هما ناطق یکی از ما نبود. برای منافع زنان مبارزه نکرد. با ارتجاع کنار آمد،
اما رژیم یقه ی خودش را هم گرفت.
مگر میشود داعش را فمینیزه و یا اصلاح کرد؟ نشد. و هما هم دوباره به همانجایی
برگشت که آمده بود. به قلب امپریالیسم!
نسل من از این زنان خایه دار متنفر است.
تنها چیزی که برای اینها مهم نبود آزادی بود.
نمونه ی مَرد این آشغالها پارسا بناب است. که هنوز هم کماکان قاشق قاشق ارتجاع
را سر می کشد. تریبون هم کم ندارد.
اینها از داعش و رژیم اسلامی خطرناکتر هستند. باور کنیم برایشان رنج و استثمار
زنان ذره ای اهمیت ندارد. داعش را کرده اند فاشیسم، تا کون رژیم اسلامی ایران را بلیسند.
کسی هست بپرسد که اولین حکومت اسلامی را چه کسی تئوریزه و "ضد امپریالیسم" کرد؟
کسی هست بپرسد که اولین حکومت اسلامی را چه کسی تئوریزه و "ضد امپریالیسم" کرد؟
برای من و خواهرانم فرقی نمی کند کجای این خاورمیانه ی اسلامی زاده شویم. به
دست داعش ایران اعدام یا توسط داعش عربستان یا اندونزی گردن زده...
عکس هما ناطق
خیانت تفکر "توده" ایها به زنان منطقه و در صدر آن به زنان ایران زیاد
است و کماکان این خط خیانت ادامه دارد. اوج آن همیشه تشویق به شرکت در انتخابات
رژیم اسلامی بوده...
اینها از روی این ارتجاع بپرند هم، نهایتن پُشت ارتجاع دیگری سنگر می گیرند.
خیانت هما ناطق را زنان «اتحاد ملی زنان» جناح چپش، همانموقع دریافتند. شرکت
در تظاهرات حجاب اجباری اینها و پس از کوتاه آمدن خمینی، فوری جبهه عوض کردن توده
ایها. یعنی شکستاندن کمر «جنبش زنان علیه حجاب». باور ندارید روی مقاله ی آنموقع
ها اینجا کلیک کنید. جملات زیر را به دقت
بخوانیم. معنی اش اینکه به خانه ها برگردید، همینقدر بس است امام "ضد
امپریالیست " کوتاه آمد!
اینک زنان توده ای "سبز" شده در ایران، برای "50% سهم زنان" در مجلس اسلامی تبلیغ می کنند. مجلس ارتجاع ...
خارج از ایران هم پُشت جبهه ی قوی ای دارند. از مرتضی محیط تا پارسا بناب در
بین چپ می لولند و کمین نشسته اند برای رژیم اسلامی زمان بخرند، این بار با ایجاد
ترس از داعش و فاشیسم. از ترس ارتجاع داعش سوریه/ عراق مردم را به حمایت از داعش
ایران و حامیان پوتین و اسد (خلاق بمب بشکه ای) هُل می دهند. اینجا
اصلن تصادفی نیست که رادیو برابری 1 ساعت سخنرانی پارسابناب را پخش می کند و درنمایش
سه دقیقه ای "اما ما به این نظر نقد داریم" را در "دقیقه ی 90"
اجرا می کند...
سوسیال دمکراسی هیچگونه رد پایی از قتل رزا لوگزامبورگ نیز آنوقتها از خود بجا
نگذاشت. بگذاریم نمایش عزاداری رفتگانشان را پشت تریبونهای وابسته اجرا کنند. جشن
ما اما در خیابان است!
مطالب مرتبط:
سخنرانی پارسابناب در رادیو برابری
شبح فاشیسم از امریکا تا سوریه ، گفتگوی آرش کمانگر با دکتر
یونس پارسا بناب
تلویزیون برابری اول زانویه ۲۰۱۶ - در این گفتگو یونس پارسا
بناب تحلیلگر سیاسی، جامعه شناس چپ و استاد دانشگاه در واشنگتن، ابتدا به راست تر
شدن سیاست رسمی در امریکا به عنوان سردمدار اصلی اکثر بحران های سیاسی جهان و گرایشات
فاشیستی کاندید پیشتاز حزب جمهوریخواهان میپردازد و سپس داغ ترین بحران سال گذشته یعنی
باتلاق خاورمیانه و کلاف سردرگم سوریه به بحث گذاشته می شود . در دقایق پایانی این
گفتگو به دلیل موضع دکتر پارسا بناب در حمایت تاکتیکی از محور روسیه - سوریه - ایران
، مصاحبه کمی به پلمیک می گراید .
سلام
فرصت طلبی آدمها حد ندارد
پدر پول بسوزد که این وسط هما ناطق دارد فمینیست
صف اول می شود
و درخت کانون نویسندگان را هم نشانده و زیر چند
نامه هم امضا کرده
و چه و چه و
شاید ارث و میراثی به ماصر پاکدامن برسد که با او
پیوند ِژِناشویی بسته
و
به ما چه در تهران با آدمیت زندگی می کرد و در فرانسه با
یکی دیگر و ناصر را همه از یاد برده بودند و کسی او را داخل آدم ندانست تا اینکه نامه
ای با امضای جمعی از اهالی شورای مقارابت نوشت و طلب ارث و میراث و حق آب و
گِل و ابراز ادب و کون لیسی کرد
در آن هنگام هنوز به بیست سالگی نرسیده بود. پس از
آن برای پیگیری تحصیلات دانشگاهی، در مهر ماه ١٣٣٤ به فرانسه می رود. در همین ایام
در تهران با ناصر پاکدامن، که او هم برای
ادامۀ تحصیل عازم فرانسه بود، آشنا می شود.
یادگیری زبان فرانسوی را نخست در گرونوبل و سپس در
دانشگاه پاریس دنبال و در مدرسۀ السنۀ شرقی در رشتۀ تاریخ و جغرافیای خاورمیانه
نام نویسی می کند و در چهاردهم شهریور ١٣٣٥ (٥ سپتامبر ١٩٥٦) با ناصر پاکدامن پیوند زناشوئی می بندد و صاحب
دو فرزند می شوند: میشا و روشنک.
هُما ناطق با کتابهایش، با ترجمه هایش و با درسها
و مقالاتش از چهره های پیشرو و مبارز روشنفکری در دهۀ پیش
از انقلاب و از امضا کنندگان نخستین بیانیۀ کانون نویسندگان ایران در سال ١٣٤٧
است. از نخستین کسانی است که در بهار ١٣٥٦ برای احیای کانون تلاش می کند. در اردیبشت ١٣٦٠ کانون نویسندگان ایران او را به عضویت
در هیأت دبیران انتخاب می کند. در سال ١٣٥۰ هنگامی که نیروی انتظامی به صحن دانشگاه وارد می شود تا تظاهرات اعتراضی
دانشجویان را سرکوب کند نام هُما ناطق در میان نام استادان اندک شماری که در نامه
ای سرگشاده به نخست وزیر وقت اعتراض می کنند به چشم می خورد. وهمراه با سیمین
دانشور تنها زنانی هستند که بیانیۀ معروف به ٥٨ نفر را در آبان ١٣٥٦ در آستانۀ سفر
شاه به امریکا امضا می کنند. در اواخر همان ماه مأموران رژیم پس از دستگیری و ضرب
و شتم وی، پیکرش را در خرابه ای رها می کنند.
او از مدافعان سرسخت حقوق زنان و از فعالان دیرین جنبش زنان بود و به یاری دوستانش در آستانۀ انقلاب اتحاد ملی زنان را برپا کردند. هُما سری پُرشور و بیقرار داشت و در پیوستن ها و گسستن هایش از همۀ وجودش مایه می گذاشت. اما این شهامت اخلاقی را نیز داشت که خود را بی پروا به نقد بکشد و با صدای بلند آنرا بیان کند.
او از مدافعان سرسخت حقوق زنان و از فعالان دیرین جنبش زنان بود و به یاری دوستانش در آستانۀ انقلاب اتحاد ملی زنان را برپا کردند. هُما سری پُرشور و بیقرار داشت و در پیوستن ها و گسستن هایش از همۀ وجودش مایه می گذاشت. اما این شهامت اخلاقی را نیز داشت که خود را بی پروا به نقد بکشد و با صدای بلند آنرا بیان کند.
هنگامی که امواج انقلاب فرو نشست و استبداد نوپا
ولی کهنه کار ملایان به پا خاست و به پیگرد مخالفان چوبه های دار برافراشت، هُما نیز همچون بسیاری دیگر از آزادیخواهان راه اختفا و جلای
وطن در پیش گرفت. به ترک ناگزیر سرزمینی که آن همه دوستش می داشت، تن داد و در آذر
ماه ١٣٦٠ ( ١٩٨١) دوباره به فرانسه باز گشت،
سرچشمه های فکر آزادیخواهی و قانون گُستری در
انقلاب مشروطه، سهم و جایگاه زنان در آن انقلاب،
جنبش های انقلابی در آستانۀ قرن بیستم، دستگاه روحانیت
شیعه و همدستی های آن با استبداد و ستیزه
هایش با جنبش آزادیخواهی، جنبه ها و عرصه های تاریک و ناشناخته ای از
تاریخ معاصر ما را آشکار کرده و افق های تازه ای به روی پژوهشگران آینده گشوده است.
امضاها:
ویدا حاجبی، سروش حبیبی، فرنگیس حبیبی، علی حجت،
حسن حسام، محسن حسام، تراب حق شناس،...
«هما» و «صاحبان عزا»
مینا اسدی
مرگ هما بیش از آنکه فکر می کردم مرا دیوانه کرد.
خواستم با یک خاطره ...یک عکس...یادش را گرامی دارم وخفقان به گیرم و ننویسم...در
بسیاری از موارد سکوت کردم - نه برای سر سبزم - که زبان سرخ را بستم تا سودی نصیب
کسی ،یا کسانی نه شود، و این کسان نتوانند از نوشته ی من استفاده کنند اما از
خواندن اطلاعیه ی کانون نویسندگان در تبعید در باره ی هما ناطق، سرم کش آمد! و دود
از کله ام بلند شد.
از بی خبری نویسندگان در تبعید حیران ماندم . خودم
را سرگرم کردم که خفه شوم ...بمیرم و اینهمه را نادیده بگیرم . آنان که از گذشته ی این کانون خبر دارند ، می دانند که هما ناطق
از بیش از بیست و پنج سال پیش این دفتر را وانهاد،با رنج و درد ،و همکار گرامی کانون نبود. که: * مرگ این همکار خودرا تسلیت می گوییم*. وقتی دانستم
که هما به پس از مرگش هم فکر کرد و خواست که او را به سوزانند و خاکسترش را در
همان دهکده ای که زندگی می کرد به باد به سپارند و صاحب عزا نداشته باشد خوشحال
شدم . هما از سرِ زمان ما یک سر و گردن بلندتر بود. به وقت ،نامه هایش را ، و
خاطراتی را که از او دارم به چاپ می سپارم .
مینا اسدی-پنج ژانویه - دوهزار و شانزده-استکهلم-منبع:پژواک ایران
رزا: مقاله ی زیر یاداشت کوتاهی در مورد آدمیت و هما ناطق است.
برای خواندن مقالات در منبع روی تیتر آنها کلیک کنیم.
احمد افرادی
می دانیم که، خانم هما ناطق ( در زمینه ی پژوهش
های تاریخی) همکاری نزدیکی با زنده یاد فریدون آدمیت داشته است . در اینجا و در
این معنی ، می توان از کتاب « افکار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در آثار منتشر نشده
ی دوران قاجار» نام بُرد ، که کاری مشترک در « مشروطه پژوهی » است. با این همه،
اختلاف نظر بین این دو ، در تحلیل و تعلیل رویدادهای تاریخی ،کم نیست.
فریدون آدمیت در پیشگفتار کتاب « کارنامه ی فرهنگی
فرنگی در ایران » ( پژوهش خانم ناطق) می نویسد :
« ... حاجی [ میرزا آقاسی ] فقط به فکر استخدام چند
معدنچی و استاد چاه کن و ساعت ساز افتاد. چاه و قنات کندن مایه ی سرگرمی آن وزیر
عرفان منش بود و البته بسیار فایده مند بود؛ اما استخراج معدن ،تداعی داشت با
افسانه ی کشف طلا و نقره ، نه تأسیسات جدید. اما استاد ساعت ساز چه صیغه ای بود و
چه دردی را دوا بود»
خانم ناطق هم، در تخالف با این نظر ( و گویی در
پاسخ به آدمیت) می نویسد:
« حق را باید گفت ...برخی رجال سرشناس دوران ناصری
برکشیده ی همین دوران [ صدارت حاج میرزا آقاسی ] بودند؛ از میرزا حسین سپهسالار
گرفته تا مَلْکَم خان و حتی میرزا تقی خان امیر کبیر.
انصاف باید داد . میرزا آقاسی بود که [در سال ]
1843میرزا تقی خان [ امیر کبیر بعدی ] را برگزید و به سفارت ارز روم فرستاد ... در
غیابش هم حرمتش را پاس می داشت ... یا هنگامی که عثمانیان در 1846بر سر میرزا تقی
خان و سفارت ایران ریختند ، دستور داد، عارف پاشا از " عالیجاه میرزا تقی خان
عذرخواهی کند " » .
و باز، در همین معنی : « امروز می دانیم که نخستین
روزنامه ی فارسی نه به عصر امیرکبیر ، بلکه به زمان میرزآقاسی و در سال 1836بنا
نهاده شد... مهمتر از همه اینکه ، وقتی محمد علی خان، به سفارت پاریس می رفت ،
حاجی میرزا آقاسی فهرستی از کتب علمی و فنی فرنگی را سفارش داد که سفیر در بازگشت
به ایران با خود آورْد.»
در واقع ، به رغم اختلاف نظر این دو( در تبیین و
توضیح و تعلیل برخی رویدادهای تاریخ ایران) خانم ناطق ( به مناسبت ْ) همواره با
احترام از آدمیت یاد می کند. به عنوان نمونه ، دریکی از ارجاعات کتاب ِ « از ماست
که بر ماست » ، می نویسد :
«با همه ی احترامی که به نوشته های دکتر آدمیت
داریم ،در این مورد حسن نظر ایشان را بیش از اندازه یافتیم».
....
۱۳ نظر:
دقیقا روزا جان....گور بابای هما ناطق ها مرد سالار و تو خالی و خود فروش.... سروش ها و گنجی ها و نبوی ها ساوامائی که خودشون رو رنگ کرده .....ترتسکیستهای سرمایه دار...متعفن و "حزب کمونیست" سوسیال دموکرات حامی بمب های خوشه ای و هواپیماهای بی سرنشینی که بر بسر مردم بیگناه افغانستان مثل نقل و نبات بمب میریزند....و از فروش هروئین و تریاک شان بخشی از هزینه های جنگیشون رو تامین میکنند......"راه"!! "کارگر" مزدور فرانسه و.... دنیای اشغالیه....ولی باکی نیست.....رسالت انقلابیون حقیقی هر چند بر دوش انگشت شمار انسانهای شریف هم که بمونه ....برای تاریخ و آیندگان رو سفید....پایدار باشی
درود
در رابطه با این حمله و تجاوز 1000 نفره در هامبورگ نوشته ای در آینده دارید ؟
سلام پیمان جان
راستش گاهی از الزایمر آدمها تعجب میکنم. انگار نه انگار نقش اینهمه "سران چپ"در تحکیم رژیم اسلامی که تراژیک بود. کُمدی اماوقتی میشه که پارسابناب با همان استدلال سه-چهار دهه پیش، باز مردم را به حمایت از رژیم اسلامی هُل میده. تازه توی "اپوزیسیون رژیم" هم قرار داده شده.
کُلن تریبونها باید به دست یک مُشت جاکش رژیم باشه. اینها گویا نسلشان هم بر نمی افته. تولید مثل غیر جنسی دارند احتمالن.
در مورد کامنت قبلی راستش شاید از نادانی نباشد که کسی جیاپاس را به نامش نگوید و جلوی دماغش کوبانی را نبیند و آنارشی را به رم باستان نسبت دهد.
همین رادیو "برابری" و "همبستگی" و بقیه ی تریبونهای سوسیال دمکراسی را نگاهی بیندازیم. میکروفونها را جلوی دهانهایی گذاشته اند که همانوقتها رهبرانشان بودند و بین رژیم و مقاومت زنان و کردستان و جوانان و ترکمن صحرا و...آنها علنن از شورش علیه رژیم حمایت نکردند، وسط صندلی ها نشستند. اگر نگوییم دست راست سیستم بودند، اما حکومت اسلامی را تئوریزه کردند و کماکان میکنند.
حال هر ساله هم سالروز شهدایشان را می گیرند!
کسی باید بپرسد که هر کدامشان آنوقتها چه می کردند؟ الان شان را که ببینیم کاملن مشخص است دستان خونی شان. مگر کُشتن همیشه عملی فیزیکی است؟
مردم از فروش کُلیه، بچه تو دلی ...به فروش چشم شان افتاده اند.
تنها حکومت اسلامی قاتل نیست. اینها حکومت را "ضد امپریالیسم" رنگ کردند و می کنند.
نمی دانم چرا حالشان از خودشان بهم نمی خورد. وقتی از کارگر و زحمتکش هم می گویند!
من توی اتوبوس اغلب میرم رو موج اینها و اینبار جدن دلم به هم ریخت و روده هام طغیان کردند.
اینها فقط به افراد گروه خودشان خیانت نکردند بلکه به یک ملت. به چند نسل.
شاید بگویند که آنوقتها جوان و نادان بودند. اما الان چی؟ با دندان مصنوعی در دهان، دارند همان مزخرفات را تحویل ملت می دهند. جنایتکار اما البته آنهایی هستند که خودشان را به تریبونهای وابسته فروخته اند و این زامبی ها را از قبر بیرون کشیده اند....
سلام عزیز
گویا در کُلن و چند شهر همزمان بوده و نه تنها در هامبورگ. دیروز در کُلن زنان با درایت علیه راسیسم و سکسیسم همزمان شعار دادند.
احتمالش هست که افرادی بطور سیستماتیک سازماندهی شده باشند. یکی می گفت شاید پول گرفته اند از راسیستها، دیگری "کمونیست کارگری" نوشته از مساجد سازماندهی شده اند. اگر فقط در یک شهر کُلن میبود میتوان گفت معتادین ایستگاه مرکزی قطار بوده اند که همیشه آنجا پلاسند:)
اما حداقل در سه شهر و متُد بسیار مُشابه!
به نظرم بوی توطئه ی راسیستها میدهد.
مساجد نمی توانند باشند. اگرچه خانم مینا احدی در سخنرانی ای اینهمه را به مساجد نسبت داده و باز خاک در چشم پاشیدند...
انتشار اخباری حاکی از ایجاد مزاحمت جنسی برای زنان در شهر کلن ترس و خشم مردم را برانگیخته است. اکنون روشن شده این حوادث تنها به کلن محدود نبوده و در شهرهای هامبورگ و اشتوتگارت هم موارد مشابهی رخ داده است.
به گفته اتحادیه پلیس آلمان در شهرهای هامبورگ و اشتوتگارت هم برخی از زنان قربانی آزار جنسی در شب سال نو شدهاند. به گزارش روزنامه بیلد در هامبورگ گروههای متعددی از مردان جوان آشکارا به دنبال زنان جوان افتاده و آنها را مورد آزار جنسی قرار دادهاند. در این گزارشآمده است که بیشتر آنها آفریقاییتبار بودهاند. این مردان سینه و سایر نقاط بدن زنان را دستمالی کردهاند. تا کنون ۶ شکایت در این مورد به پلیس رسیده است.
هنریته رکر، شهردار کلن برای صبح امروز (سهشنبه ۵ ژانویه) جلسه فوقالعاده تشکیل داده است. در این جلسه پلیس محلی و فدرال آلمان شرکت میکنند. در شب سال نو حدود ۱۰۰۰ مرد در محوطه مقابل ایستگاه قطار مرکزی شهر کلن جمع شدهبودند که به گفته رئیس پلیس کلن از ظاهرشان برمیآمد که عرب و آفریقاییتبار باشند. او اضافه کرده است که این را همه شاهدان عینی نیز تایید کردهاند. تا به حال ۹۰ شکایت به پلیس در این باره رسیده است.
http://www.dw.com/fa-ir/%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AA%D8%B9%D8%B1%D8%B6-%D8%A8%D9%87-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%A8-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D9%86%D9%88-%D8%AF%D8%B1-%DA%86%D9%86%D8%AF-%D8%B4%D9%87%D8%B1-%D8%A2%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86/a-18959502
مینا احدی که یکی از سخنرانان روز ۵ ژانویه در شهر کلن بود معتقد است که این عمل شنیع خود مصداق ایجاد ترور و حشت در جامعه است. ایجاد ترور و حشت در جامعه فقط با بمبگذاری اتفاق نمی افتد. به چنین تعدیاتی علیه زنان نیز می توان نام ترور نهاد چرا که آزادی و حقوق تثبیت شده نیمی از شهروندان را نقض می کند. این گروه از مهاجرین که بطور سازمانیافته ای به آزار و اذیت جنسی زنان پرداخته اند احتمالا زیر بمباران تبلیغاتی امامانی قرار داشته اند که با حرفهای خود در مساجد زنان را آدم حساب نمی کنند و بخصوص زنان اروپایی را “فاحشه” قلمداد می کنند.
https://rowzane.com/content/salehi/article=51857
راستش افریقایی مسلمان کم دیده ام:)
خودم شبهای جشن در ایستگاههای قطار با اسپری فلفل در راهم:)
اما اینبار گویا سیستماتیک بوده.
در هامبورگ تا الان 27 شکایت بوده و در کُلن 90. در کُلن یک تجاوز.
اغلب مردان افریقایی (شمال افریقا) و مردان چهره ی عربی. که بشدت مست. با دستمالی کردن زنان اغلب پول تلفن و... دزدیده اند. پلیس دارد فیلم ها را بررسی می کند و تا بحال 3 نفر دستگیر شده اند. پلیس ابتدا فقط جرم های دزدی را ثبت می کرده و نه دست درازی به زنان را که چون تعداد اعتراض زنان زیاد بوده مجبور شدند که شکایت دستمالی به زنان را هم ثبت کنند. تا الان نفهمیده اند که آیا اینها از طریق فیسبوک سازماندهی شده اند یا نه. البته بعید نیست چون متد دزدی از زنان در هر سه شهر مشابه بوده.
به نظر من ربط دادن به مسلمانها بدلیل مست بودن افراد صحیح نیست. از 100 نفر که توسط پلیس کارت شناسایی نشان دادند فقط یک نفر کارت پناهجوی صفر کیلومتر داشته و یک نفر هم کارت پناهجویی.
به نظرم یک گروه دزد بوده اند که با دستمالی زنان قصد دزدی داشته تا زنان ابتدا درگیر دستمالی بدنشان بشوند. محل اتفاق درمحوطه ی کلیسای دُم بوده که درست بغل ایستگاه مرکزی راه آهن است و اغلب محل تجاوز و... در هامبورگ نیز محل ایستگاه مرکزی قطار.
بیشتر به نظرم هماهنگی در محل، متد دزدی و مشخصن زنان و دختران جوان... احتمال این هست که تبانی بوده. از فیسبوک اس ام اس و یا امکنات دیگر.
اکنون این بحث است که کارنوال در کُلن را مراقب باشند که این اتفاق نیفتد.
زنان در راهپیمایی شان بسیار با درایت علیه سکسیسم و راسیسم شعار دادند.
به نظرم اصلن ربطی به مساجد نداره چون اغلب مست بوده اند....
آخرین آمار:
در شهر کُلن آمار جدید شکایت: 150 مورد که سه چهارم دست اندازی جنسی به زنان یک چهارم دزدی و دو تجاوز.
در شهر هامبورگ 53 شکایت.
در شهر فرانکفورت یک گروه ده نفری پسران جوان که در شب سال نو میلادی سه زن جوان را ایجاد مزاحمت کردند.متد آنها دقیقن شبیه متد کُلن بوده است.
در شهر دوسلدورف (نزدیک کُلن) 11 نفر از زنان شکایت کرده اند به پلیس بدلیل دست اندازی جنسی که بهشان شده و یا دزدی انجام شده.
زنان اعلام کرده اند مجرمان افریقایی (شمال افریقا- الجزایر تونس لیبی مراکش )یا عربی. (رزا: فرانسه/عربی زبانها)
پلیس هنوز نمی داند که آیا بین اینها با افراد شهر کُلن ارتباط تبانی حمله به زنان وجود داشته یا نه. دوسلدورف و کُلن نزدیک هستند و احتمال تبانی البته زیاد است.
رزا: به نظرم شبکه ی دزدان بین هم قرار گذاشته بودند برای دزدی شب سال نو. تجاوزها به دو زن فقط در کُلن بوده و در شهرهای دیگر دزدی در حین دستمالی زنان بوده. زنان اعلام کرده اند مجرمان از شمال افریقا/ عرب بوده اند چون شاید به زبان فرانسه/عربی صحبت شنیده اند. به نظرم اینهمه ربطی به پناهجویان نداشته یا مساجد. 4 نفری که دستگیر شده اند احتمالن دزد حرفه ای سابقه دار بوده اند. چون در تاریکی و ازدحام دوربین ها نتوانسته اند چهره ها را ثبت کنند. پس پلیس سراغ دزدان سابقه دار ایستگاه مرکزی قطار رفته. زنان شاکی بسیار خشمگینند (بدرستی) چون نه رسانه ها و نه پلیس بموقع اقدام نکرده اند. و 4 روز خبر را زیر سبیلی در کرده اند. بدلیل وجود راسیسم و ترس از ضد حمله ی هیستریک علیه خارجی ها. آمار پناهجویان تاکنون بیش از 1 میلیون است...
----------------------
مقاله ی بنژامین رویتر در لینک پایین دارای مقایسه ی خوبی است:
آمار کلی آلمان:سال 2014 حدود 7300 تجاوز و یا دستدرازی به زنان. در سال 2001 این آمار بوده 7900 یعنی سالهای سال این آمار شکایت رسمی زنان همواره ثابت مانده. البته آمار حقیقی بیشتر است و آمار رسمی شکایت به پلیس همواره ثابت مانده است.
متاسفانه آمار حمله به خارجی ها اما بسیار بالا رفته.در سال گذشته 2015 در هر یک روز حداقل یک شکایت حمله به پلیس انجام گرفته است. بدلایل نژادپرستانه روزی یک شکایت!
2. Die Zahl fremdenfeindlicher Angriffe hat im vergangenen Jahr einen traurigen Rekord erreicht. 2015 wurde jeden Tag mindestens ein Mensch Opfer fremdenfeindlicher Gewalt in Deutschland.
خشونت علیه همجنسگرایان فقط در شهر برلین 400 نفر در سال.
3. Auch Gewalt gegen Schwule und Lesben ist in Deutschland alltäglich. Allein in Berlin kommt es pro Jahr zu rund 400 Angriffen gegen Homosexuelle.
بطور کلی آمار خشونت بین سال 1963 تا سال 2000 سه برابر شده است.و تا کنون اما رشدی نداشته. ثابت مانده. در سال 2014 حدود 140 هزار مورد خشونت بوده...
4. Insgesamt hat sich die Zahl der Gewalttaten zwischen 1963 und dem Jahr 2000 verdreifacht. Seitdem stagniert sie. 2014 gab es rund 140.000 Fälle von Gewaltkriminalität in Deutschland.
http://www.huffingtonpost.de/benjamin-reuter/deutschland-redet-uber-die-nacht-von-koeln-_b_8924160.html
مینا احدی (کمونیس کارگری):این گروه از مهاجرین که بطور سازمانیافته ای به آزار و اذیت جنسی زنان پرداخته اند احتمالا زیر بمباران تبلیغاتی امامانی قرار داشته اند که با حرفهای خود در مساجد زنان را آدم حساب نمی کنند و بخصوص زنان اروپایی را “فاحشه” قلمداد می کنند.
رزا: متاسفانه کشور تونس محل توریست سکس زنان اروپایی پولدار می باشد. بدلیل ارزان بودن مردان مستعمرات! اغلب مردان تونسی به همین جهت زنان اروپایی را بدلیل شرطی شدن رفتاری، دستمالی کرده و تازه فکرهم می کنند که زنان اروپایی همگی خوششان می آید!
به نظرم مبارزه با سکسیست از کانال استفاده از راسیسم نتیجه اش تف سربالا است. مثل اینکه برای ایجاد صلح بمباران کنیم. برای نگهداری از باکرگی، تجاوز!
پیمان جان
راه کارگر هم همان "چاه" کارگر است!
بجز تقی روزبه که چندی پیش بهش گیر دادم (همش از زایمان خاورمیانه، بچه ی ناقص، درد سخت زایمان خاورمیانه، اجبار زایمان...نوشته بود)بقیه شان احتمالن بجای مغز کاه چپوندند در جمجمه:)
البته پرفسورم می گفت هر جمجمه ای را باز کنیم درش مغز است!!!
از همه منفورترشان همان بهروز فرهانی تحلیلگر سیاسی شان است:)
وقتش رسیده باز دوچرخه برم. تو این اتوبوس و شنیدن یوتیوب اینها فشار خون و اشترس گرفتم!
اگر بیشتر طول می کشید احتمالن پارسابناب دندان هایش را روی دوربین مونیتور تف می کرد:)
خوشحال باشید که این جماعت را نمیشناسید.
یک لینک آرامش بخش اینجا
پایدار باشید
https://www.youtube.com/watch?v=seZT5_s-E4k
سلام روزا جان: دقیقا, خیلی خیلی خوشحالم که نه تنها نمیشناسم این فسیلهای دربوداغون مرتجع عهد بوق رو بلکه ریخت نخسشون رو نه تو تلویزیون میبینم و نه صدای نکره شون رو در رادیوهاشون گوش میدم!!همانطور که بارها گفته ام : از روزی که خط کشی کامل با گذشته کردم و عقلم سر جاش اومد و به آنارشیسم گرویدم اصلا مطالبشون رو نمیخونم.......تنها و تنها منبع خبری- تحلیلی من از این خائنین(درسته قضیه سواد و دانش صرفا نیست از همون روز اول همشون در کنار رژیم بودن -بجز گروه اشرف و رفقای جدا شده ازشون- و بعدها که مثلا جدا شدن به سوسیال دموکراسی غلطیتند نصفشون) تو هستی و آرشیوت. و برای تمامی زحماتی که میکشی همگیمون سپاسگزارتیم....ولی من با تمامی اینها به آینده امیدوارم....نسل بعدی 90% از این کثافات خواهند برید(ده درصد-تفکر توده ای در حقیقت هیچوقت نخواهد مرد:جهانیه و طبقاتی - و باز تولید خواهد شد چرا که اپورتونیسم راست نفوذی هستند.)...بامید آینده تابناک بشری...روز و شبت خوش
ارسال یک نظر