۱۱ اردیبهشت، ۱۳۹۰

کردستان را اعدام نکنید، تجمعات اعتراضى شبانه درشهرهاى كردستان/ حكم اعدام شيركو معارفى

11ارديبهشت.تجمعات اعتراضى شبانه در شهرهاى كردستان در اعتراض به حكم اعدام شيركو معارفى
كانون حمايت ازخانواده جان باختگان و بازداشتى ها :بر اساس اخبار دريافتى قرار است شنبه شب درتعدادى از شهرهاى كردستان از جمله اروميه،سقز و سنندج مردم به تجمعات اعتراضى بر عليه حكم اعدام شيركو معارفى دست بزنند. .شيركو معارفى خودش در نامه اى به دادستانى اذعان نموده كه بر عليه همين حكم از روز شنبه 10 ارديبهشت دست به اعتصاب غذا زده است. حكم اعدام شيركو معارفى توسط دادستانى انقلاب تأييد گرديده است و هر لحظه ممكن است حكومت دست به اعدام وى بزند.
آخرین وضعیت شیرکو معارفی در گفتگو با صدای آمریکا ـ امروز شنبە دهم اردیبهشت
شيرکوه معارفی به سول انفرادی زندان مرکزی سقز منتقل شده است. بعد از اينکه شيرکو معارفی زندانی سياسی کرد محکوم به اعدام در زندان مرکزی سقز که  در روز پنج شنبه هشتم ارديبهشت ماه سال جاري، به اعتراض به وضعيت نامعلوم و نامشخص خود در زندان دست به اعتصاب زده بود و اين اقدام را طی نامه ای به دادستان و  مسئولين زندان اعلام نموده .بود که بنا به گفته يکی از کارمندان اين زندان ديروز در حالی که روز جمعه بوده و ارگانهای دولتی تعطيل ميباشد که مسئول زندان به زندان مراجعه کرده و آقای معارفی را تحت فشار قرار ميدهد که به اعتصاب غذای خود پايان دهد که پس از آن به سلول انفرادی زندان منتقل ميشود و افزود که معلوم نيست که اين زندانی آيا به اين دليل که دست به اعتصاب زده و يا بخاطر اجرای حکم اعدامش به انفرادی منتقل شده است و يا برای چه مدت در انفرادی باقی خواهد ماند.  و برخی ديگر از رسانه ها که از جمله ( هرانا ) ( مرکز خبر رسانی آسوسات ) اين خبر  را منتشر کردند که شيرکو (بهمن) معارفی زندانی سياسی کرد که به اعدام محکوم شده است، ديروز به سلول انفرادی منتقل شد. از طرفی ديگر روز چهارشنبه در دادگستری شهر سقز در ساعات 8 الی 10 صبح جلسه ای ميان رئيس دادگستری ( جباری ) و ( کوشکی ) و قاضی پرونده ( شريف پور ) و تعدادی از قاضی ها در خصوص اجرای حکم اعدام شيرکو معارفی زندانی سياسی کرد برگزار شده که تا کنون از محتوای اين جلسه خبری در دست نيست. گفتنی است که اين اقدامات احتمال اعدام وی را که مدتی قبل به ايشان ابلاغ شده بود که در بزودی حکمش اجرا خواهد شد، افزايش داده است.شيرکو معارفی اهل بانه، حدود سه سال پيش بازداشت و به اتهام محاربه توسط دادگاه انقلاب اسلامی سقز به اعدام محکوم شد که رای صادره در دادگاه تجديد نظر و عليرغم اعتراض وکلای معارفی و ارسال به ديوانعالی کشور مجدداً تأييد گرديد. از اين رو ما عنوان تمامی اعضای کمپين دفاع از زندانيان سياسی و مدنی از کليه نهادهای فوق و مجامع بين امللی خواهان مداخله موثر و فعال و فوری هستيم زيرا جان زندانی سياسی کرد شيرکو معارفی در خطر جدی ميباشد. و همان گونه که روز به روز بر آمار فعالين کرد محکوم به اعدام افزوده ميشود و دستگاه قضايی و امنيتی رژيم جمهوری اسلامی در پی اعدام يکايک اين فعالين ميباشد بر اين اساس مداخه موثر و حمايت تمامی انسانهای آزاده و مجامع بين المللی در مقطع حساس كنونى از زندانيان سياسى ومدنى كرد ،مانع از وقوع هر فاجعه وتراژدى ديگری ميباشد.  کمپين دفاع از زندانيان سياسی ومدنی
فوری: اعدام شیرکو. پرونده مختومه اعلام شد
شماره‌های تماس برای روزنامه‌نگاران، سازمانهای حقوق بشری و نهادهای ذیربط.
سعید معارفی پدر شیرکو در بانه‌ - 00988754232226
وکیلش محمد سعید شیخی - 0089181710377
برادرش شهرام معارفی - 00989189784206

۶ نظر:

طیفور گفت...

در مورد بحثهاي قبلي پيرامون ستمگري سرمايه‌داري و نظامهاي پيش از آن:
1) يكي از مهمترين علل اشتباهات اساسي در تحليل موضوعات مختلف نداشتن تعريفي دقيق و صريح از آن موضوع است. در مورد مكاتب سياسي بايد تعريف آن مكتب را از هواداران جدي همان مكتب پرسيد و سپس در مورد آن به بحث نشست. مشخصاً در مورد سرمايه‌داري بايد تعريف آنرا از زبان مدافعان سرسخت آن يعني ليبرتارين‌هاي راست شنيد؛ افرادي مانند فون میزس، موراي راتبارد، فون هایک، میلتون فریدمن، كارل پوپر و ...
بر اين اساس به باور من سرمايه‌داري خالص به نظامي اجتماعي-اقتصادي گفته مي‌شود كه در آن:
الف) هر كسي بر بدن خويش مالكيت دارد. همه آزاد به دنيا مي‌آيند و هيچ كس برده ديگري نيست.
يكي از موارد مشخص اين مالكيت مالكيت مادران بر زهدان خود و حق سقط جنين است كه تقريباً همه ليبرتارين‌ها با آن موافقند.
ب) مالكيت خصوصي بر منابع طبيعي: هر کسی که ابتدا منابع طبیعی را کشف کند، یا بر روی آن کاری انجام دهد و یا قبل از همه ادعای مالکیت بر آن کند، آن منابع متعلق به وی است.
ج) پول خصوصي: دفاع از پول كالايي و مشخصاً استاندارد طلا
د) حق واگذاری این حقوق به دیگران؛ حق مبادلۀ اموال از طریق توافقات متقابل
ه) حکومت قانون: افراد برای تعقیب زندگی شخصی‌شان تا جایی که حقوق برابر دیگران را رعایت کنند، آزاداند. قوانین باید از آزادی افراد برای تعقیب خوشبختی به شیوۀ شخصی‌شان، بدون توجه به نتیجه یا پیامد خاصی، محافظت کنند.
و) دولت حداقلي: تنها وظيفه دولت دفاع از حقوق مالكيت افراد است. مخالفت با دولت رفاه، محدودیت مهاجرت، تعرفه، قوانین کار و ... برخي حتي معتقدند كه اين وظيفه دولت را هم بايد به آژانس‌های خصوصي سپرد!
ز) پذيرش حقوق مالكيت فعلي تا زماني كه شاكي خصوصي وجود نداشته باشد.
يكي از پيامدهاي اصول فوق مالكيت خصوصي بر وسايل توليد و كالاهاي مصرفي مي‌باشد.
با اين تعريف نظام موجود در جهان را نمي‌توان كاپيتاليستي به معناي حقيقي كلمه دانست، بلكه آنرا بايد نوعي اقتصاد مختلط ناسيونال-كاپيتاليستي ناميد كه برخي از آرمانهاي سوسياليستي و فمينيستي را هم در خود جذب كرده است.
يكي از اشتباهات ماركسيستها اين است كه گمان مي‌كنند سرمايه‌داري در قرن 18 ميلادي پديد آمده است! در حالي كه زمينه‌هاي اين سيستم در قرنهاي گذشته هم وجود داشته و شايد بتوان كورش هخامنشي را يكي از بنيانگذاران سرمايه‌داري دانست! در مقاله‌اي كه لينك آنرا براي شما فرستادم نوشته شده است: «در حقیقت با تعمق در تاریخ می‌توان گفت که بازار آزاد، اختراع قرن 18 نبود بلکه یکی از قدیمی ترین نهادهای اجتماعی بشر است. ما شواهدی در دست داریم که بر وجود بازارهای گسترده‌ای پیش از میلاد مسیح در امپراتوری روم، یونان باستان و تمدن بابل دلالت دارند» جزيره ايسلند در فاصله سالهاي 930 تا 1262 شاهد يك سيستم كاپيتاليستي خالص بود. آنچه در قرن 18 و 19 ميلادي اروپا شاهد آن بود لغو محدوديتهاي فئودالي بر سرمايه‌داري، لغو برده‌داري و پيدايش «كاپيتاليسم صنعتي» بود. از آنجايي كه رشد عظيم اقتصادي نيازمند رقابت در حوزه فرهنگي، سياسي و اقتصادي بود لذا سرمايه‌داري در اكثر كشورها به شكل نظام غالب پذيرفته شد. جالب است كه كشورهايي كه ديرتر سرمايه‌داري و آزادي مذهبي را پذيرفتند، زودتر جذب انديشه‌هاي سوسياليستي و ضد ديني شدند (مانند فرانسه، اسپانيا و روسيه)! فراموش نكنيم كه برده‌داري در آمريكا در سال 1863 به طول كامل لغو شد (سالها پس از صنعتي شدن اين كشور) و سرفداري در روسيه هم به سال 1861 ملغي گرديد كه به لطف قدرت‌يابي ماركسيستها به شيوه جديدي (اردوگاه كار اجباري) احيا گرديد!
2) برخلاف سخن ماركسيستها عصر برده‌داري هيچگاه يك شيوه توليد مجزا در طول تاريخ نبوده است. كار بردگان جز در موارد خاص (مانند روم باستان) همواره نقش ثانوي در كل توليد اجتماعي داشته است.
فئوداليسم هم به نظام اجتماعي-سياسي موجود در اروپاي غربي بين قرون 9 تا 17 ميلادي گفته مي‌شود و هيچ گاه در ايران و ديگر كشورهاي اسلامي به معناي اروپايي آن وجود نداشته است. فقه اسلام اساساً با سرفداري (serfdom) در تضاد است.
برده‌داري در ايران به دست رضا شاه به طور كامل برافتاد و بزرگ‌‌ مالكي (نه فئوداليسم) هم در پي انقلاب سفيد شاه و ملت توسط محمدرضا پهلوي لغو شد. قوانين ارتجاعي پيشامدرن (به ويژه در حوزه حقوق جزا و خانواده) هم رو به امحاي كامل مي‌رفت كه به لطف انقلاب 57 و قدرت‌گيري آخوندها بار ديگر برقرار شد؛ يعني ما نه با بقاي قوانين اعصار پيشاسرمايه‌داري بلكه با بازگشت آن پس از يك دوره مدرنيته ناقص روبرو بوديم!

طیفور گفت...

3) "شدت ستم البته درجه سنج نداره."
من نمي‌دانم منظورتان از اين سخن چيست! آيا اگر كارگر حق انتخاب بين اربابهاي مختلف را داشته باشد بهتر از برده و مملوك يك ارباب خاص بودن در تمام زندگي نيست؟ آيا متلك گفتن در خيابان (!) به اندازه‌ي تجاوز جنسي ستمگرانه است!!! بله! ما دستگاهي مانند دماسنج براي ثبت شدت ستم نداريم!
4)"همیشه فکر مي کردم مردسالاری ستمگرانه تره یا سرمایه داری!"
اين خيلي قابل ستايش است كه شما به عنوان يك آنارشيست جمع‌گرا چنين فكري را مي‌كرده‌ايد.
سرمايه‌داري مي‌تواند بدون مردسالاري وجود داشته باشد. ممكن است تمام مردان بر اثر يك نوع بيماري خاص جنس مذكر بميرند و زنان اموال مردان را به ارث برده و همديگر را استثمار كنند!
مردسالاري مي‌تواند بدون نظام طبقاتي سرمايه‌داري وجود داشته باشد. حتي اگر اصل «از هر كس به اندازه استعدادش و به هر كس به اندازه نيازش» برقرار شود ممكن است همچنان زنان خود را ناتوان‌تر و مردها خود را شايسته‌تر بدانند و لذا در شوراها مسئولان بالاتر اكثراً مرد باشند. زبانهاي جنسيت‌گرا (عمدتاً زبانهای هند و اروپايي و آفریقاسیایی) همچنان دست‌نخورده به بقاي خود ادامه خواهند داد و خيلي چيزهاي ديگر
واقعيت اين است كه اين دو ستم تاريخاً در هم گره خورده و همديگر را تقويت مي‌كنند. بايد همزمان با هر دو مبارزه كرد.
همين طور ناسيوناليسم و مذهب هم ضرورتاً لازم و ملزوم نظام طبقاتي نيستند.
5) در مورد مقاله‌ي آقاي امانوئل والرشتاین (بحران ساختاری در نظام جهانی: به کجا می‌رویم؟) هم بايد بگويم كه متأسفانه ايشان مانند اكثر سوسياليستها، بازار آزاد رقابتي را با سيستم دولت-كاپيتاليستي موجود يكي فرض كرده و همچنين دچار نوع خفيفي از تاريخي‌گري و هزاره‌گرايي مذهبي شده‌اند: «... البته نمی‌توان انتظار نظام جهانی بهتری تا حول و حوش 2050 را داشت مگر این که در این فاصله هیچ یک از این سه اَبَرفاجعه رخ ندهد: تغییر جوی بی‌بازگشت، بیماری‌های همه‌گیر و جنگ هسته‌ای...»
كاش سوسياليستها به جاي سوسيولوژي، هنر، ادبیات كمي هم اقتصاد، مديريت و روانشناسي مي‌خواندند. در آن صورت اميال ذاتي بشر مانند زياده‌خواهي، رقابت‌جويي، تنوع‌طلبي، تخصص‌گرايي و ... را ناشي از منافع بورژوازي تلقي نمي كردند.
«...اما آنچه خود جامعه بورژوايى بر ابزارهاى فکرى و فرهنگى انقياد افزوده است به مراتب عظيم تر و کارآمدتر است. منفعت پرستى فردى و رقابت، يعنى منطق حرکت بورژوا در قلمرو بازار، طبيعت انسان بطور کلى شمرده ميشوند و بعنوان ارزش هاى والاى بشرى تقديس ميگردند.» - منصور حكمت، يك دنياي بهتر
به نظر من برابری‌خواهی افراطی ناگزیر به سلب آزادی‌های فردی می‌انجامد لذا مهمترين وظيفه يك روشنفكر دلسوز در زمان حاضر تلفيق سوسياليسم (دموكراسي اقتصادي) و بازار (رقابت اقتصادي) است و من شخصاً فكر مي‌كنم انديشه‌هاي پير ژوزف پرودون و سيلويو گزل (Silvio Gesell) اقتصاددان آلماني بتواند در اين زمينه بسيار راهگشا باشد.
در پايان اول ماه مي، روز جهاني كارگر را به شما و همه‌ي آنارشيستهاي جهان شادباش عرض مي‌كنم.

Rosa گفت...

در پايان اول ماه مي، روز جهاني كارگر را به شما و همه‌ي آنارشيستهاي جهان شادباش عرض مي‌كنم.
"شدت ستم البته درجه سنج نداره."
طیفور جان بعضی وقت ها زاویه دید را باید عوض کرد.
این درست است، "شدت ستم البته درجه سنج نداره."
چون حساسیت انسانها متفاوت است. جدیدن نامه دختر جوانی را خواندم که از خانه فرار کرد و در پارک عاقبت رگ خود را برید. نامه سوزناکی برای مادرش قبلا نوشته بود.
تجاوز نهایت خشونت نیست. فشارخشونت های روحی میتواند انسان را به خودزنی، قتل و جنون بکشاند.
دماسنجی ندارد. قربانی تنها کسی است که با واکنشش نشان میدهد ستم وارد شده تا چه حد باعث آزار او است. البته تجاوز از طرف جامعه مجازات دارد. اما اغلب ستمگری های دیگر خفیف تلقی میشود. به نظرم با توافق جمع و قانون نمیتوان یکی را بد و دیگری را کمتر بد یکی را غیر قابل تحمل، دیگری را قابل تحمل دانست. دختر جوانی را میشناختم که بدلیل اضافه وزن و متلک های در این رابطه خودکشی کرد. به هر حال مسئله پیچیده تر از اینهمه است.
آيا اگر كارگر حق انتخاب بين اربابهاي مختلف را داشته باشد بهتر از برده و ملك يك ارباب خاص بودن در تمام زندگي نيست؟
این را از زن تن فروش بپرسیم. از یک زن خانه دار بپرسیم. من شخصا فکر میکنم جواب این مسئله اینگونه است. زن خانه دار تن فروشی اش به 1 نفر است و طبق قرارداد ازدواج این مسئله از نظر جمع مورد قبول است. این زن در بازنشستگی بر طبق همان قرارداد از ارباب مزایایی میگیرد. زن تن فروش اغلب مجبور است به آن فرد هم که دوست ندارد تن خود را برای پول در اختیارش بگذارد. البته این اجبار کارگر هم هست. اگر تقاضا زیاد باشد البته میتواند انتخاب کند. فرق برده این است که نمیتواند امید داشته باشد روزی برده نباشد. مثل زن خانه دار. در تن فروشی و کارگر در سیستم سرمایه داری اما امید است که تقاضا زیاد باشد و بتوان انتخاب کرد. یا چند ماهی لازم به فروش نباشد. یا مثلا قرعه کشی برنده شد و مدتی را گذراند. آن تن فروش در امید ازدواج با یک مرد یا زن است، یعنی بردگی به 1 ارباب. کارگر هم برای دوران پیری و ناتوانی مبارزه میکند که تامین باشد، نهایت مطالبات سوسیال دمکراسی. اما مسئله اصلی ما ایجاد آن فانتزی است که اصولا این روابط کالائئ برداشته شود. مقایسه آن و مزیت ها و مضرت های آن کار ما نیست. (اگرچه خود من زیاد به این سوالها دامن میزنم چون فکرم را مشغول کرده)

Rosa گفت...

برای بسیاری برده داری از سرمایه داری انسانی تر است. ارباب مسئول زنده نگهداشتن برده هایش هم بود. اگر فرمان قتل آنها را هم میداد. سرمایه دار اما قرارداد موقت و پیمانی است. بعد از پایان رابطه کار پایان مسئولیت است.
برای من آزادی و برابری. دیگری برابری و آزادی ارجحیت دارد. برای آزادی بسیاری جان دادند. برای برابری دیروز کسی به خیابان نرفت. اینکه چه نوعی از بهره کشی مترقی تر بهتر و... است. چه خشونتی قابل تحمل تر و آیا داشتن حق انتخاب برای تن فروش، کارگر و برده فکری مزیتی است؟ جواب اینهمه در زمان، مکان و جوامع مختلف فرق میکند. مثل سنگسار و صندلی الکتریکی میماند یکی بد و دیگری قانونی است.
به هر حال اگرچه اغلب از این بحث دوری میکنم، اما شدیدا این اخلاق دو گانه و مکانیزم آن جالب است.
شدت ستم در واکنش ستمدیده تبلور میکند. از نظر جمع اما برخی از این ستم ها قانونی برخی غیر قانونی است.
مثل مرد چند زنه و یا مردی که سکس میخرد..
از نظر من هیچ ستمگری ای کوچک نیست چون بخشا متلک های مداوم هم همان تاثیر تجاوز را دارند.
بهتر است کلا در جهت رفع آن بود.تا سبک سنگین تر کردنش رخصوص اینکه ابزار سنجشش را نیز نداریم.
"مردسالاری و سرمایه داری"
سرمايه‌داري مي‌تواند بدون مردسالاري وجود داشته باشد"
مردها مردند. بر اثر بیماری...مردسالاری با مرگ مرد میمیرد؟ کاش جدا اینطور بود. من مطمعنن این مرگ را جلو می انداختم !

Rosa گفت...

راستش در رمان قلعه حیوانات هم انسانها را کشتند و خوکها نقش آنها را بازی کردند. مردسالاری اگرچه با جنس مرد در آمیخته اما مناسبات فرادست فرودست است. مکانیسم شبیه نژادپرستی را دارد.
من این سوال را دارم: "همیشه فکر مي کردم مردسالاری ستمگرانه تره یا سرمایه داری!"
وزنه ستمگری مردسالاری سنگین تره.(نظر کنونی من)
منطق و استدلال میگه در هم آمیخته اند و من نیز حرفت رو قبول دارم. استدلال تو منطقی و درست هستند.
اما مردسالاری در نظرم نهایت ستمگری است که بدلیل بیولوژیکی محروم بودن. حتی قبل از بدنیا آمدن و حتی شانس زندگی نداشته باشی (دخترکشی در شکم مادر در هندوستان و...)
وقتی علم به خدمت مردسالاری باشه و انسان حکم مرگ نطفه را صادر کنه قبل از تولد کودکش بدلیل زن بودن.
این ستم حتی از ستم نژادی فراتر و گسترده تره. هنوز سیاه کشی و کشتن نطفه رنگین پوست به این گستردگی نیست. اگرچه عقیم کردن های سیستماتیک بومیان انجام میشه اما کشتن نطفه دختران جدا بسیار مد است.
من اینجور مواقع و بدلیل قدمت، گستردگی و عمق مناسبات مردسالاری با این سوال ها درگیر هستم.
من این سوال را دارم: "همیشه فکر مي کردم مردسالاری ستمگرانه تره یا سرمایه داری!"
حال مردها هم نیست و نابود بشوند. مناسبات مردسالاری نژادپرستی ناسیونالیستی همه اینها باقی میماند البته شکل عوض میکند و نوک ستم و تبعیض اینبار بروی انواع دیگری است. ترانس ها، دگرجنسگراها ...
به نظرم مبارزه علیه آن سخت تر است طولانی تر و نفسگیرتر. چون این مناسبات درونی شده و در تاروپود ما رشد کرده و ما را با زبان فرهنگ و ... همدست خود کرده و شریک جرم.
سرمایه داری و کالایی کردن جوانتر است به عمق و قدمت مردسالاری نیست. ایده برابری از برادری میآید. بخشی از مبارزه برای" برابری را زنانه کردن" مبارزه درونی است. علیه همه ایده هایی که از کودک تا بزرگسال درونی شده. شاید پرورش جدید نسلهای انسانی بتواند...
خیلی خوب میشد بجای نوشتاری گفتاری ...
البته این هم از جبر زندگی است که هنوز اختیار نشده.
آره آن مقاله هم ایده دترمینیست تاریخی را و هم پیشگویی و.. برای همین ازت نظر خواستم. میدانی که اقتصاد رشته مورد علاقه من نیست! البته ماریا میز و چند نفر از گروه اتک هم شباهت ایده دارند. اما چوز در حوزه زنان وارد شدند مقالاتشان خواندنی تر بودند.
من هم تبریک روز کارگر اگرچه امسال بیشتر از پارسال کارگران در کارخانه ماندند..

طيفور گفت...

از پاسخ مفصلتان بسيار سپاسگزارم، بويژه به اين خاطر كه نه از كيبورد بلكه از قلب مشتاق عدالتتان برخاسته بود.
ضمناً هلاكت بن لادن را هم به شما تبريك مي‌گويم؛ سگ دست‌آموزي كه پاچه صاحبش را گرفت...
به اميد سرنگوني بت بزرگ!