۰۳ دی، ۱۳۹۱

ایران تریبونال، سیاست پروژه ایِ جهانِ گلوبال و قربانیانِ آینده؛ جمعی از کمونیست ها - فرانکفورت

رزا: دغدغه چپ حزبی/ سازمانی ایران نه آزادی است و نه عدالت اجتماعی.


 آنها بدنبال سهم خود در قدرتند. دعوای کارزار تریبونال و طرح دادخواهی از جانباختگان دهه 60 نیز جنگ داخلی شان برای قدرت است.  در یک طرف توابین اند که در دادگاه "لاهه" خانه صلح لاهه به صف شده اند و در طرف دیگر مدعیون سوسیال دمکرات آنها. وقت خیانت به مردمشان و تقسیم قدرت اما البته همگی یک صف شدند. (نشست 25 سازمان و نهاد چپ و کمونیست در کلن)
تریبونالیون را میشناسیم، یکیشان "بابک عماد" که در بند1 هفت پایین اوین مخلصانه نماز میگذاشت و بعد از آزادی نیز همچنان سر تواب شناخته شده ی بندش را به کار گماشت. مخالفین تریبونال از جبهه سوسیال دمکرات را نیز، که سالها خورده و چریده، در سهم بری اینطرف آب گردنشان را کلفت کردند. (آنوقتها با سید خندان خاتمی، خندیدند و اینک برای موسوی میگریند!)
اعلامیه زیر شاید صدای سوم باشد، آنها که نه حزب اند و نه سازمان. جمعی از کمونیستها؟!
آدرسشان؟ شهری در آلمان! بقیه چی؟ آنها که نشکستند در تابوتهای حاج داوود، شلاق های لاجوردی. آنها که بریدند زیر شکنجه، اما در فردای آزادی، سر موضعی علیه سرمایه ادامه دادند.
از آن سالها چه کس بر جای مانده که بگوید، مبارزه کردیم و به حق بودیم؟ چه کس مانده که کارمند این رادیو، آن تلویزیون،این وبگاه و آن "ان جی او" ی سیستم نباشد؟ چه کس مانده که به ریش این شیخ و آن تاج و این تخت قدرت آویزان نباشد؟ از آن سالها چه کس مانده که با توجیه ایجاد "بدیل سوسیالیستی" بعد از سرنگونی رژیم، دستان آلوده را به رفاقت اتحاد بزرگ "چپ" نفشرده؟ ما به یک اسم نیاز داریم. پای این اعلامیه!
همه ی زنبورک ها، به خرمگس های فربه استحاله نیافتند.
وقت بیرون آمدن پروانه از پیله است!

شنبه  ۲ دی ۱٣۹۱ -  ۲۲ دسامبر ۲۰۱۲
ظاهرا اکنون دیگر پروژه ای با نام "دادگاه ایران تریبونال" پشت سر گذاشته شده، و ما نیز با واقعیتی که نتایج عملی آن اعلام گشته، روبرو هستیم.
به همین دلیل ما جمعی از کمونیست هایِ فرانکفورت در نوشته حاضر قصد داریم، به نکاتی در این مورد بپردازیم.
الف: روند طرح، و شکل گیری ایران تریبونال
ب: عملکرد و واکنش های درونی و بیرونی نسبت به آن
پ: نتایج ایران تریبونال و قضاوت درباره آن.
گفته شده است، که "حدود پنج سال پیش در سال 2007 میلادی، که ما در پیک نیک های خانواده های زندانیان سیاسی سابق دور هم جمع می شدیم (که بین صد تا صد و پنجاه خانواده بودند) این بحث به میان آمد که این پیک نیک های هر ساله که اهداف معین و دیدگاه مشخصی دارد، اگر نخواهد یک گام به جلو بگذارد، به قول شما به بن بست خواهد رسید. همان موقع مجموعه ایران تریبونال تشکیل شد." (گفتگو با اردوان زیبرم)/ (1)
و احمد موسوی یکی دیگر از فعالین این پروژه می نویسد:
"پس از فراهم شدن مقدمات اولیه کار، گام مهم بعدی، جلب نظر حقوق دانان سرشناس بین المللی در همراهی با دادگاه مردمی ایران تریبونال بود. کاری که چندان آسان نبود." (2)
احمد موسوی در همین نوشته در عین حال با بر افروختگی بسیار در مقابله با مخالفین سحن می گوید. او بعلاوه از اعتماد به سیاست خود سخن می گوید، اما از ناتوانی خود و پسِ پشتِ خودی هایشان و یا به عبارتی از توان و سیاست دیگرانی که پیش از آنها از چنین تریبونالی سخن به میان آورده اند، چیزی بر زبان نمی راند(!). ملاحظه کنید، در حالیکه این مجموعه از تشکیل ایران تریبونال در سال 2007 سخن به میان آورده اند، پیام اخوان یک سال پیشتر از آن یعنی 2006 در مصاحبه با شهروند چه می گوید:
" شما از تریبونال بین المللی صحبت کردید. اشکال عملی چنین تریبونالی برای متهمان به جنایت علیه بشریت در ایران چگونه است؟
- یک راه تشکیل چنین مرجعی از شورای امنیت سازمان ملل میگذرد. این راه در حال حاضر هموار نیست و به نظر نمی آید که شورای امنیت علاقه ای برای تصویب قطعنامه ای در این رابطه داشته باشد، اما ما میتوانیم بر این روند تاثیر بگذاریم. بعنوان مثال ایران بعنوان تهدید برای امنیت مطرح میشود. ما میتوانیم رابطه ی میان این تهدید و طبیعت ضد بشری رژیم ایران را به نمایش بگذاریم." (3 )
و حالا در این میان اگرچه ظاهراً از سویی روشن نیست، که چه رابطه ای میان 2006 و صاحب نظران پیک نیک 2007 در سوئد موجود است، اما از سوی دیگر دقیقا به عکس روشن است، که گویا این 2007 ی ها پس از حساب و کتاب هایی به سراغ 2006 ی ها رفته اند. و حالا می ماند، پیوند میان صفت "مردمیِ" این تریبونال ایرانی که برخ کشیده شده، با "شورای امنیت سازمان ملل" که بایستی موافقتش را هم بدست آورد. به این صفت "مردمی" بعدتر نیز باز خواهیم گشت. اما اجالتا می-توانیم معنای "حقوق بشر" را از همین پیوند میان "مردم" ایران تریبونالی و دول سازنده سازمان ملل و شورای امنیت آن بفهمیم.
قابل یادآوری ست، که در همین سال 2006 پروژه دیگری هم به نام "شهرزاد نیوز" کلید خورده و دست اندرکار رو شده‍ی آن اتفاقاً(چه اتفاقات جالبی) باز یکی از مسئولان سازمان فدائیان اقلیت یعنی خانم مینا سعدادی از کار در آمده است، و موضوع تامین مالی این سایت هم باز به بودجه ای مربوط است، که یک سر آن به خانه آزادی و دولت آمریکا وصل است. در بیانیه‍ی اعتراضیه ای، که در زمان افشاء شدنِ این پروژه توسط یک "کمیته میز کتاب" منتشر شده، علاوه بر اشاره به بودجه ای 15 میلیون اویروئی، ضمنن گفته شده:
"وی ( پیتر آکرمان رئیس هیئت امنای خانه آزادی )همچنین سازمان دیگری به نام "مرکز اسناد حقوق بشر ایران" را رهبری می‌کند که با دریافت بودجه از دولت آمریکا جلساتی را در آوریل ٢۰۰۵ در دوبی برگزار کرده است تا دست آوردهای وقایع صربستان و اوکرائین را در رابطه با ایران مورد مطالعه قرار دهد" . (4)
حالا که از رهگذر افشاء "سایت شهرزاد نیوز" و مسئله تأمین بودجه آن به پیتر آکرمان و نقش او در "مرکز اسناد حقوق بشر ایران" رسیده ایم، می توانیم دریابیم، که ارتباط میان پیام اخوان و طرح پیش گفته او چگونه توانسته، راهنمای پرواز سیمرغ ایران تریبونال 2007 به کوه قاف (یا بهتر است بگوئیم گاف 2006) شده باشد، و خود او نیز چگونه سهم ویژه اش را در این پروژه به عنوان دادستان تیم قضایی بدست آورده است.
می گویند: "چون که صد آمد، نود هم پیش ماست" و چنین است، که بخشی از خود همکارانِ جدا شده از ایرن تریبونال در اطلاعیه شان می گویند که:
"چگونه دیدگاه مسئولین اصلی ایران تریبونال در کمیته ی هماهنگی به دنبالچه پیام اخوان تبدیل گشتند
-یکی از سخنگویان و مسئولین کشوری در جلسه ایران تربیونال می گوید:
-ما موریس کاپیتورن را به خوبی می شناسیم و میدانیم افرادی مانند او ,جان کوپر و جفری نایس وابسته به سرمایه داری و امپریالیستها هستند! ماهیت پیام اخوان هم برایمان روشن است! اما نکته اینجاست که ما نگاه سیاسی طبقاتی به این کشتارهاو قتل عام نداریم !!! ما از زاویه حقوق بشری به این دادخواهی نگاه میکنیم، ما بدنبال محاکمه و محکوم کردن جمهوری اسلامی نیستیم ما از هر روزنه ای برای نفوذ در سرمایه داری استفاده میکنیم. شما آدرس را عوضی آمده اید". (5)
و در اینجا ملاحظه می کنیم، که بر خلاف این ادعای سطحی و ساده لوحانه که: " کاری که چندان آسان نبود(احمد موسوی)"، اتفاقا قضایا به همین سادگی از "پیام" 2006 به "پیک نیک 2007 سوئد" می رسد، و ماقبل آن نیز یعنی در سال 2006 پروژه مبارک "شهرزاد نیوز" به عنوان یک تمرین و مقدم بر "ایران تریبونال" به ثمر رسیده بوده است.
این مجموعه البته اگرچه به مخالفین دروغ می گوید، اما با خودش که محرم راز است، علنا می گوید: " ما از زاویه حقوق بشری به این دادخواهی نگاه می کنیم، ما بدنبال محاکمه و محکوم کردن جمهوری اسلامی نیستیم ما از هر روزنه-ای برای نفوذ در سرمایه داری استفاده می کنیم." (از همان اطلاعیه جدا شده گان نروژ)
"زنبورک" شهرزاد نیوز حالا دیگر کار کشته شده، و تا رسیدن به پروژه جدید، به خرمگس عظیم الجثه ای بدل گشته است. اگر زنبورک خودش روحیه ای انحصاری به عنوان "فدایی-اقلیتی" و خودخواهانه داشت، اما این خرمگس با تمرین دمکراسی طلبی به روحیه ای بسیار مدنی و واقعاً دمکرات دست یافته، و اینک با توجه به طیف رنگارنگ سهام داران(پیام اخوان، ایرج مصداقی، مینا احدی، بابک عماد و حسن ماسالی و...- یعنی از شورای امنیت، تا سلطنت، تا فیفتی فیفتی های مدرن نیمچه صهیونی، تا چپ های اتحادیه ای و اقلیتی و النهایه مجاهد به صیغه غیر مستقیم) بگونه ای بزرگوارانه قصد اجرای واقعی شعار حکومت سهامی- شورایی (پ. ا. م. ب. ح) را در دستور کار خود قرار داده اند.
با چنین موقعیت برملا شده ای، اکنون می توان ادعا نمود، که راه اندازان این پروژه از ابتدا دست در دست دیگر پیشکسوتانِ حقوق بشری و راه اندازانِ "مرکز اسناد حقوق بشر ایران" آغاز بکار کرده اند، و طبیعی است که سیاست گذارانِ فاسدِ چنین پروژه هایی برای جمع آوری نیرو، نه تنها نیازی به گفتار حقیقی و آشکار نداشته باشند، که بر عکس تلاششان تماماً هم می-بایستی در جهت پنهان کاری در مقابل کسانی باشد، که نیرو و اعتمادشان را ساده لوحانه به آنها ارزانی داشته اند. و این سیاستی کاملا شناخته شده، و مورد استفاده تمامی سیاست ها و حکومت های جهان امروز سرمایه داری نیز می باشد، و توسل به چنین شیوه ای، تنها تقلید رذالت توسط مجریان این سیاست ها را برملا می کند.
برای خواندن ادامه یا روی تیتر کلیک کنیم یا اینجا در آرشیو.

لینکهای مرتبط:

به همین دلیل است که بسیاری از مخالفین این پروژه به اشکال گوناگون هشدار به پرهیز از چنین همکاری ها و همگامی هایی را به دیگران توصیه کرده اند. اما باز هم بسیاری به گونه ای فراموشکارانه گمان می کنند، که صرف حضور زخم خورده گان در چنین کارزاری سلامت و درستی آن را تضمین کرده است، در حالیکه این دقیقاً با توجه به پیشینه مشارکت و رابطه‍ی راه اندازان اینگونه پروژه ها، با نهادها و سیاست گذارانِ جهانِ سرمایه داری، نشان می دهد، که کشاندن زخم خورده گان به این برنامه ها تنها جنبه سوء استفاده از آنها و ابزار کردن انسان ها در خدمت اهداف بلند مدتِ پایه گذارانِ ایران تریبونال است. مگر آنکه فکر کنیم، مثلاً شرکت مردم در راه پیمائی های دولت ها و انتخابات به اشکال گوناگون، حکومت ها را "مردمی" می کند.
لیست دست اندرکاران و فعالان این پروژه خود نیز بقدر کافی گویاست، و به هر رهگذری می گوید، که این مجموعه بدنبال چه می گردد. آذر ماجدی نیز از بلند پایگان "حزب کمونیست کارگری" سابق/ و "حزب اتحاد کمونیسم کارگریِ" فعلی نطرش بر سیاق دست اندرکاران این است که:
" متاسفانه دنیا تغییر کرده است و ما دیگر در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی نیستیم که عمده روشنفکران تمایلات چپ و ضد امپریالیستی داشتند. دنیا تغییر کرده است و راسل ها و ژان پل ساتر ها نیز اگر زنده بودند باحتمال زیاد مواضع دیگری اتخاذ می کردند" (6)
بله طبیعی ست، کاملا طبیعی! زیرا حزب کمونیست کارگری(سابق) به قول خود آذر ماجدی- در همین نوشته- مثل همه سازمان ها و احزاب، از دولت عراق، هم پول و هم امکانات دیگری می گرفتنه اند. بنابراین برایشان نیز کاملا عادی است، که در این میان پیوندهایی هم میان ایران تریبونال و مراجع سیاسی جهان سرمایه داری وجود داشته باشد. و آیا هیچ حرف و حساسیت ورابطه ای می تواند به این اندازه صریح و شفاف باشد؟! آخر ما دیگر در جهان گرد و قلمبه‍ی گلوبال بسر می بریم و دیگر از آن تیزی ها و لبه های "قدیمی هم خبری نیست! و زهی شفافیت!
"دی شیخ همی گشت گرد شهر با چراغ- کز دیو دد ملولم و انسانم آرزوست!"
از سوی دیگر اینان برای پیشبرد سیاست هاشان و به قول خودشان- مینا احدی- تا جایی پیش می روند، که "کاملا شفاف" بگویند:
"اگر این دادگاه را برگزار کنندگان به کمک " شیطان رجیم" هم برپا کرده باشند٬ مهم نیست". (7)
موضوع تراژیک و در عین حال کمیک دادگاه اما درست توسط دیوان به بند یک و سه منتهی شد، و پرداخت مزد خانم شیطان پرست را درست به خود جمهوری اسلامی و کمیته "همکاری اسلامی" حواله داد. قبل از آن اما اطلاعیه جدا شده گان نروژ به ما می گوید، ضمن تلاش هایی که گویا قضات و وکلا می کنند، تا روند پیشبرد دادگاه را طبق سیاست معینی به اجرا در آورند، نتیجه اش را در " گزارش کمیته حقیقت یاب (متن کیفر خواست ) که سه هفته بعد از مرحله اول انتشار یافت با این مضمون نشان داد:
طبق گزارش 8 ژوئیه 2012 آمده است: خمینی بدنبال حمله فروغ جاویدان، فتوای کشتار زندانیان سیاسی را صادر کرد!
صدور این کیفر خواست، کمیته حقیقت یاب و مسئولین سازشکار ایران تریبونال لندن را با چالشی عمیق و اعتراض کلیه مجمع عمومی روبرو کرد. پس از 5 ساعت بحث و جدل، انتقاد و اعتراضی که در مجمع عمومی ایران تریبونال به این گزارش صورت گرفت، قرار بر این شد که 86 شاهدِ دادگاه نامه ی اعتراضی خطاب به کمیسیون حقیقت یاب بنویسند و از آنها بخواهند گزارش را عوض کنند. که چنین هم کردند. پاسخ کمیسیون این بود .....تغییر نمیدهیم، اصلاح هم نمی کنیم!" (8)
به این ترتیب ملاحظه می شود، که مجموعه قضات چندان هم بی نظر و سیاست مشخص نبوده اند، و جالب آن است، که معترضین(خانواده ها و شاهدان همراهی کننده) و متاسفانه در اینجا بایستی گفت سیاهی لشگر پروژه ایران تریبونال ، در همین حال اتفاقا نشان دادند، که علیرغم اعتراضشان، گویا کماکان مستعد بوده اند، تا همچنان در نقش قربانی به رفتن در راهی ادامه دهند، که توسط کلاشان سیاسی جهت یابی شده است. و به همین دلیل است، که آنان کماکان در دادگاه هم شرکت نمودند، و هیزم در آتشی افکندند، که در آینده نه تنها خود آنان بلکه دیگران را هم خواهد سوزاند.
آنها شرکت کردند و در برابر ترفند راه اندازان و کمیسیون قضات هم کوتاه آمدند، ما اما آنهایی بوده و هستیم که نه تنها شرکت نکرده ایم، بلکه بخود اجازه هم نمی دهیم، تا در مقابل دشمنانمان درد خود را به سخره بگیریم. دادگاه ما همچنان جامعه طبقاتی و قاضی ما نیز تاریخ می ماند. ما در یادمان های سالانه امان و آن هم تنها به عنوان جزئی از زخم عمومی جامعه طبقاتی بر پیکر جامعه، یاد یاران مان را زنده و ادامه مبارزه مان و "مردمی" بودن را در این سمت و سو جستجو می کنیم.
زبان و ادبیات پروژه "ایران تریبونال" نیز آنچنانکه در اغلب نوشته ها و گفتگوهای آنان نیز خوانده و شنیده شده، خود گویاست، که تماماً در چارچوب قوانین و در زمین فرهنگ و رفتار جامعه سرمایه داری عمل می نماید. حقوق بشر، دمکراسی، جامعه مدنی، عدالت، عدالتخواهی، دادخواهی، ملت، گفتگوی ملی، وجدان ملی، همه و همه واژه گان مورد مصرف جامعه حقوقی و قانع نمودن انسان ها به سراب "دادخواهی" سرمایه داری ست. پیام اخوان خود بروشنی گفته است، که یکی از اهداف این دادگاه تخلیه فشار و برون ریزی و تسکین درد و رنج قربانیان و خانواده های آنان است. و براستی که این سیاست چه اشکی را بر صحنه جاری کرد.
و اما اکنون نتیجه به هر حال این است، که ایران تریبونال نیز بخشی از پرونده ها و کارکردهایِ "مرکز اسناد حقوق بشر ایران" است، و اگر حاصلش برای بازمانده گان و بسیاری از خانواده هایِ مشارکت کننده هم "آبی نشده، اما برای برخی از طراحان و مجریانِ دور اندیش این طرح چه نانی شده باشد!
تنها کافی ست گفته شود، که یکی از افتخارات پیام اخوان مشارکت در محاکمه میلوسویچ رئیس جمهور سابق یوگسلاوی و به بیان بهتر سپردن یک جانی کوچک تر به دست جانیان جهانی تر و بزرگ بوده است. و اکنون پیاده نطام "شیطان رجیم" قرار است، همین وظیفه را در مورد ایران نیز به نتیجه برساند، و مجریان ایران تریبونال با استعانت او می خواهند از این نمد، کلاهی نیز برای فردای خود بدوزد. اما پیشاپیش بایستی به این "پیشاهنگان" یاد آوری نمود، که همانقدر که خمینیِ "گوادلوپ"، نفت را مجانی فرمود، بزرگ ارتشتاران مقاومت و دستیارانِ آنان در "شورایِ... امنیت سازمان ملل" نیز خدمت شما لشگریان شیطان! "بفرما"! خواهند داد!
   به این ترتیب موافقان و یا به عبارتی آینده نگران!، کار خود را کردند، و در مقابله با مخالفان نیز، همچون سیاست کلی شان در راه اندازی این پروژه، اعتراضات و افشاگری ها را به سطح تقابل هایِ شخصی و میان سازمانی و حتا فروتر از این، به حسادت ها تقلیل دادند، تا ضمن لوث نمودن ماجرا بگویند، که بیرونی ها از آگاهی درون بی بهره مانده اند. و در اینجا این سخنی البته بجا و بحق است! زیرا بیرون هرگز سر آن ندارد تا معرفت طبقاتی خود را بدست عجوزه سیستم کالاییِ سرمایه-داری بسپارد و "قربانیان" را دوباره "قربانی" و دستمایه نفوذ خود برای دستیابی به قدرت کنند. آگاهی نقد بیرون هنوز خوشبختانه تجسم اعتراض نگاه و کردار در جامعه طبقاتیِ سرمایه داری است، و هنوز دست خود را بدست برنامه ریزان برای جلادان امروز و فردای هیچ جامعه ای نمی دهند.
بخشی از فعالین همین مجموعه پیش گفته نیز که خود ناظر بر روند این ماجرا بوده، و نهایتا به افشای آن پرداخته و به کنار آمده اند، بر این نظر هستند که:
" واقعییت امراین است که تفکرغالب بر سیاستهای "ایران تریبونال" ماهیتی راست و مماشات جویانه داشته و تلاش دارد این سیاست راهبردی را کانالیزه و با نادیده انگاشتن انگیزه های سیاسی و دادخواهی خانواده های جانباختگان و جان بدر برده گان و سمت و سو دادن آن به اهداف نظام سرمایه داری –امپریالیستی دادخواهی را در چارچوب قوانین "حقوق بشری" جلو ببرد."
و باز از زبان همین افراد می خوانیم: " در هشتاد و پنجمین گزارش داخلی مورخ ۶ ماه می ۲۰۱۲ خطاب به اجلاس پالتاکی مجمع عمومی ایران تربیونال و قبل از تشکیل دادگاه لندن دستورالعمل حقوقی صادر و مستند شده است که: " دوستان شاهد جواب خود را به سوالاتی متمرکز کنند که از آنها خواهد شد. و لازم است از جواب های پراکنده که ارتباطی با سوال ندارد، خوداری کنند!!! (نقل به معنی)
بدیهی است این دستورالعمل به عنوان یک مصوبه ی حقوقی، تنها می تواند به پیشنهاد پیام اخوان به عنوان کارشناس با تجربه حقوقی و سرپرست تیم دادستانی ایران تربیونال قبل از برگذاری دادگاه لندن، به عنوان گزینه ی جهت دهنده و عدم تخطی از خط قرمز مورد نظر کمیسیون حقیقت یاب، طرح شده باشد.
چنین دستورالعمل حقوقی ِ جانبگرایانه و تحمیلی در بزنگاه برپاییِ دادگاه ایران تربیونال لندن از طرف اخوان به بابک عماد که یگانه مسئول (منحصر به فرد!) ارتباط بین تیم دادستانی و کمیته ی حقیقت یاب و مجمع عمومی ایران تریبونال است، برای مطرح نمودنش با مجمع عمومی کارزار (تمامی ۸۶ نفر شهادت دهنده)، عنوان گشته است." (9)
حقوق بشر قرار است چه تاج گلی را بر سر جامعه پر فقر و نکبت جامعه امروز بزند، و یا نه قرار است، تا با چنین شعاری همچنان خاک در چشم طبقه کارگر و توده های فقیر جامعه بپاشد!
مصداقی، رحمانی، بابک عماد، حسن ماسالی، مینا احدی، و ... چرا نبایستی در کنار هم جا بگیرند، و با یک زبان و شیوه‍ی مألوف خوابی را نبینند، که تنها نامی که بر آن می توان نهاد، بزک کردن سیستم استثمارگرانه سرمایه داری است؟
نتایج اعلام شده دادگاه خود بقدر کافی نه تنها پوچی اینگونه پروژه ها را به نمایش گذاشت، که سیلی محکمی به گوش بسیاری از آنها (اگر نه همه آنها) در انظار عموم و درستی نظر مخالفان بود. و چنانچه برخی از آنان هم اکنون نخواهند خود را به زیر ضرب انتقادی سخت و لازم ببرند، بایستی جای خود را نیز در آینده در کنار دوستان و رفقای "سابق" و باور کردنشان در صف انقلاب و سوسیالیسم کاملا فراموش کنند.
جمهوری اسلامی صلاحیت دارد(بند یک- 10) تا به اموری بپردازد، که خودش مرتکب آن شده است. در عرصه جهانی نیز به کشورهای عضو "همکاری اسلامی"(بند3 - 11) یعنی دقیقا مرتجع ترین حکومت های خود جهان سرمایه داری و یکی بدتر از دیگری و جمهوری اسلامی ایران، با میراث داریِ فرهنگِ بدویِ قرون ماضی مسئولیت داده شده، تا " موارد نقض حقوق بشر را به عنوان "اولویت حقوق بشری" به رسمیت شناخته و "بررسی و مطالعه کند". طی همین دو بند متوجه می-شویم، که تریبونال وارد بازار و دست بکار معامله ای شده است، که هنوز هم از قرار معلوم خود جمهوری اسلامی در آن دست بالا را- در شورای امنیت سازمان ملل- دارد، و تریبونال حداکثر در حد مترسکی در کنار دیگر مترسک ها صاحب رسالت می باشد.
پیش از آنکه به نکات بعدی پرداخته شود، بار دیگر به اختصار به صفت "مردمی" ایران تریبونال در ارتباط با بند یک و بند سه دیوان بپردازیم. همین دو بند یک چیز را در مورد ایران تریبونال علیرغم تمامی مدعیاتی که رو به مردم و جامعه داشته، به صراحت افشاء می کند و آن اینکه طرف های مسئول و مورد نطر این دو بند اساساً نه تنها به هیچ وجه خود "مردم" (حتا با تمامی بار پوپولیسمی که می تواند چنین رویکردی هم داشته باشد) نیست، بلکه دشمنان مردم و دوستان حقوقی ایران تریبونال می باشند. همین بند به تنهایی یدک کشیِ صفتِ پوچِ مردمیِ ایران تریبونال و دست تریبونالی ها را رو نمود.
اینک همسان وانمود کردن چنین تریبونال و دادگاهی ارتجاعی با آن نتیجه مفتضحانه اش و فریبکاری ها و سوء استفاده اش از احساسات بازمانده گانِ کشته شده گان و زندانیان سیاسی، با دادگاه راسل، که جنبه ای کاملا افشاگرانه علیه قدرت های سیاسی جهان آن دوران و از جمله آمریکا داشت، نه تنها قیاسی بی ربط، بلکه پافشاری بر دروغی ست، که دیگر چندان هم موثر نخواهد بود. دادگاه راسل با انواع کارشکنی ها روبرو بود و کاملا معروف است، که حتا حضور در آن برای بسیاری از افراد با ایجاد مشکلات و موانع دولت هایِ انگلیس و آمریکا روبرو بوده است.
اما اینکه چرا چنین نتیجه ای از کارزاری اینگونه ناراست حاصل میشود، علیرغم همه افشاگری هایِ پیش از آن، در کلیت برنامه و چگونگی طرح ایران تریبونال نهفته است. این نیز تنها یک اشتباه سیاسی و یا تاکتیکی غلط و نا بجا نبوده است، بلکه این پروژه در تمامی سویه هایش دارای این پتانسیل و بار ارتجاعی بوده است. بازیگران این برنامه کاملا آگاهانه و آنچنانکه خود نیز اذعان کرده اند، تلاششان از ابتدا نفوذ و دستیابی به قدرت و سرمایه بوده و هست. و در عین حال هر کدام هم با توجه به اینکه چه برنامه و خوابی جدا از بقیه در سر داشته باشند، احتمالا از ذن خود پا به چنین راهی گذاشته است.
اما در هر حال این کارناوال حقوق بشری تنها در حد همین توان هایِ ناتوان است، و بیهوده نیست، که خود به صراحت می-گویند:
" در قرن بیست و یک، در دنیای پس از یازده سپتامبر، در دنیایی که جنگ تروریست ها آنرا به خاک و خون می کشد، در دنیایی که دو قطبی تروریسم دولتی و اسلامی در مقابل هم صف آرایی کرده اند، چگونه می توان یک دادگاه مردمی از نوع دادگاه راسل سازمان داد؟"(آذر ماجدی) (12)
" آی نی زن که تو را آوای نی برده ست دور از ره "(13) و اینگونه است، که تحلیل های طبقاتی جای خود را به روان گردانی هایِ حقوق بشری داده است، و از این دست تریبونال ها از آن قی می شود. جهان دو قطبی جامعه طبقاتی با منطق این عجوزه ها و دلال هایِ حقوق بشری اش تماماً به "دو قطبی تروریسم دولتی و اسلامی" فرو کاسته می شود.
و همین گفته‍ی جانبدارِ چنین زارستانی خود بقدر کفایت روشن می گرداند، که " ایران تریبونال" و "دادگاه"ش از کجا آمده و به کجا راه می سپرد. و در همسنگ با چنین بینش و منافعی ست، که "مجاهدین خلق" با تمام نیرو تلاش کرده اند، تا از غافله عقب نمانند، و با تلاش لابی ها و صرف میلیون ها دلار از لیست بدنامی آمریکا به لیست خوشنامی و خوش گامی با آن وارد شوند. عجیبا این لیستِ خوش میلیون دلاری و حقوق بشر براستی دارای چه چهره ها و تحفه های پر تلالویی ست!
و باز براستی چه حقارتی است، که خود اعتراف کنند:
- ما موریس کاپیتورن را به خوبی می شناسیم و میدانیم افرادی مانند او ,جان کوپر و جفری نایس وابسته به سرمایه داری و امپریالیستها هستند! ماهیت پیام اخوان هم برایمان روشن است!"
(یکی از سخنگویان و مسئولین کشوری در جلسه ایران تربیونال)/( 14)
اما با این وجود آگاهانه تلاش ورزند، تا خانواده های بازمانده و دیگران را به عنوان شاهد وسیله سیاست معاش خود کرده، و به آمدن به پای چنین چینش دروغی ترغیب نمایند.
اگر اکنون قرار باشد، به یک جمعبندی بپردازیم، کافی است، تنها یک بار دیگر نظر خود همین حضرات بر پا کننده چنین عَلمی را در کنار هم بچینیم و از زبان خود صاحبان پروژه و حواریون آن بشنویم که:

ما نه تنها در دوران جنبش های رادیکال و ضد امپریالیستی بسر نمی بریم(آذر ماجدی)، بلکه ما موریس کاپیتورن را می شناسیم و میدانیم....... ماهیت پیام اخوان هم برایمان روشن است(یکی از سخنگویان و مسئولین کشوری در جلسه ایران تربیونال)، و ضمنن: بایستی بنا به گفته پیام اخوان، شورای امنیت سازمان ملل چراغ سبز داده باشد و گرفتن چنین تائیدیه ای نیز تنها با تلاش یک چریک "مرکز اسناد حقوق بشر" و همکار او "پیتر آکرمان" ممکن و میسر می باشد. همه این کارهای غیر "آسان" هم البته چریک رابط و جان بر کفی همچون "بابک عماد" و رفیق مینا سعدادی را می طلبیده است. در عین حال باید توجه وافر داشت، که برای جلب نظر "شیطان رجیم"(مینا احدی)، هم می توان آه و اشگ داغدیدگان را وسیله کرد، و به آن دخیل بست، و هم می توان پذیرفت که: "خمینی بدنبال حمله فروغ جاویدان، فتوای کشتار زندانیان سیاسی را صادر کرد!" و هم در کنار بند یک(جمهوری اسلامی) و بند سه (همکاری اسلامی) نشست و هم "کلاس" آن شد!

بر همین مبنا ما "جمع کمونیست ها" بر این نظریم، که این مجموعه بدلیل چشم اندازش از آینده و قدرت، از "قربانی" کردن دوباره "قربانیان" کارش را آغاز کرده، و به انواع تبلیغات و شیوه ها برای پیشبرد کارزار سیاسی خویش تن داده است، و همین به تنهایی نیز کفایت می کند، تا بتوان نتیجه گرفت، که ایران تریبونال چنانکه از نام پر مسمای "مردمی"اش نیز بر میآید، با اعلام تلویحی یک نمایندگی جدید، خواب های ویژه ای را بیاری مراکز جهانی اسناد، برای آینده و احیای حقوق بشرِ مربوطه در جامعه دیده اند.   
اما ما کمونیست هستیم، و اعلام می کنیم، که ما از مرگ کارگران و رفیقانمان سندِ دریوزه گی و گدایی نمی سازیم. ما قربانیانِ جامعه سرمایه داری را بار دیگر در دادگاه های همین سیستم قربانی نمی کنیم. ما حقوق بشر کذایی این سیستم را در مبارزه طبقاتی افشاء می کنیم، و دست شریکان دزد و رفیقان قافله را در مقابل چشم جامعه باز خواهیم کرد.
ما نه تنها در چنین کارزارهایی صدای رسا و همچنان مستقل طبقاتی علیه جامعه سرمایه داری و دفاع از انقلاب و سوسیالیسم خواهیم بود، و آن را به گوش جهان خواهیم رساند، بلکه در مقابل این بازیگری های سیاسی نیز به نقش افشاگرانه خود ادامه خواهیم داد. و به علاوه به خانواده ها و تمامی کسانی که ناآگاهانه و از سر توهم به پای همکاری با این کارزار رفته اند، هشدار می دهیم تا به سیاست های پشت پرده این گونه بازی هایِ سیاسی نیز بیشتر بیاندیشند و خود را وسیله آسان تبلیغاتی برای "مراکز..." گوناگون جهان سرمایه داری ننمایند.   
جمعی از کمونیست ها- فرانکفورت
دسامبر 2012

توضیحات
1 - ایران تریبونال: امیدها و ابهام ها- گفتگو با اردوان زیبرم

2 - دادگاه مردمی ایران تریبونال الگویی برای آیندگان - احمد موسوی
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
 سه‌شنبه ۱۱ مهر ۱٣۹۱ - ۲ اکتبر ۲۰۱۲

3 - ("شهروند" شماره 1094- 5 اکتبر 2006، مصاحبه با پیام اخوان)

4- بیانیه ی کمیته میز کتاب آمستردام در رابطه با "شهرزاد نیوز"
19bahman.net

5 - اطلاعیه شماره ٢ کمیته کاری ایران تریبونال-نروژ
کمیته کاری ایران تریبونال واحد نروژ
6 - تریبونال بین المللی رسیدگی به جنایات رژیم اسلامی
قابل حمایت یا محکومیت؟
آذر ماجدی
7 - مینا احدی: ایران تریبونال و اعلام جرم علیه حکومت فاشیست اسلامی
8 - اطلاعیه شماره ٢ کمیته کاری ایران تریبونال-نروژ
کمیته کاری ایران تریبونال واحد نروژ
9 - اطلاعیه شماره ٢ کمیته کاری ایران تریبونال-نروژ
کمیته کاری ایران تریبونال واحد نروژ
10- بند اول پیشنهادی دیوان:
" جمهوری اسلامی ایران به عنوان مرجع اولیه که بیشترین مسئولیت را به عهده دارد به این جنایات رسیدگی کرده و مرتکبین متهم شده را به دست عدالت بسپارد.".
11- بند سوم پیشنهادی دیوان:
" سازمان همکاری اسلامی به کمیسیون مستقل دائمی حقوق بشر خود ماموریت دهد که این موارد نقض حقوق بشر را به عنوان "اولویت حقوق بشری" به رسمیت شناخته و "بررسی و مطالعه کند".
12- تریبونال بین المللی رسیدگی به جنایات رژیم اسلامی
قابل حمایت یا محکومیت؟
آذر ماجدی
13- شعر ققنوس از نیمایوشیج
14 - اطلاعیه شماره ٢ کمیته کاری ایران تریبونال-نروژ
کمیته کاری ایران تریبونال واحد نروژ


4- بیانیه ی کمیته میز کتاب آمستردام در رابطه با "شهرزاد نیوز"
بیانیه میزکتاب ( 2006)
بیانیه‌ی کمیته‌ی میزکتاب آمستردام در رابطه با "شهرزاد نیوز"
و شرکت "سازمان فدائیان (اقلیت)" در طرح‌های امپریالیستی
پس از علنی شدن این امر که سردبیر سایت "شهرزاد نیوز"، مینا سعدادی، یکی از مسئولین "سازمان فدائیان (اقلیت)" می‌باشد، تحقیق و بررسی این موضوع به عنوان یک وظیفه، در دستور کار نیروهای سیاسی عضو کمیته‌ی میزکتاب آمستردام قرار گرفت.
برای نیروهای سیاسی عضو کمیته‌ی میزکتاب آمستردام که سال‌های متمادی همکاری نزدیک با رفقای "سازمان فدائیان (اقلیت)" داشته‌اند، شرکت یکی از مسئولین این سازمان در پروژه‌ی "شهرزاد نیوز" به عنوان یک طرح انکارناپذیر امپریالیستی، کاملا غیرمنتظره بود و در عین حال، مسئله‌ای بود که "سازمان فدائیان (اقلیت)" می‌باید پاسخگوی آن باشد. به همین سبب به طور رسمی خواستار گفتگو با رفقای "اقلیت" شدیم و با نماینده‌ی آنان در کمیته‌ی میزکتاب آمستردام قراری تنظیم گردید.
روز قرار، نماینده‌ی رفقای "اقلیت" در کمیته‌ی میزکتاب آمستردام، مینا سعدادی، با عنوان کردن این که:
چون شما موضوع "شهرزاد نیوز" را مسئله‌ی سازمان "اقلیت" می‌دانید، من به رفقای سازمان اطلاع خواهم داد تا آن ها نیز هیئتی را برای گفتگوی با شما در نظر بگیرند.
بدین گونه از گفتگوی با ما طفره می‌رود.
پس از چند روز تلاش برای تماس مجدد با مینا سعدادی، بالاخره موفق شده و از وی خواستیم که تاریخی برای جلسه‌ی گفتگو با هیئتی از رفقای "اقلیت" تعیین شود ولی وی مطرح ساخت که درخواست خود را کتباً با ذکر موضوع برای‌شان ارسال کنیم و این حرکت وی پس از ٢٢ سال "اتحادعمل پایدار" در کمیته‌ی میزکتاب آمستردام، تازگی داشت و از سوی ما به دور از پرنسیب‌های انقلابی تلقی می‌گردد.
جهت ابراز مکرر حسن نظر و صداقت رفیقانه‌ی خود، با ارسال نامه‌ای رسمی، خواستار گفتگو در مورد پروژه‌ی "شهرزاد نیوز" و مسائل پیرامون آن شدیم. اما در پاسخ متوجه شديم که رفقای اقليت نماينده‌ی خود را در ميزکتاب تغيير داده و نهایتا در تاریخ ۹ دسامبر سال جاری (٢۰۰۶) در جلسه‌ای با نماینده‌ی جديد رفقای "اقلیت"، مسائل موجود را مطرح ساختیم و رفیق مذکور نیز مواضع رفقای "اقلیت" را در این موارد بازگو نمود.
در پایان این گفتگوها، تنها نتیجه گیری از نظرات رفیق نماینده‌ی "اقلیت" این بود که تمام این موارد مطرح شده، مسائل شخصی یکی از اعضاء، یعنی مینا سعدادی می‌باشد و ربطی به سازمان "اقلیت" ندارد و به همین خاطر هم "اقلیت" موظف به پاسخ گوئی به هیچ کدام از این مسائل نیست.
 علی‌رغم روشن بودن پاسخ رفیق نماینده‌ی "اقلیت" مبنی بر عدم پذیرش هر گونه مسئولیت در ارتباط با طرح امپریالیستی "شهرزاد نیوز" که به ابتکار یکی از مسئولین سازمان‌شان، مینا سعدادی، ایجاد شده است، باز هم رفقای حاضر در جلسه، مدت یک هفته را در نظر گرفتند که نماینده‌ی "اقلیت" بار دیگر مسائل مطروحه از جانب ما را با رفقای خود در میان بگذارد. ولی متاسفانه پس از چند روز رفیق مذکور تلفنی اطلاع می‌دهد که بیش از آن چه که مطرح کرده است، صحبت دیگری ندارد.
اینک، پس از شنیدن نظرات رفقای "اقلیت"، و عدم موضع گیری و مرزبندی‌شان با این گونه پروژه‌ها و هم چنین حضور یکی از مسئولین سازمان‌شان در سردبیری "شهرزاد نیوز"، که ابتکار خود ایشان هم بوده است، نتیجه‌ی تحقیقات و اعلام مواضع خود را حول مسائل موجود، طی این بیانیه به اطلاع "سازمان فدائیان (اقلیت)" و جنبش انقلابی می‌رسانیم.
در سال ٢۰۰٤، پارلمان هلند طرحی را با بودجه‌ی ١۵ میلیون یورو به منظور ایجاد یک کانال تلویزیون ماهواره‌ای برای ایرانیان تصویب می‌کند. این طرح توسط دو تن از کارگزاران امپریالیسم، فرح کریمی، نماینده‌ی ایرانی الاصل حزب سبزهای هلند در پارلمان و "فان بالن" از حزب لیبرال، به پارلمان هلند ارائه شده بود.
اما وزارت امور خارجه‌ی هلند اعلام می‌کند که تاسیس این تلویزیون می‌تواند از سوی رژیم حاکم بر ایران "دخالت در امور داخلی کشور دیگر" تلقی شود و به همین خاطر با پارلمان هلند و پیشنهاد دهندگان این طرح به توافق می‌رسد که وزارت امور خارجه‌ی هلند این مبلغ را برای ایجاد "رسانه‌های مستقل" اختصاص دهد و بر اساس این توافق، قرار می‌گردد که مبلغ ١۵ میلیون یورو زیر نظر فرح کریمی بین ١١ پروژه‌ی رسانه‌ای تقسیم گردد. هم چنین، به لحاظ مسائل امنیتی نام گیرندگان این کمک‌های مالی از سوی وزارت امور خارجه‌ی هلند اعلام نمی‌شود.
یک بخش از این بودجه‌ی ١۵ میلیون یوروئی به عنوان سوبسیدی در اختیار یک سازمان نو - محافظه کار آمریکائی، "خانه‌ی آزادی"، قرار می‌گیرد. در سپتامبر ٢۰۰۶ وزارت امور خارجه‌ی هلند در حدود۶٣۰ هزار یورو به "خانه‌ی آزادی" که طرح تعویض مسالمت آمیز قدرت سیاسی در ایران را به پیش می‌برد، می‌پردازد. "خانه‌ی آزادی" که حدود ۶۰ سال پیش، به عنوان یک "سازمان مستقل"، توسط "اله نور روزولت" همسر "فرانکلین دلانو روزولت"، رئیس جمهور وقت آمریکا، بنیان گذاری شده است، اکنون توسط جرج بوش، رئیس جمهور آمریکا، به عنوان یکی از موسساتی که سیاست‌های وزارت امور خارجه‌ی آمریکا را در مورد ایران به پیش می‌برد، فعالیت می‌کند.
این موسسه‌ی آمریکائی که در سال ٢۰۰٣ از ورود نیروهای نظامی آمریکا به عراق حمایت کرده بود، مورد حمایت مالی وزارت امور خارجه‌ی آمریکا نیز می‌باشد. زمانی که "خانه‌ی آزادی" از وزارت امور خارجه‌ی هلند تقاضای سوبسیدی می‌کند، توسط "جیمز ولسی" رئیس سابق سازمان سیا اداره می‌شد.
"پیتر آکرمان" رئیس هیئت امنای "خانه‌ی آزادی" بنیان گذار سازمان دیگری به نام "مرکز بین المللی برای برخورد غیرقهرآمیز" می باشد که جلساتی را در دوبی برای آموزش تجربیات جنبش های کشورهای اروپای شرقی به ایرانیان برگزار کرده است.
وی همچنین سازمان دیگری به نام "مرکز اسناد حقوق بشر ایران" را رهبری می‌کند که با دریافت بودجه از دولت آمریکا جلساتی را در آوریل ٢۰۰۵ در دوبی برگزار کرده است تا دست آوردهای وقایع صربستان و اوکرائین را در رابطه با ایران مورد مطالعه قرار دهد.
"رادیو زمانه" نیز یکی دیگر از رسانه‌هائی است که در راستای اجراء این طرح امپریالیستی ایجاد شده است و مدیریت آن هم به مزدوری به نام "پانته آ مدیری"، سپرده شده است.

"پانته آ مدیری" با دیدن جوانان ایرانی از دریچه‌ی ذهن خود می‌گوید: 
جوانان ایرانی مانند تمام جوانان دیگر علاقه‌مند به موزیک، سکس و لباس هستند . . . خبرنگاران "رادیو زمانه" در هلند و ایران مشغول به کار هستند. 
وی همچنین با ذکر آمارهائی من درآوردی و بی پایه و اساس، ارادت خود را به رژیم جنایت کار جمهوری اسلامی نیز بیان می‌دارد:
۶ میلیون ایرانی - تقریباً١۰ درصد - به اینترنت دسترسی دارند،۸۰ درصد به ماهواره دسترسی دارند و همه دارای یک دستگاه رادیو هستند. ما با عدم اتخاذ مواضع سیاسی سعی می‌کنیم که رژیم حاکم بر ایران را تحریک نکنیم. بودجه‌ی "رادیو زمانه" توسط وزارت امور خارجه‌ی هلند تامین می‌شود و نهایت سعی اعمال می‌گردد تا این اطلاع رسانی مایه‌ی رنجش رژیم حاکم بر ایران نگردد.
همچنین، سایت "شهرزاد نیوز" که در جولای ٢۰۰۶ به سردبیری مینا سعدادی شروع به کار کرده است پروژه‌ی مشترکی است که به ابتکار "بنیاد دخترک"، متعلق به مینا سعدادی، و همکاری "مرکز بین المللی اطلاعات و آرشیو برای جنبش زنان (IIAV)" و "مرکز آموزش رادیو هلند (RNTC)" تاسیس شده است و یکی از ١١ پروژه‌ای است که شامل این طرح وزارت امور خارجه‌ی هلند می‌باشد و به مدت ٢ سال از سوی وزارت امور خارجه‌ی هلند تامین مالی خواهد شد. "بنیاد دخترک" مسئولیت گردآوری ژورنالیست‌های ایرانی در داخل و خارج ایران و آموزش آنان را در رادیو هلند به عهده دارد.
مینا سعدادی یکی از مسئولین "سازمان فدائیان (اقلیت)"، مبتکر و سردبیر سایت "شهرزاد نیوز"، تاکنون با عناوین و اسامی مختلف در مجامعی حاضر بوده که نمایندگان رژیم جنایت کار جمهوری اسلامی نیز شرکت داشته‌اند.
اکتبر ٢۰۰۰
 سپتامبر ٢۰۰٣
ضمیمه شماره ١
دسامبر ٢۰۰٣
مارس ٢۰۰۵
ضمیمه شماره ٢
نوامبر ٢۰۰۵

بر اساس پرنسیب‌های کار در تشکیلات کمونیستی، از یک سو، اعضاء باید از آزادی خلاقیت و ابتکار در راستای اهداف انقلابی برخوردار باشند و اعضاء دیگر تشکیلات و به خصوص رهبری تشکیلات حق مداخله در امور شخصی و خصوصی اعضاء را ندارند؛ ولی از سوی دیگر، کوچک ترین و جزئی ترین اعمال و رفتارهای روزمره‌ی هر یک از اعضاء و به خصوص مسئولین و کادرهای یک تشکیلات نمی‌تواند با اهداف، استراتژی و تاکتیک‌های تشکیلات متناقض باشد و نظارت، کنترل و جلوگیری از این امور از وظائف مبرم رهبری تشکیلات است.
رفقای "سازمان فدائیان (اقلیت)" در کنفرانس هشتم خود در سال ٢۰۰١ بندی را به شرح زیر به تصویب می‌رسانند:
سازمان در جلسات و سمینارهائی که همکاران دو رژیم جمهوری اسلامی و سلطنتی (حزب توده، اکثریت و سلطنت طلبان) حضور داشته باشند، شرکت نمی‌کند، مگر آن که انعکاس داخلی داشته باشد.
بنابراین با قرار گرفتن چنین مصوباتی در سرلوحه‌ی فعالیت‌های این سازمان، شرکت اعضا و کادرهای آن در مجامعی که نمایندگان رژیم حضور دارند و یا شرکت در طرح‌های امپریالیستی به راحتی قابل توجیه می‌گردند.
از آن جائی که رهبری "اقلیت" نیز کاملا به این امور واقف می‌باشد، می توان به راحتی نتیجه گرفت که رهبری "اقلیت" از این گونه فعالیت‌های مینا سعدادی کاملا آگاه بوده، آن‌ها را مورد تائید قرار داده و چه بسا این گونه فعالیت‌ها، به رهنمود رهبری سازمان صورت گرفته باشد، چنان که در اتاق پالتاکی "اقلیت"، اتاق" دمکراسی شورائی"، طرح "شهرزاد نیوز" مورد تائید و حمایت رهبری "اقلیت" قرار گرفت.
از آن جا که شرکت نیروهای انقلابی در چنین طرح‌هائی، صدمه‌ای جبران ناپذیر بر پیکر مبارزات انقلابی کارگران و زحمتکشان ستم دیده‌ی ایران وارد می‌کند، بدین وسیله ضمن محکوم کردن شرکت رفقای "اقلیت" در طرح امپریالیستی "شهرزاد نیوز"، اعلام می‌کنیم که تداوم همکاری‌ها و اتحادعمل‌های ما با رفقای "اقلیت"، در کمیته‌ی میزکتاب آمستردام و خارج از آن، منوط به خروج این رفقا از طرح "شهرزاد نیوز" می‌باشد.

کمیته‌ی میزکتاب آمستردام متشکل از:

انقلابیون کمونیست

سازمان ١۹ بهمن

فعالین چریکهای فدایی خلق ایران - هلند

کانون زندانیان سیاسی ایران (در تبعید) - هلند

هواداران حزب کار ایران (توفان) - هلند

دسامبر ٢۰۰۶

آمستردام – هلند

۳ نظر:

ناشناس گفت...

selam rosa jan dorste kamelan degdege chab ne edalet ve ne azadi ast.dar xarej az keshver kamelan in xeslet gir insani ra be nemayesh gozashteand. rosa jan ma der ayende xili nezdik bonyan gozaran terobinal ra efsha xahim kerd.delil kamelan moshexese. ma mitevanistim xili gebl in efsha geri ra bokonim,az anjayi ke geziye terobonal dare bishter o bishter bo dar mishe ve in hedef gir insani edamedar mishe ma dest bekar xahim shod.mesoud piroz bashid

RosaArchiv گفت...

درسته مسعود جان
برای موضعگیری زندانیان سیاسی، البته هنوز دیر نیست.
و ایجاد جبهه سوم...
پایدار باشید.

ناشناس گفت...

kamelan dorste be omid an ruoz hetman men ba hemkari shoma in kare mohem ra enjam xahim dad.to hem payedar bashi chephe sevoum sheki nist mesoud