در رابطه با مرحله دوم « ایران تریبونال» یاسمین میظر
HOPI- Iran Tribunal
مطلب مرتبط
مطلب مرتبط
سخنی با حزب م ل م و کمونيستهای انقلابی / کامران کارگر
.........
اين حزب عنقريب به دروغ ديگری متوصل شده است که گويا "حضور عده ای از منسوبين به
خانواده های شهدای اتحاديه كمونيستهای ايران در اين دادگاه اساسا به ابتكار شخصی
خودشان بود و حزب (م ل م) هم مخالفتی با آن نداشت. به يک کلام، حزب (م ل م) در هيچ
مقطع از تشکيل و تکامل كارزار ايران تريبونال در آن شرکت نداشته و در زحمات و
خدماتش سهمی برعهده نداشته است. با اين وصف خود را موظف دانست که در مقابل حملات
نارفيقانه به كارزار ايران تريبونال و جواب های ناروائی که از درون ايران تريبونال
به مخالفين داده شد، موضع گيری کند." ......
آنوقت اين حزب بايد بگويد اگر واقعا در کارزار ايران تريبونال دخالت و
شرکت سياسی و تشکيلاتی نداشته است، و "حضور عده ای از منسوبين به خانوه های
شهدای اتحاديه کمونيستهای ايران" فقط با ابتکار شخصی و نه با برنامه و تحت
برنامه اين حزب صورت گرفته است، چگونه می شود که در مرحله دوم در لاهه، حضور نوال محسن، همسر رفيق جانباخته حسين تاجمير رياحي،
بدون تاييد و مشارکت سياسی اين حزب برای شهادت دادن، فراهم شده باشد؟ در اين مورد
چه ادعای کذبی را حاضر نموده ايد که به اطلاع عموم برسانيد!
حزب م ل م بايد پاسخ دهد که ارتباطش با فراهم کردن شرکت
وکيل مترقی آمريکايی خانم مارگارت کنستلر دختر ويليام کنستلر( وکيل مترقی و
راديکال دهه 60 و 70 در آمريکا) در دادگاه لاهه چيست؟
اگر واقعا همانگونه که حزب م ل م ادعا می کند که هيچ
دخالتی به لحاظ سياسی و تشکيلاتی در پيشبرد کارزار ايران تربيونال از آغاز تا کنون
نداشته است، چرا چنين وکيلی را به شرکت در کارزار ايران تريبونال دعوت کرده است؟برای خواندن کل مقاله در منبع روی تیتر آن کلیک کنیم.
برای خواندن مقاله بالا در آرشیو اینجا را کلیک کنیم.
کامنتهایی به مقاله:
رزا: نوال محسن خانمی است عرب که زبان فارسی آموخته و از زمان مبارزات مشترک گروه فلسطین با ازدواج و همسری با حسین ریاحی به ایران آمد.
رزا: نوال محسن خانمی است عرب که زبان فارسی آموخته و از زمان مبارزات مشترک گروه فلسطین با ازدواج و همسری با حسین ریاحی به ایران آمد.
ایشان (نوال محسن) در دادگاه
اعلام کردند که فیلم محاکمه همسرشان را شخصی به تازگی از ایران برایشان آورده و
اگر دادگاه نسخه ای را کپی کند، ایشان فیلم را تقدیم دادگاه میکنند!
راستش از آنجا که حتی اکنون هم کسی نمیتواند فیلم دادگاههای تلویزیونی توابین را
از صدا و سیما بگیرد و بازخواست میشود، مگر اینکه در چهره محقق و از خودی های رژیم
باشد. ادعای ایشان عجیب بود!
از آنجایی که من چند وقت پیش کلیپی تهیه کردم و بخش نه چندان کوتاهش محاکمه مائویستها در تلویزیون ایران بود، احتمالا گروه مائویستهای شوهر این خانم، این فیلم کوتاه را از کلیپ من کات کرده و برای حضور و بهانه حضور ایشان در پر رونق کردن دادگاه نمایشی در اختیارشان قرار داده است.
من خود این فیلم را در آرشیو آنلاین تلویزیون خارجی یافتم.
البته از آنجا که اغلب سوالهای دادگاه از شاهدین بروی اینکه دادگاه رفتید یا بدون دادگاه و حکم زندان کشیدید. جالب بود که ایشان فیلم دادگاه تلویزیونی شوهرش را بعنوان سند ارائه دادند. چون دادگاه اینها دادگاه توابین بوده و مانند مثلا گلسرخی در این فیلم اصولا نه اعتراض به شکنجه است و نه اینها سر موضعی بودند و معلوم نیست دلیل ارائه این فیلم به دادگاه تریبونال اصولا چه بوده؟
آیا مائویستها با ارائه فیلم توابین میخواستند همان سیگنالی را بدهند که ایرج مصداقی در بی بی سی داد، که مستشارها را مارکسیستها کشتند و اینک مائویستها با ارائه فیلم توابین، سیگنال عدم دفاع از قیام آمل مد نظرشان بوده؟
فیلم مستند من
http://vimeo.com/46165311
از آنجایی که من چند وقت پیش کلیپی تهیه کردم و بخش نه چندان کوتاهش محاکمه مائویستها در تلویزیون ایران بود، احتمالا گروه مائویستهای شوهر این خانم، این فیلم کوتاه را از کلیپ من کات کرده و برای حضور و بهانه حضور ایشان در پر رونق کردن دادگاه نمایشی در اختیارشان قرار داده است.
من خود این فیلم را در آرشیو آنلاین تلویزیون خارجی یافتم.
البته از آنجا که اغلب سوالهای دادگاه از شاهدین بروی اینکه دادگاه رفتید یا بدون دادگاه و حکم زندان کشیدید. جالب بود که ایشان فیلم دادگاه تلویزیونی شوهرش را بعنوان سند ارائه دادند. چون دادگاه اینها دادگاه توابین بوده و مانند مثلا گلسرخی در این فیلم اصولا نه اعتراض به شکنجه است و نه اینها سر موضعی بودند و معلوم نیست دلیل ارائه این فیلم به دادگاه تریبونال اصولا چه بوده؟
آیا مائویستها با ارائه فیلم توابین میخواستند همان سیگنالی را بدهند که ایرج مصداقی در بی بی سی داد، که مستشارها را مارکسیستها کشتند و اینک مائویستها با ارائه فیلم توابین، سیگنال عدم دفاع از قیام آمل مد نظرشان بوده؟
فیلم مستند من
http://vimeo.com/46165311
محاکمه سران قیام آمل دقیقه
6:17
نام: سربدار
15:31 26 آذر 1391
سایت محترم"روشنگر ی"
روشنگری سایت شما یک جانبه است و کل حقیقت را بیان نمی کند . شما مقالات
افراد با نام های غیر واقعی ( البته به ظن خودشان کسی آنها را نمی شناسد)
را درج می کنید ولی مقاله یک حزب سیاسی را که یک طرف این محادله است حذف می کنید .
ممکن است بگویید به دست شما نرسیده برای همین من برای اطمینان لینک این نقد را که
به نقد نظرات شما ربط دارد در اختیارتان می گذارم.
رزا: فرق زیادی نیست بین کسانی که نطر حزبشان را تبلیغ میکنند و یا به هواداری از
حزبشان کامنت میگذارند. آنان فرمان را اجرا میکنند!
از نظر فرد حزبی، بقیه فعالیتها ارزش گذاری منفی دارد. یا زائد است و یا از روی فردگرایی، مطرح شدن و خودنمایی! یا از روی بیکاری و ...
"آشنا" که برای من خط فکریش بسیار آشنا است، کامنتش را با ارزش، کار حزبی و سیاسی اش میداند و نوشته:خوب یک سری افراد هم هستند که معمولا کاری جز گشتن در اینترنت ندارند و صبح تاشب زیر این مقاله و آن مقاله می نویسند تا شاید بدین گونه کسی فکر کند که اینها هم هستند.
رزا: بعضی ها هم اطلاعیه پشت اطلاعیه میدهند، که یعنی هستند!
مسئله اصلی اما شرکت افراد مائویست و مشخص از حزب هستند که همکاری در تریبونال را قبول داشته و همچنین حزبی که مشخصا از همان ابتدا از شرکت افرادش در تریبونال پشیبانی کرد.
اما حال که گندش در آمده، حزب مینویسد، شرکت افراد در تریبونال، شهادتشان و همکاریشان کاملا فردی (تصمیم شخصی) بوده است!
نویسنده مقاله بالا نوشته که حمایت حزب مائویستی حتی تا بدانجا پیش رفته که برای تریبونال، وکیل حقوقی جلب و معرفی کرد.
من هم نوشتم همسر رهبر تشکیلات چگونه در دادگاه لاهه و نه از همان ابتدا در لندن، در دادگاه حاضر شد، برای تقدیم فیلمی از دادگاه توابیت رهبری تشکیلات توسط همسرش!؟
فیلمی که بدلیل توبه تلویزیونی اصولا افشاگری علیه رژیم ندارد. این همسر رهبری چرا فیلمی را که مدتی است در اینترنت منتشر شده است را تحویل دادگاه داده و حتی اعلام میکند، که فیلم دادگاه تلویزیونی شوهرش را بتازگی فردی از ایران برایش آورده؟!
از آنجایی که این فیلم دادگاه تلویزیونی رژیم اصولا از همان ابتدا به نفع رژیم تهیه شد.
آیا سربدار کنونی قیام آمل را قبول دارد؟ اگر دارد، چرا از آن در دادگاههای بورژوازی حمایت نمیکند و فیلم توابان اش را تقدیم دادگاه کرده است؟
اگر در فیلم مستند رژیم حتی یک نفر مانند گلسرخی از شکنجه ای که برش رفته سخنی گفته بود، دلیل تقدیم این فیلم را به حساب افشاگری اش میگذاشتیم. اما این فیلم اینگونه نبوده.
فکر میکنم خود افرادی که در این حزب فعال میباشند، ابتدا بایست توجیه شوند. وقتی مقالات و اطلاعیه هایتان استدلال ندارند و "خودی" هایتان را راضی نکرده و اینان مجبورند با اسامی یکبار مصرف مقاله بدهند، انتظار دارید دهان دیگران نیز بسته شود؟
ابتدا به رفقای خود تریبون دهید که در همان وبسایت رسمی تان بتوانند نظراتشان را بنویسند، مقالاتشان را درج کنند.
اما تریبون ندادید و اینها مقالاتشان را به روشنگری فرستادند. اینجا هم درج شد. حالا شما اینجا هم به سرکوب پرداختید که چه شود؟
در حزبی که حتی یک اطلاعیه اش بدون امضای رهبری پابلیش نشده، ادعا دارید که شرکت افرادتان در تریبونال شخصی بوده است! اگر اینهمه آزادی حزبی دارید، چرا همین مقاله کامران کارگر را در وبسایت خودتان به بحث نمیگذارید؟
بجای توهین به کامنت گذاران اینجا، بیایید یکبار هم که شده یک ستون در همان وبسایت سربدارتان باز کنید: مقالات دیگر. ...
تازه به اینجا هم لشکر میکشید و با متلک و توهین سعی در بستن دهان دارید؟!
از نظر فرد حزبی، بقیه فعالیتها ارزش گذاری منفی دارد. یا زائد است و یا از روی فردگرایی، مطرح شدن و خودنمایی! یا از روی بیکاری و ...
"آشنا" که برای من خط فکریش بسیار آشنا است، کامنتش را با ارزش، کار حزبی و سیاسی اش میداند و نوشته:خوب یک سری افراد هم هستند که معمولا کاری جز گشتن در اینترنت ندارند و صبح تاشب زیر این مقاله و آن مقاله می نویسند تا شاید بدین گونه کسی فکر کند که اینها هم هستند.
رزا: بعضی ها هم اطلاعیه پشت اطلاعیه میدهند، که یعنی هستند!
مسئله اصلی اما شرکت افراد مائویست و مشخص از حزب هستند که همکاری در تریبونال را قبول داشته و همچنین حزبی که مشخصا از همان ابتدا از شرکت افرادش در تریبونال پشیبانی کرد.
اما حال که گندش در آمده، حزب مینویسد، شرکت افراد در تریبونال، شهادتشان و همکاریشان کاملا فردی (تصمیم شخصی) بوده است!
نویسنده مقاله بالا نوشته که حمایت حزب مائویستی حتی تا بدانجا پیش رفته که برای تریبونال، وکیل حقوقی جلب و معرفی کرد.
من هم نوشتم همسر رهبر تشکیلات چگونه در دادگاه لاهه و نه از همان ابتدا در لندن، در دادگاه حاضر شد، برای تقدیم فیلمی از دادگاه توابیت رهبری تشکیلات توسط همسرش!؟
فیلمی که بدلیل توبه تلویزیونی اصولا افشاگری علیه رژیم ندارد. این همسر رهبری چرا فیلمی را که مدتی است در اینترنت منتشر شده است را تحویل دادگاه داده و حتی اعلام میکند، که فیلم دادگاه تلویزیونی شوهرش را بتازگی فردی از ایران برایش آورده؟!
از آنجایی که این فیلم دادگاه تلویزیونی رژیم اصولا از همان ابتدا به نفع رژیم تهیه شد.
آیا سربدار کنونی قیام آمل را قبول دارد؟ اگر دارد، چرا از آن در دادگاههای بورژوازی حمایت نمیکند و فیلم توابان اش را تقدیم دادگاه کرده است؟
اگر در فیلم مستند رژیم حتی یک نفر مانند گلسرخی از شکنجه ای که برش رفته سخنی گفته بود، دلیل تقدیم این فیلم را به حساب افشاگری اش میگذاشتیم. اما این فیلم اینگونه نبوده.
فکر میکنم خود افرادی که در این حزب فعال میباشند، ابتدا بایست توجیه شوند. وقتی مقالات و اطلاعیه هایتان استدلال ندارند و "خودی" هایتان را راضی نکرده و اینان مجبورند با اسامی یکبار مصرف مقاله بدهند، انتظار دارید دهان دیگران نیز بسته شود؟
ابتدا به رفقای خود تریبون دهید که در همان وبسایت رسمی تان بتوانند نظراتشان را بنویسند، مقالاتشان را درج کنند.
اما تریبون ندادید و اینها مقالاتشان را به روشنگری فرستادند. اینجا هم درج شد. حالا شما اینجا هم به سرکوب پرداختید که چه شود؟
در حزبی که حتی یک اطلاعیه اش بدون امضای رهبری پابلیش نشده، ادعا دارید که شرکت افرادتان در تریبونال شخصی بوده است! اگر اینهمه آزادی حزبی دارید، چرا همین مقاله کامران کارگر را در وبسایت خودتان به بحث نمیگذارید؟
بجای توهین به کامنت گذاران اینجا، بیایید یکبار هم که شده یک ستون در همان وبسایت سربدارتان باز کنید: مقالات دیگر. ...
تازه به اینجا هم لشکر میکشید و با متلک و توهین سعی در بستن دهان دارید؟!
کامران کارگر
هم
اکنون بيش از يک ماه و نيم است که برخی جرياناتی که در کارزار ايران تريبونال شرکت
کرده اند، دل خويش به سراب تغيير حکم "موقتی" ديوان لاهه همچنان خوش
کرده اند. برخی از پيام اخوان با تمنا و ريش سفيدی و چاکرم و نوکرم که آبروی رفته
مان را باز گردان، تقاضای تغيير حکم "موقتی" را می کنند. از آنها تمنا و
از اخوان ها جواب سر بالا و نه شنيدن و اينکه "تغيير نمی دهيم و اصلاح هم نمی
کنيم"، همينه که هست. چشمتان کور می خواستيد نگذاريد من پروفسور بوژا مسلک از
اول سوارتان شوم! از پروفسور اخوان تاکيد بر اينکه راهکار من چيزی به غير از
"پرهيز از خشونت" نبوده و نيست و حکم ديوان لاهه مان بر چنان سياست قرار
دارد! شما که با سياست "پرهيز از خشونت" من و همکارانم اقای موريس کاپيتورن
و جان کوپر ابتدا اشنا بوديد. چرا توقع بيجا داريد که زير اعتقادات سياسی مان
بزنيم و مهر ابطال به حکم "موقتی" بدهيم. اما برخی جريانات شرکت کننده
در تريبونال متوهمانه فکر ميکنند با مذاکرات پنهاني، و فشار از پايين توسط شهادت
دهنگان در مرحله اول و دوم ايران تريبونال، می توانند که حکم ديوان لاهه را تغيير
دهند. غافل از آنکه اکثريت شهادت دهندگان اين کارزار خود از ديدگاه "پرهيز از
خشونت" سالهاست جانبداری می کنند و با مراکزی متشکل از "چپ" های
سابق زندانی حکومت جمهوری اسلامی که سالهاست به استادان ليبرال بورژوای طرفدار
حقوق بشر و مدافع پرهيز از خشونت کنونی دانشگاه های اروپا و آمريکا تبديل گشته اند
و برخی از آنها تزهای دکترای فارغ التحصيليشان را در خصوص "قتل های زندانيان
سياسی دهه 60 توسط جمهوری اسلامی و کشتار 67" در انطباق با سياست "پرهيز
از خشونت" نظام سرمايه داری جهانی نوشته اند، مرتبط هستند. چنان مراکزی از
"چپ" های سابق ( کاظم علمداری استاد جامعه شناسی دانشگاه ايالتی
کاليفرنيا، شکوفه سخی1 و الهه امانی) به سياست پرهيز از خشونت در انطباق با منشور
جهانی حقوق بشر امپرياليسم اعتقاد راسخ دارند. همين ها هستند که امروز در ميان عده
ی کثيری از شهادت دهندگان کارزار ايران تريبونال از مقبولت سياسی برخوردارند.
تعداد قليلی از آکادمسين ها که حامل فکری مارکسيست انقلابی در جنبش کمونيستی می باشند، کار فکری و آموزش های آکادميک شان را آگاهانه در خدمت به طبقه تهيدست و فقير جامعه و رهايی بشريت قرار می دهند. اين دسته اساسا بطور مستقل و جدای از تمامی سازمان ها و احزاب سياسی ايران به تحقيقات و فعاليت انقلابی مفيد می پردازند.
جنبش منتسب به چپ و کمونيستی ايران در جا انداختن نظرات تعداد کثيری از اساتيد و پروفسورهای بورژوازی و ليبرال طرفدار نظم حاکم امپرياليستی ظرف يک دهه گذشته لطمات شديدی به جنبش انقلابی کمونيستی وارد ساخته است. آنها با پايين آوردن چشم انداز و دورنمای جنبش کمونيستي، ميدان را به ديدگاهی سپردند، که يا با محکوم کردن قهر انقلابی توده ای و اعتقاد به پرهيز از خشونت می توان به "دمکراسی برای همه" و ايرانی "دمکراتيک" دست يافت، و يا با عمده کردن يک جانبه خشونت عليه زنان ايران، بطور غير مستقيم از "پرهيز از خشونت" صحبت ميکنند. وجه مشترک ديدگاه سياسی هر دو اين جريان استادها يا اکادميسين های "تيزهوش" و پروفسورهای "محترمتر" و "لايقتر" از کمونيست های انقلابی در اين است که هر دو ريشه خشونت اعمال شده در ايران از طرف نظام ارتجاعی جمهوری اسلامی را از کل نظام سرمايه داری جهانی جدا می کنند. اين انحراف به جنبش کمونيستی انقلابی ايران به مدت بيش از يک دهه تحميل گشته است.
سازمان ها و احزاب منتسب به جنبش کمونيستی ايران ، و بخصوص آن دسته که در ايران تربيونال شرکت نموده اند، با دامن زدن به چنان انحرافی جلو ترفيع، اعتلاء و پيشروی جنبش کمونيستی ايران را سالهاست که سد کرده اند. آنها با ترويج نظرات اساتيد و پروفسورها در چپ ايران، جلو رشد سياسی و ايدئولوژيک توده های انقلابی و کمونيستها را گرفته اند. بجای اتکاء به قدرت و آگاهی توده های تحت ستم و استثمار و کمونيستهای انقلابی ميدان را به استادها و پروفسورها داده اند. و توده ها و کمونيستهای انقلابی را با چنان ترويج و ارتقای از صحنه مبارزه حذف نموده اند!
کمونيستهای انقلابی بايد نقادانه به چنان انحرافی برخورد صحيح کنند، و اين انحراف را از صفوف خود بزدايند.
در پرتو نکات مطرح شده بالا بايد به کنکاش برخوردهای غير متعارف و همچنان عصبی حزب م ل م، پرداخت. جريانی که با سر به درون ايران تربيونال شيرجه رفت و دست از پا درازتر بازگشت. از ابتدا بطور غير مستقيم مرکز اسناد حقوق بشر ايران، پروفسور اخوان را ترويج و تبليغ نمود. و الان در باتلاقی که اخوان و متحدينش برايش ساخته است دست و پا می زند، و هرچه بيشتر تلاش می کند عمق بی اصولی ش روشن می شود!
آنها اصل تشکيل نيروی سوم و مستقل از قطب ارتجاع "منسوخ" مذهبی و قطب "منسوخ" امپرياليسم جهانی (به رهبری آمريکا) را که سالهاست موعظه کرده اند را زير پا گذاشتند. چشم خود را بر نيرويی که منافع امپرياليسم جهانی ( مرکز اسناد حقوق بشر ايران به رهبری پروفسور پيام اخوان ) را در کشاکش بين آن دو قطب ارتجاعی که صحنه نظم جهانی را در برابر حرکت توده های زحمتکش تعيين می کند، بستند. گفتند اشکال ندارد با ورود به ايران تريبونال فعلا اين اصل را زير پا گذاريم.
ببينيم چگونه اخوان ها برايشان آش شله قلمکاری تهيه ديده بودند که يک من روغن رويش بود.
پروفسور اخوان و کميسيون حقيقت يابش در لاهه وظيفه رسيدگی به آن جنايات را به جمهوری اسلامی دادند! از کشورهای شورای همکاری اسلامی ( دول مرتجع عربی دست نشانده آمريکا در جليج و آفريقای شمالی مانند آل سعود) با تشکيل دادن کميسيون دائمی پيرامون "حکم کارزار" تقاضای رسيدگی به جنايات جمهوری اسلامی کردند! از دولت ها، نهادهای مدنی و و "جامعه جهانی" ( يعنی دول امپرياليستی و دول همدست ديکتاتورش در سراسر جهان) خواستند که به نقض حقوق بشر در ايران رسيدگی کند!
و حالا همين حزب با چشم بستن به چنان حقيقتی پس از بازگشت خجولانه شان از لاهه بجای پرداختن به حکم "موقتی" کارزار در لاهه، در سايت اينترنتی شان پشت نقد انتقام جويانه، سکتاريستی در مورد هيئت اجرايی راه کارگر سنگر گرفته اند، و مشغول بازی های مجازی شده اند . باز هم سنگر، باز هم شليک در اينترنت! انتقام اين حزب از راه کارگر هيچ ارتباطی با نقد علمی ماترياليسم ديالکتيک ندارد.
هيئت اجرايی راه کارگر نماينده يک کرايش راست رويزيونيستی در جنبش چپ ايران است. اما کيست که نداند نقد هيئت اجرايی راه کارگر به حزب م ل م دو ماه پيش، قبل از "دادگاه لاهه" و قبل از بيرون آمدن حکمش نوشته شده است! و هدف حزب م ل م با حزب توده خواندن هيئت اجرايی چيزی مگر وقت خريدن برای زد و بند های پنهانی و التماس و دعا کردن از اخوان ها و در عين حال دلگرمی دادن به هواداران و بخصوص آن دسته از هواداران بی تجربه اين حزب که فکر می کنند تشکل و سازمان هدف است، و نه وسيله! هوادارانی که به دستور رهبری حزب از انتقادات خويش بر مشی حاکم اين حزب در مورد دفاع و تقويت "مشی دادخواهی" کارزار کوتاه آمدند. تا شايد مواضع انحرافی اش را تغيير دهد. فکر کردند نبايد بطور علنی به مخالفت با مواضع رهبری حزب پرداخت. اين کار را بنا به درخواست رهبری تضعيف اتوريته حزبی می دانستند! غافل از آنکه اين خاموشی و کنار گذاشتن جسارت نقد هيچ کمکی به تغيير مواضع رهبری اين حزب ننمود.
حزب م ل م برای اينکه از ريزش درونی جلوگيری کند به خاطر فشار وارد آمده بر خود مجبور شده است که هوادرانش را "موظب " نمايد که "دانش خود را از مارکسيسم مرتبا بالا برند تا بتوانند در صحنه ی پيچيده ی مبارزه طبقاتی فرق مارکسيسم و رويزيونيسم را ببينند و در کنار رويزيونيست ها قرارنگيرند."! اين حزب می گويد در کنار اساتيد چپ سابق و پروفسور اخوان قرار گرفتنشان هيچ مهم نيست، ولی نبايد به اسنادی که هيئت اجرايی راه کارگر در مورد ارتباط اخوان با امپرياليستهای آمريکا و کانادا بيرون داده است، وقعی گذارند! چون هيئت اجرايی توده ای است! يعنی هواداران موظفند دانش خودشان را از رويزيونيسم هيئت اجرايی راه کارگر از همان رهبری حزب م ل م که خود در مورد ايران تريبونال و دفاعش از اخوان به راه رويزيونيسم در غلطيده است، دريافت کنند! منظور حزب م ل م از "مبارزه" با رويزيونيسم، يعنی اسنادی را که هيئت اجرايی راه کارگر در مورد پيام اخوان بيرون داده است را در ميان هودارانش بی اعتبار کند. برای همين اين حزب از هوادارانی که با اخوان مرزبندی قاطع دارند و برخی هايشان با ايران تريبونال مرزبندی دارند، می خواهد که از رويزيونيسم هيئت اجرايی فاصله بگيرند، چون مدارکی که در مورد اخوان داده است از جعبه حزب توده و ابر قدرت روسيه بيرون آمده است، پس بايد آن اسناد را ناديده بگيرند و فراموش کنند و مبادا به آن اسناد همچون خود رهبری اين حزب اتکا کنند! شتر ديدی نديدی اين حزب در مورد چنان اسنادی بسيار تاسف بار است . در واقع حزب م ل م خط قرمز خويش را يک بار ديگر بر دفاع شرمگينانه خويش از ديدگاه و راهکار امپرياليستی "مرکز اسناد حقوق بشر ايران" زير سياست سازشکارانه پرطمطراق مبارزه و مرزبندی با "رويزيونيسم" توده ای های هيئت اجرايی راه کارگر، تاکيد کرده است.
اين حزب با چنان دفاع شرمگينانه از پروفسور پيام اخوان و اساتيد سابقا چپ همنظر نزديک به اخوان، بارها گفته است که سندی دال بر پول گرفتن آقای اخوان از دول امپرياليستی نديده است! مگر نمی بينيد که پيام اخوان پروفسور حقوق است و نه سرآشپز غذای امپرياليستی در کارزار! پس مدارکی را که هيئت اجرايی در مورد ارتباط اخوان با دول امپرياليستی بيرون داده است را بايد فاقد اعتبار خواند! پيش بسوی انتقام از هيئت اجرايی و دست نوازش کشيدن بر سر اخوان و اساتيد سابقا چپ متحد اخوان در کارزار( شکوفه سخی)! حزبی که قرار بود پيشرو پرولتاريا باشد حالا در برابر احکام نهايی ديوان ايران تربيونال سکوت شرمگينانه کرده است. به جای پرداختن به و نقد ريشه ای حکم پنچ گانه ديوان به هيئت اجرايی حمله انتقامجويانه ميکند! از اوضاع آنچنان عقب مانده است و ماشين تحليلش به خاطر مخلوط شدن آب و روغن موتورش، آنچنان به روغن سوزی افتاده است، که فکر می کند کمونيستهای انقلابی دود سياهی که در هنگام حرکتش از لوله اگزوزش خارج می شود و هستی اجتماعی هواداران و جنبش کمونيستی ايران را دچار مسمويت شديد به آپورتونيسم نموده است، را نمی بينند!
اين حزب با انتخاب آگاهانه اش از سياست غالب بر ايران تربيونال و پا دادن به اساتيد و پروفسورهای دانشگاه متوهمانه فعلا تصميم گرفته است که بايد تا بيرون آمدن "حکم نهايی" و "قطعی" تريبونال توسط پروفسور پيام اخوان، خود را سرگرم بازی های اينترنتی و انتقام گيری کند.
اين کار حزب م ل م يعنی "ما" فعلا برای "فرار رو به جلو" از مخمصه و آبرو ريزی که از بابت احکام اخوانی 5 گانه دادگاه لاهه که در آن گير کرده ايم، فعلا به هيئت اجرايی بند می کنيم و از رويزيونيسم نوع روسی با مارک آبرو باخته ی توده ای بر آن زدن، يک معجون را با استفاده از واکسن ضد اسناد ارتباط اخوان و دول امپرياليستی به خورد هواداران می دهيم (واکسنه سيون!). و آنها را عليه آن مدارک واکسنه سيون می نماييم. و از هواداران می خواهيم تا آينده "نزديک" منتظر سراب باشند تا ترتيب عوض شدن آن حکم را بدهيم! آفرين بر اين حزب پيشرو. اينشاالله که حتما گربه است!
جالب اينکه که حزب م ل م مجبور به انتشار نظر خود با استفاده از شگرد درغپردازی شگرف در «منجلاب اينترنتى» است، ولی همين کار را برای مخالفين ايران تريبونال "ايجاد فضای مسموم و فرهنگ «منجلاب اينترنتى» می داند! عجبا!
اين حزب با تکرار دروغ گوبلزی از اين رقم که هيئت اجرايی گفته است "ايران تريبونال از مراکز امپرياليستی پول دريافت کرده است" فکر می کند می تواند تا ابد هواران ناراضی و شکاک خويش نسبت به دفاع شرمگينانه اش از پروژه امپرياليستی "مرکز اسناد حقوق بشر ايران" اخوان را فقط "موظف" به خواندن اين سری دروغپردازی در "منجلاب اينترنتی" سايت خود کند! حزب م ل م، از آن وحشت دارد که بلاخره هواداران بپا خيزند و بگويند: دروغ و کتمان زدن به مخالفين بس است. اين حزب فعلا نمی خواهد قبول کند که يگانه "گناه" و برخورد "عصبی" عده ای از مخالفين ايران تريبونال از جمله هيئت اجرايی اين بود که به مجرد اينکه فهميدند پيام اخوانی که قاضی القضات ايران تريبونال است از مراکز امپرياليستی سالهاست برای ورود "مرکز اسناد حقوق بشر ايران" در بازی کردن در چارچوب منافع امپراليسم جهانی پول می گيرد، به حس وظيفه کمونيستی و شرافتمندانه دست به کار افشای آن شدند. و عده ای از موافقين و شرکت کنندگان در ايران تريبونال که هستی سياسی و تشکيلاتی شان را دفاع از ايران تريبونال گذاشته بودند، را از چنان دام پروژه امپرياليستی باخبر نمودند! برخی از جريانات همچون حزب م ل م با انتخاب آگاهانه تصميم گرفتند که بر آن اسناد خط بطلان کشند! راه خود را از راديکاليسم انقلابی جدا نمودند، و وارد منجلابی شدند که بيرون آمدن از آن برايشان هزينه سنگينی دارد. مسئله اين حزب امروزه به مسئله بودن يا نبودن تبديل گشته است. گاهی مهره "شاه" پيام اخوان را در صحنه شطرنج خطرناکی که شروع کرده است، عقب و جلو می کند! و گاهی به خاطر تجربه نداشتن در ميدان بازی طبقاتی شطرنج می خواهد قوانين بازی را بطور لجوجانه و اراه گريانه زير پا گذارد و مهره "شاه" اخوان سياه رنگ خود را به عنوان هيئت اجرايی راه کارگر معرفی کند! اما واقعيت آن است که در بازی مبارزه طبقاتی شطرنجی که شروع کرده است، به خاطر عدم تجربه و آماتوری بودن، شديدا کيش شده است! اما هنوز مات نگشته است! و کماکان منتظر نيروی غيبی و کمکی است و اميد خود را بر بيرون آمدن "حکم نهايی" ديوان لاهه متفاوت با "حکم موقتی" ارتجاعی لاهه گذاشته است، اما خطر مات شدن را کاملا احساس می کند! که اخوان و کميته حقيت ياب کارزار دوباره با توپ تشر بورژوامعابانه بگويد " تغيير نمی دهيم و اصلاح هم نمی کنيم"! حزب م ل م فعلا بجای قبول اين حقيقت از گزينه انتقام گيری از هيئت اجرايی راه کارگر استفاده می کند و فعلا سر انتقام دارد. اما تا ابد نمی تواند چنين مسير رفتن به قهقرا را به پيش برد. موتوری که به روغن سوزی افتاده است احتياج دارد که بازسازی نوينی شود و موتور نوينی جايگزين آن گردد! واقعيات مبارزه طبقاتی و حقايق مرتبط با "کميسيون حقيقت ياب" کارزار بلاخره همچون پتک محکمی ضربه ای بر سر اين حزب وارد خواهد آورد. ولی اميدواريم که اين ضربه کاری و مهلک نباشد! اميدواريم که اين حزب مسير خويش را عوض کند و بر ريل جديدی تغيير مسير دهد. اين تنها با انتقاد راديکال و ريشه ای مسير فعلی که در آن ميراند ميسر است، و با سياست بازی غير مارکسيستی که فعلا اين حزب پيش گرفته است، امکان چنان امری وجود ندارد.
مشکل حزب م ل م تنها دفاعش از ايران تربيونال نيست، بلکه فراتر از آن، دفاع غير مستقميش از پروژه امپرياليستی پيام اخوان و "کميسيون حقيقت ياب" است!
اين حزب عنقريب به دروغ ديگری متوصل شده است که گويا "حضور عده ای از منسوبين به خانواده های شهدای اتحاديه كمونيستهای ايران در اين دادگاه اساسا به ابتكار شخصی خودشان بود و حزب (م ل م) هم مخالفتی با آن نداشت. به يک کلام، حزب (م ل م) در هيچ مقطع از تشکيل و تکامل كارزار ايران تريبونال در آن شرکت نداشته و در زحمات و خدماتش سهمی برعهده نداشته است. با اين وصف خود را موظف دانست که در مقابل حملات نارفيقانه به كارزار ايران تريبونال و جواب های ناروائی که از درون ايران تريبونال به مخالفين داده شد، موضع گيری کند."
موضع گيری اين حزب در رد "جواب های ناروائی که از درون ايران تريبونال به مخالفين داده شد" يک ادعای کاذب است. و مخالفين اصولی ايران تريبونال در هيچ مقطعی چنين "دفاعی" را نديده اند!
مخالفين کارزار به آن چنان "دفاعی" از طرف اين حزب هيچ احتياجی ندارند. دوستان حزب م ل م لطفا خود را به منتقدين اصولی کارزار نچسبانيد. با هزاران کيلو چسب محکم اين جسبيدن کارائی ندارد. منتقدين هر چه ديده اند دفاع محکم و تقويت ايران تريبونال و دفاع شرمگينانه از "اسناد حقوق بشر ايران" از طرف حزب م ل م بوده است. منتقدين ديده اند و درک کرده اند که شما در کنار "مرکز اسناد خقوق بشر ايران"، "حزب کمونيست کارگری ايران"، حزب اتحاد کمونيست کارگری ( که به تازگی با عده ای از منشعبين از "حزب حکمتيست" وحدت نموده ند)، سازمان مجاهدين و عوامل جاسوس امپرياليتش و سازمان اقليت، بدون مرزبندی با ديدگاه سياسی رفرميستی و ضد انقلابی آنها، در کارزار شرکت کرده ايد. لطفا مرز خود را با ديدگاه های اين جريانات رفرميسم ضد انقلابی و رويزيونيسم برای جنبش انقلابی کمونيستی ايران روشن کنيد! و روشن کنيد اختلاف ديدگاه حزب م ل م با آن جريانات مهلک و مسموم به آپوتوتونيسم رويزيونيستی بر سر سياست شرکت در ايرن تريبونال چيست!
ما از اين حزب می خواهيم که لطفا از چنين ادعاهای کاذبی (رد "جواب های ناروائی که از درون ايران تريبونال به مخالفين داده شد"!) برای وسوسه کردن مخالفين کمونيست انقلابی و راديکال ايران تريبونال دست بردارد. اعتبار و شرافت سياسی ما را با چنان ادعای ناروا و کذبی به زير سوال نبرد. و به جای آن به بازبينی ريشه ای کارکرد و مشی انحرافی اش در قبال کارزار و برخوردهای ناروا به منتقدين خويش و ايران تريبونال ظرف يک سال گذشته بپردازد. تا زمانی که چنان نکرديد و مسير خود را تغيير نداده ايد، اصلا نمی توان چنين ادعای شما را جدی گرفت.
مشکل اين حزب اين است که با بيرون آمدن گند "حکم موقت" ارتجاعی دادگاه لاهه، فورا وقت را غيمنت شمرده است که با زنده کردن ياد حزب توده و ارتباط رويزيونسيم روسی با هيئت اجرايي، خيلی آهسته و بدون سرو صدا از صحنه "تقويت" و دفاع از ايران تريبونال خارج شود. بقول دوستان بی سرو صدا فلنگ را ببندد. و در لابلای "نقد" انتقام جويانه اش از هيئت اجرايی راه کارگر، مجبور به اين اعلام موضع شود که "حضور عده ای از منسوبين به خانواده های شهدای اتحاديه كمونيستهای ايران در اين دادگاه اساسا به ابتكار شخصی خودشان بود و حزب (م ل م) هم مخالفتی با آن نداشت." جالب است که در اين مورد هم خيلی سعی می کند که موضعی بگيرد که نه سيخ بسوزد و نه کباب! نه "منسوبين" حرف شنو و جان برکفش را ناراحت کند و هم از مسوليت شرکت سياسی و تشکيلاتی خود در کارزار برای "تقويت" آن شانه خالی کند!
آنوقت اين حزب بايد بگويد اگر واقعا در کارزار ايران تريبونال دخالت و شرکت سياسی و تشکيلاتی نداشته است، و "حضور عده ای از منسوبين به خانوه های شهدای اتحاديه کمونيستهای ايران" فقط با ابتکار شخصی و نه با برنامه و تحت برنامه اين حزب صورت گرفته است، چگونه می شود که در مرحله دوم در لاهه، حضور نوال محسن، همسر رفيق جانباخته حسين تاجمير رياحي، بدون تاييد و مشارکت سياسی اين حزب برای شهادت دادن، فراهم شده باشد؟ در اين مورد چه ادعای کذبی را حاضر نموده ايد که به اطلاع عموم برسانيد!
حزب م ل م بايد پاسخ دهد که ارتباطش با فراهم کردن شرکت وکيل مترقی آمريکايی خانم مارگارت کنستلر دختر ويليام کنستلر( وکيل مترقی و راديکال دهه 60 و 70 در آمريکا) در دادگاه لاهه چيست؟
اگر واقعا همانگونه که حزب م ل م ادعا می کند که هيچ دخالتی به لحاظ سياسی و تشکيلاتی در پيشبرد کارزار ايران تربيونال از آغاز تا کنون نداشته است، چرا چنين وکيلی را به شرکت در کارزار ايران تريبونال دعوت کرده است؟
دوستان! شما مشروعيت خود را به عنوان يک حزب "جدی پيشرو" با شرکت در اين کارزار، ادعاهای کذب، دفاع شرمگينانه تان از پيام اخوان و "کميسيون حقيقت ياب" به عنوان جريانی که اهداف امپرياليسم جهانی را در اين دادخواهی در تقابل با جمهوری اسلامی به مرجله اجرا می گذارند، تا حد زيادی از دست داده ايد! حداقل شجاع باشيد و نسبت به شرکت سياسی و تشکيلاتی تان در کارزار مسئوليت به عهده بگيريد. در غير اينصورت هيچ گزينه ديگری در جلو شما قرار ندارد.
بدترين قسمت اين ماجرا آنجاست که معلوم نيست فرجام بدترين پرده ی نهايی اين ماجرا کجاست!
آنچه مسلم اين است که پيام اخوان توپ را به ميدان "کارزار" و تشکيلات هايی که در ايران تريبونال شرکت سياسی و تشکيلاتی کرده اند، انداخته است! و حزب م ل م سرانجام در زمانی مشخص و نه چندان دور، بايد آگاهانه تصميم بگيرد که آيا از اين "روند دادخواهی" کماکان دفاع می کنند و همچنان می خواهد آنرا "تقويت" کنند يا نه!
کامران کارگر
سرنگون باد نظام امپرياليسم جهانی و حکومت جمهوری اسلامی
برقرار باد سوسياليسم و حکومت کارگری
12-12-2012
پاورقی
1- برای اشنايی با نظرات "پرهيز از خشونت" خانم شکوفه سخی به نوشته "آزادی از پرچم/ شكوفه سخی" مراجعه کنيد:
ايشان معتقدند، " اين وظيفه ی اخلاقی و تاريخی تمام ايرانيان مقيم خارج از کشور است که از بازتوليد فرهنگ خشونت و خفقان، فرهنگ تک صدايی جلوگيری کنيم، آن را آگاهانه نقد کنيم و به چالش بکشيم."
http://www.shahrvand.com/archives/3813
تعداد قليلی از آکادمسين ها که حامل فکری مارکسيست انقلابی در جنبش کمونيستی می باشند، کار فکری و آموزش های آکادميک شان را آگاهانه در خدمت به طبقه تهيدست و فقير جامعه و رهايی بشريت قرار می دهند. اين دسته اساسا بطور مستقل و جدای از تمامی سازمان ها و احزاب سياسی ايران به تحقيقات و فعاليت انقلابی مفيد می پردازند.
جنبش منتسب به چپ و کمونيستی ايران در جا انداختن نظرات تعداد کثيری از اساتيد و پروفسورهای بورژوازی و ليبرال طرفدار نظم حاکم امپرياليستی ظرف يک دهه گذشته لطمات شديدی به جنبش انقلابی کمونيستی وارد ساخته است. آنها با پايين آوردن چشم انداز و دورنمای جنبش کمونيستي، ميدان را به ديدگاهی سپردند، که يا با محکوم کردن قهر انقلابی توده ای و اعتقاد به پرهيز از خشونت می توان به "دمکراسی برای همه" و ايرانی "دمکراتيک" دست يافت، و يا با عمده کردن يک جانبه خشونت عليه زنان ايران، بطور غير مستقيم از "پرهيز از خشونت" صحبت ميکنند. وجه مشترک ديدگاه سياسی هر دو اين جريان استادها يا اکادميسين های "تيزهوش" و پروفسورهای "محترمتر" و "لايقتر" از کمونيست های انقلابی در اين است که هر دو ريشه خشونت اعمال شده در ايران از طرف نظام ارتجاعی جمهوری اسلامی را از کل نظام سرمايه داری جهانی جدا می کنند. اين انحراف به جنبش کمونيستی انقلابی ايران به مدت بيش از يک دهه تحميل گشته است.
سازمان ها و احزاب منتسب به جنبش کمونيستی ايران ، و بخصوص آن دسته که در ايران تربيونال شرکت نموده اند، با دامن زدن به چنان انحرافی جلو ترفيع، اعتلاء و پيشروی جنبش کمونيستی ايران را سالهاست که سد کرده اند. آنها با ترويج نظرات اساتيد و پروفسورها در چپ ايران، جلو رشد سياسی و ايدئولوژيک توده های انقلابی و کمونيستها را گرفته اند. بجای اتکاء به قدرت و آگاهی توده های تحت ستم و استثمار و کمونيستهای انقلابی ميدان را به استادها و پروفسورها داده اند. و توده ها و کمونيستهای انقلابی را با چنان ترويج و ارتقای از صحنه مبارزه حذف نموده اند!
کمونيستهای انقلابی بايد نقادانه به چنان انحرافی برخورد صحيح کنند، و اين انحراف را از صفوف خود بزدايند.
در پرتو نکات مطرح شده بالا بايد به کنکاش برخوردهای غير متعارف و همچنان عصبی حزب م ل م، پرداخت. جريانی که با سر به درون ايران تربيونال شيرجه رفت و دست از پا درازتر بازگشت. از ابتدا بطور غير مستقيم مرکز اسناد حقوق بشر ايران، پروفسور اخوان را ترويج و تبليغ نمود. و الان در باتلاقی که اخوان و متحدينش برايش ساخته است دست و پا می زند، و هرچه بيشتر تلاش می کند عمق بی اصولی ش روشن می شود!
آنها اصل تشکيل نيروی سوم و مستقل از قطب ارتجاع "منسوخ" مذهبی و قطب "منسوخ" امپرياليسم جهانی (به رهبری آمريکا) را که سالهاست موعظه کرده اند را زير پا گذاشتند. چشم خود را بر نيرويی که منافع امپرياليسم جهانی ( مرکز اسناد حقوق بشر ايران به رهبری پروفسور پيام اخوان ) را در کشاکش بين آن دو قطب ارتجاعی که صحنه نظم جهانی را در برابر حرکت توده های زحمتکش تعيين می کند، بستند. گفتند اشکال ندارد با ورود به ايران تريبونال فعلا اين اصل را زير پا گذاريم.
ببينيم چگونه اخوان ها برايشان آش شله قلمکاری تهيه ديده بودند که يک من روغن رويش بود.
پروفسور اخوان و کميسيون حقيقت يابش در لاهه وظيفه رسيدگی به آن جنايات را به جمهوری اسلامی دادند! از کشورهای شورای همکاری اسلامی ( دول مرتجع عربی دست نشانده آمريکا در جليج و آفريقای شمالی مانند آل سعود) با تشکيل دادن کميسيون دائمی پيرامون "حکم کارزار" تقاضای رسيدگی به جنايات جمهوری اسلامی کردند! از دولت ها، نهادهای مدنی و و "جامعه جهانی" ( يعنی دول امپرياليستی و دول همدست ديکتاتورش در سراسر جهان) خواستند که به نقض حقوق بشر در ايران رسيدگی کند!
و حالا همين حزب با چشم بستن به چنان حقيقتی پس از بازگشت خجولانه شان از لاهه بجای پرداختن به حکم "موقتی" کارزار در لاهه، در سايت اينترنتی شان پشت نقد انتقام جويانه، سکتاريستی در مورد هيئت اجرايی راه کارگر سنگر گرفته اند، و مشغول بازی های مجازی شده اند . باز هم سنگر، باز هم شليک در اينترنت! انتقام اين حزب از راه کارگر هيچ ارتباطی با نقد علمی ماترياليسم ديالکتيک ندارد.
هيئت اجرايی راه کارگر نماينده يک کرايش راست رويزيونيستی در جنبش چپ ايران است. اما کيست که نداند نقد هيئت اجرايی راه کارگر به حزب م ل م دو ماه پيش، قبل از "دادگاه لاهه" و قبل از بيرون آمدن حکمش نوشته شده است! و هدف حزب م ل م با حزب توده خواندن هيئت اجرايی چيزی مگر وقت خريدن برای زد و بند های پنهانی و التماس و دعا کردن از اخوان ها و در عين حال دلگرمی دادن به هواداران و بخصوص آن دسته از هواداران بی تجربه اين حزب که فکر می کنند تشکل و سازمان هدف است، و نه وسيله! هوادارانی که به دستور رهبری حزب از انتقادات خويش بر مشی حاکم اين حزب در مورد دفاع و تقويت "مشی دادخواهی" کارزار کوتاه آمدند. تا شايد مواضع انحرافی اش را تغيير دهد. فکر کردند نبايد بطور علنی به مخالفت با مواضع رهبری حزب پرداخت. اين کار را بنا به درخواست رهبری تضعيف اتوريته حزبی می دانستند! غافل از آنکه اين خاموشی و کنار گذاشتن جسارت نقد هيچ کمکی به تغيير مواضع رهبری اين حزب ننمود.
حزب م ل م برای اينکه از ريزش درونی جلوگيری کند به خاطر فشار وارد آمده بر خود مجبور شده است که هوادرانش را "موظب " نمايد که "دانش خود را از مارکسيسم مرتبا بالا برند تا بتوانند در صحنه ی پيچيده ی مبارزه طبقاتی فرق مارکسيسم و رويزيونيسم را ببينند و در کنار رويزيونيست ها قرارنگيرند."! اين حزب می گويد در کنار اساتيد چپ سابق و پروفسور اخوان قرار گرفتنشان هيچ مهم نيست، ولی نبايد به اسنادی که هيئت اجرايی راه کارگر در مورد ارتباط اخوان با امپرياليستهای آمريکا و کانادا بيرون داده است، وقعی گذارند! چون هيئت اجرايی توده ای است! يعنی هواداران موظفند دانش خودشان را از رويزيونيسم هيئت اجرايی راه کارگر از همان رهبری حزب م ل م که خود در مورد ايران تريبونال و دفاعش از اخوان به راه رويزيونيسم در غلطيده است، دريافت کنند! منظور حزب م ل م از "مبارزه" با رويزيونيسم، يعنی اسنادی را که هيئت اجرايی راه کارگر در مورد پيام اخوان بيرون داده است را در ميان هودارانش بی اعتبار کند. برای همين اين حزب از هوادارانی که با اخوان مرزبندی قاطع دارند و برخی هايشان با ايران تريبونال مرزبندی دارند، می خواهد که از رويزيونيسم هيئت اجرايی فاصله بگيرند، چون مدارکی که در مورد اخوان داده است از جعبه حزب توده و ابر قدرت روسيه بيرون آمده است، پس بايد آن اسناد را ناديده بگيرند و فراموش کنند و مبادا به آن اسناد همچون خود رهبری اين حزب اتکا کنند! شتر ديدی نديدی اين حزب در مورد چنان اسنادی بسيار تاسف بار است . در واقع حزب م ل م خط قرمز خويش را يک بار ديگر بر دفاع شرمگينانه خويش از ديدگاه و راهکار امپرياليستی "مرکز اسناد حقوق بشر ايران" زير سياست سازشکارانه پرطمطراق مبارزه و مرزبندی با "رويزيونيسم" توده ای های هيئت اجرايی راه کارگر، تاکيد کرده است.
اين حزب با چنان دفاع شرمگينانه از پروفسور پيام اخوان و اساتيد سابقا چپ همنظر نزديک به اخوان، بارها گفته است که سندی دال بر پول گرفتن آقای اخوان از دول امپرياليستی نديده است! مگر نمی بينيد که پيام اخوان پروفسور حقوق است و نه سرآشپز غذای امپرياليستی در کارزار! پس مدارکی را که هيئت اجرايی در مورد ارتباط اخوان با دول امپرياليستی بيرون داده است را بايد فاقد اعتبار خواند! پيش بسوی انتقام از هيئت اجرايی و دست نوازش کشيدن بر سر اخوان و اساتيد سابقا چپ متحد اخوان در کارزار( شکوفه سخی)! حزبی که قرار بود پيشرو پرولتاريا باشد حالا در برابر احکام نهايی ديوان ايران تربيونال سکوت شرمگينانه کرده است. به جای پرداختن به و نقد ريشه ای حکم پنچ گانه ديوان به هيئت اجرايی حمله انتقامجويانه ميکند! از اوضاع آنچنان عقب مانده است و ماشين تحليلش به خاطر مخلوط شدن آب و روغن موتورش، آنچنان به روغن سوزی افتاده است، که فکر می کند کمونيستهای انقلابی دود سياهی که در هنگام حرکتش از لوله اگزوزش خارج می شود و هستی اجتماعی هواداران و جنبش کمونيستی ايران را دچار مسمويت شديد به آپورتونيسم نموده است، را نمی بينند!
اين حزب با انتخاب آگاهانه اش از سياست غالب بر ايران تربيونال و پا دادن به اساتيد و پروفسورهای دانشگاه متوهمانه فعلا تصميم گرفته است که بايد تا بيرون آمدن "حکم نهايی" و "قطعی" تريبونال توسط پروفسور پيام اخوان، خود را سرگرم بازی های اينترنتی و انتقام گيری کند.
اين کار حزب م ل م يعنی "ما" فعلا برای "فرار رو به جلو" از مخمصه و آبرو ريزی که از بابت احکام اخوانی 5 گانه دادگاه لاهه که در آن گير کرده ايم، فعلا به هيئت اجرايی بند می کنيم و از رويزيونيسم نوع روسی با مارک آبرو باخته ی توده ای بر آن زدن، يک معجون را با استفاده از واکسن ضد اسناد ارتباط اخوان و دول امپرياليستی به خورد هواداران می دهيم (واکسنه سيون!). و آنها را عليه آن مدارک واکسنه سيون می نماييم. و از هواداران می خواهيم تا آينده "نزديک" منتظر سراب باشند تا ترتيب عوض شدن آن حکم را بدهيم! آفرين بر اين حزب پيشرو. اينشاالله که حتما گربه است!
جالب اينکه که حزب م ل م مجبور به انتشار نظر خود با استفاده از شگرد درغپردازی شگرف در «منجلاب اينترنتى» است، ولی همين کار را برای مخالفين ايران تريبونال "ايجاد فضای مسموم و فرهنگ «منجلاب اينترنتى» می داند! عجبا!
اين حزب با تکرار دروغ گوبلزی از اين رقم که هيئت اجرايی گفته است "ايران تريبونال از مراکز امپرياليستی پول دريافت کرده است" فکر می کند می تواند تا ابد هواران ناراضی و شکاک خويش نسبت به دفاع شرمگينانه اش از پروژه امپرياليستی "مرکز اسناد حقوق بشر ايران" اخوان را فقط "موظف" به خواندن اين سری دروغپردازی در "منجلاب اينترنتی" سايت خود کند! حزب م ل م، از آن وحشت دارد که بلاخره هواداران بپا خيزند و بگويند: دروغ و کتمان زدن به مخالفين بس است. اين حزب فعلا نمی خواهد قبول کند که يگانه "گناه" و برخورد "عصبی" عده ای از مخالفين ايران تريبونال از جمله هيئت اجرايی اين بود که به مجرد اينکه فهميدند پيام اخوانی که قاضی القضات ايران تريبونال است از مراکز امپرياليستی سالهاست برای ورود "مرکز اسناد حقوق بشر ايران" در بازی کردن در چارچوب منافع امپراليسم جهانی پول می گيرد، به حس وظيفه کمونيستی و شرافتمندانه دست به کار افشای آن شدند. و عده ای از موافقين و شرکت کنندگان در ايران تريبونال که هستی سياسی و تشکيلاتی شان را دفاع از ايران تريبونال گذاشته بودند، را از چنان دام پروژه امپرياليستی باخبر نمودند! برخی از جريانات همچون حزب م ل م با انتخاب آگاهانه تصميم گرفتند که بر آن اسناد خط بطلان کشند! راه خود را از راديکاليسم انقلابی جدا نمودند، و وارد منجلابی شدند که بيرون آمدن از آن برايشان هزينه سنگينی دارد. مسئله اين حزب امروزه به مسئله بودن يا نبودن تبديل گشته است. گاهی مهره "شاه" پيام اخوان را در صحنه شطرنج خطرناکی که شروع کرده است، عقب و جلو می کند! و گاهی به خاطر تجربه نداشتن در ميدان بازی طبقاتی شطرنج می خواهد قوانين بازی را بطور لجوجانه و اراه گريانه زير پا گذارد و مهره "شاه" اخوان سياه رنگ خود را به عنوان هيئت اجرايی راه کارگر معرفی کند! اما واقعيت آن است که در بازی مبارزه طبقاتی شطرنجی که شروع کرده است، به خاطر عدم تجربه و آماتوری بودن، شديدا کيش شده است! اما هنوز مات نگشته است! و کماکان منتظر نيروی غيبی و کمکی است و اميد خود را بر بيرون آمدن "حکم نهايی" ديوان لاهه متفاوت با "حکم موقتی" ارتجاعی لاهه گذاشته است، اما خطر مات شدن را کاملا احساس می کند! که اخوان و کميته حقيت ياب کارزار دوباره با توپ تشر بورژوامعابانه بگويد " تغيير نمی دهيم و اصلاح هم نمی کنيم"! حزب م ل م فعلا بجای قبول اين حقيقت از گزينه انتقام گيری از هيئت اجرايی راه کارگر استفاده می کند و فعلا سر انتقام دارد. اما تا ابد نمی تواند چنين مسير رفتن به قهقرا را به پيش برد. موتوری که به روغن سوزی افتاده است احتياج دارد که بازسازی نوينی شود و موتور نوينی جايگزين آن گردد! واقعيات مبارزه طبقاتی و حقايق مرتبط با "کميسيون حقيقت ياب" کارزار بلاخره همچون پتک محکمی ضربه ای بر سر اين حزب وارد خواهد آورد. ولی اميدواريم که اين ضربه کاری و مهلک نباشد! اميدواريم که اين حزب مسير خويش را عوض کند و بر ريل جديدی تغيير مسير دهد. اين تنها با انتقاد راديکال و ريشه ای مسير فعلی که در آن ميراند ميسر است، و با سياست بازی غير مارکسيستی که فعلا اين حزب پيش گرفته است، امکان چنان امری وجود ندارد.
مشکل حزب م ل م تنها دفاعش از ايران تربيونال نيست، بلکه فراتر از آن، دفاع غير مستقميش از پروژه امپرياليستی پيام اخوان و "کميسيون حقيقت ياب" است!
اين حزب عنقريب به دروغ ديگری متوصل شده است که گويا "حضور عده ای از منسوبين به خانواده های شهدای اتحاديه كمونيستهای ايران در اين دادگاه اساسا به ابتكار شخصی خودشان بود و حزب (م ل م) هم مخالفتی با آن نداشت. به يک کلام، حزب (م ل م) در هيچ مقطع از تشکيل و تکامل كارزار ايران تريبونال در آن شرکت نداشته و در زحمات و خدماتش سهمی برعهده نداشته است. با اين وصف خود را موظف دانست که در مقابل حملات نارفيقانه به كارزار ايران تريبونال و جواب های ناروائی که از درون ايران تريبونال به مخالفين داده شد، موضع گيری کند."
موضع گيری اين حزب در رد "جواب های ناروائی که از درون ايران تريبونال به مخالفين داده شد" يک ادعای کاذب است. و مخالفين اصولی ايران تريبونال در هيچ مقطعی چنين "دفاعی" را نديده اند!
مخالفين کارزار به آن چنان "دفاعی" از طرف اين حزب هيچ احتياجی ندارند. دوستان حزب م ل م لطفا خود را به منتقدين اصولی کارزار نچسبانيد. با هزاران کيلو چسب محکم اين جسبيدن کارائی ندارد. منتقدين هر چه ديده اند دفاع محکم و تقويت ايران تريبونال و دفاع شرمگينانه از "اسناد حقوق بشر ايران" از طرف حزب م ل م بوده است. منتقدين ديده اند و درک کرده اند که شما در کنار "مرکز اسناد خقوق بشر ايران"، "حزب کمونيست کارگری ايران"، حزب اتحاد کمونيست کارگری ( که به تازگی با عده ای از منشعبين از "حزب حکمتيست" وحدت نموده ند)، سازمان مجاهدين و عوامل جاسوس امپرياليتش و سازمان اقليت، بدون مرزبندی با ديدگاه سياسی رفرميستی و ضد انقلابی آنها، در کارزار شرکت کرده ايد. لطفا مرز خود را با ديدگاه های اين جريانات رفرميسم ضد انقلابی و رويزيونيسم برای جنبش انقلابی کمونيستی ايران روشن کنيد! و روشن کنيد اختلاف ديدگاه حزب م ل م با آن جريانات مهلک و مسموم به آپوتوتونيسم رويزيونيستی بر سر سياست شرکت در ايرن تريبونال چيست!
ما از اين حزب می خواهيم که لطفا از چنين ادعاهای کاذبی (رد "جواب های ناروائی که از درون ايران تريبونال به مخالفين داده شد"!) برای وسوسه کردن مخالفين کمونيست انقلابی و راديکال ايران تريبونال دست بردارد. اعتبار و شرافت سياسی ما را با چنان ادعای ناروا و کذبی به زير سوال نبرد. و به جای آن به بازبينی ريشه ای کارکرد و مشی انحرافی اش در قبال کارزار و برخوردهای ناروا به منتقدين خويش و ايران تريبونال ظرف يک سال گذشته بپردازد. تا زمانی که چنان نکرديد و مسير خود را تغيير نداده ايد، اصلا نمی توان چنين ادعای شما را جدی گرفت.
مشکل اين حزب اين است که با بيرون آمدن گند "حکم موقت" ارتجاعی دادگاه لاهه، فورا وقت را غيمنت شمرده است که با زنده کردن ياد حزب توده و ارتباط رويزيونسيم روسی با هيئت اجرايي، خيلی آهسته و بدون سرو صدا از صحنه "تقويت" و دفاع از ايران تريبونال خارج شود. بقول دوستان بی سرو صدا فلنگ را ببندد. و در لابلای "نقد" انتقام جويانه اش از هيئت اجرايی راه کارگر، مجبور به اين اعلام موضع شود که "حضور عده ای از منسوبين به خانواده های شهدای اتحاديه كمونيستهای ايران در اين دادگاه اساسا به ابتكار شخصی خودشان بود و حزب (م ل م) هم مخالفتی با آن نداشت." جالب است که در اين مورد هم خيلی سعی می کند که موضعی بگيرد که نه سيخ بسوزد و نه کباب! نه "منسوبين" حرف شنو و جان برکفش را ناراحت کند و هم از مسوليت شرکت سياسی و تشکيلاتی خود در کارزار برای "تقويت" آن شانه خالی کند!
آنوقت اين حزب بايد بگويد اگر واقعا در کارزار ايران تريبونال دخالت و شرکت سياسی و تشکيلاتی نداشته است، و "حضور عده ای از منسوبين به خانوه های شهدای اتحاديه کمونيستهای ايران" فقط با ابتکار شخصی و نه با برنامه و تحت برنامه اين حزب صورت گرفته است، چگونه می شود که در مرحله دوم در لاهه، حضور نوال محسن، همسر رفيق جانباخته حسين تاجمير رياحي، بدون تاييد و مشارکت سياسی اين حزب برای شهادت دادن، فراهم شده باشد؟ در اين مورد چه ادعای کذبی را حاضر نموده ايد که به اطلاع عموم برسانيد!
حزب م ل م بايد پاسخ دهد که ارتباطش با فراهم کردن شرکت وکيل مترقی آمريکايی خانم مارگارت کنستلر دختر ويليام کنستلر( وکيل مترقی و راديکال دهه 60 و 70 در آمريکا) در دادگاه لاهه چيست؟
اگر واقعا همانگونه که حزب م ل م ادعا می کند که هيچ دخالتی به لحاظ سياسی و تشکيلاتی در پيشبرد کارزار ايران تربيونال از آغاز تا کنون نداشته است، چرا چنين وکيلی را به شرکت در کارزار ايران تريبونال دعوت کرده است؟
دوستان! شما مشروعيت خود را به عنوان يک حزب "جدی پيشرو" با شرکت در اين کارزار، ادعاهای کذب، دفاع شرمگينانه تان از پيام اخوان و "کميسيون حقيقت ياب" به عنوان جريانی که اهداف امپرياليسم جهانی را در اين دادخواهی در تقابل با جمهوری اسلامی به مرجله اجرا می گذارند، تا حد زيادی از دست داده ايد! حداقل شجاع باشيد و نسبت به شرکت سياسی و تشکيلاتی تان در کارزار مسئوليت به عهده بگيريد. در غير اينصورت هيچ گزينه ديگری در جلو شما قرار ندارد.
بدترين قسمت اين ماجرا آنجاست که معلوم نيست فرجام بدترين پرده ی نهايی اين ماجرا کجاست!
آنچه مسلم اين است که پيام اخوان توپ را به ميدان "کارزار" و تشکيلات هايی که در ايران تريبونال شرکت سياسی و تشکيلاتی کرده اند، انداخته است! و حزب م ل م سرانجام در زمانی مشخص و نه چندان دور، بايد آگاهانه تصميم بگيرد که آيا از اين "روند دادخواهی" کماکان دفاع می کنند و همچنان می خواهد آنرا "تقويت" کنند يا نه!
کامران کارگر
سرنگون باد نظام امپرياليسم جهانی و حکومت جمهوری اسلامی
برقرار باد سوسياليسم و حکومت کارگری
12-12-2012
پاورقی
1- برای اشنايی با نظرات "پرهيز از خشونت" خانم شکوفه سخی به نوشته "آزادی از پرچم/ شكوفه سخی" مراجعه کنيد:
ايشان معتقدند، " اين وظيفه ی اخلاقی و تاريخی تمام ايرانيان مقيم خارج از کشور است که از بازتوليد فرهنگ خشونت و خفقان، فرهنگ تک صدايی جلوگيری کنيم، آن را آگاهانه نقد کنيم و به چالش بکشيم."
http://www.shahrvand.com/archives/3813
۴ نظر:
سلام رزا عزیز. خوبی؟
چقدر مطلب اینجا هست که باید خوند.
سلام رضا جان،
خیلی خوش آمدی. آره این زمستان هم طولانی داره میشه و باید فکری کرد!
داشتم درباره حلبچه میخواندم. اینقدر دیپرس بود که نخواستم لینک بدم.
اما اینجا را ببین.
چگونه خامنه ای مانع اعدام هزاران مارکسیست و توده ای شد؟
http://news.gooya.com/politics/archives/2012/12/152113.php
selam reza jan xili veget bod ke aftabi neshode bodi her ja ke hesti ten salem ve rozegar xobi dashte bashi.ema rosa jan der rabete ba chab ma dar dorogh ve sansour dast rast ha ra besteand. piroz bashid mesoud
رضا جان گویا اجنه تو این کامنتها میچرخند
اینجا را چک کن!
http://www.kayhanpublishing.uk.com/Pages/archive/khandaniha/article/Sale91/Shadi%20Amin_1.html
ارسال یک نظر