۱۱ آذر، ۱۳۸۹

بایکوت گرگهای خانگی جمهوری اسلامی

ناصر محمد خوانی به مثابه نمونه ای از هزاران مردی است که بی شرفانه زنان را قربانی شهرت پول و ارضای تملک طلبی و چند چهره گی شان میکنند…… باید به این ناصر ها فهماند که هنوز زنان و البته مردانی هستند که بیدارند …..شهلا اعدام شد اما ناصر هایی هستند که با ضمانت قوانین زن ستیز رژیم اسلامی شهلا و لادن ها را قربانی میکنند؛

باید اینها را به گفتمان در آورد ، روایت کرد، با اینکه قایل به این هستم که خشونت این چنینی ، خشونت سیستماتیکی است که نباید به ابتذال شر کشید ان را با انگشت اتهام به یک فرد ، اما از سوی دیگر نقش عامل و فاعل اجرای آن را نباید نادیده گرفت…..همین بس ؛ که همین عامل حتی در لحظاتی که شهلا فقط گریه میکرد در واپسین لخظات زندگی اش ، هیچ نگفت و سکوت کرد
سیستم خشونت مردسالارانه را نمی توان تنها از بالا ، وابسته به یک دولت و قانون گذار دید و البته از سوی دیگر نباید تقلیل داد به فرد ، به یک عامل که خودش هم می تواند قربانی دیگری باشد
اما حواسمان باشد که سیستم از آسمان به زمین نمی افتد، همانطور که جمهوری اسلامی از آسمان به زمین نیفتاده است، سیستم در یک پروسه اجتماعی بازتولید می شود ، و به این معنا نباید ستم را به یک کلیت انتزاعی شده به نام سیستم تقلیل داد
تغییر از پایین اینجا اتفاق می افتد، بیدار کردن وجدان هایی که هنوز اعدام در نظرشان مقبولیت دارند …..بیدار کردن زنان و مردانی که خق طبیعی، دینی و قانونی مرد می دانند که چند زن صیغه ای اختیار کنند
بی شک از عاملین ستم های روزمره جامعه مردسالار نمی توان چشم پوشی کرد به بهانه تغییر یک کلان روایت ، به بهانه لویتانی به نام جمهوری اسلامی ، نه نمی شود از گناه گرگهای خانگی گذشت به بهانه وجود یک سیستم
ناصر محمد خانی یکی از عاملین بازتولید کننده این قوانین زن ستیز است….قلم ها را بر داریم چند خطی برای او وتمام ناصر های حال حاضر بنویسیم
بنویسیم شهلا جاهد وقتی به زندگیت آمد فقط دخترکی 13 ساله بود آقای فوتبالیست

به گزارش خبرنگار ما ناصر محمد خانی بامدادچهارشنبه در مراسم اعدام شهلا جاهد که محکوم به قتل لاله سحرخيزان بود، شرکت کرده و بعد از اجرای مراسم با پرواز از فرودگاه امام تهران را به مقصد قطر ترک نمود. بامداد امروز در حضور خانواده مقتول شهلا جاهد اعدام شد. فرزند لاله علی رغم گريه های مدام و جيغ و فريادهای وی صندلی اعدام را از زير پای شهلا کشيد.
ناصر در قطر است و صد البته برای رفع خستگی مشغول کامجویی از زنان دیگر است،
شهلا جاهد وقتی عاشق ناصر محمدخانی شد که سیزده ساله بود. ناصرمحمدخانی وقتی به او روی خوش نشان داد که او نه تنها قاتل نبود، که گواهینامه هم نمی‌توانست داشته باشد. سال‌ها در خانه‌ای مخفی‌اش کرد که از مسیر رفت و آمدهای روزانه‌اش دور نباشد. از او یک مجرم ساخت. یا… اگر بخواهم مواظب حرف زدنم باشم، در مجرم شدن او نقش داشت و در نُه سال تمام زندانی بودنش، کتک خوردنش، بازجویی شدنش، تا دم مرگ رفتن و آمدنش، حتی نماند که نگاه معنادار مردم کوچه و خیابان مکدرش نکند.
بعضی آدم‌ها خودخواه و ترسو و ناجوانمردند و بعضی نه.
اما انگار فقط یکی هست که می‌تواند شب قبل سوار هواپیما شود، ساعت کوک کند تا قبل از طلوع آفتاب بیدار شود، شلوار و پیراهن بپوشد، سوار ماشین شود… و به تماشای حلق آویز شدن زنی برود که وقتی به او دل بست بچه بود اما سال‌ها، به گفته خودش، صبح‌های زمستان زودتر از او بیدار می‌شد تا قبل از او مدتی روی کاسه توالت بنشیند، مبادا که محبوبش، آرزویش، قهرمانش، حس کند آن سرمای بدمصب دم صبح را

ناصر محمدخاني در گفت‌وگويي اختصاصي با خبرنگار سايت گل در مورد صدور حكم نهايي اين پرونده مي‌‌گويد:«فكر مي‌كنم ديگر همه چيز تمام شده و حالا من و خانواده همسرم در انتظار اجراي حكم هستيم. ما بايد امضا بزنيم تا اين پرونده براي اجراي حكم در نوبت قرار بگيرد و مراحل اداري را طي كند. حكم اعدام قاتل همسرم داده شد و خوشحالم كه در نهايت تكليف همه چيز مشخص شد.
مردک رذل عوضی شهوت پرست مفنگی!
چه کسی صندلی را از زیر پای شهلا کشید؟ در نهایت پسر لاله سحرخیزان صندلی را از زیر پای شهلا کشید و شهلا جان داد.
تاوان دادن این چنین است : پسرش مسئول کشیدن صندلی از زیر پای شهلا جاهد شد و در نوجوانی عنوان شریف میرغضب را کسب کرد
قضیه وقتی دردناک تر میشه که یک بچه ی 15 ساله رو میفرستند که چهار پایه رو از زیر پای یک انسان بکشه و انسانی رو بکشه.فکرش رو که میکنم میبینم آینده ی این بچه چی میتونه باشه!!!!!!!!! متسفم برای جامعه ی از هم پاشیده و خراب خودمون که از در و دیوارش بوی خون به مشام میرسه

مطلبی از هم بندی های شهلا جاهد پس از اعدام وی:عروس اوين! بعد از 8 سال، امشب را آرام بخواب

جمهوری اسلامی: حکومت انسان‌کش قاتل‌ساز مرگ در «جمهوری اسلامی» یک قاعده است و «زندگی» استثنا برای همین مرگ «شهلا جاهد» اتفاق نادری نیست. هر روز هزاران انسان به دلایل مختلف در این حکومت نکبت و تباهی می‌میرند. اما «جمهوری اسلامی» جنایتی فراتر از کشتن انسان‌ها مرتکب می‌شود و آن قاتل کردن انسان‌های عادی است. چیزی که به اندازه‌ی مرگ «شهلا جاهد» دردناک است نحوه‌ی اعدام و به قتل رساندن اوست و این که فرزند مقتول، لاله سحرخیزان، میرغصب و جلاد می‌شود و چارپایه را از زیر پای او می‌کشد.
دیشب هنگام به دار آویخته شدن شهلا بیدار بودم و می دانستم که می کشندش. و می دانستم تا شانزده آذر، چند نفر دیگر به بالای دار خواهند رفت.

آخرین کلام های شهلا جاهد در آخرین دقایق زندگی

هیچ نظری موجود نیست: