رزا: بحران اوکراین و اجبار اعلام موضع و تجدید عهد با استالین
جنایتکار، بخش نه چندان کوچکی از چپ ایرانی سنتن طرفدار دیکتاتوری و اعدام را متحد کرده است. هم اکنون همگی خبردار! و به
چپ، چپ! پشت حزب کمونیست سابقن قدرتمند اوکراین صف کشیده ، از پشت تانک و توپ ارتش
تجاوزگر جماهیر سابقن موجود شوروی و بزرگ ارتشداران کنونی اش ولادیمیر ایلیچ
اولیانوف پوتین، رهبر تام اختیار روسیه، از "کودتا" ی اوکراین قلم می
چرخانند. معلوم نیست که چرا "رفقا"ی استالینیست در اروپا بجای روسیه و
یا کره ی شمالی جا خوش کرده اند؟
اینهمه را میشه البته ندید گرفت
در زمانی که فاشوهای حکومتی/غیر حکومتی کنونی در اوکراین، فعلن از طرف امریکا و
آلمان مادی و ایدئولوژیک حمایت میشوند.
اما زمانی که این چپ تاریخ مصرف گذشته، قرار است به
بهانه ی بحران اوکراین در جهت گسترش نفرت علیه اقلیت های جنسی، زباله های ذهنی خود
را به بهانه ی "آزادی بیان" رسانه ای کند، ما نیز مجبوریم بزودی قلم ها
را شکسته و هر جا این افراد حضور یافتند، با یک لگد به ماتحت همواره سرخشان، به
قعر تاریخ بازگشتشان دهیم.
گسترش نفرت علیه اقلیتهای
قومی، جنسی، نژادی و غیره به هیچ بهانه ای نباید تحمل شود.
حاکمان فاشیست در قرن پیش بنام
کارگران و نمایندگان و برگزیدگان طبقه ی کارگر، بیشترین قربانیان را از ستمدیدگان
سیستم تبعیض در جوامع انسانی گرفته اند. شک نکنیم که با قدرتگیری دوباره ی اینان
در هر جغرافیایی به بهانه ی برقراری "عدالت اجتماعی" بساط اختناق و
سرکوب را بار دیگر به اسم "حزب کمونیست" سوسیالیست و ناسیونال
سوسیالیست، پهن خواهند کرد.
آنان اگر نتوانند مانند رژیم
اسلامی ایران، جوانان را به اسم لواط به چوبه های اعدام و در ملا عام آویزان کنند، بمانند حکومت مخوف استالین و
هیتلر، همجنسگرایان را بدست پزشکان حزبی و ایدئولوژیک، ، با انواع شوک برقی و
شکنجه، زجرکش خواهند کرد.
آیا وبسایتهایی مانند آزادی بیان و "کارگری" در رسانه ای کردن و
همکاری و هم فکری با افراد استالینیست و شناخته شده ای مانند ا. م. شیری با نشر ادبیات
ضد همجنسگرایی به نتیجه ی عمل خود واقفند؟
آیا همکاران این وبسایتها، رسانه ای کردن مطالب ضد اقلیتهای جنسی را در جهت ارتقای ایدئولوژی و
اعتقاد خود میدانند؟
از آنجایی که این
وبسایتها در دکان "تریبون آزاد" شان حتی یک مقاله ی توضیحی نیز در مورد
هم سکس خواهی (همجنس گرایی) ندارند، بعید نمیبینم که اینان با بسیاری از متن
های رسانه ای شده، با سمپاتی و هم نظری، اقدام به انتشار این مطالب سکسیستی کرده
اند.
حتی اگر مطلب
نویسنده ی شناخته شده ی استالینیست و هموفوب (ا. م.
شیری ) را هم بدلیل "کمبود وقت" نخوانده باشند، اما
استفاده از کلمه ی همجنس باز در تیتر مقاله
ی هموفوب و استالینیست شناخته شده ی "نویسنده و مترجم" ا.
م. شیری ، میبایست سیگنال
تعصب و تبعیض و گسترش نفرت علیه همجنسگرایان دست
اندر کاران وبسایتهای فارسی زبان را فعال میکرد.
باری، تنها میتوان
اظهار تاسف داشت که کماکان و هنوز هم « در بر همان پایه» میچرخد و رسانه های "چپ"
فارسی زبان در خارج از کشور، خود بخشی از بازتولید سیستم ستم بر اقلیت ها هستند.
بواقع رژیم خمینی
از آسمان نیفتاده و زمینه سازش همان "چپ" به غایت ارتجاعی ایرانی است.
اینان به اسم کمونیست و کارگر دیروز استفراغ پاپ را در ممنوعیت سقط جنین می جویدند، امروز نیز همجنسگرایی را به فاشیست ربط داده و در صدد توجیه جنایات دیکتاتورهای
سرخ شان بر آمده اند...
مطالب مرتبط:
مترجم: ا. م. شیری
در مورد اوکراین:
translationin French
اطلاعات جانبی:
شارل فوریه (فرانسوی) که برای اولین بار در سال 1837میلادی کلمه فمینیسم را بکار گرفت، از سکس با همجنس هم دفاع می کرد. او معتقد بود
که سرکوب خواسته ها و تمناهای انسانها در جامعه نه تنها به فرد بلکه به کل جامعه
ضرر می زند؛ پس تا جایی که کسی مورد سوء استفاده قرار نگرفته، باید تنوع و تفاوت
سلائق و تمناهای جنسی افراد را برسمیت شناخت چرا که بروز علنی تنوعات جنسی به
پیشرفت و همگرایی بیشتر جامعه منجر می شود. روبرت اوئن (انگلیسی) یکی دیگر از
رهبران اولین جریان چپ است که نظراتی مشابه فوریه داشت.
بعدها، وقتی کارل مارکس و فردریش انگلس به مطالعه
نظرات رهبران چپ پیش از خود پرداختند، نظرات آنان را به طنز " سوسیالیسم
تخیلی" خوانده، آنها را به عدم درک قوانین جامعه و داشتن " فانتزی"
متهم و نظرات خود در مورد جامعه، اقتصاد و لزوم انقلاب کارگری را " سوسیالیسم
علمی" نام نهادند.
مارکس بخصوص اندیشه فوریه در باره آزادی جنسی را
محکوم کرد.(1) و چنین شد که اندیشه مبارزاتی برای تغییرات بنیادین در سیستم تولید
، روابط جنسی و اجتماعی و برقراری عدالت اجتماعی در همه زمینه ها، به مبارزه
طبقاتی تقلیل داده شد.
رهبران اولین جریان مبارزاتی همجنسگرایان همچون کارل
هنریش اولریخ و مگنوس هیرشفلد ( 2) برای جلب حمایت نیروهای چپ از خواسته های همجنسگرایان
تلاش زیادی به خرج دادند. برای نمونه در دهه ی 1860 اولریخ نامه ای به مارکس نوشته
و پلاتفرم حقوق همجنسگرایان ، جزواتی در باره همجنسگرایی و ترانس سکسوالیسم هم
ضمیمه نامه خود می کند.
مارکس نامه را بی جواب می گذارد اما یکی از جزوات
ارسالی اولریخ ( پلاتفرم حقوق همجنسگرایان) را به انگلس می فرستد (3). انگلس، بعد
از دریافت جزوه ارسالی، نامه ای به مارکس می نویسد و بر علیه " بچه بازان
" موضع تندی اتخاذ می کند و در باره پلاتفرم حقوق همجنسگرایان اضافه می کند
که " کثافت را به تئوری تبدیل کرده اند."(4)
انگلس در کتاب "خانواده، مالکیت خصوصی و
دولت" هم به " فساد اخلاقی و اعمال پست و بی مزه " یونانیان قدیم (
یعنی سنت همجنسگرایی ) آنان اشاره و آن را محکوم می کند . کارل مارکس ظاهرآ با این
نظریه انگلس موافت نشان می دهد و می نویسد " رابطه بین زن و مرد طبیعی ترین
رابطه بین دو انسان است."(5)
...........
ماکسیم گورکی نویسنده کمونیست مشهور شوروی در نوشته
معروف خود در سال 1934 بنام " اومانیسم پرولتری" نوشت که " برای از
بین بردن فاشیسم کافی است که همجنسگرایان را نابود کنید." این در حالی بود که
بنا به تئوری های مارکسیسم، فاشیسم همان کاپیتالیسم تحول یافته است. اریک فوروم ،
تئودور آدرنو ، ژان پل سارتر و هورخویم هم نظرات چندان مساعدی نسبت به همجنسگرایی
نداشته اند.
........
بعد از جنگ دوم جهانی ، درست در زمانی که جریان
راستگرای مک کارتیسم در آمریکا این باور را تبلیغ می کرد که همجنسگرایی توطئه
کمونیسم جهانی است و همجنسگرایان عوامل زیر زمینی دولت های کمونیست اند، در اتحاد
جماهیر شوروی ، همجنسگرایان را بعنوان عوامل کاپیتالیسم به زندان و اردوگاه های
کار اجباری می فرستادند.
..........
ادامه اینجا
نویسنده انقلابی و همجنسگرایی کوبایی، رینالدو آرناس
در کتاب خود به شرح پیگردها و دستگیری های وسیع همجنسگرایان و ارسال آنان به
اردوگاه های کار اجباری بعد از انقلاب کوبا و قدرت گیری کاسترو می پردازد و توضیح
می دهد که انقلابیون به قدرت رسیده با این کار می خواستند از همجنسگران "
منحرف و زاده کاپیتالیسم" انسان های طراز نوین بسازند. (14)
اگرچه در دوران اتحاد جماهیر شوروی همجنسگرایی بهطور
قانونی ممنوع بود، از سال۱۹۹۳ در روسیه این ممنوعیت رفع شد ولی با این وجود، دولت
این کشور به تضییع حق اقلیتهای جنسی ادامه داده است. آن چه که با عنوان «قانون
منع تبلیغ همجنسگرایی» در ژوئن 2013 در روسیه به تصویب رسید، رای مثبت 388
نماینده پارلمان این کشور را با خود داشت.
هفدهم ژانویه سال جاری میلادی، پیش از آغاز بازیهای المپیک، ولادیمیر پوتین در سخنانی جنجالبرانگیز گفت: «همجنسگرایان
در المپیک زمستانی سوچی، مورد آزار و اذیت قرار نخواهند گرفت مادامی که به کودکان
نزدیک نشوند.»
مقایسه همجنسگرایی با بچهبازی از قدیمیترین ترفندهایی است که
مخالفان حقوق همجنسگرایی برای بدنام کردن این اقلیتهای جنسی به کار میبرند.
از سویی، پوتین در پاسخ به چرایی رنگینکمانی بودن یونیفرم هیات ورزشی روسیه
افزود:«ما ممنوعیتی در رابطه با روابط جنسی غیرسنتی نداریم.» و اضافه کرد:«ما
درباره تبلیغ همجنسگرایی و بچهبازی ممنوعیت داریم.»
این گفته پوتین که بچهبازی و همجنسگرایی را در یک دسته قرار داده
بود، اعتراضهای گستردهای را در سطح جهانی برانگیخت.
Wednesday, July 20, 2005
دو نوجوان
در مشهد به جرم لواط ( همجنسگرایی ) اعدام شدند این در
حالی ست که یکی از آن دو کمتر از 18 سال داشته و بر اساس منشور حقوق کودک که
جمهوری اسلامی ایران نیز از جمله 191 کشور امضا کننده ی آن است ، فرد کمتر از 18
سال کودک محسوب می شود و بر اساس ماده ی 37 پیمان نامه ی حقوق کودک نباید مورد
شکنجه ، بازداشت غیرقانونی ، مجازات اعدام و حبس ابد قرارا گیرد و باید حق دسترسی
به مشاوره ی حقوقی و وکیل را داشته باشد .
از سوی دیگر آقای خاتمی نگران هستند که جهان ، حکومت ایران را از جنس القاعده و طالبان بداند . از آقای خاتمی می پرسیم مگر غیر از این است ؟ جدا از حکومت ، مگر هر یک از ما ایرانیان به وسع خود یک ملاعمر و بن لادن در پستو های ذهن خود زندانی نکرده ایم که هرگاه مجال می یابد بیرون پریده و خود را به نمایش می گذارد ؟
هم اکنون به خیابان رفته و نظر مردم کوچه و خیابان را در مورد رابطه ی جنسی بین دو مرد یا دو زن بپرسید . فکر می کنید چند درصد شان مجازاتی کمتر از اعدام برای همجنسگرایی در نظر می گیرند تا بشریت از این انحراف اخلاقی حفظ شود ؟
روشنفکرهایمان از آنجا که باید کمی پیش رو تر از عوام باشند ، نیز دست کمی ندارند و همجنسگرایی را نه عملی شایسته ی اعدام که بیماری و رفتاری غیر عادی و خلاف طبیعت می شمارند و یک نفر نیست از ایشان بپرسد معیار عادی بودن و طبیعی بودن چیست ؟ اگر قرار است به طبیعت نگاه کنیم انسان غار نشین نمونه ی انسان عادی و طبیعی است و حتی اندیشیدن ، آموختن زبان و خط نیز نوعی رفتار غیر طبیعی به حساب می آید زیرا انسان طبیعی غار نشین اگر فکر نویسندگی به سرش بزند دیگر فرصت شکار کردن نخواهد داشت . حتی لذت بردن انسان ها _ بر خلاف حیوانات _ از سکس نیز نوعی پدیده ی غیر طبیعی ست که همان انسان غار نشین از آن محروم بوده است . مگر نه اینکه هدف طبیعی از آمیزش تنها بقای نسل است ؟
دوباره می پرسم بر اساس کدام قانون طبیعی بودن یا غیر طبیعی بودن یک انسان مشخص می شود ؟ متر و ترازویی دارد ؟
همجنسگرایی نه ناهنجاری رفتاریست و نه بیماری روانی . از
اواسط دهه ی 80 قرن 20 ام نیز از لیست بیماری های روانی حذف شد . همجنس خواهی
نوعی انتخاب است همانگونه که دگر جنس خواهی . رابطه ی روحی ، عشقی و جنسی دو انسان
در حیطه ی زندگی خصوصی افراد قرار می گیرد و تنها معیار ارزش گذاری آن توافق طرفین
است و احدی حق سرک کشیدن و اعمال
سلیقه در رختخواب دو انسان عاقل و بالغ را ندارد .از سوی دیگر آقای خاتمی نگران هستند که جهان ، حکومت ایران را از جنس القاعده و طالبان بداند . از آقای خاتمی می پرسیم مگر غیر از این است ؟ جدا از حکومت ، مگر هر یک از ما ایرانیان به وسع خود یک ملاعمر و بن لادن در پستو های ذهن خود زندانی نکرده ایم که هرگاه مجال می یابد بیرون پریده و خود را به نمایش می گذارد ؟
هم اکنون به خیابان رفته و نظر مردم کوچه و خیابان را در مورد رابطه ی جنسی بین دو مرد یا دو زن بپرسید . فکر می کنید چند درصد شان مجازاتی کمتر از اعدام برای همجنسگرایی در نظر می گیرند تا بشریت از این انحراف اخلاقی حفظ شود ؟
روشنفکرهایمان از آنجا که باید کمی پیش رو تر از عوام باشند ، نیز دست کمی ندارند و همجنسگرایی را نه عملی شایسته ی اعدام که بیماری و رفتاری غیر عادی و خلاف طبیعت می شمارند و یک نفر نیست از ایشان بپرسد معیار عادی بودن و طبیعی بودن چیست ؟ اگر قرار است به طبیعت نگاه کنیم انسان غار نشین نمونه ی انسان عادی و طبیعی است و حتی اندیشیدن ، آموختن زبان و خط نیز نوعی رفتار غیر طبیعی به حساب می آید زیرا انسان طبیعی غار نشین اگر فکر نویسندگی به سرش بزند دیگر فرصت شکار کردن نخواهد داشت . حتی لذت بردن انسان ها _ بر خلاف حیوانات _ از سکس نیز نوعی پدیده ی غیر طبیعی ست که همان انسان غار نشین از آن محروم بوده است . مگر نه اینکه هدف طبیعی از آمیزش تنها بقای نسل است ؟
دوباره می پرسم بر اساس کدام قانون طبیعی بودن یا غیر طبیعی بودن یک انسان مشخص می شود ؟ متر و ترازویی دارد ؟
معمولی بودن ، طبیعی بودن و سالم بودن انسان ها را سلیقه های جنسی افراد تعیین نمی کند . آنچه باید معیار ارزش گذاری بر انسان ها باشد ، اندیشه و تفکر آن هاست .
به شخصه دلم برای همجنسگرایان نمی سوزد . نهایت دلسوزی ام برای جامعه ی عقب مانده و مردمی ست که تا خرخره در استبداد فرو رفته و با آن همگن شده اند تا آنجا که انسان ها را به خاطر گرایش های جنسی شان دسته بندی می کنند و هنوز به آن حد از رشد فکری و روحی نرسیده اند که انسان هنجنسگرا را برابر با سایرین دانسته و ابتدایی ترین حقوق یک انسان را از او دریغ می کنند .
این مهمترین اصل دموکراسی ست و هر آنکس که به آزادی باور دارد باید به دیگران حق بدهد که با عقل فردی خود در مورد زندگی شان و روبط شان تصمیم بگیرند و حق دارند که عقیده و تصمیم شان را بیان کنند و مهمتر از همه ی این ها باید به انسان ها حق داد که آنگونه زندگی کنند که بدان معتقد اند مگر آنکه به دیگران زیان برسانند .
۷ نظر:
من یه سئوال از این مارکسیستهای پر مدعائی که خودشون رو پیرو "سوسیالیسم علمی " میدانند و همش واسه همه پز میدن که بحثهاشون "علمی" و "دیالکتیکی" هست دارم و اون اینه:چرا وقتی علم بیولوژی ثابت کرده که هم سکس گرائی ژنتیک هست خفه خون میگیرین !؟ میدونین چرا؟ واسه اینکه تعصب خشک مذهبی داریم و در حقیقت ریشه بینشتون همون مذهب ه و نه علم و متد دیالکتیک !!نه شما آدم بشو نیستید. اگه تا دیروز مثل مارکس و انگلس فقط طبقه و مبارزه طبقاتی(اقتصادی از تنگ نظریتون)براتون مهم بوده امروز اونروی کثیفتونو دارین نشون میدن.بیشرمی که شاخ و دم نداره.وای به اون روزی که شما بخواهید سر کار.نه نمیزاریم همچین فلاکتی سرمون بیاد.با مبارزه سخت ایدئولوژیک و آگاهی رساندن به کودکان و نو چوانان پوست کله زمخت رو میکنیم(صد البته از لحاظ سیاسی منظورمه و نه فیزیکی) و بقول رفیق روزا به زباله دان تاریخ میندازیمتون. .با همبستگی و عشق پیش بسوی ساختنی جهانی نوین که در آن نه رنگ پوست و نه هویت سکسی تعیین کننده باشد.و با نابودی سذمایه داری و نابودی دولت از هر قماشی آنارشی را برقرار سازیم.به امید چنین روزی
پیمان جان از اونجایی که منظورت من بودم و شخصا به من فحش دادی من هم میشاشم به تو وتمام رفقای کثیف و فاشیستت که با این ادبیات زمخت و لمپنی قصد آگاهی رساندن به کودکان رو داری!
بیشرف آشغال ابله دیگه با این وضعت چرا اسم کودک و نوجوان رو میاری؟
مفت خورهای عوضی مست میکنند هدست بگوش میان تو یک وبلاگ هر چی دلشون میخوان میگن!
ما هم صبح تا شب داریم توی گوش فرزندانمان از حق و حقوق همنجسگرایان میخونیم و انواع و اقسام مقاله های علمی و فیلم ها رو با هزینه ی خودمون رایت و پخش میکنیم
فقط فامیل ها و آشنایانی که من رو میشناسند حق و حقوق همنجسگرایان رو برسمیت شناخته اند و اونایی که منو نمیشناسند در منطقه تاریک ارتجاع همچنان زندگی سر میکنند و به همجنسگرایان توهین میکنند.
(پس بعنوان یک مارکسیست بسیار تاثیرگذار هستم)
هر دی وی دی خام رو هزار تومن میخریم و حجم اینترنتمون هم هر گیگی پنج هزارتومنه.
میدونم که عقب مونده تر از این حرفایی هستی که درک کنی کل حقوقی رو که در میارم سر رایت فیلم ها و مقاله های مترقی میدم!
همانطور که قبلا گفتم مارکسیسم علمی هرگونه نابرابری بین زن و مرد رو محکوم کرده و شدیدا مخالف قرارگیری زن بعنوان ابزار جنسی هست یک مقاله و یک نوشته نمیتونید بیارید از کلاسیک ها که زن رو جنس دوم بدونه و ...
من مارکسیست هستم ولی با مارکسیست های دیگر در جنگ و جدل هستم سر مسائل همنجسگرایی، درواقع عقب ماندگی چپ ها سر این مسئله ی بسیار مهم بخاطر جهانبینیشان است زیرا همنجسگرایی را بیماری تحت حاکمیت سرمایداران میدانند و میگویند در کمونیزم اینها نرمال میشوند و به نرگی مادگی خود برمیگردند!!!
این عقب ماندگی حتی در احزاب و سازمان ها و رهبران هم نفوذ کرده است و نیازمند یک بحث و جدل دیالکتیکی بسیار دقیقی میباشد
همانطور که گفتید علم پزشکی و روانشناختی در این مسئله همنجسگرایان و TS ها و غیره را طبیعی و نرمال میداند
ولی این مسئله را من برعکس بارداری حتی علمی هم نمیدانم و یک مسئله ی بسیار شخصی هست و اصولا و ابدا به کسی ربطی ندارد که چه جنسی میخواهد با چه جنسی عشق ورزی و سکس کند
هیچ خط سیاسی حق ندارد مسائل زیرشکمی را سیاسی کند
از نظر من
در مسائل جنسی فقط حق داریم در مورد بیماری روانی مثل تجاوز و کودک آزاری و بیماری جنسی مثل مشکلات مقاربتی و پوستی دخالت کنیم که این هم مربوط به روانشناسان و پزشکان است و نه سیاست مداران!
با این توصیف ها آیا واقعا فکر میکنید همه ی مارکسیست ها در مسائل جنسی هم نظر هستند؟
به نظر من که من و بسیاری از مارکسیستهایی که میشناسم در این زمینه متفاوت هستیم زیرا این مسئله اصلا مربوط به خط مارکس نیست مربوط به اشتباه برداشت است و گاهی مربوط به اپورتونیزم میشود اما مارکسیسم علمی نظری در اینباره ندارد شما مارکسیسم را به مثابه یک مرجع تقلید میخوانید درحالیکه مارکس تنها در زمینه های اقتصادی و سیاسی اجتماعی خاص نظر داده، آخر چرا جفنگیات چپ های رسمی دولتی را مارکسیستی میدانید؟
آخر کجای مارکسیسم گفته شده همجنسگرایی غلط است؟
این آقا پیمان شما مثل اینکه بسیار آدم موذی در پراندن مخاطبهای مارکسیست این وبلاگ هست از آنجایی که من سعی میکنم نپرم و هر ازگاهی سر بزنم
کامنت های این موجود را نمیخوانم و این را به حساب کم آوردن و جواب نداشتن نگذارید
حتی استالین بازهای مخوف هم مثل ایشون صحبت نمیکنند
نشناخته و ندیده چنان گفت میندازمت به زباله دان تاریخ که ...
البته جبهه ها متفاوت است شاید این تفرقه ها برای شما مدرنیست های اروپایی خوب باشد ولی برای ما سم است هیچگاه مطالب شمارا در دراخل ترویج نمیکنیم مطمئنن همین تعداد کم را هم میخواهید منشعب کنید بانام های ایسم و ایست متفاوت
ما آنارشیست ها و مارکسیست ها و برابری طلبان داخل بزودی ایران را خالی از هرگونه قدرتی خواهیم کرد این حرف یکی دو روز نیست حرف صدسال انقلاب پی در پی هست هرکس رفت آن بالا زور گفت بگایش دادیم شما لمپن بورژوا در حد و حدودی نیستید که به زباله دان تاریخ بروید زیرا امکان بازیافتتان هست
آتشتان میزنیم و خاکسترتان را پراکنده میکنیم تا کمترین اثر را در طبیعت داشته باشید!
با درودهای غیررفیغانه
راستش من اصلن نمیدانم مشکل شما با مطالب این بلاگ چیست.
شما میتوانید از این تریبون استفاده کرده و در مورد مارکسیست ناب محمدی تان و اصلاحاتی که در مارکسیسم سنتی دارید را پابلیش کنید. مطلب را فرموله کرده در همین کامنت دونی بگذارید. من می آورم صفحه ی اول و به بحث می گذارم.
همانطور که ما دو نوع اسلام داریم. دستکم دو نوع هم مارکسیست داریم.
برخی زندگی مارکس و زنذگی محمد را سرمشق قرار میدهند. برخی نیز کتابهای آسمانی و "علمی" آنان را.
رژیم ایران زندگی محمد را اجرایی کرده. یعنی رابطه ی جنسی با کودکان 9 ساله. استالینیستها و "چپ" فارسی زبان کنونی نیز تا آنجا که مشاهدات من است بسیار ضد فیمینیست، ضد دین یهود، ضد اقلیتهای جنسی و... زندگی مارکس...
حال شما گویا مارکس را در بُعد نوشته های اقتصادی و مبارزات طبقاتی و ناب سرمشق و رهبر نظری میدانید و گویا رفرم داده اید و هر آنگاه که ما ضربتی به مارکسیستهای ارتجایی و سنتی وارد، شما فغانتان به آسمان میرود.
از آنجایی که این مبارزه ی نظری لابد فقط میان مارکسیستها باید باشد.
خوب این گوی و این میدان.
بنویسید مارکسیسم شما چگونه است.
سرمشق های ما اما گلدمن است که مبارزه با سکسیسم را با بزرگترین طیف آنارشی زمان خود به پیش برد. و همانوقت نیز به گوش یوهان ماوست نواخت.
آیا زن مارکسیستی تابحال این شهامت را داشته نظرات به غایت ارتجاعی مارکس و انگلس را در حوزه های انتقاد شده از طرف آنارشی را خود در قبیله ی مارکسی به نقد بکشد؟
این انسان تاکنون زاده نشده چون هاله ی مقدس و "علمی" دور کله ی این جنابان نمیگذارد که این مسائل جایی کلن درز کند، چه برسد نقد شود.
پس از بیش از دو قرن شما بعنوان مارکسیست مجبورید اگر این ایدئولوژی را قبول دارید بگویید تا کجایش را...
دلیلی نمیبینم که تا از طرف ما آنارشی ها انتقاد شود آه و فغان راه بیندازید.
نوشتید: البته جبهه ها متفاوت است شاید این تفرقه ها برای شما مدرنیست های اروپایی خوب باشد ولی برای ما سم است هیچگاه مطالب شمارا در دراخل ترویج نمیکنیم مطمئنن همین تعداد کم را هم میخواهید منشعب کنید بانام های ایسم و ایست متفاوت
ما آنارشیست ها و مارکسیست ها و برابری طلبان داخل بزودی ایران را خالی از هرگونه قدرتی خواهیم کرد
رزا: بله برای شما این نقد ها سم است. چرا که
این اتحادتان آنارشی/ مارکسی بروی دروغ بنا شده.
بمانند همان اتحاد آنارشی جبهه ی ملی، مارکسی ها و "آنارشی" های وبسایت عصر آنارشیسم!
که بدنبال شکار هوادار و سمپات از مقبولیت شاهین نجفی ها در جوانان برای تاییدیه گرفتن پشت درب منزل ایشان صف کشیده اند.
آنارشی فیمینیستی ما اما هیچگونه اعتلافی با افراد شناخته شده ی ناسیونالیست، سکسیست و هموفوب ندارد.
اعتلاف سابق چپ پشت خمینی زنجیر زد. اعتلاف شما قرار است کدام انقلاب را سازمان دهد؟
انقلاب مداوم و روزانه ی آنارشی برخورد اساسی و انتقادی با افکار سکتاریستی و حذفی است که بخشهایی از مبارزین را حذف میکند آنهم بدلیل جنسیتشان و تبعیض های دیگر...
قبل از اتحاد برای انقلاب بهتر است ابتدا درون خود به این بپردازید که چرا اقلیتها باید فعلن خفه خون بگیرند؟ این اتحاد شما چرا هیچ نقدی به مارکسیسم سنتی ارائه نمیکند و جلوی دهان ما را هم چسب میزند؟ تازه اعلام میکند که نقد ما سم است برای اتحاد.
همانگونه که زنان 3 ماه پس از اعلام حجاب اجباری از طرف رژیم خمینی به اتحادها شاشیده و راهپیمایی چند هزار نفره گذاشتند و اعتراض کردند، ما نیز به این اتحادهای پوشالی می رینیم!
در انقلابی که ما نتوانیم به افکار ارتجاعی بخندیم، این انقلاب نیست بلکه بردگی جدید است!
حال آتش بزنید و بسوزانید. گیاه آنارشی در بتُن های فکری نیز جوانه زده و هر نسل با بهار، درست در سالروز سوزاندن ساحره ها بدست کلیسا، به خیابان اعتراض پیوسته.
بسوزانید، ما خود از جنس آتش هستیم:) آتشی بر افکار پوسیده و "علمی"، آتشی بر هر آنچه بنای پوشالی هرم تبعیض را استوار کرده، آتشی که گسترده بنای کاخ های اندیشه ی ارتجاعی کلیسا و کرملین را در انقلاباتی پیاپی در اذهان پوچ کرد.
آنانی که مشعل بدست هستند اینک خود ساحره اند! زمانه عوض شده و این زمین است که میچرخد!
در هر جرقه ی آتش ما را باز میابید. ما از خاکستر رفقایمان اندیشه ی آتش را یافتیم!
پس بچرخ تا بچرخیم!
پیمان جان
جمله ی اول مارکسیتمان که نوشته: مست می کنند، هد ست به گوش و...
جدن من را یاد رفقای شورایی/ مارکسیست انداختش.
همزمان چهره ی شریفتان. ماوس و کامپیوتری که من مانده ام چگونه هنوز در حال انجام وظیفه و چمدان دهه ی 70 ای اگر نه دهه ی 60 ای :)
و دستنوشته ها و کلی پوستر تبلیغاتی...
دلم برایتان بسیار تنگ شد...
این بروبچ از ایرانند و نمیدانند فرق زندگی ها را و در توهم .
مست کردن را از یادم رفته، چند دهه پیش بود؟
تمام دارایی ام فعلن چند سکه ی پول خورد!
اینها از خرج حقوقشان برای حمایت مینویسند!
ما در پی الغای پول!
همین چند وقت پیش بود که یکی شان کمک مالی ها را کپی کرد که نشان دهد چه خیر است. گویا مصداقی بود سر جریان تریبونال که چند صد اویرو فرستاده بود ترکیه!
جایتان خالی بود آخر هفته غذای مجانی، قطار مجانی تاکسی مجانی، موزیک مجانی جای خواب مجانی و آغوشهای رفقای آنارشی واقعی و کلی شادی. تا روزهای بهتر، بوسه های فراوان
رزا
من اصلا نمیدونم تو فلان فلان شده کی هستی.نه به اون "پیمان جان " گفتنت و نه به اون فحاشی های لایق خود بیشرمت.تو اگه اون شخصی که من فکر میکنم باشی (در خونه یه دوست مشترک دیده باشم )یک توده ای تمام عیاری و پشت ماسک مارکسیسم کلاسیک چرندیات گذشته رو غرغره میکنی.اگه اون الدنگ هم نباشی (که فرق نمیکنه) حرفات ضد و نقیضه و فقط هندونه زیر بغل خودت گذاشتی و بس. من هم دقیقا فکر میکنم مبارزه برای فرهنگ سالم در ایران و منطقه حداقل 100 سال طول میکشه و به عمر ما ها قطع نمیده.
حال آنکه توی که هی میگی مارکسیسم کلاسیک ضد همسکس گرائی چیزی نگفته از قرار نوشته های پراکنده (نامه ها فی مابین مارکس و انگلس ...و با دیگران )و کتاب خود انگلس رو راجع به خانواده ...رو نخونده ای چرا که در همشون ضدیتشون با هم سکس گرائی آشکاره و اونو مریضی خونده اند....کوتاه سخن: بر خلاف نظر غلطت ارتجاعی بودن نظرات مارکس و انگلس مثل روز روشنه.
دست آخر بگم مارکسیسم از هر جناحش که بگیری گند زده و مرگش رو اگه قبول نداری مهم نیست .تاریخ مبارزات خودشون مهر باطل بهش زده و انقلابات بعدی (از 1994 به بعد :از زاپاتیستا گرفته تا جنبش های بولیوی و آرژانتین و جنبش اشغال ....)همگی آنارشیستی بوده و میباشد و بس.ول معطلی مارکسیست "کلاسیک"!!
روزا جان :(1)کامپیوترم جدیده و قبلی هه دیگه استفاده نمیکنم.واسه همینه که اسکایپ ندارم و دارم سعی میکنم بزارم رو این دستگاه . راستی اسم اسکایپت رو برام بزار تا دعوتت کنم و مجددا بتونیم کپ بزنیم.(2) منم دلم حسابی واست تنگ شده و مشتاق دیدار مجدد هستم.(3) حسابی گرفتار پیداکردن 2 استاد و فعال "چپ" بوده ام تا برای شب معرفی کتابم رو سروسامون بدم.کلی استرس داشته ام تو این یک ماهی که اومدم پرو.بالاخره واسه 11 ژولای
گذاشتم.(4) پریروزها زنگ زدم جواب ندادی .حتمن این آخر هفته صحبت کنیم و دلی از ازا در بیاریم.قربونت
سلام پیمان جان
گویا با
viber
بهتره چت، اما باشه حتمن تماس میگیرم. امید که هر چه زودتر کتاب تان معرفی بشه و به ماها هم اینجا برسه:)
پایدار باشید
ارسال یک نظر