۲۱ اردیبهشت، ۱۳۹۱

تئوری آنارشیستی: یا ازش استفاده بکن یا از دستش بده. / ای یان مک کی


 رزا: مترجم مطلب زیر پیمان پایدار همان
naskhad  از 16 سالگی کله اش بوی قرمه سبزی میداده تا به امروز...ونوشته مبارزه طبقاتی جز لاینفک زندگی سیاسی- اجتماعی ش هست. یک ساله که بلاگش آپدیت میشه.
از آنجایی که خودم امروز 1 ساعت طول کشید لینک همه قسمتهای مقاله در دفاع از آنارشی را پیدا کنم، گفتم مطلب را درسته بگذارم روی آرشیو رزا.
پیمان پایدار را از طریق ایمیل میشه گیر آورد اینجا:
"Payman Piedar"  p.piedar@yahoo.com,
p.naskhad@yahoo.com,
اگه جواب نداد میشه رو وبلاگش پیام گذاشت اینجا:
قسمت اول ترجمه را همین زیر گذاشتم. برای خواندن هر 8 قسمت در آرشیو رزا روی دنباله مطلب کلیک کنیم.
 برای خواندن مطلب در وبلاگ پیمان پایدار "نسخاد" روی تیتر هر بخش (یک تا 8 بخش) کلیک کنیم.
این مطلب تو 4چوب مبارزه با "سوسیالیستهای اتوریته گر" میگنجه و من هم فکر میکنم نبایست اجازه داد که تاریخ ننگین روسیه (لنینی -استالینی- تروتسکی ای ), چین (مائو و باند 4 نفره اش) و یا فیدلیسم کوبائی و.....در ایران و یا هر جای دیگری تکرار بشه. شخصا درست نمیبینم که کسانیکه تئوری های آنارشی را جمعبندی کردند، جایگزین کله های روی پرچم ها کنیم. پرچم سیاه به اندازه کافی کافیه و ما نه به استاد نه به قهرمان و نه هیچ آتوریته ای - نیاز نداریم. اما اونها که با دزدی این جمعبندی و تئوری ها "کله شدند" را هم باید افشا کرد. برای همین ترجمه زیر به موقع بود و با مرسی به پیمان پایدار برای زحمتش...


تئوری آنارشیستی(*): یا ازش استفاده بکن یا از دستش بده
نوشته : ای یان مک کی
ترجمه : پیمان پایدار
***************************************
این نوشتار سخنرانی ای هست که در نمایشگاه کتاب آنارشیستها در لندن در سال 2011 ارائه کردم. شرح مبالغه آمیزش چنین بود: "چرا به خودمون زحمت خوندن آنارشیستهای مرده را بدیم؟ در حالی که آنارشیستها ممکنه بگن که ما با تئوری سر و کاری نداریم, اما این اشتباه میباشد . ما دارای تئوری هستیم , همانطور که در کتاب  " آنارشیست اف الف کیو " و  "مالکیت دزدی ست  "(+)! نشان داده شده . آنارشیسم منبع غنی ای برای تجزیه تحلیل و تغییر اجتماع می باشد . در بررسی اینکه چرا آنارشیستهای مرده ارزش خواندن دارند منرا همراهی کنید .
 من سعی کرده ام شبیه همون سخنرانی را تا آنجائی که بخاطر دارم , بر مبنای همون دست نوشته ها, در اینجا بیارم. تفاوتهائی خواهد داشت اما امیدوارم بیشترش رو درست گفته باشم. بخشی ازش میتونه بهتر از اون روز باشه , و بخشی شاید بدتر . بخشی از اونرو وسعت بخشیده ام . من همچنین منابعی برای مطالعه بیشتر ارائه کرده ام .
***************************
 من میخوام به کاری غیر معمولی در نمایشگاه کتاب آنارشیستها دست بزنم, میخوام به تحسین آنارشیسم پرداخته و از خدمتشان به سوسیالیسم سخن بگم . من میخوام بعضی از دلایلی که چرا آنارشیستها میبایست به آنارشیسم مغرور باشند را نشون بدم . این ,امیدوارم , با احساس غیر ضروری حقارتی که بعضی آنارشیستها بنظر میرسد از خودشون بروز میدهند,مبارزه کند .

تیتر این سخنرانی از پژوهشی که , بابت بخش ضمیمه (افزود نگاشت) روی سمبولهای آنارشی(1) , برای کتاب  آنارشیست اف الف کیو انجام دادم الهام گرفته شده است . من هنوز بیاد دارم ایمیلی که به لیست آنارشی تقریبا دو دهه گذشته فرستاده شد و سئوالی بظاهر ساده پیرامون اینکه چرا آنارشیستها پرچم سیاه را به اهتراز در میآورند مطرح گردیده بود . بیاد دارم که بابتش مات و مبهوت مونده بودم-آره, چرا ما پرچم سیاه را در هوا به اهتراز در میآریم ؟ ما فقط این داده / اعطا  را امری طبیعی تلقی نموده ایم(**),علت چرائی اش گمشده است

 بعد از کلی پژوهش ,کشف کردم که با لویی میشل که آن را در تظاهراتی در مارس 1883 مورد استفاده قرار داده بود ارتباط دارد . هر چند اواز آن بعنوان نماد به رسمیت شناخته شده مبارزه طبقه کارگر از آن استفاده کرده بود ,اعلام اینکه: "پرچم سیاه پرچم اعتصابات" میباشد .
از این رو اهمیت داشتن خواندن کتب آنارشیستی، حتی آنهائی که در بیش از یک صد سال پیش نوشته شده است- بنابراین ما به یاد داریم که چرا یکسری ایده ها و آرمان های خاص (ایده آلها ) را پاس میداریم . و من باید متذکر شوم که ما واقعا هیچ پوزشی (معذوریتی) در قبال متفکران پیشرو آنارشیست , که برای توده های زحمتکش مردم (++) می نوشتند , نداریم . هیچ کتابی مبنی بر اینکه " باکونین واقعا منظور چه بود" وجود ندارد چرا که نیازی بدان نیست , از آنجائی که نویسنده های آنارشیست (تقریبا همیشه) شفاف و قابل فهم هستند .

مهمتر از همه, ما در ترویج و دفاع از ایده هائی که نیروهای به اصطلاح چپ انقلابی آنها را جزئی از داده ها انگاشته[ یا صحیحتر گفته باشم چاپلوسانه(***)از آن دم میزنند]اولین بودیم .

اینرا میتوان وقتی که یک عضو 'اس دبلیو پی' در گلاسکو و یک عضو 'آی سی سی' در کنت(+++) در جلسه آنارشیستی با اشاره به نیاز داشتن شوراهای کارگری ,اعتصاب عمومی , اشغال محل کار توسط کارگران , و الی آخر بعنوان جنبه های لازم انقلاب اجتماعی حرف میزند مشاهده کرد .

  فرد مقیم گلاسکو حتی تا آنجا پیش رفت که این را چشم انداز مارکسیستی از انقلاب می خواند و متعجب مانده بود موضع آنارشیستی کدام است . من میبایستی در پاسخ به هر دوی این نظرات موافقت کرده , که اینها ,در واقع, مورد نیاز میباشند, اما که آنها صرفا تکرار آنچه باکونین استدلال میکرد میباشد- نه مارکس .

  کوتاه سخن ,اول ماآنارشیستها بودیم که همه این به اصطلاح مواضع"مارکسیستی"را مطرح کردیم . بطور مثال, و از همه بدیهی تر, وقتی ما موضع انگلس/ لوکزامبورک را در مورد اعتصاب عمومی با چیزی که آنارشیستها مروجش بودند مقایسه می  کنیم می بینیم که انگلس موضع آنارشیستها را تحریف کرده در حالی که لوکزامبورک همزمان تکرار موضع "باکونیستها " به محکوم کردن باکونین (2) نیز میپردازد .

از قضا(طنز تاریخ)، ما  به مرحله جهل تاریخی رسیده ایم آنطور که اگر شما نقل قول نسبت داده نشده ای از مارکس/انگلس و باکونین به مارکسیستی بدهید, اکثر مارکسیستها با باکونین موافقت میکنند, نه با مارکس/ انگلس !
 از این رو خواندن منابع اصلی اهمیت خود را نشان میدهد . من هنوز ترتسکیستی را بخاطر دارم که از برای گردهم آیی که در مورد استیرنر قراربود در ' نهاد آنارشیستی تابستانی' گلاسکو داشته باشیم به طرف من آمد .او با افتخاری زیاد اعلام کرد که با خواندن ایدئولوژی آلمانی دارد خود را برای بحث آماده میکند .

نگاه چهره اش وقتی ازش بی شیله پیله پرسیدم آیا این قبل از یا بعد از خوندن کتاب'  نفس و خود'(*+)هست حاکی از همه چیز بود - ایده خوندن خود نوشته های استیرنر به مخیله اش هیچگاه خطور هم نکرده بود! در عین حال آیا عده زیادی از آنارشیست ها میتوانند در غیر این صورت چیزی بگویند؟ این را میتوان با اظهار نظرهائی (توسط آزادیخواهان!) دید که شهدای شیکاکو" سنتزی" از آنارشیسم و مارکسیسم میباشند یا سندیکالیسم از مارکسیسم "مبارزه طبقاتی" را به عاریه گرفته. انگار که باکونین, گروپوتکین, مالاتستا, برکمن, گلدمن , و الی آخر مروج مبارزه طبقاتی یا اتحادیه های انقلابی(3) نبودند !

بعنوان یک مثال دیگر,ما امروز گرد هم آیی ای داریم بنام " آیا سرمایه داری خودش را دارد نابود میکند؟ و آیا میتوانیم جایگزینش کنیم؟" در این بخش مارکسیستهای هستند که پیرامون بحران سرمایه داری و چه باید کرد حرف خواهند زد.در نمایشگاه کتاب آنارشیست ها ! نمیتوانستند هیچ آنارشیستی را بیابند که در اینمورد بحث کند ؟  تازه بدتر, یکی از سخنرانان دعوت شده ترتسکیستی بنام هیلل تیکتن(*+*) هست, کسی که مراد/ معلم ایدئولوژیکش مروج(واجرا کننده!) دیکتاتوری(4) حزب بود و اعتصابات (و آنارشیستها) را خرد و داغان(5) کرد تا در قدرت بماند-و من یقین دارم ,که او نیز با رغبت چنین خواهد کرد . این را میتوان از یکی از مقالاتش در مورد ماهیت سوسیالیسم(6) دید, که پس از استناد به نام مقدس مارکس و دید دو مرحله اش از انتقال به سوسیالیسم, به اختراع سه تای دیگر دست میزند . یکی ازآنها اجازه حکومت تک حزبی را, تا زمانی که به  جناح بندی مزین باشد, میدهد . چرا؟ بهمین سادگی که از نتیجه گیری واضح دیکتاتوری بودن رژیم سرمایه داری دولتی بلشویکها(7) جلوگیری کند .

قطعا ما از این بهتر میتونیم عمل کنیم . به خصوص که مارکسیست ها بسیاری از وقت خود را صرف (بازی) رسیدن و جلو زدن از ما, همانطور که نشان خواهم داد, میکنند . ادامه دارد: پیمان پایدار
برای خواندن هشت قسمت ترجمه پیمان پایدار اینجا را کلیک کنیم.


(*) Anarchist Theory: Use it or Lose it / BY: Iain McKay(One of the five Collective members of A.S.R : Anarchist Syndicalist Review) # 57,Winter 2012یکی از5 عضو کلکتیو(گروه) ' باز تگری آنارکوسندیکالیستی' در آمریکا

(+) An Anarchist FAQ Editoral Collective: I.McKay,Gary Elkin, Ed Boraas( Volume one) A.K Press,1995-2007
 ( Iain McKay:www.anarchistfaq.org) & Property is Theft

(1)"Appendix:The Symbols of Anarchy", An Anarchist FAQ volume 1(AK Press,2008),pp.550-5
(**) Took it for granted / ( ++)working class people / (***)Pay lip -service
(+++)SWP in Glosgow & an ICC in Kent (Ghent!?)در متن از قنت بجای کنت سخن رفته. فکر نمیکنم چنین شهری در انگلیس باشد !?
(2)رجوع کنید به بخش اچ 5.3 کتاب آنارشیست اف الف کیو برای مقایسه آن چیزی که انگلس در مورد موضع تظاهرات عمومی  "باکونینیستها   " نوشت و چیزی که    " باکونینیستها  " خود در حقیقت ترویج میکردند
(*+)Ego and Its Own / (3)  بخش اچ 8.2 کتاب آنارشیست اف الف کیو بحثی در رابطه بین آنارشیسم انقلابی و سندیکالیسم میکند در حالی که در بخش اچ 2.2 بحثی پیرامون آنارشیسم انقلابی و مبارزه طبقاتی
(*+*)Hillel Ticktin / (4)رجوع کنید به(همانجا) بخش اچ 8.3 برای نقد تئوری دولت لنینیستی و نیاز برای قدرت حزبی

  (5)رجوع کنید به(همانجا) بخش اچ. 3.6

(6)" What will a Socialist Society be like?"pp145-167,Critique:Journal of Socialist Theory,No.25(1993)
(7)رجوع کنید به (همانجا) بخش اچ .13.3برای بحث اینکه چرا سوسیالیسم دولتی همان سرمایه داری - دولتی است.تجزیه تحلیل آنارشیستی نمی بایست با تجزیه تحلیل تونی کلیف از "سرمایه داری-دولتی" اشتباه شود,که در بخش اچ 13.3 نیز بحث معایبش را مطرح میکند

تئوری آنارشیستی(*): یا ازش استفاده بکن یا از دستش بده
نوشته : ای یان مک کی
ترجمه : پیمان پایدار
***************************************
نقد سرمایه داری

مارکسیست ها علاقه مند هستند اعلام  کنند که مارکسیسم اثبات می کند که سرمایه داری پر است از تضادها و تناقض ها که تنها  می تواند با فراتر رفتن از سرمایه داری حل و فصل شود . در ضمن,آنها استدلال می کنند که سرمایه داری نطفه هائی را که جایگزین خود خواهد کرد را نیز بوجود می آورد و این فقط در آخرین سری از مقولات اقتصادی میباشد . اینها همه صحیح  میباشند و مواضعی هستند که اول پرودون مطرحشان کرد !

این جهل از پرودون قابل توجه میباشد و می تواند بعضی اوقات  کنایه دار/ استهزا آمیز نیز . از این جهت ما کشف میکنیم که اقتصاددان مارکسیست  گری مونگیووی (**) اعلام میکند :
" .در زمان نقد خود از پرودون، مارکس به بسیاری ازعناصر ضروری برداشت خود از استثمار رسیده بود
او به این نتیجه رسیده بود که کارگران می توانند استثمار شوند زیرا از ابزار تولید ,در فرایندی تاریخی از سلب مالکیت و تحول تکنولوژیک, بیگانه شده اند . این بینش و روش تجزیه و تحلیلی که از طریق آن بدان دست یافت، دستاوردهای علمی چشمگیری میباشند . اما آنها هیچ ربطی با تجزیه و تحلیل ارزش کار از سرمایه ندارند، چرا که مارکس تا حداقل یک دهه و نیم بعد در تدوین و فرموله کردن آن (8) اقدام نکرده بود ."

من موافقم که اینها "دستاوردهای علمی چشمگیری" میباشند, اما اگر شما کتاب  مالکیت چیست؟ و تضادهای سیستم اقتصادی پرودون را بخوانید شما به این کشف نائل خواهید شد که او اول اینها رو گفته بود .علاوه بر این، پرودون همچنین به تجزیه و تحلیل از استثمار نیز دست یافته بود و این خود به دو دهه قبل از نوشته مارکس در کتاب سرمایه بر میگردد .

اول , کارگر "وابستگی اش به سخاوت" مالکی (صاحبکاری -مترجم) است "که آزادی خود را به آن فروخته و تسلیم داشته". اگر مالک "حاضر به استخدام کارگر نباشد،کارگر چگونه می تواند زندگی کند؟" کارگر "همه چیز را تولید کرده است ,و از هیچ چیزی لذت نمیبرد" زیرا (9) "ما که متعلق به طبقه کارگر هستیم: ما را (از اموال-مترجم ) محروم میکنند"!

دوم ,کار ارزش ندارد اما آنچه تولید میکند دارای ارزش است و تولید ارزش تنها به عنوان نیروی کار فعال درگیر در فرایند    تولید میباشد. کار " کیفیتا توسط شی خود تعریف میشود، یعنی اینکه ، از طریق محصول خود به واقعیت مبدل (10) میشود  . "

سوم ,همین که مالک سود خود را با کنترل هم محصول وهم نیروی کار، تضمین میکند (کارگران" نیروی بازوی خود را فروخته و از آزادی خود نیز جدا گشته"),دستمزد نمی تواند برابری کند با محصول چرا که رئیس هم" نیروی جمعی" و هم " مازاد  نیروی کار" تولید شده توسط کارگر مزدی را نگه میدارد-"ارزشی را که او خلق میکند, و رئیس به تنهائی سود(11) میبرد ." 

این "سازمان سلسله مراتبی"(بخوان هرمی/ هیرارشیک-مترجم) بین کارفرما و کارگر مزدی هست که اجازه استثمار را جایز شمرده و در پناه آن بدان رخصت می دهد و " زنجیر بردگی را سنگین تر" خواهد گرداند و " عمق می بخشاند جدائی شکافی را که طبقه غالبی که از آن لذت میبرد را از طبقه اطاعت کننده از دستورات که رنج می برد". مالکیت
به معنی اینست که "دیگری کار را انجام می دهد در حالی که [صاحب ملک] محصول را دریافت می کند "(12) و پس
کارگر آزاد ده تا تولید میکنه ; برای من، مالک فکر می کنه ، که او 12  تا تولید خواهد کرد ."

پس تحت سیستم سرمایه داری " یک کارگر, بدون ملک, بدون سرمایه, بدون کار , به استخدام در می آید توسط " سرمایه دار , "که به او کار میدهد و محصول آنرا بر میدارد." در جامعه موتوآلیستی "(جائی که همیاری و تعاون شهروندان معیار غالب میباشد-مترجم) دو فونکسیون" کارگر و سرمایه دار" برابر و جدا ناپذیر میگردد در شخص هر کارگر" و همینطور او " به تنهائی از محصولش سود میبرد" و "مازاد"ی را که خلق(13) میکند .
ادامه دارد : پیمان پایدار
*********************
(*) Anarchist Theory: Use it or Lose it / BY: Iain McKay(One of the five Collective members of A.S.R : Anarchist Syndicalist Review) # 57,Winter 2012یکی از5 عضو کلکتیو(گروه) ' باز تگری آنارکوسندیکالیستی' در آمریکا
(**)Gary Mongiovi
(8)Gary Mongiovi,"On the Concept of Exploitation in Marxian Economics," a paper presented at the International Conference Sraffa's Production of commodities by Means of Commodities 1960-2010,2-4 December 2010,Roma Tre University, Faculty of Economics.
(9)مالکیت دزدی است !مجموعه آثار پییر ژوزف پرودون Property is Theft! A Pierre-Joseph Proudhon Anthology, (AK Press,2011),pp.117,104 / (10)همانجا.ص 176
 (11) همانجا. ص ,114, 253, 117, 212
(12) 193, 195 ,100, 124همانجا . ص
(13)همانجا .ص,5-534


تئوری آنارشیستی(*): یا ازش استفاده بکن یا از دستش بده
نوشته : ای یان مک کی
ترجمه : پیمان پایدار
***************************************
سوسیالیسم از پائین

همانطور که به خوبی آگاهی دارید، اس دبیلیو پی(+) مدعی ترویج و دفاع از "سوسیالیسم از پایین" می باشد، یک واژه مشتق شده از 'هال دره پر(*+)' ه ( که واقعا نامپتی (14) میباشد ) که این عبارت را در سالهای 1960 ابداع کرده بود .در واقع , آنارشیستها بیش از صد سال است که بحث تغییر/ انقلاب "از پائین" و یا "از پائین به بالا" را قبل از تصاحب(15) این واژه توسط  هال دره پرکرده اند .

بنابراین ما پرودون را در سال 1846 داریم که استدلال میکنه, در حالی که از دید سوسیالیسم تخیلی "زندگی اجتماعی از بالا فرود میاد، و سوسیالیسم معتقد است که چشمه آن از پایین به بالا در حال رشد است ". او اینرا در سال 1848  , تکرار کرد , با این استدلال که " از بالا ....معناش قدرت هست; از پائین معناش توده مردم هست....ابتکار توده هاست" و اینکه " انقلاب از پائین "یعنی "با تجربه کارگران" و با "استفاده از آزادی"(16) بود  .

برای پرودون ,"سازمان جوامع مردمی هسته مرکزی دموکراسی بود" و استدلالش در حمایت از تشکیل کمیته های پرولتاریائی در مقابل دولت بورژوائی دور میزد . بنابراین "جامعه ای نوین در دل جامعه کهن یافت میشود" بعنوان وسیله ای در جهت "فدراسیون وسیعی" از "سازماندهی دموکراتیک انجمنهای کارگری" بر مبنای " مالکیت اجتماعی" زمین و صنایع .
 او به درستی ملی کردن را صرفا بعنوان  "کار- دستمزدی" با جایگزینی دولت به جای رئیس (17) رد میکرد .

آنارشیستهای انقلابی بمانند باکونین و گروپوتکین این را تکرار نمودند. باکونین استدلال میکرد(18) که "انقلاب توده ای" به "خلق سازمان خود از پائین به بالا و از درون به بیرون....نه از بالا به پائین و از بیرون به درون, بعنوان راه قدرت , اقدام خواهد کرد". برای گروپوتکین (19)" اشکال اجتماعی جدید(نوین-مترجم) تنها میتوانند کار جمعی(کلکتیو) توده ها باشد "

مقایسه کنید پرودون را با نظرات مارکس از سال 1850(تکرار مانیفست حزب کمونیست). مارکس برای"مصمم ترین تمرکز قدرت در دست حاکمیت دولت ... شدیدترین تمرکز " بعنوان "عملکردی انقلابی" که می بایست " با نیروی کامل از مرکز ادامه یابد" داد سخن سر میداد . او به کارگران هشدار میداد که " نمی بایستی به خود اجازه دهند که با حرفهای تو خالی دموکراتیک  در باره آزادی شهرداریها، خود گردانی به گمراه کشیده شوند" . از لحاظ اقتصادی , مارکس خواهان "تمرکز
 . نیروهای مولده ... در دست دولت "(20) بود .

دقیقا همون انقلاب " از بالا " و سرمایه داری دولتی که پرودون به تقبیح آن در دو سال قبل پرداخته بود .

  جالب توجه است ,انگلس در سال 1895 در مقدمه ای بر کتاب مبارزه طبقاتی در فرانسه 1848 تا 1850 مارکس به
 بحث مطالبات مطرح شده در طول انقلاب میپردازد و نقل قولی از مارکس می آورد مبنی بر اینکه "در پشت حق کار قدرت بر روی سرمایه ایستاده; در پشت قدرت بر روی سرمایه , تصاحب کردن نیروهای مولده ,انقیاد شان به انجمنهای طبقه کارگر و, در نتیجه ,الغای کار مزدی , سرمایه و رابطه متقابلشان" . او سپس مبالغه آمیز وار میگوید که "در اینجا، برای اولین بار،  پیشنهادی فرموله میشود" از "سوسیالیسم مدرن کارگری" و پوئن / اعتبار اینرا به مارکس نسبت میدهد.(21) و این به نظر تردید آمیز مینماید اگر پرودون در سال 1848(22) چنین اعلام نکرده بود :

"ما میخواهیم که معادن ,کانالها , خطهای راه آهن به انجمنهای کارگران دموکراتیک سازمان یافته شده داده شوند...ما میخواهیم که این انجمن ها مدلی شوند برای کشاورزی ,صنعت و تجارت ,هسته پیشگام فدراسیون وسیعی از شرکت ها و جوامع بافته شده بر بدنه مشترکی از جمهوری سوسیال دموکرات ."

  اگر انقیاد سرمایه به انجمنهای دموکراتیک کارگری"سوسیالیسم مدرن کارگری" هست, پس , قطعا, پرودون دو سال قبل از مارکس طرفدار/خواهان آن بوده است .

ادامه دارد : پیمان پایدار
*********************
(*) Anarchist Theory: Use it or Lose it / BY: Iain McKay(One of the five Collective members of A.S.R : Anarchist Syndicalist Review) # 57,Winter 2012 یکی از5 عضو کلکتیو( گروه) ' باز تگری آنارکوسندیکالیستی' در آمریکا
(+)SWP(Socialist Workers Party) / (*+)Hal Draper
(14)Numptyاین یک لغت اسکاتلندی میباشد, به معنی  " کسی هست( بعضی اوقات ناخواسته ) که در سخنرانی و یا عمل کمبود شناخت/معرفت و یا
تصوری غلط از یک موضوع خاص و یا وضعیتی که موجب تفریح دیگران میشود از خود نشان میدهد " .
(15)بخش اچ.2.3 از آنارشیست اف الف کیو(++) بحث ادعای مارکسیستی "سوسیالیسم از پائین" را مطرح میکند در حالی که در بخش اچ 3.3. پیشنهاد اینکه لنینیسم میتواند چنین باشد را رد میگرداند / (++)An Anarchist FAQ
(16)مالکیت دزدی است !, صفحات 205 ,398
(17)همان جا., صفحات ,407 ,321 ,377- 378
(18)Jonathan Capeمیخائیل باکونین : گزیده ای از نوشته ها(جاناتان کیپ,1973) ,ص 170
(19) ص 175, Black Rose Books,1992کلمات یک شورشگر  / Words of a Rebelکتابهای رز سیاه
(20)   از   " سخنرانی در کمیته مرکزی اتحادیه کمونیست  ", در دومین تیراژ مجموعه/ گلچینی از نوشته های مارکس و انگلس, ص 509 - 510
"Address of the Central Committee to the Communist League",The Marx-Engels Reader(Second Edition,WW.Norton,1978),pp.509-10 / (21)همانجا ,صفحه 559
(22)مالکیت دزدی است ! صفحات 377 – 378


تئوری آنارشیستی(*): یا ازش استفاده بکن یا از دستش بده
نوشته : ای یان مک کی
ترجمه : پیمان پایدار
***************************************
کمون پاریس
 
نیازی به گفتن نیست، مارکس لحن خود را در سال 1871 تغییر داد و ظاهرا با  پرودن موافقت کرد . و تعجبی ندارد که جنگ داخلی در فرانسه معمولا بعنوان جذاب ترین و آزادیخواه ترین کار مارکس در نظر گرفته شود , با توجه به این که گزارشی است  تحت تاثیر شورش آزادیخواهانه - ناگفته نماند , بخش پاریس انجمن بین الملل کارگران و اقلیتی از شورای شهرداری کمون پاریس را (23) موتوآلیست ها(رهروان پرودون-مترجم) تشکیل میدادند .

در واقع هر چیزی که برای انجام آن مارکس را به تحسین از کموناردها واداشت را میتوان در پرودون و باکونین یافت. الزام داشتن و یادآوری کردن به نمایندگان(+)؟ پرودون به حمایت از این در دوران انقلاب 1848 پرداخت در حالی که باکونین به دفاع از آن در سالهای 1860 . به "خلق بدنه ای" که وظایف قوای مجریه و مقننه را در هم ادغام کند ؟ در پرودون و باکونین میتوان یافت . همان را میتوان در مورد پائین به بالا بودن فدراسیونی از کمون ها و همچنین در مورد فدراسیونی از انجمنهای کارگری گفت. در واقع , اگر شما مانیفست انتخاباتی نوامبر 1848 پرودون و جنگ داخلی در فرانسه مارکس را مقایسه کنید (24) به کشف شباهتهائی فوق العاده نزدیکی در بیان چشم انداز مثبت در هر یک میرسید

 باید توجه داشت که هر چند عناصر آشکار آنارشیستی در کمون پاریس وجود دارد , تجزیه تحلیل آنارشیستی استدلال می کند که به اندازه کافی به جلو سوق نیافت ( منظور کمونه - مترجم) . آنان به نیاز فدرالیسم در داخل و خارج از کمون  تاکید داشتند زیرا در حالی که پاریس از فرانسه  ایزوله شده بود ، شورای کمون  نیز از توده ها ایزوله گردیده بود . همانطور که یک یادداشت مارکسیستی نشان میدهد, "غرق" بود از پیشنهادات، " صرف حجمی"  که "موجب مشکلات گردیده" و " در شرایط سختی به مقابله با موجی از مردم که خودشان راچپانده بودند در ادارات" (25) می یافتند . او از این حقایق نتیجه گیری نمیکند, اما آنارشیست ها مشکلات را تشخیص داده بودند و تاکید شان بر نیاز مشارکت توده ای / بدست گرفتن ابتکارعمل بود تا انتظار کشیدن برای رسیدن رهبرانی چند .علاوه بر آن , آنارشیست ها توجه کرده بودند که کمون هیچ تلاشی در تحول (ترانسفرماسیون) اقتصادی, بمانند مصادره املاک, (26) از خود نشان نداده .

کمون پاریس معمولا به عنوان رویدادی( اولین انقلاب آنارشیستی - مترجم) اشاره میشود که از آن، به قول ' تونی کلیف'(*+)، " نتیجه های اساسی مارکسیستی" گرفته میشود , یعنی که "کارگران نمی توانند ماشین دولت بورژوایی را حفظ کنند بلکه باید آن را داغان کرده و یک دولت جدید بر اساس دموکراسی پرولتری (شوراها، و غیره 27) بر پا سازند ." متاسفانه/ غم انگیزانه برای کلیف ، اگر مارکس به نتیجه گیری اینکه دولت میبایست داغان شود رسیده بود ,این به سرعت فراموش شد . این را میتوان در پیشنهادهای مداوم مارکس و انگلس به کارگران مبنی بر اینکه طبقه کارگر میتواند با بدست گرفتن دولت بورژوازی و (از واژه  انگلس استفاده بشه)" دستکاری کردن"(**) آن, مشاهده کرد . این هم قبل  و هم بعد از کمون پاریس بود, که به آنها نشان داد, بزعم کلیف, که "طبقه کارگر میبایست دولت سرمایه داری را داغان کند و دولت نوین را بسازد "(28)!

 اینجاست توضیح انگلس از کلمات مارکس , که کلیف به ما پیشنهاد میکند که نشانی ست از اینکه 
  :"طبقه کارگر نمی تواند از ماشین/ دستگاه قدیمی دولت برای ساختن سوسیالیسم استفاده کند"
"این به ساده گی به منظور نشان دادن آن است که پرولتاریای پیروزمند اول میبایست به دست کاری کردن قدرت بوروکراتیک قدیم اداری و دولت متمرکز اقدام نماید قبل از آنکه بتواند آن را برای مقاصد خود استفاده کند : در حالی که تمام جمهوریخواهان بورژوا از سال 1848 به نکوهش کردن ( ناسزا گفتن) این ماشین دولتی تا زمانی که آنها در اپوزیسیون بودند مشغول بوده اند، اما همین که در مسند حکومت نشستند آن را بدون تغییری بخشا برعلیه ارتجاع اما بیشترعلیه پرولتاریا مورد استفاده قرار (29) داده اند ."

این از طرف انگلس در سال 1891(30) تکرار شد :" اگر یک چیز مسلم باشد آن است که حزب ما و طبقه کارگر فقط تحت قالب جمهوری دموکراتیک میتواند بسر کار آید . این حتی شکل خاص دیکتاتوری پرولتاریا میباشد ,همانطور که انقلاب کبیر فرانسه نشان داده است ."

جالب توجه است , لنین این نقل قول را در دولت و انقلاب آورده و بعد نظر میدهد که " انگلس در اینجا بگونه خاص و قابل توجه ای ایده اساسی ای را که در تمامی آثار مارکس دیده میشود تکرار میکند, یعنی , که جمهوری دموکراتیک نزدیکترین   رویکرد به دیکتاتوری پرولتاریا میباشد."(31) .حال آنکه به وضوح انگلس از "جمهوری- کمون" و یا هر چیزی نزدیک به یک جمهوری شوروی,آنگونه که در نوشته های باکونین بیان شده, بطور مثال, صحبت نمی کند . او به صراحت می گوید که "جمهوری دموکراتیک" می تواند بدست گرفته شود و توسط رای دهندگان اصلاح گردد- بر خلاف ,مثلا , پرودون که استدلال میکند که دولت " به ناچار با زنجیر به سرمایه وصل است و برعلیه پرولتاریا نشانه گرفته شده است ".(32 )

در این (مورد) می توان گفت آنارشیست ها به طور کامل محق دانسته شده اند- چرا که  تعداد کمی از مارکسیستها این روزها استدلال می کنند که کارگران می توانند  از"عمل سیاسی" (رای گیری) برای به دست گرفتن قدرت سیاسی استفاده کرده و  سوسیالیسم را برقرار نمود . به جاش آنها با پرودون و باکونین موافق هستند .
این از دید متفاوت ما از دولت نشات گرفته میشود . بر خلاف مارکسیستها ,آنارشیستها تجزیه تحلیل تکاملی از دولت دارند .
این شکل خاصی از سازمان اجتماعی است که برای تضمین قدرت اقلیت وجود دارد و این کار با ویژگی های خاص مانند سلسله مراتب، تمرکز، بالا به پایین بودن، و غیره مشخص شده است . ما مدتهاست به این تشخیص رسیده ایم که دولت را نمیتوان تسخیر کرد و بجاش , بزعم پرودون ," یک ترکیب صنعتی و کشاورزی را می بایست یافت "(33) تا با آن مبارزه کرده و جایگزین گرداند . پس , بر خلاف باکونین , هیچ فراخوانی در نوشته های مارکس و انگلس برای سازمانهای کارگری (اتحادیه ها و شوراها) وجود ندارد که پایه و اساس یک جامعه سوسیالیستی باشد . ما به پنج دهه صبر نیازمندیم تا مارکسیستها به
    .نتیجه ی مشابهی دست یابند
ادامه دارد : پیمان پایدار
***************************
(*) Anarchist Theory: Use it or Lose it / BY: Iain McKay(One of the five Collective members of A.S.R : Anarchist
Syndicalist Review) # 57,Winter 2012 یکی از5 عضو کلکتیو( محفل),  بازنگری آنارکو- سندیکالیستی' در آمریکا

(23) رجوع کنید به مقدمه مالکیت دزدی ست ! برای توضیح بیشتر در مورد نفوذ پرودون در انجمن بین الملل کارگران رجوع کنید به صفحات 36 تا 39 و برای کمون پاریس به صفحات 40 تا 44
(+)Mandating and Recalling delegates
(24)"Election Manifesto of Le Peuple,", Property is Theft!مالکیت دزدی ست صفحات 371 تا 381
(25)Donny Gluckstein,The Paris Commune:A Revolutionary Democracy (Bookmarks,2006),pp 47-8
  (دانی گلاکستاین ,کمون پاریس: یک دموکراسی انقلابی (چاپ ,بوک مارکس,2006
 (26)رجوع کنید به مقاله من "کمون پاریس,مارکسیسم و آنارشیسم"( بازنگری آنارکو- سندیکالیستی' شماره,50 ,2008) برای تجزیه تحلیلی آنارشیستی از کمون پاریس برمبنای نقدی بر نوشته گلاکستای. مقاله ای فوق العاده خوب در18 صفحه  آ 4 - که اگر فرصت شود ترجمه خواهم کرد : مترجم 
(*+)Tony Cliff   /  (27) Trotskysim after Trotsky ( Brookmarks,1990) , p 27ترتسکیسم بعد از ترتسکی
(**) Refashion  /  (28)Trotskyism after Trotsky , p.7.
(29)Marx-Engels Collected Works,vol.47 ,p.74. مجموعه /گلچینی از نوشته های مارکس و انگلس
(30)همانجا. ,جلد 27, صفحه227
(31) The Lenin Anthology ( W.W.Norton),p.360 / مجموعه آثار لنین (دبلیو دبلیو .نورتون 1975),صفحه 360
(32)Property is Theft ! p.226. مالکیت دزدی ست صفحه 226
 به طور قابل ملاحظه ای, پرودون این نتیجه گیری را در سال  1849 در کتاب اعترافات یک انقلابی نقل میکند
 و معتقد است که انقلاب 1848 تایید پیش بینی های او در سال 1846 میباشد./ همانجا.,صفحه. 423
33)همانجا .,صفحه .225


تئوری آنارشیستی(*): یا ازش استفاده بکن یا از دستش بده
نوشته : ای یان مک کی
ترجمه : پیمان پایدار
***************************************
انقلاب روسیه

این شناخت نهایتا در انقلاب 1917 روسیه بدست آمد و در کتاب  دولت و انقلاب لنین بیان گردید-اثری که کاملا به تحریف آنارشیسم می پردازد(و مارکسیسم, اما این بحثی دیگریست ). این را می توان از این واقعیت ناهنجار مشاهده کرد که بیشتر آن چیزی را که در آن به "مارکسیسم" نسبت میدهد برای اولین بارتوسط باکونین تشریح گردیده بود . برای مثال , شوراها شباهت آشکاری به بحث باکونین دارد که می گوید " اتحاد تمام انجمنهای کارگری" به معنای"تشکیل کمون "میماند و با منوط بودن نمایندگان به "حکم الزام آور... پاسخگو و قابل فسخ ".همان را می توان در مورد ضرورت بهم پیوستن شوراها به همدیگر ,از میلیشیای( نیروی شبه نظامی) کارگری, برای دفاع از انقلاب گفت (34), و الی آخر .

با این حال ,در کنار تائید بینش مثبت آنارشیسم از انقلاب اجتماعی انقلاب روسیه همچنین مهر تائیدی به نقد ما از مارکسیسم زد . بلشویسم در قدرت به سرعت تبدیل شد به دیکتاتوری بر سر پرولتاریا . این نمی بایست خیلی تعجب بر انگیز باشد, چرا که لنین بسیار روشن در سال 1917(و قبلش) از اینکه هدف بدست گرفتن قدرت برای حزب بود سخن گفته بود .در واقع , اولین حرکت بلشویکها خلق قدرت مدیران بلشویکی بر سر شوراها بود. خلاصه, دولت و انقلاب (35) شب را به صبح نرساند.

 با حزبشان بر سر قدرت , ایدئولوژی بلشویک ها حال نقش کلیدی بازی میکرد و سیاستهایشان شرایط بد را خیلی ,خیلی بدتر نمود . واقعیت قدرت دولتی نتیجه اش آن شد که بلشویک ها به سرعت از توده ها ایزوله گردنند . از بالا تا پائین , مدیران    شوراها به انباشت هر چه بیشتر قدرت اقدام میکردند . برای حفظ موقعیتشان , بلشویکها با تقلب در حوزه های انتخاباتی/ پر کردن شوراها - منجمله پنجمین کنگره تماما- روسی، که به تکذیب حق اکثریتی اس آرهای چپ (**) انجامید , دست زدند . وقتی هم که تقلب در حوزه ها ممکن نبود , آنها به سادگی و به زور به منحل کردن هر شورائی که غیر بلشویکها اکثریت را در دست داشتند (***) اقدام میکردند .

اقتصاد نیز با مدیریت بد بوروکراسی جدید (التاسیس -مترجم) سقوط کرد . همانطور که آنارشیستها پیش بینی کرده بودند,اقتصاد توسط انقلاب دچار وقفه شد, (36) اما اخطار ما مبنی بر" نامطلوب " بودن در به اجرا گذاردن اقتصاد توسط یک " حکومتی قویا متمرکز " و "بطور افراطی تخیلی"(نقل کرده باشم از گروپوتکین (37)) نیز مورد تائید قرار گرفت . در یکی از اساسی ترین آنها، ساختار متمرکز ایجاد شده توسط بلشویک ها حتی نمی دانست که چند تا محل های کاری را مدیریت میکنند ! کوتاه سخن , بلشویکها به باز تولید مشکلات کمون(پاریس-مترجم) اما در مقیاس بسیار بزرگتر, دست زدند .

رژیم بلشویکی نقد باکونین بر دید مارکس از دیکتاتوری پرولتاریا را ثابت کرد ,همانطور که سوسیال دموکراسی بحث باکونین از نتایج رفرمیستی انتخاباتی را به اثبات رساند.(38) حالا, اگر مارکسیسم علم میبود , پس قطعا این نتیجه را می پذیرفتند که حق به جانب آنارشیسم بوده و نه مارکسیسم . اما ,البته ,مارکسیسم ایدئولوژی است و نه علم .
ادامه دارد : پیمان پایدار
***************************

(*) Anarchist Theory: Use it or Lose it / BY: Iain McKay(One of the five Collective members of A.S.R : Anarchist
 Syndicalist Review) # 57,Winter 2012 یکی از5 عضو کلکتیو( محفل) ' بازنگری آنارکو- سندیکالیستی' در آمریکا
(34)نه خدایان, نه اربابان : مجموعه آثاری از آنارشیسم- تدوین دانیل گرین ,آ ک پرس 2005 ,صفحات 181 و 182
میبایست گفته شود,باکونین از سال 1848 رهرو پرودون بود
No Gods , No Masters : An Anthology of Anarchism(Daniel Guerin,ed),AK Press,2005,pp.181-2
(35)بخش اچ.3.3 از آنارشیست اف آ کیو(*) به بحث لنین در مورد نیاز مبرم قدرت حزب میپردازد در حالی که در قسمت اچ.11.3 به بازنگری وقایع از جانب ترتسکی در رابطه با بدست گرفتن قدرت توسط  بلشویکها در سال 1917 میپردازد. (*)An Anarchist FAQ
(**)Left-SRs / (***)فقط کافیه یک نگاه به احزاب م.ل از دوران لنین تا به امروز در دنیا بیاندازید تا ببینید که آب از آب تکون نخورده: مترجم
(36) کتاب  فتح نان باکونین, صفحات 69 - 70 و 72 - 73 Conquest of Bread(Elephant Edition,1985),pp.69-70 ,pp.72-3
Act for Yourself : Articles from Freedom 1886-1907برای خودتان عمل کن: مقالاتی از مجله آزادی
(37) کتاب فتح نان باکونین, صفحات 82 - 83
(38)رجوع کنید به بخش اچ .1.1ازآنارشیست اف آ کیو


تئوری آنارشیستی(*): یا ازش استفاده بکن یا از دستش بده
نوشته : ای یان مک کی
ترجمه : پیمان پایدار
***************************************
مشتاقانه به آینده نگریستن ...

موری بوکچین درست گفته است در کتاب ' گوش کن, مارکسیست'! وقتی بحثی این چنین میکند :
 "غلط نکنم ما پس بالاخره کی (**) میخواهیم به ایجاد یک جنبشی دست بزنیم
که به آینده نظر داشته باشه تا به گذشته ؟ کی میخواهیم شروع به یادگیری
 از چیزی که داره به دنیا میآد بکنیم بجای اونی که در حال مردن
 است ?مارکس ، به اعتبار پایدار خود، سعی به انجام این کار در دوران
خود میکرد ; او سعی در بیرون کشیدن روح آینده در جنبش انقلابی
 در دهه سالهای 1840 و 1850 (39) کرد ".

با این حال، بوکچین اشتباه کرد وقتی مدعی شد که این سهم / پیشیاره مارکس از1852 هجدهم برومر لوئی بناپارت بوده است .
مارکس صرفا به تکرار پرودون, که در آوریل 1848 , رادیکالها را مشتاقانه به آینده نگری تشویق میکرد پرداخته است :
این با 93' و تمامی نفاق / ناسازگاری ها است که بر ما حکومت میشود...چیزی که ما اینجا داریم "
پدیده ای از روانشناسی اجتماعی است که سزاوار اکتشاف بیشتری میباشد...پس چه هست این دغدغه
عجیب و غریب که, در زمان انقلاب، ثابت قدم ترین اذهان را گیج و مات کرده , و , زمانی که
سوزش آرمانهایشان آنها را به آینده سوق میدهد ، به طور مداوم عطف به
گذشته میکنند؟...آیا [جامعه] نمی تواند نگاه خود را در جهت آنی که در جریان است (40) بر گرداند؟   "

این برای امروز نیز صدق میکند . کریس هارمن (41) که متعلق به شاخه انگلیسی حزب (+) اس.دبلیو. پی
 است, برای مثال, در مورد شورش (آنارشیستی 2001-مترجم) آرژانتینی ها علیه نئولیبرالیسم و تشکیل انجمنهای
 محله ای شان نوشت که آنها " نزدیکتر به بخش- جلسات توده ای منطقه شبانه- از انقلاب فرانسه بودند تا شوراهای کارگری سالهای 1905 و 1917 انقلاب روسیه". او گله و شکایت کرد که "قیام قرن 21می الگو/ نمونه ی راستین انقلاب قرن 18 می بخودش گرفته !" آیا آرژانتینی ها تشخیص نداده بودند که شورش قرن 21می میبایست تقلید "مبارزات عظیم طبقه کارگر قرن 20می باشد "؟ به ویژه آنی که در رژیم عمدتا ما قبل سرمایه داری تزاری بوقوع پیوست که تازه به سختی خودش از قرن 18 م بیرون آمده بود . آیا آنها درک نمی کنند که رهبران حزب پیشرو(ونگارد) بهتر از آنها می دانند که چگونه باید مبارزات خود را سازماندهی و هدایت کنند؟

اینکه مردم قرن بیست و یکم میدانستند که چگونه به بهترین نوع از سازماندهی شورش های خود بپردازند به مخیله هارمن , که ترجیح میدهد واقعیتهای مبارزات مدرن را با فشار به درون اشکالی که مارکسیستها خودشان کلی طول کشید تا در وهله اول به تشخیص آن برسند, خطور نکرده و گم گشته است . با این حال , تا حدی پیشرفت صورت گرفته - بجای تمرکز بر روی 1793, بیشتر در کمپ چپ به اصطلاح انقلابی امروز نگاه به 1917 بر میگردد .
ادامه دارد : پیمان پایدار
***************************

(*) Anarchist Theory: Use it or Lose it / BY: Iain McKay(One of the five Collective members of A.S.R : Anarchist
 Syndicalist Review) # 57,Winter 2012 یکی از5 عضو کلکتیو( محفل) ' بازنگری آنارکو- سندیکالیستی' در آمریکا
(**)When the hell
(39)موری بوکچین , آنارشیسم پسا- کمبودی ( آ. ک. پرس,2004) , صفحه. 108
Murray Bookchin, Post -Scarcity Anarchism(AK Press,2004),p.108.
(40)مالکیت دزدی ست ! صفحه,. 308
(41) Chris Harman "آرژانتین : شورش در انتهای تیز از بحران جهانی", سوسیالیسم بین الملل شماره 94 ,صفحات 48-3
"Argentin":rebellion at the sharp end of the world crisis"
(+) Socialist Workers Party (حزب کارگران سوسیالیست( ترتسکیست- مترجم


تئوری آنارشیستی(*): یا ازش استفاده بکن یا از دستش بده
نوشته : ای یان مک کی
ترجمه : پیمان پایدار
***************************************
مارکسیسم آزادیخواهانه, سندیکالیسم و انباشت اولیه(+)

این گرایش مارکسیسم برای عقب نیافتادن از آنارشیسم(*+) را می توان در اشکال آزادیخواه آن دید .
کمونیسم شورائی(**)، از قضا، به همان نتیجه گیری آنارشیستی رسید که مارکس در بین الملل اول با سختی علیه آن به جنگ عقیدتی رفته بود .

طرفداران مارکسیسم خودمختار( ***) قاطعانه با بریدن از جریان غالب مارکسیستی و استقبال از نقش کلیدی مبارزه طبقاتی در جهت بی اعتبار خواندن تمامی"قوانین" جبر گرایانه اقتصادی حرکت کردند . حال آنکه این با تاکید سندیکالیستهای فرانسوی ها در آغاز قرن بیستم روبرو گردید :

از طریق مدارک و شواهد از تحولات بی امان قانون دستمزدها، مقایسه ای
بین کارگر و کالا صورت گرفت....تا بلکه قانون دستمزد به عنوان حق
 !پذیرفته شود.... تا زمانی که فرد کارگر به کالا بودنش راضی است
تا زمانی که, بمانند گونی سیب زمینی, کارگر بی عمل(پاسیو) و بی
  حرکت باقی مانده و نوسانات بازار را متحمل شود....اما مسائل شکل
  دیگری بخود خواهند گرفت همینکه.... کارگر بیدار شده و برای خود
 بعنوان انسان ارزش قائل شود و روحیه شورش تمامی وجودش را
در بر گیرد....در آنوقت , تعادل خنده آور قانون دستمزد از بین میرود 42

و مارکس ,در واقع , کارگر را با کالا مقایسه کرده بود, با گفتن اینکه توان / کار کارگر"کالا میباشد, نه بیشتر و نه کمتر از شکر. قبلی را با ساعت اندازه میگیرند, بعدی را با ترازو."(43). بنابراین چیزی که آزادی خواهان - اسم دیگر++ آنارشیستها , مترجم- پیش از آن برای دهه ها بدفاع از آن پرداخته بودند به مارکسیسم پیشرفته یا پیشرو(*) تبدیل میشود.
(*)cutting -edge Marxism یا 'لبه برش 'مارکسیسم

یکی دیگر از این مقوله ها که در آن ' لبه برش'مارکسیسم(****) فقط به تکرار آنارشیست ها می پردازد را می توان در جوش و خروش اخیر رسالات و مقالاتی در مورد اینکه چگونه نئولیبرالیسم به دنبال درون بستهای جدید - بخوان بدست گرفتن زمینهای حاصلخیز در کشورهای پیرامونی,مترجم - و همچنین تمرین اشکال دیگر "انباشت بدوی/اولیه"میگردد ,مشاهده کرد.این برای آنارشیست ها هیچ جای تعجبی نیست . در اینجا از گروپوتکین (44) بخوانید :

پس, بعدش ,چه سودی دارد صحبت کردن, با مارکس, در مورد 'انباشت بدوی/اولیه'- انگار "
که این...چیزی بوده در گذشته؟...هیچ جائی سیستم ' دخالت نکردن دولت 'هرگز موجود نبوده...
دولت همیشه در زندگی اقتصادی به نفع سرمایه داران استثمارگر دخالت کرده.... و غیر از
این نمیتواند باشد....انجام این کار یکی از عملکردهای - ماموریت اصلی - دولت بوده است .

این,اتفاقا، رد این ادعای متاسفانه معمول مارکسیستی است که آنارشیسم فکر می کند دولت دشمن "اصلی" می باشد-  گروپوتکین ماهیت همزیستی دولت و سرمایه در جامعه مدرن را به رسمیت می شناسد و مخالف هر دو است .
ادامه دارد : پیمان پایدار
***************************

(*) Anarchist Theory: Use it or Lose it / BY: Iain McKay(One of the five Collective members of A.S.R : Anarchist
 Syndicalist Review) # 57,Winter 2012 یکی از5 عضو کلکتیو( محفل) ' بازنگری آنارکو- سندیکالیستی' در آمریکا

(+)Libertarian Marxism , Syndicalism and primitive accumulation

(*+)Marxism to play catch-up  /  (**)Council Communism (***) Autonomist Marxism

(42)امیل پوژه ,عمل مستقیم (کتابخانه کیت شارپلی ,2003) صفحات 9 و 10
Emile Pouget, Direct Action (Kate Sharpley Library,2003),pp.9-10

 (43)"مزد, کار و سرمایه", مجموعه نوشته های مارکس و انگلس , صفحه 204
"Wage, Labor, and Capital," The Marx -Engels Reader, p.204

(++) Libertarians / or Libertarian Socialistیا سوسیالیستهای آزادیخواه-مترجم

(****) یکی از این محفلهای تحقیقاتی خوبی که مقالات بغایت سود مندی نوشته اند همانا "کلکتیو نوتهای نیمه شب"میباشد.در اینجا خوانندگان را صرفا به دو مقاله از آنها رجوع میدهم . Midnight Notes Collective
(1)Toward the New Commons :Working Class Strategis and the Zapatistas;By Monty Neill,with George Caffentzis and Johnny Mchete ( Autonomedia,Brooklyn- New York,Fll 1997)
(2)Promissory Notes : From Criss to Commons,مقالات آنها را در سایت زیر بخوانید2009
www.midnightnotes.org
از مترجم

(44)علم جدید و آنارشیسم , تکامل و محیط زیست (انتشارات رز سیاه ,1995) صفحات 97 و 98
"Modern Science and Anarchism", Evolution and Environment (Black Rose,1995),pp.97-8

تئوری آنارشیستی(*): یا ازش استفاده بکن یا از دستش بده
نوشته : ای یان مک کی
قسمت هشتم / آخر
برای اولین قسمت به 31 ماه مارس 2012 رجوع شود
ترجمه : پیمان پایدار
گروپوتکین و (+) کمک(های) متقابل
نوع دوستی متقابل

سیاست به کنار، مهم است که توجه داشته باشیم گروپوتکین کمک (شایان توجه) پیشگامانه ای به علم، به طور خاص نظریه تکاملی (++) ارائه کرده است. با مطالعه کتاب کمک متقابل نشان داده میشود که رابرت تریورز و تئوری (**)"نوع دوستی متقابل" او صرفا / بسادگی تکرار بحث گروپوتکین در هفت دهه بعد میباشد . دو دهه بعد از اینکه منتقدین به او راجع به کتاب کمک متقابل گوشزد کرده بودند , تریورز هنوز گروپوتکین را نخوانده بود .

این مایه تاسف است،چرا که اگر او خوانده بود او یک تئوری مشابه نظریه خود را کشف کرده بود. با استفاده از واژگان ریچارد داوکینز(*+) گروپوتکین فکر نمی کرد که حیوانات "نوعدوستان بی بندوبار/ ناخودداری"(یا "شیفته/مرده ای") باشند بلکه "غرض ورز" هستند- افرادی که همکاری میکنند اما "اگر هر شخصی آنها را گول بزند ,آنان واقعه مذکور را بیاد خواهند داشت و عناد خواهند ورزید."(45) . در کمک متقابل ,و در متون دیگرش, گروپوتکین اشاره کرده است که چگونه افردی که با همنوعان خود همکاری نمیکنند مورد جریمه(46) واقع می شوند .

علاوه بر این، تریورز اظهار میکند که یکی"از ویژگی های بسیار خوشایند نوع دوستی متقابل من، که از قبل پیش بینی نکرده بودم, این بود که حس عدالت یا انصاف به نظر می رسید پیامد طبیعی ای باشد از انتخاب برای نوع دوستی متقابل."(47) با این حال، اگر او با گروپوتکین مشورت کرده بود، او به این کشف رسیده بود که ویژگی پیش بینی نشده خود را در کمک( های) متقابل میشد پیش بینی کرد :

آشکار است که زندگی در جوامع کاملا غیر ممکن خواهد بود بدون ... توسعه
احساسات اجتماعی، و ... مجموعه ای از مفهوم خاصی از عدالت که در رشد خود
تبدیل میشوند به یک عادت ...., کم و بیش , در میان تمام جانوران اجتماعی (48 )/ گروه دوست

شاید ما نباید شگفت زده داده شویم زیرا که گروپوتکین نه تنها یک دانشمند محترم بین المللی بود بلکه بعنوان یکی از مهمترین متفکران آنارشیستی زمان خود نیز هم .

نتیجه / جمعبندی

بنابراین من فکر می کنم ما آنارشیست ها چیزها ی زیادی داریم که واسه شون افتخار کنیم . ما تا حد زیادی به پروژه سوسیالیست کمک کرده ایم و , بر خلاف برخی از گرایش ها، نظریه علمی . پرودن درست گفته وقتی که او در نسخه خود از فقر فلسفه(49) اشاره میکند:

" آنچه واقعا کتابهای مارکس میگویند اینست که او متاسف است که من در همه جا
بمانند او اندیشیده ام, و قبل از او نیز بیان کرده ام .هر خواننده مصمم می تواند
ببیند که این مارکس هست که, با خواندن من ,متاسف است که مثل من فکر میکند .
چه مردی" !

می توان راجع به بسیاری دیگر از مواضع به اصطلاح "مارکسیستها" چنین چیزی را گفت .همانطور که امیدوارم
ثابت کرده باشم ، ما معمولا اولین کسی بودیم که گفتیم !
اما یک جور دیگرهم است که آنارشیسم مزیتی بر مارکسیسم دارد.همانطور که میدانید , نمایشگاه کتاب ( منظور آنارشیستی -مترجم) لندن هر ساله بزرگتر میشود. برگزارکنندگان آن وقتی یکسال دنبال جائی بزرگتر میگشتند, به سراغ یو.ال.یو(دانشگاه اتحادیه لندن***) رفتند . دانشگاه مذکور ابتدا از رزرو جا امتناع ورزید، و این باعث شد که برگزارکنندگان چرائی آنرا جویا شوند . آنها در پاسخ گفتند , آنارشیستها خواهان انقلاب هستند. برگزار کنندگان اشاره کردند که اس.دبلیو.پی هر ساله مارکسیسم
را (منظور نمایشگاه کتاب میباشد, اگر اشتباه نکنم -مترجم)در آنجا برگزار میکنند. که در پاسخ یو.ال.یو ی ها گفتند- بله, اما شما
نیتش را دارید / جدی می گوئید !
آره , واقعا - ما جدی میگوئیم و ما(معمولا) اول بودیم که گفتیم . و من فکر میکنم که به خوبی خلاصه میکند اهمیت تئوری آنارشیستی را و دلیل اینکه ما می بایست متون آنارشیستهای مرده را بخوانیم .

پایان
پیمان پایدار

Syndicalist Review) # 57,Winter 2012 یکی از5 عضو کلکتیو( محفل) ' بازنگری آنارکو- سندیکالیستی' در آمریکا
(+)Kropotkin & Mutual Aid / (++)Evolutionary theory

(**)Robert Trivers & Reciprocal Altruism / (*+) Richard Dawkins

(45)ریچارد داوکینز , ژن خودخواهی(انتشارات دانشگاه آکسفورد,2006) صفحات 97 و 98
Richard Dawkins,The Selfish Gene(Oxford University Press,2006)pp.97-8

(46) (رجوع کنید به کمک متقابل من : مقدمه و ارزیابی ( چاپ دوم ,انتشارات آ .ک 2011

Mutual Aid : An introduction and Evaluation(second edition,AK Press,2011)
(47) طبیعی و تئوری اجتماعی : مقالات منتخب از رابرت تریورز(انتشارات دانشگاه آکسفورد, 2002 ) ,صفحات 16و 17
Natural Selection and Social Theory : Selected Papers of Robert Trivers(Oxford University Press,2002),pp.16-7

(48) (کمک (های) متقابل : یک عامل تکامل ( انتشارات آزادی , 2009
Mutual Aid : A Factor of Evolution (Freedom Press,2009),pp.68-9

(49)Property is Theft! p.70مالکیت دزدیست صفحه هفتاد

(***) the University of London Union


۳ نظر:

Reza گفت...

سلام رزا عزیز
خوبی؟
من از اون عکس خیلی خوشم امد. همون که پرچم دستشه و با آبپاش بش حمله شده. ما ایستاده ایم در هر شرایطی.هیچ چیز ما را متوقف نمیکند.

Rosa گفت...

سلام رضا جان
عکس مال ماه مه همین امساله.
شاید این نسل بتونه و بچه های ما در شرایط بهتری از ما.
به هر حال اگر هم این نبرد را ببرند، اما هنوز نبرد اصلی در پیش است...

Rosa گفت...

protester gets sprayed by a water canon during a May Day march in Santiago, Chile on May 1. Clashes with security forces and riots marred the rally to mark International Labor Day. (Luis Hidalgo/Associated Press) #

http://www.boston.com/bigpicture/2012/05/may_day_2012.html