کالا و بقا / لاله حسین پور
پدیده تن فروشی یکی از برجسته ترین مظاهر خشونت علیه زنان
است که در طول تاریخ به آن به مثابه امری پذیرفته شده درعرف نگریسته شده است.
خشونتی عریان بر دختران و زنان و کودکان که به عنوان "قدیمی ترین حرفه"
در جوامع حق وجود و حضور می یابد و در برخی کشورها نیز برای ابقای آن قوانین به
تصویب می رسند. در این پدیده نه تنها بدن زنان خریداری شده و بر آن با عمل سکس اعمال
قدرت می شود، بلکه زنان که در جوامع مردسالار جنس دوم و فرودست محسوب شده و نقش
های معینی در جامعه بر عهده آنان گذاشته می شود، می بایست مجددا تقسیم نقش شده و
با مارک فاحشه و یا مقدسه و خانم، جایگاه خود را در جامعه پیدا کنند.
به مناسبت مبارزه با خشونت علیه زنان،
مصاحبه با خانم کایسا اکیس اکمان (Kajsa Ekis
Ekman ) نویسنده کتاب "کالا و بقا" را به
فارسی برگردانده ام که در زیر می خوانید (*). این کتاب به سوئدی ( varat och varan ) نوشته شده، به انگلیسی با نام ( Being ang Being Bought ) ترجمه شده و
به فرانسوی ( L’être et la
marchandise ) نام دارد.
جایی که قربانی معنایی ندارد، کسی مجرم
به حساب نمی آید!
کایسا اکیس اکمان که مدتی در بارسلونا با یک زن تن فروش هم
اتاق بود، شاهد رنج روزمره زن بوده و زمانی که به سوئد برگشت، در رابطه با بحث تن
فروشی با این استدلال روبه رو شد که "تن فروشی می بایست به مثابه یک شغل
نگریسته شود، زیرا این پدیده باعث رهایی زنان می شود". و دیگر نتوانست سکوت
کند. وی کتابش را در این رابطه تنظیم کرده است.
س: آیا چنین بحثی در سوئد در تاریخ 1999،
زمانی که بحث مجازات دلالان و قاچاق چیان تن فروشی مطرح شد، درنگرفت؟
اکمان: خیر، در آن زمان استدلال ازمد افتاده
"تن فروشی قدیمی ترین حرفه جهان است" یا "مرد به سکس نیاز
دارد" مطرح می شد. بعدها استدلالات جدیدی به میان آمدند. که تن فروشی به
معنای سکس آزاد است و کسی که در مقابل این پدیده بایستد، در واقع خشکه مقدس
و فناتیک است. در آن زمان جنبش مبارزه با عرف و تابوها، تن فروشی را مدرن و
جالب معرفی می کرد. این جنبش با وجودی که نرم ها را زیر سئوال می برد، اما به قدرت
و رابطه قدرت مدارانه میان مردان خریدار سکس و زنان تن فروش توجهی نداشت. آن ها به
یک زن تن فروش به مثابه یک موجود انسانی نمی نگریستند، بلکه آن را سمبل گذشتن از
مرزهای تعیین شده سکس دانسته و به آن به مثابه یک شیئی تزیینی برخورد می کردند.
جالب این جاست که چنین استدلالی اساسا از جانب زنان جوان و آزادی خواهی مطرح می شد
که هیچ اطلاعی ، نه عملی و نه تئوریک از تن فروشی نداشتند. آن ها قانون مجازات
خریداران تن را قانونی می دانند که از جانب کارکنان تأمین اجتماعی و فمینیست های
رادیکال تحمیل شده است. درحالی که تحقیقات نشان می دهد، بعد از سال های 70 نگرشی
که به تن فروشان به مثابه مجرم و یک قشر در حواشی جامعه وجود داشت، تغییر فاحشی
کرد. در این سال ها بسیاری از محققین به میان تن فروشان رفته و حتی از دلالان و
خریداران سکس نیز پرسش های زیادی به عمل آمد. قانون مربوطه نیز بعد از تحقیقات
کافی از وضعیت و شرایط تن فروشی به تصویب رسیده است.
برای خواندن مطلب یا روی تیتر آن کلیک کنیم. و یا روی اینجا
تن فروشی به روایت دیگر.
ازدواج موقت
Divorce Iranian Style - Trailer (English subtitles)
س: شما چه پاسخی به کسانی که ادعای
پیش رفته بودن دارند، می دهید که می گویند، این "حق" زن است که تن خود
را بفروشد و یک مرد نیز "حق" دارد که بدن زنی را بخرد؟
اکمان: یک استدلال احمقانه! اگر در یک جامعه
هر کس هرکاری که می خواهد، اجازه انجامش را داشته باشد که دیگر نمی توان به آن نام
جامعه داد.
بهتر است که ابتدا تن فروشی را تحلیل کنیم. بیایید برای یک
لحظه قاچاق زنان، تجاوز وقتل های رو به افزایش را کنار گذاشته و ببینیم که در
پدیده تن فروشی چه اتفاقی میان دو انسان می افتد. یک نفر تقاضای سکس دارد،
طرف دیگر تمایلی به سکس ندارد، اما به دلایلی مجبور به انجام آن است. چرا که اگر
دو طرف تمایل به انجام سکس داشته باشند، دیگر نیازی به تن فروشی و پرداخت وجه
نیست. بنابراین نابرابری در تمایل به سکس فاکتور اولیه در بررسی تن فروشی است.
تن فروشی سیستم هیرارشی یک جامعه طبقاتی را به وضوح منعکس
می کند. یک طرف تصمیم می گیرد، طرف دیگر باید آن را اجراء کند.
س: در کتابتان ادعا می کنید که چپ ها و
راست ها در امر تن فروشی به اتحاد می رسند.
اکمان: بله، در سمت راست، نئولیبرال ها هستند
که معتقد به بازار آزاد بوده و همه چیز را با همین ایده سازمان می دهند. چپ های
پست مدرن نیز هیچ حد و مرزی را نمی پذیرند و آن را آزادی می نامند. آن ها معتقدند
زنان فرودست با تن فروشی، قدرت خود را به دست آورده و دیگر "قربانی"
نیستند.
س: شما معتقدید که در این بحث جایگاه
قربانی حذف شده است.
اکمان: واقعیت این است که هم اکنون به
کاربردن لغت قربانی تبدیل به تابو شده است. قربانی بودن انسان را شرمنده می کند و
بدترین حادثه ای است که می تواند اتفاق بیافتد. به همین دلیل دیگر کسی نمی خواهد
قربانی باشد و قربانی نامیده شود. در امر تن فروشی نیز قربانی کنار رفته و مطرح می
شود که زنان خود سوژه عمل خود هستند. نئولیبرال ها نیز معتقدند، همه چیز در تصمیم
آزادانه انسان ها نهفته است.
اما در واقعیت این مفهوم "سوژه" نیست که در مقابل
"قربانی" به کار می رود، بلکه مفهوم "مجرم" است که در این بحث
به فراموشی سپرده می شود. ببینید، وقتی که کسی قربانی نباشد، دیگر کسی مجرم نیز به
حساب نمی آید. اگر در تن فروشی، قربانی نداریم، بنابراین به دنبال مجرم نیز نباید
بگردیم و کسی مسئولیت خریدن زنان را به عهده نمی گیرد. این خود زنان هستند که
"سوژه" بوده و با "تصمیم آزادانه" خود تن خود را می فروشند.
جالب این جاست که حتی در رابطه با کودکانی که در تایلند به مردان فروخته می شوند،
گفته می شود که آن ها آن چنان خود را با یک استراتژی بقا تطبیق داده اند که دیگر
نمی توان به آنان قربانی گفت!!!!!
س: دربسیاری از کشورهای اروپایی بحث مهمی
درباره تن فروشی درگرفته است و آن را نقض منزلت انسانی دانسته اند که به یک رابطه
قدرت مدارانه میان زن و مرد منتهی می شود. چرا در کشور آلمان این بحث در جهت عکس
آن پیش رفته است؟
اکمان: من با بسیاری از زنان آلمانی در این
رابطه صحبت کرده و متوجه شده ام که آن ها با چه شور و احساسی از تن فروشی دفاع می
کنند. شاید یکی از دلایلش این باشد که کشور آلمان در واقع بسیار محافظه کارتر از
سایر کشورهای اروپایی به شمار می رود، در نتیجه مخالفین محافظه کاری نیز در این
کشور فعال تر می شوند و تلاش می کنند خود را در رابطه با تن فروشی از زمره کشورهای
کنسرواتیو دور کنند.
در آلمان استدلال می شود که با آزادی تن فروشی، زنان نیز به
آزادی بیشتری دست خواهند یافت، در حالی که این روند در واقعیت در جهت عکس
پیش می رود. آن جا که تن فروشی آزادانه انجام می شود، مردانی که دارای خانواده
هستند، تلاش می کنند که همسران خود را هر چه دورتر از این فضا نگاه دارند. برای
مثال خرید سکس در کوبا برای مردان کوبایی ممنوع است ، اما توریست ها برای خریداری
تن زنان به کوبا می روند. در نتیجه زنان کوبایی به طور عام بسیار محدود بوده و حتی
تماس بامردان خارجی را نیز به مثابه مهر تن فروشی بر خود احساس می کنند. درواقع می
توان این معادله را چنین گفت: هرچه تن فروشی بیشتر باشد، زنان آزادی کمتری برای
رفتار آزادانه خود می یابند. تن فروشی بیشتر، فناتیسم و بنیادگرایی بیشتر!
س: از قدیم گفته اند، جایی که روسپیان
هستند، می بایست الزاما مقدسین هم باشند.
اکمان: بسیار جالب است که این امر را در
تاریخ بررسی کنیم. صد سال پیش به خاطر دفاع از تن فروشی استدلال می شد که تن فروشی
برای حفظ خانواده لازم است. مردم معتقد بودند، مردی که نتواند به روسپی خانه برود،
نمی تواند در خانواده اش دوام بیاورد و دچار رفتار وحشی و غیرقابل پیش بینی شده و
جامعه را بر هم می ریزد. اما زمانی که مرد به روسپی خانه می رود، آرام و متعادل به
خانواده خود برمی گردد. صد سال پیش تن فروشی را به مثابه نجات خانواده استدلال می
کردند و امروزه در هماهنگی با روح زمانه، حمایت از تن فروشی با هدف ترکاندن
پوسته خشک خانواده امروزی استدلال می شود.
س: هم اکنون در آلمان بحثی در جریان است
که می بایست بر قانون مربوط به تن فروشی کنترل بیشتر انجام گیرد. برای مثال، زنان
تن فروش می بایست ثبت نام شوند، حق نظارت بر فاحشه خانه ها به پلیس داده شود و هم
چنین فاحشه خانه ها می بایست مدرک قابل قبول ارائه دهند. نظر شما در رابطه با این
رفرم ها چیست؟
اکمان: این همان اشتباهی ست که صد سال پیش
نیز انجام شد. این رفرم تأیید می کند که ما به تن فروشی نیاز داریم، اما آن
راکنترل می کنیم. تن فروشی بد را از تن فروشی خوب جدا می کنیم و این پدیده را تمیز
و منظم تحویل جامعه می دهیم. د رگذشته همین اشتباه باعث به وجود آمدن بازار برده
داری شد. دختران و زنان از کشورهای فقیر برای یافتن کار به کشورهای صنعتی آمده و
به محض ورود در ایستگاه های قطار توسط دلالان انسان شکار شده و مستقیم به فاحشه
خانه ها برده شدند. تو گویی میزان تقاضا آن چنان بالا رفته بود که زنانی که مشغول
به تن فروشی بودند، کفایت نمی کردند. امروزه دقیقا همان شرایط برقرار است. واقعیت
این است که هیچ گاه نمی توان تن فروشی را از قاچاق انسان و دلالی جدا کرد. زیرا
همواره تعداد زنانی که با اختیار خود به تن فروشی می پردازند، از میزان تقاضا
بسیار پایین تر است. بنابراین می بایست زنانی را یافت و آن ها را مجبور به تن فروشی
کرد. تنها فاکتوری که می تواند در مقابل تن فروشی عمل کند، این است که تقاضا رادر
این زمینه کم کنیم و در نهایت از بین ببریم.
س: آیا سوئد در این امر موفق است؟
اکمان: تعداد مردانی که در سوئد خریدار سکس
هستند، به وضوح پایین آمده است. آمار نشان می دهد، میزان یک- هشتم یه یک – دوازدهم
رسیده است. این که خریدن سکس غیرقانونی است، تأثیر بالایی روی مردان "خانواده
دار" گذاشته است. مردانی که مایل نیستند مجرم شناخته شوند و خود را از پدیده
تن فروشی دور کرده اند.
س: آیا این قانون توانسته است به مردان
نشان دهد که چرا نباید سکس را خریداری کنند؟
اکمان: در شرایطی که به طور مداوم مقالاتی در
روزنامه ها به چشم می خورد که از وضعیت زنان تن فروش و قاچاق دختران گزارش می
دهند، طبیعتا این امر تأثیر خود را در جامعه می گذارد. مردانی هستند که می گویند،
"اگر تن فروشی چنین است، من نمی خواهم نقشی در آن داشته باشم."
اما در آلمان وقتی یک مرد که مشروب هم خورده باشد و وارد
خیابانی که کلوب های سکس با چراغ های روشن و دعوت کننده وجود دارند، می شود و
قانون نیز آن را منع نکرده، بسیار راحت به این دعوت تمکین کرده و وارد کلوب می
شود.
درواقع می توان گفت، استرتژی کاپیتالیسم با صنعت تن فروشی
مردان رانیز قربانی خود می کند.
س: تقابل شما با تن فروش چه عکس العملی
در سوئد برانگیخته است؟
اکمان: بسیار مثبت. در واقع زنانی که از تن
فروشی دفاع می کنند، فاقد فاکت هستند. آن ها تلاش می کنند تن فروشی را با
زندگی مدرن هماهنگ سازند. سکس، کار، انتخاب آزادانه، عدم وابستگی و قوی بودن،
استدلال هایی هستند که این زنان مطرح می کنند. و می خواهتد مخالفین تن فروشی
را با مارک هایی مانند، دشمنان سکس، فمینیست های رادیکال، مذهبی، خجالتی،
خشکه مقدس و غیره از میدان بدر کنند. آن ها ادعا می کنند که خشونت علیه تن
فروشان بسیار بیشتر شده و تاکنون نیز فاکتی ارائه نداده اند.
اماباید به اینان گفت، آیا مگر کسی غیر از خریداران سکس این
خشونت را بر زنان روا می دارند؟ پس چرا نباید این بانیان خشونت را مجازات کرد و
مانع شد که زنان را بخرند؟
س: آیا میان سیاست مداران در سوئد کسی
هست که بخواهد قانون ممنوعیت خریداری سکس را نرم تر و ملایم تر کند؟
اکمان: خیر. هم اکنون متمم جدیدی این قانون
را قاطع تر کرده است. کسی که سکس را از دختران نوجوان و یا قربانیان قاچاق بخرد،
نه تنها جریمه نقدی، بلکه به زندان محکوم می شود. این قانون حامیان زیادی در مجلس
دارد. در میان دستگاه پلیس نیز تحولات فکری و عملی قابل توجهی به وجود آمده است.
ابتدا پلیس نمی توانست متوجه شود که چرا خریداران سکس باید مجازات شوند. درواقع از
نظر پلیس، یک خریدار سکس با کسی که اتوموبیلش را در جای ممنوع پارک کرده، قابل
مقایسه بود. آن ها می گفتند، "این که جنایت نیست" ! اما اکنون دستگاه
پلیس نیز بعد از دوره های آموزشی در این رابطه به آگاهی بیشتری رسیده است و حمایت
فعال از اجرای قانون می کند. آن ها روزانه شاهد فاجعه ای هستند که بر زنان می رود.
هم اکنون کشورهای نروژ و ایسلند قوانینی مشابه سوئد
به تصویب رسانده اند. در فرانسه و فنلاند نیز بحث های جدی در جریان است.
هلند
هلند نیز متوجه شده است که آزادی مطلق در این زمینه
مشکلاتی به همراه آورده است. در کشورهلند با 17 میلیون جمعیت، حدود 30 هزار
زن تن فروش وجود دارد و سالانه 200هزار نفر از سراسر جهان برای خرید سکس به هلند
می روند. تن فروشی در هلند در سال 2000 آزاد اعلام شد. با این تصور که شاید به این
ترتیب بتوان راحت تر با دلالان و قاچاق انسان مبارزه کرد. اکنون بعد از 12
سال روشن شده است که این امر حقیقت ندارد. به ویژه با ممنوعیت خرید وفروش تن در
کشورهای اسکاندیناوی و باز شدن مرزهای کشورهای اروپایی، هلند منطقه مناسبی برای
قاچاق چیان انسان شده است. از هر 5 زن تن فروش 4 نفر از خارج به هلند می آیند.
بنابر قضاوت پلیس، 50 تا 90 درصد زنان مجبور به فروش تن خود هستند و بسیاری از
آنان دختران نوجوان می باشند.
اکنون بحث محدود کردن آزادی خرید و فروش تن زنان در هلند
آغاز شده است. قرار است سن تن فروشی از 18به 21 بالا رود و آن هایی که سکس را از
زنانی با اقامت غیرقانونی خریداری می کنند، مجازات می شوند. درعوض اگر این زنان
دلالان خود را معرفی کنند، مورد حمایت قرار گرفته و قادر به گرفتن اقامت قانونی می
شوند. قرار است تا سال 2013 محلات مخصوص تن فروشان که باچراغ های قرمز مشخص هستند،
به نصف رسانده شوند. http://lalehhoseynpour.wordpress.com/
(*) نشریه "اما" شماره 305
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر