه اقداماتی برای کمک انجام داد؟
آیا هرگز از پسرش نشنید که به من می گویند: مادرت را بکش؟ (جالب اینکه درضمیرناخودآگاه بیمارِاین پسرهم، مادرمقصرتمام اتفاقات بوده وهست! واین ضمیر لعنتی برای یکبار هم به اونگفت: پدرت را بکش؟ راستی ضمیرناخودآگاه اوهم ضد زن بود؟ دراینجایی که حداقل برای زنان حقی قائلند و در مدرسه از حقوق زنان حرف می زنند وحقی که مادر برای سرپرستی دارد را آموزش می دهند...!)
به هر حال ما مهاجرانی هستیم که از یک فرهنگ زن ستیزِمذهبیِ فناتیک وعقب افتاده آمده ایم، و منفعت طلبی وخودخواهی وگیلیم خودرا فقط ازآب کشیدن، شیوه نگرش وزندگی ماست!
ما قادر نیستیم به تنهایی از خطرات جلوگیری کنیم.
درهمین کشورهم
از نادرترین ملیتها هستیم که ضد هم زندگی می کنیم. همبستگی در گروه های سیاسی ما، سرآمد یک مثال بی مناقشه است، فقط ظرف چند ساعت ازاعلام انشعاب یک سازمان سیاسی، نگاهی به اعلامیه های صادره طرفین بیندازید ، شرم را حتما احساس خواهید کرد! ویا
پرده پوشی های موجود را.
اصلا رفقای منیژه در اولین اطلاعیه صادره، از قتل این زن سخنی به میان نیاوردند؟!
وآن کسان فرصت طلبِ سریزنگاه برس مقاله نویس، که خود از توطئه گران محافل سیاسی هستند، چگونه از فرصت به دست آمده، از آب گل آلود ماهی می گیرند؟ و ازهم پاشی خانواده مورد تکفیر دیالکتیکی را پشت سرگذاشته، ازهم پاشی آن خشمگینند و آن را به رژیم جنایت کار اسلامی وسرمایه داری نسبت می دهند وعدم همیاری و کمک با زنان بی همسر را که اتفاقا بسیاری از زنان فعال سیاسی بوده وهستند را از سرخود وا میکنند؟ کی بود، کی بود؟ مانبودیم!
اصلا رفقای منیژه در اولین اطلاعیه صادره، از قتل این زن سخنی به میان نیاوردند؟!
وآن کسان فرصت طلبِ سریزنگاه برس مقاله نویس، که خود از توطئه گران محافل سیاسی هستند، چگونه از فرصت به دست آمده، از آب گل آلود ماهی می گیرند؟ و ازهم پاشی خانواده مورد تکفیر دیالکتیکی را پشت سرگذاشته، ازهم پاشی آن خشمگینند و آن را به رژیم جنایت کار اسلامی وسرمایه داری نسبت می دهند وعدم همیاری و کمک با زنان بی همسر را که اتفاقا بسیاری از زنان فعال سیاسی بوده وهستند را از سرخود وا میکنند؟ کی بود، کی بود؟ مانبودیم!
به هرحال ما نیازی
جدی داریم در تمام شهرهایی که زندگی می کنیم، خودمان کانون های کمک به هم زبانان
خود را داشته باشیم وازامکانات مالی دولت دراین راستا کمک بگیریم. چه خوشایند رفقای
سیاسی باشد یا نه ! چون آرمانهای دست نیافته ما برای جهان، یک تخیل است که با اصول
وقواعد جامدش درکشورهای سوسیالیستی سابق به سرکوب وکشتار مخالفین انجامید وبه شکست
و بن بست رسید و...همان شد که تاریخ ثبت کرد. حالا ما دراین گوشه جهان زندگی می کنیم
ومشکلات واقعی زندگی، طلاق و کودکان باقی مانده از آن با ماست.
به نجات خود وکودکانمان بپردازیم، این اتفاق تکان دهنده، زنگ خطریست برای بسیاری از ما مادران تنها!
باید هسته های نشستهای فکری وحقوقی را برای حمایت روحی وروانی وپزشکی ومشاوره های اجتماعی دایر کنیم، و ازهمین سیستم کمک بگیریم، برای حل مشکلات موجودِ ملموس امروزمان، چون این وظیفه این نهادهای اجتماعی موجود است.
به انتظار جهان آرمانی فردا نباید نشست! برایش تلاش کنیم، ولی به امید رفقا که کمک کنند و به انتظارشان فرصت زیستن را از خود نگیریم!
به نجات خود وکودکانمان بپردازیم، این اتفاق تکان دهنده، زنگ خطریست برای بسیاری از ما مادران تنها!
باید هسته های نشستهای فکری وحقوقی را برای حمایت روحی وروانی وپزشکی ومشاوره های اجتماعی دایر کنیم، و ازهمین سیستم کمک بگیریم، برای حل مشکلات موجودِ ملموس امروزمان، چون این وظیفه این نهادهای اجتماعی موجود است.
به انتظار جهان آرمانی فردا نباید نشست! برایش تلاش کنیم، ولی به امید رفقا که کمک کنند و به انتظارشان فرصت زیستن را از خود نگیریم!
مطالب مرتبط:
قتل فعال زنان "منیژه فروهش تهرانی" مادر کُشی است و نه مرگ نا بهنگام
Die Leiche seiner Mutter soll in der Lübecker Gerichtsmedizin obduziert werden.
۳ نظر:
selam moradi gerami men be ehsas derdnak shoma az hadese be maderan gabel gebul est,emma ma bayet betevanim ba hemkari motegabel gabl az hadeseye besyar gemengiz pishgiri lazeme ra bekonim , motesefane an mozele ijtemayi ke dar rabte ba irani ha metre kerdid kamelan dorste elbete bexshe bishteri az moshkelat ma az jame sermaye dari est.ve faegh amedan be in mozelat ye amal ejtemayi moshterek niyazmen est. sepas az kament por ehsas shoma moradi gerami, mesoud
رزا جان اشتباه نکن رفقای منیژه نیز در سوگ از دست دادن او اعلامیه ای در تاریه پنجم ژانویه یعنی 3 روز بعد از قتل او بدست پسرش بابک داده اند. در زیر متن اعلامیه چنین است:
هم میهنان مبارز!
جنبش انقلابی ایران یکی از صدیق ترین کوشند گان خود، جنبش کمونیستی و کارگری ایران یکی از نجیبترین و با متانت ترین مبارزان خود، جنبش زنان ایران یکی از دلسوزترین یاران خود وبالاخره اینکه تشکل شورای فعالین سوسیا لیست و آزادیخواه در هامبورگ یکی از اعضای فعال خود را از دست داد. خاموشیِ چراغ عمر رفیق منیژه، کمبودی است غیر قابل انکار برای همه ی ما.
مسئولیت پذیری رفیق منیژه نسبت به لزوم کار متشکل برای پیشبرد مبارزات خارج از کشور، نخست در کنار فعالین شورای هماهنگی ایرانیان شهـر هامبورک و سپس در شورای فعالین سوسیا لیست و آزادیخواه دراین شهر تداوم داشت.
رفیق منیژه با کوششها و فعالیت های خستگی نا پذیرش درسی بزرگ به همۀ کوشندگان راه آزادی و برابری داد. منتظر آن بودیم که 8 مارس فرا رسد و پای برنامه او در شورا بنشینیم . دردا و حسرتا که او دیگر در میا ن ما نخواهد بود. مبارزات او علیه حکومت ارتجاعی و خونخوار جمهوری اسلامی و مماشات کنندگان با این رژیم، برای کسب آزادی و عدالت، جدائی دین از دولت، و علیه هر گونه دخالت امپریالیستی در ایران، دفاعش از حقوق زنان و رهائی آنان، و شرکت در کارزارهای زنان از برلین گرفته تا کاراکاس و تلاشش در راه ساختن دنیائی خالی از ستم و استثمار، برغم درگیری با بیماری هولناکی که پسرش بدآن گرفتار آمده بود، و احساس مسئولیت و مهر مادری غیر قابل توصیفش، ازاو یک انسان فدا کار واستثنائی ساخته بود.تا جائی که او دراین راه تا پای جانش پیش رفت.
او در تاریخ جنبش سیاسی ما الگوئی ازخوبی و استقامت و مهربانی و متانت بود.
درگذشت این زن با وقار و مبارز را به بازماندگان، رفقا و یارانش در تشکل "شورای فعالین سوسیا لیست و آزادیخواه در هامبورگ" صمیمانه تسلیت میگوئیم. یادش را گرامی میداریم، به آرمان هایش وفادار می مانیم و راهش را ادامه خواهیم داد.
جمعی از دوستان وهمرزمان منیژه
هامبورگ 05.01.2013
http://www.peywand.org/index.php?option=com_content&view=article&id=206:1391-10-21-15-33-03&catid=12:1389-02-08-17-27-21&Itemid=70
خاموشیِ چراغ عمر رفیق منیژه،
برغم درگیری با بیماری هولناکی که پسرش بدآن گرفتار آمده بود
احساس مسئولیت و مهر مادری غیر قابل توصیفش، ازاو یک انسان فدا کار واستثنائی ساخته بود.تا جائی که او دراین راه تا پای جانش پیش رفت.
درگذشت این زن با وقار...
رزا:با تشکر از اعلامیه و قرار دادن آن در اینجا
جملات بالا در رسای مادری نوشته شده.
نقش پدر مفقود است!
شما خود از قتل نوشتید:
قتل او بدست پسرش بابک.
پس قتلی صورت گرفته.
مادری به قتل رسید.
مادر که تمام سالها مسئولیت فرزند را داشته...
پدر کجا است؟
نقش او چیست؟
نفرت از مادر، از کدام ساختار و در کدام نهاد باز تولید شد؟
نوشتید:بیماری هولناکی که پسرش بدآن گرفتار آمده بود...
رزا: این بیماری هولناک پسر همان پدرسالاری باز تولید شده است که میگوید: مادرت را بکش!
این صدای ذخیره نفرت مردسالاری از زنان، مادران، خواهران است!
این صدای پدر است.
رفقای پدر از مادری فداکار مینویسند!
رفقای پدر ارگان و نهاد حمایت پوشیده و مخفی پدر، از قتل مادر بدلیل بیماری هولناک پسر مینویسند.
چرا بیماری هولناک پسر، مادر را نشانه گرفته؟
پدر خوشبختی و لذت را در رختخوابهای فعالین کارگری و سوسیالیست جسته.
رفقایش نیز.
آنها نیز که خود را از مسئولیت کودکان خود رها کردند، به موقع یعنی 3 روز بعد از قتل مادر، از فداکاری مادران مینویسند و به جنازه مادر جایزه میدهند. آن هم جایزه فداکاری. و کماکان در ارگاسم جمعی، کارگران ایران را تنها نگذاریم، در هم میلولند!
کودکان را سالها در بغل مادران رها کرده و مجرد و آزاد مشغول سکس جمعی شان با "فعالین کارگری" اعلامیه بموقع بیرون میدهند.
بیچاره منیژه و منیژه ها که تابوتشان توسط سوسیالیستها دفن میشوند و خواهرانشان از جرات نوشتن از قتل بدست قاتل خودی و پدرسالار عاجزند و بیماری هولناک پسر را بهانه میکنند.
بیماری پسر!
مادر اما خیلی قبل تر در لیست محکوم به مرگ است.
آیا ما زنان باید ممنون اعلامیه بموقع رفقا باشیم که در فرصت عوض کردن رختخوابی به رختخواب دیگر، دست به قلم شده و نه از زنی قربانی افکارمردسالارانه شان، بلکه در رسای آرمانهای پر افتخارشان و سوسیالیست مردسالارانه شان نوشتند؟ علیه حکومت ارتجاعی و خونخوار جمهوری اسلامی نوشتند!
از جدایی دین از دولت و علیه هر گونه دخالت امپریالیستی در ایران نوشتند...
و لابد همین آقایان بی مسئولیت در برابر فرزندان نیز قرار است باز در روز جهانی زنان 8 مارس میکروفون مقتولین را قاپیده و از مادران سوسیالیست، معشوقین سوسیالیست، فعالین سوسیالیست ... موعظه کنند!
تخم کودکان روانی در جامعه بپرورانند و اعلام کنند، وقتی حزبشان قدرت گرفت، همه را لابد معالجه خواهند کرد.
بابک پسر منیژه اگرچه بیماری بیش نبود.
بیماری اما پدر ، همان سیامک و سیامک ها هستند.
پسر اگرچه معتاد بود.
اعتیادش اما به پدر سالاری بود.
هر روز توسط پدر و پدر ها مخدر مردسالاری را به مخ های کوچک فرزندانمان تزریق کردند. مادرت را بکش، اکستازی قرن است. نفرت از زنان و مادران را در رگهای کودکانمان هر روز تزریق کرده.
بی شرمی تان در اعلامیه آشکار است و بی مسئولیتی تان در نپرداختن به نقش خود در قتل زنان و مادران و همسران و...
شما خود رژیم اسلامی هستید در اونیفرم مبارز.
ما قاتلانمان را بخوبی شناسایی کردیم.
این جنازه را نیز خود دفن کنید.
دیر نیست که خواهری روزی جنازه تان را به دست آتش سپارد، تا مبادا کرم های خاکی گوشتخوار را مسموم کنید...
ارسال یک نظر