عکس زهرا رهنورد (فرست لیدی جنبش سبز) در حال عملی آنتی امپریالیستی!
در مورد نوشتۀ خانم احمدی خراسانی / مژده نورزاد يكشنبه 5 ژوئن 2011
مطلب مانکن های ایرانی ، برقع پوشان اسلامی خانم احمدی خراسانی را خواندم.چند نکته توجهم را جلب کرد. مایلم در بارۀ آن چند خطی بنویسم.
در کشور آلمان، اتریش ، بخشهائی از سویس و فرانسه قانونی [1] وجود دارد که صورت افراد نباید به عنوان مثال در تظاهرات طوری پوشیده باشد که تشخیص هویت آنها ممکن نشود. برقع در فرانسه ممنوع شد، چون زنانی که با برقع رانندگی می کنند، باهواپیما مسافرت می کنند، در مهد کودک یا کودکستان به دنبال فرزندشان می روند، قابل شناسائی نیستند و به این ترتیب حقوق اجتماعی را تهدید می کنند. این قانون برای همه هست، اگر قانونی غیر عادلانه است باید به طور کلی برای همه لغو شود، حق ویژه نباید برای هیچ فردی وجود داشته باشد.اگر مشکلی داریم، باید با کل این قانون مخالفت کنیم. در ضمن این نکته را نباید فراموش کنیم که حتی مسلمانان سفت وسخت هم موافق برقع نیستند. برقع در زمان حکومت طالبان در افغانستان اجباری شد و به بی هویتی و بی حقوقی کامل زنان انجامید.
در مطلب خانم احمدی خراسانی به گونه ای به بیانیه کمپین مقابله با حجاب برخورد شده که انگار ما زنان این گروه کاری با مسلسل و چوب و چماق مانند سربازان رضا شاه دیکتاتور به دنبال زنان چادری و با حجاب هستیم و به زور خواهان کشف حجاب شان می باشیم. خانم احمدی خراسانی ید طولائی در حذف کردن دارند، یک کلمۀ مقابله را می نویسند و تمامی بیانیه را ندیده می گیرند، همانطوری که ایشان کل جنبش زنان در سی سال گذشته در خارج از ایران را از تاریخ حذف می کنند و در نوشته هایشان تنها از جنبش 15 سالۀ زنان سخن می رانند. این هم شیوه ای است. در بند بند بیانیه کمپین مقابله با حجاب صحبت از خواست مقاومت فمینیست ها، انسان های آزادی خواه و مدافع حقوق بشر، معلمان، مربیان تعلیم وتربیت، مددکاران اجتماعی، نویسندگان، هنرمندان وخبرنگاران در مقابل تحمیل حجاب به کودکان و زنان مطرح است نه متد کشف حجاب رضاشاهی. در بند آخربیانیه از سیاستمداران، فعالین احزاب سیاسی و نمایندگان پارلمان ها خواسته می شود به مقابله با گسترش و تشویق حجاب برای زنان و کودکان ( کمک مالی از طرف اتحادیه های مسلمانان به پدران برای تحمیل حجاب به کودکان) و تلاش برای جدائی مذهب از دولت و رعایت این اصل دمکراتیک در مدارس بپردازند. طرح جدائی مذهب از دولت و آموزش و پرورش اصل پایه ای یک جامعۀ سکولار است که خانم احمدی خراسانی نباید مخالفتی با آن داشته باشند. در این بیانیه تأکید ما بر کار ترویجی و روشنگرانه است و نه تخاصم با انسان های دیگر. در معرفی کتاب و پالتاک هایمان هم همواره به این نکته اشاره کردیم.
همانطوری که عده ای مانند خانم رهنورد، همگرای خانم احمدی خراسانی به حجاب اعتقاد دارند و به گفته خودشان حجاب را اصل صریح قرآن می دانند و در جامعه به ترویج آن خواهند پرداخت، من ودوستانم در گروه کاری مقابله با حجاب، حجاب را ابزاری پدر/ مردسالارانه برای کنترل رفتار جنسی زن و اصولن برای کنترل شخصیت زن و به عنوان نماد تحکیم قدرت مرد برزن و به عنوان نشان دهندۀ زن به عنوان ابژۀ جنسی که باید از چشم نامحرم محفوظ بماند می دانیم. حجاب و کنترل سکسوالیته حوزۀ اقتدار مردسالاری بوده وهست. این نظر ماست. سؤال من از خانم احمدی خراسانی این است که چگونه نظر خانم رهنورد و امثال او باعث دوقطبی شدن جامعه نمیشود با وجود اینکه این همه زن در ایران مخالف حجاب هستند از مسلمانش گرفته تا مسیحی و کلیمی وارمنی وآتئیست و...ولی نظر کمپین مقابله با حجاب باعث دوقطبی شدن جامعه می شود، چیزی که خانم احمدی خراسانی در نوشته خودشان مدعی می شوند.
از کی تا به حال مطرح کردن نظرات و کار ترویجی و روشنگرانه در مورد آن نظر، کاری غیرمدنی و ایدئولوژیک است؟ خانم احمدی خراسانی با انگ ایدئولوژیک بودن حرکت کمپین مقابله با حجاب، حکم بعدی را هم در مورد ما صادر می کنند که ما با انتگره شدن جامعه برای نیل به سکولاریزاسیون در تضاد هستیم. از نظر من در جامعه برابر ، بی تبعیض، باعدالت اجتماعی، آزاد وسکولار آینده مذهب امر خصوصی و شخصی افراد جامعه است. جامعۀ سکولار آینده از آزادی تک تک افراد جامعه در اعتقاد و یا عدم اعتقاد به مذهب، دفاع بی قید وشرط می کند.
ما درهیچ نوشته و پالتاکمان به قول خانم احمدی خراسانی در دنیای مجازی و در هیچ سخنرانی و جلساتمان در دنیای غیر مجازی خواهان کشف حجاب زنان نشده ایم.ما خواست ممنوعیت حجاب کودکان در مدارس آلمان را مطرح کردیم، چون به نظر ما هیچ کودکی نمی تواند اختیاری حجاب را قبول کند. ما خواهان ممنوع شدن هرگونه نشانۀ مذهبی در کلاس های مدارس هستیم. وقتی کودکان به سن 18 سالگی رسیدند، خودشان می توانند مذهبی را بپذیرند یا رد کنند.
خانم احمدی خراسانی در بخشی از نوشته شان از شرمساری زنان انقلابی دیروز و فمینیست های امروز از یک دهه سکوت در برابر حجاب در دهه پیش از انقلاب نوشته اند. اگر فرض را براین بگذاریم که ادعایشان درست است، نظرشان در مورد زنانی که بعد از سه دهه، هنوز در مورد حجاب اجباری سکوت می کنند و هرگز رفع حجاب اجباری رابه عنوان مطالبه مطرح نمی کنند چیست؟ آیا این زنان نباید شرمگین تر باشند؟ با آرزوی بهروزی
يادداشت [1] Vermummungsgesetz
بیانیه ی کمپین مقابله با حجاب
جنبش زنان جنبش قدیسهها نیست!/ نیلوفر شیدمهر
HOPE IS THAT THINGS MIGHT MAKE A LITTLE BIT MORE SENSE IN «FUCKING FUTURE.
خشونت و خشم
یکی از سئوالها این است که رابطه بین خشم و خشونت چیست؟ آیا خشم لزوماً به خشونت میانجامد؟ فرق بین اظهار و بیان خشم و خشونتورزی چیست؟
در این زمینه باید خشم و خشونت را در بستر یا کانتکست جنبشی آنها گذاشت. خشم میتواند معناهای بسیار متفاوتی در کانتکستهای دیگر داشته باشد و از لحاظ روانشناسی مورد تحلیل قرار بگیرد. ولی بحث من اینجا در حوزهٔ جنبش اجتماعی و به تبع آن اخلاق کنشگری اجتماعی و مشروعیت اخلاقی جنبش است.
خشم مانند بسیاری از مقولههایی همچون حسادت و عشق توسط روانشناسان به عنوان یک احساس انسانی تلقی میشود. اینکه این احساس چطور در تن حس میشود و آیا همه افراد آن را یکجور احساس میکنند بحث پیچیدهای است که قابل شناخت نیست. پس بهتر است به این قناعت کنیم که خشم احساسی انسانی است؛ حسی است که همه انسانها در طول زندگیشان تجربه میکنند. خشونت اما یک کنش است، کنشی که بر بدنی (بدن خود یا دیگری) اعمال میشود و به عنوان مثال خودکشی میتواند نوعی از خشونت تلقی شود.
ویدئو صحبت های سایه اسکای (رپر لزبین) در اولین نشست سراسری زنان ایرانی علیه هموفوبیا
07.04.2011
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر