۱۶ اسفند، ۱۳۹۱

گزارش ویدئویی مصر: مقاومت توده ای زنان در برابر تعرض جنسی سازمان یافته/ جهان حافظ

 مصر: مقاومت توده ای زنان در برابر تعرض جنسی سازمان یافته/ جهان حافظ
  گزارش ویدئویی مصر

یادداشت: بهار عربی، انقلاب مصر یکی از مهمترین دستاوردهایش را عیان کرده است. دمل های چرکین قرن ها سر باز کرده و آنچه از لجن و گنداب در دل این جامعه طبقاتی انباشته شده بوده روی آب آمده است. این وضع، ناگزیر مقاومت، شورش و انقلاب دیگری را در آستین دارد با ابتکارهایش، اندیشه ها، سازماندهی ها و دلیری های توده های ستمدیده و به ویژه زنان. کشور مصر که در آن، جنبش زنان در دهه 1930 میلادی به رهبری هدی شعراوی تاثیرات ژرف از خود به جا گذاشته و زنان مبارزی مانند نوال السعداوی و ده ها و صدها تن امثال او پرورده بود، در عین حال در دریای ارتجاع وعقب ماندگی های ایدئولوژیک و طبقاتی غوطه ور بوده است. اکنون به برکت انقلاب این زمینه فراهم آمده تا کارگران و زحمتکشان جامعه به ویژه زنان امکان یایند که این طویله اوژیاس را به نحوی رادیکال از پیش پای تکامل جامعه بروبند.
ویدئوی زیر به حد کافی گویای مبارزه مستقل زنان و خودسازماندهی آن هاست. بدون التماس و دخیل بستن به نهادهای رسمی داخلی و خارجی و بدون آویزان شدن به منجیان لیبرال یا مدعیان چپ. در این جا برخی پلاکاردها و زیرنویس انگلیسی ویدئو را به فارسی ملاحظه می کنید. (ترجمه برای اندیشه و پیکار)
گزارش جهان حافظ برای رییل نیوز از قاهره
روی پلاکاردها از جمله نوشته اند:
تعجب نکن که من دختر هستم و حقم را مطالبه می کنم
زن مصری حق دارد آزادانه در خیابان راه برود
خیابان متعلق به انسان هاست بدون هیچ فرقی بین زنان و مردان
تو حق نداری به من دست بزنی، خیابان متعلق به همه ماست
عدالت، مساوات، آزادی
سکوت ممنوع است و خشم من مشروع
-    مقاومت ابتکاری زنان مصر در برابر آزار جنسی که به صورت جنایت سازمان یافته با حمایت دولت انجام می شود.
-    زنان در دفاع از حق خویش به سازماندهی پرداخته، مجهز به اسپری، قیچی، سوزن، چاقو و حتی کارد به مقابله با تعرض گران برآمده اند.
-    قبل از انقلاب هم تعرض و آزار علیه زنان وجود داشت ولی امروز با باند تبهکاران روبرو هستیم.
-    من از هجوم 30-40-50 مرد با چاقو حرف می زنم. این تعرض نیست. آن ها با چاقو به زنان حمله می کنند. آیا این تعرض است؟ نه. این ها جنایت است.
-    چرا زنان در راهپیمایی چاقو به دست دارند؟ برای آنکه هیچکس نتواند ما را مجبور کند به خانه بازگردیم. برای آنکه هیچکس نتواند ما را وادارد که از ترس در خانه هامان پنهان شویم. ما مصمم هستیم برای دفاع از خود مسلح شویم. اون سگی که جرئت کنه به من نزدیک بشه، تکه تکه اش می کنم! این جنایت ها هماهنگ شده است، این یک بیماری اجتماعی ست و در این جامعه واقعیت دارد. ولی آنچه در حال حاضر روی می دهد جنایت سازمان یافته است.
-    من از کارزار مبارزه با تعرض جنسی حمایت می کنم. ما زنان مصر را آزاد خواهیم کرد!
-    آن مرد می گوید که تجاوز و تعرض به زنان ناشی از طرز لباس پوشیدن شان است. این است که من به عربی و انگلیسی به او گفتم خجالت بکش! به او گفتم آیا کسی لخت از خانه بیرون می آید؟ حتی اگر پوشش او مناسب نیست آیا می خواسته لخت از خانه بیرون بیاید؟ سگ لعنتی! آیا این منش برادرانه است! آن ها این کارها را می کنند تا ما به خانه برگردیم، ولی کور خوانده اند!
-    (مردی می گوید) من دیگه زنم را از خانه بیرون نمی آورم، از ترس تعرض. ما یک مسیر کوتاهی را با مترو پیمودیم و صد بار درگیر شدم. نه، نه.. ما پول نداریم تاکسی بگیریم. اگر از وسایط نقلیه عمومی استفاده کنیم مجبورم او را کنار پنجره بنشانم.
-    (دیگری پاسخ می دهد) نه، نه! چنین چیزی نیست! مصر را اینجوری معرفی نکن.
-    (جهان فاضل هنر پیشه مصری می گوید) هیچکس علنا علیه تعرض جنسی سخن نمی گوید. چرا؟ چون قربانی یک زن است؟ چون زن نباید در صف اول قرار گیرد؟ زن چرا در خیابان است؟ فرض شان بر این است که زنان باید در خانه بمانند و آن ها که در خیابان اند زنان شایسته ای نیستند. این سخن بیش از آنکه جواب مسئله باشد امری غیر قانونی و نادرست است، مردم بیش از آنکه به این سخنان جوابی بدهند آن را به مسخره می گیرند.
-    هیچ مذهبی، هیچ آئین زندگی، هیچ پدری به فرزندانش نمی گوید که این کارها غلط است و بی ربط. هیچ عابری نیست که تعرض علیه زنی را در خیابان ببیند و فکر کند که آن زن می توانست مادر یا خواهر خودش باشد و چنین چیزی نسبت به او رخ دهد. چنین اعتراضی هرگز به میان نمی آید. معمولا می گویند این یک کار فردی ست و همه جامعه یکسره علیه زنان نیستند، حال آنکه تعرض بی هیچ تمایزی صورت می گیرد، زن حجاب داشته باشد، سربرهنه باشد، بزرگ باشد یا کودک. فرقی در میان نیست. من نشستم و با دخترم صحبت کردم زیرا تجاوز و تعرض جنسی حتی بین معلمان و دختران هم رخ می دهد. به بچه های هم سن دختر من. البته او هنوز یک بچه است و از چیزی سر در نمی آورد. اما من با او صحبت می کنم و دخترم هم با من صحبت می کند. ما به او می گوییم همراه با معلمش به توالت نرود.

برای خواندن مطلب بروی تیتر آن کلیک کنیم.

نیمه دیگر نیستیم، بلکه سلیطه!

۶ نظر:

رضا گفت...

رزا جان حتما این قضیه تشکیلات مخفی حزب توده یا به عبارتی همون نوید رو شنیدی. برای سالها ساواک این تشکیلات رو اداره میکرد و از طریق اون انقلابیون زمان شاه رو دستگیر میکرد. البته در همه این سالها حزب توده هم فکر میکرد این تشکیلات مخفی خودشه که داره ساواک رو کنترل میکنه. حتی زمانی که چریکها این عباس شهریاری رو هم ترور کرد باز حزب توده به روی مبارک نیاورد و حتی تا سالها بعد از روی کار امدن رژیم جمهوری اسلامی باز هم همون ادعای سابق رو داشت. البته سالها بعد از حزب توده یه بار دیگه احزاب رنگارنگ کمونیست کارگری همون راه رو دارند طی میکنند. یه چیز جالب یادم امد در مورد این سعید صالح نیا که یه نامه نوشته بود برای اسانلو و کلی خواهش و التماس که " قسم به اون پرستو که بالشو شکستن/ به آهوی اسیری که که دست و پاشو بستن/ نرو نرو نرو".

وقتی بیوه مائو همراه علی جوادی از ح ک ک جدا شد طی یک عمل حماسی پرشور افشا کردند که این آقای سعید صالحی نیا سالها از عوامل امنیتی رژیم بوده تا زمانی که به خارج کشور آمد. البته خود صالحی نیا گفتند که از عوامل امنیتی رژیم نبوده بلکه از عوامل امنیتی حزب توده بودند که در ارگان امنیتی رژیم نفوذ کرده بودند.(حالا فرقش چیه؟ من نمیدونم) التبه ح ک ک هم برای اینکه پوز استکبار جهانی رو در هم بکوبه طی یک اطلاعیه دشمنکوب اعلام کرد. این موضوعی بوده که خود خانم بیوه مائو و آقای جوادی از یکی دو سال پیش میدونستند اما حالا که جدا شدند دارند علیه ح ک ک استفاده میکنند( عجب!!! پس هردو طرف دعوا این موضوع رو میدونستند.) البته این رشته سر دراز دارد و من سعی کردم که اطلاعیه های اون دوره رو روی نت پیدا کنم اما نتونستم. اگر خودت به بعضی از این حزبیهای قدیمی دسترسی داری ازشون در این باره بپرس و ببین اطلاعیه های اون دوره رو دارند یا نه. من هم اگر پیدا کردم برات میفرستم.

البته با این همه خر تو خری که معلوم نیست ساواک در حزب توده نفوذ کرده یا حزب توده در واواک نفوذ کرده یا واواک در ساواک نفوذ کرده یا هردو در کمونیست کارگری نفوذ کرده یا کمونیست کارگری در حزب توده نفوذ کرده و قس علی هذا که به قول معروف سگ هم صاحبش رو نمیشناسه احتمالا شاعر گرانقدر مولانا در همین رابطه بوده که فرموده اند: من از تو چنانم ای نگار ختنی/ که اند عجبم که من تو ام یا تو منی

RosaArchiv گفت...

سعید صالحی نیا همانطور که خود نیز می گوید در حزب توده فعالیت سیاسی کرده است و از قرار آنقدر نیز مورد اطمینان این حزب بوده است که به ایشان ماموریت داده می شود که به درون سپاه پاسداران اسلامی نفوذ کند و سیاستهای حزبش را در مخوفترین و عقیدتی ترین ارگان سیاسی – نظامی رژیم وحشی و آدمکش اسلامی تبلیغ ترویج کند. سعید صالحی نیا افتخار می کند در حزب توده بوده است و حزب توده را هم پرچمدار مارکسیسم و لنینیسم می داند.
واقعا شرم آور است. حزب توده ایران کوچکترین ربطی به مارکس و لنین نداشته بلکه یک گرایش عمیقا بورژوایی و راست را نمایندگی کرده است. نماینده و مروج نوعی کمونیسم بورژوایی بوده است. فعالین رادیکال سوسیالیست کارگر و هر کمونیست انقلابی این حزب را به خوبی می شناسد. تاریخ مبارزاتی جنبش کمونیستی طبقه کارگر در عین حال در مقابله با سیاستهای رفرمیستی و سازشکارانه و راست این حزب غیر مارکسیستی بوده است.
سعید صالحی نیا در شانتاژ و تحقیر مجرب است. در تلاش برای کوچک کردن منتقدش تبحر خاصی دارد. گویی آموزش دیده و آموزش داده است. موذیانه از پاسخ دادن به سئوالات رفیق محمود احمدی فرار کرده و بر عکس ایشان را متهم می کند که گویا به ایشان افترا زده است. هیچ افترایی در کار نیست و پیش از هرگونه گرد و خاک کردنی هم اعلام میکنم که سئوال کردن جرم و افترا نیست. سئوال سئوال است. همانطور که ما هر روز پاسخ سئوالات بسیاری را در مورد نقش کمونیسم و هزار تجربه تاریخی دیگر میدهیم٬ شما هم این سئوالات در مقابلتان قرار میگیرد. اما سئوالات من:
جناب صالحی نیا من از شما می پرسم شما و حزب متبوعتان در جوانی٬ حزب توده٬ که از قرار به عضویت در آن هنوز افتخار می کنید و زمانی که در سپاه پیشبرد اهدافشان کار میکردید٬ چند نفر انقلابی و کمونیست و کارگر را شنیدید که توسط این نیروها کشته شدند؟ چه تعداد کمونیست و یا مجاهد را شنیدید که توسط سازمان حزب توده به رژیم معرفی شده اند؟ زمانیکه ترکمن صحرا و کردستان را به خاک و خون کشیدند و حزبتان در کنار رژیم ضد امپریالیستتان و "براداران سپاهی" قرار داشتید٬ چه احساسی داشتید؟ وقتی حزب شما با "براداران اکثریتی" شعار پاسداران باید به سلاح سنگین مسلح شوند را در نشریاتتان با تیتر بزرگ می نوشتید٬ شما چه احساسی داشتید؟
وقتی افرادی نفوذی حزب توده در تشکیلاتهای نیروهایی رادیکال و انقلابی همچون سازمان پیکار و دیگر سازمانهایی که با رژیم جمهوری اسلامی مبارزه می کردند به "براداران پاسدار اطلاع" می دادند و آنها را اعدام می کردند٬ شما چه احساسی داشتید؟ وقتی کارگران گرسنه برای دستمزدهایشان اعتصاب می کردند و شماها افتخار کنندگان به حزب توده آنها را ستون پنجم خطاب می کردید و توسط براداران پاسدارتان در آن زمان سرکوب می شدند٬ چه احساسی داشتید؟ وقتی حزب شما از جنگ ارتجاعی ایران و عراق دفاع میکرد و حزب آن زمان شما به همراه رژیم مردم را برای کشته شدن در میدانهای مین به شرکت در جنگ دعوت میکرد٬ چه احساسی داشتید؟ در این جنگ ارتجاعی بیش از یک ملیون انسان بیگناه از هر دو طرف کشته شدند و هر صدای آزادیخواهی و برابری طلبی را به بهانه اینکه "میهن در خطر است" در گلو خفه کردند و کشتند٬ شما در آن زمان در حزب توده چه احساسی داشتید؟
جناب صالحی نیا سابقه سیاسی شما نشان میدهد که در سفسطه بازی استادید. اگر میدانید چگونه خود را مسلمان و حزب اللهی جا بزنید٬ حتما میدانید که چگونه مانند تمام نیروهای بورژوا ناسیونالیست به لنین و تلاش طبقه کارگر برای تصرف قدرت سیاسی حمله کنید و سعی کنید این سیاستها را هم به خورد جامعه بدهید.

RosaArchiv گفت...

امروز هم گویا داستان به نوعی دیگری تکرار میشود. حزب جدیدتان٬ حزب اکس مسلم٬ بعد از جراحی تشکیلاتی در پلنومهاى ۲۶ و ٢٧ حزب٬ عملا این حزب را در مسیری قرار داد که نتیجه اش آن شد که موسوی جنایتکار "همراه مردم" قلمداد شود. و جنبش ارتجاعی سبز٬ بخشی از جنبش توده های مردم بپاخواسته در ایران! شما کارتان در حزب اکس مسلم در حمله به لنین و کارگر کمونیست در روسیه نه در ادامه تلاشهای منصور حکمت بلکه در ادامه تلاشهای حمید تقوایی است. اگر این حزب پرچم انقلاب کارگری را به کناری نینداخته بود٬ شما هم فرصت نمیکردید که به پرچم تعرض طبقه کارگر و بلشویسم به سرمايه تعرض کنيد. شما ذره ای به منصور حکمت ربط ندارید. منصور حکمت پیش از هر چیز یک سازمانده کمونیست و یک رهبر انقلاب کارگری بود٬ و شما یک نیروی ستیزه جو با کمونیسم طبقه کارگر و نیرویی که پرچم انقلاب کارگری را با پرچم راست "انقلاب انسانی" تعویض کرده است.
ما علیرغم هر انتقادی که به حزب اکس مسلم داشته باشیم٬ این حزب را م
سئول مستقیم تزهای راست شما در مورد لنین و تلاشهای حکومت کارگری در روسیه نمیدانیم. اما معتقدیم که شما زائیده فضایی هستید که راست روی در آن حزب ایجاد کرده است. شما و تزها و سیاستهای شما محصول منصور حکمت زدایی در حزب کمونیست کارگری سابق است. تعرض شما به تلاش طبقه کارگر روسیه در کنار سیاست سازش طبقاتی رهبری حمید تقوایی با جریانات راست و سلطنت طلب و سبز و شیر و خورشیدی معنی میدهد.

http://azadi2011b.wordpress.com/2010/12/21/%DA%86%D9%86%D8%AF-%D8%B3%D8%A6%D9%88%D8%A7%D9%84-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D8%B9%DB%8C%D8%AF-%D8%B5%D8%A7%D9%84%D8%AD%DB%8C-%D9%86%DB%8C%D8%A7/

RosaArchiv گفت...

سلام رضا جان
این صالحی نیا اینقدر در گوگل طومار نوشته، که من فعلا فقط همین را یافتم.
راستش این حزب با این علنی گرایی مفرط گویا در همان جهت حزب توده کماکان عمل میکند.
همانطور که نوشتی "سگ هم صاحبش رو نمیشناسه" در این حزب...
البته گویا بین خودشان توافقی در جهت مخفی نگهداشتن سوابقشان است و تنها در مواقع اختلافات سیاسی و در کسب قدرت و بالا رفتن در هیرارشی حزبی افشاگری های کوچکی علیه هم دارند.
گویا بدلیل موضع غیر لنینی صالحی نیا، کسی از هم حزبی های او افشاگری بالا را کرده.
مطالب قدیمیتر را نیافتم.
نفوذ توده ای ها در ارگانهای رژیم جالب بود. اینان لابد جای مبارزه را با گا. گ. ب. بازی و 007 عوضی گرفته بودند. و گرفتند!
حزبی ها راستش خود مشکل امنیتی جنبش هستند. متاسفانه کمتر کسی از سوابقشان خبر دارد.
مرسی از اطلاع.

رضا گفت...

سلام رزای عزیز
مرسی گوشه ای از این لجنزار چپ!!! ایرانی رو به نمایش گذاشتی. بله من که به اینها کوچکترین شکی ندارم. تا اینجای کار هم هنوز نه بر اساس حرفهای یا مدارکی از خودم که بر اساس توشته های خود این جماعت به خصوص جریان موسوم به کمونیست کارگری خواستم لجنزار متعفن این جماعت رو نشون بدیم. جریاناتی که نه بر اساس ادعای من که بر اساس ادعاهای خودشون در بالاترین سطوح رهبریشون عناصر امنیتی رژیم جمهوری اسلامی حضور داره.
البته ممکنه هر رژیمی در هر کجای دنیا موفق بشه در صف اپوزیسیون خودش نفوذ کنه، این عجیب نیست. اما وقتی رژیمی تا این حد در رهبری این اپوزیسیون حضور داره( باز هم به ادعای خودشون) و خود رهبران هم میدونند اما دغدغه خاطرشون نه نشستن کنار این عناصر که لودادن اون بخش از اطلاعاتیهایی است که نه در کنار ایشان که در کنار جناح مخالف قرار میکیرند است. این دیگه رک و راست و صریح و بی پرده یعنی ابتذال سیاسی. به قول معروق میکن هردم از این باغ بری میرسد. این هم نوشته جدید از نسرین پرواز است علیه همین چپ. باز هم یه سند از خودشون. http://www.azadi-b.com/M/2013/03/post_395.html
البته نسرین پرواز سالها با کسی که به لحاظ شخصیتی یکی از اوباشترین افراد حزب کمونیست کارگری بود و بعدها تبدیل به شعبون بی مخ جناح کورش مدرسی شد زیر یک سقف زندگی کرده. گرایشات عاطفی آدمها البته به خودشون ربط داره اما از منطر روانشناسی و شخصیت شناسی برای جالبه بدونم که مثلا کسی چطور مسبت به لاجوردی یا گوبلز میتونه احساسات لطیف عاشقانه ای داشته باشه. برای من همیشه جای سوال بوده و هست که نسرین پرواز میتونه با یه همچین شعبون بی مخی زیر یک سقف زندگی کنه کسی که به گفته خود افراد حزبی هروقت میخواستن صدای کسی رو در خود حزب خفه کنند این ادم رو میفرستادن. شخصی به اسم محمد فتاحی که در حزب هم معروف شده بود به "مسئول اداره سوم"!!!

RosaArchiv گفت...

سلام رضا جان
مصاحبه را دیشب دیدم البته بعد از خواندن نوشته پرواز.

http://youtu.be/J0bX2gS1_9c

مصاحبه اش البته جای تفکر داره، آنجا که میگه: افرادی در زندان از محاکمه های فوری خبر داشتند ولی به بقیه زندانیان نگفتند! تا عده شهدا بالا برود...
مقاله اش اما زیاد خواندنی نبود