خاطرات یک زندانی دو نظام/ مسعود
خاطرات یک زندانی دو نظام/
مسعود
خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت
شو! یاداشتی از مسعود
تجربه و عمل اجتماعی و زندگی سیاسی من در زمان شاه
با جمله ی «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو» شروع شد.
اینجا اصلن نمی خواهم وارد بحث روانشناسی توده ای و
یا مسئله ی باورهای توده ای غلط مردم و مردمشناسی شوم، چراکه در حوصله ی این نوشته
نیست و از طرفی ما را به بیراه می کشاند.
پاییز سال 1355 برای ورود به مخابرات سراسری ایران
باید گزینش می شدم. محل امتحان ورودی، در موسسه ی دارالفنون تهران بود. یکی از
اساسی ترین و مهمترین سوال ورودی، تیتر همین مطلب بود. پس جواب نوشتم:
نوکر خوب آقای خود را بزرگ می کند.
جواب سوال از طرف من، بالایی ها را خوش نیامد.
رسم این بود که همواره عده ای از خانم ها و بیشتر
آقایون که مقام و مرتبه ی آنان اجازه می داد، در تالار غذاخوری حضور به هم می
رسانند. اگرچه در صرف غذا شرکت نمی کردند، مگر در روزهایی مخصوص و آن هم اینکه
اصولن افرادی معدود از این موهبت برخوردار بودند.
من به سادگی و خصلت معرفتی روستایی خودم که در جواب
به سوال بالا به آن اشاره کردم، اجازه ی ورود به تالار را نه تنها نیافتم، بلکه معلوم
شد که اصولن از جنس آنها هم نیستم. در واقع آنها انسانهایی را می خواستند که
"نوکر آقا" باشی و برایشان مدام دولا و راست شوی. من البته نادانسته،
گویا پایم را از گلیمم بیشتر دراز کرده و مسلمن این به آقایان خوش نیامد.
سال 55 بعد از سرکوب گروههای سیاسی، شاه و ساواک و
شهربانی کمیته ی "ضد خرابکاری" بسیار هار شده بودند و همه چیز تحت کنترل
ساواک بود. اوضاع سیاسی و خفقان به حد اعلا رسیده و شاه ایران هم خود را ژاندارم
منطقه می دانست. پول کلانی از طریق فروش نفت، سرکوب مردم ظفار و پیروزی در این جنگ، محبوبیتی کاذب برای شاه به ارمغان
آورده و بقولی مردم نمک گیر شده بودند.
در این مقطع حساس بود که من ناخواسته به تله ی
ساواک افتاده بودم و چندین مرتبه هم بازجویی شدم. آنها به اشتباه فکر می کردند که
من به گروهی تعلق و یا سمپاتی دارم. نتیجه ی بازجویی ها، شک اطلاعات ساواک را برطرف
نکرد و من را عاقبت به کمیته ی مشترک "ضدخرابکاری" واقع در میدان
توپخانه منتقل کردند.
راست راستی داشتم سیاسی میشدم! آنجا با چندین نفر
هم آشنا شدم.
در سلول بغل دستی من، علی اکبرناطق نوری بود.
الان که فکر می کنم، بیشتر بدلیل ترس و شاید انتقام
الکی، به زندان منتقلم کردند. و اینکه این انتقال به زندان هم هیچ نفعی برای ساواک
نداشت.
اکنون حدود 40 سال از هم بند بودن من با ناطق نوری
می گذرد.
آقای ناطق، تو رفتی و ما ماندیم! تو دنبال کباب
بودی و من تازه وارد سیاست شده بودم. من جنس مخالف تو بودم که بطور اتفاقی اما هم
بند شدیم. تو مُهره ی آنانی بودی که از قبل توی آبنمک خوابانده بودند. امروز
تو شده ای، گل سرسبد آقایون و همه می دانند که نورچشمی آغا هستی و اکنون نیز، کمتر از شاه
بودن را هم، قبول نداری! حتی می گویند، شورای نگهبان هم پشت پرده از تو، خط می
گیرد! این را فقط من نمی گویم بلکه خیلی ها ازش باخبرند...
خلاصه اینکه، آدم بدشانسی نیستی و دقیقن می دانی،
بدشانسی تنها مَرَضی است، که درمان ندارد. میدانیم که همه ی درمان ها فعلن در حوزه ی تو
و رهبری آغا یافت می شود. (1)
یکعده از آدمها هستند که فقط حرف آنها در میان است.
ولی ما هرگز آن آدمها را در میان مردم نمی بینیم. آقای ناطق نوری شما از آن آدمها
هستی.
خاطره ی سیگار در کمیته ی
مُشترک "خرابکاری"
راستی آقای ناطق نوری داشتم فراموش می کردم. یادته
که برای «یک نخ سیگار» چقدر به مامورین التماس می کردی؟ اگرچه مامور ها نمی دادند!
اما باز هم التماسشان را می کردی...
خلاصه که الان به هدفت رسیدی!
من از تو خواهشی دارم، آیا امکانش هست؟
تو الان سرمایه ی بسیار کلانی داری و باد آورده! و
شانس بزرگی هم داری که در پس پرده ای!
میتوانی بخش کوچکی از سرمایه ات را به بی خانمان ها
ببخشی؟ تو که الان مافیای مواد شوینده ی تهران و حومه هستی، به گذشته ی خود برگشته
و بخشی از سرمایه ای را که با دزدی در آورده ای به دیگران ببخش!
1) بعد از شکست امریکا و فرانسه در جنگ ویتنام، عسگراولادی و موتلفه و شُرکا، توبه
نامه ای برای شاه نوشتند که کمونیسم در ویتنام پیروز شد. نوشتند که ما را آزاد
کنید تا با کمونیسم مبارزه کنیم! البته ناگفته نماند که منتظری و طالقانی این نامه
را امضا نکردند. حتی طالقانی پس از آزادی توسط مردم، خواستار انحلال کمیته ی مشترک
ضد خرابکاری شد و گفت که آنجا را به نمایشگاه تبدیل کنند تا مردم به تماشا بروند.
البته اینکار را نکردند و آنجا تا مدتی همچنان در رژیم اسلامی شکنجه گاه زندانیان
سیاسی بود. خود من را دوباره بعد از 4 سال به همان کمیته ی مشترک انداختند. اخیرن
اما شنیدم که به دستور خامنه ای آنجا را عاقبت به نمایشگاه تبدیل کرده و مجسمه ای
هم از خامنه ای در این زندان مخوف قرار داده اند!
مرتبط:
ناطق نوری در سال 1346 دستگیر شد و به زندان رفت و مدتی را در زندان
گذراند. وی جامعه روحانیت مبارز را با کمک آیت
الله مطهری و مهدوی کنی پیش از انقلاب تشکیل داد و همیشه یکی از اعضای فعال آن
باقی ماند.
ورود
ناطق نوری به وزارت کشور، به فاصله کمی از بحران سیاسی 1360 صورت گرفت. وی پس از
پنج سال وزارت، سرانجام در جبهه بندی چپ های دولت که پشتیبان میرحسین موسوی نخست
وزیر بودند، مانند بهزاد نبوی و خاتمی و اکثر وزرای غیرسیاسی و راست هایی مانند
دکتر ولایتی و پرورش و دیگران، جانب راست ها را گرفت
و زمانی که آیت الله خمینی در پاسخ به رهبران موتلفه
و اکثریت مجلس که مخالف موسوی بودند، به آنان گفته بود که شما حتی عرضه اداره یک
نانوایی را ندارید، ناطق نوری مدتی به حالت قهر در وزارتخانه اش نیز حاضر
نشد. دیری نگذشت که ناطق نیز از وزارت کشور رفت.
ناطق
نوری پس از بیرون آمدن از وزارت کشور به همان جای همیشگی خود بازگشت، وی از تهران
به عنوان نماینده انتخاب شد و در مجلس باقی ماند. در مجلس چهارم، نایب رئیس مجلس و
در مجلس پنجم رئیس مجلس بود. همزمان با همین موارد وی از
17 دی ماه سال 1368 مسوول دفتر بازرسی آیت الله خامنه ای شد. مسوولان سابق
این دفتر مانند جواد مادرشاهی و میرسلیم و دیگران متهم به عضویت در انجمن حجتیه
بودند و حضور ناطق می توانست شبهه ها را برطرف کند و دفتری را که کاملا به دور از
سیاست های نفوذ جناح های مختلف و کاملا همسو با شخص رهبری باشد، ایجاد کند. ناطق
نوری بعدها در خاطراتش مسائل عجیبی را از تجربیاتش از کار در دفتر رهبری نوشته است.
مذاکرات جواد لاریجانی با نیک براون مسوول میز ایران در وزارت خارجه
انگلیس توسط رقبای انتخاباتی لو رفت و مهر انگلیسی بودن به پیشانی ناطق نوری خورد.
جواد لاریجانی صریحا از انگلیسی ها خواستار حمایت از
ناطق نوری شده بود. از سوی دیگر احمد
ناطق نوری برادرش نیز با تشبیه ناطق به رضاخان پهلوی، یک موج منفی دیگر را علیه
برادرش راه انداخت. احمد ناطق نوری در توصیف خود و برادرش گفته بود: ما اینقدر
پنیر را با انگشت شست مان روی نان می مالیدیم که انگشت مان ورم می کرد. این جمله به
مضحکه ای علیه ناطق نوری تبدیل شد. از سوی دیگر تبلیغاتچی های ناطق نوری در
زیباسازی پوستر او چنان اغراقی کردند که این پوستر خود به برگ بازنده ناطق که
رودرروی روحانی سیدی مانند خاتمی قرار گرفته بود، تبدیل شد. در خرداد 60 قوه
قضائیه تحت ریاست آیت الله یزدی ولی زیر نظر شبکه وسیعی از نیروهای موتلفه اداره
می شد. مجلس کاملا در دست راست ها بود و قرار گرفتن دولت در دست ناطق نوری می
توانست وضع را کاملا یکسره کند. ناطق نوری بازی انتخابات را به بدترین شکل باخت،
اما در کمال سیاستمداری پیروزی خاتمی را تبریک گفت و رفت تا به مشکل کوچکی که در
گوشه خانه اش داشت و مثل خوره روح او را می خورد بپردازد.
پس
از احمدی نژاد
ناطق
نوری در انتخابات تیر 83 صریحا از علی لاریجانی دفاع می کرد و علاقمند بود که او
رئیس جمهور شود.
برخی از مسئولیتهای آیت الله ناطق نوری پس از انقلاب اسلامی:
نماینده امام در جهاد سازندگی از اوایل انقلاب تا اواخر سال ۵۹
وزیر کشور از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۴
ریاست دادگاه محاکمه اعضای گروهک تروریستی فرقان،
ناطق نوری درسال ۵۹ بازجويی علی اکبرگودرزی رهبرفرقان رابه عهده داشت ...
ساماندهی ژاندارمری و شهربانی و تهیه لباس فرم جدید برای این نیروها،
نماینده مجلس اول از سال۱۳۵۹ تاسال۱۳۶۰
نماینده مجلس سوم از سال ۱۳۶۸تا ۱۳۷۱
رئیس قوه مقننه (رئیس مجلس شورای اسلامی) از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۹
نامزدی در انتخابات ۲ خرداد ۱۳۷۶
رئیس شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی از سال ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۴
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام از ابتدای تشکیل تا ...
رئیس دفتر بازرسی ویژه رهبری از سال ۱۳۶۸ تا ... .
برخی از مسئولیتهای آیت الله ناطق نوری پس از انقلاب اسلامی:
نماینده امام در جهاد سازندگی از اوایل انقلاب تا اواخر سال ۵۹
وزیر کشور از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۴
ریاست دادگاه محاکمه اعضای گروهک تروریستی فرقان،
ناطق نوری درسال ۵۹ بازجويی علی اکبرگودرزی رهبرفرقان رابه عهده داشت ...
ساماندهی ژاندارمری و شهربانی و تهیه لباس فرم جدید برای این نیروها،
نماینده مجلس اول از سال۱۳۵۹ تاسال۱۳۶۰
نماینده مجلس سوم از سال ۱۳۶۸تا ۱۳۷۱
رئیس قوه مقننه (رئیس مجلس شورای اسلامی) از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۹
نامزدی در انتخابات ۲ خرداد ۱۳۷۶
رئیس شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی از سال ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۴
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام از ابتدای تشکیل تا ...
رئیس دفتر بازرسی ویژه رهبری از سال ۱۳۶۸ تا ... .
زندگینامه: علی اکبر ناطقنوری (۱۳۲۲ -)
در سال 1346 همراه با جمعی از برادران مبارز بازاری جهت چگونگی توزیع بیانیهی مزبور تشکیل جلسه داد که این جلسه توسط ساواک شناسایی و بیدرنگ اکیپی به منزل الهی (که جلسه در آنجا تشکیل شده بود) اعزام گشت.در زمان حملهی مأموران ساواک کسی در منزل نبود، ولی شماری بیانیهی امام (دربارهی جنگ اعراب و اسرائیل) که برای ارسال به مقامات کشور در پاکتهای پستی قرار داشت کشف شد. مأموران ساواک پس از پایان بازرسی در آن محل باقی میماندند. در همین ارتباط جمعی از روحانیون از جمله حجتالاسلام ناطق نوری دستگیر و در زندان قزل قلعه زندانی شدند و تحت شدیدترین شکنجههای ساواک قرار گرفتند.
وی به علت انتشار فرمایشهای امام خمینی و توزیع اعلامیههای آن حضرت، از سال 1342تا 1350 بارها توسط ساواک تحت تعقیب قرار گرفت تا اینکه به علت سخنرانی در مسجد ارگ توسط مأموران ساواک دستگیر شد و مورد شکنجه قرار گرفت. پس از آزادی، ممنوعالمنبر و به دستور نعمتالله نصیری (رئیس ساواک) خلع لباس شد، ولی با نامهای مستعار از جمله محقق نوری، ناطق نوری و غیره به افشاگری و فعالیتهای تبلیغی و روشنگری خود علیه رژیم پهلوی و وابستگانش ادامه داد و تا دوران انقلاب این مبارزه کماکان ادامه داشت. وی در سال 1356همراه سایر علمای تهران با ارسال نامهای به آیات عظام و مراجع تقلید، اقدام رژیم پهلوی در کشتار مردم در روز 29 بهمن تبریز را محکوم نمود.
عکس احمد ناطق نوری برادر غلی اکبر ناطق نوری
۱۶
خرداد: دفتر علی اکبر ناطق نوری، رییس
دفتر بازرسی آیت الله خامنه ای، در پاسخ به اتهامات آقای احمدی نژاد درباره آقای ناطق نوری و پسرش
اعلام کرد که رییس جمهوری سوگند ریاست جمهوری را نقض کرده است.
ناطق نوری. در قبل
از انقلاب خانه ای سیصد متری در سرچشمه و یک ماشین پیکان داشتم
موزه عبرت ایران در تاریخ 8
بهمن ماه 1382هجری شمسی توسط ریاست جمهور وقت رسما افتتاح گردید.
حبيب الله عسگراولادي، بادامچيان، آيت الله انواري
و ديگران توبه نامه ای به شاه نوشتند و پس
از شرکت در "جشن سپاس" در بهمن 1355 اززندان آزاد شدند و به خانه هاي
شان رفتند.
حبیبالله عسگراولادی٬ از موسسان حزب موتلفه و از
چهرههای سرشناس اصولگرایان سنتی، در سن ۸۱ سالگی و بر اثر بیماری درگذشت. مرگ وی
واکنش بسیاری از چهرههای اصلاح طلب، اصولگرا، رهبر جمهوریاسلامی و حسن روحانی
را به همراه داشت.
درسال ۱۳۵۶، گروهي از اعضاي زنداني موتلفه (از
جمله حبيب الله عسكراولادي مسلمان و شهيد مهدي عراقي) در برنامه سپاس شركت كردند و
مشمول عفو شاه شدند. اگر چه پخش فيلم مراسم سپاس در زندان انعكاس ناخوشايندي داشت،
ليكن اين افراد پس از خروج از زندان به مبارزات خود ادامه دادند و مهدي عراقي پس
ازانتقال امام خميني به فرانسه، به ايشان پيوست.
مطالب مرتبط بیشتر در همین بلاگ اینجا
هیأتهای مؤتلفه که در زمان ایجاد به شدت تحت
تأثیر اندیشههای آیتالله روحالله خمینی بودند، نقش برجستهای در قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و ترور حسنعلی منصور ایفا نمودند[۲
بخشی از هیئت موتلفه در فعالیتهای تجاری شرکت میکند و بازار را در دست دارد و به نام موتلفهٔ بازار یا بخش اصناف جمعیت موتلفه در بازار
تهران شناخته میشود و قویترین شاخه موتلفهاست.
fotoمحاكمه صادق امانی ، مهدی عراقی و هاشم امانی ( از اعضای هیأت
های مؤتلفه اسلامی ) در دادگاه به اتهام ترور حسنعلی منصور
صادق امانی، حبیب الله عسگراولادی و مهدی عراقی از اعضای موتلفه
عسگراولادی پیش از تشکیل حزب موتلفه، از جمله حامیان جمعیت فداییان اسلام بود. وی سپس به همراه برخی از همفکران
خود در بازار تهران، اقدام به تاسیس جمعیتهای موتلفه اسلامی کرد که چند سال پیش
به حزب موتلفه اسلامی تغییر نام داد.
عسگراولادی در زمان حكومت شاه، به دلیل نزدیکی به گروهی که حسنعلی
منصور٬ نخستوزیر وقت را ترور کرده بودند٬ بازداشت و به جرم نگهداری چمدان اسلحه
بازداشت و به حبس ابد محکوم شد٬ اما در سال ۱۳۵۵ و پس از شرکت در "جشن
سپاس" از زندان آزاد شد. حضور عسگراولادی و برخی زندانیان سیاسی دیگر در آن
جشن٬ با انتقاد دیگر زندانیان سیاسی روبهرو شده بود؛ انتقادی که تا سالهای اخیر
هم ادامه داشت.
پدرم درکارهای سیاسی تحت تاثیر شهید مدرس قرار گرفته و باعث جذب ایشان و معالاً اثرات آن در خانواده بویژه در ما اخوان پدیدار شد، بارقه سیاسی ما نوعی ژنتیکی است. لذا در سال 1331 که اوج درگیریهای مردمی با حکومت بود، در30 تیر اینجانب در دوران نوجوانی در میان معرکه قرار گرفتم و مبارزات ایتالله کاشانی را ستوده و از ایشان پیروی مینمودم.
در تشکیل گروه موتلفه
اسلامی، بنده عضو یکی از گروههای ده نفرهای بودم که فعالیتهای سیاسی
سازماندهی شده داشت. در این گروه علاوه بر شهید عباسآقا،
شهیدانی همچون لاجوردی، حاج صادق امانی، عسگر
اولادی حضور داشتند. در 15خرداد 1342 در حادثه قیام مردمی در متن قضایا
بوده و در همان جا مصدوم شدم.توضیحاً اینحانب
و شهید عباسآقا جزو گروه اجرایی و نظامی موتلفه بودیم. لذا اکثراً تحت تعقیب نیروهای ساواک
بودیم که چندین بار بنده توسط آنها دستگیر شده که به
نوعی خود را تبرعه نمودم.
اطلاعات اعتقادی ما که نشئت گرفته از باورهای دینی
ماست تحت تاثیرفیلسوف بزرگوار مرحوم علامه جعفری تبریزی و حضور در کلاسهای تدریسی
ایشان میباشد، همچنین کلاسهای دکتر شریعتی و مرحوم آیتالله طالقانی را که
ممزوجی از سیاسی و اعتقادی بود تعقیب میکردیم بیشتر استدلالات اعتقادی و بخصوص
اندیشهشناسی اسلامی را مستقیماً از نظر شهید مطهری اخذ نمودیم و کلاسهای جامعهالمقدمات
را از نظر استاد یعقوبی در میدان شاهپور تهران سابق فرا گرفتیم .به همین مناسبت
کلاسهای اندیشهشناسی اسلام و اصول اعتقادات را در منطقه شرق تهران در چندین هیئت
تدریس کرده و در جریان پیروزی انقلاب و تاسیس حزب جمهوری اسلامی در کلاسهای
تشکیلات حزب به عنوان مدرس انجام وظیفه مینمودم. شهید عباس آقا که بیشتر ممارست
در قرآن و تفسیر قرآنی داشت، کلاس های خود را در غرب تهران از شمال تا جنوب گسترده
بود. قابل به ذکر است که اکثر بهرهگیریهای علمی و اعتقادی ما از مجرای برادر بزرگوارم حجه الاسلام علی اکبر
ناطق نوری بوده است که ما کلاً به داشتن چنین برادری، گرچه از بنده کوچکتر میباشد، میبالیم و ایشان را
مراد خود میدانیم .برادر بزرگم حاج محمد آقا که
حکم پدری ما را دارد بزرگ خاندان ناطق نوری میباشد و مورد احترام همگان میباشد.
اعضاي موتلفه اسلامي در آن سال همچنين حضوري
تاثيرگذار در كميته استقبال از امام
داشتند و تجهيز 65 هزار نفر جهت حفظ انتظامات ورود
امام از جمله فعاليتهاي اعضاي موتلفه اسلامي بود. پس از ورود حضرت
امام به ايران نيز موتلفهها در كنار ديگر ياران امام در اداره امور در مدرسه رفاه و مدرسه علوي نقش
بسزايي داشتند.
پس از دستگيري اعضاي
گروه فرقان در همين سال 58 قضاوت
پرونده آنها به حجتالاسلام ناطق نوري
سپرده شد و وي نيز شهيد سيداسدالله لاجوردي را به عنوان دادستان انتخاب كرد و پس
از آن بود كه شهيد لاجوردي از سوي آيتالله شهيد
قدوسي به عنوان دادستان انقلاب مركز منصوب شد.
از جمله فعاليتهاي موثر اعضاي موتلفه اسلامي
در سال 57 حضور در تشكل مخفي بود كه در آن سال به اداره تظاهرات،
راهپيماييهاي مردمي، چاپ اعلاميهها، تهيه پلاكاردها و... ميپرداخت. در اين
تشكل مخفي شهيدان مطهري، بهشتي، باهنر، محلاتي، رباني
املشي، عراقي، اسلامي، كچويي، درخشان، لاجوردي، حضرات آيات يزدي، موحدي كرماني،
انواري و حجتالاسلام شرعي، آقايان عسگراولادي، دكتر اسدالله بادامچيان، دكتر
عباس شيباني، حاج محسن لباني و مرحوم شفيق حضور داشتند.
زندگی نامه :احمد ناطق نوری
در سال 1316 در منطقه ییلاقی نور در روستایی به نام اوزکلا به دنیا آمدم اما در منطقه 8 بازار تهران کوچه حمام چال، زیر گذر لوطی صالح بزرگ شدم. پس از آن به تکیه ملکآباد، سیدنصرالدین رفتیم. دوران ابتدایی را در مدارس خسروی و ثریا و دوران متوسطه را بطور شبانه در دبیرستان امیرکبیر تهران سپری کردم.
در سال 1316 در منطقه ییلاقی نور در روستایی به نام اوزکلا به دنیا آمدم اما در منطقه 8 بازار تهران کوچه حمام چال، زیر گذر لوطی صالح بزرگ شدم. پس از آن به تکیه ملکآباد، سیدنصرالدین رفتیم. دوران ابتدایی را در مدارس خسروی و ثریا و دوران متوسطه را بطور شبانه در دبیرستان امیرکبیر تهران سپری کردم.
علیاکبر
جمشیدی معروف به ناطق نوری
(زاده تیر ۱۳۲۲ در نور) رئیس دفتر بازرسی رهبر ایران است. وی در دورههای اول، دوم، سوم، چهارم و پنجم نماینده و دورههای
چهارم و پنجم رییس مجلس شورای اسلامی بوده است.[۱]
او همچنین عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و هیئت موسس دانشگاه آزاد اسلامی میباشد.[۲][۳]
زادگاه وی روستای اوزکلا (در نزدیکی روستای یوش زادگاه نیما یوشیج) از توابع شهرستان نور در استان مازندران است.
نمایندگی روحالله خمینی در وزارت جهاد سازندگی و وزارت کشور در دولت اول میرحسین موسوی (۱۳۶۰ تا ۱۳۶۴) از دیگر سمتهای او بودهاست.
او در انتخابات دور
هفتم ریاست جمهوری کاندیدای
جناح محافظهکار (شامل جامعه روحانیت مبارز و تشکلهای همسو و جامعه مدرسین حوزه
علمیه قم) که با بیش از ۷ میلیون
رأی در مقابل بیش از ۲۰ میلیون مغلوب محمد خاتمی شد. از
کارهای او در این انتخابات دادن پیام تبریک قبل از اعلام نتیجه نهایی به محمد
خاتمی بود. او بعد از این انتخابات با پیشنهاد اصولگرایان ریاست شورای
هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی را بر عهده گرفت.
۳ نظر:
merci rosa jan xaste nebashi xili zahmat keshidi omidvaram jevana irani betonan az tejrobehaye tarixi ijtemayi xaterat zendan estefade mofid dashte bashan.piroz bashid
ممنون از تصحیحات
:)
و متن
Dar zendan shaye bod. ke beraye zarbe zadan be forgan az savak estefade kardan. savakiha gesam xorde bodan, be shah, mihan, xoda, shah refde bud xomini, amede bod darvage .savak. durost amal karde bod. forgan bedterin zarbe ra zade bod
ارسال یک نظر