آری. تمام شاخه های آنارشیسم مخالف کاپیتالیسم هستند. چراکه
کاپیتالیسم بر ظلم و استثمار پایه گذاری شده است. آنارشیست ها این "طرز تفکر که
انسان نمی تواند با دیگران همکاری کند مگر آنکه ارباب زورگویی درصدی از تولیدات او
را برای خود بردارد" را رد می کنند و باور دارند که در یک جامعه ی آنارشیست
"کارگران واقعی خودشان قوانین شان را به وجود خواهند آورد و خودشان تصمیم
خواهند گرفت که کارها کی، کجا و چگونه انجام شوند." با انجام این کار، کارگران
خود را "از اسارت و بردگی وحشتناک کاپیتالیسم" آزاد خواهند ساخت.
[Voltairine de Cleyre, "Anarchism", Exquisite Rebel, p. 75 و p.
79]
(در اینجا باید تاکید کنیم که آنارشیست ها مخالف
تمام ساختارهای اقتصادیِ استوار بر تسلط، تحکم و استثمار همچون
فئودالیسم، "سوسیالیسم" شوروی وار، برده داری و غیره هستند. تمرکز ما بر روی
کاپیتالیسم به این دلیل است که جهان هم اینک زیر سلطه ی آن است.)
فردگرایانی همچون Benjamin Tucker همراه با سوسیال - آنارشیست
هایی مانند Proudhon و Bakunin خودشان را "سوسیالیست" می
نامیدند. آنطور که Kropotkin در مقاله ی کلاسیک خود "Modern Science
and Anarchism" (علم مدرن و آنارشیسم) می نویسد، دلیل آن ها از انجام این کار
این بود که "از آنجا که سوسیالیسم به صورت وسیع و عمومی به عنوان تلاشی برای از
میان بردن استثمار کارگر توسط کاپیتال مورد قبول قرار گرفته بود، آنارشیست ها نیز
دست در دست سوسیالیست ها راهپیمایی می کردند." [Evolution and
Environment, p. 81] و یا آنگونه که Tucker می نویسد، "اساسی ترین
ادعای سوسیالیسم این است که کارگر باید در اختیار خودش باشد،" ادعایی که
"هر دو مکتب سوسیالیسم -- یعنی سوسیالیسم دولتی و آنارشیسم -- بر آن
اتفاق نظر دارند." [The Anarchist Reader, p. 144] از اینرو
واژه ی "سوسیالیست" شامل تمام آن هایی می شد که "به حق فرد در به اختیار داشتن
تولیدات خودش ایمان داشتند." [Lance Klafta, "Ayn rand and the Perversion
of Libertarianism," در مجله ی Anarchy: A Journal of Desire
Armed, شماره ی 34] این مخالفت با استثمار و بردگی مورد قبول تمام
آنارشیست های واقعی است و از اینرو آن ها را زیر پرچم سوسیالیست قرار می دهد.
برای اکثر سوسیالیست ها "تنها گارانتی برای آنکه کارگر محصول
دسترنج خود را از ربوده شدن حفظ کند این است که ابزار کار را در اختیار خود داشته
باشد." [Peter Kropotkin, The Conquest of Bread, p. 145] به
همین دلیل، Proudhon از تعاونی های کارگری حمایت می کرد... تعاونی هایی
که "تمام افراد مشغول به کار در آن از سهمی مساوی در دارایی کمپانی
برخوردارند" چرا که "با مشارکت در سود و زیان، نیروی کار اشتراکی
(collective force) از تبدیل شدن به یک منبع سود برای عده ی کوچکی از مدیران و
کارفرمایان جلوگیری می کند و در نتیجه، آن (کمپانی) تبدیل به دارایی همه ی کارگران
می شود." [The General Idea of the Revolution, p. 222 and
p. 223]
در نتیجه، سوسیالیست های واقعی علاوه بر آرزوی پایان دادن به استثمار کارگر توسط کاپیتال، آرزوی جامعه ای را دارند که تولیدکنندگان، ابزار تولید را در اختیار خود دارند. این چگونگی رسیدن به این هدف است که موضوع اصلی بحث ها و مناظره های آنارشیست ها و دیگر سوسیالیست ها را تشکیل می دهد، اما همه بر سر این هدف اتفاق نظر دارند. آنارشیست ها از کنترل مستقیم کارگر بر روی ابزار تولید خود و یا تعاونی ها کارگری طرفداری می کنند.
در نتیجه، سوسیالیست های واقعی علاوه بر آرزوی پایان دادن به استثمار کارگر توسط کاپیتال، آرزوی جامعه ای را دارند که تولیدکنندگان، ابزار تولید را در اختیار خود دارند. این چگونگی رسیدن به این هدف است که موضوع اصلی بحث ها و مناظره های آنارشیست ها و دیگر سوسیالیست ها را تشکیل می دهد، اما همه بر سر این هدف اتفاق نظر دارند. آنارشیست ها از کنترل مستقیم کارگر بر روی ابزار تولید خود و یا تعاونی ها کارگری طرفداری می کنند.
علاوه بر این، آنارشیست ها کاپیتالیسم را به خاطر استبدادی بودنش
(در کنار استثماری بودنش) رد می کنند. در زیر سیستم کاپیتالیست، کارگران خود را در
مرحله ی تولید رهبری و مدیریت نمی کنند و هیچ نظارت و کنترلی بر روی محصول دسترنج
خود ندارند. این وضعیت به سختی می تواند ریشه در آزادی و برابری افراد داشته و غیر
استثماری باشد. در نتیجه آنارشیست ها مخالف آن هستند. این جنبه ی فکری را می توان
در کارهای Proudhon (که الهام بخش Tucker و Bakunin بوده است) مشاهده کرد. او می
نویسد که آنارشیسم به دنبال این است تا "استثمار کاپیتالیستی و وابسته به مالک
در همه جا متوقف شده و سیستم دستمزد (wage system) منسوخ شود" چراکه
"کارگر یا مستخدم مالکی خواهد بود که به ترویج کاپیتالیسم می پردازد، و یا [با
دیگران] سهیم خواهد شد... در حالت اول، کارگر مطیع بوده و استثمار خواهد شد، در
نتیجه همواره در حالت اطاعت و فرمانبرداری خواهد بود. در حالت دوم (که با دیگران
سهیم است) به زندگی خود به عنوان یک انسان و شهروند شریف ادامه می دهد... و بخشی از
سیستم تولید را تشکیل می دهد، سیستم تولیدی که در حالت اول در آن برده بوده است...
ما نباید مردد باشیم و تأمل کنیم، چراکه انتخاب دیگری [به جز این دو] نداریم...
لازم است که یک انجمن در میان کارگران تشکیل شود... چرا که بدون آن، وابسته هایی
همچون فرمانبردار و رئیس همچنان باقی خواهند ماند... و در پی آن، کاست اربابان و
کارگران به وجود خواهند آمد که متناقض با یک جامعه ی آزاد و دموکراتیک است."
[Op. Cit., p. 233 and pp. 215-216]
بنابراین، آنارشیست ها آنتی کاپیتالیست هستند ("اگر کارگران
مالک آن ثروتی باشند که خود تولید می کنند، کاپیتالیسمی وجود نخواهد داشت"
[Alexander Berkman, What Is Anarchism?, p. 44]). به عنوان مثال،
Benjamin Tucker -- آنارشیستی که بیشترین تاثیر را از لیبرالیسم گرفته بود --
تفکرات و ایده های خود را "Anarchistic-Socialism" (سوسیالیسم آنارشیستی)
نامید و کاپیتالیسم را سیستم "رباخوار و دریافت کننده ی سود، کرایه و
منفعت" خواند. Tucker این ایده را داشت که در یک جامعه ی آنارشیست و بازار
آزاد غیر کاپیتالیستی، سرمایه داران اضافی خواهند بود و استثمار کارگران توسط
کاپیتال متوقف خواهد شد. [The Individualist Anarchists, p. 82]
این جامعه بر اساس بانکداری متقابل و معاوضه ی آزاد کالا بین تعاونی ها، صنعتگران و
کشاورزان تشکیل خواهد شد. در دیدگاه Tucker و دیگر آنارشیست های فردگرا
(Individualist Anarchists)، کاپیتالیسم، بازار آزاد واقعی نیست، چراکه قوانین
متعدد و حقوق انحصاری این اجازه را به سرمایه داران می دهد تا برتری نسبت به
کارگران داشته باشند و استثمار خود را از طریق سود، منفعت و کرایه اعمال کنند. حتی
Max Stirner که یک arch-egoist بود نیز هیچ احساسی به جز تمسخر و تحقیر برای جوامع
کاپیتالیستی و وجهه ها متعدد آن نداشت.
بنابراین، آنارشیست ها خود را سوسیالیست می دانند، اما نوع خاصی
از سوسیالیسم؛ سوسیالیسم آزادیخواه (Libertarian Socialism).
آنچنان که آنارشیست فردگرا -- Joseph A. Labadie -- در انعکاس تفکرات Tucker و
Bakunin می گوید:
"گفته شده است که آنارشیسم سوسیالیسم نیست. این یک اشتباه
است. آنارشیسم، سوسیالیسم داوطلبانه است. دو نوع سوسیالیسم وجود دارد: آرشیستی و
آنارشیستی، استبدادی و آزادیخواهانه، دولتی و آزاد. در واقع هر پیشنهاد و راهبردی
برای بهبود جوامع یا برای افزودن مقدار قدرت و اراده خارجی بر روی افراد است و یا
برای کاهش آن. اگر برای افزایش این قدرت و اراده ی خارجی باشد، آرشیستی است... و
اگر برای کاهش آن باشد، آنارشیستی است." [Anarchism: What It Is and
What It Is Not]
Labadie در فرصت های متعدد متذکر شده است که "تمام آنارشیست
ها، سوسیالیست هستند اما همه ی سوسیالیست ها آنارشیست نیستند." در نتیجه، این
کامنتِ Daniel Guerin که توضیح می دهد "آنارشیسم در واقع مترادف با سوسیالیسم
است. یک آنارشیست در اصل سوسیالیستی است که تلاش دارد استثمار انسان توسط انسان را
از بین ببرد" در طول تاریخ جنبش آنارشیستی -- هم در میان سوسیال - آنارشیست ها
و هم آنارشیست های فردگرا -- انعکاس یافته و تکرار شده است.
[Anarchism, p. 12] در واقع، شهید واقعه ی Haymarket -- آدولف
فیشر (Adolph Fischer) -- نیز همان کلمات Labadie را برای نشان دادن این حقیقت به
کار برد، "همه ی آنارشیست ها، سوسیالیست هستند، اما همه ی سوسیالیست ها لزوما
آنارشیست نیستند." او همچنین تصدیق می کرد که جنبش "به دو بخش تقسیم می
شود؛ آنارشیست - کمونیست ها و آنارشیست های [طرفدار] Proudhon و طبقه ی متوسط
جامعه." [The Autobiographies of the Haymarket Martyrs, p.
81]
اگرچه سوسیال - آنارشیست و آنارشیست های فردگرا بر سر مسائل مختلف
اختلاف نظر دارند (به عنوان مثال اینکه آیا یک بازار آزاد واقعی و غیر کاپیتالیستی
بهترین راه بیشنیه کردن آزادی است یا نه) اما بر سر این مسئله که باید
با کاپیتالیسم به عنوان یک سیستم استثماری و ستم پیشه مخالفت شود و اینکه یک جامعه
ی آنارشیست باید بر اساس کار شراکتی (associated labour) تشکیل یابد، اتفاق نظر
دارند. فقط کار شراکتی است که می تواند "قدرت ها و اراده های خارجیِ تحمیل شده
بر افراد را کاهش دهد." این همان ایده ی اصلیِ سوسیالیسم واقعی است. این
دیدگاه را می توان به روشنی در این جمله ی Joseph Labadie مشاهده کرد که می گوید
اتحادیه ی صنفی "نمونه ای از به دست آوردن آزادی از طریق شراکت و تعاون
است" و اینکه "بدون این اتحادیه، کارگر چیزی به جز یک برده برای کارفرما
نیست." [Different Phases of the Labour Question]
با این حال، معنای کلمات با گذشت زمان تغییر می کند. امروزه
"سوسیالیسم" تقریبا به معنای سوسیالیسم دولتی است، سیستمی که تمام
آنارشیست ها به خاطر ضدیتش با آزادی و ایده آل های اصلی سوسیالیسم مخالفش هستند.
تمام آنارشیست ها با این جمله ی Noam Chomsky در باب این مسئله موافقند:
"اگر چپ به گونه ای درک شده است که "بلشویسم" را هم شامل می
شود، من خودم را صریحاً از چپ جدا می کنم. لنین یکی از بزرگترین دشمنان سوسیالیسم
بود." [Marxism, Anarchism, and Alternative Future, p.
779]
آنارشیسم در مخالفت ثابت با مارکسیسم، سوسیال - دموکراسی و
لنینیسم رشد کرد. مدت ها قبل از اینکه لنین به قدرت برسد، Mikhail Bakunin پیروان
Marx را از ظهور "بروکراسی سرخ" (Red Bureaucracy) آگاه کرده و هشدار داده
بود که "بدترین نوع حکومت های مستبدانه" است. در واقع، تمام آثار Stirner،
Proudhon و مخصوصا Bakunin، دهشت سوسیالیسم دولتی را با درستی تمام پیشگویی کرده
بودند. علاوه بر این، آنارشیست ها در میان اولین کسانی بودند که به مخالفت با رژیم
بلشویک در روسیه پرداختند.
با این حال، آنارشیست ها در بعضی از مسائل با
بعضی از مارکسیست ها همفکر هستند (اگرچه هیچ همفکری با لنینیست ها
ندارند). هم Bakunin و هم Tucker تجزیه و تحلیل های مارکس از کاپیتالیسم و تئوری
ارزش بازوی کار (labout theory of value) او را قبول می کنند. مارکس خود به شدت تحت
تاثیر کتاب The Ego and Its Own (نوشته ی Max Stirner) بود. کتابی
که شامل انتقادهای بسیار صریح و درخشان از سوسیالیسم دولتی و آن چیزی است که مارکس
کمونیزم عامیانه (vulgar communism) می نامد. همچنین عواملی در جنبش مارکسیست بوده
اند که عقاید و نظرات بسیار شبیه به سوسیال - آنارشیست ها (به خصوص آنارکو -
سندیکالیست ها) داشته اند. به عنوان مثال، Anton Pannekoek، Rosa Luxembourg، Paul
Mattick و خیلی های دیگر نظرات بسیار متفاوت از لنین را دارند. Karl Korsch و برخی
دیگر نیز از انقلاب آنارشیستی اسپانیا نوشته اند. اگرچه پیوستگی های زیادی از مارکس
به لنین وجود دارد، اما از سوی دیگر، پیوستگی هایی بین مارکس و مارکسیست
های آزادیخواه (libertarian Marxists) نیز وجود دارد که منتقد سرسخت لنین و بلشویسم
بودند.
در نتیجه، آنارشیسم نوعی سوسیالیسم است، سوسیالیسمی که در نقطه ی
مقابل سوسیالیسم دولتی قرار دارد. آنارشیست ها به جای "برنامه ریزی مرکزی"
(central planning) که معمولا با واژه ی "سوسیالیسم" به ذهن ها خطور می کند، شراکت
و تعاون آزاد بین افراد، محل کار و اجتماعات را ترویج می کنند و در نتیجه مخالف
سوسیالیسم "دولتی" که شکل دیگری از کاپیتالیسم دولتی است هستند. سیستمی که در آن
"هر مرد و زن دریافت کننده ی دستمزد است و دولت، پرداخت کننده ی دستمزد."
[Benjamin Tucker, The Individualist Anarchists, p. 81]
بنابراین، آنارشیست ها مارکسیسم (که اکثر مردم به عنوان "سوسیالیسم" می شناسند) را
رد می کنند.
آنارشیست ها به خاطر تفاوت با سوسیالیسم دولتی و همچنین برای کاهش
میزان اختلال و سردرگمی است که خود را تنها "آنارشیست" خطاب می کنند. اگرچه با به
وجود آمدن راست "آزادیخواه" در ایالات متحده ی آمریکا، بعضی از طرفداران کاپیتالیسم
از فرصت استفاده کرده و خود را "آنارشیست" می نامند. اما همانطور که توضیح داده شده
است -- هم از نظر تاریخی و هم از نظر عقلانی -- آنارشیسم دلالت بر ضدیت با
کاپیتالیسم دارد.
نوشته شده توسط سقوط اکسپرسیونیسم / جبهه ی آزادیبخش حیوانات
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر