چند وقتی میشود که یک بخش از فعالین زنان دنبال سازماندهی همجنسگرایان زن هستند. که کار خوبی است. ولی متاسفانه فعالین بدون توجه به مواضع ارتجاعی برخی از اینها مثل محبوبشان عباسقلی به عنوان معرف و در لباس فدایی سابق اینها را به هر سوراخ باید و نباید وارد کردند. و بعد هم اعلام شد ایشان مامور سیا و امریکا بود. اشاره به جریانات ای میل لیست زنان فمنیست ایران...
بخش دیگر جنبش هم که تا خرخره در سازمانهای سیاسی به اصطلاح اپوزیسیون ادغام شده از ترس از بین رفتن محبوبیت (البته محبوبیت نداشته) زبان به کون گرفته و حتی از درج خبر اسید پاشی- اینبار بعنوان مجازات و "چشم دربرابر چشم" در بیمارستان دادگستری رژیم- خودداری میکند.
از بخش طرفدار قصاص که قرار است به هر درختی 1 آخوند آویزان کنند حرفی نزنیم که بهتر است.
به دلیل اهمیت موضوع و رسانه ای شدن مسئله حتی در سطح جهانی امیدوارم هر چه زودتر زبان باز کنید!
اغلب فعالین جنبش زنان تاکنون یا خود را به بی خبری میزنند. دلیلش هم درج نشدن خبر در وبسایتهایشان است و یا موافق "چشم در برابر چشم".
روی سخن فراخوان به فعالین جنبش زنان است که در مورد سنگسار و سایر قوانین رژیم همچنین علیه اعدام های گله ای موضعگیری داشتند و اینبار حتی از درج خبر در وبسایت هایشان از ترس اجبار به موضعگیری خودداری میکنند. رزا
در زیر چند لینک در همین مورد:
اسید را به چهره مخوف رژیم اسلامی بپاشیم
استفراغ های اجتماعی
"مامان من میتونم يک نفر رو کور کنم!" / مژگان کاهن
تأثير نهادينه شدن انتقام بر بچههای ما
سرنوشت آمنه بهرامی؛ چه کسی واقعاً مقصر است؟ / وحید والیزاده
پسنشینیتند - «دربند نیازهای فیزیولوژیک» / اکبر ترشیزاد
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
دانلود فایل صوتی آرمانهای یک ملت میتواند یکی از روشهای ساده برای شناخت ایدهآلهای آن جامعه و میزان تغییر و رشد نیازهایش از خواب و خورد و خوراک به فرهنگ و هنر و احترام متقابل باشد. آیا تاکنون از خود پرسیدهایم علت آنکه کشور آرزوهای بخش فراوانی از مردم ما «امارات متحدهی عربی» و یا همان «دوبی» است، چیست و چرا اقشار مذهبی ما وقتی که خبر اجرای احکام گردنزدن سارقین و زناکاران را در «عربستان» میشنوند آب از دهانشان سرازیر میشود؟ من گمان میکنم که تمامی اینها ریشه در حقیقتی آشکار دارد، اما این چهرهی واقعی نیازمند وقوع اتفاقاتی است تا جامعهی ما حقیقت و شرایط واقعی خود را به نمایش بگذارد. حکم قصاص عامل اسیدپاشی به چهرهی «آمنه بهرامی» و حاشیههای آن یکی دیگر از این پیشآمدها است. در اکثریت قرار داشتن شمار شهروندانی که خواستار کورکردن «مجید موحدی» هستند به نسبت کسانی که این حکم را درست نمیدانستند، گواه دیگری است بر پایداری روح و رفتار بدوی در جامعهی کنونی ایران. کسانی که با احکامی چون اعدام و یا قصاص مخالفت میکنند به هیچ عنوان مخالف مجازات مجرمین نیستند بلکه با چنین روشهایی که روح خشونت را در جامعه ترویج میکنند مشکل دارند. واقعیت این است که متاسفانه هنوز بخش فراوانی از مردم کشور ما از این روشهای بدوی دفاع میکنند و قوانین جامعهی سنتگرا و عقبماندهی «عربستان سعودی» را به کشورهایی چون «فرانسه» و «سوید» ترجیح میدهند.
اخبار ایران: شناسايي شد:احسان تولایی ( با نامهای مستعار مهران صفاری و مهندس گودرزی )
نام : احسان تولایی ( با نامهای مستعار مهران صفاری و مهندس گودرزی )
محلهای کاری : ۱.معاونت فرماندهی اطلاعات نیروی انتظامی تهران در خیابان سئول ۲. شرکت بازرگانی رایانه گستران عصر ایران ( نشانی : تهران - خیابان استاد نجاتاللهی (ویلا) – نبش خیابان سپند – ساختمان مرجان – طبقه چهارم )
نشانی منزل : تهران – سعادت آباد – خیابان ۱۸ متری مطهری در تصویر ، وی با نفوذ در میان مردم ، سعی در مهار آنها دارد .
احمدینژاد: خودم سرپرستی وزارت نفت را بر عهده گرفتهام
لحظه ای که لنین را مومیایی کردن / عکس
دوستی در بند ۳۵۰ تعریف می کرد که دو بار اعدام مصنوعی روی او انجام شده است . روالش اینگونه است که قبل از طلوع آفتاب به سلول انفرادی زندانی مراجعه می کنند و با ابراز تاسف از اینکه حکم اعدامش صادر شده او را با چشم بند و پابند به حیاط بند دو.الف می برند . چهار پایه زیر پایش می گذارند ، طناب به گردنش می اندازند و از او می خواهند آخرین حرفش را و یا اگر وصیتی دارد را بگوید. این دوست تعریف می کرد که بار اول مدت سی دقیقه طناب دار به گردن با چشم بند روی چهارپایه ایستاده بود ، بازجویش می گفت منتظریم که رییس زندان و ناظر دادگاه و پزشک پزشکی قانونی هم بیاید که حکم را اجرا کنیم . بعد از نیم ساعت به او اعلام می کنند که چون رییس زندان نتوانست خودش را برساند و حکم باید حتما قبل از طلوع آفتاب انجام شود اجرای حکمت به چند روز بعد موکول می شود .چهار روز بعد دوباره او را صبح از خواب بیدار می کنند ، به محوطه بند دو.الف می برند ، طناب به گردنش می اندازند و می ایستد روی چهار پایه مرگ . حکم اعدامش قرائت می شود ، آخرین حرف و وصیتش را می گوید ، چهارپایه از زیر پایش می کشند اما طناب دار آنقدر بلند است که به زمین می خورد و بازجویانش هر هر کنان از ته دل قهقه می زنند بالای سرش و می گویند شانس آوردی طناب پاره شد . باید برگردی سلولت تا ببینیم چه روزی باید اعدام شوی .بخشی از یادداشت تکان دهنده سعید پورحیدر
آنلاین ببینیم/ فیلم: زنان بدون مردان - کارگردان: شیرین نشاط
بخش دیگر جنبش هم که تا خرخره در سازمانهای سیاسی به اصطلاح اپوزیسیون ادغام شده از ترس از بین رفتن محبوبیت (البته محبوبیت نداشته) زبان به کون گرفته و حتی از درج خبر اسید پاشی- اینبار بعنوان مجازات و "چشم دربرابر چشم" در بیمارستان دادگستری رژیم- خودداری میکند.
از بخش طرفدار قصاص که قرار است به هر درختی 1 آخوند آویزان کنند حرفی نزنیم که بهتر است.
به دلیل اهمیت موضوع و رسانه ای شدن مسئله حتی در سطح جهانی امیدوارم هر چه زودتر زبان باز کنید!
اغلب فعالین جنبش زنان تاکنون یا خود را به بی خبری میزنند. دلیلش هم درج نشدن خبر در وبسایتهایشان است و یا موافق "چشم در برابر چشم".
روی سخن فراخوان به فعالین جنبش زنان است که در مورد سنگسار و سایر قوانین رژیم همچنین علیه اعدام های گله ای موضعگیری داشتند و اینبار حتی از درج خبر در وبسایت هایشان از ترس اجبار به موضعگیری خودداری میکنند. رزا
در زیر چند لینک در همین مورد:
اسید را به چهره مخوف رژیم اسلامی بپاشیم
استفراغ های اجتماعی
"مامان من میتونم يک نفر رو کور کنم!" / مژگان کاهن
تأثير نهادينه شدن انتقام بر بچههای ما
سرنوشت آمنه بهرامی؛ چه کسی واقعاً مقصر است؟ / وحید والیزاده
پسنشینیتند - «دربند نیازهای فیزیولوژیک» / اکبر ترشیزاد
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
دانلود فایل صوتی آرمانهای یک ملت میتواند یکی از روشهای ساده برای شناخت ایدهآلهای آن جامعه و میزان تغییر و رشد نیازهایش از خواب و خورد و خوراک به فرهنگ و هنر و احترام متقابل باشد. آیا تاکنون از خود پرسیدهایم علت آنکه کشور آرزوهای بخش فراوانی از مردم ما «امارات متحدهی عربی» و یا همان «دوبی» است، چیست و چرا اقشار مذهبی ما وقتی که خبر اجرای احکام گردنزدن سارقین و زناکاران را در «عربستان» میشنوند آب از دهانشان سرازیر میشود؟ من گمان میکنم که تمامی اینها ریشه در حقیقتی آشکار دارد، اما این چهرهی واقعی نیازمند وقوع اتفاقاتی است تا جامعهی ما حقیقت و شرایط واقعی خود را به نمایش بگذارد. حکم قصاص عامل اسیدپاشی به چهرهی «آمنه بهرامی» و حاشیههای آن یکی دیگر از این پیشآمدها است. در اکثریت قرار داشتن شمار شهروندانی که خواستار کورکردن «مجید موحدی» هستند به نسبت کسانی که این حکم را درست نمیدانستند، گواه دیگری است بر پایداری روح و رفتار بدوی در جامعهی کنونی ایران. کسانی که با احکامی چون اعدام و یا قصاص مخالفت میکنند به هیچ عنوان مخالف مجازات مجرمین نیستند بلکه با چنین روشهایی که روح خشونت را در جامعه ترویج میکنند مشکل دارند. واقعیت این است که متاسفانه هنوز بخش فراوانی از مردم کشور ما از این روشهای بدوی دفاع میکنند و قوانین جامعهی سنتگرا و عقبماندهی «عربستان سعودی» را به کشورهایی چون «فرانسه» و «سوید» ترجیح میدهند.
اخبار ایران: شناسايي شد:احسان تولایی ( با نامهای مستعار مهران صفاری و مهندس گودرزی )
نام : احسان تولایی ( با نامهای مستعار مهران صفاری و مهندس گودرزی )
محلهای کاری : ۱.معاونت فرماندهی اطلاعات نیروی انتظامی تهران در خیابان سئول ۲. شرکت بازرگانی رایانه گستران عصر ایران ( نشانی : تهران - خیابان استاد نجاتاللهی (ویلا) – نبش خیابان سپند – ساختمان مرجان – طبقه چهارم )
نشانی منزل : تهران – سعادت آباد – خیابان ۱۸ متری مطهری در تصویر ، وی با نفوذ در میان مردم ، سعی در مهار آنها دارد .
احمدینژاد: خودم سرپرستی وزارت نفت را بر عهده گرفتهام
لحظه ای که لنین را مومیایی کردن / عکس
دوستی در بند ۳۵۰ تعریف می کرد که دو بار اعدام مصنوعی روی او انجام شده است . روالش اینگونه است که قبل از طلوع آفتاب به سلول انفرادی زندانی مراجعه می کنند و با ابراز تاسف از اینکه حکم اعدامش صادر شده او را با چشم بند و پابند به حیاط بند دو.الف می برند . چهار پایه زیر پایش می گذارند ، طناب به گردنش می اندازند و از او می خواهند آخرین حرفش را و یا اگر وصیتی دارد را بگوید. این دوست تعریف می کرد که بار اول مدت سی دقیقه طناب دار به گردن با چشم بند روی چهارپایه ایستاده بود ، بازجویش می گفت منتظریم که رییس زندان و ناظر دادگاه و پزشک پزشکی قانونی هم بیاید که حکم را اجرا کنیم . بعد از نیم ساعت به او اعلام می کنند که چون رییس زندان نتوانست خودش را برساند و حکم باید حتما قبل از طلوع آفتاب انجام شود اجرای حکمت به چند روز بعد موکول می شود .چهار روز بعد دوباره او را صبح از خواب بیدار می کنند ، به محوطه بند دو.الف می برند ، طناب به گردنش می اندازند و می ایستد روی چهار پایه مرگ . حکم اعدامش قرائت می شود ، آخرین حرف و وصیتش را می گوید ، چهارپایه از زیر پایش می کشند اما طناب دار آنقدر بلند است که به زمین می خورد و بازجویانش هر هر کنان از ته دل قهقه می زنند بالای سرش و می گویند شانس آوردی طناب پاره شد . باید برگردی سلولت تا ببینیم چه روزی باید اعدام شوی .بخشی از یادداشت تکان دهنده سعید پورحیدر
آنلاین ببینیم/ فیلم: زنان بدون مردان - کارگردان: شیرین نشاط
۲ نظر:
فلسفه قانون آزادیخواهانه از نگاه مورای راتبارد، اقتصاددان بزرگ لیبرتارین آمریکایی
آیا قانون به قانونگذاری احتیاج دارد؟!
http://www.rastak.com/article?id=2161
طیفور جان،
مرسی از لینک. فردا میخوانم
داشتم اینجا را میدیدم. فیلم کوتاهی از وضعیتی که در اینجا داریم
strangers
یک فیلم کوتاه از رامین آقایی
http://www.youtube.com/watch?v=RpjHSiQLPmA&feature=channel_video_title
ارسال یک نظر