همانطور که قبلا نوشتم، زنان"چپ و کمونیست" ذوب شده در مردان "چپ و کمونیست" اند.
اینان بدلیل حمایت رفقایشان،
حزبشان، گروهشان بشدت اغوا شده اند. هر تاریخی که حضورشان لازم باشد (روز خشونت
علیه زنان، روز جهانی زن و...)، حزب و سازمان، آنان را به صف میکند، تا تئوری های
مردانه را مانند عروسکهای خیمه شب بازی، اینبار با صدای زنانه به خورد جماعت
بدهند. اول و آخر حرفشان را هم که خلاصه کنیم این است: دوشبدوش مردان سوسیالیسم را
جایگزین سیستم سرمایه داری کنیم، زنان نیز رها میشوند! طبقه کارگر هم متحول شده و
دست از خشونت برداشته و با کار فرهنگی بروی مخ مردان، بعد از تسخیر قدرت سیاسی
توسط حزب، مشکل بتدریج حل میشود.
اینکه مشکل زنان حل نشد و در سوسیالیسم سابقا
موجود نیز رفیقشان کولنتای خفه خوان داده شد و ژنوتدل* به ابزار سرکوب جنبش برابری طلب و آزادیخواه زنان
تبدیل شد را، یا به نزول شیطان رجیم (استالین) بر تخت پادشاهی قدرت ربط میدهند و
یا به وجود شرایط تحمیلی سرمایه داری، جنگ، و توجیحاتی از این دست.
*"ژنوتدل"
کارزارهایی برای حضور زنان در حمایت از جنگ داخلی سازمان داد، خدمات پزشکی و تامین
ارتباطات ارتش سرخ و یاری رساندن به
کودکان بیسرپرست و خانوادههای سربازان از جمله فعالیتهای زنان بود.
خوب، شرایط جنگی که همیشگی و ابدی نبود و
استالین هم عمر جاودانه نداشت. پس چرا درسوسیالیسم، زنان کماکان بجز در بردگی برای
سیستم، در نهادهای قدرت سهیم نبودند؟ یعنی از اینهمه زنان قسم خورده به سوسیالیسم
و حزب، حتی یک زن وجود نداشت تا یکبار هم شده، بر تخت قدرت بنشیند؟
اینان دربی اعتمادی به زنان در
جهت تبلیغ و اجرای سیاست سوسیالیستی، از سرمایه داری هم مردسالارانه تر بودند.
سرمایه داری مارگارت تاچر، آلبرایت، آنجلا مرکل و ... دارد. اما به راستی ما چند
زن در قدرت را، در سیستم سابقا موجود سوسیالیسمی میشناسیم؟
عکسهای پولیت بورو را با هم مرور
کنیم! مردان و باز هم مردان! البته گاهی همسران رهبری را میتوان بعنوان دکوراسیون
مشاهده کرد. چیان چین در کنار مائو، نادیا و لنین، مارکس با بانو.
اینکه زنان در سوسیالیسم برابر
شدند، دروغی بیش نیست. نه اینکه زنان برای سوسیالیسم سابقا موجود خون ندادند.
بیشمار زنان با امید به رهایی، بروی میدان های مین سرمایه داری مردسالار جان
باختند. در ارتش سرخ خدمت کردند و حتی فرمانده شدند. اگر سرمایه داری به اجبار،
چند دکور زنانه را در جایگاه قدرت اداره مملکت نشاند، سوسیالیسم فوق مردسالار اما
در هیچ دوره ای، به زنان اونیفورم پوشیده
و سبیل دارش، اجازه حتی "نمایش" قدرت را نیز نداد. آیا آینده ی این زنان اغوا شده ی مردان شان، بهتر از
گذشته خواهد بود؟
هرگز!
زنان ممتاز احزاب و سازمانهای
"چپ و کمونیست" همواره همسران مردانشان خواهند ماند. زنان ی زیر دست و
برده ی حزبی و سازمانی. وظیفه آنان، سازماندهی زنان دیگر، به زیر پرچم سرخ رهبرانشان- شوهرانشان است. حتی
بدون اعلام ادعای سهمی از قدرت، پس از کسب قدرت سیاسی توسط حزبشان.
آنها را در در عاشوراهای زنان
((((()))(روز جهانی زن، روز علیه خشونت بر زنان و... ) به بالای منبر حزب و سازمان میبرند،
تا برایمان روضه بدبختی زنان را در سیستم کنونی بخوانند.
پس از کسب قدرت سیاسی توسط حزب کمونیست شان اما، آنان به رختخوابها بازگشته و زیر لحاف رفقا گم میشوند! آنان میسیونرهای بی جیره و مواجب حزب اند.
پس از کسب قدرت سیاسی توسط حزب کمونیست شان اما، آنان به رختخوابها بازگشته و زیر لحاف رفقا گم میشوند! آنان میسیونرهای بی جیره و مواجب حزب اند.
وقتش است که جایگاه آنها برای جنبش جهانی زنان
شفاف سازی شود!
خواهری را در لای پاها جستجو
نکنیم!
خواهری در پروسه مبارزه علیه
مردسالاری (همچنین علیه مردسالاری احزاب و سازمانها) متحقق میشود. زنانی که امروز
در برابر سرکوب زنان دیگر( بدلیل وابستگی ایدئولوژیکی، سیاسی، اقتصادی، رختخوابی،
خانواده، قبیله ای و فرقه ای) همدستند و
یا سکوت میکنند. از مردان شان، موثر تر به
نظام مردسالاری خدمت کردند. بقول سیمون دبووار زنان اغوا شده، خریده شده توسط نظام
مردسالار. برگزیدگان، نخبگان و پیشتازان حزبی، ستون پنجم در جنبش مستقل زنان....
هر جا حضور داده شدند، پیراهنشان
را بالا بزنیم، زنجیر بردگی شوهران، رفقا، رهبران، بپایشان زنگ زده و بوی ماندگی و
کپک ایده هایشان آزارمان میدهد.
آلترناتیو رهایی ما زنان از دل
جنبشهای جاری و خود ما زنان بیرون می آید. زنانی نه نخبه، بلکه آزادی دوست و رهایی
طلب. آنها که برای بقا مبارزه میکنند و خار چشم تراخم زده مردسالارانند.
راه، خودگردانی زنانه، ایجاد نهادهای مستقل از مردان،
احزاب، گروهها، دولت و سیستم. و همچنین قدرتمندی خود، بطور گروهی در جهت جلوگیری
از سرکوبمان و یادگیری دفاع از خود (و بقیه خواهرانمان) میتواند اعتمادسازی کرده و
بقای جامعه را که بطور مشخص به بقا و سلامت روحی و جسمی زنان گره خورده، تامین
کند. زنان رها شده از چنگ مردسالاران خودی ، میتوانند نهایتا با سیستم مردسالار/
سرمایه داری نیز تصفیه حساب کنند.
گزارش زیر از زندگی و
مبارزه آنان است.
خواهرانمان در هندوستان و هر کجای دیگر.
خواهرانمان در هندوستان و هر کجای دیگر.
سمپات پال، زنی بیسواد و از کاست
و رده پایین در هندوستان است که بدلیل خشونت و بی عدالتی هایی که به خود و
خواهرانش روا میشود، اقدام به خودسازماندهی کرد. او در 12 سالگی شوهر داده شد.
مورد سرکوب خانواده شوهرش قرار گرفت. او علیه قوانین سختگیرانه روستا شورید. و
عاقبت همراه با 5 فرزند کوچکش به خیابان انداخته شد.
گروه زنان صورتی پوش (بریگاد
صورتی) برای حمایت از خود و خواهرانشان علیه مافیای پلیس که همواره حامی مردان و
شوهران خشن هستند، کارشان را شروع کردند. آنان اینک در تمام هندوستان معروف شده
اند.
اولین سازماندهان آن فقط 4 زن
جوان بودند که به کمک سامپات آمدند. آنها نیز در اوج زندگی بحرانی و شبیه سامپات،
تنها راه چاره را همکاری دانستند. این در هندوستان عجیب نیست. گروههای همیاری
زیادی در این کشور وجود دارد.
نوآوری این زنان، نوع مبارزه شان
است، و اجرای مستقیم عدالت توسط خودشان، در سیستمی که از پایین تا به بالا، پلیس،
دادگاه و قاضی، حامی مردان میباشند.
سیستم کاست در هندوستان با
پدرسالاری عجین است و زندگی زن هندی را دهشتناک کرده است. آنان، خواهران اجرا و
برقراری عدالت اند. آنها خود در کودکی
شوهر داده شده و در خانه تجاوز شده و به بیگاری مجبور بودند. گروه بریگاد صورتی
اکنون آوازه شان در تمام هندوستان گسترده است. آنها از شمال هندوستانUttar Pradesh
کارشان را آغاز کردند. آنان به کمک هر کدام ازخواهرانشان، که از کتک و ضرب
و جرح شوهر شاکی بودند، رفته، و کتک را با
کتک پاسخ دادند. آنها در بریگادشان تعلیمات دفاع شخصی دیده و خواهرانشان را نه
تنها به مبارزه و مقاومت تشویق کردند، بلکه با صحبت، گفتگو و اگر نشد با کتک، مردان
خشن را وادار کردند که دست از لت و کوب زنانشان بردارند. زنان بریگاد صورتی به
چوبهای بلندی مجهزند و طرز استفاده از آن را نیز بخوبی میدانند.
آنان گروه انتقامجو نیستند ولی
اگر مردان به خشونت و سرکوب زنانشان خاتمه ندهند، گروهی، با اقدام مشترک مرد خشن
را به باد کتک گرفته و در جلوی بقیه روستاییان بی آبرو میکنند. حوزه های کاری آنان
جلوگیری از ازدواج زودرس کودکان و ایجاد مراکز تحصیل برای (بخصوص دختر) بچه ها
میباشد. همچنین پرداخت نکردن مزد زنان توسط کارفرما، مردانشان و یا فشار به مقامات
و نهادهای دولتی برای ایجاد مراکز کاری و درآمد برای زنان نیز، حوزه درگیری آنان
با سیستم میباشد. بدلیل حمایت موثر خواهرانه شان تاکنون اعضای بریگاد صورتی به صد
هزار نفر تخمین زده شد. بدلیل فعالیتهای محلی و ایجاد مراکز آموزش (مدارس) و بهتر
شدن وضعیت امنیتی روستاها در کل ، بهداشت و سایر بهبودهای زندگی روزمره در
روستاهایی که زنان بریگاد صورتی فعالیت متمرکز دارند، مردان بسیاری نیز از وجود
این نهادهای خودگردان زنانه در محل شان راضی و از آنان حمایت میکنند. این زنان با
ایجاد گفتگو و دخالتگری در امر ازدواج اجباری تابحال توانسته اند از این وصلتهای
زورکی جلوگیری کرده و ازدواج بر توافق دو جوان و بدون اجبار والدین را جا
بیندازند.
وجود این نهادهای خودگردان محلی،
شکل گیری خودجوش و بدون دخالتگری نخبه، از پایین و نه از بالا و به فرمان حزب و
سازمان و یا دولت بدرستی نشان میدهد که ما مردم، برای ساختن زندگی و تغییر آن،
نیازی به دخالتگری بالایی ها نداریم.
از آنجایی که جامعه مردسالار و
تمام ارگانها و نهادهایش در سرکوب و بیعدالتی بر زنان با مردان سرکوبگر همدست
میباشند، زنان راههای زیادی نداشته و مجبورند خود بطور مستقیم اجرای عدالت را بدست
گیرند. زنان بریگاد صورتی نه تنها راه دفاع شخصی را به هم یاد میدهند بلکه در جایی
که مردان از لت و کوب و سرکوب زنانشان دست نمیکشند، بطور گروهی بر سر مرد سرکوبگر
ریخته و با کتک و بی آبرو کردنش در حمایت از خواهر کتک خورده، دخالت فعال میکنند.
بدلیل این حمایت و همبستگی
خواهرانه جامعه زنان بطور گسترده در هندوستان به آنها اعتماد کرده و پیوسته اند.
بخش بزرگی از جمعیت روستا نیز با
آنان همبستگی دارد. بطور کلی زنان بریگاد در ایجاد امنیت محلی، ایجاد فشار بر
کارفرما و دولت و بهبود زندگی کل منطقه کوشیده اند.
آنان رنگ صورتی را برگزیدند. چون
این رنگ تاکنون از طرف هیچ حزبی در هندوستان مصادره نشده و پوشش آنان به رنگ متحد
نیز آنان را یکپارچه در نظر دیگران نشان میدهد. آنان اگرچه روش گاندی (بدون خشونت)
را می پسندند، اما دفاع از خود و خواهرانشان را برای بقا یک ضرورت میدانند. وقتی
عدالت وجود ندارد و قوانین به نفع مردان و توسط آنان نوشته و اجرا میشود (علیه
زنان)، آنان نیز قوانین خود را دارند و در صورت لزوم، خشونت را برای جلوگیری از
نابودی شخص (زنان، دختران و کودکان) بکار میگیرند. اسلحه آنان چوبهای بلندی میباشد
که در اغلب تظاهراتها نیز به همراه دارند. بخشا به همین دلیل نیز آنها توانسته اند
از سرکوب خشن خود، در اعتراضات شان در خیابانها توسط پلیس جلوگیری کنند.
تاکنون مردی را نکشته اند! و از
اسلحه شان برای چشم ترسی و یا نشان دادن قساوت و بی رحمی مردانی که دست به کتک
دارند و با گفتگو، خود را اصلاح نکردند و کماکان قلدرمنش اند و برای نشان دادن
دردی که از خشونت مردان به زنان وارد میشود، بریگاد صورتی از اسلحه شان بطور گروهی
و در ملا عام استفاده میکنند.
بریگاد صورتی تاکنوو توجه
فیلمبرداران زیادی را جلب کرده و اکنون بطور بین المللی به آنان و پروژه های بهبود
وضع کلی روستاهای تحت نفوذ آنها کمک میشود. در زیر چند کلیپ از آنان را قرار دادم.
فیلمهایی از بریگاد صورتی:
مرتبط:
A film by Kim Longinotto
UK/India, 2010, 96 minute
از همین کارگردان
کیم لونگنوتو یک مستند ایرانی "طلاق به سبک ایرانی"
Women In Iran Divorce IranianStyle "طلاق به سبک ایرانی"
از همین کارگردان
"تجاوز"
گروه " زنان صورتی " می نامند. این گروه برای اولین بار در
سال ۲۰۰۶ و باشرکت صدها نفر از زنان اطراف
باندا در شمال اوتار پرادش در کشور هندوستان و توسط Sampat Pal Deviتاسیس شد. این زنان در مقابل اشکال مختلف خشونت بر علیه زنان
مبارزه میکنند. آنها به ملاقات شوهران متجاوزگر و یا خشن می روند و گاهی هم با „Iaathis“( چوب بامبو ) به آنها یک تلنگری می زنند. طی دوره ای
به زنان نشان داده میشود که چطور میشود با بکار بردن این چوب از خود دفاع کرد.
آنها به احزاب سیاسی اعتمادی ندارند و
خودشان بدون احزاب بر علیه خشونت و فساد مبارزه می کنند. این زنان از پلیس ترسی
ندارند و گاهی اوقات هم به مراکز اداره پلیس هم حمله می کنند.
زنان
هندی به سیاستمداری که میخواست به زنی تجاوز کند، حمله کردند
یک رهبر حزب به نام بیکرام سینگ براهما در منطفه شیرانگ در ایالت آسام هند ، به اتهام تلاش برای تجاوز جنسی به یک زن توسط پلیس دستگیر شد. زنان محله قبل از آنکه پلیس او را با خود ببرند وی را مورد حمله قرار دادند.
یک رهبر حزب به نام بیکرام سینگ براهما در منطفه شیرانگ در ایالت آسام هند ، به اتهام تلاش برای تجاوز جنسی به یک زن توسط پلیس دستگیر شد. زنان محله قبل از آنکه پلیس او را با خود ببرند وی را مورد حمله قرار دادند.
۷ نظر:
rosa jan selam xeste nebashi. rosa jan ko an kosh sheneva?ROSA EZIZ OMID VAREAM KE TO HEMISHE ZENDE BASHI TA BETEVANIM XILI EZ INSAN HA RA BIDAR KONIM. MESOUD454CY
حقیقتا رزا جان جستجوگر و مبارز خلاقی دریافتن موضوعات رهایی بخش واقعی هستی و چه مسؤلانه این مبارزه آزادیخواهی انسانها و بخصوص زنان را از دریچه دینامیسم بالنده درونی روابط خودشان برجسته میسازی. به مانند جنبش بوم زیستی چیاپاس که از دیدن هیبت ضد انسانی و فسیل شده دیکتاتوری کمونیسم روسی و چینی تجربه اندوزی کرده بارور شده و به شیوه های ارتباط کمونی و همسایگی روی آورده اند. این تلاش احمقانه احزاب چپی در بازسازی دیکتاتوری کارگری بیان درماندگی ذهنی و بی هویتی آن هاست که از ریزش نمادهای پوچ قدیسانه شان بر میخیزد درست مثل مذهبیون متعصب که همواره دچار اضطراب و ترس از فقدان پدر الهی شان هستند. طبعا ترک تمایلات سکتاریستی و عادات سادیستی جاه طلبانه به بلوغ انسانی و شجاعت بالایش فکری نیاز دارد تا بتوانند در بالین جنبش های متنوع خودسازندگی شورایی و ضد سلطه که تنها بدیل قابل لمسی در برابر ساختارهای هرمی مردسالارانه عصر سرمایه و مالکیت دولتی است، قرار گیرند. راستش ما میتوانیم واژه های مناسبتری را بجای کلمه خشونت به کار گیریم حتا در روانکاوی انسانی، مقاومت تدافعی انسان را با نام خشونت به کار نمیبرند اریک فروم از خشم انسانی و مقاومت سالم صحبت میکند در هنرهای رزمی آیکیدو به واقع انرژی خشونت مقابل را بخودش بر میگردانند که یک واکنش، چالش و مبارزه دفاعی است که جلوی خشونت طلبی می ایستد و محصورش میکند. به راستی روز موعودی در کار نیست مبارزه آزادیخواهانه در هر لحظه بودن و شکفتن است شکفتن در پیوندی نو و رقص زندگی در طبیعت بی کرانش. پیش به سوی جامعه عاشقی
سلام مسعود جان
راستش الان زمانی است که در نبودنم اصلا نگران نیستم.
گلهای زیادی شکوفه های زیادی و غنچه ها همه در بهار قرار باز شدن گذاشتند!
بیمی نیست که نباشیم.
حسرت اما!
پایدار باشید
مبارزه دفاعی است که جلوی خشونت طلبی می ایستد و محصورش میکند.
سلام ملک جان
مقاومت اغلب خشونت ترجمه شده.
البته جامعه ای که نتواند از خود در موقع تهدید بقایش دفاع کند، شانسی ندارد.
زنان زیادی یاد داده شدند که مدارا کنند.
اکنون بلند شدن اینان به معجزه شبیه است. که چگونه تربیت "پذیرفتن" به شورش انجامیده.
امیدوارم ما نیز با شورشهای حاشیه همراه شویم و نه مانند مارکسیستها بنام لومپن پرولتاریا به آن مهر بزنیم. غارت قبل از سال نو مغازه ها در آرژانتین که دو کشته هم داد، قیام سال پیش جوانان انگلیس و...
با همبستگی و عشق و
عشق و همبستگی
سوپرمارکتها و فروشگاهها در نقاط مختلف از آرژانتین توسط مردم مبارز مصادره شد.
Supermarket sweep across Argentina
http://libcom.org/blog/supermarket-sweep-across-argentina-21122012
selam rosa jan men telesh daream her tuor shode lehzeyi dir az in donya beream. chon karhaye ziyadi enjam neshode ziyadi bagi monde.rosa jan yadet nere saxten insani mesle to enerji ziyadi lazeme, in ke insanhaye ziyadi vojod dared ke mitevanend kar engelabi koneand sheki nist, ema her ensani jaye xod dared ensani mesle to nebodenesh zerbeie jobran napezir est.be omid hembestegi ve eshge payedar.moxlese ensanhaye dost dashteni mesoud
rosa jan shayet baver nekoni men hed egal mahi yek bar xab mibinam ke daram emtehan e diblom midem bed dor beremo nega mikonam heme jevan hesteand feget men hestem ke az heme pirteram lol in neshon mide ke ma henoz zende hestim ve bayet be gor sepordan jomhori eslami iran ba hem bashim ve ono bebinim ve beyet xili xili kar ha est ke an ra enjam bedim ok eziz lotfan sohbet az ,,bimmi az merk nedaram,, nekon,, gorbaned mesoud
مسعود جان
خوبی زندگی اینه که جاری هست.
فقدان انسانهایی که دوستشان داریم تنها جایشان را برای رفقایشان خالی میکند.
و دلمان را تنگ.
اما مبارزه جریان دارد و به همین دلیل نباید زیاد از نبود خود و دیگری نگران شد.
نسلی بهتر از ما بلند شده و امید ها را زیادتر کرده.
با همبستگی ، عشق و دوستی و تشکر از حمایت تان بخصوص از رفیق در بندمان و ...
به امید آزادی
ارسال یک نظر