۰۵ آذر، ۱۳۹۱

مطالب جدید & کتابهای رایگان، کتاب جمعه و هفته و دمکراسی & مقاله

قرائت بیانیه‌ی کموناریوم در ارتباط با اقدامات اخیر علیه مهاجران افغانستانی در تظاهرات ۱۸ تیر پاریس
در فیلم زیر زن جوانی را مشاهده میکنیم که بیانیه ای را میخواند، بدون اعلام حتی یک جمله از مطالبات خود!

کموناریوم محلی است برای درگیری با سیاست؛ سیاست در مقامِ سهمِ بی‌سهمان، به صدا درآمدنِ بی‌صدایان..... محلی برای وفاداری به ایده‌ی کمونیسم

ارگاسم خواندن!
کتاب جمعه نام هفته‌نامه‌ای است به سردبيری احمد شاملو که از ۴ مرداد ۱۳۵۸ تا ۱ خرداد ۱۳۵۹ در ۳۶ شماره منتشر شد.
کتاب هفته نام هفته‌نامه‌ای است عمدتاً ادبی، از مجله‌های مؤسسهٔ کیهان، که در سال‌های ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۲ شمسی منتشر می‌شده است.

معرفی سایت

گروه "بایگانی مطبوعات ایران" که به صورت داوطلبانه و به شکل "ویکی" کار می‌کند انتشار آن‌لاین هر ۳۶ شماره "کتاب جمعه" را که در فاصله سال‌های ۵۸ و ۵۹ به سردبیری احمد شاملو منتشر می‌شد، کامل کرد.

کتاب «دموکراسی در کدام وضعیت؟» این کتاب حاصل تلاش جمعی منجنیق است
برای مطالعه کتاب به آدرس زير مراجعه کنيد 
هرگونه استفاده از کتابهای »منجنیق«، حتا بدون ذکر منبع، آزاد است
»منجنیق« رسمالخط واحدی را به مترجمانش تحمیل نمیکند.
»منجنیق« آنچه را که در خدمت مبارزهی ستمدیدهگان نداند، منتشر نمیکند.
»منجنیق« با فروتنی این کتاب را به »نسیم سلطانبیگی« و »یاشار دارالشفا« تقدیم میکند برای پایداریشان برای مقاومتشان و برای »امید«ی که حامل آنند

مستند اعترافات اجباری

سخنرانی مدرسه و سینما، اکتبر ۲۰۰۴
فیلیپ میریوبخش اوّل
گاهنامۀ هنر و مبارزه/ ترجمه توسط حمید محوی/پاریس/۲۰ نوامبر ۲۰۱۲
Philippe Meirieu
فکر می کنم این پرسش ها امروز دیگر مطرح نیست – امروز پرسش دیگری را باید مطرح کنیم - : اخبار تلویزیون «واقعیات را تغییر شکل نمی دهد» بلکه واقعیات را می سازد (واقعیت سازی می کند – یعنی واقعیتی کاملا مجازی). بر این اساس ما با مسئلۀ کاملا متفاوتی روبرو هستیم.
مسئله به شکلی که پیش از این مطرح بود فاصله با واقعیات نیست، در حال حاضر فاصله معکوس شده است : و به این شکل مطرح می باشد که اخبار تلویزیون و آنچه را که در این جعبۀ کوچک و بهت آور یافت می شود به مردم تحمیل می کنند.
امروز در پی انطباق کامل جهان واقعی و جهان روانشناختی هستند، جهان به آنچه که شما می توانید از دریچۀ نوعی سیر قهقرائی کودکانه به تماشای جهان اطراف بازنمائی شده بنشینید، و مستقیما با تله کوماند آن را هدایت کنید
 برای خواندن ادامه مقاله روی تیتر آن در منبع و یا در بلاگ اینجا را کلیک کنیم.



پیش از هر مطلبی، به نکاتی چند دربارۀ اصطلاح [بهت زدگی] (یا مات و مبهوت شدن) می پردازیم. یادآوری می کنیم که بهت زدگی یا مات و مبهوت شده گی یک پدیدۀ روانی است که همیشه وجود داشته و منحصر به تصاویر صدا و سیمائی و یا تصاویر رایانه ای نیست. روانکاوان [بهت زدگی] را به عنوان بازۀ زمانی خاصی تعریف می کنند که طی آن، فرد (فرد در بازی زبانی روانکاوی همیشه یعنی فاعل ناخودآگاه) (۱) به نوعی خاص جذب چیزی می شود که در اینجا سیاه چاله می نامیم، یک نوع فضای تهی درونی. و به شکلی که ژک لکان در این مورد می گوید : «فرد در لذت نارسیستی خود غایب می شود».
بهت زدگی، وقتی است که فرد (فاعل ناخودآگاه) از دیدن چیزی شگفت زده می شود، به شکلی که در زبان محاوره ای نزد جوانان رایج است، می گویند «میخ شدم»، یعنی وضعیتی که فرد در رابطه با آنچه می بیند، مانع می شود که او بتواند کمترین فاصله ای ایجاد کند و یا از خود واکنش نشان دهد. از آن چه می بیند، یعنی از شیء لذت نمی برد، بلکه از نگاهی که به شیء می اندازد و انطباق هویتی مطلق بین نگاه و شیء است که لذت می برد. آن چه می بیند، و نحوه ای که می بیند، در فضای وحدتی که هرگونه فاصله ای را ممنوع می سازد، در حالت یگانگی قرار می گیرند.
بهت زدگی همیشه وجود داشته است : بی گمان از منشأ بشریت وجود داشته است، به عنوان مثال، در چهار چوب و مراسم و آئین، آئین جادوئی از بهت زدگی استفاده می شده، و مراسم مذهبی، و به همین گونه مراسم هنری، می توانیم برخی شیوه های بیان هنری را متصور شویم که از همان آغاز از پدیدۀ بهت زدگی استفاده می کرده است :احتمالا آنهائی که با مشعل وارد غار لاسکو می شدند، تحت تأثیر تصاویری که می دیدند، رویاروی تصاویر در شرایطی قرار می گرفتند که بهت زده می شدند.
ولی آنچه مبین وجه مشخصۀ بهت زدگی می باشد، این است که در زمان و مکان مشخصی به وقوع می پیوندد، و افراد می آموختند که در عین حال بهت زده شوند و از حالت بهت زدگی بیرون بیایند و بیدار شوند.
به این معنا که بهت زدگی سامان یافته پس از مدت زمان معینی با جهانی مواجه می شود که روند آن را متوقف می سازد. براین اساس، موضوعی که بنظر من تعیین کنندۀ مشخصات شماری از تحولات امروز می باشد، چنین است که بهت زدگی دیگر به مراسم و مناسک انسان شناختی (یا مردم شناختی) تعلق نداشته بلکه در بطن ساز و کار عظیم تجاری قابل بررسی می باشد.
به عبارت دیگر، تقریبا می توانیم بگوییم که ساز و کار انظباطی که میشل فوکو در کتاب «حراست و تنبیه»(۲)ترسیم می کند، یعنی تعلیم تن و روح از طریق دستگاه ماشین آسا، در اینجا به ماشین بهت آوری تبدیل می شود، که اگر این ساز و کار بخوبی عمل کند، و در صورتی که این دستگاه و ساز و کار بهت آور می توانست جایگزین ماشین انظباطی شود، دیگر نیازی به انظباط نمی داشتیم.
از سوی دیگر رسانه ها، در مجموع، به اندازۀ کافی متقاعد شده اند که این همان راهی است که باید انتخاب کرد، و تجربیات دوران آلمان نازی یا ایتالیای موسیلینی در زمینۀ تصاویر بهت آور، که برخی از شما با آن آشنائی دارید، به روشنی نشان می دهد که بر چه اساسی با جایگزین ساختن تصویر انظباطی توسط تصویر بهت آور، سازو کاری است که همواره در پیوند با اشکال استبدادی و فاشیسم بوده است. در این مورد، هدف «میخ کردن» افراد و در بهت فرو بردن دائمی آنها است. برای من به عنوان آموزگار، یکی از پدیده های بارز نسل شاگردانی که به شکل روزمره با آنها سروکار داریم، پدیدۀ «زاپینگ» (۳) است، و یکی از اشیاء بسیار مهم نیز در جامعۀ امروز ما دستگاه «تله کوماند» یا فرمان از راه دور می باشد.
تجهزات یا دستگاه [فرمان از راه دور] به شکلی که معمولا تصور می کنیم انکشاف فنی فرمان مکانیکی و دستی نیست : [فرمان از راه دور] یک ابزار «خدای گونه» و از جلوه گاه های الهی است، زیرا امکان خاموش ساختن و یا رخصت حرف زدن را برای این و آن تعیین می کند، و فاصلۀ زمانی بین اندیشه و عمل را تا جائی مختصر می سازد که گوئی به عبارتی خاص این اندیشۀ فرد است که کار هدایت جهان را در دست دارد. «تله کوماند» استعارۀ قدرت مطلق الهی بوده که در انکشاف معانی آن، جلوه گاه استبداد مطلق است، زیرا با فشردن تکمه ای می توانیم بی آن که جابجا شویم از فاصلۀ دور برای آن چه می بینیم ومی شنویم تصمیم بگیریم.
این موضوع بی اهمیت و بی دلیل (بخوانید بی طرفانه) نیست، و ما را مستقیما به ساز و کار بهت زدگی هدایت می کند.
چرا «تله کوماند» موجب بهت زدگی می شود؟ پاسخ این است که شبکه های تلویزیونی، همانطور که می دانید، نمی خواهند که بینندگان شبکه را عوض کنند، در نتیجه می خواهند تماشا چیان را روی شبکۀ خودشان نگهدارند، به همین علت برنامه هایشان را به شکلی تدارک می بینند که از «زپینگ» اجتناب کنند، و با به کار بستن ترفندهای سینمائی، تعویض سریع صحنه ها، مونتاژ، بهت زدگی را سامان می دهند. تحت تأثیر چنین صحنه آرائی هائی، یعنی مونتاژ سریع که با الهام از سینما ساخته می شود، بهت زدگی بر وجه روائی (روایتی) پیشی گرفته و به هدف تبدیل می شود. می بینیم که ادبیات نیز بی تأثیر از پدیدۀ «زپینگ» نبوده و حتی آن را جذب کرده است. اگر شما نیز مثل من از چند هفتۀ پیش فهرست آثار پر فروش را که مثل نان بگت در کتابفروشی ها به فروش رسیده نگاه کرده باشید، حتما «داوینچی کد» نوشتۀ دان براون را در رأس فهرست دیده اید که بیش از یک میلیون جلد آن در فرانسه بفروش رسیده است. چنین رویدادی اتفاقی نیست، زیرا کتاب بر اساس همین ساختار تغییرات سریع و «زاپینگ»نوشته شده، و از شیوۀ نگارش توصیفات اوژن گرانده(۴) خیلی فاصله دارد، که برای ورود به داستان باید از زنجیره ای از موضوعات عبور کنید که به تدریج و به کندی شکل می گیرد، و باید مقدما با چشم انداز و فضای اطراف آشنا شوید، تا وارد جهان داستان او بشوید.
موفقیت تجاری «داوینچی کد» در این نکته نهفته است که داستان خواننده را در بهت فرومی برد و جذب می کند، زیرا ساختار داستان بر اساس مونتاژ صحنه های کوتاه و مختصر سر و سامان یافته و صحنه ها به اندازه ای سریع تغییر می کند که خواننده کاملا جذب آن می شود.
منتقدان ادبی، حتی آنهائی که آن را مردود می دانند، اعتراف می کنند که شما وقتی داوینچی کد را باز می کنید، دیگر نمی توانید آن را ببندید. این همان اصلی است که در تلویزیون رایج بوده که نمی خواهد شما شبکۀ را عوض کنید.
ما در ساز و کار داخلی زپینگ هستیم، شما از یک فصل به فصل دیگر، از یک رویداد به رویداد دیگر زپینگ می کنید، و این جا بجائی ها واقعیت عینی نداشته و غیر واقعی است. ولی مسئله اینجا نیست : شما زپینگ می کنید و به این علت زپینگ می کنید که بهت زده شده اید – میخ شده اید – و تحت تأثیر پدیده ای هستید که پیش از این از دیدگاه روانشناسی آن را توضیح دادم : ذهنیت شما، نگاه شما و شیء مورد نظر(ابژه) در حالت یگانگی تشکل پیدا کرده و هر گونه فاصله ای را ملغا می سازد (مترجم : فاصله در اینجا به این مفهوم است که شما با شیء انطباق هویتی پیدا می کنید، مانند وضعیتی که در سینما و یا تآتر پیش می آید و هیجانات حسی مانع فاصلۀ کافی با رویدادها برای داوری عقلی و هوشمندانه دربارۀ صحنه هائی که دیده اید می شود).
در واقع، بهت زدگی به اندازه ای در دستگاه صدا و سیمائی گسترش یافته که ما را از طریق نوعی از اشکال بی بدیل «سرسرا بین» (۵) که توسط ساموئل بنتام (۶) – اواخر قرن هجدهم – اختراع شده بود، احاطه می کند.
سرسرا بین
و چنین موردی پیروزی بازی های ویدئوئی نیست، بلکه به طریق اولی این پیروزی از آن دوربین حراستی می باشد.
تصویر دوربین حراستی در بانک
دوربین حراستی، نوعی سرسرا بین است که به منتهی درجۀ ظرافت و دقت گسترش یافته، زیرا شما هر کجا که باشید می توانید دیده شوید و می توانید از طریق تلویزیون، خودتان را ببنید که دیده می شوید.
رابطۀ بسیار عمیقی بین دوربین حراستی و سرسرا بین وجود دارد، زیرا که روی دوم همان سکه است. از همان اصل تبعیت می کند. برخی از شما شاید فیلم ویم وندرز «در انتهای جهان» را به یاد داشته باشید : دو پرسوناژ را نشان می دهد، کلر و سام، که مدت زیادی از زندگی شان را برای دیدن خواب و رؤیاهایشان روی مونیتور کامپیوتور، که متعاقبا تحت تأثیر رؤیت خوابهای خودشان بهت زده و هیپنوتیزه می شدند.
و ویم وندرز در کتابی به نام «حقیقت تصاویر» دوباره دربارۀ این فیلم مطالبی می نویسد و می گوید که او با این فیلم می خواست غایت نتایج استفادۀ بد از تصاویر را نشان دهد، در این باره می گوید : «آن چه برای کلر و سام روی می دهد «اوردوز» (بیش از اندازه) نارسیسیم است، و نارسیس آن فردی است که ازجهان کناره می گیرد، خود را منزوی می سازد، و تصویر خود را به تصویر جهان ترجیح می دهد».
سپس این نظریه را در شعری به نام «رؤیای آمریکائی» یا مطرح ساختن پیروزی تمام عیار تصویر بهت آور که به عبارت زیر تعریف می کند :
«توتالیتر، نمی توان به شکل دیگری تسلط تصاویر پوچ کشوری را که آمریکا نامیده اند تعریف کرد. خیلی ناباورانه است که فکر کنیم که …(۷) می تواند دوباره اخلاقی را ترویج کند که تصاویر حقیقی را رایج سازد. و از سوی دیگر، چه کسی می تواند میلیاردها تصویر بهت آور و دروغین را از یکدیگر تفکیک کند؟»
ویم وندرز وقتی از میلیاردها تصویری حرف می زند که بین آنها تصاویری را که «تصاویر حقیقی» می نامد دیگر قابل تشخیص نمی داند، چندان خوش بین نیست.
بر این اساس می توانیم تأملاتمان را دربارۀ بالاگرفتن پدیدۀ «بهت زدگی» ادامه دهیم، و به ویژه این موضوع را به تشکل فضای متراکم بین جهان دیده شده و جهان واقعی گسترش دهیم، و مشاهده کنیم که چگونه جهان به آن چه می توانیم از آن ببینیم و دربارۀ آن فکر کنیم تقلیل پیدا می کند. من سعی کردم این موضوع را در کتابی تحت عنوان«جهان بازیچه نیست» که اخیرا منتشر شد مورد بررسی قراردهم. به این معنا که – در این صورت - جهان به«پارک تفریحی» مانند «یورودیسنی» یا «دیسنی لاند» تبدیل می شود. نوعی تخلیه یا تهی سازی جهان را می بینیم، که امروز به ما اجازه می دهد که بگوییم : تلویزیون واقعیت را «تغییر شکل» داده است. از آنجائی که من از همۀ شما مسن تر هستم، و به نسلی تعلق دارم که به تلویزیون به عنوان موضوعی متافیزیک نگاه می کردیم و پرسش اساسی ما این بود که «آیا اخبار تلویزیون کمی واقعیات روز را تغییر شکل نمی دهد؟»، این پرسش ها را خیلی جدی مطرح می کردیم، و انتخاب تصاویر، مونتاژ و بازنمائی های خاصی را به پرسش می گرفتیمسپس با شاگردان دربارۀ آنها بحث می کردیم.
فکر می کنم این پرسش ها امروز دیگر مطرح نیست – امروز پرسش دیگری را باید مطرح کنیم - : اخبار تلویزیون «واقعیات را تغییر شکل نمی دهد» بلکه واقعیات را می سازد (واقعیت سازی می کند – یعنی واقعیتی کاملا مجازی). بر این اساس ما با مسئلۀ کاملا متفاوتی روبرو هستیم.
مسئله به شکلی که پیش از این مطرح بود فاصله با واقعیات نیست، در حال حاضر فاصله معکوس شده است : و به این شکل مطرح می باشد که اخبار تلویزیون و آنچه را که در این جعبۀ کوچک و بهت آور یافت می شود به مردم تحمیل می کنند.
امروز در پی انطباق کامل جهان واقعی و جهان روانشناختی هستند، جهان به آنچه که شما می توانید از دریچۀ نوعی سیر قهقرائی کودکانه به تماشای جهان اطراف بازنمائی شده بنشینید، و مستقیما با تله کوماند آن را هدایت کنید. این روند به آنچه شما را در بهت زدگی فرو می برد خلاصه می شود.
اخیرا در خواندان برخی ازنوشته های دریدا، دیدم که او فرمول های خیلی خوبی در رابطه با این مسائل مطرح کرده است. او در ترسیم مردان سیاسی نشان می دهد که در روزگار ما دیگر کنشگران سیاسی وجود ندارند، بلکه این افراد در واقع بازیگران تلویزیون هستندزیرا سیاست دیگر وجود ندارد و تنها چیزی که در این زمینه وجود دارد تلویزیون است. او مشخصا می گوید : «دیگر نباید امیدوار باشیم که اساسا سیاست وجود داشته باشد، تنها سیاستی وجود دارد تلویزیون است». بازیگر جهان سیاست، یعنی بازیگر خوب تلویزیون. در اینجا من این بحث را متوقف می کنم و مستقیما می پردازم به دومین بخش از فرمولی که در سرآغاز پیشنهاد کردم : یعنی از بهت زدگی تا تعلیم و تربیت.
در واقع ما در جهانی زندگی می کنیم که تصاویر بهت آورد فراگیر بوده و در همه جا حضور دارد، و فکر می کنم که وظیفۀ ما آموزگاران مشخصا در همینجا روشن می گردد که بتوانیم این بهت زدگی را خنثی سازیم. نه برای این که افراد نتوانند برای زمان مشخصی و در چهار چوب مشخصی بهت زده شوند، بلکه برای این که توسط ماشین بلعیده نشوند.
دو ردیف یادآوری دربارۀ چیزهائی که با آن آشنائی دارید، نخستین موضوع، تغییر شکل یا دگردیسی و تناقضات مرتبط به تصویر در آموزش و پرورش است و سپس، دومین موضوع، که من سعی خواهم کرد که سه امر مهم را مورد بررسی قرار دهم که فکر می کنم امروز باید در امر آموزش تصویر به ویژه در رابطه با سینما مورد توجه ما باشد.
پی نوشت های مترجم :
۱)در بازی زبانی روانکاوی، یا در ادبیات روانکاوی در زبانهائی مانند زبان فرانسه، وقتی کلمۀ «سوژه» را به کار می برند، برای آنهائی که بازی روانکاوی آشنائی دارند روشن است که این «سوژه» ناخودآگاه است، چون که ساختار روانی فرد آدمی منقسم است : خودآگاه و ناخودآگاه. در این جا ما کلمۀ فرد را به جای «سوژه» به کار بردیم، یعنی فرد ناخودآگاه. فرد ناخودآگاه را در عین حال می توانیم به شکل «فاعل ناخودآگاه» نیز به کار ببریم، به این معنا که فرد به اعمال و افکار باطنی خود آگاه نیست. در نتیجه در بازی زبانی روانکاوی باید توجه داشته باشیم که همیشه فرد یعنی فرد ناخودآگاه، یا فاعل ناخودآگاه.
«سوژه (فاعل ناخودآگاه) اصطلاحی است که به ویژه توسط ژک لکان از فلسفه به عاریت گرفته شده، و برای مشخص ساختن سوؤۀ تمنّا و آرزوی ناخودآگاه به کار برده شده است. یعنی فرد دارای آرزومندی ناخودآگاه است.فرمول فروید این موضوع را به این شکل تعریف می کند : «آنجائی که ناخودآگاه بوده، من باید منسۀ ظهور برسد».تلاش روانکاوی بر آن است که تمایل ناخودآگاه یا آرزومندی ناخودآگاه فرد را بر او آشکار سازد.»(اصطلاحات روانکاوی- فردریک دو سیتیوو)
Michel Foucault. Surveiller et punir .۱۹۷۵ 
۳) Zapping
پدیدۀ زاپینگ در پیوند با امکانات تکنولوژی تله کوماند است که به تماشگر اجازه می دهد دائما شبکه عوض کند و یا در انترنت، از این سایت به آن سایت برود و هر بار خیلی سریع عبور کند
۴) Eugénie Grandet
5)Panopticon
6) Samuel Bentham
7) le Moloch Intertainment
مولوخ – ریشۀ عبری دارد به معنای ملک یا پادشاه است. مولوک، نام یکی از خدایان عمونیان است. مولوخ در کنعان، فنیقیه، شمال آفریقا و شام پرستش می شد. پرستش این خدا همراه با قربانی کردن کودکان توسط والدینشان بود.
با این وجود این دو کلمه در متن حاضر ترجمه نشده است.

پیشگفتار مترجم
Philippe Meirieu

فیلیپ میریو متولد ۲۹ نوامبر ۱۹۴۹، نویسنده، پژوهشگر و متخصص علوم تربیتی و آموزشی در فرانسه است. او در حال حاضر معاون رئیس امور آموزشی در منطقۀ رون- آلپ در جنوب شرقی فرانسه است. ازد یدگاه سیاسی وابسته به حزب سوسیالیست بوده و از جمله افرادی است که در اصلاحات آموزشی نوین در فرانسه شرکت فعال داشته و به گفتۀ روزنامۀ لیبراسیون نظریات او بیش از همه مورد توجه محافل دولتی بوده است.
نوشتۀ حاضر که ترجمۀ فارسی آن را در اختیار شما می گذارم، جزء مراجعی بود که ژان کلود پای در بررسی«ماجرای مراح» (بخش دوم) به کار برده بود و پی نوشت او موجب شد که من تمام متن را ترجمه کنم.
در کار ترجمۀ برخی متن های ژان کلود پای، با مشکل خاصی مواجه شدم، که توجه شما را در اینجا به آن جلب می کنم. طی کار ترجمه پی بردم که مسئله تنها به ترجمۀ جملات و سرانجام عرضۀ متنی روشن خلاصه نمی شود زیرا به عنوان مثال، تحلیل های ژان کلود پای و تولای اومای دربارۀ «ماجرای مراح» (که فعلا تنها یک بخش از آن را به فارسی ترجمه کرده ام و سه بخش دیگر در حال حاضر در خلیج انتظار، واقع در مدار نا امیدی لنگر انداخته است…) علاوه بر مراجعی که در زمینۀ علوم انسانی مورد استفاده قرار داده است، فکر می کنم که می توانیم آن را با پدیدۀ دیگری که آن را [وادی] (پارادایم) می نامند تلاقی دهیم. به عنوان مثال، موضوع تصویر در تحلیل های این دو پژوهشگر موضوعی انتزاعی یا بی سابقه نیست، بلکه در فضای فرهنگی و پژوهشی مطرح می شود که در این زمینه قویا غنی و فعال بوده و به عبارت دیگر یک وادی خاصی وجود دارد که کاملا به تصویر اختصاص دارد. به همین گونه بازی زبانی روانکاوی لکانی نیز که ژان کلود پای از آن را به کار می بندد، موضوعی منزوی نیست بلکه در شرایطی مطرح می گردد که دست کم در فرانسه یک وادی کمابیش پر اهمیت برای روانکاوی لکانی وجود دارد. نوشته ای که در این جا ترجمۀ فارسی آن را در اختیار شما می گذارم، نمونه ای از جلوه گاه های این وادی فرهنگی است و می بینیم که حتی برخی مدارس در فرانسه روش تدریس خود را اساسا به سمعی و بصری تکیه داده اند و یا گروهی از مربیان و آموزگاران به شکل دائمی با شاگردانشان روی سینما و تصویر کار می کنند و حتی با آنها فیلم می سازند. البته نمی توانیم بگوییم که تمام شاگردان مدارس فرانسه از چنین امکاناتی برخوردار بوده و یا هستند، با این وجود آموزش هنری و خاصه تصویر به عنوان وادی فرهنگی و آموزشی به شکل عینی وجود دارد، و مربیان برجسته ای مانند نویسندۀ همین مقاله وجود دارند که دربارۀ این موضوعات دائما حرف می زنند و پروندۀ پژوهشی و کتاب می نویسند. در نتیجه تحلیل های ژان کلود پای و تولای اومای در این وادی – به عنوان مثال وادی تصویر یا روانکاوی – تنها نیست، به عبارت دیگر کارهای آنها دارای پیش زمینه است. و به همین نسبت مطالبی که با روانکاوی تلاقی پیدا می کند، از جمله وادی هائی است که در جامعۀ ایرانی ما وجود ندارد و یا حضورشان خیلی محدود است. در نتیجه سرنوشت این نوع ترجمه ها در اذهان عمومی چندان روشن نیست. روشن نیست، زیرا وادی آن در زبان فارسی و به طور کلی در فضای عمومی وجود ندارد. مضافا بر کار عظیمی که به مترجم تحمیل می کند. متن حاضر تحت عنوان «تصویر : از بهت زدگی تا آموزش و پرورش» نوشتۀ فیلیپ میریو که از سوی دیگر آثار بسیار متعددی در زمینۀ علوم تربیتی نوشته است، همانطور که در بالا اشاره کردم، یکی از دهها مرجعی می باشد که در مقاله های مرتبط به «ماجرای مراح» قید شده(۱)، و من آن را به دلیل اهمیت موضوعاتی که در رابطه با آموزش تصویر نزد شاگردانش مطرح می کند و از سوی دیگر به هدف ایجاد [وادی تصویر] ترجمه کردم، بی آن که دچار این توهم باشم که تنها با چنین مقاله ای، به حل مسئله نائل آمده باشم. البته بد نیست که ترجمۀ «الفبای جنگ» اثر برتولت برشت را نیز یادآور شوم که قطعا می تواند در رابطه با «وادی تصویر» برای ما مطرح باشد. و باید یادآوری کنم که موضوع این نوشته، از دیدگاه من کمابیش دورا دور یا نزدیکا نزدیک با مقالاتی که پیرامون «دروغ رسانه» در گاهنامۀ هنر و مبارزه منتشر کردم در رابطۀ قرار می گیرد.
«از بهت زدگی تا آموزش و پرورش» این گونه که در متن می بینیم، در اصل به شکل سخنرانی در جمع مربیان و آموزگارانی ایراد شده است. امیدوارم که این ترجمه مورد توجه و استفادۀ دست اندرکاران کار آموزش و پرورش ایرانی نیز قرار گیرد.
1.                         Réseau Voltaire | 6 juillet 2012 :
L’affaire Merah (2/4)
Un effet de sidération : de la donation de sens au non sens
par Jean-Claude Paye, Tülay Umay
http://www.voltairenet.org/Un-effet-de-sideration-de-la

“Images : de la sidération à l’éducation”
Philippe Meirieu, Images : de la sidération à l’éducation , conférence Ecole et cinéma, octobre 2004



۲ نظر:

ناشناس گفت...

Caгеfully аllow go anԁ then еstablished thе spіdеr upѕіde dоwn (wіth its
legs in the air) to ԁry. On the exact same accoгd nеwѕpapers werе undeniablу nоt about the frequent lifetimе.
The blood of these who reside а lifespan of сonѕumе, сonsume and be merry iѕ standard
anԁ their respiratiοn is rather speedy.


My web blog :: jamie oliver pizza stone amazon

ناشناس گفت...

Niсе blog! Is уour theme custom made οr diԁ уou downloаd
іt fгom someωhеrе? A desіgn like уourѕ ωith a feω ѕimple adjustеments woulԁ rеally mаke mу blog
jump оut. Plеaѕe lеt mе know ωhеrе
you got уour theme. Cheeгѕ

Mу website; Chemietoilette