۲۱ اسفند، ۱۳۹۰

هشدار به کمونیست های شورائی و آنارشیست های انقلابی

رزا: این متن را رفیق مسعود از طریق ای میل برای خوانندگان وبلاگ فرستاد و در صورت جواب به سوالاتش و مسائل طرح شده، در همین پست قرار میدهم. با تشکر از همه رفقای کارگر و در همبستگی رسیدن به مطالبات انسانی شان در آستانه روز جهانی کارگر دستهایمان را به هم دهیم.
هشدار به کمونیست های شورائی و آنارشیست های انقلابی
زمانی که طبقه سرمایه دار برای کنترل جامعه قد علم کرد و در ابتدای سلطه بورژوازی بر کنترل دولت و مترتب آن بر جامعه، علیرغم شکوفائی همه جانبه رابطه ی کار و سرمایه  تضمین شد؛ اما چنین حرکتی به راحتی و بی درد سر انجام نپذیرفت. همچنانکه این پروسه پنج قرن طول کشید. در طول تاریخ ِ جامعه ی بشری شاید برای اولین بار بورژوازی توانسته است دولتی ایجاد کند و به نوعی آنرا تسلیم خود سرمایه نماید. برای همین هم با اینکه 160 سال از عمر مانیفست مارکس و انگلس می گذرد تا کنون اما هنوز نیروی غالب و مغلوب کماکان ادامه پیدا کرده و دریغا که هر روز بیشتر این اوضاع لابلای پرده ی ابهام باقی و یا پیچیده می شود. گویا قرار بوده است که مانیفست به عنوان پاد زهر سرمایه ی جهانی و دولت های سلطه گر و ستمگر سرمایه عمل کند.
واقعیت اینکه ناتوانی و نیز سکوت انسان هائی که دستی بر آتش داشته اند تأثیر بسیار بدی در جامعه گذاشته است، زیرا که طبقه ی کارگر را بدجوری خلع سلاح کرده اند.
رفقا علت این همه شکست و خفت کجاست؟
علت و معلولی را در فلسفه ی زندگی مبارزاتی و عمل اجتماعی باید بدرستی شناخت.
در ضمن لازم است قدرت اجتماعی سرمایه را هم جدی گرفت. اگر ما کارگران نتوانیم شناختی از معلول های اجتماعی، سیاسی ـ تاریخی داشته باشیم متأسفانه خود معلول به علت تبدیل می گردد. و بقول توده ها قوز بالا قوز می شود!
شیوه تولید سرمایه داری و فرایند سرمایه، خود بانی و باعث تضاد است بنابراین موضوع برخورد صحیح با پدیدارهای اجتماعی ـ اقتصادی ای می باشد که مبتنی بر تولید و بر بنیاد منافع خصوصی سرمایه دارن عمل می نماید و تضادها را ایجاد می کند. یک موضوع حیاتی برای ما کارگران کمونیست این است که بدرستی ربطه ی علت و معلول را بشناسیم تا به راحتی در مبارزه طبقاتی که حرکت روزمره علیه سرمایه را سامان می بخشد مسیر اصلی خود را پیدا کنیم. زیرا سرمایه دنبال همین علت ها است که می رود تا گور خود را پیدا کند. اما مسلم است که خود سرمایه باعث سرنگونی اش نخواهد شد از سوی دیگر سرمایه هم به خودی خود رشد نخواهد کرد که از طریق خرید نیروی کار به اهداف خود می رسد. پس بر عهده ی خود طبقه کارگر است که تکلیف نهائی خودش را برای همیشه روشن سازد.
قرار بود که مانیفست بر ویرانه های سرمایه، جامعه ی انسانی را بر پا کند. لنین و بلشویک ها با دنباله روی از مانیفست، کار را به مراتب خراب تر نمودند زیرا بعد از 1917 شوراها را نابود  کردند و تعداد زیادی از کمونیست های شورائی و آنارشیست های انقلابی را کشتار کرده و بر ویرانه های این کشتارها به اصطلاح "دولت نوین سوسیالیستی" را بنا نهادند.
چه بلائی به سر کمون و کرنشتات آمد؟

برای خواندن کل مطلب روی اینجا کلیک کنیم.



عکس از کرنشتاد
آنچه از طرف سرمایه جهانی و دولت های جبارشان صورت گرفت، دشمنی بورژوازی را آشکارتر می سازد. ولی صحبت از آنهائی است که خود را طرفداران مارکس، انگلس و لنین و نیز طرفداران طبقه ی کارگر می دانند. حتا خود مارکس هم وقتی زنده بود با اینکه تجربه وقایع کمون، او را شُکه کرد اما به درستی سازمانیابی شورائی و چگونگی تفاوت آنرا با نگاهی که در مانیفست بیان شده بود را تبیین نکرد.همچنانکه به روشنی به نقد خودش نپرداخت و سخن از نوع جدیدی از سازمانیابی کارگری ـ تجربه کمون به کارگران می آموخت ـ را که با تحزب خوانائی نداشت بطور کامل ندید. بویژه اینکه چنین سازمانبندی ای برای آینده ی مبارزات کارگری نقش مهمی می تواند ایفا کند. ولی امروز می دانیم که کمون نوعی از سازماندهی را آشکار ساخت، بمراتب به لحاظ تشکیلاتی بالاتر از درکی است که مارکس در مانیفست ارائه داده بود.  یعنی تجربه ی کمون به سانترالیسم و فعالیت حزبی مُهر ابطال زد.
البته قضیه به همینجا هم ختم نشد، لنین و شرکاء کار را ادامه دادند و از کارگران انتقام گرفتند. همچنانکه در جریان عمل درگیری بلشویک ها با کمونیست های شورائی و آنارشیست های انقلابی را آشکار ساخت. و لنین بعنوان فردی کار کشته که تئوری هایش کپی برداری از کائوتسکی بود و در عین حال تشنه ی قدرت؛ و بقول پل ماتیک از مریضی پارانویا رنج می برد. کمونیست های شورائی و آنارشیست های انقلابی از امتحان سختی باید گذر می کردند. که پیچیدگی قضیه به قبل از سرنگونی تزار و دولت کرنسکی بر می گردد؛ لنین قبل از گرفتن قدرت با آنارشیست ها اتحاد موقتی داشت. اما پس از حادثه ی کشتار کرنشتات و سرکوب کامل آنارشیست ها و کمونیست های شورائی، لنین و تروتسکی و حزب بلشویک این پیروزی خونین را جشن گرفتند. خب، کمون پاریس و قیام پرشکوه کرنشتات* هر دو سرکوب شدند و خیلی ها سکوت کردند. علت سکوت چه می تواند باشد؟ این فاجعه انسانی چه منافع خاصی برای احزاب لنینی داشت؟ هنوز که هنوز هزاران سئوال از این دست زیر پرده ی ابهام باقی مانده است. کارگران و همه ی انسان های با وجدان هرگز این فجایع را فراموش نخواهند کرد.


مشکلات و موانع در مقابل فعالیت جدی مشترک رفقا
انتقاد از خود، ما را نه تنها از جمع انسانها دور نمی کند بلکه برعکس فعالیت اجتماعی و چگونگی نزدیک شدن را به ما نشان می دهد.
اولین و بزرگترین اتهام از سوی احزاب، سازمان ها و متأسفانه کمونیست های شورائی، به رفقای آنارشیست های انقلابی این است که این ها به سرمایه به شکل طبقاتی نگاه نمی کنند. که متأسفانه از طرف رفقای آنارشیست به کمونیست های شورائی پاسخی داده نشده است، احزاب و سازمان ها جای خود دارد، چرا که اینها هیچ موقع صادق نبوده اند. چون لااقل جوابیه ما کمونیست های شورائی و آنارشیست های انقلابی به آنها کاملن مشخص است. زیرا ما در سه دوره ی معین توسط احزاب لنینی سرکوب شده ایم و این دلیل روشنی است برای آنان.
از این رو سئوال من به مراتب مهم تر و بنیادی تر است مادامی که این ناروشنی بین کمونیست های شورائی و آنارشیست های انقلابی وجود  دارد، این موضوع در جریان عمل اجتماعی مشترک ایجاد مشکلات فراوانی  خواهد شد. لذا پیشنهاد مشخص من این است:
بطور جدی لازم است جمعی از دو طرف برای حل چنین مشکلی تشکیل شود تا به صورتی اقناعی و دیالوگ دو جانبه ی متقابل در جهت رفع ابهامات اقدام گردد.
در ضمن لازم است توجه کنیم که در حوزه ی تشکیلات و عمل اجتماعی ما خیلی ضعیف هستیم، در واقع جمع ما ناشناخته و پراکنده و در عین حال ناتوان در یک نظریه اجتماعی مشخص طبقاتی رنج می بریم. نظریه اجتماعی از نگاه کمونیست های شورائی و آنارشیست های انقلابی چگونه است؟
نظریه اجتماعی از طرف بوژوازی و احزاب چپ بر مبنای سود، کارمزدی، دستمزد، و جامعه ی مدنی استوار است.
طی یک قرن از 1917 تا کنون جایگاه احزاب چپ بر ایدئولوژی مارکسیسم و ناسیونالیسم استقرار یافته است. امروزه کاملن روشن است که چپ، احزاب برادر و چپ مدرن چه در گذشته و چه حال در پیشبرد امور دولت ها در کنار سرمایه قرار داشته و دارند. و بعنوان بخشی از سرمایه جهانی عمل می کنند، آمال و آرزوهای شان به سرمایه داری دولتی استوار است، و تضادشان با سرمایه خصوصی از اینجا شروع می شود.
ما کمونیست های شورائی و آنارشیست های انقلابی هیچگونه مانیفستی از پیش نداریم. و در سه دوره ی مشخص بطور وحشتناک سرکوب و اعدام شده ایم [اسپانیا،کمون پاریش و کرنشتات]، همواره خواسته ایم از اینجا به آنجا برویم، هیچکس آنجا را ندیده، آنجا قبله عالم نیست. برای رسیدن به آنجا به دنبال برده و برده سازی نیستیم و انسان ها را اجیر نمی گیریم، هرگز کسی را فریب نداده ایم و به دنبال رهبر و رهبرسازی نبوده و نیستیم و احتیاجی هم به اینگونه فریبکاری ها نداریم رک و صریح به دنبال مکتب جدیدی هم نیسیم مکتب سازی را فریب و دغل کاری می دانیم. بر عکس به سنت های اجتماعی ـ تاریخی در یک  جمع انسانی برای ایجاد حیات آزاد انسانی مبارزه می کنیم، در سه دوره مشخص مبارزه کردیم و توسط احزاب بورژوائی و دولت هایشان سرکوب شدیم ولی از مبارزه طبقاتی دست نکشیدیم. حالا هم سعی می کنیم که تمامی موانع پیش رو را در عمل مشترک  و سرمشق قرار دادن کمون پاریس دوباره عملی کنیم. ما بدنبال سرنگونی حکومت ها و دولت ها نیستیم زیرا این تئوری که مبارزه را محدود می کند نزد ما جایگاهی ندارد و به آن باور نداریم. ما سعی خواهیم کرد در مبارزه طبقاتی به تئوری ای دست یابیم که راهنمای عمل مان باشد.
هدف ما انقلاب پرولتری است. هر دم و در جریان عمل، تئوری ما عمیق تر و همه جانبه تر میشود و برا ی عمل کردن در انتظار نخواهیم نشست و شعار هم نخواهیم داد.
برای آموزش های لازم علیه توحش سرمایه بطور جدی در شوراهائی که در جامعه ی سرمایه داری ایجاد می شود خواهیم آموخت و در نهایت این شوراها را بوجود می آوریم.
رفقای عزیز وضعیت امروز حساس و تعیین کننده است.
سکوت و خود سانسوری غیر قابل بخشش است. وحشت بورژوازی از پرولتاریا شرایطی را بوجود آورده تا کسانی که در گذشته با فال نامه ی لنین زندگی می کردند امروز در قالب ایدئولوژی مارکسیستی به دنبال یک دنیای بهتر خواب خوش می بینند و امروز تحت نام احیای مارکسیسم و نفی کامل کمونیسم شورائی با استفاده از تکنولوژی جدید انتزاعی و تلویزیونی با کمک های مالی میلیونی از قدرت های بزرگ، خاک به چشم طبقه ی کارگر و زحمتکشان جهان می ریزند.
مسعود   01/02/12
سئوالات اساسی برای پیشبرد مبارزه طبقاتی و تکمیل نظریه اجتماعی کمونیسم شورائی را با شما در میان می گذارم، تا بتوانیم مشکلات را تا حدودی پیدا کرد.
نظریه مربوط به جامعه بی طبقه را می توان کمونیسم شورائی نامید؟
آیا نظریه کمونیسم شورائی که سوسیالیسم را از طریق مشارکت فعال توده های وسیع انسانی بوجود خواهد آورد؟
آیا کمون پاریس، محصول دوره ای است  که موج مبارزه انقلابی سراسر اروپا را درنوردیده بود، واقعیت دارد؟
آیا چنین سئوال هائی و هزاران سئوال دیگر ما را به واقعیت نزدیک خواهد کرد؟
ما اگر در سال 1919 متوجه اینترناسیونال کمونیزم قلابی ِبلشویک ها شدیم وقتی در 1920 دولت بلشویکی را سرمایه داری دولتی ارزیابی کردیم پس از یک قرن به کجا رسیده ایم؟ آیا واقعن در مقایسه با آن زمان چقدر جلو آمده ایم؟  آیا می توان علت اش را پاسیفیسم دانست؟ یا اینکه موضوع به رشد و تحولات عظیم سرمایه داری هم برمی گردد؟ چرا که شاید بگونه ی خاصی ما را از دور خارج کرده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*قیام ملوانان و کارگران کرنشتات در سال 1921 علیه حزب لنینی و بلشویک ها بود، شورشیان نوشتند که ما برای مطالبات انسانی مان مبارزه می کنیم. طبقه کارگر امیدوار بود که با انقلاب اکتبر پیروزی بدست آورد ولی نتیجه چیزی جز سرکوب توسط حزب بلشویک نبود آنهم بخاطر حفاظت از زندگی آسوده تر کمیسارها و بوروکرات ها؛ که داس و چکش را معرف خود قرار داده بودند و عملن سرنیزه و زندان و سرکوب را بازسازی می کردند. بله، بدینگونه شورش کرنشتات را که بمثابه یک اسطوره اجتماعی و چراغی دریائی بود، نابود ساختند. و بر این بنیاد اسطوره ای دروغین؛ دولت بلشویکی را جایگزین آن نمودند و اعلام داشتند که قدرت در دست کارگران است. آخر کارگران با توجه به توان تاریخی ـ اجتماعی اش نیازی به سرکوب و کشتار ندارد.

۱۰ نظر:

ناشناس گفت...

با درود به مسعود که سوال های خوبی مطرح کرده و کسی زحمت جواب یا همدردی با مسعود را نکرده 99درصد پاده شرایط اقتصادی و فرهنگی نظام سرمایه هستند 1 درصد کارگران جدی هستند که در مقابل 1 در صد سرمایه داران جدی استاده ولی بدون تشکل جدی مستق با استقلال مبارزه طبقاتی کارخانه ای نه خیبان آکسیونی که گفت و شنود دقیق دار د این گفتمان دوستانه درد آشنا پس امید وارم در هدفت و راهت استوار و با اعتماد به نفسم پیش بری اول سلامت باشی بعد موفق شاید سر تند پیچ بعدی نه در مقابل هم که همدیگه بندازیم تا را برای یکی باز بشه بلکه کنار هم از تند پپیچ بگذریم کام اول صداقت کام آخر صداق پیروز وسربلند باشی مثل سقراط با سوال 50 درصد جواب پیدا کردن راه دادی حیف تنهایی

به اید نزدیک شدن در تحلیل تاریخی طبقاتی اقتصادی جهانی کارگران جدی از نقطه تولید تا نابودی تولی و نه تولید نیاز پیعنی تفریه محصل خوب سر زنگی بشر انسانیت یافت

ناشناس گفت...

salam be arshive rosa va refigh nashnas teshkor az jevabiye ali ve tezekor haye be yad mandeni piroz bashid be hemegi salam va sal no ra tebrik migoyeam, mesoud

ناشناس گفت...

ba salam bedaz entegad ha ve komak ha beran shodam shomare 2-hoshtar be komonist haye shorayi va anashist haye engelabi ra shoro be neveshtan konam shayet betevanim komaki ber hezaran bedbaxti mojod yari bashed sepas kozaram

مارال گفت...

با سلام

لینک مطلبی را در مورد شورش کرنشتات می‌فرستم که به تازگی در سایت «ایدون» منتشر شده، امیدوارم همانطور که یکی از خلاءهای دانش تاریخی‌ من را پر کرد، برای شما هم مفید باشد.

http://idoun.org/شورش-کرنشتات-آغاز-یک-پایان/

ارادتمند

Rosa گفت...

رزا: مرسی از لینک. خیلی کامل بود. همچنین ترجمه خوب مطلب...

https://rosaanarchi.blogspot.com/



https://rosaanarchi.blogspot.com/2019/09/blog-post.html

ناشناس گفت...

سلام درود ممنونم ازت حتما استفاده خواهم کرد،
مسعود

ناشناس گفت...

سلام مارال گرانی
سایتی که فرستاده بودی خواندم عالی بود، امیدوارم عناصری از چشمهای که هنوز دنبال واقیعت هستن این لینک که گذاشتی بخوانند و از جنایتی که بلشویکها ب رهبری لنین و تروتسکی و شرورکها دست بکشند حداقل پس از ۱۰۰ سالواقیعت را قبول کنند، من حدوا در اروپا بعد از ۳۰ سال در تمامی جلساتی که با این کمونیستها اروپایی و ایرانی داشتم همواره کشتار حزب کمونیست شوروی را اشاره کردم،
اما اشتباهاتی که در ترجمه یا اشاره ملوانان کرونشات ب بلشویکها و حزب کمونیست شوروی بعضا با کمونیستها اشاره شده اگر امکانش است لطفا توضیع دهید ممنون میشم
مسعود

ناشناس گفت...

سلام و درود بر هم وطنانم عزیزم،
برای من که نویسنده مقاله بالا هستم، خیلی جالب و ب یاد ماندی است، جالب از زوایه ی است که مقاله حدوا ۱۰ سالی است که ب کمک رفیق عزیزمان رزا میگدرد، انسانهای پیدا میشود که برای پیگیریهای در رابطه تاریخ جنبش جهانی کارگران مطالعه و پیگر واقیعت های هستن که احزاب بروکرات بر جنبش جهانی سایه افکنده، بیش از یک قرن این احزاب با کمک های دولتها و امنیت جهانی سرمایه داری برای لاپوشانی واقعیتهای پنهان و آشکار سکوت کرده و نمی گذارند حقیقت برای مردوم جهان معلوم شود، نمونه،، وضیعت امروز جهان، دیگر خیلی ها صحبت از انقلاب واقعی نمیکنند، سخن کوتاه در وحله اول متمرکز در تعویض دولتها و ایجاد پارلمان های بی خاصیت است،شلوغی امروز در جهان ب خصوص هر دوسال در ایران توجه کنید، این تغیر و تحوالات در جهت نفع زحمتکشان نیست، برای آینده روشن، باید برای توضیع واقعی این شرایط برخی که برایمان بوجود اوردند، ناخواسته ابتدا، مرور تاریخ واقعی گذشته را نباید زیر سیبیل رد کرد الان تازه بعد از صد سال عده ی متوجه انقلابی که در شوروی سابق رخ داد ب اسم طبقه کارگر ربطی ب طبقع کارگر نداشته، مادامی که اکثریت مردوم جهان متوجه اوضاع نشوند، هیچ تغیری واقعی رخ ♤ نخواهد داد،
شاید باور نخواهید کرد، سرمایه داری جهانی بار و بندیل خود را برای یک قرن آینده آنچنان بسته و هیچ دغدغه ی برای پیشبرد اهداف شوم خود ندارد،
تئوریهای زوار دررفته مارکسیتها، و لنیستها حتا هیچ دردی را دوا نخواهد داشت، ناگفته هم نباید داشت، طبقه کارگر جهانی اکنون ناتوان و پاسیو است، برای بیداری و عدم تولید با فرسنگها فاصله در حال درجا زدن است،،
پیروز باشید مسعود

ناشناس گفت...

با سلام و درود مجدد
دز ادامه کامنت بالا باید برای همیشه درد مشترک همه اونهایی که دغدغه واقیعت پنهان دارند، را باید درک و مفهوم واقعی آن را برای همکاران و مردوم بخصوص آن را جهانی کرد،
همانطور که در صحبت ها و نوشته ها اشاره کرده، بار دیگر روشنتر این موضوع مهم را بازگو خواهم کرد، درد ما فردی نیست هر چند برای درک مسئله مهم بحث ابتدا ب شکل فردی لمس و فهمید که باید این نگاه را جهانی کرد و تا مادامی که همکاران و هم قطاران ما نتوانند ب این درک عمیق جهانی
که معضل اساسی همه ما است نرسیم ،، برای همیشه درجا خواهیم زد، شرایط جهانی امروز خیلی پیچیده شده با اکسوینهای لحظه ی و زود گذر ب حق و حقوقمان نخواهیم رسید ، این حرکت نفس گیر است و اثر اجتماعی زود گذر دارد، این حرکت ن تنها جان واقعی سرمایه را نمیگیرد بلکه ب نوعی جان تازه ی در کالبد سرمایهداری شکل میگید ، ب طور مختصر یاد اوری میکنم که تازه سرمایه داری جهانی با کمک اوان و انصار خود و به سگ زنجیری خود دولتی خود کم و کسری خودش را متوجه و تاکتیکهای خود را عوض و با نفس تازه ب حرکت خودش و تعویض دولت خود کاشته ادامه حیات می یابد،
در حالی که طبقه کارگر و زحمتکشان با تعویض دولتها و تشکیل پارلمانهای دو ریالی و یا مجلس موسسان به اهداف واقعی خود که حیات آزاد و آری از بی عدالتی است، فاصله زیاد خواهد داشت، بعدالتحیر
پیروز باشید، امیدوارم تا حدودی به حقیقت نزدیک شده باشیم
امیدوارم این مشکل اساسی در توان جمع وسیعی از کارگران جهان مورد تحلیل طبقاتی قرار گیرد، این معضل اساسی هم بدست نخبه های طبقه کارگر حل نخواهد شد

ناشناس گفت...

بعد از بررسی ایران و عراق که فاجع عمیقی در جریان است، سکوت جامعه جهانی و کشتار وحشتناکی در چند روز اخیر در ماهشهر و عراق که میگذرد هیچ جریان داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران بطور واقعی محکوم نکرده بلکه بطور پنهان دست جانیان جمهوری اسلامی را باز گذاشته بنظر من جمهوری اسلامی اگر بیش از ۱۰۰ ها هزار از مردوم ایران و عراق نکشد دست بردار نیست،
موفق پایدار باشید